شعر مدح و روضه امام حسن عسکری علیه السلام
وقت بیماری و غم ذکر حسن می گیرم
وسط روضه و دم ذکر حسن می گیرم
همه جا زیر علم ذکر حسن می گیرم
به خدا بین حرم ذکر حسن می گیرم
سامرا، ذکر حسن، بین حرم می چسبد
جمعِ نامِ تو شدن، زیر علم می چسبد
ما نشستیم سر سفره ی شاهانه ی تو
به فدای تو و آن لطف کریمانه ی تو
عرشیان صف زده پشت در کاشانه ی تو
خیر دیدیم چقدر از در این خانه ی تو
پاسبان حرمت خیل ملائک هستند
جیره خوار کرمت خیل ملائک هستند
خلق حیران تو و روی ملیحت آقا
به فدای تو و آن لحن فصیحت آقا
ماجرایی است عجب، دست مسیحت آقا
دست ما را برسان تا به ضریحت آقا
به فدای تو و آن گنبد و گلدسته ی تو
کس نخورده است در عالم، به در بسته ی تو
شور رویای شب ماست فقط خواب حرم
دل ما هست همان گوشه ی سرداب حرم
قسمت ما بشود کاش دم ناب حرم
تا بنوشیم فقط جرعه ای از آب حرم
هر چه می خواهد از این باب، گدا می گیرد
لطف بی حد شما، دست مرا می گیرد
می رود سمت جنان گریه کنت با زهرا
می شود چشم ترم در غم تو چون دریا
اثر زهر شده در رخت آقا پیدا
اولین روضه ی تو عمر کمت بود اما
لااقل خم نشدی، چشم شما تار نشد
قسمت سینه ی تو تیزی مسمار نشد
دست و پا می زنی و بال و پرت می آید
مهدی فاطمه بالای سرت می آید
اثر زهر جفا بر جگرت می آید
روضه ی ظهر دهم در نظرت می آید
همه سیراب ولی تشنه، عزیز زهراست
زیر کندیِ سر دشنه، عزیز زهراست
روی این خاک بگو، آه... تنت می ماند؟
زیر مرکب مگر آقا بدنت می ماند؟
غصه ای نیست... به تن پیرهنت می ماند
بین انگشت، عقیق یمنت می ماند
پسر فاطمه بالای سرش غوغا بود
سر عمامه ی آقای همه دعوا بود
وحید محمدی
#امام_حسن_عسکری
@aleyasein
#روضه_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
از غریبی میکشم پیوسته آه
میبرم بر مادرم زهرا پناه
هست عمری خانه ام تبعیدگاه
بیتِ من زندان و زندان قتلگاه
گر چه در عالم ندارم یاوری
مادری اَم، مادری اَم، مادری
هر چه بر عالم امامت کرده ام
در رهِ دین استقامت کرده ام
شیعیان را کِی ملامت کرده ام
در وفاداری قیامت کرده ام
خود نبودم غافل از احوالشان
با خبر بودم همه از حالشان
سالها در خلوتِ راز و نیاز
با خدای خویش کردم عقده باز
دوستانم جملگی در خوابِ ناز
پرچم اسلام شد در اهتزاز
همچو اَجدادم، به اوجِ اِبتلا
من خریدم بر خودم، درد و بلا
در جوانی، راهِ پیری رفته ام
چون حسن، مشکل مسیری رفته ام
سَروَم و با سربزیری رفته ام
همچنان عمه، اسیری رفته ام
یادِ زهرا، یادِ زینب، یادِ درد
گاه در تبعید، گه زندان، نبرد
دردهایی که بجانم ریخته
داغ بر روح و روانم ریخته
تاقت و صبر و امانم ریخته
ذکرِ یارب از زبانم ریخته
هر سحر، با خویش دارم زمزمه
روضه های سختِ آلِ فاطمه
درد دارم، دردِ مسمار و غلاف
دردِ محراب و سرِ دیده شکاف
دردِ مقتل، چکمه ی اهل خلاف
دردِ کوفه، آل عصمت را طواف!
هر یکی میخواست فریادِ بلند
روضه ی ناموسی و دادِ بلند
وای از دشنام و ننگ و عارها
اهلبیت و کوچه و بازارها
کاروان و بدترین رفتارها
عمه ها و تهمتِ خَمّارها
آلِ زهرا و کنیزی، آه آه
عترتِ طاها و هیزی، آه آه
آلِ عصمت در نظاره وای وای
چشم سرخان و اشاره، وای وای
پوشیه ها پاره پاره، وای وای
گوشِ پاره، گوشواره، وای وای
دست هایی بسته بود، از پشتِ سر
راس هایی در میانِ طشتِ زر
اینهمه درد و بلا بر سینه ام
من شهیدِ غربتی دیرینه ام
کشته ی دشنام و بغض و کینه ام
روز و شب در حسرتِ آدینه ام
آمد از رَه، چون امیدِ رفتنم
شد شبیهِ جدّ من، جان دادنم
باید از این گوشه ی تبعید رفت
با دلِ پر خون و پر امید رفت
دمبدم با ظالمان جنگید رفت
گر چه قاتل بر غمم خندید رفت
ناله های مُنسجم دارم به لب
اِنتقم یا منتقم دارم به لب
آری آری، میرسد صبح قیام
عَن قریب آید ز ره، فجرِ سلام
مهدی اَم آید برای انتقام
ای مرا اَحباب! با هم انسجام
هست واجب، بر تمامِ شیعیان
یاریِ مهدی به پنهان و عیان
#حاج_محمودژولیده
@aleyasein
قصد، قصد زیارت است اما
مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هر آنکس دید
گفت باید به کربلا برود
-نجف و کربلا- دلم لرزید،
-مشهد و کاظمین- خوب آمد
یازده بار استخاره زدم
تا بفهمد به سامرا برود
ابتدای مسیر، الله است
انتهایش بقیةالله است
سامرا وعدهگاه آخر ماست
جاده باید به انتها برود
همه یک روح و یک بدن هستید
پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد
تا به دیدار مجتبی برود
تو بقیع پر از مخاطرهای
کربلایی و در محاصرهای
یا که باید جگر به زهر دهی
یا سرت روی نیزهها برود..
#شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
"براي شهادت امام عسگری صلوات الله علیه"
کام بهار طعمه جام خزان شده
زهری بلای جان امامی جوان شده
غربت کم است در حق مردی که خانه اش
زندان و خود شبیه به زندانیان شده
بی تاب لرزش بدنش دیده زمین
گریان دست و پا زدنش آسمان شده
حتی برای کاسه آبی رمق نداشت
دستی که از شرار ستم ناتوان شده
برخورد چیست با لب و دندان که مهدی اش
حالا کنار بستر او روضه خوان شده
ای وای از آن غریب که لب های تشنه اش
زخمی دست بی ادب خیزران شده
ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او
پایین نشین مجلس نامحرمان شده
ای وای از آن شهید که انگشت های او
مقصود دست غارت یک ساربان شده
محمدعلي بياباني
@aleyasein
﷽
"براي شهادت امام عسگری صلوات الله علیه"
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضه خوان باشد
دریایی از رنج و غریبی موج خواهد زد
نام حسن در روضه هرجا درمیان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
سقف مزارت هم زمانی آسمان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
وضعت میان خانه چون زندانیان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
خون دلت از کنج لب هایت روان باشد
آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که
گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد
سخت است تشنه باشی و لب های لرزانت
حتی برای آب خوردن ناتوان باشد
هنگام برخورد لبت با کاسه ی آب است
وقت گریز روضه های خیزران باشد
محمدعلي بياباني
@aleyasein
شدهست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش
به غیر او که جمالش إذا تَنَفّسِ صبح است
کدام نور به خورشید میرسد برکاتش؟..
میآید او که جهان روزۀ سکوت بگیرد
به زیر سایۀ نهجالبلاغۀ کلماتش
ربیعالاول و آخر... تمام سال بهار است
اگر که ریشه دواند به فصلها نفحاتش
کسی که گفت امام ششم به او «لَخَدِمتُه»
به راستی که محال است وصف کردن ذاتش
در الغدیر شریک است طبق قولِ امینی
کسی که بوی «وَ عَجّل» میآید از صلواتش
#امام_زمان_عج
#مسعود_یوسف_پور
@aleyasein