eitaa logo
البرهان
1.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
478 ویدیو
243 فایل
﷽ البرهان #دفاع‌از‌مکتب‌اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و #پاسخ‌به‌شبهات‌اهل‌سنت‌و‌وهابیت مدیریت @aqesni_ya_abalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
در سند این روایت، نام «أبوصالح» وجود دارد و اسم وی «باذام» است که بسیاری از بزرگان مانند نسایی، أبوحاتم، عقيلی، ابن عدی، ابن الجارود، أبوأحمدالحاكم، ابن حبان و دیگران وی را تضعیف کرده اند.[16] ابن حجر عسقلانی علاوه بر تضعیف،[17] وی را مدلّس نیز می داند.[18] ألبانی نیز این روایت را ضعیف دانسته است.[19] وی ضعف راوی مذکور را به جمهور علما نسبت می دهد و بیان می کند که به جز «عجلی»، هیچ کس وی را توثیق نکرده است.[20] قفیلی محقّق کتاب التوحید نیز، روایت فوق را ضعیف دانسته و در ادامه به ضعف أبوصالح اشاره کرده و سخنان بزرگان را نسبت به تضعیف راوی ذکر می کند.[21] محقّق کتاب فتح المجيد، روایت را ضعیف می داند و معتقد است، بدون جملۀ «المتخذين عليهاالمساجد والسرج» روایت صحیح می باشد؛[22] در حالی که حديث «لعن اللّٰه زوّارات القبور»[23] يا «لعن رسول اللّٰه زوّارات القبور»، بدون عبارت فوق، با دو سند در کُتب حدیثی ذکر شده است که آن دو سند عبارت اند از: 1. «عن سفيان، عن عبدالله بن عثمان بن خثيم، عن عبدالرحمن بن بهمان، عن عبدالرحمن بن حسان بن ثابت، عن أبيه، قال: لعن رسول الله زوارات القبور».[24] 2. «حدثنا يحيى بن إسحاق، حدثنا أبوعوانة، عن عمر بن أبی سلمة، عن أبيه، عن أبی هريرة، قال: "لعن رسول الله زوارات القبور».[25] هر دو سند راویت فوق ضعیف است؛ چنان که قفیلی نیز به آن اشاره کرده است.[26] در سند اول نام دو راوی (عبدالرحمن بن بهمان، عبدالرحمن بن حسان) وجود دارد که هر دوی آنها مجهول هستند.[27] ابن مدینی در وصف عبدالرحمن بن بهمان، وی را مجهول ذکر کرده است.[28] شعیب أرنؤوط نیز ابن بهمان را مجهول و سند روایت را ضعیف ذکر کرده است.[29] در سند دوم نیز، نام عمر بن أبی سلمه وجود دارد که ضعیف شمرده می شود.[30] شعبه و یحیی بن معین وی را ضعیف می دانند[31] و نسایی و جوزجانی او را در حدیث قوی ندانسته اند.[32] ابن سعد، أبوحاتم[33] و ابن خزیمه[34] قائلند که به حديثش نمی توان استدلال نمود و برخی احادیثِ او را واهی و پوچ بیان کرده اند؛[35] بعضی از بزرگان نیز نام وی را در شمار راویان ضعیف برشمرده اند.[36] مذاهب اسلامی و زیارت زنان مذاهب اسلامی با توجه به روایاتی که دالّ بر جواز زیارت رفتن بانوان می باشد، آن را جایز دانسته اند که در ذیل، دیدگاه هر کدام ذکر می گردد. اهل سنّت و زیارت قبور زنان علمای اهل سنّت در مسئله زیارت قبر توسط زنان، قائل به جواز و اباحۀ زیارت شده اند؛[37] برخی از آنها استحباب زیارت[38] را قائل شده اند و بعضی قائل به کراهت هستند.[39] علّت قول کراهت، به دلیل روایاتی است که دربارۀ منع زیارت زنان بیان شده است.[40] از آن جایی که در برابر روایت منع، احادیث جواز بر زیارت قبور وجود دارد (مانند روایتی که از ابن بریده در کتب حدیثی ذکر شده است)،[41] برخی از بزرگان اهل سنت فقط به روایات ترخیص تمسّک کرده و قائل به جواز زیارت شده اند؛[42] ولی علمای دیگر در مواجهه با این دو دسته از روایات، بین آ نها را جمع کرده اند که برخی از آنان عبارت اند از: 1. اکثرا گفته اند: زن ها تا از فتنه ها در امان باشند، اجازه زیارت دارند؛[43] از جمله، رويانی که در کتابش به این مسئله تصریح کرده است.[44] 2. بعضی قائل به کراهت زیارت زنان شده اند؛ چراکه صبرشان کمتر و جزع آنها بیشتر است.[45] 3. قرطبی می گوید: نفرین در این حدیث، اختصاص به زنانی دارد که زیاد به زیارت قبور می‌روند و صیغه مبالغه (زوّارات) به این معنا دلالت دارد؛ البته شاید سبب نهی چنین زنانی از زیارت قبور، عواقب آن باشد؛ مانند از بین رفتن حقّ همسر، زینت و خودنمایی، فریاد زدن و امثال آن؛ لذا چنان چه از تحقّق نیافتن این عواقب مطمئن باشیم، مانعی ندارد که زنان به زیارت قبور روند؛ زیرا یادآوری آخرت چیزی است که هم مردان و هم زنان، به آن نیازمند هستند.[46] شوکانی هم، سخن قرطبی را پذیرفته و می گوید: این سخن شایسته اعتماد در جمع بین احادیثی است که به ظاهر متعارض می‌باشند.[47] مبارکفوری نیز در کتاب تحفة الأحوذی، پس از نقل سخن قرطبی می‌گوید: آن چه قرطبی می‌گوید چیزی است که ظاهر حدیث بر آن دلالت دارد.[48] ادله اهل سنت بر جواز زیارت قبور زنان بزرگان اهل سنت نسبت به حکم جواز زیارت زنان، به روایاتی استدلال کرده اند که عبارت اند از: الف: تقریر پیامبر(ص)در روایت صحیح بخاری در کتاب صحیح بخاری روایتی از «أنس بن مالک» نقل شده است که می گوید:
«حَدَّثَنَا آدَمُ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، حَدَّثَنَا ثَابِتٌ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: مَرَّ النَّبِيُّ(ص)بِامْرَأَةٍ تَبْكِي عِنْدَ قَبْرٍ، فَقَالَ: اتَّقِي اللَّهَ وَاصْبِرِي. قَالَتْ: إِلَيْكَ عَنِّي، فَإِنَّكَ لَمْ تُصَبْ بِمُصِيبَتِي، وَلَمْ تَعْرِفْهُ، فَقِيلَ لَهَا: إِنَّهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَأَتَتْ بَابَ النَّبِيِّ6، فَلَمْ تَجِدْ عِنْدَهُ بَوَّابِينَ، فَقَالَتْ: لَمْ أَعْرِفْكَ، فَقَالَ: إِنَّمَا الصَّبْرُ عِنْدَ الصَّدْمَةِ الأُولَى».[49] روزى پيامبر(ص)زنى را در كنار قبرى ديد كه گريه مى‌كرد. به او فرمود: تقواى الهى پيشه كن و صبر نما. آن زن گفت: دور شو، تو كه مبتلا به مصيبت من نشده‌اى تا بدانى گرفتار چه مصيبتى شده‌ام. شخصى به آن زن گفت: او پيامبر(ص)بود. آن زن به درِ خانۀ پيامبر(ص)آمد و هيچ نگهبانى نبود. زن به پيامبر(ص)عرض كرد: من شما را نشناختم. پيامبر(ص)فرمود: صبر حقيقى، صبر در مصيبت اوّل است. ابن حجر عسقلانی می نویسد: از اینکه پیامبر(ص)عمل وی را منع نکردند، حکم به جواز زیارت ثابت می شود؛ چراکه تقریر پیامبر(ص)حجت می باشد.[50] عینی نیز در شرح روایت فوق، رفتن به زیارت قبور را برای مرد و زن جایز می داند و به نقل از نووی جواز را به جمهور علما نسبت می دهد.[51] علاوه بر عالمان اهل سنت،[52] البانی نیز از روایت فوق جواز زیارت را استنباط کرده است.[53] ب: روایت عایشه در جواز زیارت بانوان «عن عبدالله بن أبي مليكة، أن عائشة أقبلت ذات يوم من المقابر فقلت لها: يا أم المؤمنين من أين أقبلت؟ قالت: من قبر أخي عبدالرحمن بن أبي بكر. فقلت لها: أليس كان رسول الله نهى عن زيارة القبور؟ قالت: نعم كان نهى ثم أمر بزيارتها».[54] روزى عايشه از قبرستان می آمد، به او گفتم: از كجا مى‌آيى؟ گفت: از كنار قبر برادرم عبدالرحمن بن ابى بكر. گفتم: آيا رسول خدا(ص)از زيارت قبور نهى نكرده بود؟ گفت: آرى، ابتدا نهى كرده بود و سپس دستور به زيارت قبور داد. و همچنین روایتی که ابی ملیکه می گوید: از عایشه شنیدم که گفت: پیامبر(ص)زیارت قبور را اجازه داد.[55] بعضی از عالمان اهل سنت در حکم جواز زیارت، به روایت فوق اشاره کرده اند.[56] البانی نیز هر دو روایت را ذکر کرده است.[57] ج: پیامبر(ص)و تعلیم زیارت به عایشه عايشه از پيامبر(ص)نقل مى‌كند كه آن حضرت به من فرمودند: «... فَقَالَ: إِنَّ رَبَّكَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَأْتِيَ أَهْلَ الْبَقِيعِ فَتَسْتَغْفِرَ لَهُمْ، قَالَتْ: قُلْتُ: كَيْفَ أَقُولُ لَهُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ قَال "قُولِي: السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ، وَيَرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِينَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِكُمْ لَلَاحِقُون»؛[58] پروردگارت به تو امر مى‌كند كه به قبرستان برو و براى آنان طلب استغفار كن. گفتم: در كنار قبرها چه بگويم؟ پيامبر(ص)فرمودند: بگو:... علاوه بر علمای اهل سنت،[59] البانی[60] نیز در حکم به جواز زیارت، به روایت فوق استدلال کرده است. د: زیارت قبر حضرت حمزه(ع)توسط حضرت فاطمه3 «عن علي بن الحسين7، عن أبيه: أن فاطمة بنت النبی(ص)كانت تزور قبر عمها حمزة كل جمعة فتصلي وتبكي عنده»؛[61] فاطمه دختر پيامبر(ص)هر جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه(ع)مى‌رفت؛ در آنجا نماز مى‌خواند و در كنار قبر گريه مى‌كرد. بعضی از بزرگان اهل سنت[62] در جواز زیارت به روایت فوق اشاره کرده اند. شیعه و زیارت قبور زنان در میان بزرگان و فقهای شیعه، سه حُکم جواز،[63] استحباب و کراهت وجود دارد.[64] نظر اکثریت فقهای شیعه بر استحباب زیارت قبور زنان می باشد؛[65] برخی استحباب آن را با شرط صبر و عدم جزع ذکر کرده اند؛[66] ولی برخی مانند محقق حلّى و علمای بعد از او، قائل به کراهت شده اند.[67] لازم به ذکر است که علّت فتوای کراهت، در خصوص زیارت زنان نیست؛[68] بلکه کراهت به دلیل آن است که محفوظ ماندن زن از چشم نامحرمان برای او ارجحیّت دارد؛[69] لذا برخی بزرگان بعد از حُکم جواز می نویسند که شایسته است، هیچ مردی او را نبیند.[70] محقق حلّى نیز در ابتدا، برای جواز، به سیره حضرت زهرا(س)در زیارت قبر حمزه(ع)در شنبه‌ها و نیز رفتن عایشه به زیارت قبر برادرش استدلال کرده است؛ سپس برای کراهت چنین دلیل آورده است که ستر و پوشش و صیانت برای زنان اولویت دارد.[71] دلایل روایی شیعه بر جواز زیارت قبور زنان در کتب روایی شیعه، وجود روایات زیادی در باب چگونگی زیارت قبور مؤمنان توسط مردان و زنان، دلالت بر جواز حُکم آن دارد؛[72] همچنین بابی مستقل در استحباب زیارت قبور مؤمنین وجود دارد که به صورت مطلق ذکر شده است؛[73] لذا برخی بزرگان، مانند مرحوم نراقی از مقتضای اطلاق روایات، استحباب زیارت قبر توسط زنان را (تا زمانی که متضمن مفسده ای نباشد)، استفاده کرده اند.[74]
غیر از اطلاق روایات فوق، روایات دیگری به صورت خاص وجود دارد که جواز زیارت بانوان را اثبات می کند. یکی از این روایات که به خوبی دلیل بر جواز زیارت قبور زنان[75] و بلکه دلیل بر استحباب آن می باشد،[76] سیره عملی حضرت فاطمه(س)است که هر هفته، در روزهای دوشنبه و پنج شنبه، قبور شهدا را زیارت می کردند؛ همچنین در روایات آمده است که آن حضرت(س)قبر عمویش حضرت حمزه(ع)را هر هفته، صبح های شنبه زیارت می نمود و برایش طلب استغفار می کرد؛ چنان که در کتاب کافی، باب «زِيَارَةِ الْقُبُور»، حدیث سوم آمده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: عَاشَتْ فَاطِمَةُ(س)بَعْدَ أَبِيهَا خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً لَمْ تُرَ كَاشِرَةً وَ لَاضَاحِكَةً، تَأْتِي قُبُورَ الشُّهَدَاءِ فِي‏ كُلِ‏ جُمْعَةٍ مَرَّتَيْنِ‏: الْإِثْنَيْنَ، وَ الْخَمِيسَ‏، فَتَقُولُ: هَاهُنَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ6، هَاهُنَا كَانَ الْمُشْرِكُونَ»؛[77] فاطمه(س)پس از پیامبر خدا(ص)هفتاد و پنج روز زنده بود و در این مدّت بشّاش و متبسّم دیده نشد و هر هفته دو بار، روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه به زیارت قبور شهدا می‌رفت و گاهی محلّ استقرار مشرکان در اُحد و همچنین جایگاه پیامبر خدا(ص)را به همراهانش معرفی می‌کرد. این روایت همچنین در باب «إِتْيَانِ الْمَشَاهِدِ وَ قُبُورِ الشُّهَدَاء»، حدیث سوم، با سند «عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ» نقل شده است. [78] نتیجه محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید، از روایتی که مضمون آن لعن و نفرین زیارت کنندگان زن می باشد، استفاده کرده و تابعین وی با استفاده از این روایت، قائل به حُرمت زیارت قبور زنان می باشند. حال آنکه اولا، این روایت طبق تصریح برخی از محقّقین کتاب التوحید و بنابر اذعان برخی از تابعین فکری ابن عبدالوهاب (مانند البانی)، ضعیف می باشد و ثانیا حُکم به حُرمت زیارت قبور توسط زنان، برخلاف جمهور اهل سنت و شیعیان می باشد. حُکم به جواز زیارت رفتن بانوان توسط مسلمانان، طبق روایات جواز، مانند تقریر پیامبر(ص)و عمل صحابه، مسئله ای ثابت شده و مسلّم می باشد؛ لذا برخلاف پندار محمد بن عبدالوهاب، نمی توان به روایت وی برای حکم به حُرمت زیارت قبور برای بانوان تمسک کرد.
منابع اردبيلى، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، 1403ق. بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، 1405ق. حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم: مؤسسه آل البيت:، چاپ اول، 1409ق. صيمرى، مفلح بن حسن، كشف الالتباس عن موجز أبي العباس، قم: مؤسسه صاحب الأمر عليه السلام، چاپ اول، 1417ق. علامه حلّى، حسن بن يوسف، منتهى المطلب في تحقيق المذهب، مشهد: مجمع البحوث الإسلامية، چاپ اول،‏ 1412ق. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، تهران: چاپ دوم، 1404ق. محقق حلّى، جعفر بن حسن، المعتبر في شرح المختصر، قم: مؤسسه سيدالشهداء7، چاپ اول، 1407ق. محقق سبزوارى، محمد باقر، ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد، قم: مؤسسه آل البيت:، چاپ اول، 1247ق. نراقى، احمد بن محمد، مستند الشيعة في أحكام الشريعة، قم: مؤسسه آل البيت:، چاپ اول، 1415ق. 10. كلينى، محمد بن يعقوب، كافی، قم: نشر دارالحديث، چاپ اول،‏ 1429ق. ابن حزم ظاهری، علی، المحلى بالآثار، بيروت: دارالفكر، بی تا. 12. ابن حنبل شيبانی، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقيق: شعيب الأرنؤوط و عادل مرشد و ديگران، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق. 13. ابن عبدالبر، يوسف، التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد، تحقيق: مصطفى بن أحمد العلوي و محمد عبدالكبير البكري، مغرب: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية، 1387ق. 14. ابوداود سجستانى، سليمان، سنن أبى داود، تحقيق: محمد محيى الدين عبدالحميد، بیروت: المكتبة العصرية، بى تا. 15. ألبانی، محمد ناصرالدين، أحكام الجنائز، بیروت: المكتب الإسلامي، چاپ چهارم، 1986م. 16. ألبانی، محمد ناصرالدين، إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، بیروت: المكتب الإسلامي، چاپ دوّم، 1405ق. 17. ألبانی، محمد ناصرالدين، ضعيف موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ریاض: دارالصميعي، چاپ اول، 1422ق. 18. بغوی، حسين، شرح السنة، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد زهير الشاويش، بیروت: المكتب الإسلامي، چاپ دوم، 1403ق. 19. بن باز، عبدالعزيز، فتاوى نور على الدرب، بی جا: بی نا، بی تا. 20. ابن جبرين، عبدالله، فتاوى في التوحيد، ریاض: دارالوطن للنشر، چاپ اول، 1418ق. 21. بيهقى، أحمد، السنن الكبرى، تحقيق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالكتب العلمية، چاپ سوم، 1424ق. 22. ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، تحقيق: بشار عواد معروف، بیروت: دارالغرب الإسلامى، 1998م. 23. تميمی، عبدالرحمن، فتح المجيد شرح كتاب التوحيد، تحقیق: محمد حامدالفقي، قاهره: السنة المحمدية، چاپ هفتم، 1377ق. 24. حاكم نيشابورى، محمّد، المستدرك على الصحيحين، تحقيق: مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت: دارالكتب العلمية، چاپ اوّل، 1411ق. 25. ذهبى، محمّد، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، تحقيق: بجاوى على محمّد، بیروت: دارالمعرفة للطباعة والنشر، چاپ اوّل، 1382ق. 26. ذهبی، محمد، المغني في الضعفاء، تحقیق: نورالدين عتر، بی جا: بی تا، بی نا. 27. ذهبی، محمّد، سير أعلام النبلاء، تحقيق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، بيروت: مؤسسة الرسالة، چاپ سوّم، 1405ق. 28. رويانی، عبدالواحد بن إسماعيل، بحر المذهب، تحقیق: طارق فتحي السيد، بیروت: دارالكتب العلمية، چاپ اول، 2009م. 29. سابق، سيد، فقه السنة، بیروت: دارالكتاب العربی، چاپ سوّم، 1397ق. 30. شرنبلالی، حسن بن عمار، مراقي الفلاح شرح متن نور الإيضاح، بی جا: المكتبة العصرية، چاپ اوّل، 1425ق. 31. شوكانی، محمّد بن علی، نيل الأوطار، تحقيق: عصام الدين الصبابطي، مصر: دارالحديث، چاپ اوّل، 1413ق. 32. طباطبايى يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره، چاپ اول، 1422ق. 33. طحطاوی، احمد بن محمّد، حاشية الطحطاوي على مراقي الفلاح شرح نور الإيضاح، تحقيق: محمد عبدالعزيز الخالدي، بیروت: دارالكتب العلمية، چاپ اوّل، 1418ق. 34. ابن عبدالوهاب، محمد، كتاب التوحيد، تحقیق: احمد بن علی القفیلی، مصر: مکتبة عباد الرحمن، چاپ اول، 1429ق. 35. ابن عثیمین، محمد، القول المفيد على كتاب التوحيد، ریاض: دار ابن الجوزي، المملكة العربية السعودية، چاپ دوّم، 1424ق. 36. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، التلخيص الحبير في تخريج أحاديث الرافعي الكبير، بیروت: دارالكتب العلمية، چاپ اول، 1419ق. 37. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، تقريب التهذيب، تحقيق: محمد عوامة، سوریه: دارالرشيد، چاپ اوّل، 1406ق. 38. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، تهذيب التهذيب، هند: مطبعة دائرة المعارف النظامية، چاپ اوّل، 1326ق. 39. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، فتح الباري شرح صحيح البخاري، بيروت: دارالمعرفة، 1379ق.
«الأصح أن الرخصة ثابتة للرجال والنساء فتندب لهن أيضا "على الأصح»؛ (طحطاوی، احمد، حاشية الطحطاوي، ص620). [39]. «والذي قطع به الجمهور أنها مكروهة لهن كراهة تنزيه»؛ (نووی، يحيی بن شرف، المجموع شرح المهذّب، ج5، ص310). [40]. «قال أصحابنا: يكره زيارة القبور للنساء لما روى أبو هريرة أن النبي(ص)"لعن زوارات القبور"»؛ (رويانی، عبدالواحد، بحر المذهب، ج2، ص602). [41]. «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ، حَدَّثَنَا مُعَرِّفُ بْنُ وَاصِلٍ، عَنْ مُحَارِبِ بْنِ دِثَارٍ، عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ6: نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ، فَزُورُوهَا، فَإِنَّ فِي زِيَارَتِهَا تَذْكِرَةً»؛ (ابوداود سجستانى، سليمان، سنن أبى داود، ج3، ص218، ح3235). [42]. ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، ج۲، ص363. [43]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج3، ص148؛ شوكانی، محمّد، نيل الأوطار، ج 4، ص134. [44]. «لعن زوارات القبور... كان هذا قبل أن يرخص النبي(ص)في زيارة القبور فلما رخص دخل في رخصته الرجال والنساء، وهذا أصح عندي إذا أمنت الافتتان والتعدي عما فيه رضي الله تعالى»؛ (رويانی، عبدالواحد، بحر المذهب، ج2، ص602). [45]. ترمذى، محمّد، سنن الترمذى، ج۲، ص363؛ بغوی، حسين، شرح السنة، ج2، ص417. [46]. قرطبی، أحمد، المفهم لما أشكل من كتاب تلخيص مسلم، ج2، ص633؛ ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج3، ص149. [47]. شوكانی، محمّد، نيل الأوطار، ج4، ص135. [48]. مباركفوری، عبدالرحمن، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج4، ص137. [49]. بخارى، محمّد، صحيح البخاري، ج2، ص79. [50]. «... ويؤيد الجواز حديث الباب وموضع الدلالة منه أنه لم ينكر على المرأة قعودها عند القبر وتقريره حجة»؛ (ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج3، ص148). [51]. «جَوَاز زِيَارَة الْقُبُور مُطلقًا، سَوَاء كَانَ الزائر رجلا أَو امْرَأَة، وَسَوَاء كَانَ المزور مُسلما أَو كَافِرًا لعدم الْفَصْل فِي ذَلِك. وَقَالَ النَّوَوِيّ: وبالجواز قطع الْجُمْهُور»؛ (عينی، محمود، عمدة القاري، ج8، ص68). [52]. «وَمِنْهَا مَا أَخْرَجَهُ الْبُخَارِيُّ: أَنَّ النَّبِيَّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - مَرَّ بِامْرَأَةٍ تَبْكِي عِنْدَ قَبْرٍ فَقَالَ: اتَّقِي اللَّهَ وَاصْبِرِي، قَالَتْ: إلَيْك عَنِّي، الْحَدِيثَ، وَلَمْ يُنْكِرْ عَلَيْهَا الزِّيَارَةَ»؛ (شوكانی، محمّد، نيل الأوطار، ج4، ص134)؛ (سابق، سيد، فقه السنة، ج1، ص567). [53]. ألباني، محمد، أحكام الجنائز، ج1، ص184. [54]. بيهقى، أحمد، السنن الكبرى، ج4، ص131. [55]. «حدثنا إبراهيم بن سعيد الجوهري قال: حدثنا روح قال: حدثنا بسطام بن مسلم، قال سمعت أباالتياح، قال: سمعت ابن أبي مليكة، عن عائشة، أن رسول الله6، رخص في زيارة القبور»؛ (ابن ماجه قزوينى، محمّد، سنن ابن ماجه، ج1، ص500، ح1570). [56]. مباركفوری، عبدالرحمن، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج4، ص137؛ ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج3، ص149؛ ابن عبد البر، يوسف، التمهيد، ج3، ص233؛ سابق، سيد، فقه السنة، ج1، ص566. [57]. ألبانی، محمد، أحكام الجنائز، ج1، ص184. [58]. نيشابورى، مسلم، صحيح مسلم، ج2، ص670. [59]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، التلخيص الحبير، ج2، ص314؛ شوكانی، محمّد، نيل الأوطار، ج4، ص134؛ سابق، سيد، فقه السنة، ج1، ص566. [60]. ألبانی، محمد، أحكام الجنائز، ج1، ص182. [61]. حاكم نيشابورى، محمّد، المستدرك على الصحيحين، ج1، ص533؛ بيهقى، أحمد، السنن الكبرى، ج4، ص131. [62]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، التلخيص الحبير، ج2، ص313؛ شوكانی، محمّد، نيل الأوطار، ج4، ص134؛ ابن عبدالبر، يوسف، التمهيد، ج3، ص234. [63]. اردبيلى، احمد بن محمد، مجمع الفائدة، ج2، ص489. [64]. بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج4، ص169. [65]. همان. [66]. طباطبايى يزدى، سيدمحمد كاظم، العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني، ص227؛ طباطبايى يزدى، سيدمحمد كاظم، العروة الوثقى، ج1، ص443. [67]. «و هي مستحبة إجماعا نصا و فتوى إلا ان المحقق في المعتبر و جمعا ممن تأخر عنه خصوا ذلك بالرجال و كرهوه للنساء»؛ (بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج4، ص169). [68]. «و حينئذ فالكراهة بالنسبة الى النساء انما هو باعتبار أمر آخر لا من حيث الزيارة كما أطلقه في المعتبر، إذ ليس مجرد الزيارة مستلزما لهتك الستر و الصيانة و الا لاستلزم كراهة خروجهن من البيوت مطلقا و لا قائل به»؛ (بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج4، ص173). [69]. محقق حلّى، جعفر بن حسن، المعتبر في شرح المختصر، ج1، ص340. و أما الكراهية لهن فلان الستر و الصيانة أولى بهن.
[70]. «فالظاهر عدم الكراهة للنساء أيضا زيارة قبور أقاربهم (هن خ ل)، فالائمة عليهم السلام بالطريق الاولى. و ينبغي كون ذلك بحيث لا يراهن الرجال»؛ (اردبيلى، احمد بن محمد، مجمع الفائدة، ج2، ص489). [71]. محقق حلّى، جعفر بن حسن، المعتبر في شرح المختصر، ج1، ص340-339. [72]. صيمرى، مفلح، كشف الالتباس عن موجز أبي العباس، ص313. [73]. «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَارَةِ قُبُورِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الدُّعَاءِ لَهُمْ وَ تِلَاوَةِ الْقَدْرِ سَبْعاً عِنْدَ ذَلِكَ»؛ (‌حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج14، ص591). [74]. «و مقتضى إطلاقاتها: الاستحباب للنساء إذا لم تتضمّن مفسدة»؛ (نراقى، احمد بن محمد مهدى، مستند الشيعة، ج3، ص320). [75]. «و قد ورد في الاخبار المعتبرة زيارة فاطمة عليها السلام قبور الشهداء في الأسبوع مرتين، الاثنين و الخميس و في كل غداة سبت، و استغفارها لحمزة فالظاهر عدم الكراهة للنساء أيضا زيارة قبور أقاربهم (هن خ ل)، فالائمة عليهم السلام بالطريق الاولى. و ينبغي كون ذلك بحيث لا يراهن الرجال: و يحتمل اختصاصها بها عليها السلام لعصمتها و معلومية سترها عن العيون»؛ (اردبيلى، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، ج2، ص489)؛ «الرابع: يجوز للنساء زيارة القبور ... و من طريق الخاصّة: ما رواه الشيخ عن يونس، عن أبي عبد اللّٰه عليه السلام قال: إنّ فاطمة عليها السلام كانت تأتي قبور الشهداء في كلّ غداة سبت، فتأتي قبر حمزة‌ و تترحّم عليه و تستغفر له»؛ (علامه حلّى، حسن بن يوسف، منتهى المطلب، ج7، ص430). [76]. «و قد ورد في الأخبار المعتبرة زيارة فاطمة ع قبور الشهداء في الأسبوع مرتين في الإثنين و الخميس و في كل سبت و استغفارها لحمزة و يستفاد منه استحباب زيارة النساء قبور المؤمنين و ينبغي كون ذلك بحيث لا يراهن الرجال و يحتمل اختصاصها صلوات اللّٰه عليها بذلك لعصمتها و معلومية سترها عن العيون»؛‌ (محقق سبزوارى، محمد باقر، ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد، ج2، ص341)؛ «الحديث الثالث‏: حسن." و الكشر التبسم" ذكره الجوهري و يدل على استحباب الزيارة في اليومين و للنساء قولها عليهما السلام ههنا كان أي كانت ترى نساءها موضع الرسول صلى الله عليه و آله و موضع المشركين عند القتال في غزوة أحد فإن تذكر تلك الأمور يصير سببا لمزيد الحزن و الاهتمام في الزيارة»؛ (مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول، ج14، ص193)؛ «الخامس و الثلاثون زيارة قبور المؤمنين و السلام عليهم بقول السلام عليكم يا أهل الديار إلخ و قراءة القرآن و طلب الرحمة و المغفرة لهم و يتأكد في يوم الاثنين و الخميس خصوصا عصره و صبيحة السبت للرجال و النساء بشرط عدم الجزع و الصبر»؛ (يزدى طباطبايى ، سيدمحمد كاظم، العروة الوثقى، ج1، ص443). [77]. كلينى، محمد بن يعقوب، كافی، ج5، ص565. [78]. همان، ج9، ص276.
40. عقيلی، محمّد بن عمرو، الضعفاء الكبير، تحقيق: عبدالمعطي أمين قلعجي، بیروت: دارالمكتبة العلمية، چاپ اوّل، 1404ق. 41. عينی، محمود، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، بيروت: دار إحياء التراث العربي، بی تا. 42. قرطبی، أحمد بن عمر، المفهم لما أشكل من كتاب تلخيص مسلم، تحقیق: محی الدين ديب مستو، أحمد محمد السيد، يوسف علی بديوی، محمود إبراهيم بزال، بی جا: بی نا، 1417ق. 43. ابن ماجه قزوينى، محمد، سنن ابن ماجه، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، بی جا: دار إحياء الكتب العربية، بى تا. 44. مباركفوری، عبدالرحمن، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، بیروت: دارالكتب العلمية، بى تا. 45. نسائی، احمد، السنن الصغرى، تحقيق: عبدالفتاح أبوغدة، حلب: مكتب المطبوعات الإسلامية، چاپ دوّم، 1406ق. 46. نووی، يحيی بن شرف، المجموع شرح المهذّب، بیروت: دارالفكر، بی تا. 47. يزدى طباطبايى، سيدمحمد كاظم، العروة الوثقى، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1409ق. 48. طیالسی، سلیمان بن داود، مسند أبي داود الطیالسي، لبنان: دارالکتاب، بی تا. * استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب؛ a.khoshsorat@yahoo.com ** کارشناسی ارشد مؤسسۀ مذاهب اسلامی و پژوهش گر مؤسسۀ دارالإعلام لمدرسة أهل البیت:. [1]. ابن حنبل شيبانی، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص398. [2]. ابن عبدالوهاب، محمد، كتاب التوحيد، ص67. [3]. تميمی، عبدالرحمن، فتح المجيد، ص250؛ ابن عثیمین، محمد، القول المفيد، ج1، ص430. [4]. «و هي مستحبة إجماعا نصا و فتوى»؛ (بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج4، ص169). [5]. بغوی، حسين، شرح السنة، ج2، ص417. [6]. همان. [7]. شرنبلالی، حسن بن عمار، مراقي الفلاح شرح متن نور الإيضاح، ص228؛ طحطاوی، احمد، حاشية الطحطاوي، ص620. [8]. ابن حزم ظاهری، علی، المحلى بالآثار، ج3، ص388. [9]. ألبانی، محمد، أحكام الجنائز، ج1، ص180. [10]. ابن عبدالوهاب، محمد، كتاب التوحيد، ص67. [11]. همان، ص69. [12]. «فاللعن يقتضي التحريم»؛ (ابن جبرين، عبدالله، فتاوى في التوحيد، ص41). [13]. «وأخذ العلماء من ذلك أن الزيارة للنساء محرمة؛ لأن اللعن لا يكون إلا على محرم، بل يدل على أنه من الكبائر; لأن العلماء ذكروا أن المعصية التي يكون فيها لعن أو فيها وعيد بالنار هذه تكون من الكبائر»؛ (بن باز، عبدالعزيز، فتاوى نور على الدرب، ص242). [14]. «تحريم زيارة النساء للقبور، بل إنها من كبائر الذنوب؛ لهذا الحديث»؛ (ابن عثیمین، محمد، القول المفيد، ج1، ص430). [15]. ابن حنبل، أحمد، مسند أحمد، ج5، ص128؛ سجستانى، سليمان، سنن أبى داود، ج3، ص218؛ نسائی، احمد، السنن الصغرى، ج4، ص94. [16]. ابن حنبل، أحمد، مسند أحمد، تحقيق الأرنؤوط، ج3، ص471. [17]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، التلخيص الحبير، ج2، ص313؛ همان، تقريب التهذيب، ص120. [18]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، تقريب التهذيب، ص120. [19]. ألبانی، محمد، ضعيف موارد الظمآن، ص50. [20]. همان، إرواء الغليل، ج3، ص212. [21]. ابن عبدالوهاب، محمد، كتاب التوحيد، ص68. [22]. تميمی، عبدالرحمن، فتح المجيد، ص250. [23]. طيالسی، أبوداود، مسند أبی داود، ج4، ص113؛ بيهقى، أحمد، السنن الكبرى، ج4، ص130. [24]. ابن ماجه قزوينى، محمد، سنن ابن ماجه، ج1، ص502؛ ابن حنبل، أحمد، مسند أحمد، ج24، ص424. [25]. ابن حنبل، أحمد، مسند أحمد، ج14، ص305. [26]. ابن عبدالوهاب، محمد، كتاب التوحيد، ص68. [27]. همان. [28]. «ابن المديني: لا نعرفه»؛ (ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، تهذيب التهذيب، ج6، ص149)؛ (ذهبى، محمّد، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج2، ص551). [29]. ابن حنبل، أحمد، مسند أحمد، ج24، ص424. [30]. ابن عبدالوهاب، محمد، كتاب التوحيد، ص68. [31]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، تهذيب التهذيب، ج7، ص457. [32]. همان. [33]. همان، ص456. [34]. ذهبی، محمّد، سير أعلام النبلاء، ج6، ص134. [35]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، تهذيب التهذيب، ج7، ص456. [36]. ذهبی، محمد، المغني في الضعفاء، ج2، ص468؛ عقيلی، محمّد، الضعفاء الكبير، ج3، ص164. [37]. «فَذَهَبَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِلْمِ إِلَى أَنَّ هَذَا كَانَ قَبْلَ تَرْخِيصِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي زِيَارَةِ الْقُبُورِ، فَلَمَّا رَخَّصَ، دَخَلَ فِي الرُّخْصَةِ الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ، وَذَهَبَ بَعْضُهُمْ إِلَى أَنَّهُ كَرِهَ لِلنِّسَاءِ زِيَارَةَ الْقُبُورِ، لِقِلَّةِ صَبْرِهِنَّ، وَكَثْرَةِ جَزَعِهِنَّ»؛ (بغوی، حسين، شرح السنة، ج2، ص417)؛ «رخص مالك وبعض الاحناف ورواية عن أحمد وأكثر العلماء، في زيارة النساء للقبور، لحديث عائشة...»؛ (سابق، سيد، فقه السنة، ج1، ص566). [38]. «"ندب زيارتها" من غير أن يطأ القبور "للرجال والنساء"»؛ (شرنبلالی، حسن بن عمار، مراقي الفلاح شرح متن نور الإيضاح، ص228)؛
عاصمی (مورخ وهابی) در کتاب خود می‌نویسد: هر کس با آل شیخ (خاندان وهابی‌ها) مخالفت کند، مستحق جهنم است!!!
معرفی آثار منتشر شده علمای اهل‌سنت در سده 12 و 13 قمری در نقد فرقه وهابیت نویسنده : اباذر نصر اصفهانی منبع : سراج منیر7و8 مقدمه حرکت تند و افراطی وهابیت به اسم اهل‌سنت و پیرو احمد بن‌حنبل به پشتیبانی استکبار جهانی آن‌چنان که باید نتوانست در دل‌های مسلمانان خصوصاً جوانان و روشنفکران نفوذ نماید، بلکه بر عکس، موجب هشیاری بسیاری از علمای اهل‌سنت و توجه دادن آنها به بدعت‌هایی گردید که این فرقه به نام دین و سنت سلف صالح به مردم عرضه می‌کرد. از ابتدای ظهور وهابیت در سرزمین حجاز، گروهی از علمای اهل‌سنت با هوشیاری به مقابله با این فرقه و نقد تفکرات مؤسس آن محمد بن‌عبدالوهاب روی آوردند و کتاب‌های متعدد در ردّ وی نوشتند و نامه­هایی برای او فرستادند تا وی را از اندیشه تکفیر مسلمین بازدارند و با بازگشت به سنت پیامبر6سعی در تصحیح خطاها و تبیین برداشت‌های نادرست این فرقه از دین نمودند. سليمان بن‌عبدالوهاب برادر محمد بن‌عبدالوهاب اولين كسي است كه در رد افكار و عقايد برادرش كتابي نوشت و آن را فصل الخطاب في الرد علی محمد بن‌عبدالوهاب نامید. در اين كتاب از ناداني، گمراهي، عدم صلاحيت و بي‌لياقتي آنها سخن به ميان آمده است. پس از او نیز تعداد زيادی از علمای بزرگ اهل سنت به مخالفت با انديشه‌هاي ابن‌تيميه و ابن‌عبدالوهاب و فرقه وهابيت برخاستند و بر رد و نقض انديشه­‌هاي آنان در قالب جزوه، مقاله و شعر پرداختند. بسیاری از این آثار تاکنون انتشار یافته و در اختیار پژوهشگران قرار گرفته‌اند. البته بخشی از این آثار نیز متأسفانه از دست رفته‌اند و اکنون تنها نامی از آنها در برخی کتب است. این نوشتار گزارشی از آثار نویسندگان اهل‌سنت در سده‌های 12 و 13 قمری در نقد این فرقه است که به صورت مستقل چاپ و منتشر شده­اند و آثار خطی که تعدادشان هم اندک نیست، معرفی نشده­اند. در شماره‌های بعدی گزارشی از آثار منتشرشده در دهه‌های اخیر ارائه می­گردد. باید یادآوری کرد بخشی از کتاب‌هایی که در موضوع شفاعت و تکفیر بوده‌اند، از آنجا که در شماره‌های قبل مجله گزارش شده‌اند، در این گزارش نیامده‌اند. الف) تألیفات سده 12 قمری بذل المجهود في خدمة ضریح نبي الله هود:عبدالرحمن بن محمد التریمی (م1112ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. نویسنده که از علمای برجسته یمن بوده، عقاید وهابیون درباره زیارت قبور و توسل به انبیای الهی را نقد و بررسی کرده است. تجرید سیف الجهـاد لمدّعی الإجتهـاد: عبدالله بن‌محمد بن‌عبداللطیف الشافعی، بی‌جا، بی‌تا، بی‌نا. نویسنده یکی از شیوخ و از استادان محمد بن‌عبدالوهاب در منطقه احساء بوده است. ابن‌عبدالوهاب پس از شروع دعوت خود، نامه‌ای برای استاد خود نوشت و او را به آیین خود دعوت کرد، ولی استاد از دعوت او سرباز زد و رساله سیف الجهاد لمدعی الإجتهاد را علیه او نوشت. جواب ابن‌عفالق علی ابن‌معمر: محمد بن‌عبدالرحمن العفالق (1100- 1164ق). این رساله در کتابِ الرد علی الوهابیة؛ نصوص الشرق الاسلامی (ص 85-107) به چاپ رسیده است. الرد علی ابن عبدالوهاب: عبدالله بن‌عیسی المویس (م1175ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. نویسنده متولد نجد و قاضی درعیه و از دشمنان سرسخت محمد بن‌عبدالوهاب بود. در برخی منابع رساله او در رد ابن عبدالوهاب با عنوانِ «رسالة في الرد علی الوهابیة» ثبت شده است. الرد علی الوهابیة: سیف بن‌حمد العتیقی (1189ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. العتیقی از مخالفین سرسخت محمد بن‌عبدالوهاب بود که تمامی ردیه­های نوشته شده بر ابن‌عبدالوهاب را تا آن زمان در یک کتاب جمع نمود. الرد علی محمد بن‌عبدالوهاب: محمد بن‌سلیمان الکردی (1127-1194ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. نویسنده این کتاب مفتی شافعی در مکه مکرمه و به نقل برخی استاد محمد بن‌عبدالوهاب بوده است. بخشی از این رساله در کتاب خلاصة الکلام في بیان أمراء البلد الحرام نوشته احمد بن‌زینی دحلان آمده است. الرد علی الوهابیة: صالح بن حسن الکواش التونسی (1137-1218ق). اين رساله در کتاب سعادة الدارین في الرد علی الفرقتین به‌چاپ رسیده است. الرد علی الوهابیة: عبدالمحسن بن‌علی الاشیقری الحنبلی (م1187ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. رسالة ابن عفالق: رسالة وجهها إلى عثمان بن‌معمر أمیر العیینة، محمد بن‌عبدالرحمن العفالق الحنبلی (1100- 1164ق). این رساله در کتاب زیر به چاپ رسیده است: الرد علی الوهابیة؛ نصوص الشرق الإسلامی: حمادی الردیسی و اسماء نویره، بیروت: دارالطلیعة، 2012م/1433ق، ص109ــ133، 208ص. نویسنده علاوه بر این رساله، رساله دیگری با عنوان تهکم المقلدین في مدعی تجدید الدین نیز در رد محمد بن‌عبدالوهاب نوشته که هنوز مخطوط است.
الرسالة المرضیة في الرد علی الوهابیة: محمد بن‌عبدالله بن‌فیروز (1142-1216ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. ابن‌فیروز از دشمنان معاصر و سرسخت محمد بن‌عبدالوهاب بود که در نجد زندگی می‌کرد. او در رساله‌اش تلاش کرد عقاید ابن‌عبدالوهاب را رد و انکار کند تا کسی به دعوتش پاسخ نگوید. سَداد الدّین و سِدادُ الدَّین في اثبات النجاة والدرجات للوالدین: محمد بن‌رسول برزنجی (1040-1103ق)، تصحیح عباس احمد صقر حسینی و حسین محمد علی شکری، قاهره: دار جوامع الکلم، 2005م، 426ص. چاپ‌های دیگری از این کتاب با این اطلاعات موجود است: بیروت: دارالکتب العلمیة، 1427ق/2006م، 335ص؛ بی‌جا، دارالمدینة المنورة، 1419ق/1998م، 430ص. مؤلف این اثر، مفتی شافعی در مدینه و سرسلسله برزنجیان مدنی بوده است. وی در این کتاب عقاید علی بن‌سلطان القاری مشهور به ملا علی قاری را نقد و رد می­کند. برزنجی در این کتاب، هم عقیده ابو‌حنیفه را که معتقد بود آبا و اجداد پیامبر اهل نجات نبوده­اند را نقد کرده و هم عقاید برخی فرق دیگر از جمله فرقه وهابیت. الفتح المبین في جواز الدعاء و إهداء ثواب الأعمال لسید المرسلین: محمد بن‌حسن بن‌همات دمشقی حنفی (1091-1175ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی تا. کشف النور عن اصحاب النور: عبدالغنی بن‌اسماعیل النابلسی (1050-1143ق)، تحقیق: احمد فرید مزیدی، مقدمه: احمد محمد مصطفی القادری، سریلانکا، بربلی: دارالآثار الإسلامیه، 1428ق/2007م، 71ص. این رساله در باب ظهور کرامات اولیا بعد از وفاتشان سخن می­گوید. دو چاپ دیگر از این کتاب نیز موجود است که اطلاعات آن این‌چنین است: پاکستان: لابل پور، 1397ق؛ بی‌جا، مکتبة النوریة الرضویة، 1397ق/1977م، 23ص. لوائح القبول والمنحة والأعزاز فى الرحلة لزیارة السیدة زینب و سیدي مدرک و عمر الخباز: عبدالله بن عمر افیونی (م1154ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. رساله­ای از عالمی حنفی‌مذهب اهل دمشق و در رد عقاید وهابیون درباره زیارت قبور انبیا و اولیای الهی است. مسائل و أجوبة و ردود علی الخوارج: محمد سلیمان کردی شافعی (1127-1194ق)، مصر، بی‌نا، 1357ق. مؤلف شافعی مذهب این اثر، متولد دمشق است و در مدینه رشد نمود و در همان دیار متولی فتوا از سوی شافعی­ها شد. او سؤال‌ها و جواب­هایی بر ضد دعوت محمد بن‌عبدالوهاب مطرح ساخته و آن را در مجموعه‌ای با عنوان فوق گردآوری کرده است. این رساله به ضمیمه کتاب قرة العین في فتاوی علماء الحرمین (مصر: 1357ق) چاپ شده است. المشکاة المضیئة في الرد على الوهابیة: علی بن‌عبدالله السویدی البغدادی (م1170ق). این رساله در کتاب الرد علی الوهابیة؛ نصوص الشرق الاسلامی (حمادی الردیسی و اسماء نویرة، بیروت: دارالطلیعة، 2012م) در صفحات 21 تا 83 به چاپ رسیده است. ب) تألیفات سده 13 قمری إتحاف أهل الزمان بأخبار ملوک تونس: أحمد بن‌أبی الضیاف تونسی(1217-1291ق)، تونس: الدار التونسیة للنشر، 1389ق/1969م، 4 جلد. این کتاب در اصل تاریخ تونس است که مورخی تونسی آن را نوشته است. نویسنده در خلال بحث­ها به وهابیون و موضع علمای دینی تونس در قبال آنها پرداخته است. چاپ دیگری از این کتاب با این مشخصات موجود است: تحقیق لجنة من وزارة الشؤون الثقافیة، تونس: الدار العربیة للکتاب، 1421ق/2001م. أسنى المطالب في نجاة أبی طالب: احمد بن‌زینی دحلان (1232-1304ق)، تحقیق و تعلیق حسن بن‌علی السقاف، عمان: اردن، دارالإمام النووی، 1425ق/2005م، 152ص. ناشرین مختلف این کتاب را منتشر کرده‌اند که مشخصات آنها این‌چنین است: مکة المکرمة: المطبعة المیریة، 1321ق/1903م، 36ص؛ قاهره: المطبعة المیمنیة، 1325ق/1905م، 52ص؛ قاهره: مطبعة مصطفى محمد، 1305ق/1887م، 36ص؛ به کوشش صالح الوردانی، قاهره: الهدف الاعلام، 1999م، 114ص؛ تعلیق علی بن‌حسین هاشمی خطیب، تهران: المطبعة الإسلامیة، 1382ق/1962م، 64ص؛ شیکاگو: اوپن اسکول، بی‌تا، 96ص. این کتاب به زبان اردو نیز ترجمه و با این مشخصات منتشر شده است: محبوب الرغائب ترجمة أسنی المطالب فی نجاة أبی طالب، ترجمه محمد نجم الدین علی مدارسی، بی‌تا، 233ص. ترجمة أسنی المطالب فی نجاة أبی‌طالب، ترجمه مقبول احمد بن غضنفر صاحب دهلوی، هند، بی‌نا، 1313ق، 184ص. همچنین به فارسی ترجمه و با این مشخصات منتشر شده است: ابوطالب چهره درخشان قریش، ترجمه أسنی المطالب في نجاة أبی‌طالب، ترجمه: محمد مقیمی، تهران: سعدی، 1351، 102ص. أشد الجهاد في إبطال دعوی الإجتهاد: داود بن‌سلیمان بغدادی نقشبندی (1231-1299ق)، تصحیح عبدالوهاب بغدادی، بمبئی: نخبة الأخبار، 1293ق، 44ص. الإنتصار للأولیاء الأبرار: محمد طاهر سنبل حنفی (م1218ق)، بغداد، بی‌نا، 1345ق. أُنموذج الحقائق: سید داود بن‌سلیمان بغدادی نقشبندی حنفی (1231-1299ق)، بی­جا، بی­نا، بی­تا. در این کتاب جواز توسل به انبیا و صالحین اثبات شده است.
الدر المنیف في زیارة أهل بیت الشریف: احمد بن احمد مصری، مصر، المکتبة الخدیویة، 1267ق. الرد على بعض المبتدعة من الطائفة الوهابیة: محمد الطیب بن عبد المجید بن کیران فاسی (1172-1227ق)، قاهره، مطبعة التقدم العلمیة، 1909م/1327ق. نویسنده یکی از علمای فاس مغرب و مالکی مذهب است. وی دارای تصنیفاتی بوده که از جمله آنها رساله‌ای با عنوان فوق است. این اثر به ضمیمه کتابِ إظهار العقوق فی الرد على من منع التوسل إلى الله تعالى بالنبی والولی الصدوق نوشته شیخ مرفی مالکی جزائری آمده است. نیز با عنوان «رَد على مَذهَبِ الوهابیین» در کتاب الرد على الوهابیة فی القرن التاسع عشر: نصوص الغرب الاسلامی درجه شده است. رد علی الشیخ ابن تیمیة: نجم الدین بن ابی الدر بغدادی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. الرد علی الوهابیة: ابراهیم بن عبدالقادر طرابلسی (1180-1266ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. رد المحتار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار: محمدامین بن عمر بن عابدین (1198-1252ق)، تحقیق و تعلیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415ق/1994م، 12 جلد. حاشیه ابن‌عابدین بر کتاب تنویر الابصار و جامع البحار نوشته شمس الدین محمد بن عبدالله تمرتاشی است. ابن‌عابدین در این کتاب از جمله در جلد ششم آن مطالبی درباره هواداران محمد بن‌عبدالوهاب که آنها را خوارج زمانه دانسته است، نوشته است. الردود علی محمد بن‌عبدالوهاب: صالح بن محمد عمری فلانی (1166-1218ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. السحب الوابلة على ضرائح الحنابلة: محمد بن عبدالله بن حمید نجدی حنبلی(1232 یا 1236ق-1295ق)، تحقیق و تعلیق بکر بن عبد الله أبوزید و عبدالرحمن بن سلیمان العثیمین، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1416ق/1996م، 3 مجلد. نویسنده که امام در مذهب حنبلی بود، از دشمنان سرسخت محمد بن‌عبدالوهاب بود. در این کتاب زندگینامه علمای حنبلی آمده است، ولی به طور غالب زندگینامه و شرح حالی از علمای حنبلی وهابی نیامده است و نویسنده تنها به طعن آنها اکتفا کرده است. نیز از برخی آثار ضد وهابیت همچون الصواعق والرعود في الرد علی ابن سعود نوشته شیخ عفیف الدین عبدالله بن‌داود حنبلی تمجید کرده است. السیف الباتر لعنق المنکر علی الاکابر: علوی بن احمد الحداد (م 1232ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. نویسنده از علمای حضرموت بود و دو کتاب در رد عقاید محمد بن‌عبدالوهاب و دعوت او تألیف کرد. سیف الجبار المسلول علی أعداء الأبرار: شاه فضل الرسول قادری بدایونی(1213-1289ق)، استانبول: مکتبة ایشیق، 1395ق/1975م، 91ص. بیان گوشه­ای از جنایات وهابیت مثل جنایت آنها در محرم 1321ق در مسجدالحرام است. این رساله همچنین به ضمیمه کتاب فتنة الوهابیة از زینی دحلان آمده است. این کتاب در هند و ترکیه نیز با این مشخصات منتشر شده است: هند، 1260ق/ 1849م، 46ص؛ استانبول: وقف الاخلاص، 1412ق/1992م. السیوف المشرقیة لقطع أعناق القائلین بالجهـة والجسمیة: علی بن محمد المیلی جمالی(م1248ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. نویسندة مالکی مذهب و اهلِ تونسِ این کتاب، به نقد برخی از عقاید وهابیون همچون تجسیم پرداخته است. الصارم المسلول علی من انکر التسمیة بعبد النبي و عبدالرسول، او، شفاء قلب کل سوول في جواز من تسمی بعبد النبي و عبدالرسول: محمد عابد السندی(1190-1257ق)، تحقیق عبده محمد جان بن عبدالله النعیمی، کراچی: المکتبه المجددیه النعیمیه، 1428ق/2007م، 54ص. صلح الإخوان من أهل الإیمان و بیان الدین القیم في تبرئة ابن تیمیه و ابن القیم: داود بن سلیمان بغدادی نقشبندی (1231-1299ق)، بمبئی: مطبعة نخبة الاخبار، 1306ق. نویسنده در این رساله تأکید بر حیات برزخی اموات کرده است و اینکه اموات دارای شعور و احساس هستند. این کتاب با عنوان صلح الاخوان في الّرد علی من قال علی المسلمین بالشرک والکفران في الرد علی الوهابیة لتکفیرهم المسلمین نیز منتشر شده است. الصواعق والرعود في الرد علی ابن سعود: عبدالله بن‌داود الزبیری (م1225ق)، تلخیصِ محمد بن بشر، امارات، بی‌تا. کتابی با بیست مقاله در رد عقاید محمد بن‌عبدالوهاب، نوشته نویسنده­ای حنبلی مذهب است. عقد نفیس في رد شبهات الوهابی التعیس: اسماعیل بن‌محمدباشه تمیمی تونسی (1164-1248ق)، تونس، بی‌نا، بی‌تا. نویسنده مالکی‌مذهب این کتاب دارای نوشته دیگری با عنوان المنح الالهیة در رد عقاید محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش است. عقود اللآل فی التوسّل بالنبی والآل: محمود محمد قابادو (1230- 1288ق)، تونس، بی‌نا، بی‌تا. غسل الدرن عما رکبه هذا الرجل (محمد بن‌عبدالوهاب) من المحن: عثمان بن‌عبدالعزیز بن منصور تمیمی (م1282ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. یکی از قضات اهل سدیر به نقد و بررسی دیدگاه‌ها و عقاید محمد بن‌عبدالوهاب پرداخته است.
فتنة الوهابیة: احمد بن زینی دحلان (1232-1304ق)، استانبول: مکتبة الحقیقة، 1411ق/1991م، 152ص. این رساله به این موضوع اشاره دارد که در زمان سلطنت سلطان سلیم سوم، حوادث زیادی اتفاق افتاد که فتنه وهابیت یکی از آنهاست و وهابیون بر حجاز و حرمین مسلط گردیدند و شامی­ها و مصری­ها را از عمل حج باز داشتند. این رساله به ضمیمه رساله الصواعق الإلهیة فی الرد على الوهابیة از سلیمان بن‌عبدالوهاب نجدی نیز آمده است. اطلاعات چاپ­های دیگر این کتاب این‌چنین است: ترکیه: دارالشفقة، 1357ق/1978م، 24ص؛ استانبول: حسین حلمی بن سعید، 1978م، 59ص؛ استانبول: بی‌نا، بی‌تا، 24ص؛ این کتاب به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی، فرانسوی، اردو و فارسی ترجمه شده است. اطلاعات کتاب‌شناسی ترجمه­های فارسی این کتاب در زیر آمده است: سرگذشت وهابیت (در آغاز پیدایش)، ترجمه: ابراهیم وحید دامغانی، تهران: گلستان کوثر، چاپ اول، 1376، 34ص، پالتویی؛ فتنه وهابیت، ترجمه محمدرضا دین پرور، تهران: مسجد قبا، 1367، 30ص؛ فتنه وهابیت، ترجمه: همایون همتی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، مرکز چاپ و نشر، 1367، 59ص؛ تهران: نشر مشعر، 1386، 64ص؛ فتنه وهابیت سلفی‌گرى، ترجمه: علی اصغر رضوانی، قم: مسجد مقدس جمکران، 1385، 45ص، رقعی. فصل الخطاب من کتاب الله وحدیث الرسول وکلام العلماء في مذهب ابن عبد الوهاب: سلیمان بن‌عبدالوهاب نجدی (1200-1233ق)، تحقیق لجنة من العلماء، قاهره: بی‌نا، 1306ق، 176ص؛ استانبول: مکتبة ایشیق کتبوی، 1399ق، 176ص. این کتاب یکی دیگر از آثار سلیمان بن‌عبدالوهاب برادر محمد بن‌عبدالوهاب در رد عقاید وی است. این اثر در مکتبة ایشیق ترکیه در سال 1399 قمری و در نشر مشعر به سال 1391 در 176صفحه نیز انتشار یافته است. همچنین با عنوان حجة فصل الخطاب فی إبطال مذهب محمد بن‌عبدالوهاب و هی رسالة المولف الی حسن بن عیدان (مقدمه محمدحسین حسینی جلالی، شیکاگو: مدرسه آزاد شیکاگو، 1427ق، 67ص) نیز منتشر شده است. این کتاب با نام الصواعق الاهیة في الرد علی الوهابیة نیز توسط ناشرین مختلف به چاپ رسیده است. القول المقنع في الرد على الألباني المبتدع: عبدالله بن‌محمد بن‌صدیق غماری (1328-1413ق)، مغرب: طنجة، مؤسسة التألیف والطباعة، 1406ق/1986م، 24ص. کنز المطالب في فضل البیت الحرام وفي الحجر والشادروان وما في زیارة القبر الشریف من المآرب: حسن عدوی حمزاوی(1221ــ1303ق)، قاهره، بی‌نا، 1282ق/1865م، 244ص. این اثر از نویسنده­ای مالکی‌مذهب و مصری در رد عقاید وهابیت درباره زیارت قبر پیامبر6 است. این کتاب اولین بار در شهر فاس مغرب در 1280ق به چاپ رسید. لزوم إتباع مذاهب الأئمة حسماً للفوضى الدینیة: محمد بن‌محمود الحامد (م1289ق)، قاهره: دارالأنصار، 1403ق/1983م، 47ص. این کتاب ردیه­ای بر دعوت محمد بن‌عبدالوهاب و پیروان وی است. این کتاب در برخی کشورهای دیگر از جمله اردن و سوریه با این مشخصات منتشر شده است: اردن: الزرقاء، مکتبة المنار، 1403ق/ 1983م، 43ص؛ سوریه: حماة، مکتبة دار الدعوة، 1390ق/1970م، 52ص. لمع الشهاب فی سیرة محمد بن‌عبدالوهاب. این رساله از مؤلفی ناشناس است و در سال 1233ق تألیف شده است. متن این رساله در کتاب الرد علی الوهابیة؛ نصوص الشرق الاسلامی (حمادی الردیسی و اسماء نویرة، بیروت: دارالطلیعة، 2012) در صفحات 150 تا 157 آمده است. مطالع السعود بطیب أخبار الوالی داود؛ تاریخ العراق ونجد من سنة 1188ق/1747م إلى سنة 1242هـ: عثمان بن سند بصری نقشبندی (1180-1242ق)، تحقیق عماد عبد السلام رؤوف، بیروت: الدار العربیة للموسوعات، 1431ق/2010م، 678ص. نویسنده این کتاب از فقهای حنبلی مذهب معاصر محمد بن‌عبدالوهاب است که مخالفت خود را با دعوت وی ابراز داشته است. ناشرین مختلف اقدام به نشر آن کرده‌اند؛ از جمله: تحقیق سهیلة عبد المجید القیسی و عماد عبد السلام رؤوف: بغداد: الدار الوطنیة للنشر، 1411ق/1991م، 500ص؛ عراق: موصل، مطبعة دارالحکمة، 1991م، 500ص. همچنین امین حسن مدنی حلوانی آن را تلخیص و کتاب در قاهره و بمبئی با این مشخصات وارد بازار نشر شده است: خمسة و خمسون عاماً من تاریخ العراق 1188-1242ق، و هو، مختصر کتاب مطالع السعود بطیب أخبار الوالی داود، قاهره: مکتبة الفتح/1950م، 231ص. مختصر تاریخ عثمان بن سند البصری، المسمى، بمطالع السعود بطیب أخبار الوالی داود، بمبئی: المطبعة الحسینیة، 1304ق/1886م، 64+7ص؛ تحقیق محب الدین الخطیب، قاهره: المطبعة السلفیة، 1371ق/ 1950م، 231ص. المعتقد المنتقد، شاه فضل الرسول القادري البدایوني(1213-1289ق)، تعلیق أحمدرضا خان قادری بریلوی، استانبول: مکتبة حامدیة، 1403ق/1983م، 270ص. چاپ دیگری از این کتاب با عنوان دیگری و با این مشخصات موجود است: تنقیة الإیمان من عقائد مبتدعة الزمان: المعتقد المنتقد، بی‌جا، المقطم للنشر، 1428ق/2008م، 345ص.
الإیمان و الإسلام: خالد بن أحمد بغدادی نقشبندی (1190-1242ق)، ترجمه حاج فیض‌الله افندی، استانبول: مکتبة الحقیقة، 1414ق/1994م، 94ص. اصل این کتاب فارسی بوده و اعتقاد نامه نام داشته است که حاج فیض الله افندی کماخی آن را به ترکی استانبولی ترجمه می‌کند و فرائد الفوائد نام می­گیرد و در سال 1312ق در استانبول به چاپ می‌رسد. سپس مولانا حسین حلمی ایشیق، اصل کتاب فارسی را در سال 1966م مجدداً آن را به زبان ترکی ترجمه می‌کند و شرحی بر آن می­نویسد و سه بخش هم بدان می‌افزاید و آن را الإیمان والإسلام نام می‌گذارد. کتاب به بحث درباره ارکان اسلام می‌پردازد و ردی است بر مخالفین و لامذهبین که به زعم نگارنده وهابیون هستند. تاریخ أشراف الحجاز 1840-1883م؛ خلاصة الکلام في بیان أمراء البلد الحرام: احمد بن‌زینی دحلان (1232-1304ق)، تحقیق: محمد أمین توفیق، بیروت، لساقی، 1413ق/1993م، 107ص. در این کتاب نقش علمای حجاز پیش از حرکت سراسری وهابیت بررسی شده است. این کتاب در واقع تحقیقی است که به صورت مقارن بین کتاب خلاصة الکلام فی بیان أمراء البلد الحرام و کتب دیگر تاریخی معاصر صورت گرفته است. چاپ دیگری از این کتاب با اطلاعات زیر موجود است: خلاصة الکلام في بیان أمراء البلد الحرام من زمن النبي علیه الصلاة والسلام إلى وقتنا هذا بالتمام، قاهره: المطبعة الخیریة، 1304ق/1887م، 332ص. خلاصة الکلام في بیان أمراء البلد الحرام، استانبول: مکتبة الحقیقة، 1403ق/1983م، 115ص. تبصرة أولی الالباب: عثمان بن عبدالعزیز بن‌منصور تمیمی (م1282ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. عثمان عبدالعزیز از سرسخت‌ترین مخالفان محمد بن‌عبدالوهاب در سدیر عراق بود. او که به امر قضاوت اشتغال داشت، چندین رساله علیه ابن‌عبدالوهاب نوشت؛ از جمله جلاء الغمة عن تکفیر هذة الأمة، منهج المعارج لأخبار الخوارج. او همچنین قصیده‌ای در مدح داود بن‌جرجیس بغدادی، از دشمنان محمد بن‌عبدالوهاب، سروده است. جلاء الغمة عن تکفیر هذه الامة: عثمان بن‌عبدالعزیز بن‌منصور تمیمی (م1282ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. نویسنده مفتی و صاحب قضاوت در شهر سدیر در زمان ترکی بن‌عبدالله بود. وی به شدت مخالف وهابیت بود و آنها را همچون خوارج می‌دانست. او در این کتاب به شدت علیه افراط‌گرایی تفکرات تکفیری وهابیون که باعث رنج و محنت برای مسلمین شده، موضع گرفته است. الحق المبین في الردّ على الوهـابیین: احمد سعید سرهندی فاروقی (1213- 1277ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. خیر الأمور في زیارة القبور: مصطفی بن مصطفی الرومی الصاریاری (م1300ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. نویسنده حنفی‌مذهب این کتاب، به نقد دیدگاه‌های وهابیت در زمینه زیارت قبور پرداخته است. الدرر السنیة في الرد علی الوهابیة: احمد بن‌زینی دحلان (1232-1304ق)، قاهره: مطبعة دار إحیاء الکتب العربیة، 1347ق/1926م، 14ص. نویسنده که مفتی شافعی‌ها در مکه بوده، هدف از نگارش این کتاب را باطل کردن انکار منکرین زیارت پیامبر6 و توسل و استغاثه به آن حضرت دانسته است. کتاب حاضر مجموع چند رساله است که عبارت‌اند از: اثبات التصرف لاولیاء الله في الحیاة و بعدالممات؛ رسالة فی اثبات کرامات الأولیاء از شهاب‌الدین احمد بن‌احمد السجاعی؛ رسالة صورة سوال رفع شیخ مشایخ الإسلام شمس الدین محمد الشوبری؛ نورالیقین فی مبحث التلقین؛ تبصره المؤمنین فی استجاب الثقلین؛ اوراق البغدادیة في حوادث النجدیة از ابراهیم الراوی الرفاعی؛ الحجة القاطعة علی منکري الدعاء و المولد و الفاتحة ... ویلیه دلائل الحجج في إثبات حجیة الادلة الاربعة من الکتاب و السنة و الاجماع و القیاس از مولوی المردانی الباکستانی. تاکنون چندین چاپ از این کتاب منتشر شده؛ از جمله: استانبول: مکتبة ایشیق، 1396ق/1976م؛ قاهره: دار جوامع الکلم، 1991م، 189ص؛ قاهره: لجنة البحوث والدراسات بالطریقة العزمیة، 1425ق/2005م، 96ص؛ استانبول: مکتبة الحقیقة، 1413ق/ 1993م، 24ص؛ ترکیه: وقف الاخلاص، 1371؛ قاهره: مطبعة الحلبی، بی‌تا، 54ص؛ قاهره: مشیخه الطریقه العزمیه،۲۰۰۴م، 96ص؛ مصر: شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و اولاده بمصر، 1386ق، 72ص؛ بیروت: المکتبة الثقافیة، 1298ق، 72ص؛ به ضمیمه الثورة الوهابیة از عبدالله القصیمی، بغداد: الجمل، 2006م. این کتاب همچنین به زبان اردو ترجمه و با این مشخصات منتشر شده است: الدرر السنیة في الرد علی الوهابیة؛ مسائل توسل و زیارت، ترجمه: یسین اختر مصباحی، دهلی: قاری پبلیکشنز، 1342ق، 94ص.
المنح الإلهیة فی طمس الضلالة الوهابیة: اسماعیل بن محمدباشه تمیمی تونسی (1164-1248ق)، مقدمه محمد حسین حسینی الجلالی، شیکاگو: اپن اسکول، 1427ق، 180ص. نویسنده از فقهای مالکی مذهب بوده است. این رساله در مجموعه مقاله زیر نیز به چاپ رسیده است: الرد علی الوهابیة؛ نصوص الغرب الاسلامی، بیروت: دارالطلیعة، 2008م، ص 169-270. المنحة الوهبیة في الردّ علی الوهابیة: داود بن‌سلیمان بغدادی نقشبندی (1231-1299ق)، استانبول: مکتبه ایشیق، 1394ق، 44ص. این نوشتار کیفیت شنیدن مردگان و ظهور کرامات از طرف بزرگان ایشان را تبیین می­کند و به زندگانی حقیقی پیامبران در آرامگاه­هایشان می­پردازد. چاپ­های دیگری از این کتاب نیز موجود است؛ از جمله: استانبول: مکتبة الحقیقة، 1414ق/1994م؛ هند: بمبئی، 1305ق. المنهل السیال في الحلال والحرام، سیدمصطفی بن‌رمضان بُرُلسی بولاقی (1215-1263ق)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. النشر الطیب على شرح الشیخ الطیب: ادریس بن احمد حسنی وزانی (م1272ق)، قاهره: المطبعة المصریة، 1349ق/1929م، 2 جلد. چاپ دیگری از این کتاب با این مشخصات موجود است: قاهره: دار الکتب الحدیثة، 1352ق، 2جلد. النقول الشرعیة في الرد علی الوهابیة: حسن بن عمر شطی (1205-1274ق)، تحقیق بسام حسن عمقیة، دمشق: دار غار حراء، 1997م، 90ص. نویسنده این کتاب از مخالفین سرسخت محمد بن‌عبدالوهاب بود و نسبت ادعای نبوت به او داده بود. کتاب او شامل پنج فصل است. در فصل اول به بحث اجتهاد می‌پردازد و اینکه هر کسی نمی­تواند ادعای اجتهاد کند. فصل دوم در مورد شرک و بدعت و اقسام آن است. در فصل سوم به این مقوله پرداخته که انبیا و شهدا در قبور خویش مرده نیستند، بلکه دارای حیات واقعی هستند. در فصل چهارم درباره جایز بودن توسل و استغاثه و شفاعت توضیحاتی داده شده و در فصل پنجم استحباب زیارت قبور آمده است.