eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.9هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
940 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
1_12465961333.mp3
6.32M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | السلام علی اهل مشایه حاج‌مهدی 🏴 ویژه ؛ ۱۴۰۳ @aleyasein
1403041706.mp3
17.3M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | هم حسینی‌ها، هم یزیدی‌ها کربلایی 🏴 ویژه ؛ ۱۴۰۳ @aleyasein
1_12465965800.mp3
4.79M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | تو اباالاحراری حاج‌مهدی 🏴 ویژه ؛ ۱۴۰۳ @aleyasein
شور5 (9).mp3
6.63M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | فراموش میشم کربلایی‌حسین 🏴 ویژه ؛ ۱۴۰۳ @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ بگو بالاخره... پای روضه‌ات درست میشم 😭 مولا عاشقمونه زود غریبه نشیم با امام حسین علیه السلام @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ حق بده خیلی هوایِ بوسه‌هایت کرده‌ام از عموجان بیشتر  بابا صدایت کرده‌ام عمه دستم را گرفته بود اما آمدم... فکر کردی که عموجانم رهایت کرده‌ام؟ مقتل مأثور هستم غارتِ  گودال را ازدحامِ زخمهایت را روایت کرده‌ام خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کرده‌ام پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد دید لشکر آمدم  خود را عبایت کرده‌ام آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم اینقدر گویم که در آغوش جایت کرده‌ام هرچه می‌خواهند بر من می‌زنند و می‌روند شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کرده‌ام خواستند از تو جدا سازند من را که نشد آه شرمنده اگر که جابجایت کرده‌ام آخرش من را مُشبک کرده‌اند این نعلها راضی‌ام خود را ضریحِ کربلایت کرده‌ام   من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی دیدی آخر  جا میانِ بوریایت کرده‌ام آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد دیدی وقتی که سپر  خود را برایت کرده‌ام سینه‌ام را سینه‌ات را  عاقبت با زور دوخت حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت حسن لطفی @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن می‌آمد یازده ساله ترین شیرِ حسن می‌آمد بر تن از پیرهن خویش کفن ساخته است او حسینیه‌ای از خشتِ حسن ساخته است رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک یازده جرعه‌ی ناب از  یَمِ حیدر خورده است خوب پیداست که بر غیرتِ او برخورده است دست حق بر درِ خیبر بخورد می‌فهمند به رگ غیرت او بَر بخورد می‌فهمند او یتیمی است که نعلین ندارد حتی فکر صد زخم در آن بین ندارد حتی او نمی‌دید که خاری به کف پایش بود دامن پیرهنش زیر قدمهایش بود چند باری به زمین خورد ولی باز دوید تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید خیره چشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود دورِ گودال فقط دایره در دایره بود همه با خاطره‌ی بغضِ علی جمع شدند حلقه در حلقه به یک نقطه ؛ ولی جمع شدند حلقه‌ها تنگ‌تر از تنگ‌تر از قبل شده قلب‌ها سنگ‌تر از سنگ‌تر از قبل شده باید از  بینِ همه رد بشود می‌داند نه محال است مردد بشود می‌داند... رد شد از حلقه‌ی پیرانِ عصازن و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن بعد از آن سخت دوید از دو سه تا حلقه‌ی اسبان سواری وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُم‌ها همه‌سو هولِ قدم‌ها وعَلَم‌ها به خودش گفت کمی مانده برو  از وسط اینهمه جامانده برو  پیش می‌رفت ولی حلقه‌ی یک لشکر شد متراکم متراکم متراکم‌تر شد داشت از بین همین فاصله‌ها رد می‌شد از دل هلهله‌ها، هروله‌ها رد می‌شد رد شد از حلقه‌ی سرنیزه و از حلقه‌ی شمشیر و کمانگیر و کف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و  لب گودال رسید و ته  گودل چه دید و... که سنان بود  و سنان داشت نیزه‌ای فاتحه خوان داشت حرمله غرقِ عرق چشم بر آن نیمه‌ جان داشت آخرین تیر خودش را به کمان داشت مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود ولی قدِ کمان داشت پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود... پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد  تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد  راه یک تیرِ سه‌شعبه به دو حنجر اُفتاد ناله‌ای بین گلو بود که زهرا غش کرد او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد کاش جبریل جراحات دو تَن را می‌بست کاش می‌شد که علی  چشم حسن را می‌بست باز  از خاک حسن مادر خود را برداشت شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت... حسن لطفی @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ نزد ما خوب است شادی ، نزد ما غم بهتر است غرق بارانیم اما اشک نم نم بهتر است هرکه یکجا کاسه اش پُر شد ، گدایی کرد و رفت رزقِ ما را گر رساند یار کم کم ، بهتر است روز و هفته ، ماه و سال اهل مناجاتیم ما ماههای سال خوبند و محرّم بهتر است شعرها خواندیم و خیلی گریه ها کردیم ، باز از میان نوحه ها -باز این چه ماتم- بهتر است هرکسی را کار و باری هست و بین کارها نوکری کردن برای شاه عالم بهتر است زندگی بی کربلا یعنی عذاب اندر عذاب از بهشت بی حسین اصلاٌ جهنّم بهتر است تِکیه با هم ،روضه با هم ، راه با هم رفته ایم عشق ، ما را می خرد یک روز ، با هم بهتر است زندگی را جستجو کردیم در هرجا که شد زندگی هرجا که باشد زیر پرچم بهتر است @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ زير نور شمس ديگر حرفي از مهتاب نيست تا كه زينب هست جاي جلوه ي اصحاب نيست @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ چنان به سینه فشردی مرا، که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می‌گفتم: اشتباه گرفتی @aleyasein