پرسش
نجم الدین محمد امین کردی شافعی چه دیدگاهی نسبت به این تیمیه دارد؟
پاسخ
نجم الدین محمد امین کردی شافعی(م1400ق) نظر ابن تیمیه را صورت دیگری از بدعت های یهودیان دانسته و از مقابله علمای اهل سنّت با این انحرافات به عنوان قیام علمای اهل سنّت و جماعت یاد کرده و نوشته:
در قرن های پیشین بین اهل اسلام بدعت هایی یهودی از قبیل قول به تشبیه و تجسیم و اعتقاد به جهت و مکان در حق خدای متعال وجود داشت که از ساخته ها و پرداخته های دشمنان اسلام بود، تا کینه خود را بر ضدّ اسلام محکم سازند؛ در حالی که برخی از اهل اسلام از آنان غافل بوده اند... تا اینکه در اوایل قرن هشتم این بدعت ها به شکل دیگری، صورتی شبیه به یهود به خودگرفت که خطر آن کمتر از اقدامات یهود نبود. این کارها به دست فردی به نام ابن تیمیه حرّانی انجام گرفت که علمای اهل سنّت و جماعت در مقابل آنها قیام کردند به طوری که در عصر او کسی باقی نماند تا او را یاری کند، مگر کسی که دارای غرض یا در قلبش مرض بود....[1]
جباوی سعدی شافعی (معاصر) از علمای شهر صیدا در لبنان و صاحب چهار کتاب در رد ابن تیمیه است. وی در مقدمه یکی از این کتاب ها با نام کشف المین في شرح الحراني لحدیث ابن حصین می نویسد:
این کتاب را کشف المین (یعنی کذب) نامیدم و در آن تهمت ابن تیمیه حرّانی و نسبت های ناروایش را به عقل و نقل بیان کردم... و این بعد از اطلاع کامل من از کتاب های او همچون مجموع الفتاوی و درء التّعارض و منهاج السنّة و الصفدیة و دیگر کتاب های اوست که برخی از نصوص آن را نقل کردیم و از آن جمله اعتقاد به قدیم بودن نوع عالم در کتاب کشف الزَّلَل است که به طور مفصّل مذهبش را بیان و آن را ردّ کردیم... .[2]
وی همچنین می نویسد:
از خداوند متعال می خواهم که چشم بصیرت به پیروان او بدهد و آنان را به حق هدایت کند، تا چه رسد به کسانی که مغبون شدند و فریب حرف های او را خوردند، تا جایگاه این بدعت گذار را به خوبی بدانند و آگاه کردند که او جز فردی خارج شده از دین و کافر نیست و در اعتقادات منفرد بدعت گذار و گمراه بود و از جماعت مفارقت کرد.[3]
چنان که روشن است، در طول قرون متمادی پس از ظهور ابن تیمیه و آشکار شدن افکار انحرافی اش، بسیاری از علمای اسلامی از مذاهب مختلف وظیفه خود دانستند که به مقابله با این انحراف بزرگ بپردازند و کسانی که ذکر شدند، تنها برخی از این افراد بودند. همه این علما و بسیاری دیگر از علمای مذاهب مختلف اسلامی که به نقد وی پرداختند و در مقابل انحرافات وی ایستادند، آرای وی را در تقابل با میسر صحیح اسلامی می دانستند و همواره بر ضالّ و مضلّ بودن وی تأکید داشتند.
پی نوشت ها:
[1]. فرقان القرآن، ص2.
[2]. کشف المین في شرح الحراني لحدیث ابن حصین، مقدمه.
[3]. کشف المین في شرح الحراني لحدیث ابن حصین ، خاتمه کتاب.
مخالفت علمای اهل سنت با ابن تیمیه(9)
پرسش
ابن تیمیه و وهابیت، از علمای معاصر اهل سنت نیز مخالف دارند؟
پاسخ
حسن بن علی السقاف شافعی (معاصر) نویسنده توانمند شافعی مذهب عصر حاضر است[1] و از وی شش کتاب در مقابله با اندیشه های ابن تیمیه و وهابیّت به چاپ رسیده است:
1. الإغاثة بأدلة الإستغاثة: در بیان حیات انبیا بعد از مرگ و ادلّه جواز توسّل به پیامبر بعد از وفات ایشان است که انتشارات الامام نوویِ عمان (اردن) در سال 1990م چاپ کرده است.
2. البشارة و الإتحاف بما بین ابن تیمیة و الألباني في العقیدة من الإختلاف: این کتاب در باب اختلاف های عقیدتی بین علمای سلفی چون اَلبانی و ابن تیمیه تألیف شده است و در سال 1413ق انتشارات دارالإمام النووي در اردن چاپ کرده است.
3. قاموس شتائم: یکی دیگر از کتب وی در رد وهابیّت است که در آن اهانت های اَلبانی، از سلفی های معاصر، به علمای اهل سنّت را در آن جمع آوری کرده و به آن پاسخ داده است.[2]
4. التندید بمن عدّد التوحید: یکی دیگر از کتب وی در رد تفکرّات ابن تیمیه است. وی در این کتاب اقدام ابن تیمیه به تقسیم توحید به توحید ربوبیّت و توحید الوهیّت و تکفیر مسلمانان به گمان عدم اعتقادشان به توحید الوهیت را نقد کرده است.
وی در مقدمه این کتاب درباره این تقسیم بندی ابن تیمیه می نویسد:
این تقسیم بدعت زشتی است که در قرن هشتم و پس از گذشت بیش از هشتصد سال از دوران پیامبر واقع شده است و کسی قبل از او(ابن تیمیه) این مطلب را نگفته است و هدف قائلین این دیدگاه تشبیه مؤمنین مخالف با به ظاهر سلفی ها به کفار و بلکه تکفیر آنها با این ادعا که آنها مثل سایر کفار توحید ربوبیّت دارند، اما توحید الوهیت ندارند و به همین جهت، متوسلین به انبیا و اولیا کافر هستند و همین طور بسیاری از کسانی که در بسیاری از اموری که فکر می کنند حق است با آنها مخالف اند، کافرند و باعث همه اینها این حرّانی(ابن تیمیه) است.[3]
5. تنقیح المفهوم العالیة بما ثبت و ما لم یثبت في حدیث الجاریة: این کتاب در ردّ کتاب مختصر العلو نوشته ناصر الدین البانی، از علمای سلفی مذهب، درباره تجسیم و تشبیه خدا و اثبات مکان برای باری تعالی است.
این کتاب در سال 1414ق در اردن به همت انتشارات دارالامام النووی به چاپ رسیده است.[4]
6. فتح المعین: این کتاب نقد کتاب اربعین (چهل حدیث) ابواسماعیل هروی در موضوع صفات باری تعالی است. وی در این کتاب به این روایات که اثبات صفات جسمانی برای خداوند متعال است، اشکالات اساسی وارد کرده است و در ضمن آن عقاید تجسیمی و تشبیهی ابن تیمیه را نیز نقد کرده است.[5]
محمود سعید ممدوح (معاصر) یکی از علمای معاصر مذهب شافعی و از نویسندگان مشهور اهل سنّت در دوران حاضر است. از وی کتابی به نام رفع المنارة في تخریج أحادیثِ التوسّل و الزّیارة در سال 1416ق به همت دارالإمام نووي اردن به چاپ رسیده است. وی در این کتاب به طور مبسوط و مستدلّ به بررسی احادیث توسّل و زیارت پرداخته و به اشکالات ابن تیمیه و دیگر حنبلی ها به احادیث زیارت و توسل پاسخ داده است.[6]
همچنین از وی کتابی به نام «وصول التهاني بإثبات سنیّة السبحة و الرّد علی الألباني» در ردِّ یکی از دیدگاه های البانی از علمای وهابیّت، به چاپ رسیده است.[7]
17. بغدادی نقشبندی خالدی معروف به طحطاوی(معاصر)
از وی کتابی با نام «المنحة الوهبیّة في ردِّ الوهابیّة» در سال 1986م به همت انتشارات الحقیقة استانبول ترکیه به چاپ رسیده است.[8]
نتیجه
از مجموع مطالبی که از تعدادی از علمای مذهب شافعی نقل شد، این گونه استفاده می شود که از آغاز پیدایش تفکرات ابن تیمیه، با این تفکرات به عنوان یک انحراف در جامعه اسلامی علمای مذاهب مختلف اسلامی مقابله کردند؛ به طوری که تنها علمای یکی از مذاهب فقهی اهل سنّت این چنین اهتمام به نقد و مقابله با وی پرداختند و این مقابله و برخورد جدی، زمینه ساز طرد افکار وی از جامعه اسلامی و نابودی مروّجان این تفکر یعنی وهابیت است. به امید آنکه علمای معاصر نیز به این وظیفه خود عمل کنند و با انحرافات اعتقادی اسلامی به مقابله برخیزند.
پی نوشت ها:
[1]. از وی کتبی چون إلقام الحجر للمتطاول على الأشاعرة من البشر، إعلام الخائض بتحريم القرآن على الجنب والحائض، احتجاج الخائب بعبارة من ادعى الإجماع فهو كاذب، القول المبتوت في صحة حديث صلاة الصبح بالقنوت، به چاپ رسیده است.
[2]. قاموس شتائم، ص6.
[3]. التندید بمن عدّد التوحید، ص8.
[4]. تنفیح المفهوم العالیة، مقدمه کتاب.
[5]. ر.ک: فتح المعین، ص3.
[6]. رفع المنارة، ص288.
[7]. وصول التهاني، ص3.
[8] . المنحة الوهبية في رد الوهابية، مقدمة ، ص2.
دفاع ابن تیمیه از قاتل امام علی (ع)
پرسش
چگونه ابن تیمیه با وجود اینکه غالب بزرگان از قدمای اهل سنت قاتل امیرالمومنین (علیه السلام) را شقی ترین مردم دانستند؛ اما ابن تیمیه در صدد توجیه عمل ابن ملجم برآمده و دم از مسلمان بودن او میزند؟
پاسخ
مسأله اجتهاد در فعل ابن ملجم را قبل از ابن تیمیه اولین شخصیتی که به زبان آورده ابن حزم است که می نویسد:« وَلَا خِلَافَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ الْأُمَّةِ فِي أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ مُلْجَمٍ لَمْ يَقْتُلْ عَلِيًّا - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - إلَّا مُتَأَوِّلًا مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ عَلَى صَوَابٍ».[1]بین امت هیچ اختلافی در اینکه ابن ملجم با اجتهاد و تأویل علی علیه السلام را به شهادت رسانده وجود ندارد. در حالی که این ادعای بی دلیل و خلاف نظر مشهور اهل سنت است.
ابن حجر در مقام کلام ابن حزم می نویسد: «آنچه ابن حزم در مورد ابن ملجم بیان کرده (اینکه او در شهادت علی (علیه السلام) اجتهاد کرده و هیچ خلافی در این کلام بین علماء وجود ندارد) هیچ خلافی در بطلانش نیست. ابن ملجم اهل اجتهاد نبوده است.»[2]
قاتل امیرالمومنین (علیه السلام) از دیدگاه مشهور شیعه و اهل سنت شقی ترین فرد شناخته شده واین مسأله ای نیست که تنها نظر علماء باشد؛ بلکه نصی از جانب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است و طبرانی نقل می کند:
«عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمْ، أَنَّهُ قَالَ يَوْمًا لِعَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ: «مَنْ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ؟» قَالَ: الَّذِي عَقَرَ النَّاقَةَ يَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ: «صَدَقْتَ، فَمَنْ أَشْقَى الْآخَرِينَ؟» قَالَ: لَا عَلِمَ لِي يَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ: «الَّذِي يَضْرِبُكَ عَلَى هَذِهِ» ، وَأَشَارَ النَّبِيُّ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمْ بِيَدِهِ إِلَى يَافُوخِهِ فَكَانَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ يَقُولُ لِأَهْلِ الْعِرَاقِ: «أَمَا وَاللهِ، لَوَدِدْتُ أَنَّهُ قَدِ ابْتَعَثَ أَشْقَاكُمْ، فَخَضَبَ هَذِهِ - يَعْنِي لِحْيَتَهُ - مِنْ هَذِهِ» ، وَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِهِ»[3] حضرت روزی به علی نظر کردند و فرمودند می دانی اشقی الاولین چه کسی است؟ اشقی الاولین کسی است که ناقه صالح را پی کرد. حضرت ادامه دادند، می دانی اشقی الآخرین چه کسی است؟ حضرت فرمودند یا رسول الله علمی ندارم. پیامبر اکرم فرمودند یا علی اشقی الاخرین کسی است که ضربه ای به شما می زند و سپس اشاره ای با دست بر فرق امیرالمومنین کردند. ابن تیمیه نسبت به ابن ملجم می نویسد: «والذي قتل عليا كان يصلي ويصوم ويقرأ القرآن، وقتله معتقدا أن الله ورسوله يحب قتل علي، وفعل ذلك محبة لله ورسوله - في زعمه - وإن كان في ذلك ضالا مبتدعا.»[4] وی قاتل امیر المومنین (علیه السلام) را فرد مومن شمرده و این با نص صریحی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده تناقض دارد و نباید اینچنین شخصی را که حضرت او را به عنوان اشقی الآخرین نام برده، مومن بنامیم. بزرگانی از اهل سنت مانند ابن حجر عسقلانی،[5] زین الدین عراقی،[6] ابن ابی الحدید،[7] زمخشری،[8] وجود نص از رسول خدا بر اشقی الآخرین بودن ابن ملجم مرادی را بیان کردند و از شخصیتی ابن ملجم نه تنها مدحی مانند ابن تیمیه نمی کنند بلکه مورد مذمت خودشان قرار می دهند. بنابراین کلام ابن تیمیه نادرست بوده و نمی توان اینچنین شخصیتی را به عنوان مسلمان نام برد.
ابراهیم کاظمی
پی نوشت ها:
[1] . ابن حزم اندلسی،علی بن احمد، ناشر: دارالفکر، بیروت، بی تا، ج 11، ص 130.
[2] . ابن حجر عسقلانی، التلخیص الحبیر، تحقیق: حسن بن عباس بن قطب، ناشر: موسسة فرطبة، مصر، چاپ اول، 1416ه.ق. ج 4، ص87: «وَأَمَّا مَا ذَكَرَهُ مِنْ أَمْرِ ابْن مُلْجَمٍ فِي تَأْوِيلِهِ فَهُوَ كَمَا قَالَ، وَبَالَغَ ابْنُ حَزْمٍ فَقَالَ: لَا خِلَافَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ الْأَئِمَّةِ فِي أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ قَتَلَ عَلِيًّا مُتَأَوِّلًا مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ عَلَى الصَّوَابِ، كَذَا قَالَ، وَهَذَا الْكَلَامُ لَا خِلَافَ فِي بُطْلَانِهِ، إلَّا إنْ حُمِلَ عَلَى أَنَّهُ كَذَلِكَ كَانَ عِنْدَ نَفْسِهِ، فَنَعَمْ، وَإِلَّا فَلَمْ يَكُنْ ابْنُ مُلْجَمٍ قَطُّ مِنْ أَهْلِ الِاجْتِهَادِ وَلَا كَادَ، وَإِنَّمَا كَانَ مِنْ جُمْلَةِ الْخَوَارِجِ».
[3] . طبراني، سليمان، المعجم الكبير، تحقيق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، مكتبة ابن تيمية، القاهرة، چاپ دوّم، بي تا. ج 8، ص 38.
[4] . ابن تیمیه، احمد بن حلیم، منهاج السنة، ج7، ص153
[5] . عسقلانی، ابن حجر، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، تحقیق: مجموعة من الباحثین، ناشر: دار العاصمة، چاپ اول، 1419ه.ق. ج 18، ص 235.
[6] . زین الدین عراقی، عبدالرحیم بن الحسین، شرح التبصرة و التذکرة، تحقیق: عبدالطیف الهمیم، ناشر: دارالکتب، بیروت، چاپ اول، 1423ه.ق. ج 2، ص 305.
[7] . ابن ابي الحديد مدائني، عزّ الدين بن هبة الله (656)، شرح نهج البلاغة، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اوّل، 1418هـ. ق. ج 3، ص 390.
[8] . زمخشری، محمود بن عمر، کشاف عن حقائق التنزیل، ناشر: دار احیاء، بیروت، ج 2، ص 115.
تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان
پرسش
چه اشکالی دارد که خداوند امام زمان (علیه السلام) را از نسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در آخرالزمان برگزیند تا قیام کند و جهان را پر از عدل و داد کند. چه لزومی دارد که حضرت مهدی (علیه السلام) را زنده نگه دارد؟ امامی که زنده ولی غایب باشد، چه فایده ای برای بشریت دارد؟
پاسخ
پاسخ اجمالی
اولا، روایات معتبر اسلامی تصریح دارند که بر طبق مشیت الهی، امامان معصوم (علیهم السلام) دوازده تن بیشتر نخواهند بود که همگی آنها از خاندان پیامبر رحمت (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشند، وآخرین آنها وجود نازنین امام مهدی (علیه السلام) است. ثانیا، طبق روایات معتبر، سنت الهی چنین است که زمین را از حجت خود خالی نگذارد واگر حجتهای الهی یعنی پیشوایان معصوم، بر روی زمین نبودند، جهان وجهانیان نابود می گشتند. ثالثا، می دانیم که امام یازدهم حضرت عسکری (علیه السلام) در سال ۲۶۰ هجری قمری در شهر سامرا بدرود حیات گفته وبه شهادت رسیدند. با توجه به این سه امر مسلم، نتیجه می گیریم که اگر امام زمان (عجل الله فرجه) تاکنون متولد نشده بود، لازم می آید از سال ۲۶۰ تاکنون که حدود ۱۱۴۵ سال می شود، جهان واهل آن بدون حجت الهی بوده باشند واین امر با آنچه در ابتدای سخن گفتیم، منافات دارد.[1]
پاسخ تفصیلی
1- امام واسطه فیض است، پس وجودش برای عالم ضروری است:
توضیح مطلب: خداوند، غنی بالذّات و فیض محض است و تمام مخلوقات و ممکنات؛ از جمله انسان، عین فقر و نیاز هستند و هر لحظه برای ادامه حیات خود، نیازمند فیض و لطف الهی میباشند. ولی از آن جا که فقرِ محض، توانایی و ظرفیتِ دریافت فیض از خودِ فیاضِ مطلق را ندارد، نیازمند واسطهای است که با ظرفیت بالایی که دارد، فیض را از فیض مطلق دریافت کرده و همه موجودات را از آن بهرهمند سازد.[2]
اگر به احادیث معصومین (علیهمالسلام) رجوع کنیم این مطلب به خوبی قابل مشاهد است؛ در حدیثی راوی از امام رضا (علیهالسلام) سوال میپرسد: آیا زمین بدون امام میتواند ادامه حیات دهد؟ حضرت، در پاسخ فرمودند: «لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَت»؛ نه، زیرا در این هنگام زمین اهل خود را فرو میبرد».[3] امام صادق (علیهالسلام) نیز در حدیثی فرمودند: «اگر زمین حتی یک لحظه بدون امام (حجت خدا) باشد، اهل خود را فرو میبرد.[4]
2- حفظ شریعت:
در شرح این دلیل میگوییم: چون دین مبین اسلام، دین جاویدان است و بعد از اسلام، دین جدیدی نخواهد آمد، پس تا روز قیامت باید بدون تحریف و کجروی باقی بماند، حفظ دین و شریعت هم بدون امامی معصوم، امکانپذیر نیست؛ این دلیل خیلی واضح است، بعد از نبیاکرم (صلیاللهعلیهوآله) دین و شریعت به دست مردم عادی افتاد و قرآن کریم هم که بدون تحریف در دست ماست تنها به بیان کلیات بسنده کرده است و هرگز جزئیات احکام را بیان نکرده است، لذا برای حفظ دین اصیل و ناب محمدی (صلیالله علیه وآله) بر خداوند متعال لازم است، در همه زمانها شخصی را از جانب خویش به عنوان امام قرار دهد که او عصمت از خطا و اشتباه داشته باشد، تا بتواند با این ملکه دین را حفظ و به نسل بعدی بدون کم و کاست تحویل دهد. در احادیث شریف به این موضوع نیز اشاره شده است، امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی فرمودند: «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَيْئاً أَتَمَّهُ لَهُم؛ زمین هرگز از امامی(عالم و دانا) خالی نمیشود، که هرگاه مومنان چیزی را به دین اضافه کردند، او آن مقدار اضافی را رد کند و هرگاه چیزی را کم کردند او اضافه کند».[5] حضرت در حدیث دیگری فرمودند: «زمین ادامه حیات نمیدهد، مگر اینکه در روی آن، حجتی از جانب خداوند متعال باشد، که حلال و حرام خدا را بشناسد و مردم را به آنها دعوت کند».[6]
3- برهان لطف
نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است که بر اساس قاعده لطف باید همیشه وجود داشته باشد. قاعده لطف اقتضا می کند که در میان جامعه اسلامی باید امامی باشد که محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق باز دارد. الطافی را برای وجود امام بیان نمود:
• حراست از دین خداوند در سطح کلی
• تربیت نفوس مستعد
• بقای مذهب
• وجود الگویی زنده که می تواند مقتدای مردم قرار گیرد.
پی نوشت ها:
[1] . رجالی تهرانی، علیرضا، یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام)، انتشارات: بهار دلها، چاپ بیستم، ۱۳۹۶. سوال 27، ص92
[2] . قدردان قراملکی، محمد حسن، پاسخ به شبهات کلامی دفتر چهارم امامت، ناشر: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،تهران،چاپ اول، 1488
[3] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی،ناشر: دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407ه.ق. جلد۱، صفحه۱۷۹، عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لاَ قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهَا لاَ تَبْقَى بِغَيْرِ إِمَامٍ إِلاَّ أَنْ يَسْخَطَ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ أَوْ عَلَى اَلْعِبَادِ فَقَالَ لاَ لاَ تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ .
[4] . همان، ج1، ص179. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ .
[5] . همان، ج1، ص178.
[6] . همان
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (1)
پرسش
برخی از علمای وهابی مانند ناصر بن عبدالله القفاری[1] اشکالی بر مصحف امام امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد کرده و آن را وَهم و خیال شیعه به ویژه مرحوم کلینی در اصول کافی خوانده و با استناد به کلام ابن حجر و آلوسی، اخبار مربوط به وجود چنين مصحفی را در منابع اهل سنّت، ناتمام دانسته است.[2]
پاسخ
گزارش منابع اهل سنّت از مصحف علی (علیه السلام)
با قطع نظر از منابع شیعی،[3] بیشترین اخبار درباره وجود چنین مصحفی از آنِ منابع اهل سنّت است و براي طولانی نشدن بحث، فقط به فهرست آن منابع بسنده می گردد: عبدالرزاق (م211ق) در المصنف،[4] ابن سعد (م230ق) در الطبقات،[5] ابن ندیم (م378ق) در الفهرست،[6] ابونعیم (م430ق) در حلیة الأولیاء،[7] ابن عبدالبّر (م436ق) در الاستیعاب،[8] عبدالکریم شهرستانی (م548ق) در مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار،[9] حسکانی از بزرگان قرن پنجم در الشواهد التنزیل،[10] ابن عساکر (م571ق) در تاریخ مدینة دمشق،[11] خوارزمی (م568ق) در المناقب،[12] کلبی در التسهیل،[13] ذهبی (م748ق) در سِیَر أعلام النبلاء،[14] ابن أبی داود سجستانی (م316ق) در المصاحف،[15] قرطبی در تفسیر قرطبی،[16] سیوطی در الإتقان،[17] زرقاتی در مناهل العرفان،[18] و ابیاری در الموسوعة القرآنیة. [19]
در اين منابع، براساس كاوش نگارنده، مجموعه ای از روایات مشاهده مي شود و این نتیجه را می دهد که هیج تردیدی در وجود مصحف علی (علیه السلام) نیست و عالمان مسلمان بدان توجه داشته اند، از این رو، آن گونه که قفاری مدعی شد، اين مصحف، موهوم و بهتان و خیالی نیست.
بررسي سند خبر مصحف علی (علیه السلام)
قفاری با اینکه از یک سو، مصحف علی (علیه السلام) را مزعوم، موهوم و خیالی می شمارد،[20] از سویی ديگر، می گوید که این ادعا در برخی از منابع اهل سنّت آمده، ولی سندش ثابت نشده است،[21] و این سخن شکی باقی نمی گذارد که با وجودِ اذعان به وجود آن مصحف در منابع اهل سنّت، تعبیرهای قفاري دور از عرف پژوهش و امري ناصواب است. براي اینکه بدانيم تا چه اندازه ادعای وی نزدیک به واقع است، توجه به نکاتی که در ادامه می آید، لازم است.
حدیث مصحف امیر المؤمنین (علیه السلام) در مجموع از سه طریق در منابع اهل سنّت گزارش شده است:
الف) محمد بن سیرین،[22] از علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ [23]
ب) عبد خیر[24] از علی (علیه السلام)؛[25]
ج) عکرمه[26] از علی (علیه السلام). [27]
در میان نویسندگان اهل سنّت تنها طریق نخست (محمد بن سیرین)، تضعیف شده است:
1- ابن ابی داود سجستانی در ذیل روایت می گوید:
«قال ابوبکر:[28] لم یذکرالمصحف أحدٌ إلا أشعث[29]و هو لَیّن الحدیث، و إنّما روَوا حتی أجمع القرآن، یعنی أتمّ حفظه، فإنه یقال: للذي یحفظ القرآن قد جمع».[30]
2- ابن حجر سند حدیث ابن ابی داود را از چند جهت ضعیف می شمارد: منقطع بودن آن؛ بر فرض عدم انقطاع، مراد از «جمع» درکلام علی (علیه السلام) حفظ قرآن در سینه است نه مصحف، و در بعضی از نقل ها که عبارت «حتی جَمَعَه بین اللَّوحَین»،[31] آمده: «وَهم راوی است»،[32] واقعیت ندارد.
3- آلوسی نیز، با نگاهي کلی تر به نقد روایت می پردازد و می گوید:
آنچه که شایع شده كه علی (علیه السلام) بعد از وفات رسول الله (صلی الله علیه وآله) در خانه نشست و قرآن را جمع آوری کرد، برخی از طرق اين اخبار ضعیف، برخی دیگر جعلی و بعضی دیگر صحیح است، ولی همان گونه که گفته شده (ابن حجر)، مراد از «جمع» حفظ كردن در سینه است،[33] نه در مصحف.
قفاری نیز با استناد به کلام ابن حجر، روایت محمد بن سیرین را ضعیف دانسته، می گوید: در منابع اهل سنّت نیز از وجود مصحف علی (علیه السلام) خبر رسیده، ولی صحتش به اثبات نرسیده است.
در پاسخ قفاری گفته می شود که در کلام همه نویسندگان یاد شده آن است که حدیث را به دليل وجود اشعث که جز وي کسی حدیث را نقل نکرده و او ضعیف است، نا تمام و غیر قابل استناد می دانند؛ در حالي که اوّلاً، مقصود از اشعث، به قرینه دو طرف وی،[34] اشعث بن سوّار کندی نجّار است و تضعیف او مورد اتفاق نیست. ابو احمد بن عدی می گوید: «هرچند، با برخی روایاتی که اشعث بن سوّار از مشایخ گزارش كرده، مخالفت شده، ولی في الجملة یُکتب حدیثه».[35] ابن حجر از بزّار نقل می کند که می گوید: «لانَعلَمُ أحداً تَرَکَ حَدِیثُه إلاّ مِن قلیل المعرفة».[36] بنابراین ضعیف بودن اشعث اجماعی نیست.
ثانیاً، راوی این حدیث از محمد، تنها اشعث نیست، بلکه همان گونه که اشاره شد، یزید بن هارون از ابن عون و وی از محمد بن سیرین،[37] اسماعیل بن ابراهیم از ایوب و او از ابن عون از محمد بن سیرین،[38] و اسماعیل بن عُلیّه از ایوب سختیانی و او از محمد بن سیرین، اين روايت را [39] بازگو كرده اند.
[11]. تاریخ مدینة دمشق، ج 32، ص 397: ترجمه علی7، پایان جزء353 اصلی.
[12]. المناقب، ص 94، ح 93.
[13]. التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 4(مجموعه 1- 4).
[14]. سیرأعلام النبلاء، ج 14، ص 22.
[15]. المصاحف، ص16.
[16]. تفسیر قرطبی، ج 1، ص 59.
3. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[18]. مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1، ص 229.
[19]. الموسوعة القرآنیة، ج 1، ص 351.
[20]. اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 319.
[21]. همان، ص 289و 319.
[22]. تهذیب الکمال في أسماء الرجال، ج 25، ص334 به بعد، رقم 5280.
[23]. ر.ک: المصنف عبدالرزاق، الطبقات ابن سعد، شواهد التنزیل حسکانی، کتاب المصاحف ابنابی داود سجستانی، تاریخ مدینة دمشق ابنعساكر.
[24]. تهذیب الکمال في أسماء الرجال، ج 11، ص71-72، رقم 3717.
[25]. ابنندیم در الفهرست، ابو نعیم اصفهانی در حلیة الأولیاء، ذهبی در سیرأعلام النبلاء، حسکانی در الشواهد التنزیل، خوارزمی در المناقب.
[26]. تهذیب الکمال في أسماء الرجال، ج 20، ص 264، رقم 4009.
[27]. عبدالرزاق در المصنف، حسکانی در الشواهد التنزیل، ابنعبدالبرّ در الإستیعاب.
[28]. مقصود، خود ابن ابی داود است، زیرا کنیه او ابی بکر است.
[29]. المصاحف، ص 16.
[30]. همان.
[31]. حلیة الأولیاء، ج 1، ص 67، ترجمه علی7.
[32]. فتح الباري، ج 9، ص 15، کتاب فضائل القرآن، باب جمع القرآن، ذیل رقم 4988 ؛ الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[33]. روح المعاني، ج 1، ص 22، الفائدة السادسة.
[34]. راوی از او، ابنفضیل و مرویّ عنه، محمد بن سیرین.
[35]. تهذیب الکمال، ج 2، ص274، رقم 517.
[36]. تهذیب التهذیب، ج 1، ص 354، رقم 645.
[37]. المصنف، ج 7، ص 197، تحت عنوان: اول من جمع القرآن.
[38]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338، ترجمه علی بن ابی طالب7.
[39]. الإستیعاب، ج 3 (القسم الثالث)، ص974.
[40]. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[41]. روح المعاني، ج 1، ص 22.
[42]. همان.
[43]. فتح الباري، ج 9، ص 13، کتاب فضل القرآن.
[44]. المصاحف، ص 16؛ ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 398 .
[45]. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[46]. سلامة القرآن من التحریف، ص 420.
[47]. همان.
[48]. همان، ص 421.
[49] . المصنف، ج 7، ص 197.
[50]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 22؛ مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص 13.
[51]. المصاحف، ص 13.
[52]. فتح الباري، ج 9، ص 15.
[53]. حلیة الأولیاء، ج 1، ص 67.
[54]. تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 399.
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (2)
3- تعداد سوره ها و آیات آن با قرآن موجود هیچ تفاوتی نداشته است[18] آنچه این مصحف را ممتاز ساخته بود، حقايق و شرح و تبیین است که بر اساس «تنزیل» آن مکتوب شده بود. و واژه «تنزیل» براساس دیدگاه خود پژوهشگران اهل سنّت یعنی«اعلام»،[19] و اعلام، هم با نزول قرآن و هم با اعلام حقايقی که متن قرآن نیست، ولی سخن خداوند و وحی است، سازگار است؛ چنان که ابن قتیبه (م276ق)[20] و ابن حزم ظاهری (م456ق)[21]و علی حسن عریص،[22] به یک حقیقت وحیانی و تنزیلی معتقدند که قرآن نیست، ولی سخن خداوند هست.
بنابراین آنچه زاید بر متن قرآن در این مصحف شریف وجود داشته، کلمات وحیانی بوده که جبرئیل به رسول الله (صلي الله عليه وآله) القا كرده و علي (علیه السلام) که بر اساس حدیث متواتر ثقلین،[23] عِدل قرآن است، به عنوان شرح و تفسیر و تأویل و تنزیل، آن را نوشته است و قطعاً درآن چیزی که خشم ناصر القفاری را فراهم کرده[24]ـ یعنی اسامی منافقین و طعن برخی از اصحاب ـ وجود داشته است؛ ولی این مسئله اولاً، به تحریف قرآن ربطی ندارد. ثانیاً، این مشکل از سوی خود اصحاب بود، نه خداوند و نه کسی دیگر. اینکه برخي سران صحابه در هنگام مرگ رسول الله (صلي الله عليه وآله)، آن گاه که قلم و دواتی خواست چیزی بنویسد تا بعد از او امت گمراه نشوند، گفتند:«ما شأنه أهَجَر؟»[25] (هذیان می گوید؟) و«قد غلبه الوَجَع»،[26] این عمل چه توجیهی دارد؟ با توهین و اسائه ادب به مقام رسول الله9 که حتّی ابن عباس را به گریه واداشت و آن روز را روز مصیبت بزرگ«إنّ الرّزِیّةَ کُلُّ الرَّزِیّة» خواند،[27] تا جائیکه پیامبر در آخرین لحظات عمرش به آن ها فرمود: «قومُوا» (بروید بیرون!)،[28] آیا این افراد از دیدگاه قفاری و هم قطارانش مستحق تمجید هستند؟
4- کلام شهرستانی که گفت جمع و ترتیب سوره ها به فرمان رسول الله (صلي الله عليه وآله) بود و سخن ابن ندیم مبنی براینکه علی (علیه السلام) در سه روز مصحفش را جمع آوری کرد، نه تنها دیدگاه شیعه را تقویت، که قطعي می سازد که قرآن در زمان رسول الله (صلي الله عليه وآله) جمع آوری شده بود[29] و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مدت سه روز آن را آماده عرضه ساخت؛ زیرا معقول نیست حضرت آن را در طول سه روز از ابتدا جمع آوری کند؛ چه اینکه ابن حجر تصریح می کند که: «و قدکان القرآن کله کتب علی عهد النبي (صلي الله عليه وآله)، لكن غیر مجموع في موضع واحد و لا مرتّب السُّور».[30] در نتيجه طبعاً ده ها سؤال پديد خواهد آمد؛ از جمله اینکه گفته می شود ابوبکر و پس از او عثمان، قرآن را با اقامه دو شاهد، از مردم پذیرفت و جمع آوری کرد چرا قرآنی که رسول الله (صلي الله عليه وآله) جمع آوری کرده بود، مورد توجه قرار نگرفت؟!
5- مضمون روایات اهل سنّت در این خصوص نه تنها با روایات شیعه در تعارض نیست، که کاملاً هماهنگ است، بلکه جزئیات بیشتری از مصحف علی (علیه السلام) بيان شده است. احادیث منقول در تاریخ مدینه دمشق و کلام شهرستانی، شاهد روشن این مدعاست.
ردّ نقش کلینی در اشاعه مصحف علي (علیه السلام)
ناصر القفاری مدعی شده است کلینی در شایع سازی مصحف علی (علیه السلام) نقش داشته است. پاسخ او از مباحثی که درباره محتوای این مصحف بود، کاملاً آشکار شد: اولاً، گزارش از این مصحف، در منابع اهل سنّت بیشتر است تا در اصول کافی. ثانیاً، کلینی امر غیرعادی و آنچه موجب طعن و نقص قرآن باشد، روایت نکرده است.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (1)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای جماعت (3)
پی نوشت ها:
[1]. اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 319.
[2]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338.
[3]. الإستیعاب، ج 3(القسم الثالث)، ص 974، رقم1633.
[4]. التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 4.
[5]. الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص 59.
[6]. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117؛ مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1، ص 229.
[7]. همان.
[8]. تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 397.
[9]. همان، ص 398.
[10]. همان.
[11]. سوره فرقان، آیه 30.
[12]. سوره طه، آیه 94؛ مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص 13؛ سلامة القرآن من التحریف، ص 413.
[13]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 22.
[14]. الفهرست، ص 45.
[15]. سلامة القرآن من التحریف، ص227.
[16]. مفاتیح الأسرارو مصابیح الأنوار، ج 1، ص 13.
[17]. شواهد التنزیل، ج 1، ص 40؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 386؛ مع دکتور ناصر القفاری فی اصول مذهبه حول القرآن والتشیع، ص 325.
[18]. آنگونه که یعقوبی گزارش داد، 112 سوره و 6202 آیه در هفت جزء.
[19]. مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1، ص 42.
[20]. تأویل المختلف الحدیث، ص313: «ویجوزأن یکون أنزله وحیا الیه کما تنزل علیه أشیاء من امورالدین، ولایکون ذلک قرآنا، کتحریم نکاح العمة علی بنت أخیها».
ثالثاً، مضمون روایت محمد بن سیرین از طریق عبد خیر و عکرمه که هر دو مورد تأیید رجال شناسان اهل سنّت اند، نقل شده است. بنابراین منقطع بودن روایت محمد، مرتفع می گردد؛ چه اینکه سیوطی بعد از کلام ابن حجر، تصریح می کند:«قلتُ: قد وَرَدَ من طریق آخر، أخرجه ابن الضريس في فضائله...».[40] آلوسی نیز که برخی از اسناد این حدیث را تأیید مي كند و صحیح می شمارد، لفظ «جمع» را به «حفظ در سینه» معنا مي كند، که منظور همان سند ضریس است.[41]
اما این که ابن حجر و دیگران، تعبیر«جمع» در حدیث را به حفظ در سینه و حافظه، معنا می کنند. اين اشكال از جهاتی مردود و ناپذيرفتني است:[42]
جهت اول: خود ابن حجر در ابتدای همان باب جمع القرآن، واژه جمع را این گونه معنا می کند:
«المراد بالجمع هنا جَمع مخصوص، وهو جمع مُتفرقة في صُحُف، ثم جمع تلک الصُحُف في مُصحَفٍ واحدٍ مرتّب السُّوَر».[43]
جهت دوم: اولاً ابن حجر عبارت ابن ابی داود را، برخلاف اصل امانت داری نادیده گرفته و آن را تحریف کرده است وی تحت: عنوان «جَمَعَ علي بن ابی طالب (علیه السلام) القرآنَ في المصحف»، می گوید: «حدثنا ابن فُضیل عن أشعث ...أقسم علي أن یَرتدی برداءٍ إلّا لجُمعة حتّی یجمع القرآن في مُصحف، فَفَعَل...»،[44] ولی ابن حجر مفهوم صریح عبارت های کلیدی «مصحف» هم در عنوان و هم در متن حدیث، و نیز جمله «فَفَعَل» را به معنای حفظ در سینه گرفته است!، که نوعی خیانت است.
ثانیاً، به اعتراف خود آلوسی که روایت ابن ضریس صحیح است، در متن همين روايت آمده: «فقُلتُ لعکرمة: ألّفُوه کما اُنزل، ألأوّل فَالأوّل»،[45] در عین حال سخن ابن حجر را می پذیرد که مراد، حفظ در سینه است. چگونه معقول است علی (علیه السلام) قرآن را بر اساس تاریخ نزول (ألأول فالأول)، در سینه اش «تألیف» کند؟.[46]
ثالثاً، آلوسی در بررسی روایات، راه علمی را که در علم درایه به اثبات رسیده، نپیموده است؛ زیرا در احادیثی که مضمونشان هماهنگ است ولی برخی اسنادشان به اصطلاح آلوسی ضعیف است، حدیث صحیح، مورد استناد قرار می گیرد، نه اینکه حدیث صحیح تحت تأثیر روایت ضعیف باشد.[47] هم چنین وی ادعای جعلی بودن برخی سندهای روایت را كرده، ولي ادعايش را اثبات نكرده است.
رابعاً، اگر مقصود از «جمع آوری» حفظ در ذهن باشد، چه نیازی بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خانه بنشیند و جز برای نماز (نماز جمعه) از خانه خارج نگردد؟[48] برای سپردن در ذهن، راهی غیر از نشستن در خانه نيز وجود داشت. گذشته از آن، در گزارش عبدالرزاق که تعبیر«حتی أجمَعَه للنّاس»[49] آمده است، یعقوبی و شهرستانی از عرضه آن بر مردم خبر می دهند؛[50] و این با توجیه ابن حجر سازگار نیست.
اشکال سوم این است که ابن حجر عبارت«مِنَ اللَّوحَین» را وَهم راوی خواند و با این تعبیرش عبد خیر را متهم به خطا و ضعف کرد؛ در حالی خود او همین راوی را در روایت دیگر [51] که مضمون آن به نفع ابوبکر است، تأیید می کند![52] به راستی چگونه معقول است یک راوی نسبت به حضرت علی (علیه السلام) تضعیف می گردد و نسبت به ابوبکر مورد اعتماد است؟ آیا این انصاف در تحقیق است! چه اینکه تعبیر «مِنَ اللَّوحَین» در روایات دیگر، از علی (علیه السلام) نقل شده است.
ابو نعیم در حلیة الأولیاء، جمله «حتی أجمع مابین اللوحین»[53] را مي آورد.
ابن عساکر در چند روایت این تعبیر را درباره علی (علیه السلام) نقل می کند که مي فرمايد: «از من از میان دو لوح بپرسید».[54] بنابراین سخن ابن حجر ناصواب و مردود است و در اصل وجود مصحف أمیر المؤمنین (علیه السلام) هیچ تردیدی نیست.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (2)
پی نوشت ها:
[1]. این شخص از مریدان سرسخت ابنتیمیه است و در دوکتاب خود به نامهای مسألة التقریب بین أهل السنّة و الشیعة که پایاننامه کارشناسی ارشد و کتاب أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة در 1656صفحه در سه جلد، که پایاننامه دکترای اوست، اعتقادات و باورهای شیعه امامیه را نقد كرده و تهمتهای فراوانی ازجمله اعتقاد به تحریف قرآن را به شیعه نسبت داده و کتاب اصول کافی را مروج این باورها دانسته است.
[2]. ر.ک: اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 275-319.
[3]. کتاب سلیم بن قیس، ص 32-33؛ اصول کافی، ج 1، ص 228؛ ج 2، ص 631، و ص633، ح 23؛ الإعتقادات، ص 62، باب 23؛ مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص50؛ بحار الأنوار، ج 19، ص 29.
[4]. المصنف، ج 5، ص450، رقم 9765، و ج 7، ص 197.
[5]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338؛ کنز العمّال، ج 2، ص 588 رقم 4792.
[6]. الفهرست، ص 145.
[7]. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 1، ص 67.
[8].الإستیعاب في معرفة الأصحاب، ج 3 (القسم الثالث)، ص 974، ذیل رقم1633.
[9]. مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص13.
[10]. الشواهد التنزیل، ج 1، ص36-37.
پرسش
ناصر القفاری مانند همیشه در این مورد نیز از حربه تهمت بهره می گیرد و شیعه را متهم می کند که با اعتقاد به مصحف علی (علیه السلام)، اضافاتی بر قرآن قائل اند،[1] اما به راستی محتوای این مصحف شریف زاید بر قرآن چيست؟ تفاوت اساسی آن با مصحف رايج در چه بوده و چه ویژگی های داشته است؟
پاسخ
با معرفی ویژگی هایی که منابع اهل سنّت برای مصحف علی (علیه السلام) ارائه می دهند، می توان به محتوای آن پی برد:
ابن سعد می نویسد: «إنّه (علیه السلام) کَتَبَهُ علی تنزیله»، قال (محمد بن سیرین) «فلو أصيب ذلک الکتاب کان فيه عِلمٌ».[2]
ابن عبدالبر از ابن سیرین نقل می کند: « فبلغني أنّه کتب [کتبه] علی تنزیله ولو أصیب ذلک لوُجِد فیه علم کثیر».[3]
صاحب «التسهیل لعلوم التنزیل» می نویسد: «فجَمَعَه علی ترتیب نزوله، و لو وُجد مصحفه لکان فیه علم کبیر ولکنه لم یوجد».[4]
برخی (از مصاحف) سوره إقرأ را ابتدای قرآن قرار داده بودند «وهذا أول مصحف علي(رضی الله عنه)».[5] «قال محمد: فقلتُ لعکرمة ألّفُوه کما أُنزل، الأوّل فالأوّل؟ قال: لو إجتمعت الإنس والجنّ علی أن یُؤلّفوهُ هذا التألیف ما استطاعوا».[6]
«و فیه أنّه کَتَب في مصحفه الناسخ والمنسوخ و أنّ ابن سیرین قال: فطلبتُ ذلک الکتاب وکتبتُ فیه إلی المدینة فلم أقدر علیه».[7]
ابن عساکر روایات متعددی را در این خصوص گزارش می کند؛ از جمله از ابی الطفیل می آورد که علی (علیه السلام) بر منبر پس از حمد و ثنا، فرمود:
«یا ایّها الناس! سَلُوني قبل أن تفقدوني. فوالله ما بین لوحی المصحف آیة تخفی عليّ فیما أنزلت ولا أین نَزَلت، ولا ما عنی بها».[8]
به نقل دیگر از او فرمود: «سَلوني عن کتاب الله، فإنّه لیس من آیة إلاّ وقد عرفتُ بلیلٍ نَزَلت، ام بنهارٍ، أم في سهلٍ، أم في جبل»،[9] در تعبیر دیگر آمده: «... ولا تجدون أحداً اعلم بما بین اللَّوحَین منّي، فَسلُوني».[10]
شهرستانی نیز گزارش مفصّل تر داده و از جزئیات بیشتری پرده بر می دارد که به دليل اهمیت کلام او به عین کلام وی توجه کنید:
«وهو لَمّا فَرَغ عن تجهیز رسول الله (صلی الله علیه وآله) و غُسله و تکفینه والصلوة علیه و دفنه، آلی أن لایرتدی برداء إلاّ لجُمعة حتی یجمع القرآن، إذ کان مأموراً بذلک أمراً جزماً. فجَمَعه کما اُنزل من غیر تحریف و تبدیل و نقصان؛ و قد کان أنّه أشار النبي (صلی الله علیه وآله) إلی مواضع الترتیب و الوضع، و التقدیم و التأخیر... و یروی أنه لمّا فَرَغَ من جمعه أخرجه هو و غلامه قنبر إلی الناس، و هم في المسجد،...و قال لهم: هذا کتاب الله أنزله علی محمد9جَمَعتُه بین اللوحین. فقالوا: ارفع مصحف؛ لا حاجة بنا إلیه. فقال: والله لاترونه بعد هذا ابداً. إنّما کان عَلَيّ أن أخبرکم حین جمعتُه، فرَجَع به إلی بیته قائلاً: (و قَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا)[11] وترکهم علی ما هم علیه؛ کما ترک هارون قوم أخیه موسی بعد إلقاء الحجة علیهم، وأعتذرلأخیه، بقوله: (... إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي)».[12]
یعقوبی می گوید: علی بن ابی طالب (علیه السلام) پس از وفات رسول الله (صلي الله عليه وآله)، قرآن را در هفت جزء تنظیم کرد که هر جزء شامل شانزده سوره و886 آیه بود، با یک سوره شمردن معوذتین که در مجموع 112سوره، 6202 آیه مي شود. او این قرآن را بر شتری بار کرد و نزد مردم آورد و فرمود: «هذا القرآن قد جمعتُه».[13]
ابن ندیم زمان جمع آوری آن را سه روز می داند.[14]
مطالبی که همه از منابع اهل سنّت نقل شد، نکات زیر را به ارمغان می آورد:
1- این مصحف شریف علاوه بر ترتیب سوره های قرآن بر اساس تاریخ نزول، مشتمل بر حقايق فراوانی چون تبیین، تفسیر، تأویل، شأن نزول، ناسخ و منسوخ و ... بود[15] و این کار به امر رسول الله (صلي الله عليه وآله) و تعیین مواضع سوره ها[16] به املاي آن حضرت و خط علی بن ابی طالب (علیه السلام)، صورت گرفته است. [17]
2- تفاوت این مصحف با مصحفی که در زمان عثمان مشهور شد، تنها در تقدیم و تأخیر سوره ها و ... نبود، بلکه همان گونه که از تعبیرات «فیه علم»، «فیه علم کثیر»، «لکان فیه علم کبیرٌ» «لو اجتمعت الإنس والجن...» و «لا تجدون أحداً أعلم بما بین اللوحین...» استفاده مي شود، اين مصحف مملو از دانش و حقايق نجات بخشِ بشر بوده است.
[21]. الاحکام في أْصول الأحکام، ج 4، ص480: «ولکنا نقول: إنّها کانت وحیاً أوحاه الله تعالی إلی نبیّه9 مع ما أوحی إلیه من القرآن، فقرئ المتلو مثبوتاً في المصاحف والصلوات، وقرئ سائر الوحي منقولاً محفوظاً معمولاً به، کسائر کلامه الذي هو وحی فقط...».
[22]. فتح المنان في نسخ القرآن، ص 225- 227.
[23]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 194؛ المعجم الکبیر، ج 3، ص66؛ ج 5، ص 154؛ المصنف، ج 7، ص176؛ السنن الکبری، ج 5، ص 45، کنزالعمال، ج 1، ص 186، رقم 944؛ ج 13، ص 104، رقم 363.
[24]. اصول مذهب الشیعه، ج 1، ص 321-322.
[25]. صحیح البخاري، ج 5، ص 137؛ فتح الباري، ج 8، ص 167، رقم 4431؛ الطبقات الکبری، ج 2، ص 244؛ صحیح مسلم ، ج 3، ص 1259.
[26]. صحیح البخاری، ص 137؛ فتح الباري، ج 8، ص 167.
[27]. همان، شمارههای 114، 3054، 3168، 4431، 4432، 5669، 7366؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 1257، رقم 20.
[28]. فتح الباري، ج 8، ص 167، رقم 4432.
[29]. البیان في تفسیرالقرآن، ص 246؛ آلاء الرحمن في تفسیر القرآن (موسوعة العلامة البلاغی) ج 1، ص 44.
[30]. فتح الباري بشرح البخاري، ج 9، ص 5، ذیل رقم 4988
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (3)
پرسش
آیا در منابع روایی جماعت به مسئله محصف پرداخته شده یا خیر؟دیدگاه انحرافی ناصرالقفاری نسبت یه سلیم بن قیس هلالی چه بود؟
پاسخ
قفاری نخستین کتابی را که از مصحف علی (علیه السلام) خبر داده کتاب سلیم بن قیس هلالی عامری (م90ق) می داند و می گوید چون راوی از سُلیم، ابان بن ابی عیاش است و او به اتفاق علما ضعیف است، پس حدیث سُلیم اعتباری ندارد.[1]
این کلام قفاری از جهاتی قابل نقد و بررسی است:
1. تردیدی نیست که سُلیم از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده و چهار امام از امامان شیعه[2]ـ امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام): ـ را درک كرده است و قبل از امام صادق (علیه السلام) بدرود حیات گفته است.[3] وی به دليل اینکه تحت تعقیب حجاج بود،[4] به ابان بن عیاش پناه آورد و کتابش را به او داد و این کتاب نخستین کتابی است که در شیعه پدیدآمد: «ولم یروه غیره».[5]
اصل کتاب وی نیز نزد امامان از جمله امام صادق (علیه السلام) از جایگاه خاصی برخوردار بود؛ چنان که فرمود:
«مَن لم یکن عنده مِن شیعتنا و محبیّنا کتاب سلیم بن قیس الهلالي، فلیس عنده من أمرنا شیء ولا یعلم من أسبابنا شیء و هو أبجد الشیعة و هو سرّ من أسرار آل محمد (صلي الله عليه وآله)».[6]
اين كتاب یکی از مهم ترین اصولی است که قبل از عصر امام صادق (علیه السلام) تدوین گردید.[7] این کتاب به عنوان «مناوله» به ابان بن عیاش داده شد و وی به عمر بن محمد بن عبدالرحمن بن اذینه،[8] ولی نسخه های متفاوتی از آن کتاب پديد آمد و شک و تردیدی در مورد آن ايجاد كرد. علّامه تهرانی نسخه های متفاوتی از این کتاب را نام می برد و تفاوت های اساسی آنها را متذکر می شود.[9] شاید به همین جهت ابن داود حلی (م647 ق) کتاب او را «موضوع» می شمارد[10] و کشّی[11] و شیخ طوسی[12] از این کتاب نام برده اند. شایسته است اهل پژوهش، به تحقیق مفصّلی که در مقدمه این کتاب به چاپ رسیده، مراجعه کنند.[13]
اما ابان بن ابی عیاش فیروز، هرچند که تضعیف گردیده [14] و جعل کتاب سلیم به وی نسبت داده شده است،[15] ولی چنان که اشاره شد، مضمون روایت آن، در خصوص مصحف علی (علیه السلام) به طور وسیع در منابع اهل سنّت نقل گردیده است و مواردی که كليني درباره این مصحف گزارش می کند، از کتاب سلیم بن قیس نیست. [16]
2. کلام ناصر القفاری منبی بر اینکه کتاب سلیم، از آن جهت که مصحف علی (علیه السلام) را نقل کرده دسیسه «سبئیه» است، مردود است؛ زیرا اولاً، محتوای روایت سلیم در منابع خود اهل سنّت واضح تر و صریح ترآمده است و اگر صرف آمدن چنین روایت در کتابی از دسایس «سبئیه» محسوب گردد، بسیاری از کتاب های اهل سنّت که از این مصحف خبر داده اند، شامل این قاعده می شوند.[17] ثانیاً، بسیاری از عالمان شیعه وجود گروهی به عنوان«سبئیه» و یا عبدالله بن سباء را منکرند و آن را یک توطئه می دانند.[18]
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (2)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (4)
پی نوشت ها
[1]. اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 319 (نقل به مضمون).
[2]. الفهرست، ص 271، رجال الطوسي، ص 43، 68 ، 74و 91؛ رجال البرقي (همراه با رجال ابن داود)، ص 4، 7و 8.
[3]. الذریعة، ج 2، ص 152، رقم 590.
[4]. همان.
[5]. الفهرست، ص 271.
[6]. الذریعة، ج 2، ص 152.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 155.
[9]. همان، ص 156- 158.
[10]. رجال ابن داود حلی ، ص 178، رقم 721.
[11]. إختیار معرفة الرجال، ج 1، ص 231، رقم 166.
[12]. الفهرست، ص 162، رقم 336.
[13]. شیخ محمد باقر انصار زنجانی خوئینی(نشر الهادی، چ 1، 1415ق) که این کتاب را تحقیق و در سه جلد منتشر کرده است.
[14]. رجال الطوسي، ص 83، رقم10و 106رقم 36 اصحاب امام باقر (علیه السلام): تابعی ضعیف.
[15]. منتهی المقال ، ج 1، ص 132، رقم 9؛ معجم الرجال، ج 1، ص 141، رقم 22.
[16]. اصول کافی، ج 1، ص 228، کتاب الحجة باب انه لم یجمع القرآن کله إلاّ الأئمة،و ج 2، ص633، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ح 23.
[17]. سلامة القرآن من التحریف، ص 414.
[18]. برای اطلاع بیشتر می¬توانید به کتاب عبدالله ابن سبأ تألیف علامه عسکری مراجعه نمایید.
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (4)
پرسش
آیا ناصر القفاری توانایی کتمان وجود مصحف را داشت؟!
پاسخ
از نقدهای قفاری، بر وجود مصحف امیرالمؤمنین (علیه السلام) این بود که بر اساس حدیث سُلیم بن قیس، در این مصحف غیر از قرآن همچون تنزیل، تأویل و ناسخ و منسوخ و ... مکتوب بوده است. و می گوید اولاً، از اساس باطل است. ثانیاً، برخلاف اصولی است که رسول الله (صلي الله عليه وآله) تأسیس کرد و فرمود: «لاتَکتُبُوا عَنّي شیئاً إلاّ القرآن».[1]
این نویسنده روایات سلیم بن قیس را به دليل حضور ابان بن ابی عیاش بالاتفاق ضعیف می داند[2] و در عین حال به روایت او استناد می کند که این امری غیر معقول و بر خلاف تعهدش مبنی بر تمسک به روایات صحیح شیعی است.[3] با وجود این سخن وی به چند لحاظ غیر علمی و مردود است:
1- مصحف علی (علیه السلام) علاوه بر قرآن، با نظم خاصی مشتمل بر تنزیل، تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ و ... است و تنها مستند به روایت سلیم بن قیس نیست، بلکه همان گونه که ملاحظه گردید، عمده مدارک آن منابع اهل سنّت است. [4]
2- حدیث «لاتکتبُوا عنّي شیئاً إلّا القرآن» در منابع مختلف اهل سنّت انعکاس یافته است که ریشه همه آنها مسند احمد بن حنبل (م241ق)[5] و صحیح مسلم (م268ق)[6] است. راویان هر دو منبع بعد از همّام بن یحیی مشترکند، منتها با متن متفاوت، و قویاً احتمال می رود که مسلم، حدیث را از مسند امام احمد بن حنبل گرفته باشد.
3- با اینکه موضوع منع تدوین حدیث و پیامدهای آن، شایستة بررسی مفصل است، ولی باید گفت منع رسمی تدوین و نقل حدیث که نخستین بار از سوي عمر بن خطاب (م23ق) صورت گرفت[7] و عمر بن عبدالعزیز (م101ق) آن را لغو كرد،[8]حدود یک قرن طول کشید و اين منع از اساس نادرست و برخلاف سیره رسول الله (صلي الله عليه وآله) بود، ولی در پاسخ ناصرالقفاری، به چند نکته اشاره می گردد:
اول: با فرض اینکه حدیث صحیح مسلم غیر از حدیث مسند امام احمد بن حنبل باشد ـ که نیست ـ ، اولاً قفاری حدیث را بر خلاف اخلاق امانت داری آن گونه که در صحیح مسلم نقل شده، نیاورده است. برخی از عالمان اهل سنّت آن را متفرّد[9] می دانند،[10] برخی دیگر آن را «موقوف» و علیل می شمارند،[11] و شکی نیست که با حدیث متفرّد یا موقوف نمی شود منع تدوین را که مخالف عقل و نقل، اعم از قرآن و روایات متعدد ـ از جمله فرموده رسول الله (صلي الله عليه وآله): «أُکتُب، فَوَالذی نفسي بیده ما خَرَج منِّی إلا الحَق»[12] ـ و نيز مخالفت با سیرة آن حضرت است، ثابت کرد.
دوم: اما حدیث مسند امام احمد بن حنبل؛ اولاً، از نگاهِ ابن تیمیه اصل مسند ابن حنبل مشهور و مقبول است،[13] ولی چون عبدالله بن احمد بن حنبل، و قطیعی در آن کتاب تصرّف و روایات جعلی را وارد آن کرده اند، کتاب را از اعتبار انداخته اند:
«ثُمَّ إنَّ هذا الکتاب( المسند) زاد فیه إبنه عبدالله زیادات، ثُمَّ أنّ القطیعی الذی رواه عن ابنه عبدالله زاد عن شیوخه زیادات و فیها أحادیث موضوعة باتفاق اهل العلم ...».[14]
ثانیاً، ابن تیمیه این سخن را در ردّ حدیث ثقلین که علامه حلّی از مسند امام احمد بن حنبل نقل می کند، اظهار می دارد و می گوید:
«وهذا الرافضي وأمثاله من شیوخ الرافضة جهّال فهم ینقلون من هذا المصنف فیظنون إنَّ کلِّ ما رواهُ القطیعي أو عبدالله، قد رواهَ أحمد نفسه ولا یمیزون بین شیوخ أحمد وشیوخ القطیعي، ثُمَّ یظنّون إنّ أحمد إذا رواهُ فقد رواهُ في المسند...» ؛[15]
در حالی که در چاپ های مختلف این کتاب، حدیث ثقلین از شخص امام احمد بن حنبل نقل شده است،[16] نه از عبدالله پسر او، و حدیث «لاتُکتُبُوا عنّی شیئاً إلاّ القرآن» از عبدالله پسر اوست،[17] و این سخن ابن تیمیه، گواه روشنی است که این فرقه وهابیت است که درکتاب های بزرگان خویش، دخل و تصرف می کنند، نه شیعه که قفاری شیعه را متهّم به این خیانت می کند.[18]
ثالثاً، به فرض كه مسند احمد بن حنبل به دليل تصرّفات، معتبر نباشد، حدیث ثقلین در ده ها منبع دیگر اهل سنّت آمده است، به طوري که ابن حجر بعد از نقل حدیث ثقلین می آورد: «قد أخرجه الترمذي و النّسائي، وهو کثیر الطرق جدّاً، وکثیر من أسانیدها صحاح و حسان».[19]
سوم: عالمان اهل سنّت در توجیه همین روایت به شدت دچار اختلاف اند: گروهی بر این باورند که نهی از کتابت حدیث در صورتی بود که حدیث همراه قرآن در یک صفحه مکتوب می شد تا قاری میان قرآن و حدیث دچار خلط و اشتباه نگردد[20] و در صورت امن از اختلاط، منعی وجود نداشت. گروهی ديگر معتقدند روایت نهی ازکتابت حدیث، با احادیث جواز کتابت، نسخ گردیده است[21]و نووی در شرح خودش نمونه هایی از این روایات را آورده است؛ چه اینکه از قاضی عیاض این عبارت در همین خصوص نقل شده است:
«قال القاضی:کان بین السلف من الصحابة والتابعین اختلاف کثیرٌ في کتابة العلم، فکرهها کثیرون، منهم أجازها اکثرهم، ثم أجمع المسلمون علی جوازها و زال ذلک الخلاف».[22]
ذهبی در ترجمه عبدالله بن عمرو بن العاص می گوید:
«کتب الکثیر بإذن النبی (صلي الله وترخیصه له في الکتابة بعد کراهیته للصحابة أن کتبوا عنه سوی القرآن، وسوّغ ذلک، ثم إنعقد الإجماع بعد اختلاف الصحابة2علی الجواز والاستحباب لتقیيد العلم بالکتابة».[23]
گروه سوم، نهی از کتابت حدیث را هم زمان با نزول قرآن به دليل پرهیز از مشتبه شدن آن با قرآن می داند. نویسنده فیض القدیر پس از اینکه کتابت را امری معقول، ماندگار، قابل استفاده برای دیگران می شمارد، می گوید:
مقصود از نهی(لاتکتبوا...)، نهی خاص هنگام و هم زمان نزول قرآن است: «خوف لَبسه بغیره، أو کتابة غیر القرآن معه في شيء واحد، إذ النهي متقدم و الإذن ناسخ عند أمن اللبس». [24]
برخی از نویسندگان اهل سنّت این عقیده را ابراز می دارند که منع از کتابت حدیث، حتی همراه قرآن تنها در خصوص اصحاب، غیر از علی (علیه السلام) بوده است؛ وی تصریح می کند که:
«إنّ کلاّ من السنّة الصحیحة والقرآن الکریم واجب الطاعة، و قد کان من الصحابة من یکتب حدیث النبی9 لیحفظه، حتی نهی الرسول عن کتابة ما لیس بقرآن، إلاّ ما کان في صحیفة علی(کرّم الله وجهه)».[25]
بنابراین از زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله)، مصحف علی (علیه السلام) معروف بوده و در آن غیر قرآن هم مکتوب می شده است.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (5)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (3)
پی نوشت ها:
[1]. أصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 289-290.
[2]. همان، ج1، ص 228.
[3]. أصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 16و 27.
[4]. سلامة القرآن من التحریف، ص 435.
[5]. المسند، ج 4، ص 43، رقم 11158.
[6]. صحیح مسلم، ج 4، ص 2298، کتاب الزهد و الرقائق، باب 1، التثبیت في الحدیث وحکم کتابة العلم، ح 72 (3004).
[7]. تنویر الحوالک شرح علی موطأ مالک، ج 1، ص 4 (مقدمه)؛ المصنف، ج 11، ص 258، رقم 20488.
[8]. صحیح البخاري، ج 1، ص 49: «کتاب العلم، باب کیفیة قبض العلم».
[9]. الحدیث ومصطلحه، ص 59: «الفرد هوأن ینفرد الراوي بالحدیث، یعني أن یروی الحدیث رجل واحد، و الغالب علی الافراد ضعف».
[10]. تقیید العلم، ص 32.
[11]. توثیق السنّة في القرن الثاني الهجري، ص 43- 55؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 4، ص 694، رقم 6167.
[12]. مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 624، رقم 6816، (مسند عبدالله بن عمر)؛ جامع بیان العلم و فضله، ص 85، باب 16، (رقم354).
[13]. منهاج السنة، ج 7، ص 399: فصل قال الرافضي البرهان الحادي والثلاثون.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. مسند الإمام احمد بن حنبل، جزء 32، حدیث رقم 19265، 1947.
[17]. همان، (چاپ قاهره)، ج3، ص21، رقم11174: «مسند ابی سعید الخدری، حدثنا عبدالله، حدّثنی ابی، ثنا یزید أنا همام بن یحیی، عن زید بن اسلم...؛ نسخة وزارت الاوقاف المصریة، جزء32، ص415، رقم11383، مسند ابي سعید الخدري،...».
[18]. اصول مذهب الشیعة، ج1، ص275.
[19]. فتح الباري بشرح الصحیح البخاري، ج7، ص93، باب9؛ مناقب علی بن ابی طالب7.
[20]. صحیح مسلم ، ج18، ص339، کتاب الزهد والرقاق، باب16التثبیت فی الحدیث، ح77؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج4، ص694؛ تاریخ القرآن، ص21.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23]. سیرأعلام النبلاء، ج3، ص80، رقم17.
[24]. فیض القدیرشرح جامع الصغیر، ج4، ص694، رقم6167:«قیدوا لعلم بالکتابة».
[25]. فتح المّنان في نسخ القرآن، ص225
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (5)
[10] . صحیح بخاري، ج6، ص183، کتاب فضائل القرآن، باب جمع القرآن، رقم4987.
[11]. همان.
[12]. مذاهب التفسیرالإسلامي، ص16؛ قصّة التفسیر، ص53.
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین علیه السلام از منظر علمای اهل سنت (6)
پرسش
آیا وجود مصحف حضرت امیرالمومنین لازمهاش کوتاهی حضرت رسول الله در امر تبلیغ است؟
پاسخ
برخی از نویسندگان، لازمة وجود مصحف علی (علیه السلام) را کوتاهی رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) در امر تبلیغ قرآن و طعن صحابه، میدانند؛[1] ولي بايد گفت: اولاً، این سخن مخالف نصّ کلام خداوند است که فرمود: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...).[2]
ثانیاً، با توجه به منابع خود اهلسنّت نسبت به این مصحف، نه تنها کوتاهی رسول¬الله (صلی الله علیه وآله)ـ (نعوذ بالله) ـ در امر تبلیغ را ثابت نمیکند، که تأیید و تثبیت و تبلیغ رسالت و قرآن است، و بر پایة همان مدارک و حدیث مشهور ثقلین درجهت ماندگاری تبلیغ قرآن تا روز رستاخیز از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله) صادر شد و آن حضرت اهل البیت: و در رأس آن علی (علیه السلام) را عِدل قرآن معرفی کرد؛ همان علیِ (علیه السلام) که بنا بر نقل مدارک خود آنها فرمود: «سَلوُني عن کتاب الله؛ فإنّه لیس من آیة إلاّ و قد عرفتُ بلیل نَزَلت، أم بنهارٍ، أم في سهلٍ أم في جبلٍ».[3] و یا فرمود: «والله! ما نَزَلت آیة إلاّ و قد علمتُ فیما نَزَلت، وأین نَزَلت، و علی مَن نزلت، إنّ ربّي وهَبَ لي قلباً عقولاً ولساناً ناطقاً».[4] علی (علیه السلام) هرآنچه از رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) گرفته بود، عرضه داشت؛ با این حال چگونه میتوان مدعی شد که رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) در تبلیغ قرآن کوتاهی كرده است!.
ثالثاً، همانگونه که اشاره شد، علی (علیه السلام) به عنوان ادای وظیفه دینی و سیاسی مصحف خویش را بر اصحاب عرضه داشت و برای همیشه عذر آنان را برید[5] و اینکه اصحاب به هر دلیلی آن را نپذیرفتند، تردیدی باقی نمیگذارد که صحابه در نپذیرفتن آن مقصرند و بر اساس نقل شهرستانی علی7 هنگام بازگشت و شنیدن این سخنِ برخی از اصحاب: «إرفع مصحفک لاحاجة بنا إلیه!» [6]با کولهباری از درد و شکوهآمیزانه آیه شریفه: (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا)[7] را با خود زمزمه می-کرد و صحابه را بهسان قوم موسی (علیه السلام) شمرد که در غیاب موسی نه تنها از هارون اطاعت نکردند وحجتهای او را نپذیرفتند، که او را تهدید کردند. از این رو، هارون در پیشگاه برادرش چنین عذر آورد: (قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي).[8]
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (7)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (5)
پی نوشت ها:
[1]. الوشیعة في نقد عقائد الشیعة، ص126.
[2] . سوره مائده، آیه3.
[3]. الطبقات الکبری، ج2، ص338؛ تاریخ مدینة دمشق، ج42 ، ص398.
[4]. همان دو منبع؛ حلیة الأولیاء، ج1، ص67.
[5]. مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج1، ص13.
[6]. همان.
[7] . سوره فرقان، آیه30.
[8] . سوره طه، آیه94. سلامة القرآن من التحریف، ص 414.
#رسول الله
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین علیه السلام از منظر علمای اهل سنت (7)
پرسش
آیا ناصرالقفاری توانایی کتمان وجود مصحف را داشت؟
پاسخ
به نظر می¬رسد همه جار و جنجالها و تهمتها از سوی ناصرالقفاری و همفکران وی، برسر اين نکته است که از یکطرف، میخواهند با تکلّف و فشار ثابت کنند که جمعآوری قرآن جز با تلاش ابوبکر و عمر و بالأخره عثمان انجام نگرفت تا این کار را برای آنان فضیلت بشمارند و از طرف دیگر، علیرغم انبوه روایات درباره جایگاه علی (علیه السلام)، در صدد اثبات این نکتهاند که علی (علیه السلام) با دیگر اصحاب هیچ تفاوتی ندارد و مصحف او نیز همانند مصاحف دیگر است؛ در حالی¬که این هدف برای ابوبکر و عمر تأمین نمیگردد؛ زیرا:
اولاً، باتوجه به اینکه منع کتابت حدیث بر خلاف عقل و سیره رسول¬الله (صلی الله علیه وآله)[1] و احادیث دال بر کتابت است،[2] تدوین قرآن در زمان خود حضرت انجام شد؛ چنانکه ابنحجر تصریح می¬کند: «وقدکان القرآن کله کتب علی عهد رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) لکن غیر مجموع في موضع واحد و لا مرتّب السور ...».[3]
محقق دیگر میگوید:
«و من الثابت أنّ القرآن الکریم قد جمع في حیاة النبي الکریم بعد أن کان مُفرّقاً في جرید النخیل... و صفائح الحجارة ... والعظام والجلود والرقاع...و لم یترتب یومئذ علی حسب السور الموضوعة»؛[4]
چه اینکه بخاری صحیحترین کتاب اهلسنّت از ابنعباس نقل میکند که: «ما ترک النبیّ (صلی الله علیه وآله) إلاّ ما بین الدفتین»[5] و بیتردید در صورت نپذیرفتن این نظر (دیدگاه شیعه)، دَهها سؤال اساسی درباره قرآن ایجاد خواهد شد و به احتمال بسیار قوی ابوبکر و عمر که اقدام به جمعآوری قرآن کردند، از اين باب نبود كه قرآن جمع آوري نشده است، بلکه بدان جهت بود که دیگر بزرگان صحابه چون علی (علیه السلام)، عبدالله بنمسعود و ابیّ بنکعب و.. مصحف داشتند و آن دو، نداشتن مصحف را برای خود کسر شأن می¬شمردند. از اینرو، به چنین کاری دست زدند، و الّا چرا یکی از مصحفهایی را که به نقل بخاری وجود داشت، انتخاب نكردند؟! وقتی از انس بنمالک سؤال شد كه چه كسي در عهد رسول¬الله قرآن را گردآورد، گفت: «أربعةٌ کُلُّهم من الأنصار: اُبیّ بنکعب، و معاذ بن جبل، و زید بن ثابت وابو زید»[6] و به همین جهت مصحف ابوبکر هیچوقت میان مردم منتشر نشد و مصحف او همانند مصحفهای عبدالله بنمسعود، فقط جنبة شخصی داشت؛ هرچند از سوی مقام رسمی اداره مسلمانان گردآوری شد؛ چنانکه برخی می¬نویسند: «غیرأنّ هذا المصحف الرسمي لم یأخذ طریقة الرسمي إلی الأمصار، و لعل مقتل عمر هو الذي أخّر ذلک»، و همین مصحف پس از ابوبکر به عمر منتقل شد و نزد حفصه دختر عمر ماند تا به عثمان رسید.[7]
عمر بنخطاب هم برای اینکه مصحفی مستقل داشته باشد، اعلام کرد هرکسی چیزی از قرآن از رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) شنیده، با دو شاهد بیاورد، ولی موفق نشد: «فقُتل عمر قبل أن یجمع ذلک».[8]
دلیلش این است که قبل از یکپارچهسازی مصاحف از سوي عثمان، مصحفهای متعددی وجود داشت و در هر شهری یک مصحف رايج بود. مصحف ابنمسعود میان اهل کوفه، مصحف ابوموسی میان اهل بصره، مصحف مقداد بناسود، در دمشق و مصحف ابیّ بنکعب میان اهل شام مورد توجه بود،[9] و چون اختلاف قرائات و ادعاي هر صاحب مصحفی (مصحف من!) به اوج خود رسید، عثمان بنعفان به پیشنهاد حذیفه مجبور شد كه مصحفهای دیگر را جمع آوری کند و نابود سازد[10] و مصحف عثمانی را ارائه دهد، از اينرو آن اقدام را از اهم کارهای وی میشمارند.[11]
ثانیاً، همانگونه که قبلاً اشاره شد، نوشتن در حاشیه مصحف و یا حتی در کنار آیات، براي توضیح و تفسیر و تأویل، میان صحابه امر معمول و رايج بود.[12]
سرانجام اینکه قفاری در مرحله نخست علی (علیه السلام) و در مرحله بعدی شیعه را متهم میکند که با اعتقاد به مصحفی که در آن تفسیر و تأویل و...، مکتوب بوده و اين مخالف دستور پیامبر: «لاتکتبوا عنّی شیئاً إلّا القرآن» بوده، کاملاً مردود و باطل است.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (6)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (4)
[1]. الإستیعاب، ج 3،(القسم الثالث)، ص 920، ترجمه 1556؛ التراتیب الإداریّة نظام للحکومة النبویّة، ج 1، ص 48: پیامبر (صلی الله علیه وآله) سعد بن عاص را مأمور کرد به اهل مدینه کتابت تعلیم دهد و همچنین اسرای بدر را در مقابل تعلیم کتابت به ده نفر از جوانان، آزاد کردند.
[2]. سلامة القرآن من التحریف، ص 436-437.
[3]. فتح الباري، ج 9، ص 5، رقم 4988.
[4]. الشیعة، فلسفة وتاریخ، ص 177.
[5]. صحیح بخاري، ج 6، ص 190، رقم 5019.
[6]. همان، ص 187، رقم 5003.
[7] . الموسوعة القرآنیة، ج 1، ص 354.
[8]. تاریخ مدینة المنورّة، ج 2، ص 705.
[9]. الموسوعة القرآنیة، ج 1، ص 354؛ الکامل في التاریخ، ج 3، ص 8، حوادث سال 30.
پرسش
وضعیت فعلی مصحف امیرالمومنین علیه السلام چیست؟ آیا عدم دسترسی دلیل بر عدم است؟
پاسخ
موسی¬جارالله با طرح این سؤال که: «مصحف علی (علیه السلام) کجاست» و شیعه معتقدند مهدی مزعوم که در سرداب موهوم، مخفی است، روزی با آن مصحف از سرداب خارج میشود،[1] از چند جهت قابل نقد است:
اولاً، همین پرسش دربارة مصحف ابیبکر و عمر نیز مطرح خواهد شد؛ زیرا با گذشت بیش از چهارده قرن و صدها حوادث تلخ و نابود کننده، طرح چنین سؤالی به عنوان نقد بر اعتقادات شیعه، غیر عاقلانه است و بی-شک در دسترس نبودن مصحف علی (علیه السلام) دلیل بر نبود آن نخواهد بود، و الاّ هزاران کتاب ارزشمند و میراث فرهنگی مسلمانان که هم اکنون در اختیار نیست و بر اثر حوادث روزگار، از بین رفته است، باید دروغ قلمداد شود!
ثانیاً، با توجه به برخورد منفی و کینهتوزانه برخی از سران صحابه، در برابر علی (علیه السلام) و مصحف او، و منع شدید نقل و تدوین حدیث رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) قریب یک قرن، و دشمنی شدید بنیاُمیّه و در رأس آن معاویة بنابیسفیان، با خاندان رسول الله (صلی الله علیه وآله)[2] و سپس بنیعباس[3] با این همه ... انتظار باطل است که مصحف شریف و مکتوبات امام امیرالمومنین علی (علیه السلام)[4]در اختیار مردم باشد! کسی وکسانی که امکانات و بیت المال مسلمانان را حتی برای محو نام آنان به کار میگرفتند «حتی یَربُوَ علیه الصغیر، و یَهرم علیه الکبیر، و لا یذکر ذاکرٌ فضلاً»،[5]چگونه میگذارند آثار مکتوبش در اختیار عموم مسلمانان باشد!.
ثالثاً براساس گزارش برخی از عالمان اهلسنّت، مصحفی به امضای امیر¬المؤمنین (علیه السلام) در سال شهادتش در نجف اشرف دیده شده است:
«لقدکان في دارالکتب العَلَویة في النجف مصحف بخطّ الکوفي مکتوب في آخره:کتبه علي بن أبي طالب في سنة أربعین من الهجرة».[6]
هرچند نمیشود قطع پیدا کرد که این مصحف همان مصحف نخستین باشد.
بنابراین مصحف امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سایر مکتوبات آن حضرت و امانتهای نبوت و رسالت، نزد امامان معصوم بوده است و از امامی به امام دیگر که در واقع منبع علوم آنان است، منتقل میگردد[7] و این باور، نه تحریف قرآن است و نه انحراف از دین؛ و اگر عدم دسترسی مسلمانان به این مصحف مورد ایراد باشد، باید از پیروان مکتب خلفا پرسید که چرا و به چه دلیل؟ آن همه محدودیتها و ستمها و بیعدالتیها... در مورد خاندان وحی صورت گرفت و چرا از نشر علوم آنان جلوگیری به عمل آمد؟!
رابعا ادعای نویسندگان یاد شده مبنی بر اینکه: روزی مهدی مزعوم از سرداب موهوم خارج میشود و مصحف علی (علیه السلام) را به همراه خواهد داشت: اولاً به اعتقاد پیروان اهل¬بیت (علیهم السلام): نه تنها مصحف یاد شده، که امانتهای رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) نزد آن حضرت است. ثانیاً اینکه مهدی موعود (علیه السلام) نه از سرداب مورد نظر شما، که از کنار خانه خدا قیام میکند. ثالثاً اینکه اعتقاد به منجی عالم، فرامذهبی است و اختصاص به شیعه ندارد، بلکه همه ادیان الهی معتقد به منجیاند.
نتیجهگیری:
اصل وجود مصحف امیرالمؤمنین (علیه السلام) که به فرمان و املای رسول الله (صلی الله علیه وآله) و خط علی (علیه السلام) تنظیم یافته، بر پایة منابع خود اهلسنّت، امری مسلم است. این مصحف پس از رسول¬ الله (صلی الله علیه وآله) بر اصحاب عرضه شد، ولی به دلایلی مورد پذیرش قرار نگرفت. ویژگیهایی همچون تنظیم متن قرآن بر اساس تاریخ و ترتیب نزول آیات، همراه با تأویل، تفسیر و بیان مصادیق، ناسخ و منسوخ و..، این مصحف را از قرآن موجود، متفاوت ساخته است، ولی از نظر تعداد سورهها و تعداد آیات هیچ فرقی با مصحف فعلی ندارد. اینکه برخی وجود این مصحف را دلیل بر تحریف قرآن میشمارند وکلینی را در ترویج آن متهم میکنند، از جهات مختلف مردود است و نه تنها این مصحف، شاهدی بر تحریف قرآن نیست، که مؤید عدم تحریف آن است و آنچه قفاری و دیگران در این جهت بافتهاند، افترا و تهمتی بیش نیست و در حقیقت بیاطلاعی خویش را در معرض دید گذاشتهاند!.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین علیه السلام از منظر علمای اهل سنت (6)
پی نوشت ها:
[1]. الوشیعة في نقد عقائد الشیعة، ص 126 (با تلخیص).
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحدید، ج 4، ص 56 ـ 58 ـ 59ـ 74 ـ110؛ الغدیر، ج 2، ص 126.
[3]. ر.ک: تاریخ زندگی امامان معصوم در دوران بنی عباس، از جمله سیره پیشوایان تألیف مهدی پیشوایی.
[4]. کتاب حضرت علی (علیه السلام)، به جامعه، یا جغر، یا صحیفة، یا الفرائض نیز معروف است.
[5]. معاویه این سخن را در جواب گروهی از بنی امیه گفت که از سب ولعن علی بنابیطالب به ستوه آمده بودند و پیشنهاد توقف آن را به وی داد. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 57.
[6]. الموسوعة، ج 1، ص 355.
[7]. مع الدکتور ناصر القفاری فی اصول مذهبه حول القرآن، ص 335.
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (1)
پرسش
برخی از علمای وهابی مانند ناصر بن عبدالله القفاری[1] اشکالی بر مصحف امام امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد کرده و آن را وَهم و خیال شیعه به ویژه مرحوم کلینی در اصول کافی خوانده و با استناد به کلام ابن حجر و آلوسی، اخبار مربوط به وجود چنين مصحفی را در منابع اهل سنّت، ناتمام دانسته است.[2]
پاسخ
گزارش منابع اهل سنّت از مصحف علی (علیه السلام)
با قطع نظر از منابع شیعی،[3] بیشترین اخبار درباره وجود چنین مصحفی از آنِ منابع اهل سنّت است و براي طولانی نشدن بحث، فقط به فهرست آن منابع بسنده می گردد: عبدالرزاق (م211ق) در المصنف،[4] ابن سعد (م230ق) در الطبقات،[5] ابن ندیم (م378ق) در الفهرست،[6] ابونعیم (م430ق) در حلیة الأولیاء،[7] ابن عبدالبّر (م436ق) در الاستیعاب،[8] عبدالکریم شهرستانی (م548ق) در مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار،[9] حسکانی از بزرگان قرن پنجم در الشواهد التنزیل،[10] ابن عساکر (م571ق) در تاریخ مدینة دمشق،[11] خوارزمی (م568ق) در المناقب،[12] کلبی در التسهیل،[13] ذهبی (م748ق) در سِیَر أعلام النبلاء،[14] ابن أبی داود سجستانی (م316ق) در المصاحف،[15] قرطبی در تفسیر قرطبی،[16] سیوطی در الإتقان،[17] زرقاتی در مناهل العرفان،[18] و ابیاری در الموسوعة القرآنیة. [19]
در اين منابع، براساس كاوش نگارنده، مجموعه ای از روایات مشاهده مي شود و این نتیجه را می دهد که هیج تردیدی در وجود مصحف علی (علیه السلام) نیست و عالمان مسلمان بدان توجه داشته اند، از این رو، آن گونه که قفاری مدعی شد، اين مصحف، موهوم و بهتان و خیالی نیست.
بررسي سند خبر مصحف علی (علیه السلام)
قفاری با اینکه از یک سو، مصحف علی (علیه السلام) را مزعوم، موهوم و خیالی می شمارد،[20] از سویی ديگر، می گوید که این ادعا در برخی از منابع اهل سنّت آمده، ولی سندش ثابت نشده است،[21] و این سخن شکی باقی نمی گذارد که با وجودِ اذعان به وجود آن مصحف در منابع اهل سنّت، تعبیرهای قفاري دور از عرف پژوهش و امري ناصواب است. براي اینکه بدانيم تا چه اندازه ادعای وی نزدیک به واقع است، توجه به نکاتی که در ادامه می آید، لازم است.
حدیث مصحف امیر المؤمنین (علیه السلام) در مجموع از سه طریق در منابع اهل سنّت گزارش شده است:
الف) محمد بن سیرین،[22] از علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ [23]
ب) عبد خیر[24] از علی (علیه السلام)؛[25]
ج) عکرمه[26] از علی (علیه السلام). [27]
در میان نویسندگان اهل سنّت تنها طریق نخست (محمد بن سیرین)، تضعیف شده است:
1- ابن ابی داود سجستانی در ذیل روایت می گوید:
«قال ابوبکر:[28] لم یذکرالمصحف أحدٌ إلا أشعث[29]و هو لَیّن الحدیث، و إنّما روَوا حتی أجمع القرآن، یعنی أتمّ حفظه، فإنه یقال: للذي یحفظ القرآن قد جمع».[30]
2- ابن حجر سند حدیث ابن ابی داود را از چند جهت ضعیف می شمارد: منقطع بودن آن؛ بر فرض عدم انقطاع، مراد از «جمع» درکلام علی (علیه السلام) حفظ قرآن در سینه است نه مصحف، و در بعضی از نقل ها که عبارت «حتی جَمَعَه بین اللَّوحَین»،[31] آمده: «وَهم راوی است»،[32] واقعیت ندارد.
3- آلوسی نیز، با نگاهي کلی تر به نقد روایت می پردازد و می گوید:
آنچه که شایع شده كه علی (علیه السلام) بعد از وفات رسول الله (صلی الله علیه وآله) در خانه نشست و قرآن را جمع آوری کرد، برخی از طرق اين اخبار ضعیف، برخی دیگر جعلی و بعضی دیگر صحیح است، ولی همان گونه که گفته شده (ابن حجر)، مراد از «جمع» حفظ كردن در سینه است،[33] نه در مصحف.
قفاری نیز با استناد به کلام ابن حجر، روایت محمد بن سیرین را ضعیف دانسته، می گوید: در منابع اهل سنّت نیز از وجود مصحف علی (علیه السلام) خبر رسیده، ولی صحتش به اثبات نرسیده است.
در پاسخ قفاری گفته می شود که در کلام همه نویسندگان یاد شده آن است که حدیث را به دليل وجود اشعث که جز وي کسی حدیث را نقل نکرده و او ضعیف است، نا تمام و غیر قابل استناد می دانند؛ در حالي که اوّلاً، مقصود از اشعث، به قرینه دو طرف وی،[34] اشعث بن سوّار کندی نجّار است و تضعیف او مورد اتفاق نیست. ابو احمد بن عدی می گوید: «هرچند، با برخی روایاتی که اشعث بن سوّار از مشایخ گزارش كرده، مخالفت شده، ولی في الجملة یُکتب حدیثه».[35] ابن حجر از بزّار نقل می کند که می گوید: «لانَعلَمُ أحداً تَرَکَ حَدِیثُه إلاّ مِن قلیل المعرفة».[36] بنابراین ضعیف بودن اشعث اجماعی نیست.
ثانیاً، راوی این حدیث از محمد، تنها اشعث نیست، بلکه همان گونه که اشاره شد، یزید بن هارون از ابن عون و وی از محمد بن سیرین،[37] اسماعیل بن ابراهیم از ایوب و او از ابن عون از محمد بن سیرین،[38] و اسماعیل بن عُلیّه از ایوب سختیانی و او از محمد بن سیرین، اين روايت را [39] بازگو كرده اند.
ثالثاً، مضمون روایت محمد بن سیرین از طریق عبد خیر و عکرمه که هر دو مورد تأیید رجال شناسان اهل سنّت اند، نقل شده است. بنابراین منقطع بودن روایت محمد، مرتفع می گردد؛ چه اینکه سیوطی بعد از کلام ابن حجر، تصریح می کند:«قلتُ: قد وَرَدَ من طریق آخر، أخرجه ابن الضريس في فضائله...».[40] آلوسی نیز که برخی از اسناد این حدیث را تأیید مي كند و صحیح می شمارد، لفظ «جمع» را به «حفظ در سینه» معنا مي كند، که منظور همان سند ضریس است.[41]
اما این که ابن حجر و دیگران، تعبیر«جمع» در حدیث را به حفظ در سینه و حافظه، معنا می کنند. اين اشكال از جهاتی مردود و ناپذيرفتني است:[42]
جهت اول: خود ابن حجر در ابتدای همان باب جمع القرآن، واژه جمع را این گونه معنا می کند:
«المراد بالجمع هنا جَمع مخصوص، وهو جمع مُتفرقة في صُحُف، ثم جمع تلک الصُحُف في مُصحَفٍ واحدٍ مرتّب السُّوَر».[43]
جهت دوم: اولاً ابن حجر عبارت ابن ابی داود را، برخلاف اصل امانت داری نادیده گرفته و آن را تحریف کرده است وی تحت: عنوان «جَمَعَ علي بن ابی طالب (علیه السلام) القرآنَ في المصحف»، می گوید: «حدثنا ابن فُضیل عن أشعث ...أقسم علي أن یَرتدی برداءٍ إلّا لجُمعة حتّی یجمع القرآن في مُصحف، فَفَعَل...»،[44] ولی ابن حجر مفهوم صریح عبارت های کلیدی «مصحف» هم در عنوان و هم در متن حدیث، و نیز جمله «فَفَعَل» را به معنای حفظ در سینه گرفته است!، که نوعی خیانت است.
ثانیاً، به اعتراف خود آلوسی که روایت ابن ضریس صحیح است، در متن همين روايت آمده: «فقُلتُ لعکرمة: ألّفُوه کما اُنزل، ألأوّل فَالأوّل»،[45] در عین حال سخن ابن حجر را می پذیرد که مراد، حفظ در سینه است. چگونه معقول است علی (علیه السلام) قرآن را بر اساس تاریخ نزول (ألأول فالأول)، در سینه اش «تألیف» کند؟.[46]
ثالثاً، آلوسی در بررسی روایات، راه علمی را که در علم درایه به اثبات رسیده، نپیموده است؛ زیرا در احادیثی که مضمونشان هماهنگ است ولی برخی اسنادشان به اصطلاح آلوسی ضعیف است، حدیث صحیح، مورد استناد قرار می گیرد، نه اینکه حدیث صحیح تحت تأثیر روایت ضعیف باشد.[47] هم چنین وی ادعای جعلی بودن برخی سندهای روایت را كرده، ولي ادعايش را اثبات نكرده است.
رابعاً، اگر مقصود از «جمع آوری» حفظ در ذهن باشد، چه نیازی بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خانه بنشیند و جز برای نماز (نماز جمعه) از خانه خارج نگردد؟[48] برای سپردن در ذهن، راهی غیر از نشستن در خانه نيز وجود داشت. گذشته از آن، در گزارش عبدالرزاق که تعبیر«حتی أجمَعَه للنّاس»[49] آمده است، یعقوبی و شهرستانی از عرضه آن بر مردم خبر می دهند؛[50] و این با توجیه ابن حجر سازگار نیست.
اشکال سوم این است که ابن حجر عبارت«مِنَ اللَّوحَین» را وَهم راوی خواند و با این تعبیرش عبد خیر را متهم به خطا و ضعف کرد؛ در حالی خود او همین راوی را در روایت دیگر [51] که مضمون آن به نفع ابوبکر است، تأیید می کند![52] به راستی چگونه معقول است یک راوی نسبت به حضرت علی (علیه السلام) تضعیف می گردد و نسبت به ابوبکر مورد اعتماد است؟ آیا این انصاف در تحقیق است! چه اینکه تعبیر «مِنَ اللَّوحَین» در روایات دیگر، از علی (علیه السلام) نقل شده است.
ابو نعیم در حلیة الأولیاء، جمله «حتی أجمع مابین اللوحین»[53] را مي آورد.
ابن عساکر در چند روایت این تعبیر را درباره علی (علیه السلام) نقل می کند که مي فرمايد: «از من از میان دو لوح بپرسید».[54] بنابراین سخن ابن حجر ناصواب و مردود است و در اصل وجود مصحف أمیر المؤمنین (علیه السلام) هیچ تردیدی نیست.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (2)
پی نوشت ها:
[1]. این شخص از مریدان سرسخت ابنتیمیه است و در دوکتاب خود به نامهای مسألة التقریب بین أهل السنّة و الشیعة که پایاننامه کارشناسی ارشد و کتاب أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة در 1656صفحه در سه جلد، که پایاننامه دکترای اوست، اعتقادات و باورهای شیعه امامیه را نقد كرده و تهمتهای فراوانی ازجمله اعتقاد به تحریف قرآن را به شیعه نسبت داده و کتاب اصول کافی را مروج این باورها دانسته است.
[2]. ر.ک: اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 275-319.
[3]. کتاب سلیم بن قیس، ص 32-33؛ اصول کافی، ج 1، ص 228؛ ج 2، ص 631، و ص633، ح 23؛ الإعتقادات، ص 62، باب 23؛ مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص50؛ بحار الأنوار، ج 19، ص 29.
[4]. المصنف، ج 5، ص450، رقم 9765، و ج 7، ص 197.
[5]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338؛ کنز العمّال، ج 2، ص 588 رقم 4792.
[6]. الفهرست، ص 145.
[7]. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 1، ص 67.
[8].الإستیعاب في معرفة الأصحاب، ج 3 (القسم الثالث)، ص 974، ذیل رقم1633.
[9]. مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص13.
[10]. الشواهد التنزیل، ج 1، ص36-37.
3- تعداد سوره ها و آیات آن با قرآن موجود هیچ تفاوتی نداشته است[18] آنچه این مصحف را ممتاز ساخته بود، حقايق و شرح و تبیین است که بر اساس «تنزیل» آن مکتوب شده بود. و واژه «تنزیل» براساس دیدگاه خود پژوهشگران اهل سنّت یعنی«اعلام»،[19] و اعلام، هم با نزول قرآن و هم با اعلام حقايقی که متن قرآن نیست، ولی سخن خداوند و وحی است، سازگار است؛ چنان که ابن قتیبه (م276ق)[20] و ابن حزم ظاهری (م456ق)[21]و علی حسن عریص،[22] به یک حقیقت وحیانی و تنزیلی معتقدند که قرآن نیست، ولی سخن خداوند هست.
بنابراین آنچه زاید بر متن قرآن در این مصحف شریف وجود داشته، کلمات وحیانی بوده که جبرئیل به رسول الله (صلي الله عليه وآله) القا كرده و علي (علیه السلام) که بر اساس حدیث متواتر ثقلین،[23] عِدل قرآن است، به عنوان شرح و تفسیر و تأویل و تنزیل، آن را نوشته است و قطعاً درآن چیزی که خشم ناصر القفاری را فراهم کرده[24]ـ یعنی اسامی منافقین و طعن برخی از اصحاب ـ وجود داشته است؛ ولی این مسئله اولاً، به تحریف قرآن ربطی ندارد. ثانیاً، این مشکل از سوی خود اصحاب بود، نه خداوند و نه کسی دیگر. اینکه برخي سران صحابه در هنگام مرگ رسول الله (صلي الله عليه وآله)، آن گاه که قلم و دواتی خواست چیزی بنویسد تا بعد از او امت گمراه نشوند، گفتند:«ما شأنه أهَجَر؟»[25] (هذیان می گوید؟) و«قد غلبه الوَجَع»،[26] این عمل چه توجیهی دارد؟ با توهین و اسائه ادب به مقام رسول الله9 که حتّی ابن عباس را به گریه واداشت و آن روز را روز مصیبت بزرگ«إنّ الرّزِیّةَ کُلُّ الرَّزِیّة» خواند،[27] تا جائیکه پیامبر در آخرین لحظات عمرش به آن ها فرمود: «قومُوا» (بروید بیرون!)،[28] آیا این افراد از دیدگاه قفاری و هم قطارانش مستحق تمجید هستند؟
4- کلام شهرستانی که گفت جمع و ترتیب سوره ها به فرمان رسول الله (صلي الله عليه وآله) بود و سخن ابن ندیم مبنی براینکه علی (علیه السلام) در سه روز مصحفش را جمع آوری کرد، نه تنها دیدگاه شیعه را تقویت، که قطعي می سازد که قرآن در زمان رسول الله (صلي الله عليه وآله) جمع آوری شده بود[29] و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مدت سه روز آن را آماده عرضه ساخت؛ زیرا معقول نیست حضرت آن را در طول سه روز از ابتدا جمع آوری کند؛ چه اینکه ابن حجر تصریح می کند که: «و قدکان القرآن کله کتب علی عهد النبي (صلي الله عليه وآله)، لكن غیر مجموع في موضع واحد و لا مرتّب السُّور».[30] در نتيجه طبعاً ده ها سؤال پديد خواهد آمد؛ از جمله اینکه گفته می شود ابوبکر و پس از او عثمان، قرآن را با اقامه دو شاهد، از مردم پذیرفت و جمع آوری کرد چرا قرآنی که رسول الله (صلي الله عليه وآله) جمع آوری کرده بود، مورد توجه قرار نگرفت؟!
5- مضمون روایات اهل سنّت در این خصوص نه تنها با روایات شیعه در تعارض نیست، که کاملاً هماهنگ است، بلکه جزئیات بیشتری از مصحف علی (علیه السلام) بيان شده است. احادیث منقول در تاریخ مدینه دمشق و کلام شهرستانی، شاهد روشن این مدعاست.
ردّ نقش کلینی در اشاعه مصحف علي (علیه السلام)
ناصر القفاری مدعی شده است کلینی در شایع سازی مصحف علی (علیه السلام) نقش داشته است. پاسخ او از مباحثی که درباره محتوای این مصحف بود، کاملاً آشکار شد: اولاً، گزارش از این مصحف، در منابع اهل سنّت بیشتر است تا در اصول کافی. ثانیاً، کلینی امر غیرعادی و آنچه موجب طعن و نقص قرآن باشد، روایت نکرده است.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (1)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای جماعت (3)
پی نوشت ها:
[1]. اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 319.
[2]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338.
[3]. الإستیعاب، ج 3(القسم الثالث)، ص 974، رقم1633.
[4]. التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 4.
[5]. الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص 59.
[6]. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117؛ مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1، ص 229.
[7]. همان.
[8]. تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 397.
[9]. همان، ص 398.
[10]. همان.
[11]. سوره فرقان، آیه 30.
[12]. سوره طه، آیه 94؛ مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص 13؛ سلامة القرآن من التحریف، ص 413.
[13]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 22.
[14]. الفهرست، ص 45.
[15]. سلامة القرآن من التحریف، ص227.
[16]. مفاتیح الأسرارو مصابیح الأنوار، ج 1، ص 13.
[17]. شواهد التنزیل، ج 1، ص 40؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 386؛ مع دکتور ناصر القفاری فی اصول مذهبه حول القرآن والتشیع، ص 325.
[18]. آنگونه که یعقوبی گزارش داد، 112 سوره و 6202 آیه در هفت جزء.
[19]. مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1، ص 42.
[20]. تأویل المختلف الحدیث، ص313: «ویجوزأن یکون أنزله وحیا الیه کما تنزل علیه أشیاء من امورالدین، ولایکون ذلک قرآنا، کتحریم نکاح العمة علی بنت أخیها».
پرسش
ناصر القفاری مانند همیشه در این مورد نیز از حربه تهمت بهره می گیرد و شیعه را متهم می کند که با اعتقاد به مصحف علی (علیه السلام)، اضافاتی بر قرآن قائل اند،[1] اما به راستی محتوای این مصحف شریف زاید بر قرآن چيست؟ تفاوت اساسی آن با مصحف رايج در چه بوده و چه ویژگی های داشته است؟
پاسخ
با معرفی ویژگی هایی که منابع اهل سنّت برای مصحف علی (علیه السلام) ارائه می دهند، می توان به محتوای آن پی برد:
ابن سعد می نویسد: «إنّه (علیه السلام) کَتَبَهُ علی تنزیله»، قال (محمد بن سیرین) «فلو أصيب ذلک الکتاب کان فيه عِلمٌ».[2]
ابن عبدالبر از ابن سیرین نقل می کند: « فبلغني أنّه کتب [کتبه] علی تنزیله ولو أصیب ذلک لوُجِد فیه علم کثیر».[3]
صاحب «التسهیل لعلوم التنزیل» می نویسد: «فجَمَعَه علی ترتیب نزوله، و لو وُجد مصحفه لکان فیه علم کبیر ولکنه لم یوجد».[4]
برخی (از مصاحف) سوره إقرأ را ابتدای قرآن قرار داده بودند «وهذا أول مصحف علي(رضی الله عنه)».[5] «قال محمد: فقلتُ لعکرمة ألّفُوه کما أُنزل، الأوّل فالأوّل؟ قال: لو إجتمعت الإنس والجنّ علی أن یُؤلّفوهُ هذا التألیف ما استطاعوا».[6]
«و فیه أنّه کَتَب في مصحفه الناسخ والمنسوخ و أنّ ابن سیرین قال: فطلبتُ ذلک الکتاب وکتبتُ فیه إلی المدینة فلم أقدر علیه».[7]
ابن عساکر روایات متعددی را در این خصوص گزارش می کند؛ از جمله از ابی الطفیل می آورد که علی (علیه السلام) بر منبر پس از حمد و ثنا، فرمود:
«یا ایّها الناس! سَلُوني قبل أن تفقدوني. فوالله ما بین لوحی المصحف آیة تخفی عليّ فیما أنزلت ولا أین نَزَلت، ولا ما عنی بها».[8]
به نقل دیگر از او فرمود: «سَلوني عن کتاب الله، فإنّه لیس من آیة إلاّ وقد عرفتُ بلیلٍ نَزَلت، ام بنهارٍ، أم في سهلٍ، أم في جبل»،[9] در تعبیر دیگر آمده: «... ولا تجدون أحداً اعلم بما بین اللَّوحَین منّي، فَسلُوني».[10]
شهرستانی نیز گزارش مفصّل تر داده و از جزئیات بیشتری پرده بر می دارد که به دليل اهمیت کلام او به عین کلام وی توجه کنید:
«وهو لَمّا فَرَغ عن تجهیز رسول الله (صلی الله علیه وآله) و غُسله و تکفینه والصلوة علیه و دفنه، آلی أن لایرتدی برداء إلاّ لجُمعة حتی یجمع القرآن، إذ کان مأموراً بذلک أمراً جزماً. فجَمَعه کما اُنزل من غیر تحریف و تبدیل و نقصان؛ و قد کان أنّه أشار النبي (صلی الله علیه وآله) إلی مواضع الترتیب و الوضع، و التقدیم و التأخیر... و یروی أنه لمّا فَرَغَ من جمعه أخرجه هو و غلامه قنبر إلی الناس، و هم في المسجد،...و قال لهم: هذا کتاب الله أنزله علی محمد9جَمَعتُه بین اللوحین. فقالوا: ارفع مصحف؛ لا حاجة بنا إلیه. فقال: والله لاترونه بعد هذا ابداً. إنّما کان عَلَيّ أن أخبرکم حین جمعتُه، فرَجَع به إلی بیته قائلاً: (و قَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا)[11] وترکهم علی ما هم علیه؛ کما ترک هارون قوم أخیه موسی بعد إلقاء الحجة علیهم، وأعتذرلأخیه، بقوله: (... إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي)».[12]
یعقوبی می گوید: علی بن ابی طالب (علیه السلام) پس از وفات رسول الله (صلي الله عليه وآله)، قرآن را در هفت جزء تنظیم کرد که هر جزء شامل شانزده سوره و886 آیه بود، با یک سوره شمردن معوذتین که در مجموع 112سوره، 6202 آیه مي شود. او این قرآن را بر شتری بار کرد و نزد مردم آورد و فرمود: «هذا القرآن قد جمعتُه».[13]
ابن ندیم زمان جمع آوری آن را سه روز می داند.[14]
مطالبی که همه از منابع اهل سنّت نقل شد، نکات زیر را به ارمغان می آورد:
1- این مصحف شریف علاوه بر ترتیب سوره های قرآن بر اساس تاریخ نزول، مشتمل بر حقايق فراوانی چون تبیین، تفسیر، تأویل، شأن نزول، ناسخ و منسوخ و ... بود[15] و این کار به امر رسول الله (صلي الله عليه وآله) و تعیین مواضع سوره ها[16] به املاي آن حضرت و خط علی بن ابی طالب (علیه السلام)، صورت گرفته است. [17]
2- تفاوت این مصحف با مصحفی که در زمان عثمان مشهور شد، تنها در تقدیم و تأخیر سوره ها و ... نبود، بلکه همان گونه که از تعبیرات «فیه علم»، «فیه علم کثیر»، «لکان فیه علم کبیرٌ» «لو اجتمعت الإنس والجن...» و «لا تجدون أحداً أعلم بما بین اللوحین...» استفاده مي شود، اين مصحف مملو از دانش و حقايق نجات بخشِ بشر بوده است.
[21]. الاحکام في أْصول الأحکام، ج 4، ص480: «ولکنا نقول: إنّها کانت وحیاً أوحاه الله تعالی إلی نبیّه9 مع ما أوحی إلیه من القرآن، فقرئ المتلو مثبوتاً في المصاحف والصلوات، وقرئ سائر الوحي منقولاً محفوظاً معمولاً به، کسائر کلامه الذي هو وحی فقط...».
[22]. فتح المنان في نسخ القرآن، ص 225- 227.
[23]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 194؛ المعجم الکبیر، ج 3، ص66؛ ج 5، ص 154؛ المصنف، ج 7، ص176؛ السنن الکبری، ج 5، ص 45، کنزالعمال، ج 1، ص 186، رقم 944؛ ج 13، ص 104، رقم 363.
[24]. اصول مذهب الشیعه، ج 1، ص 321-322.
[25]. صحیح البخاري، ج 5، ص 137؛ فتح الباري، ج 8، ص 167، رقم 4431؛ الطبقات الکبری، ج 2، ص 244؛ صحیح مسلم ، ج 3، ص 1259.
[26]. صحیح البخاری، ص 137؛ فتح الباري، ج 8، ص 167.
[27]. همان، شمارههای 114، 3054، 3168، 4431، 4432، 5669، 7366؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 1257، رقم 20.
[28]. فتح الباري، ج 8، ص 167، رقم 4432.
[29]. البیان في تفسیرالقرآن، ص 246؛ آلاء الرحمن في تفسیر القرآن (موسوعة العلامة البلاغی) ج 1، ص 44.
[30]. فتح الباري بشرح البخاري، ج 9، ص 5، ذیل رقم 4988
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (3)
پرسش
آیا در منابع روایی جماعت به مسئله محصف پرداخته شده یا خیر؟دیدگاه انحرافی ناصرالقفاری نسبت یه سلیم بن قیس هلالی چه بود؟
پاسخ
قفاری نخستین کتابی را که از مصحف علی (علیه السلام) خبر داده کتاب سلیم بن قیس هلالی عامری (م90ق) می داند و می گوید چون راوی از سُلیم، ابان بن ابی عیاش است و او به اتفاق علما ضعیف است، پس حدیث سُلیم اعتباری ندارد.[1]
این کلام قفاری از جهاتی قابل نقد و بررسی است:
1. تردیدی نیست که سُلیم از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده و چهار امام از امامان شیعه[2]ـ امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام): ـ را درک كرده است و قبل از امام صادق (علیه السلام) بدرود حیات گفته است.[3] وی به دليل اینکه تحت تعقیب حجاج بود،[4] به ابان بن عیاش پناه آورد و کتابش را به او داد و این کتاب نخستین کتابی است که در شیعه پدیدآمد: «ولم یروه غیره».[5]
اصل کتاب وی نیز نزد امامان از جمله امام صادق (علیه السلام) از جایگاه خاصی برخوردار بود؛ چنان که فرمود:
«مَن لم یکن عنده مِن شیعتنا و محبیّنا کتاب سلیم بن قیس الهلالي، فلیس عنده من أمرنا شیء ولا یعلم من أسبابنا شیء و هو أبجد الشیعة و هو سرّ من أسرار آل محمد (صلي الله عليه وآله)».[6]
اين كتاب یکی از مهم ترین اصولی است که قبل از عصر امام صادق (علیه السلام) تدوین گردید.[7] این کتاب به عنوان «مناوله» به ابان بن عیاش داده شد و وی به عمر بن محمد بن عبدالرحمن بن اذینه،[8] ولی نسخه های متفاوتی از آن کتاب پديد آمد و شک و تردیدی در مورد آن ايجاد كرد. علّامه تهرانی نسخه های متفاوتی از این کتاب را نام می برد و تفاوت های اساسی آنها را متذکر می شود.[9] شاید به همین جهت ابن داود حلی (م647 ق) کتاب او را «موضوع» می شمارد[10] و کشّی[11] و شیخ طوسی[12] از این کتاب نام برده اند. شایسته است اهل پژوهش، به تحقیق مفصّلی که در مقدمه این کتاب به چاپ رسیده، مراجعه کنند.[13]
اما ابان بن ابی عیاش فیروز، هرچند که تضعیف گردیده [14] و جعل کتاب سلیم به وی نسبت داده شده است،[15] ولی چنان که اشاره شد، مضمون روایت آن، در خصوص مصحف علی (علیه السلام) به طور وسیع در منابع اهل سنّت نقل گردیده است و مواردی که كليني درباره این مصحف گزارش می کند، از کتاب سلیم بن قیس نیست. [16]
2. کلام ناصر القفاری منبی بر اینکه کتاب سلیم، از آن جهت که مصحف علی (علیه السلام) را نقل کرده دسیسه «سبئیه» است، مردود است؛ زیرا اولاً، محتوای روایت سلیم در منابع خود اهل سنّت واضح تر و صریح ترآمده است و اگر صرف آمدن چنین روایت در کتابی از دسایس «سبئیه» محسوب گردد، بسیاری از کتاب های اهل سنّت که از این مصحف خبر داده اند، شامل این قاعده می شوند.[17] ثانیاً، بسیاری از عالمان شیعه وجود گروهی به عنوان«سبئیه» و یا عبدالله بن سباء را منکرند و آن را یک توطئه می دانند.[18]
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (2)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (4)
پی نوشت ها
[1]. اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 319 (نقل به مضمون).
[2]. الفهرست، ص 271، رجال الطوسي، ص 43، 68 ، 74و 91؛ رجال البرقي (همراه با رجال ابن داود)، ص 4، 7و 8.
[3]. الذریعة، ج 2، ص 152، رقم 590.
[4]. همان.
[5]. الفهرست، ص 271.
[6]. الذریعة، ج 2، ص 152.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 155.
[9]. همان، ص 156- 158.
[10]. رجال ابن داود حلی ، ص 178، رقم 721.
[11]. إختیار معرفة الرجال، ج 1، ص 231، رقم 166.
[12]. الفهرست، ص 162، رقم 336.
[11]. تاریخ مدینة دمشق، ج 32، ص 397: ترجمه علی7، پایان جزء353 اصلی.
[12]. المناقب، ص 94، ح 93.
[13]. التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 4(مجموعه 1- 4).
[14]. سیرأعلام النبلاء، ج 14، ص 22.
[15]. المصاحف، ص16.
[16]. تفسیر قرطبی، ج 1، ص 59.
3. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[18]. مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1، ص 229.
[19]. الموسوعة القرآنیة، ج 1، ص 351.
[20]. اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 319.
[21]. همان، ص 289و 319.
[22]. تهذیب الکمال في أسماء الرجال، ج 25، ص334 به بعد، رقم 5280.
[23]. ر.ک: المصنف عبدالرزاق، الطبقات ابن سعد، شواهد التنزیل حسکانی، کتاب المصاحف ابنابی داود سجستانی، تاریخ مدینة دمشق ابنعساكر.
[24]. تهذیب الکمال في أسماء الرجال، ج 11، ص71-72، رقم 3717.
[25]. ابنندیم در الفهرست، ابو نعیم اصفهانی در حلیة الأولیاء، ذهبی در سیرأعلام النبلاء، حسکانی در الشواهد التنزیل، خوارزمی در المناقب.
[26]. تهذیب الکمال في أسماء الرجال، ج 20، ص 264، رقم 4009.
[27]. عبدالرزاق در المصنف، حسکانی در الشواهد التنزیل، ابنعبدالبرّ در الإستیعاب.
[28]. مقصود، خود ابن ابی داود است، زیرا کنیه او ابی بکر است.
[29]. المصاحف، ص 16.
[30]. همان.
[31]. حلیة الأولیاء، ج 1، ص 67، ترجمه علی7.
[32]. فتح الباري، ج 9، ص 15، کتاب فضائل القرآن، باب جمع القرآن، ذیل رقم 4988 ؛ الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[33]. روح المعاني، ج 1، ص 22، الفائدة السادسة.
[34]. راوی از او، ابنفضیل و مرویّ عنه، محمد بن سیرین.
[35]. تهذیب الکمال، ج 2، ص274، رقم 517.
[36]. تهذیب التهذیب، ج 1، ص 354، رقم 645.
[37]. المصنف، ج 7، ص 197، تحت عنوان: اول من جمع القرآن.
[38]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338، ترجمه علی بن ابی طالب7.
[39]. الإستیعاب، ج 3 (القسم الثالث)، ص974.
[40]. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[41]. روح المعاني، ج 1، ص 22.
[42]. همان.
[43]. فتح الباري، ج 9، ص 13، کتاب فضل القرآن.
[44]. المصاحف، ص 16؛ ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 398 .
[45]. الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[46]. سلامة القرآن من التحریف، ص 420.
[47]. همان.
[48]. همان، ص 421.
[49] . المصنف، ج 7، ص 197.
[50]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 22؛ مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص 13.
[51]. المصاحف، ص 13.
[52]. فتح الباري، ج 9، ص 15.
[53]. حلیة الأولیاء، ج 1، ص 67.
[54]. تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 399.
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (2)
[13]. شیخ محمد باقر انصار زنجانی خوئینی(نشر الهادی، چ 1، 1415ق) که این کتاب را تحقیق و در سه جلد منتشر کرده است.
[14]. رجال الطوسي، ص 83، رقم10و 106رقم 36 اصحاب امام باقر (علیه السلام): تابعی ضعیف.
[15]. منتهی المقال ، ج 1، ص 132، رقم 9؛ معجم الرجال، ج 1، ص 141، رقم 22.
[16]. اصول کافی، ج 1، ص 228، کتاب الحجة باب انه لم یجمع القرآن کله إلاّ الأئمة،و ج 2، ص633، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ح 23.
[17]. سلامة القرآن من التحریف، ص 414.
[18]. برای اطلاع بیشتر می¬توانید به کتاب عبدالله ابن سبأ تألیف علامه عسکری مراجعه نمایید.
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (4)
پرسش
آیا ناصر القفاری توانایی کتمان وجود مصحف را داشت؟!
پاسخ
از نقدهای قفاری، بر وجود مصحف امیرالمؤمنین (علیه السلام) این بود که بر اساس حدیث سُلیم بن قیس، در این مصحف غیر از قرآن همچون تنزیل، تأویل و ناسخ و منسوخ و ... مکتوب بوده است. و می گوید اولاً، از اساس باطل است. ثانیاً، برخلاف اصولی است که رسول الله (صلي الله عليه وآله) تأسیس کرد و فرمود: «لاتَکتُبُوا عَنّي شیئاً إلاّ القرآن».[1]
این نویسنده روایات سلیم بن قیس را به دليل حضور ابان بن ابی عیاش بالاتفاق ضعیف می داند[2] و در عین حال به روایت او استناد می کند که این امری غیر معقول و بر خلاف تعهدش مبنی بر تمسک به روایات صحیح شیعی است.[3] با وجود این سخن وی به چند لحاظ غیر علمی و مردود است:
1- مصحف علی (علیه السلام) علاوه بر قرآن، با نظم خاصی مشتمل بر تنزیل، تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ و ... است و تنها مستند به روایت سلیم بن قیس نیست، بلکه همان گونه که ملاحظه گردید، عمده مدارک آن منابع اهل سنّت است. [4]
2- حدیث «لاتکتبُوا عنّي شیئاً إلّا القرآن» در منابع مختلف اهل سنّت انعکاس یافته است که ریشه همه آنها مسند احمد بن حنبل (م241ق)[5] و صحیح مسلم (م268ق)[6] است. راویان هر دو منبع بعد از همّام بن یحیی مشترکند، منتها با متن متفاوت، و قویاً احتمال می رود که مسلم، حدیث را از مسند امام احمد بن حنبل گرفته باشد.
3- با اینکه موضوع منع تدوین حدیث و پیامدهای آن، شایستة بررسی مفصل است، ولی باید گفت منع رسمی تدوین و نقل حدیث که نخستین بار از سوي عمر بن خطاب (م23ق) صورت گرفت[7] و عمر بن عبدالعزیز (م101ق) آن را لغو كرد،[8]حدود یک قرن طول کشید و اين منع از اساس نادرست و برخلاف سیره رسول الله (صلي الله عليه وآله) بود، ولی در پاسخ ناصرالقفاری، به چند نکته اشاره می گردد:
اول: با فرض اینکه حدیث صحیح مسلم غیر از حدیث مسند امام احمد بن حنبل باشد ـ که نیست ـ ، اولاً قفاری حدیث را بر خلاف اخلاق امانت داری آن گونه که در صحیح مسلم نقل شده، نیاورده است. برخی از عالمان اهل سنّت آن را متفرّد[9] می دانند،[10] برخی دیگر آن را «موقوف» و علیل می شمارند،[11] و شکی نیست که با حدیث متفرّد یا موقوف نمی شود منع تدوین را که مخالف عقل و نقل، اعم از قرآن و روایات متعدد ـ از جمله فرموده رسول الله (صلي الله عليه وآله): «أُکتُب، فَوَالذی نفسي بیده ما خَرَج منِّی إلا الحَق»[12] ـ و نيز مخالفت با سیرة آن حضرت است، ثابت کرد.
دوم: اما حدیث مسند امام احمد بن حنبل؛ اولاً، از نگاهِ ابن تیمیه اصل مسند ابن حنبل مشهور و مقبول است،[13] ولی چون عبدالله بن احمد بن حنبل، و قطیعی در آن کتاب تصرّف و روایات جعلی را وارد آن کرده اند، کتاب را از اعتبار انداخته اند:
«ثُمَّ إنَّ هذا الکتاب( المسند) زاد فیه إبنه عبدالله زیادات، ثُمَّ أنّ القطیعی الذی رواه عن ابنه عبدالله زاد عن شیوخه زیادات و فیها أحادیث موضوعة باتفاق اهل العلم ...».[14]
ثانیاً، ابن تیمیه این سخن را در ردّ حدیث ثقلین که علامه حلّی از مسند امام احمد بن حنبل نقل می کند، اظهار می دارد و می گوید:
«وهذا الرافضي وأمثاله من شیوخ الرافضة جهّال فهم ینقلون من هذا المصنف فیظنون إنَّ کلِّ ما رواهُ القطیعي أو عبدالله، قد رواهَ أحمد نفسه ولا یمیزون بین شیوخ أحمد وشیوخ القطیعي، ثُمَّ یظنّون إنّ أحمد إذا رواهُ فقد رواهُ في المسند...» ؛[15]
در حالی که در چاپ های مختلف این کتاب، حدیث ثقلین از شخص امام احمد بن حنبل نقل شده است،[16] نه از عبدالله پسر او، و حدیث «لاتُکتُبُوا عنّی شیئاً إلاّ القرآن» از عبدالله پسر اوست،[17] و این سخن ابن تیمیه، گواه روشنی است که این فرقه وهابیت است که درکتاب های بزرگان خویش، دخل و تصرف می کنند، نه شیعه که قفاری شیعه را متهّم به این خیانت می کند.[18]
ثالثاً، به فرض كه مسند احمد بن حنبل به دليل تصرّفات، معتبر نباشد، حدیث ثقلین در ده ها منبع دیگر اهل سنّت آمده است، به طوري که ابن حجر بعد از نقل حدیث ثقلین می آورد: «قد أخرجه الترمذي و النّسائي، وهو کثیر الطرق جدّاً، وکثیر من أسانیدها صحاح و حسان».[19]
سوم: عالمان اهل سنّت در توجیه همین روایت به شدت دچار اختلاف اند: گروهی بر این باورند که نهی از کتابت حدیث در صورتی بود که حدیث همراه قرآن در یک صفحه مکتوب می شد تا قاری میان قرآن و حدیث دچار خلط و اشتباه نگردد[20] و در صورت امن از اختلاط، منعی وجود نداشت. گروهی ديگر معتقدند روایت نهی ازکتابت حدیث، با احادیث جواز کتابت، نسخ گردیده است[21]و نووی در شرح خودش نمونه هایی از این روایات را آورده است؛ چه اینکه از قاضی عیاض این عبارت در همین خصوص نقل شده است:
«قال القاضی:کان بین السلف من الصحابة والتابعین اختلاف کثیرٌ في کتابة العلم، فکرهها کثیرون، منهم أجازها اکثرهم، ثم أجمع المسلمون علی جوازها و زال ذلک الخلاف».[22]
ذهبی در ترجمه عبدالله بن عمرو بن العاص می گوید:
«کتب الکثیر بإذن النبی (صلي الله وترخیصه له في الکتابة بعد کراهیته للصحابة أن کتبوا عنه سوی القرآن، وسوّغ ذلک، ثم إنعقد الإجماع بعد اختلاف الصحابة2علی الجواز والاستحباب لتقیيد العلم بالکتابة».[23]
گروه سوم، نهی از کتابت حدیث را هم زمان با نزول قرآن به دليل پرهیز از مشتبه شدن آن با قرآن می داند. نویسنده فیض القدیر پس از اینکه کتابت را امری معقول، ماندگار، قابل استفاده برای دیگران می شمارد، می گوید:
مقصود از نهی(لاتکتبوا...)، نهی خاص هنگام و هم زمان نزول قرآن است: «خوف لَبسه بغیره، أو کتابة غیر القرآن معه في شيء واحد، إذ النهي متقدم و الإذن ناسخ عند أمن اللبس». [24]
برخی از نویسندگان اهل سنّت این عقیده را ابراز می دارند که منع از کتابت حدیث، حتی همراه قرآن تنها در خصوص اصحاب، غیر از علی (علیه السلام) بوده است؛ وی تصریح می کند که:
«إنّ کلاّ من السنّة الصحیحة والقرآن الکریم واجب الطاعة، و قد کان من الصحابة من یکتب حدیث النبی9 لیحفظه، حتی نهی الرسول عن کتابة ما لیس بقرآن، إلاّ ما کان في صحیفة علی(کرّم الله وجهه)».[25]
بنابراین از زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله)، مصحف علی (علیه السلام) معروف بوده و در آن غیر قرآن هم مکتوب می شده است.
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (5)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (3)
پی نوشت ها:
[1]. أصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 289-290.
[2]. همان، ج1، ص 228.
[3]. أصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 16و 27.
[4]. سلامة القرآن من التحریف، ص 435.
[5]. المسند، ج 4، ص 43، رقم 11158.
[6]. صحیح مسلم، ج 4، ص 2298، کتاب الزهد و الرقائق، باب 1، التثبیت في الحدیث وحکم کتابة العلم، ح 72 (3004).
[7]. تنویر الحوالک شرح علی موطأ مالک، ج 1، ص 4 (مقدمه)؛ المصنف، ج 11، ص 258، رقم 20488.
[8]. صحیح البخاري، ج 1، ص 49: «کتاب العلم، باب کیفیة قبض العلم».
[9]. الحدیث ومصطلحه، ص 59: «الفرد هوأن ینفرد الراوي بالحدیث، یعني أن یروی الحدیث رجل واحد، و الغالب علی الافراد ضعف».
[10]. تقیید العلم، ص 32.
[11]. توثیق السنّة في القرن الثاني الهجري، ص 43- 55؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 4، ص 694، رقم 6167.
[12]. مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 624، رقم 6816، (مسند عبدالله بن عمر)؛ جامع بیان العلم و فضله، ص 85، باب 16، (رقم354).
[13]. منهاج السنة، ج 7، ص 399: فصل قال الرافضي البرهان الحادي والثلاثون.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. مسند الإمام احمد بن حنبل، جزء 32، حدیث رقم 19265، 1947.
[17]. همان، (چاپ قاهره)، ج3، ص21، رقم11174: «مسند ابی سعید الخدری، حدثنا عبدالله، حدّثنی ابی، ثنا یزید أنا همام بن یحیی، عن زید بن اسلم...؛ نسخة وزارت الاوقاف المصریة، جزء32، ص415، رقم11383، مسند ابي سعید الخدري،...».
[18]. اصول مذهب الشیعة، ج1، ص275.
[19]. فتح الباري بشرح الصحیح البخاري، ج7، ص93، باب9؛ مناقب علی بن ابی طالب7.
[20]. صحیح مسلم ، ج18، ص339، کتاب الزهد والرقاق، باب16التثبیت فی الحدیث، ح77؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج4، ص694؛ تاریخ القرآن، ص21.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23]. سیرأعلام النبلاء، ج3، ص80، رقم17.
[24]. فیض القدیرشرح جامع الصغیر، ج4، ص694، رقم6167:«قیدوا لعلم بالکتابة».
[25]. فتح المّنان في نسخ القرآن، ص225
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (5)
[10] . صحیح بخاري، ج6، ص183، کتاب فضائل القرآن، باب جمع القرآن، رقم4987.
[11]. همان.
[12]. مذاهب التفسیرالإسلامي، ص16؛ قصّة التفسیر، ص53.
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین علیه السلام از منظر علمای اهل سنت (6)
پرسش
آیا وجود مصحف حضرت امیرالمومنین لازمهاش کوتاهی حضرت رسول الله در امر تبلیغ است؟
پاسخ
برخی از نویسندگان، لازمة وجود مصحف علی (علیه السلام) را کوتاهی رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) در امر تبلیغ قرآن و طعن صحابه، میدانند؛[1] ولي بايد گفت: اولاً، این سخن مخالف نصّ کلام خداوند است که فرمود: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...).[2]
ثانیاً، با توجه به منابع خود اهلسنّت نسبت به این مصحف، نه تنها کوتاهی رسول¬الله (صلی الله علیه وآله)ـ (نعوذ بالله) ـ در امر تبلیغ را ثابت نمیکند، که تأیید و تثبیت و تبلیغ رسالت و قرآن است، و بر پایة همان مدارک و حدیث مشهور ثقلین درجهت ماندگاری تبلیغ قرآن تا روز رستاخیز از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله) صادر شد و آن حضرت اهل البیت: و در رأس آن علی (علیه السلام) را عِدل قرآن معرفی کرد؛ همان علیِ (علیه السلام) که بنا بر نقل مدارک خود آنها فرمود: «سَلوُني عن کتاب الله؛ فإنّه لیس من آیة إلاّ و قد عرفتُ بلیل نَزَلت، أم بنهارٍ، أم في سهلٍ أم في جبلٍ».[3] و یا فرمود: «والله! ما نَزَلت آیة إلاّ و قد علمتُ فیما نَزَلت، وأین نَزَلت، و علی مَن نزلت، إنّ ربّي وهَبَ لي قلباً عقولاً ولساناً ناطقاً».[4] علی (علیه السلام) هرآنچه از رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) گرفته بود، عرضه داشت؛ با این حال چگونه میتوان مدعی شد که رسول¬الله (صلی الله علیه وآله) در تبلیغ قرآن کوتاهی كرده است!.
ثالثاً، همانگونه که اشاره شد، علی (علیه السلام) به عنوان ادای وظیفه دینی و سیاسی مصحف خویش را بر اصحاب عرضه داشت و برای همیشه عذر آنان را برید[5] و اینکه اصحاب به هر دلیلی آن را نپذیرفتند، تردیدی باقی نمیگذارد که صحابه در نپذیرفتن آن مقصرند و بر اساس نقل شهرستانی علی7 هنگام بازگشت و شنیدن این سخنِ برخی از اصحاب: «إرفع مصحفک لاحاجة بنا إلیه!» [6]با کولهباری از درد و شکوهآمیزانه آیه شریفه: (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا)[7] را با خود زمزمه می-کرد و صحابه را بهسان قوم موسی (علیه السلام) شمرد که در غیاب موسی نه تنها از هارون اطاعت نکردند وحجتهای او را نپذیرفتند، که او را تهدید کردند. از این رو، هارون در پیشگاه برادرش چنین عذر آورد: (قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي).[8]
همچنین ببینید:
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (7)
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت (5)
پی نوشت ها:
[1]. الوشیعة في نقد عقائد الشیعة، ص126.
[2] . سوره مائده، آیه3.
[3]. الطبقات الکبری، ج2، ص338؛ تاریخ مدینة دمشق، ج42 ، ص398.
[4]. همان دو منبع؛ حلیة الأولیاء، ج1، ص67.
[5]. مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج1، ص13.
[6]. همان.
[7] . سوره فرقان، آیه30.
[8] . سوره طه، آیه94. سلامة القرآن من التحریف، ص 414.
#رسول الله
بررسی وجود مصحف امیرالمومنین علیه السلام از منظر علمای اهل سنت (7)