بدونِ چون و بدونِ چرا نمی ماندند
شبیه رود ، شبیه صبا ، نمی ماندند
چه کربلاست که عالم به هوش می آید...
پس از شنیدن چاووش ها نمی ماندند
به التماس ، به خواهش ، به هر چه که می شد
خلاصه قافله می رفت ، جا نمی ماندند
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
از اشتیاق حرم روى پا نمی ماندند
فروختند النگوى نوعروسان را
قدیم معطل این چیزها نمی ماندند
شب زیارتىِ اربعین ، دهاتى ها
به احترام تو در روستا نمی ماندند
فقط دو مرتبه باید به #کربلا بروى
بدین طریق بفهمى چرا نمی ماندند
خدا نبود اگر این ” حسین ، حسین ” نبود
و بندگان خدا ، با خدا نمی ماندند
#استاد_علی_اکبر_لطیفیان
#بر_مشامم_میرسد_هر_لحظه_بوی_کربلا
#بر_دلم_ترسم_بماند_آرزوی_کربلا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#حسین_جان
#اربعین
@aleyasein
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید
از شما میشنوم عطر گل یاسین را
خاکها! رنگ یقینی به گمانم بدهید
جامی از اشک فراهم شد اگر، ای مردم
به تسلایِ دل هم سفرانم بدهید
طول یک چلّه جدایی، به خدا یک عمر است
گاه خطّ و خبر از سیر زمانم بدهید
گر خبر دار شدید از گل داودی من
یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید
پارههای دلم افتاده در این دشت، به خاک
رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید
کاکل آشفته، به خون خفته، در این جا سروی
باز در سایهاش آرامش جانم بدهید
این رباب است که با لالهرخان میگوید:
ذکر لالایی گل را به زبانم بدهید
من که از عطر گل فاطمه، مدهوش شدم
خبر از حال و هوای دگرانم بدهید
سجدهها کردهام از بوسه بر این تربت پاک
طاقت از دست شد آرامش جانم بدهید
دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد
برگی از آن گلِ صدبرگ نشانم بدهید
اربعین نیست حدیثی که فراموش شود
شعلۀ عشق، نه آن است که خاموش شود
#اربعین_حسینی
#محمدجواد_غفورزاده
@aleyasein
شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
ستاره میرود از هوش، یک نظر برخیز
کبوتری که به شوق تو بال در خون زد
به بام عشق تو گسترده بال و پر برخیز
چو من به حسرت یک چشم بوسه بر قدمت
نشسته در ره تو خاک رهگذر برخیز
رسیده زائر دلخستهای ز غربت راه
که مانده از سفری سرخ دربه در، برخیز
شبانههای شب شام را دلم طی کرد
به هُرم چلّه نشستم در این سفر برخیز
کنون که خون دلم سرخ همچو لالهٔ دشت
به چهره میچکد از چشمهای تر برخیز
یه یک اشاره بگویم: قسم به حرمت عشق
سکینه آمده از راه، ای پدر! برخیز
#اربعین_حسینی
#غلامرضا_شکوهی
@aleyasein
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
در صفوف پیادگانِ بهشت
موج در موج پیش میرفتیم
شعرِ کشف و شهودمان در راه
غرق تصویر و فکر و عاطفه بود
وصل، ابعاد تازهای مییافت
اربعین، بهترین مکاشفه بود
تا مقام خلوص و یکرنگی
راه کم مانده بود و من مشتاق
پیِ هر گام جلوهگر میشد
کوچهباغی به ساحت اشراق
قصد کردم کمی درنگ کنم
موکب برگزیدهای دیدم
روی دیوارهای کاگلیاش
پرچم داغدیدهای دیدم
نقش خورشیدِ ترمهکوب شده
روی پرچم دل مرا میبُرد
چشمهای به خون نشستۀ او
زائران را به کربلا میبرد
بغض کردم کمی جلو رفتم
میزبان آمد و تبسم کرد
بیتکلف درست مثل خودم
عربی فارسی تکلم کرد
گفتم: اشلونک، ایها الساقی؟
- حرفها داشت در دل تنگش -
گفت: شُکراً! مرا هوایی کرد
استکانهای چای پررنگش
گوشهای دنج چای نوشیدم
غرق در بغض و حیرت و نجوا
به خودم آمدم... یکی میگفت:
«موکب اهل سنت است اینجا»
بغض آنقدر پافشاری کرد
که سرانجام گونهام تر شد
لحن نجوای من عوض شده بود
حیرتم با جنون برابر شد
سر بیتن هنوز هم بر نی
داشت آیاتی آشنا میخواند
لبِ خورشیدِ ترمهکوب شده
اهل توحید را فرا میخواند
#زیارت_اربعین_حسینی
#علیرضا_سالکی
@aleyasein
سترده سایهی شک را فقط یقین حسین
که مومنیم همه بی گمان به دین حسین
نبرده ایم به دامان خلق دست نیاز
که رزق دهر رسیده است از آستین حسین
چه حاجت است به تایید دیگران ما را
که زنده ایم به امید آفرین حسین
خوشا به حال شما که گذشته اید از مرز
نشسته بر تنتان خاک سرزمین حسین
چه لحظه های ملولیاست روزگار فراق
خوشا به حال دل شاد زائرین حسین
رسیده موسم شوریدگی و آشوبیم
که دستمان نرسیده به اربعین حسین
#زیارت_اربعین_حسینی
#ریحان_ابراهیم_زادگان
@aleyasein
#اربعین_حسینی
#جامانده_ها
گدای نامه سیاهم ، غلام چهره سیاه
همان کسی ، که به دست خودش شده گمراه
همانکه گریه برای تو کرد و بعد از آن ...
نگاه پشت نگاه و ... گناه پشت گناه
همانکه حاصل یک عمر ، نوکری اش را
میان چاه گناهان ، تباه کرده تباه
کمیت بختِ منِ زار ، لنگ لنگان است
همیشه رفته سر من ، کلاه ، روی کلاه
برای اینکه قبولم کنی به فرزندی ...
تمام کودکی ام را ، گذاشتم سرِ راه
چه روزگار غریبی ست ، نوکرت تنهاست
به روضه می برم از دست روزگار ، پناه
کبوتران تو با "باز" می پردند آقا
غلام خانه ات همسفره میشود با شاه
به برق گنبد زردم عجیب ، دلبسته
به رقص پرچم سرخم عجیب ، خاطرخواه
به اربعینِ تو سوگند ... من کم آوردم
دگر مجالِ غزل نیست ، صحبتم کوتاه ...
اگر بناست ، پس از مرگ ، کربلا بروم ...
" به عزت و شرف لا اله الا الله ... "
رضا قاسمی
@aleyasein
#اربعین_حسینی
بی لیاقت بودم و شور و نوا قسمت نشد
اربعین آمد وَ لیکن کربلا قسمت نشد
علّتش را جستجو کردم میان قلبِ خود
روسیاهی ام سبب شد که عطا قسمت نشد
رفتن و رخصت گرفتن از علی یادش بخیر
دیدی آخر گنبدِ شیرخدا قسمت نشد؟
دور ماندم از مواکب ..از هیاهوی راه
چای شیرینِ عراقی ها چرا قسمت نشد
یادِ دختر بچّه های سینی چایی به دست..
حیف شد حسّ ِ خوبی آن راهها قسمت نشد
سفره های بی ریا یادش بخیر و لطف ها یادش بخیر
نانی از نان های بینِ سفره ها قسمت نشد
هرچه بود از سفره ها یک خاطره مانده بجا
در نهایت... رفتن کرببلا قسمت نشد..
محسن راحت حق
@aleyasein
#اربعین
#جاماندن
غصهی ماهی میان تنگ تنها ماندن است
گرچه سخت است ، عاقبت میلش به دریا ماندن است
ما همه چون ماهی در تنگ اینجا مانده ایم
غصهی زوارِ هرسال ، اربعین جا ماندن است
فیلم های زائرانِ در طریقش را ببین
جای ما خالی میان زائران اربعین
دیدم اینجا هرکسی را شد به عشقت مبتلا
نقرهی قلبش فقط با اشک چشمش شد طلا
دورم از شش گوشه اما تا سلامت میدهم
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا»
ترس دیگر نیست ، مانده آرزویش بر دلم
شد دوسال این دوری اما من هنوزم غافلم
بر لب ما هست دائم ذکر «یاامن یجیب»
همّه جا ماندیم... چایی ریز ، مداحان ، خطیب
چشم سر بسته ولی چشم دل ما کربلاست...
در میان روضه مان دارد می آید بوی سیب
خواب میبینم ، من ایرانم چرا در اربعین
لعن بر آنکه مرا کرده چنین خانه نشین
یاد باد آن کوله های بار بسته ای رفیق
راه میرفتیم با پاهای خسته ای رفیق
روضه خواندن در مسیر کربلا یادش بخیر
روضهی در راه را یادم نرفته ای رفیق
روضهی ما در مسیر این عزت است و احترام
گاه گاهی هم مسیر روضه ها میرفت شام...
۳۱شهریور۱۴۰۰
#محمدحسین_چاوشی
التماس دعا
@aleyasein
چاره ی آتش عشقی که به جان افتاده
خُنَکا ایست که درسنگ حرم موجود است
#علی_اصغر_یزدی
#اربعین
#کربلا
@aleyasein