کار ِدنیا رو میبینی پسرم ؟ .
این موهایی رو که هرروز شونه میکردم ، الان داره تو دستای شمر کشیده میشه .
اون پیراهنی رو که با دستای ِشکستم واست دوختم و تمام عشقمو پاش ریختم هم غارت شده .
بمیرم واست ، پهلوتم که نیزه خورده ؟ .
میفهممت مادر جان ، میفهممت ،
تازه وقتی اسبها هم رو تنت تاختن ، میفهممت ، غریب مادر ، منم استخون سینم مثل تو شکست . .
منم مثل تو پسر ۶ ماههمو از دست دادم ،
تو با تیر سه شعبه من با لگد .
من میفهممت پسر عزیزم .
میفهممت .
علی اکبرتو که از دست دادی ، یاد خودم افتادم وقتی پدرم رفت .
چقدر علی شبیه بابام بود . .
نگران نباش عزیزِ دل مادر .
قتیل العبرات من .
پدرم به من وعده عزاداراتو داده ،
اونا میان تو هیئتها و روضه های تو و جای من واست عزاداری میکنن. .
الهی دورت بگردم مادر .
الهی دور سرت بگردم .
نگران نباش دلبندم ، میوه دلم ، من خواهرتو واسه همین روزا تربیت کردم ، خواهرت غوغا به پا میکنه عزیز دل مادر ، خواهرت یه تنه کاخ و تخت یزیدو به هم میزنه . .
پس راحت و آروم بخواب پسرکم .
آرومِ آروم .
سرتو بذار تو دامن مادر ،
آخ یادم رفت ، سرتو شمر برید. . .
_ الهی بمیرم .
_ عزیز دل ِمادر .
- میگفت : بابا ، منو ببین ؟ نمیشناسی ؟
حق داری بابا ، رقیه دیگه رقیه نمیشه آخه :) .