eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
900 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| میدونستي تسبیحات حضرت زهرا(س) چنین معناي قشنگي‌ داره؟‌ @aleyasein
🔹لبخند جماران🔹 دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم کنارت چای می‌نوشم به قدر یک غزل خواندن به قدری که نفس تازه کنم، خیلی نمی‌مانم کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته در اعماق جنگل‌های گیلانم رها، بی‌شیله پیله، روستایی، سادۀ ساده دوبیتی‌های باباطاهرم عریان عریانم شبی می‌خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حملۀ چنگیزخان آمد؛ نمی‌دانم - چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم در آتش خانه‌ام می‌سوخت، گفتم آه... دیوانم چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم.. فراوان داغ دیدن‌ها؛ به مسلخ سر بریدن‌ها حجاب از سر کشیدن‌ها؛ از این غم‌ها فراوانم شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری به سینه داغدار کشتۀ حمام کاشانم سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان که تهران‌تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان تو را لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم @aleyasein
ح مسلم وافی: 🌸سلام علیکم 🔸 کانال محتواهای جمعیتی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3788177457C1c24ab6741 🔸 کانال نهضت جمعیتی 👇 http://eitaa.com/joinchat/2386952243Ca908266e74 🔸 کانال مهارتهای کاربری تربیت فرزند👇 https://eitaa.com/joinchat/455475216C36f34d8b06 👇👇 http://eitaa.com/Moslemvafi ⭕️ اینستا گرام👇👇 https://instagram.com/vafi_moslem?igshid=1iifwat4z6pis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا طی کن شب لب‌تشنگی را ببین تاب و تب لب‌تشنگی را هزاران سال شد چشم‌انتظاریم بنازم مکتب لب‌تشنگی را @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹شانۀ صبوری🔹 تا چون تو را زمانه به ماتم قرین کند داغی چنان رساند که غربت‌نشین کند در غربت مدینه بدل می‌شود به خون خاکی که نقش مهر تو، داغ جبین کند از ناله‌های گرم تو نای زمان پُر است تا خود چه‌ها که این نفس آتشین کند بی‌شک به چلّه با تو نشسته‌ست آسمان تا گریه پا به پای تو یک اربعین کند دود از خیام سوخته برخاست، نوحه کن چندان که تیره آه تو روی زمین کند «کوه از کمر شکست»، مگر یک دم اقتدا با شانۀ صبوری «امّ البنین» کند برآن سرم که «فاطمه» را همرهی کنم با روضه‌خوان داغ تو قالب تهی کنم با «فاطمه» مخواه برابر صدا کنند نام مرا مباد که «مادر» صدا کنند با کودکان خویش سپردم، مرا مباد هم‌نام «یادگار پیمبر» صدا کنند می‌خواستم «حسین و حسن» را به خانه‌ات باری، امام! «سید و سرور» صدا کنند می‌گریم از تداعی عصری که خیمه‌ها «عباس» را به گریه، مکرر صدا کنند شاید به دیدن زره چاک چاک او شیر مرا«شقایق پرپر» صدا کنند... راوی نشست و قصۀ دست بریده کرد با من حکایت تو به آب دو دیده کرد... از حال روزگار، خبر می‌رسد به من باری، خبر به حال دگر می‌رسد به من از داغ‌ها هر آنچه بجویی سترگ‌تر داغ سترگ چار پسر می‌رسد به من چشمی به روزگار ندارم، ولی دریغ از دست او دو دیدۀ تر می‌رسد به من خشکیده خون بازوی عباس روی آن وقتی به یادگار، سپر می‌رسد به من زان حج ناتمام، طواف سر «حسین» یا استلام دست «قمر» می‌رسد به من؟ خورشید روی نیزه به زینب رسیده بود مهتاب روی نیزه اگر می‌رسد به من ابری برآمد و خبر از کاروان رسید راوی به گریه پیشتر از کاروان رسید... ای غربت مدینه به شام تو، نوحه‌خوان عالم ز ناله‌های مدام تو نوحه‌خوان شب‌های بی‌شماری از این دست، اختران بر زخم‌های «ماه تمام» تو نوحه‌خوان ای چاوشان قافلۀ غربت حسین در لحظۀ وداع و سلام تو نوحه‌خوان عرش خدا، نظاره کن! آنک به قتلگاه بر پیکر غریب امام تو نوحه‌خوان راوی رسید و نوحه‌کنان گفت: «جان آب برخیل تشنگان خیام تو نوحه‌خوان» در من هزار حنجره روزی هزار بار این‌گونه با شنیدن نام تو نوحه‌خوان در ماتم حسین تو همدوش فاطمه گرید بقیع با تو در آغوش فاطمه ‏ @aleyasein
علیهاالسلام 🔹روضه‌خوان حسین🔹 فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین -و نه به خاطر فرزند- روضه‌خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود @aleyasein
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹سائل هر ساله🔹 گویند فقیری به مدینه به دلی زار آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار زد بوسه بر آن درگه و اِستاد مؤدب گفتا به ادب با پسر حیدر کرّار کِای صاحب این خانه یکی مرد فقیرم بیمار و تهیدست و گرفتار و دل‌افکار هر سال در این فصل از این خانه گرفتم بر خرجی یکسالۀ خود هدیۀ بسیار گفتا به زنان امّ‌بنین مادر عبّاس با سوز دل سوخته و دیدۀ خونبار کز زیور و زر هرچه که دارید بیارید بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار خود سائل هر سالۀ عبّاسِ من است این عبّاس، دل‌آزرده شود گر برود زار دادند بدو زیور و زر آنچه که می‌بود از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد بگذاشت ز غم، گریه‌کنان چهره به دیوار گفتند همه هستی این خانه همین بود ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار آن سائل دلباخته با گریه چنین گفت کِای در همه‌جا بوده به خیل ضعفا یار بر من درِ این خانه گدایی‌ست بهانه من عاشق عبّاسم، نه عاشق دینار من آمده‌ام بازوی عبّاس ببوسم من در پی گل، روی نهادم سوی گلزار هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک هر بار شدم محو رخ صاحب این دار یک لحظه بگویید که عبّاس بیاید باشد که برم فیض از آن چهره دگربار ناگاه، زنان شیونشان رفت به گردون گفتند فروبند لب ای مرد گرفتار ای عاشق دلسوخته‌! ای محو رخ دوست! ای سائل دلباخته! ای طالب دیدار! دستی که زدی بوسه، جدا گشت ز پیکر ماهی که تو دیدی، به زمین گشت نگونسار آن دست کز او خرجی یکساله گرفتی شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار سر بر سرِ نی، دست جدا، تن به روی خاک لب تشنه، جگر سوخته، دل شعله‌ای از نار این طایفه هستند در این خانه سیه‌پوش این خانه بُوَد در غم عبّاس، عزادار... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر زمین خلاصه می‌شود به این: مادر شهید پیش از آنکه مادر شهید می‌شود «شهید» می‌شود... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم گرچه در سِرِّ هوالهو همه‌ی ها زهراست گرچه در جانِ حرا چله‌ی اِحیا زهراست گرچه در عینِ علی معنی اَعلی زهراست  گرچه در معنیِ لولاک معما زهراست بنویسید فقط حضرتِ زهرا زهراست آنکه در ذائقه‌ی عشق تصرف کرده‌است آنکه پیش از قدم خویش تشرف کرده‌است آنکه در قامت یک نور توقف کرده‌است شب معراج خودش سیب تعارف کرده‌است تا بدانند چرا اُمِ‌ابیها زهراست از خدا جلوه‌ی او گرمِ دل‌آرایی بود موقع آمدنش عشق تماشایی بود عرش تا فرش فقط غرقِ شکوفایی بود آنکه در گوش خدیجه خودِ لالایی بود قبل میلادِ خدیجه به تماشا زهراست دید حق نور فقط نور جهان می‌خواهد قلبِ بی جانِ زمین یک ضربان می‌خواهد دید حق ظلمت مکه فوران می‌خواهد جمع احمد و علی ، فاطمه‌جان می‌خواهد گفت ای جهل و خرافات مهیا زهراست دختری آمده تا زن به کمالش برسد تاکه زمزم به تماشای زُلالش برسد تا پیمبر به جوابش به جلالش برسد صلواتی که خدا داده به آلَش برسد تا ببینند همه کار فقط با زهراست  آمده تا بنشیند به شبستان علی آمده تا برود باز به قربان علی تا که نُه‌سال شود بی سرو سامان علی تا بسازد فقط او با نمک و نان علی تا بمیرند حسودانِ علی تا زهراست شیر وقتی که به سر ، تیغِ دوسر می‌چرخاند مثل گرداب سر و دست و سپر می‌چرخاند گِرد خود دست خدا کوه و کمر می‌چرخاند درِ خیبر به رویِ دست اگر می‌چرخاند همه دیدند رجزهای علی یازهراست آب را مهریه‌اش ساخت که باران بشود دو سه خرما به کسی داد که سلمان بشود چادرش داد که یک قوم مسلمان بشود او رضا داد به ما ، کشورم ایران بشود مادر اینهمه آلاله‌ی زیبا زهراست مادری کرد و به ما لطف ، فراوان کرده با حسینش همه را مستِ حسن جان کرده کربلا را جگرِ مردم ایران کرده خاکِ ما را حرمِ شاه‌خراسان کرده به شهیدان حرم زمزمه‌ی ما زهراست گفته بودیم به این خصم خزانش برسد صبر کردیم فقط تا هیجانش برسد رخش بر رستم و آرش به کمانش برسد انتقامی که بزرگ است زمانش برسد لب اگر تر بکند نعره‌ی ما یازهراست (حسن لطفی ۹۹/۱۱/۱۴) @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم از نجف آمده‌ام از نجف آبادِ علی تا بخوانم همه جا نادِعلی نادِعلی من و ایوانِ علی پنجره‌فولادِ علی که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی هرکه شد غرقِ علی دید علی فاطمه است مرتضی مثل کسی نیست ولی فاطمه است باید از خلق چهل سال جدا بنشیند تا چهل سال فقط پیشِ خدا بنشیند هِی به معراج رَوَد هِی به دعا بنشیند چله‌ای آخرِ سر غارِ حرا بنشیند تا خدا هرچه که دارد به پیمبر بدهد تا به قرآنِ خودش سوره کوثر بدهد باید او عینِ پیمبر  خودِ خاتم باشد باید انگار خداوند مجسم باشد باید او معنیِ اسلام مُسَلم باشد جمع اسما‌ء خدا جامعِ اعظم باشد باید این مرد علی باشد و حیدر بشود تا که با حضرتِ صدیقه برابر بشود مادرِ آخرت آمد که به دنیا برسد خاکِ لب تشنه مُهیاست که دریا برسد مریم و آسیه و هاجر و حوا برسد فاطمه آمده تا اینکه به زهرا برسد  نقطه‌ی فا به بَرِ نقطه‌ی باء آمده است آی جبریل بخوان مادرِ ما آمده است چارده مرتبه حق گفت که تنها زهراست چار علی چار محمد همه زهرا زهراست یک حسین و دو حسن این سه به یکجا زهراست حضرتِ جعفر از او حضرت موسی زهراست او که مادر شده بر سرورِ پیغمبرها پس بگو نیست مگر مادر پیغمبرها هرچه جبریل پریده نرسیده‌است به او هرکجا عقل دویده نرسیده‌است به او کعبه از حج که رسیده نرسیده‌است به او سینه را باز دریده  نرسیده است به او فاطمه کعبه شده مکه اسیرش باشد خواست تا کعبه فقط جایِ امیرش باشد چادرش را که تکان داد جهان پیدا شد اولین بار که خندید زمان پیدا شد آمد از پیشِ خداوند و مکان پیدا شد تا به لب گفت علی جان  ضربان پیدا شد آفرینش شده خم بوسه زند خاکش را  دید چشمانِ نبی معنیِ لولاکش را کیست او اینکه رسیده به تماشای خودش امتحان داده ولی قبلِ خودش جای خودش هیچ کس نیست شبیهَش بجز آقای خودش تا خداوند ببیند رُخِ زهرای خودش او که آمد به زمین سجده بر آدم کردند شد زمین هرچه که از باغ جنان کم کردند او رحیم است خدا هم کرمش فاطمه است ذوالفقار است علی و دو دمش فاطمه است هرکه از تیره‌ی  مولاست است غمش فاطمه است دلِ او شد حرم و در حرمش فاطمه است تا گرفتیم از این سینه نشانیِ تو را یافتیم از دلِ خود قبرِ نهانیِ تو را پایِ انوارِ تنورِ تو که مهمان بشویم تازه سلمان شده و  تازه مسلمان بشویم ما که بر راه توئیم آنچه شدی آن بشویم مثل تو پای ولایت همه طوفان بشویم  تا علی هست  همه یک رگِ غیرت داریم به تو سوگند که ما عِرقِ ولایت داریم چه غم از  حادثه‌ها پیرِ خراسانی هست چه غم از این همه غم غیرتِ ایرانی هست آی ای خصم زبون  خونِ سلیمانی  هست منتظر باش که یک سیلیِ طوفانی هست منتظر باش که تیغِ عَلَوی تر گردد «رفته سردار نَفَس تازه کند برگردد» (حسن لطفی ۹۸/۱۱/۲۵) @aleyasein
بهار، سفرۀ سبزی‌ست از سیادت تو شب تولّد هستی‌ست یا ولادت تو؟ تو سرّ مخفی لولاکی و جهان گم بود اگر نبود گل‌افشانی ولادت تو شهود، شمّه‌ای از ربّنای شعله‌ورت حضور، گوشه‌ای از خلوت عبادت تو تو نورِ نورٌ علی نوری، ای تمامت نور! کدام ذرّه ندارد سرِ ارادت تو؟... پُر از جمال و جلالِ جمادی و رجبم شب ولادت مولاست یا ولادت تو؟! @aleyasein
ای یادگار آدم و ادریس، ای قلم برکش قلم به صفحۀ تلبیس، ای قلم کن شست‌وشو به چشمۀ تقدیس، ای قلم وآن‌گه ثنای فاطمه بنویس، ای قلم بنویس ای قلم، که خدا خواستار اوست امر جهانیان همه در اختیار اوست بنویس این‌که فاطمه، محبوبۀ خداست مجموعه صفات و، کمالات انبیاست یک زن، ولی معلم مردان پارساست او از خدای باشد و از غیر او جداست بنویس این‌که فاطمه، ناموس اکبر است خاک رهش به هستیِ عالم، برابر است... با آن‌که انبیا، غم دنیا نداشتند دل جز به یاد حیّ توانا نداشتند چیزی کم از عبادت و تقوا نداشتند یک غبطه داشتند که زهرا نداشتند! زهرا عطیه‌ای ز خدا بر پیمبر است وین افتخار، فوق مباهات دیگر است ای عصمت خدا، که خدایی‌ست یاد تو عصمت نهاده است خدا در نهاد تو عشق و محبت است و ادب، خانه‌زاد تو در خانه‌داری است کمال جهاد تو پیداست حُسن تربیت از زینبین تو صلح حَسن گواه و، قیام حسین تو... در چهرۀ تو، نور خدا دیده می‌شود با هل أتی، عطای تو سنجیده می‌شود در روز حشر، قَدر تو فهمیده می‌شود آن¬جا به احترام تو بخشیده می‌شود، جُرم کسی که هست به مِهر تو استوار با هر که دوست‌دار تو را هست دوست‌دار... @aleyasein
شب بود و تاریکی طنین انداخت در دشت سرما خروشی سهمگین انداخت در دشت شب بود اما اختری سوسو نمی‌زد دست ترحُّم شانه بر گیسو نمی‌زد آن شب صبوری در سرشت مادران بود زنده به گوری سرنوشت دختران بود ناگاه فجری مژدۀ روشنگر آورد از خاوران نور محمد سر برآورد... آن مرد دل را شور محشر گونه‌ای داد زن را کرامت‌های دیگرگونه‌ای داد می‌گفت زن چون آسمانی بی‌کران است آری بهشتی زیر پای مادران است زیباترین فصل کتاب او تو بودی والاترین زن در خطاب او تو بودی ای نور تو شمع دل‌افروز پیمبر مزد عبادات چهل روز پیمبر... ای هم‌نشان با چاه در انبوه دردش ای هم‌نشین ماه با گل‌های زردش با آن جلالت پای پر آماس؟ آری دستان پینه‌بسته و دستاس؟ آری بانو! چقدر این سادگی را دوست داری! پیش از سفر آمادگی را دوست داری! بانو چقدر از حسرت دیدار گفتن؟ وقت دعا «اَلجّار ثُمَّ الدّار» گفتن؟... ای روزه از صبر سه روزت طاقتش طاق ای سفرۀ افطار تو سرشار انفاق از بس پی انفاق‌ها لحظه شمردی تا خانه‌ات رخت عروسی را نبردی... پلکی بزن اردیبهشتی تو باشیم سلمان خرمای بهشتی تو باشیم ای هُرم صحرای عطش غالب به جانت! ای سختی شعب ابی‌طالب به جانت! شبنم بپاشان شاخه‌ساران سحر را آغوش واکن بوسه باران پدر را بعد از پدر صبر جمیل آرامتان کرد؟ یا گفتگو با جبرئیل آرامتان کرد؟! ما در مدینه عطر گل‌ها را شنیدیم اما نشانی از مزار تو ندیدیم... ای خطبه‌ات مهر دهان یاوه‌گوها ای ندبه‌ات بنیان کن بی چشم و روها با خطبه‌ات مرز امید و بیم بودی آنجا تبر بر دوش ابراهیم بودی گفتی: مبادا کافری‌ها پا بگیرند موسی نباشد سامری‌ها پا بگیرند نگذاشتی که بیشه‌ها در گیر باشند روباه‌ها فکر شکار شیر باشند... ای چشمه‌ای که نبض هر دریا و رودی از دامن خورشید ما تهمت زدودی یعنی که گفتند ابتر است اما اینچنین نیست انگشتر پیغمبر ما بی‌نگین نیست اکنون خدا را شکر بی‌کوثر نماندیم این انقلاب ماست؛ ما ابتر نماندیم بانو! جوانانت خط شب را شکستند با راه فرزندت خمینی عهد بستند لب تر کنی در معرکه جان می‌سپارند ای هاجر! اسماعیل‌هایت بی‌قرارند! بار دگر دل مژده‌ای روشنگر آورد از خاوران نور محمد سر بر آورد @aleyasein
"این لیلۀ قدر است که در حال شروع است ماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع است دریاست و در شور قیام است و رکوع است آرامش طوفانی او عین خشوع است حَوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ست با هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت است یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک در خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایک این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود از درک بشر منزلت توست فراتر تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر لبریز تبسم شده چشمان محمد با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد! با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟ یا عطر بهشت است چنین می‌شود احساس از چشم تو افتاده درخشان‌تر از الماس دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس بر چادر تو وصله زد امروز قناعت تا روز قیامت شود اسباب شفاعت هر گوشه‌ای از خانۀ تو قبله‌نما بود هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود دیدیم چراغی که به این خانه روا بود، خورشید فروزندۀ شام فقرا بود از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است بارانی و بخشنده‌تر از ابر بهاری تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری نَه طاقت شرمندگی‌اش را تو نداری یک خندۀ او را نفروشی به جهانی نَه، عشق ندارد به‌جز این خانه نشانی با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله» صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده «از خون جوانان یمن لاله دمیده» این لشکر صبح است که تا شام رسیده تا سر بزند از افق غزّه سپیده آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک @aleyasein
به استقبال از برادر شاعرم علی ذوالقدر که امام رضایی سرود تا مرا کربلایی کند ؛ « خدای مهربانی‌هاست سلطانی که من دارم فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم کنارش ذره‌ی ناچیز چون خورشید می‌تابد ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم » ___ اگر با من نبود این ابر و بارانی که من دارم برایم دردسر می شد گناهانی که من دارم من از وقتی که یادم هست غرق معصیت بودم چه اندوهی است در حال پریشانی که من دارم دل شیطان نفسم را به دست آوردم و دیدم چه سودی می برد از بار خسرانی که من دارم ضرر کردم ، سر بازار هم بی مشتری ماندم خودت گاهی بخر از جنس ارزانی که من دارم من از بی کربلایی گم شدم در شهر ، کاری کن دلت آیا نمی سوزد به هجرانی که من دارم بمیران و به دیدارم بیا تا اهل گورستان به پا خیزند از دیدار مهمانی که من دارم عجب رازی است در نامت یقین دارم همین دنیا نجاتم می دهد ذکر حسین جانی که من دارم شروعم با تو‌ بود و با تو خواهد بود پایانم ندارد هیچ‌کس آغاز و پایانی که من دارم @aleyasein
🌹✨تقدیم به مادر عزیزم و همه مادران جهان🌹✨ رفیقِ بی کلک و پاک و بی ریا مادر همیشه سایه ی امنت پناهِ ما مادر تمام عمر چقدر عاشقانه می چرخی بدون مِنّت و مُزدی به دور ما مادر به وقت شادی و غم در کنار من هستی در آسمان دلم یار با وفا مادر هرآنچه داشته ام از دعای خیرت هست دلیلِ مُهرِ اجابت به هر دعا مادر صفا و گرمی خانه به لطف بودن توست همیشه خرم و سرسبز و با صفا مادر بهشت را به بهای وجودتان داریم به زیر پای شما جَنَّتِ خدا مادر @aleyasein
شعر مناجات با امام زمان عجل الله فرجه و گریز به روضه حضرت زینب علیها السلام چقدر منتظر و بی قرارمانی تو شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو حضور گرم تو احساس می شود دائم همیشه و همه جا در کنارمانی تو بگیر دست مرا تا به آسمان برسم منم که اهل زمینم‌، وَ آسمانی تو کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو سه شنبه های توسل، میان زائرها گمان کنم که در این صحن جمکرانی تو دعای پشت سر ما دعای وتر شماست شبیه فاطمه در فکر نوکرانی تو چه حاجتم به دو دنیا، که من تو را دارم خوشم چو بنده، نوازی، به تکه نانی تو به یاد نوکری و نوکرت به یادت نیست به جان فاطمه امّا عزیزمانی تو خدا کند که بیایی شبی به این روضه خدا کند که شبی روضه را بخوانی تو بخوان به یاد غم عمه ای که می فرمود: عزیز فاطمه، مضروب خیزرانی تو عزیز فاطمه‌، خواهر نداشتی تو مگر که جای دامن من، دست این و آنی تو وحید محمدی تقبل منا هذا القلیل ۲۹ دی ۱۴۰۰ @aleyasein
📸 | تصویری از حاج قاسم سلیمانی و شهید جهاد مغنیه جهت استفاده در پس زمینه تلفن همراه شادی روح مطهر شهدا،خصوصا حاج قاسم عزیزمان،۳ صلوات @aleyasein
علیهاالسلام 🔹لیلة‌القدر نبی🔹 دنیاست چو قطره‌ای و دریا، زهرا کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟ قدرش بوَد امروز نهان چون دیروز هنگامه کند و لیک، فردا زهرا خالق چو کتاب خلقت انشا فرمود، عالم چو الفبا شد و معنا، زهرا طاها و علی دو بی‌کران دریایند وآن برزخ ما بین دو دریا، زهرا بر تخت جلال از همه والاتر بر مسند افتخار، یکتا زهرا در آل کسا محور شخصیّت‌هاست مابین اَب و بَعل و بنیها، زهرا او سرّ خدا و لیلةالقدر نبی‌ست خِیر دو سرا درخت طوبی، زهرا سرسلسلۀ‌ نسل پیمبر، کوثر سرچشمۀ‌ نور چشم طاها، زهرا تنها نه همین مادر سبطین است او فرمود نبی: اُمّ ابیها، زهرا! هنگام شفاعت چو رسد روز جزا کافی‌ست برای شیعه، تنها زهرا حیف است «حسانا» که در آتش سوزد آن شیعه که ورد اوست: زهرا، زهرا @aleyasein
علیهاالسلام 🔹لیلة القدر🔹 این لیلۀ قدر است که در حال شروع است ماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع است دریاست و در شور قیام است و رکوع است آرامش طوفانی او عین خشوع است حَوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ست با هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت است یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک در خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایک این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود از درک بشر منزلت توست فراتر تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر لبریز تبسم شده چشمان محمد با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد! با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟ یا عطر بهشت است چنین می‌شود احساس از چشم تو افتاده درخشان‌تر از الماس دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس بر چادر تو وصله زد امروز قناعت تا روز قیامت شود اسباب شفاعت هر گوشه‌ای از خانۀ تو قبله‌نما بود هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود دیدیم چراغی که به این خانه روا بود، خورشید فروزندۀ شام فقرا بود از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است بارانی و بخشنده‌تر از ابر بهاری تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری نَه طاقت شرمندگی‌اش را تو نداری یک خندۀ او را نفروشی به جهانی نَه، عشق ندارد به‌جز این خانه نشانی با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله» صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده «از خون جوانان یمن لاله دمیده» این لشکر صبح است که تا شام رسیده تا سر بزند از افق غزّه سپیده آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک» @aleyasein