eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
963 ویدیو
121 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز ستاره می‌رود از هوش، یک نظر برخیز کبوتری که به شوق تو بال در خون زد به بام عشق تو گسترده بال و پر برخیز چو من به حسرت یک چشم بوسه بر قدمت نشسته در ره تو خاک رهگذر برخیز رسیده زائر دل‌خسته‌ای ز غربت راه که مانده از سفری سرخ دربه در، برخیز شبانه‌های شب شام را دلم طی کرد به هُرم چلّه نشستم در این سفر برخیز کنون که خون دلم سرخ همچو لالهٔ دشت به چهره می‌چکد از چشم‌های تر برخیز یه یک اشاره بگویم: قسم به حرمت عشق سکینه آمده از راه، ای پدر! برخیز @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
جاده در پیش بود و بی‌وقفه سوی تقدیر خویش می‌رفتیم در صفوف پیادگانِ بهشت موج در موج پیش می‌رفتیم شعرِ کشف و شهودمان در راه غرق تصویر و فکر و عاطفه بود وصل، ابعاد تازه‌ای می‌یافت اربعین، بهترین مکاشفه بود تا مقام خلوص و یکرنگی راه کم مانده بود و من مشتاق پیِ هر گام جلوه‌گر می‌شد کوچه‌باغی به ساحت اشراق قصد کردم کمی درنگ کنم موکب برگزیده‌ای دیدم روی دیوارهای کاگلی‌اش پرچم داغدیده‌ای دیدم نقش خورشیدِ ترمه‌کوب شده روی پرچم دل مرا می‌بُرد چشم‌های به خون نشستۀ او زائران را به کربلا می‌برد بغض کردم کمی جلو رفتم میزبان آمد و تبسم کرد بی‌تکلف درست مثل خودم عربی فارسی تکلم کرد گفتم: اشلونک، ایها الساقی؟ - حرف‌ها داشت در دل تنگش - گفت: شُکراً! مرا هوایی کرد استکان‌های چای پررنگش گوشه‌ای دنج چای نوشیدم غرق در بغض و حیرت و نجوا به خودم آمدم... یکی می‌گفت: «موکب اهل سنت است اینجا» بغض آنقدر پافشاری کرد که سرانجام گونه‌ام تر شد لحن نجوای من عوض شده بود حیرتم با جنون برابر شد سر بی‌تن هنوز هم بر نی داشت آیاتی آشنا می‌خواند لبِ خورشیدِ ترمه‌کوب شده اهل توحید را فرا می‌خواند @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
سترده سایه‌ی شک را فقط یقین حسین که مومنیم همه بی گمان به دین حسین نبرده ایم به دامان خلق دست نیاز که رزق دهر رسیده است از آستین حسین چه حاجت است به تایید دیگران ما را که زنده ایم به امید آفرین حسین خوشا به حال شما که گذشته اید از مرز نشسته بر تنتان خاک سرزمین حسین چه لحظه های ملولی‌است روزگار فراق خوشا به حال دل شاد زائرین حسین رسیده موسم شوریدگی و آشوبیم که دستمان نرسیده به اربعین حسین @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
گدای نامه سیاهم ، غلام چهره سیاه همان کسی ، که به دست خودش شده گمراه همانکه گریه برای تو کرد و بعد از آن ... نگاه پشت نگاه و ... گناه پشت گناه همانکه حاصل یک عمر ، نوکری اش را میان چاه گناهان ، تباه کرده تباه کمیت بختِ منِ زار ، لنگ لنگان است همیشه رفته سر من ، کلاه ، روی کلاه برای اینکه قبولم کنی به فرزندی ... تمام کودکی ام را ، گذاشتم سرِ راه چه روزگار غریبی ست ، نوکرت تنهاست به روضه می برم از دست روزگار ، پناه کبوتران تو با "باز" می پردند آقا غلام خانه ات همسفره میشود با شاه به برق گنبد زردم عجیب ، دلبسته به رقص پرچم سرخم عجیب ، خاطرخواه به اربعینِ تو سوگند ... من کم آوردم دگر مجالِ غزل نیست ، صحبتم کوتاه ... اگر بناست ، پس از مرگ ، کربلا بروم ... " به عزت و شرف لا اله الا الله ... " رضا قاسمی @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
بی لیاقت بودم و شور و نوا قسمت نشد اربعین آمد وَ لیکن کربلا قسمت نشد علّتش را جستجو کردم میان قلبِ خود روسیاهی ام سبب شد که عطا قسمت نشد رفتن و رخصت گرفتن از علی یادش بخیر دیدی آخر گنبدِ شیرخدا قسمت نشد؟ دور ماندم از مواکب ..از هیاهوی راه چای شیرینِ عراقی ها چرا قسمت نشد یادِ دختر بچّه های سینی چایی به دست.. حیف شد حسّ ِ خوبی آن راهها قسمت نشد سفره های بی ریا یادش بخیر و لطف ها یادش بخیر نانی از نان های بینِ سفره ها قسمت نشد هرچه بود از سفره ها یک خاطره مانده بجا در نهایت... رفتن کرببلا قسمت نشد.. محسن راحت حق @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
غصه‌ی ماهی میان تنگ تنها ماندن است گرچه سخت است ، عاقبت میلش به دریا ماندن است ما همه چون ماهی در تنگ اینجا مانده ایم غصه‌ی زوارِ هرسال ، اربعین جا ماندن است فیلم های زائرانِ در طریقش را ببین جای ما خالی میان زائران اربعین دیدم اینجا هرکسی را شد به عشقت مبتلا نقره‌ی قلبش فقط با اشک چشمش شد طلا دورم از شش گوشه اما تا سلامت میدهم «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا» ترس دیگر نیست ، مانده آرزویش بر دلم شد دوسال این دوری اما من هنوزم غافلم بر لب ما هست دائم ذکر «یاامن یجیب» همّه جا ماندیم... چایی ریز ، مداحان ، خطیب چشم سر بسته ولی چشم دل ما کربلاست... در میان روضه مان دارد می آید بوی سیب خواب میبینم ، من ایرانم چرا در اربعین لعن بر آنکه مرا کرده چنین خانه نشین یاد باد آن کوله های بار بسته ای رفیق راه میرفتیم با پاهای خسته ای رفیق روضه خواندن در مسیر کربلا یادش بخیر روضه‌ی در راه را یادم نرفته ای رفیق روضه‌ی ما در مسیر این عزت است و احترام گاه گاهی هم مسیر روضه ها میرفت شام... ۳۱شهریور۱۴۰۰ التماس دعا @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
چاره ی آتش عشقی که به جان افتاده خُنَکا ایست که درسنگ حرم موجود است @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
صلی الله علیک یا اباعبدالله یک سال در هوایِ زیارت گریستم از راهِ دور ، گوشه ی هیئت گریستم امّا گناه مانعِ قرب و وصال بود بی آبرو شدم ، ز خجالت گریستم با التماس هم نشد آخر حرم روم دیگر نبود فرصت صحبت ، گریستم یاد تو بوده ام به نماز و دعا ، حسین حتی اگر میان عبادت گریستم گفتند : "زائرش نشدی قسمتت نبود" عاصی ز شوربختیِ قسمت گریستم شب ۱۴ صفر ۱۴۴۳ @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
قَدْ کَلَّتْ لِسَانِی کَثْرَةُ ذُنُوبِی‏  وَ أَذْهَبَتْ عَنِّی مَاءَ وَجْهِی  فَبِأَیِّ وَجْهٍ أَلْقَاکَ؟! همانا کثرت گناهان، زبانم را به لکنت انداخته و آبروی من را بُرد  پس با چه رویی با تو روبرو شوم؟! آری گناه ، مانعِ قرب و وصال بود بی آبرو شدم ، ز خجالت گریستم @aleyasein
۳۱ شهریور ۱۴۰۰