با فرق شکافته در محراب
به "ابن ملجم" نگاه کرد؛
که دستانش بسته بود.
با صدایی ضعیف
و همراه با دلسوزی و مهربانی!
فرمودند:
ای مرد، گناه بزرگی کردهای!
مرتکب امری عظیم
و فعلی بسیار بزرگ شدهای!
بعد به او فرمود:
_ آیا بد امامی برای تو بودم؟!
که پاداش مرا اینگونه دادی!
_ آیا با تو مهربان نبودم
و تو را بر دیگران ترجیح ندادم؟!
و به تو احسان نکردم؟
_ آیا مردم نمیگفتند که تو را به قتل برسانم؟
اما به تو آسیبی نرساندم
و تو را آزاد گذاشتم...
" با اینکه میدانستم حتما مرا خواهی کشت"
اما میخواستم حجت خدا بر تو تمام شود؛
و خدا انتقام مرا از تو بگیرد.
و نزد خدا بر تو غالب شوم.
ای فرومایه، میخواستم که
شاید از گمراهی خود برگردی
ولی شقاوت بر تو غالب شد...
#امامالعالمینعلیعلیهالسلام
| منتهیالامال،ج۱، ص۱۸۳،
اما واقعیت این است:
که دنیا؛
ظرفیتِ داشتن شخصی
مانند بابایمان علی را
در خودش نداشت...
#بابامعلی
May 11
علی(علیهالسلام) خوب میدانست که
ابنملجم دشمن خطرناکی است،
دیگران هم گاهی به او میگفتند؛
اوآدم خطرناکی است،
کَلکش را بکن!
اما علی میگفت:
قصاص قبل از جنایت بکنم؟!
من نمیتوانم قاتل خودم را بکشم
او قاتل من است نه من قاتل او.
من میخواهم او زنده بماند
و خوشبختی او را میخواهم
اما او میخواهد مرا بکشد،
من به او محبت و علاقه دارم
اما او نسبت به من کینه دارد....!
#جاذبهودافعهیعلی
فرمود:
قصدی در خاطر داری که
نزدیک است بخاطر آن
آسمان ها فرو بریزد!
و زمین شکاف بردارد
و کوهسارها سرنگون گردد.
و اگر بخواهم میتوانم بگویم که
حتی در زیر جامهات چه داری!
_ #امیرمومنانعلیعلیهالسلام،
خطاب به ابن ملجم ملعون
| منتهیالآمال،ج۱،ص۲۳۷
فرزندانم؛
اگر من با یک ضربت او، کشته شدم؛
او را تنها یك ضربت بزنید؛
و همینطور دست و پا و دیگر اعضای او را نبُرید...
#عدلموثقعلیعلیهالسلام
@alaviaat | نهجالبلاغه،نامه۴۷
در همان احوال که در بستر بود،
لحظهای در رویا، پیامبراکرم را دید.
رسول خدا به ایشان فرمود:
ای ابالحسن؛
چقدر دوری تو از من طول کشید؛
چقدر مشتاق دیدار توام!
امشب را با آسودگی و خرسندی،
نزد ما بیا.
#اخالنبیعلیالمرتضی
| الامالیمجلس۱۳،ص۳۶۵
امامحسنعلیهالسلام
حالِ مولای متقین را نظاره میکرد،
و میگفت: پدر جان؛
کمر مرا شکستی!
چگونه تو را با این حال میتوانم ببینم...؟!
@alaviaat | منتهیالآمال،ج۱،ص۲۳۸