eitaa logo
قاریان افضل ایران
327 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
162 فایل
خداوندا بفزونی جود و فروغ وجودت، که جان به وی جویا و خرد به وی گویا شده، گویائی ما را توانائی شمار نعمتهای تو ارزانی دار
مشاهده در ایتا
دانلود
زن خوب یه سرمایه است. امام (ع) فرمود: مانند است، دقّت كن كه چه چيز را بر گردن خود مى‏ آویزی. زنان شايسته و پاک، بالاتر و گرانبهاتر از و هستند. زنان گمراه و فاسد در عقیده و رفتار نيز ارزشی کمتر از دارند؛ بلکه خاك ارزشمندتر از آنان است. 📚کلینی، کافی، ج5، ص332.
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. :حکایت مرد صابونی و ملاقات با امام زمان(عج)!✨ شخص عطاری از اهل بصره می گوید:  روزی در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند.  من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند:  ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.  گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.  گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والا از همان جا بر می گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ اما باز هم امتناع کردند.  بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم.  متوجه من شدند و گفتند: نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو.  این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد.  اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم.  وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.  بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود.  همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: « ردّوه فانه رجل صابونیّ »  یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی.  این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهای دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد.  این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهای دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد.» 📚 این حکایت را علامه طهرانی(ره) در جلد اول کتاب «مطلع انوار» ص 119، نقل فرمودند.
کلامی از ✍آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا : اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است ! اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است ! اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند ! اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است ! اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است ! اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست ..! اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكاراست ! و اگر نكند میگويند كافراست و بی‌دين ..! لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد ازكسی ترسيد. پس آنچه باشید که دوست دارید ... شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود !
سیّد حسین کوه کمری و شیخ انصاری یکی از مراجع تقلید بزرگ مرحوم آسیّد حسین کوه کمری، این در مسجد ترکا در نجف اشرف درس می گفت. خدا قسمت همه ما کنیم برویم نجف، چند روزی در نجف بمانیم مسجد ترکها را آنجا ببینیم. آنوقت مسجد ترکها محل درس مراجع بود. یک روزی این مرحوم آسیّد حسین کوه کمری زودتر آمد. مثلاً جایی بود و نیم ساعت مانده به درس آمد درس تا اینکه آقایان جمع بشوند. ایشان درس بگوید نشست پای منبر. دید که چهار پنج نفر از شاگردهایش یک گوشه ای دارند درس می خوانند، درس می گویند دید یک شیخی دارد درس می گوید وسه چهار تا شاگرد هم دارد، گوش داد دید به عجب درس پر محتوایی. یک قدری بیشتر گوش داد دید درسش از درس خودش بهتر است. یک مقدار بیشتر گوش داد دید که اگر عوض بشود، استاد بشود شاگرد، شاگرد بشود استاد، بهتر است. خوب آقایان فضلا آمدند مسجد ترکها پر شد، از مجتهدین، از نیمه مجتهدین، از فضلا و از جمله این چهار پنج نفر هم درسشان تمام شد نشستند درس آقا. از شاگردهای آقا بودند ایشان رفتند منبر، گفتند که آقایان من امروز گوش دادم به درس این آشیخ، نمی دونم اسمش چیه. اما دیدم درسش بالاتر منه، محتوایش بیشتر از منه تفهیم و تفهمش بیشتر از منه. بنابراین فردا این آقا استاد، منِ شاگرد می نشینم پای منبر آقا. شیخ انصاری بود. شیخ انصاری از آنجا شد شیخ انصاری. و بالاخره فردا مرحوم شیخ انصاری رفتند منبر، آسیّد حسین کوه کمری نشستند پای منبر او. معلوم است این چه مقامی دارد. معلوم است این همه چیز در مقابلش پوچ است جز نور خدا. دیگه معلوم است توانسته به جایی برسد که درخت رذالت را از دل برکنده، منیّتها، خودیّت ها، تکبّرها، منم و علمم، منم، مالم، منم شهرتم، اینها دیگه کنده شده است. اصلاً ریشه کن شده است.
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی :.. درس‌هایی از سوره حجرات/منشور اخلاقی کتاب خدا سوره مبارکه حجرات از کتاب خدا را «آداب الاخلاق» نامیده‌اند، چرا که رفتار و آداب صحیح حضور در جامعه را به مسلمانان می‌آموزد. )، کتاب خدا، راهنما و دستورالعمل‌هایی است برای سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها فارغ از قیدهای زمان‌مندی و مکان‌مندی. این دستورالعمل‌ها نیز ابتدا ناظر به زندگی دنیوی مردم بر مبنای جامعه محوری است. زنده‌ یاد حاج آقا یگانه ، در گزارشی به بررسی آموزه‌های اخلاقی سوره مبارکه حجرات از کلام الله مجید پرداخته است. این متن را در ادامه بخوانید: سوره حجرات سوره چهل و نهم قرآن کریم است که به گواهی آیات آن، مدنی است. (۱) این سوره مبارکه را «الأخلاق و الآداب» نیز نامیده‌اند؛ چرا که آدابِ رفتار صحیح در جامعه را به مسلمانان می‌آموزد و به مکارم اخلاق و فضیلت کرداری و رفتاری رهنمون می‌کند. (۲) از جمله دستورها و آدابی که خداوند بلند مرتبه در این سوره مبارکه به پیروان مکتب وحی می‌آموزد، فرمانبرداری از خدا و رسول اکرم(ص)، بزرگداشت مقام و جایگاه والای پیامبر(ص) در میان مردم و پرهیز از رذائل اخلاقی و پلشتی‌هایی همانند تمسخر دیگران، سرکشی در کارهای مردم، بدگویی، بدگمانی و... است. از این آیات حرمت مسخره کردن دیگران، دادن القاب زشت و ناپسند، تجسس کردن در کارهای مردم و کشف بدی‌های دیگران و اطلاع یافتن بر آن، بدگویی و فخر فروشی به نسب و گذشتگان، استفاده می‌شود. (۳) خواندن این سوره مبارکه (همراه با تدبر در آیات نورانی آن) از فضیلت بسیاری برخوردار است؛ در روایتی أبیّ بن کَعب از رسول خدا(ص) نقل کرده است که چنین فرمود: «وَ مَن قَرأ سُورَةَ الحُجُراتِ أعطِیَ مِنَ الأجرِ عَشرَ حَسَنَاتٍ بِعَدَدِ کُلِّ مَن أطَاعَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَن عَصَاهُ.» (۴) یعنی «و هر کس سوره حجرات را بخواند، ۱۰ پاداش به تعداد همه کسانی که خدا را فرمانبرداری کرده و یا نافرمانی کرده‌اند، به او داده می‌شود.» خداوند بلند مرتبه در این سوره مبارکه که حاوی اصول اخلاقی و تربیتی اسلام است، ابتدا به مومنان دستور می‌دهد از خدا و رسولش(ص) پیشی نگرفته و تقدم نیابند؛ از عبدالله بن عباس روایت است که در تفسیر این آیه چنین گفت: یعنی، برخلاف کتاب و سنت سخنی مگویید. به گفته عوفی منظور آیه این است که در برابر سخن پیامبر(ص) کسی سخنی نگوید و سفیان ثوری نیز گفته است: پیشی نگیرید؛ نه با سخن و نه با رفتار. (۵) خداوند متعال در ادامه این سوره، ادب دیگری را تعلیم می‌دهد و آن، مراعات حضور رسول گرامی اسلام (۶) و شأن والای آن رسول مهربانی(ص) است؛ خداوند می‌فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد صدايتان را بلندتر از آوای پيامبر نیاورید و همچنانكه برخی از شما با برخی ديگر سخن مى‏‌گوييد، با او به صداى بلند سخن مگوييد؛ مبادا بى ‏آنكه بدانيد كرده‌هايتان تباه شود.» (۷) روایت است یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام «ثابت بن قیس بن شماس» صدایی بلند داشت؛ پس از نزول این آیات، وی با خود گفت: من همان کسی هستم که صدایم را بر رسول خدا(ص) بالا بردم؛ عملم از میان رفت و نابود شد. از این رو مدتی در خانه بود و به محضر پیامبر(ص) نمی‌رفت؛ رسول خدا(ص) که مدتی او را ندید، جویای احوال او شد. برخی نزد او رفتند و گفتند: رسول خدا(ص) جویای احوال تو شده است. مشکلی پیش آمده؟ پاسخ داد: من همان کسی هستم که صدایم را بر پیامبر(ص) بالا بردم؛ من از اهل دوزخم. آنان نیز به حضور پیامبر(ص) رفته و سخنان ثابت را بازگو کردند. پیامبر اسلام(ص)  فرمود: نه این گونه نیست؛ او از اهل بهشت است. (۸) خداوند در آیه ششم این سوره، به یک اصل مهم اشاره کرده و آن ضرورت تحقیق و بررسی نسبت به خبری است که فردی فاسق ارائه می‌کند. فاسق به معنای کسی است که از طاعت به سوی معصیت گرایش دارد و از فرمانبرداری الهی، خارج شده است. (۹) در شأن نزول این آیه چنین آمده است: پیامبر اسلام(ص) فردی به نام «ولید بن عُقبة بن أبی مُعِیط» را برای دریافت زکات به قبیله بنی مُصطَلَق اعزام فرمود؛ میان ولید بن عقبة و افراد قبیله بنی مصطلق، پیشتر کدروتی وجود داشته است. از این رو هنگامی که ولید نزد این قبیله آمد، بدون آنکه با آنان سخن بگوید، از نزدشان گریخت و به مدینه بازگشت. سپس به رسول خدا(ص) گزارش داد آنان مرتد شده و حاضر به پرداخت زکات نشدند! در این هنگام این آیات نازل شد. (۱۰) این آیه حاوی درس مهمی برای مسلمانان است و آن لزوم تحقیق درباره سخنان و اخباری است که افراد نااهل به جامعه ارائه می‌دهند؛ این سخن بدان معناست که هنگامی که فرد فاسقی خبری نزد شما می‌آورد، ایمن نباشید که آن سخن دروغ نباشد؛ بلکه این احتمال را بدهید که او سخنی بر خلاف واقع می‌گوید و در خصوص صحت گفتار و خبر وی، لازم است تحقیق کنید. (۱۱) در ادامه، خداوند متعال به یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خویش بر مومنان اشاره کرده
که آن دوستی ایمان و زینت آن در قلب‌های مومنان و بیزاری از کفر، تبهکاری و نافرمانی است. از فضل بن یسار روایت است که گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ امام(ع) فرمود: آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟ آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «حَبَّبَ إلیکُمُ الإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُم وَ کَرَّهَ الیکُمُ الکُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصیَانَ ...» یعنی اینکه «خداوند ایمان را برایتان محبوب قرار داد و آن را در قلب‌هایتان زینت بخشید و کفر، فسق و نافرمانی را برایتان ناپسند قرار داده است.» پروردگار جهانیان در آیه دهم این سوره مبارکه، می‌فرماید: «إنَّمَا المُؤمِنُونَ إخوَةٌ فَأصلِحُوا بَینَ أخَوَیکُم وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ.» ترجمه آیه چنین است: «جز این نیست که مومنان با یکدیگر برادرند پس میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار نمایید و از خدا پروا کنید؛ باشد که مورد ترحم قرار گیرید.» در این آیه کریمه، قرآن کریم افراد برخوردار از ایمان را برادر خوانده و از همگان خواسته است در صورت بروز ناراحتی، کدورت و تیرگی در جامعه ایمانی، صلح و دوستی برقرار کنند؛ چرا که مومنان یک نوع ارتباط قلبی تنگاتنگی با یکدیگر داشته و در حقیقت برادران ایمانی یکدیگر به شمار می‌روند. در آیه یازدهم این سوره مبارکه، چنین آمده است: «ای کسانی که ایمان آوردید، مبادا گروهی از شما گروه دیگر را مسخره کند؛ شاید آنان [مسخره شوندگان] از آن دسته اول [مسخره کنندگان] بهتر باشند و مبادا زنان نیز نسبت به یکدیگر این کار را به انجام رسانند [این حکم، شامل بانوان جامعه نیز می‌شود] شاید آن [دسته از زنان که مورد تمسخر قرار گرفته‌اند] از آنان بهتر باشند. به یکدیگر [با زبان] طعنه مزنید [و از گفتن سخنان آزار دهنده و نیش دار پرهیز نمایید] و با القاب [زشت و ناپسند] یکدیگر را صدا نکنید. چه بد است نام فسق پس از ایمان [این که افرادی را که به جرگه مومنان پیوستند به بدی‌ها و فسق‌های گذشته بخوانید] هر کس توبه نکند، از ستمگران خواهد بود.» در این آیه کریمه، چند دستور اخلاقی به مومنان داده شده است؛ نخست تحریم تمسخر دیگران است؛ چه زن و چه مرد. دوم دوری از لَمز است؛ لمز یعنی طعنه زدن و با زبان دیگری را آزار دادن. (۱۲) سوم، از دادن القاب ناپسند به دیگران نهی می‌فرماید؛ در این راستا از رسول خدا(ص) روایت است که فرمود: «از جمله حقوق مومن نسبت به برادرش این است که او را با نیکوترین نامها نزد او، صدا کند و بنامد.» (۱۳) خداوند بلند مرتبه در آیه دوازدهم این سوره چنین فرموده است: «یَا أیُّهَا الذَّینَ آمَنُوا اجتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعضَ الظَّنِّ إثمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لایَغتَب بَعضُکُم بَعضاً أیُحِبُّ أحَدُکُم أن یَأکُلَ لَحمَ أخِیهِ مَیتاً فَکَرِهتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ.» ترجمه آیه چنین است: «ای کسانی که ایمان آوردید، بسیار از بدگمانی بپرهیزید؛ برخی از گمان‌ها گناه است و [در کار دیگران] تجسس [کنجکاوی منفی] نکنید و برخی از شما غیبت دیگران را نکنند [و از بدگویی نسبت به یکدیگر پرهیز نمایید] آیا یکی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خویش را بخورد؟ حتما از این کار بیزارید؛ پس از خدا پروا کنید. خداوند توبه پذیر و مهربان است.» آیه کریمه فوق نیز چند دستور اخلاقی و آداب اجتماعی بسیار مهم را به مسلمانان ارائه می‌فرماید. یکی از آن دستورها، پرهیز از بدگمانی نسبت به یکدیگر است. بدگمانی که یک بیماری روحی به شمار می‌رود، انسان را به رفتارهای خطرناکی واداشته و فرجام ناپسندی به دنبال دارد. خداوند متعال در این آیه بدگمانی در جامعه ایمانی را تحریم کرده و از آن شدیدا نهی می‌فرماید. از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل است که فرمود: «إنَّ اللهَ تَعَالَی حَرَّمَ مِنَ المُسلِمِ دَمَهُ وَ عِرضَهُ وَ أن یُظَنّ بِهِ ظَنَّ السّوءِ.» (۱۴) یعنی «خداوند بلند مرتبه برای مسلمان سه چیز را حرام کرده است: خون او [که مبادا به ناحق ریخته شود] آبرویش [مبادا دیگران آبروی وی را نادیده انگاشته و به آن بی توجه باشند] و این که به او [مسلمان] گمان بد رود[سوء ظن نسبت به مومن نیز حرام است.] دستور اخلاقی بسیار مهم دیگری که این آیه بدان تصریح فرموده، دوری از غیبت و بدگویی دیگران است؛ غیبت آن است که انسانِ مسلمانی به بدی یاد شود و از این رهگذر، آبرویش به خطر افتد. در اهمیت غیبت و تحریم آن، احادیث بسیاری از خاندان عصمت و طهارت(ع) نقل و روایت شده است؛ به طور نمونه، امیر مومنان علی(ع) به اصحابش چنین فرمود: «إیَّاکُم وَ غِیبَةَ المُسلِمِ، فَإنَّ المُسلِمَ لایَغتَابُ أخَاهُ وَ قَد نَهَی اللهُ أن یَأکُلَ لَحمَ أخِیهِ مَیتاً.» (۱۵) ترجمه روایت چنین است: «از غیبت مسلمان پرهیز کنید؛ چرا که مسلمان از برادرش بدگویی نمی‌کند. خداوند نهی فرموده که او گوشت برادر مرده‌اش را بخورد.» از پ
یامبر اسلام(ص) نیز روایت است که فرمود: «المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ وَ هُوَ عَینُهُ وَ مِرآتُهُ وَ دَلِیلُهُ. لایَخُونُهُ وَ لایَخدَعُهُ وَ لایَظلِمُهُ وَ لایُکَذِّبهُ وَ لایَغتَابُهُ.» (۱۶) ترجمه این حدیث نیز چینین است: «مسلمان، برادر مسلمان است و چشم او، آیینه او و راهنمایش است. مسلمان به برادرش خیانت نمی‌کند، او را فریب نمی‌دهد، به او ستم روا نمی‌دارد و سخنش را تکذیب نمی‌کند و از او بدگویی نمی‌کند.» پروردگار عالمیان در آیه سیزدهم از این سوره حجرات، چنین فرموده است: «یا أیُّهَا النَّاسُ إنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ أنثَی وَ جَعَلنَاکُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللهِ أتقَاکُم إنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» یعنی «ای مردم؛ ما شما را از مردی و زنی آفریدیم [همه شما در خلقت با یکدیگر برابر بوده و بسان هم آفریده شدید] شما را ملت‌ها و قبیله‌های [گوناگون و متنوع] قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. خداوند دانا و باخبر [از همه چیز] است.» در این آیه کریمه خداوند یک اصل کلی را بیان فرموده و آن اهمیت پارسایی از منظر پروردگار جهانیان است؛ هر کس از ملکه تقوا (ملکه ای که انسان را هنگام معصیت نگاه داشته و از نافرمانی باز می‌دارد) بیشتر بهرمند باشد، نزد خدا از دیگران گرامی‌تر و والاتر است. خداوند ملاک برتری انسان‌ها نسبت به یکدیگر را تقوا و پارسایی معرفی می‌کند؛ نه امور اعتباری همانند ثروت، زیبایی ظاهری، برخورداری از موقعیت اجتماعی و... آنچه به انسان ارزش می‌دهد، تقوا و ترس از خداوند جبار است. درباره اهمیت تقوا همان ترس از خدا بوده و شامل انجام تکالیف بندگی در برابر پروردگار است، روایات بسیاری در مجامع روایی شیعه و اهل سنت روایت شده است. در این مختصر به دو روایت اشاره می‌شود. امام محمد باقر(ع) به یکی از یارانش به نام سعد الخیر چنین توصیه فرموده و در نامه‌ای به او چنین نگاشته است: «أمَّا بَعدُ، فَإنِّی أوصِیكَ بِتَقوَی اللهِ فَإنَّ فِیها السَّلامَةَ مِنَ التَّلَفِ وَ  الغَنِیمَةَ فِی المُنقَلَبِ، إنَّ اللهَ یَقِی بِالتَّقوَی عَنِ العَبدِ مَا عَزب عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجلِی بِالتَّقوَی عَنهُ عَمَاهُ وَ جَهلُهُ وَ بِالتَّقوَی نَجَا نُوحٌ وَ مَن مَعَهُ فِی السَّفِینَةِ وَ صَالِحٌ وَ مَن مَعَهُ مِنَ الصَّاعِقَةِ وَ بِالتَّقوَی فَازَ الصَّابِرونَ وَ نَجَت تِلكَ العُصَبُ مِنَ المَهَالِكِ.» (۱۷) ترجمه روایت چنین است: «اما پس از [حمد و ثنای الهی] من تو را به تقوای الهی و پارسایی [و انجام فرامین خداوند و ترک نافرمانی او] سفارش می‌کنم؛ چرا که در آن، رهایی از نابودی، سود و بهره در جهان واپسین نهفته است. خداوند با تقوا (به برکت تقوا) از بنده آنچه را که از خردش دور است دور می‌کند و نادانی و جهالتش را مرتفع می‌سازد [و او را کفایت می‌کند] نوح (ع) و کسانی که با او در کشتی همراه شدند، با تقوا [از گردان طوفان ها و عذاب الهی] نجات یافتند و صالح«ع» و کسانی که با او بودند، به وسیله تقوا از صاعقه [و عذاب پروردگار] نجات یافتند و بدین طریق، گروه‌های دیگر از سختی‌ها و گردنه‌های دشوار رها شدند.» پیامبر اسلام(ص) نیز در حدیثی کوتاه چنین فرموده است: «مَن سَرَّهُ أن یَکُونَ أکرَمَ النَّاسِ، فَلیَتَّقِ اللهَ.» (۱۸) ترجمه حدیث چنین است: «هر کس دوست دارد گرامی‌ترین مردم باشد، از خدا پروا نماید [و در زندگی‌اش وظایفش را نسبت به خداوند بلند مرتبه به درستی انجام دهد؛ فرائض را انجام و گناهان را ترک نماید.] خلاصه سخن آنکه سوره حجرات دارای دستورهای اخلاقی ارزنده و انسان سازی است که عمل بدان، مسلمانان را به قرب خداوند رسانده و دستیابی به جامعه نیکو و فاضل را آسان می‌سازد. در این سوره که می‌توان آن را منشور اخلاقی قرآن کریم نامید، به آموزه‌های بلندی همانند مراعات ادب بویژه در برخورد با رسول گرامی اسلام(ص)، اهمیت تقوا و خداترسی، پرهیز از تجسس در کار دیگران، دوری از غیبت و بدگویی، تمسخر دیگران، افراد را با نام‌های زشت صدا کردن و پرهیز از بدگمانی، اشاره شده و مسلمانان را به این رفتارهای پسندیده در جامعه ارزشی فراخوانده است. امید که بتوانیم با عمل به دستورهای والای این سوره مبارکه در گسترش اخلاق نیک در جامعه نقش آفرینی کرده و با رذیلت‌های اخلاقی به مبارزه برخیزیم. پی‌نوشت‌ها ۱. المیزان، ج۱۸ ص۳۳۲ ۲. تفسیر المنیر، ج۲۶ ص۲۱۱ ۳. أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج۵ ص۱۳۱ ۴. نور الثقلین، ج۷ ص۸۷ ۵. تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳ ص۱۳۷ ۶. پیامبر اسلام(ص) که خداوند بلند مرتبه او(ص) را «رحمة للعالمین» توصیف فرموده، در فضیلت‌های اخلاقی و برخورداری از مکارم اخلاقی، بی‌مانند بوده است و قرآن کریم، او (ص) را اسوه و الگویی نیکو برای مومنان معرفی کرده است. از این رو سزاوار است مومنان، از اخلاق والا و برجسته آن پیامبر رحمت(ص) الگوبر
داری کرده و بکوشند اخلاق و رفتارشان با الگو برداری از اخلاق خوش پیامبر رحمت و محبت(ص) تغییر دهند. (ر.ک: چهل حدیث در اخلاق پیامبر رحمت (ص) ص۴- ۳) ۷. سوره حجرات، آیه ۲ ۸. تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳ ص۱۴۰- ۱۳۹ ۹. المیزان، ج۱۸ ص۳۳۸ ۱۰. الکشاف، ج۵ ص۵۶۵؛ المیزان، ج۱۸ ص۳۴۱ ۱۱. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹ ص۳۴۳ ۱۲. الکشاف، ج۵ ص۵۷۶ ۱۳. همان، ص۵۷۶ ۱۴. همان، ص۵۸۰ ۱۵. نور الثقلین، ج۷ ص۱۰۱ ۱۶. همان، ص۹۴ ۱۷. مکاتیب الأئمة، ج۳ ص۲۳۲ ۱۸. الکشاف، ج۵ ص۵۸۵ فهرست منابع ۱- ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، مؤسسة قرطبة ۲۰۰۰ ۲- احمدی میانجی، علی، مکاتیب الأئمة، قم، دار الحدیث ۱۴۲۶ق ۳- جزائری، أبوبکر جابر، أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، دار السلام ۱۹۹۲ ۴- زحیلی، وهبة، تفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر ۱۹۹۸ ۵- زمخشری، جارالله ابوالقاسم محمود بن عمر، الکشاف، ریاض، مکتبة العبیکان ۱۹۹۸ ۶- طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة ۱۳۷۹ ۷- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار إحیاء التراث العربی ۸- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعة، نور الثقلین، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی ۲۰۰۱
🚨 ویژه 📹 ببینید | نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به همسرشان در آخرین پیش از شهادت ✍🏻 بسم الله الرحمن الرحیم ▫️«فاطمه بضعه منی فمن اذاها فقد اذانی و من سرّها فقد سرّنی» ❇️ همسر گرانقدر عزیز و مهربانم حاجیه حکیمه عزیزم سلام علیکم 🔹حقیقتاً مانده‌ام در پیشگاه خداوند که چگونه می‌توانم در این روزهایِ قریبِ رفتن، حقَّ نزدیک به چهل ساله‌ی شما را اداء کنم. 🔹امیدی جز به بخشش و محبّت پیوسته‌ی شما و خداوند سبحان ندارم. 🔹روزت را تبریک می‌گویم و بخاطر این صبرِ چهل ساله دستت را می‌بوسم. 🔹از خداوند سبحان طول عمر توأم با زندگی فاطمی برایت خواهانم و از اینکه اوّلین سال را در روز مادر بدون مادر به سر می‌کنی برایت صبر و برای آن مرحومه‌ مجاهد اجر و غفران الهی خواهانم. 🔸همسر ناتوانت در اداء حق الهی خود ✍🏻 «قاسم» 📝هفتم اسفند ۱۳۹۷ قاریان افضل ایران ‎