✋🏻با سلام
🌷من در این چادر نخواهم خوابید !!
✍🏻 ماجرای پیشگویی عبدالرضا در خصوص شهادتش و روایت نحوه و لحظه شهادت او
🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/228
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌹همراه ما باشید در کانال ها و صفحه اینستاگرام سایت «الف دزفول»
🌴✅ https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
🌴✅https://eitaa.com/alefdezful
🌴✅https://www.instagram.com/alefdezful/
✋🏻با سلام
🌷 روایت لحظه به لحظه از شهادت شهید عبدالرضا روضه سرا
✍🏻 انتشار برای اولین بار ...
🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/228
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌹همراه ما باشید در کانال ها و صفحه اینستاگرام سایت «الف دزفول»
🌴✅ https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
🌴✅https://eitaa.com/alefdezful
🌴✅https://www.instagram.com/alefdezful/
✋🏻با سلام
🌷یادت هست احمد . . .
✍🏻 دلنوشته ای بلند و مروری بر خاطرات کودکی ام به بهانه ی فراق احمد شاه محمدی برادر شهید سلطانعلی شاه محمدی
🌷احمد ظهر روز عاشورای گذشته آسمانی شد، اما من تا کنون نتوانسته بودم برایش دست به قلم ببرم. امروز روز تولد احمد بود و یک عکس باعث شد که دلم دست به قلم ببرد.
🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/031
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌹همراه ما باشید در کانال ها و صفحه اینستاگرام سایت «الف دزفول»
🌴✅ https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
🌴✅https://eitaa.com/alefdezful
🌴✅https://www.instagram.com/alefdezful/
✋🏻با سلام
🌷وقتی زیارت شهدا ، گران تمام می شود
✍🏻 به بهانه ی ورود ممنوع شدن گلزار شهدا و جریمه شدن ماشین های زائرین
🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/032
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻با سلام
🌷«عصمت» بار دیگر افتخارآفرین شد
✍🏻 برگزیده شدن کتاب «عصمت» زمانه و زندگی شهید عصمت پورانوری ، بانوی شهید دزفولی ، به قلم سیده رقیه آذرنگ در نخستین جشنواره بینالمللی کتاب ایثار و شهادت سرخ نگاران
🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/033
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻با سلام
⭕️ پست ویژه
🌷چهره ی یک صدای خاطره انگیز را ببینید
🎥 وقتی «دکتر محمود کریمی علوی(علویجه)» ، گوینده ی صدای خاطره انگیز « شنوندگان عزیز توجه فرمایید! خونین شهر ، شهر خون آزاد شد» پس از گذشت 35 سال از آن اتفاق شیرین و خواندن آن خبر شورآفرین، در سال ۱۳۹۶ در مقابل دوربین های تلویزیونی قرار گرفت.
🌷 به همراه تصاویر متن هایی که گوینده ، خبر آزادسازی خرمشهر را از روی آن قرائت کرد...
🌴این کلیپ دیدنی و تصاویر ماندگار و خاطره انگیز را در الف دزفول ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/0305
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
🙌🏻با سلام
☀️ * فرشته ی نجات * ☀️ قسمت اول
🌴این بار در «الف دزفول»می خواهم از مردی سخن به میان آورم که اگر در هر شهر دیگری غیر از دزفول می زیست، به عنوان اسطوره ای نام آشنا در کشور و شاید در دنیا، مشهور می شد، اما امروز غریب و بیمار در اوج بی معرفتی آدم ها، در گوشه ای از شهر و در کنج خانه اش روزگار می گذراند.
🌹مردی که روزگاری آوازه ی مرادنگی و پهلوانی اش را همه ی دزفولی ها شنیده بودند و ناجی جان هزاران نفر بوده است.
🌷مردی که گاه شب ها را با یک پتو در پیاده رو خیابان طالقانی صبح می کند که اگر عراق موشک زد، زودتر خودش را به محل حادثه برساند.
⭕️مردی که با گذشت ایام، تبدیل می شود به یک امدادگر حرفه ای. کسی که مهارتی عجیب و مثال زدنی در یافتن محل مجروحان زیر آوار پیدا می کند و تخصصی بی نظیر در نجات جان افراد گرفتار
🌴هرجا کار امداد رسانی گره می خورد، مردم فریاد می زنند : *«سرشیری را خبرکنید» *
🌹 مردی که در برابر غرش ها و نعره ها و صدای مهیب موشک های 12 متری عراق، خم به ابرو نمی آورد، امروز حتی تحمل شنیدن صدای زنگ خانه شان را ندارد و اعصابش به هم می ریزد و حالش خراب می شود.
☀️ متن کامل را به همراه تصاویر در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/371
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🌹 پُستِ «فرشته ی نجات» مربوط به آقای «محمدعلی سرشیری» ، ناجی ِ نام آشنای آوارهای موشک باران های دزفول، پهلوانی که هزاران نفر را از زیر آوار نجات داده است، مورد اقبال قرار گرفت و تا کنون قریب به 500 بار مورد بازدید قرار گرفته است.
🌴پس از چند روز تلاش و با کمک دوستان بالاخره توانستم دو قطعه فیلم از دوران دفاع مقدس و مربوط به حدود 40 سال پیش از آقای سرشیری پیدا کنم که یک قطعه در قسمت اول فرشته ی نجات منتشر شد و دومین قطعه ان شاءالله در قسمت دوم منتشر خواهد شد.
☀️ روایت آقای سرشیری را این بار به همراه فیلم مصاحبه با ایشان بر روی آوارهای موشکباران دزفول ، در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/371
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
🙌🏻با سلام
☀️ * فرشته ی نجات * ☀️ قسمت دوم
🌴روایت خاطراتی تکان دهنده از زبان آقای سرشیری
🎥به همراه تصاویر حوادث و قطعه قیلمی از صحنه های امداد و نجات مردم گرفتار در زیر آوار توسط آقای سرشیری
❇️چند تویوتا پر از نیروهای بسیجی آمده بودند برای استحمام که موشک خورد به حمام عمومی. حدود سی ـ چهل بسیجی که در حمام بودند به شهادت رسیدند. خدا می داند آن روز چقدر دست و پای قطع شده و پیکر متلاشی شده جمع کردم.
✴️صحنه های دردآوری به چشم دیدم که در قدرت تحمل هر کسی نبود. تصاویری که امروزه هنوز وقتی از پیش چشمم عبور می کند، روحم را آزار می دهد.
✅در سردخانه شهیدآباد بودم که درب آن بسته شد و در سردخانه گرفتار شدم. هیچ کس به دادم نمی رسید. ...
⭕️حوالی خیابان امام سجاد (ع). گلولهی توپ، دقیقا خورده بود به یک دستگاه مینی بوس پر از مسافر. مینی بوس آتش گرفته بود و پیکرهای درون آن داشتند جزغاله می شدند. مجروحین را یکی یکی از مینی بوس بیرون می کشیدم
💐 و . . . .
☀️خاطرات آقای سرشیری را به همراه تصاویر حوادث و قطعه ای فیلم از لحظه های امداد و نجات او را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/039
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
📝بازنشر یک پُستِ بی نظیر
🌹 افشای راز سر به مهر مزار یک شهید ( قسمت اول )
❓آیا می دانستید در مزار شهید سیدمجتبی صائبی نیا در شهیدآباد دزفول دو پیکر دفن است ؟
🌷 یکی از این دو شهید سید مجتبی و دیگری شهید گمنامی است که هیچ وقت و هیچ کس سراغی از او نگرفته است.
🎥 مشاهده ی فیلم شهید سید مجتبی صائبی قبل از عملیات کربلای 4( انتشار اختصاصی توسط الف دزفول برای اولین بار)
☀️ قسمت اول این روایت بی نظیر را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/312
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🌹 عروج از بالای دکل
❓روایت هایی خیره کننده از شیردلِ شهید عبدالرحیم مشکال نوری
🎥 مشاهده ی فیلمی دیده نشده از شهید مشکال نوری ( انتشار اختصاصی توسط الف دزفول برای اولین بار)
⭕️عبدالرحیم، همزمان با شلیک، «کِل» می کشد. قطار فشنگ هایش که تمام می شود ، نفس زنان بر می گردد پشت خاکریز و خنده کنان می گوید: «خولو کریم! خوب تُنُکِشون کُردُم ؟! »
⭕️سریع از سنگر بیرون می دَوَد و خودش را به پایین دکل می رساند. سرش را بلند می کند تا عبدالرحیم را صدا بزند و بگوید که پایین بیاید. اما انگار آن خیال تلخ همزمان از ذهن افسر عراقی هم گذشته است. چرا که گلوله تانک می خورد به همانجایی که نباید بخورد. عبدالرحیم از بالای دکلی که حدود ۴۰ متر ارتفاع دارد به پائین پرت می شود.
☀️ روایت شگفت انگیز شیردل شهید عبدالرحیم مشکال نوری را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/413
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🎥 پس از گذشت 34 سال ، یک دقیقه فیلم از این آسمانی شهید در آرشیوهای زیر خاکی پیدا شد.
🌷لطفا اگر خانواده ی این شهید را می شناسید، این یک دقیقه فیلم را برایشان ارسال کنید.
⭕️یقینا دیدن شهید و شنیدن صدایش ، خیلی خاطره ها را تازه خواهد کرد.
☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/413
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
📝بازنشر یک پُستِ بی نظیر
🌹 افشای راز سر به مهر مزار یک شهید ( قسمت دوم )
❓خلاصه قسمت اول : پیکر شهید سیدمجتبی صائبی نیا پس از گذشت 5 ماه از شهادت ، در اردیبهشت 1366 پیدا و در شهیدآباد دزفول دفن می شود و اردیبهشت ماه سال 1377 دوباره به خانواده ی شهید اطلاع داده می شود که پیکر شهید سید مجتبی صائبی نیا پیدا شده است...
🌷 و حالا ادامه ی ماجرا . . .
🎥 به همراه فیلم شهید که پس از گذشت بیش از سی سال برای خانواده ی شهید ارسال شد. . . ( برای دیدن فیلم شهید به قسمت اول این روایت مراجعه کنید)
☀️ قسمت دوم این روایت بی نظیر را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/3122
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
🌷انا لله و انا الیه راجعون🌷
🏴 با نهایت تاسف و تأثر مطلع شدیم که هنرمند فرزانه و بی نظیر شهرستان دزفول «استاد حبیب آذرنگ» لحظاتی پیش دار فانی را وداع گفتند.
🌴 این هنرمند آسمانی که تمام عمر هنری خود را وقف خدمت به شهدا و خانواده های شهدا، خصوصا شهدای شهرستان دزفول و حتی کشور لبنان کرده بود، صبح امروز در حالی که برای تکمیل تصویر شهدای مدافع حرم عازم بود، در اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت.
🌹 «استاد حبیب آذرنگ » در طول این سال ها بیش از 3000 تصویر از شهدا ترسیم کرد و امروز باز هم در حین خدمت به شهدا ، قلم مو در دست به شهدایی پیوست که قریب به چهل سال تصویر آنان را بر در و دیوار شهر نقش می زد.
🏴 الف دزفول فقدان این هنرمند بی نظیر را که عمر گرانبهایش را در راه ترسیم تمثال شهدای والامقام سپری کرد، به جامعه ی هنری دزفول ، مردم شهید پرور دزفول و خانواده ی محترم آذرنگ تسلیت عرض می نماید.
☀️ روحش شاد و یادش گرامی باد☀️
⭕️ الف دزفول در فروردین ماه 97 به معرفی این هنرمند ارزشی و شهدایی پرداخت که برای آشنایی بیشتر با ایشان می توانید الف دزفول را ببینید👇🏻
https://alefdezful.com/317
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻با سلام
🎥 ح - آذرنگ
⭕️مستندی کوتاه در خصوص استاد سید حبیب آذرنگ
⭕️ این مستند کوتاه را در الف دزفول ببینید :👇🏻
🌐https://alefdezful.com/318
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
🌷 عکسِ حبیب
✍🏻 غزلی تقدیم به روح آسمانی هنرمند محبوب و انقلابی دزفول قهرمان «استاد سید حبیب آذرنگ»
لبخند رویِ لب، لبِ تبدار می کشید
با دستِ عشق، دیده ی بیمار می کشید
تا رسمِ عاشقی نرود از میان شهر
نقشِ جنون به چهره ی دیوار می کشید
گاهی عَلَم به قلم نقش می زد و
با گریه گاهِ چشمِ علمدار می کشید
مُهرِ سکوت روی لبش ، سینه غرقِ راز
عمری به شانه کوله ی اَسرار می کشید
در شهر دید رسمِ برادر کُشی است باز
هر روز یوسفی سرِ بازار می کشید
می زد قلم به خونِ دلش سرخ تر شود
وقتی علیِ اکبر و مختار می کشید
می زد گره نگاه به چشمی که مست بود
او چشم نه، معجزه انگار می کشید
نقاشِ شهر ، اهل سفر شد ، دلم شکست
عکس «حبیب» را که به دیوار می کشید. . . ؟؟
«الف دزفول»
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋🏻با سلام
🎥 حبیب شهدا به شهدا پیوست
⭕️ تولید شده در واحد رسانه مرکز فرهنگی وارثین
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
📝بازنشر
🌹شهید گمنامی که یک ساعت قبل از دفن، هویتش را فاش کرد
✍🏻روایت معجزه آسای شناسایی پیکر شهیدی از شهدای دزفول که قرار بود به عنوان شهید گمنام در روستای الستان علی آباد کتول استان گلستان دفن شود
✅ وقتی خواسته ی مادر شهید از امام حسین(ع) تقدیر را تغییر می دهد ...
🌷به همراه تصاویر پیکر شهید و نشانه های هویتی شهید
✅ یک روایت بی نظیر و تکان دهنده
☀️ این روایت بیشتر شبیه به یک معجزه است👇🏻
🌐https://alefdezful.com/319
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🌹برای بابایم دعا کنید
🎁هدیه به بزرگمرد کوچک، ابوالفضل نظری فرزند شهید جاویدالاثر مدافع حرم مهدی نظری
❇️ تنها خواسته و تقاضای فرزند کوچک شهید از مردم
4️⃣ به مناسبت 20 خرداد ، چهارمین سالگرد شهادت شهید مهدی نظری
✅ تصویر نامه ای که ابوالفضل برای پدرش نوشته است
☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/320
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🌹کارِ ناتمامِ حبیب
⭕️تصاویر آخرین دیوارنگاری استاد سیدحبیب آذرنگ که هیچ گاه به پایان نرسید
☀️ تصاویر نقاشی های نیمه تمام شهدای مدافع حرم سید حبیب آذرنگ را الف دزفول را ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/322
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻با سلام
🌹 گلچین مطالب الف دزفول در دو هفته ی گذشته🌹
☀️فرشته ی نجات ( قسمت اول) روایت مردی که هزاران نفر را از زیر آوارهای موشکباران های دزفول نجات داد👇🏻
🌐https://alefdezful.com/371
☀️فرشته ی نجات ( قسمت دوم ) روایت مردی که هزاران نفر را از زیر آوارهای موشکباران های دزفول نجات داد👇🏻
🌐https://alefdezful.com/039
☀️ عروج از بالای دکل . روایت هایی خیره کننده از شیردلِ شهید عبدالرحیم مشکال نوری به همراه فیلم شهید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/413
☀️ افشای راز سر به مهر مزار یک شهید ( قسمت اول ) شهیدی که در مزارش دو پیکر دفن است. به همراه فیلم شهید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/312
☀️ افشای راز سر به مهر مزار یک شهید ( قسمت دوم ) شهیدی که در مزارش دو پیکر دفن است. به همراه فیلم شهید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/3122
☀️ آشنایی با هنرمند انقلابی سید حبیب آذرنگ ، هنرمندی که تصویر بیش از 3000 شهید را نقاشی کرد 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/317
☀️مستندی کوتاه در خصوص استاد سید حبیب آذرنگ
🌐https://alefdezful.com/318
☀️شهید گمنامی که یک ساعت قبل از دفن، هویتش را فاش کرد
🌐https://alefdezful.com/319
☀️برای بابایم دعا کنید. تنها خواسته و تقاضای فرزند کوچک شهید مدافع حرم از مردم
🌐https://alefdezful.com/320
☀️کارِ ناتمامِ حبیب . تصاویر آخرین دیوارنگاری استاد سیدحبیب آذرنگ که هیچ گاه به پایان نرسید
🌐https://alefdezful.com/322
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🌹شهدایی را که در خواب ملاقات کردم
❇️تصویر دستنوشته ای از شهید یدالله صبور ، که در آن به ملاقات قریب به بیست شهید اشاره کرده است
☀️ تصاویر دستنوشته ی شهید صبور را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/0327
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🌹یک مزار خاص
❇️از این مزارها فقط در دزفول پیدا می شود. . .
☀️ مزاری که شاید دزفولی ها هم از وجود آن بی خبرند . . .
☀️ تصویر این مزار را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/0329
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
🔅سلمان🔅
🌷1️⃣قسمت اول
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان.
✍️ هر روز یک قسمت از قصه ی «سلمان» در الف دزفول منتشر می شود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلمان روی ویلچر کنار تخت بابا نشسته است و دست سرد و بی رمق بابا را بین دو دستش ماساژ می دهد. فکر و ذکرش حرف های دیروز دکتر است. جملات دکتر مثل صدای انفجار در گوشش صدا می کند و حال و روزش را می ریزد به هم.
- بحث تخصص نیست پسرم! بحث امکاناته! من می تونم با یکی از همکارام تو آلمان هماهنگ کنم. فقط شما سریع باید کارای اعزام بابا رو راست و ریست کنید و برسونیدش اونجا!
- یعنی هیچ راه دیگه ای نیست؟!
- نه! اگر اینجا بمونه ظرف یکی دو هفته همین بخش کوچیکی از ریه اش که سالم مونده هم از کار میفته و ...
سلمان که سعی می کند بغض مانده در گلویش را از چشم های دکتر مخفی کند، آب دهانش را قورت می دهد و آرام می گوید:
- کار سختیه دکتر! آخه ما کسی رو اونجا نمیشناسیم. یه نفرم که حتماً باید همراه بابا باشه! حال و روز منو که می بینی دکتر! با این ویلچر و وضعیتی که دارم یکی باید کمک حال خودم باشه! سارا هم که بدتر از من! فقط می مونه مامان که ....
تازه اگر اونم بخواد همراه بابا بره، با کدوم پول؟! ما تو پول دوا و درمون بابا و سارا موندیم! حالا این وسط این نسخه ای که شما پیچیدین که آب از چند ده میلیون تومن میخوره!
سلمان سرش را می اندازد پایین و بغضش مقابل دکتر ترک بر می دارد.
- بنیاد! چرا سراغ بنیاد نمیرین! مگه بابات جانباز نیست!
سلمان خنده ی تلخی روی لبهایش می اندازد و بغضش را دوباره قورت می دهد. سیبک گلویش چندین بار بالا و پایین می رود و می گوید:
- بنیاد؟! چی چی رو بنیاد دکتر! سه چهار ساله کمیسیون پشت کمیسیون! آزمایش پشت آزمایش! هی میریم و میایم اما دریغ از یه روی خوش! دریغ از یه دلگرمی!
اونا شیمیایی شدن بابا رو تأیید نمی کنن! صد جور سند و مدرک بردیم براشون، اما انگار نه انگار! میگن مشکل ریه های بابات از شیمیایی نیست! میگن برید خدا رو شکر کنید که واسه ترکشای تو بدنش کمیسیون بهش 20 درصد جانبازی داده!
راست میگه! واسه بیست ترکش...
چشم های خسته و همیشه قرمز بابا آرام باز می شود و نیم نگاهی به چهره ی غم گرفته ی سلمان می اندازد و سلمان به راحتی می تواند، درد پیچیده بین لبخند مصنوعی بابایش را از پشت ماسک اکسیژن تشخیص دهد. بابا آرام و بریده بریده می گوید:
- سلمان! تویی بابا! مگه امروز نرفتی دانشگاه؟!
سلمان که معلوم است حال و روز مناسبی ندارد و بغض راه گلویش را بسته است، با ناراحتی می گوید:
- دانشگاه؟! درس و دانشگاه چه به دردم می خوره وقتی تو اینطوری افتادی رو تخت و هیچ کس نیست به دادت برسه! اونایی که باید برات یه کاری بکنن، که خودشون رو زدن به اون راه! انگار نه انگار که میشناسَنت! انگار مثل یه بار سنگین روی دستشون موندی و نمی دونن باهات چیکار کنن!
انگار نه انگار که هر چی میز و مقام دارن بخاطر تو و اون رفیقاته که یا مثل تو زمین گیرن و یا مثل این بچه ها شهید شدن.
می دونی چرا بابا؟؟!
آخه نه براشون نون داری و نه به درد پست و مقامشون می خوری! البته چرا! یه وقتایی به کارشون میای! اون وقتایی که میان باهات عکس میگیرن و میرن!
به فرض که مهندسیمم گرفتم! منو با این وضعیت استخدام می کنن یا قوم و خویشای خودشونو؟
بابا که سعی دارد دست بی رمقش را از لای دست های سلمان بیرون بکشد و بگذارد لای موهای سلمان و نوازشش کند ، به آرامی می گوید:
- سلمان بابا! باز چی شده عزیزم! بازم اتفاقی افتاده؟! کسی چیزی گفته!
سلمان کمی عصبانیت چاشنی بغضش می کند و می گوید :
- حتماً باید کسی چیزی بگه؟! حتماً باید اتفاقی بیفته بابا! یه نگاهی به دور و برت بنداز! ....
⚠️ ادامه دارد .....
🔅سلمان را در «الف دزفول» هم می توانید بخوانید👇
🌷https://alefdezful.com/330
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
🔅سلمان🔅
🌷2️⃣ قسمت دوم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان.
✍️ هر روز یک قسمت از قصه ی «سلمان» در الف دزفول منتشر می شود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
… سلمان کمی عصبانیت چاشنی بغضش می کند و می گوید :
– حتماً باید کسی چیزی بگه؟! حتماً باید اتفاقی بیفته بابا! یه نگاهی به دور و برت بنداز! ….
اون روزی که تو و رفیقات تو جبهه بودین! اون روزی که رفیقات تیکه تیکه شدن! اون روزی که تو به این روز افتادی ، اینا کجا بودن؟! داشتن چیکار می کردن؟! از ترس، تو کدوم سوراخی قایم شده بودن که حالا اینطوری باهات برخورد می کنن؟!
کاش می شد یه ذره از دردایی رو که می کشی ، اینا می کشیدن تا بفهمن دنیا دست کیه؟!
اینا کجان ببینن چه دردی می کشی تا یه بار نفست بالا و پایین بره؟
اینا کجان ببینن وقتی نفست بالا نمیاد چطوری سیاه و کبود می شی ؟
کجان ببینن وقتی موج میاد سراغت، با همین بدن نحیف چطوری میفتی به جون من و مامان و سارا و هر چه دم دستته پرت می کنی؟
کجان ببینن چطوری کتکمون می زنی؟!
کجان ببینن وقتی به خودت میای، چطوری میفتی به دست و پامون و گریه می کنی؟!
کجان ببینن بابا! کجان ببینن!!
چرا تنهات گذاشتن و سراغی ازت نمی گیرن؟!
چرا بی خیال تو و دردات شدن؟! مگه تو واسه این مملکت به این حال و روز نیفتادی بابا؟
بابا آرام ماسک را از صورتش بر می دارد و بعد از چندین سرفه ی خشک که مثل صدای پتک توی فضا می پیچد و قلب سلمان را از جا می کند، می گوید:
– سلمان! بابا! پسرم! بازم که داری از این حرفا می زنی! مگه قرارمون نبود دیگه از این حرف و حدیثا نداشته باشیم!؟ مگه همه حرفامونو با هم نزده بودیم! مگه من بهت نگفته بودم که …
سلمان با دست هایش چرخ های ویلچرش را حرکت می دهد و از تخت بابا فاصله می گیرد و صدایش را این بار بالاتر می برد…
– چرا گفته بودی! همه حرفات هم یادمه! منم قول داده بودم دیگه تمومش کنم! ! اما … اما واقعا دیگه به اینجام رسیده! دیگه نمی تونم تحمل کنم بابا!
سفیدی این سقف رو روزی چند ساعت باید ببینی آخه؟
این نفسای بریده بریده ای که دردش جونتو به لبت می رسونه تا کی آخه؟!
چرا نباید یه نفر بیاد سراغتو بگیره؟
چرا شیپورچیای فوتبال رو مفتی مفتی اعزام می کنن خارج واسه بوق زدن، اما برا تو تَرِه هم خورد نمی کنن! یعنی تو به اندازه ی یه شیپورچی فوتبال هم براشون ارزش نداری و به دردشون نمی خوری؟!
– سرفه های بابا شدیدتر می شود و تا می خواهد جمله ای را روی لب جاری کند، سرفه ها مانع می شود و دوباره ماسک را باید روی دهان و بینی اش بگذارد. هر چند این اولین بار نیست که پسرش اینگونه از دست روزگار شاکی شده است، اما چاره ای نیست! باید دل آتش گرفته ی سلمان را آرام کند.
– ببین سلمان! چند بار بگم بابا! من با کس دیگه ای معامله کردم! من که بخاطر اینا نرفتم جبهه که حالا طلبکار باشم! من توقعی از کسی ندارم بابا! من …
سلمان ولیچرش را دوباره رو به سمت تخت بابا بر می گرداند و در حالی که اشک هایش سرازیر شده است می گوید:
– چرا آخه؟! چرا توقعی نداری؟! مگه الان اگر زن و بچه و ناموس اینا تو امنیت زندگی می کنن، بخاطر تو و رفیقات نیست! مگه الان پست و مسئولیت و ریاست اینا از برکت خون رفیقای تو نیست! پس چرا امروز که بهشون نیاز داری نگات هم نمی کنن؟!!
بابا که اشک گوشه ی چشمش جمع شده است آرام سرش را می اندازد پایین و می گوید:
– سلمان! تو رو به روح شهدا بس کن بابا! چرا با خودت اینطوری می کنی؟! توکل به خدا! خدا بزرگه! بالاخره مشکل ما رو خودش یه جوری حل می کنه!
مادر و سارا با بالاگرفتن صدای سلمان و سرفه های بابا وارد اتاق بابا می شوند و مادر با تعجب می پرسد:
⚠️ ادامه دارد .....
🔅سلمان را در «الف دزفول» هم می توانید بخوانید👇
🌷https://alefdezful.com/0401
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
🔅سلمان🔅
🌷3️⃣ قسمت سوم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان.
✍️ هر روز یک قسمت از قصه ی «سلمان» در الف دزفول منتشر می شود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
. . . مادر و سارا با بالاگرفتن صدای سلمان و سرفه های بابا وارد اتاق بابا می شوند و مادر با تعجب می پرسد:
– باز چی شده سلمان؟! مگه دکتر صدبار نگفت که ناراحتی و استرس برا بابات مثلِ سَم می مونه؟! مگه نگفت نگرانی و اضطراب بهش شوک وارد می کنه؟!
آخه پسرم! عزیزم! چرا نمی خوای با شرایط کنار بیای؟! چرا نمی خوای باور کنی که دیگه بابات و امثال بابات برا خیلی از مسئولین مهم نیستن؟! چقدر گفتی و نفهمیدن؟! چقدر گفتیم و کمک نکردن! چقدر رو زدیم و التماس کردیم!
اینایی که حاضر نیستن کپسولای اکسیژن باباتو تهیه کنن، میان اعزامش کنن آلمان؟!
اینایی که زخمی شدن یه پلنگ و دوا درمونش براشون از زخم بابای تو مهم تره، دیگه چه انتظاری ازشون داری مادر؟!
تو رو خدا بس کن پسرم!
سلمان با تأسف سرش را تکان می دهد و صدای بغض آلودش می پیچد توی اتاق:
– چطوری آخ بس کنم مامان! چطوری؟!
مگه خودت نمی گی گاهی اوقات خدا گرهِ مشکلات بنده هاشو با دست بنده های دیگه وا می کنه! الان حال بابا خوب نیست! الان باید بیان و اعزامش کنن آلمان. پس چرا دست رو دست گذاشتن تا پیش چشم من و تو و سارا آب بشه؟ پس چرا براش کاری نمی کنن!
لرزش صدای سلمان به دستهایش هم سرایت کرده است. تمام عصبانیتش را می ریزد توی انگشت هایی که به چرخ های بزرگ ویلچر گره خورده است و ویلچر از جاکنده می شود و دوباره می رود نزدیک تخت پدر.
– اصلا بابا! تو فکر می کردی یه روزی با تو و رفیقات یه همچین معامله ای بکنن؟
اصلا فکر می کردی برا یه دستگاه اکسیژن ساز بهت بگن :«یه جانباز شیمیایی بدحال داریم. یه کم صبر کن چند روز دیگه شهید میشه! اونوقت دستگاه اکسیژن سازشو می دیم به تو!»
اینطوری بود یا نبود بابا؟ بود یا نبود؟
بابا به نشانه ی تأیید سرش را پایین می آورد و تند و تند سرفه می کند.
حرف های سلمان یک جورهایی همه ی خاطرات گذشته را از پیش چشمان مادر عبور می دهد. سارا خیلی سعی می کند خودش را کنترل کند، اما صدای ترکیدن بغض مادر، صدای گریه ی سارا را هم در می آورد. حالا دیگر همه دارند گریه می کنند. همه بجز بابا!
ناگهان انگار درد می پیچد توی کل وجود بابا. همه ی عضلاتش خشک می شود و صورتش می رود به سمت کبود شدن. این اتفاق تازه ای نیست. مادر سریع خودش را کنار تخت می رساند. سَر بابا را کمی بالا می آرود و با دست ماسک را می چسباند به صورتش. سلمان و سارا هم بلافاصله خودشان را به بابا می رسانند و شروع می کنند به ماساژ دادن دست و پای بابا!
– چی شد عمار! عمارجان نفس بکش! نفس بکش عمار! آروم باش عزیزم! نفس بکش! آروم نفس بکش!
صدای مادر است که سعی می کند بابا را آرام کند و جملاتش را لابلای چشم غره هایی که به سلمان می رود می گوید و سارا هم که مظلومانه کنار تخت بابا گریه می کند رو می کند به سلمان :
– داداش! تو رو فاطمه زهرا دیگه بسته! دل من از دست این آدما خیلی بیشتر پُرِه! دلِ همه مون پُره! اما چه فایده از گفتن! چه فایده از این همه حرص خوردنِ بی خودی من و تو! این همه گفتیم مگه فایده ای هم کرد؟!
با کمک مادر، تنفس بابا آرام می شود و عضلات دست و پایش که مثل چوب خشک شده بودند، به حالت عادی بر می گردند. صدای نفس های خشک و عمیق بابا مثل صدای سمباده ای که روی آهن کشیده می شود، توی جمجمه ی سلمان می پیچد.
سارا که حالا نفس راحتی کشیده است ، دوباره دردهایش را آوار می کند روی سر سلمان:
سالهای ساله دارم با درد و سوزش زخمِ تاول های بدنم می سوزم و می سازم! انگشت نمای بچه های مدرسه شدم. همه ی قشنگی یه دختر به صورتشه! خوب به صورت من نگاه کن! توی این صورت قشنگی می بینی؟! اما چیکار میشه کرد الان سلمان؟
من از بابا و مامان یاد گرفتم راضی باشم به خواست و تقدیر خدا. یاد گرفتم توقعی از این آدما نداشته باشم! یاد گرفتم چشمم به خدا باشه و کرامت همین آدمایی که الان عکسشون تو اتاق باباست.
صدای گریه ی سلمان بالا می رود.. . .
⚠️ ادامه دارد .....
🔅سلمان را در «الف دزفول» هم می توانید بخوانید👇
🌷https://alefdezful.com
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام
🌹برای باباها، هر روز، روز دختر است
❇️ برای یسنا، دختر شهید هویدی، برای نگین و نگار و نیکا، دختران شهید نادری ، برای زهرا و یاسمین دختران شهید امین منوچهری و برای تمامی دختران سرزمینم که امسال بابایشان از آسمان برایشان هدیه خواهد فرستاد
☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/0403
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 2 الف دزفول👇🏻 :
🌐https://chat.whatsapp.com/JK8xh4YvASJIdx6Am14F6g
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful