سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
شمع روشن میکند چشم ستاره تا سحر
با گلاب اشک، میشوید تن سوزان تو
ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس
یوسفت را میبرند از گوشۀ زندان تو
گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب
گریه کن، آتش گرفته سینۀ قرآن تو
چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود
در غبار چشمها، آیینۀ پنهان تو
دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت
رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#میثم_مؤمنینژاد
@aleyasein
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس
گمگشتهایم و مشعلۀ کاروان تویی
کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق
حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی
مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک
مستیفزای جان و دل عاشقان تویی
جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست
جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی
با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنیست
مهمان هر امام شوم، میزبان تویی
#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#محمدمهدی_سیار
@aleyasein
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔸از دوشنبه تا جمعه🔸
چه شد آخر نسیم سامرا
عطر غم از عراق آورده؟
بوی باران و بوی دلتنگی
باز بوی فراق آورده!
دستهای ستم شود کوتاه
که چنین از مدینه با اکراه
ماه را همدم غریبی و آه
سوی خاک عراق آورده
ماه کی پشت ابرها مانده؟
هر کجا بوده نور افشانده
بسکه دشمن شدهست درمانده
ماه را در مُحاق آورده
دید دیگر حریف نورش نیست
عاقبت زهر کینهاش را ریخت
خنجر از پشت میزند اینبار
خنجری که نفاق آورده
باز خاک عزا شده این خاک
آسمانها همه گریبانچاک
غم جانسوز و داغ جانکاهش
چه بر این نُه رواق آورده؟
یک دوشنبه مدینۀ غمها...
یک دوشنبه غروب سامرا...
هر دوشنبه که میرسد از راه
باز یک اتفاق آورده
گردش این زمانه دلها را
میبرد از دوشنبه تا جمعه
روزهایی که با خودش حسرت
با خودش اشتیاق آورده!
حاجت سامرا روا گردد
باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد
میرسد آفتاب و میبینیم
صبحدم را به باغ آورده
#یوسف_رحیمی
@aleyasein
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹اهلبیت نور🔹
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد
مرد صحرایی و با تو شوق باران همسفر
بوی بارانت مرا منزل به منزل میبرد
عاقل و دیوانه محکوماند، آری چشم تو
هم ز مجنون میبرد دل، هم زِ عاقل میبرد
«اهلبیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها!
«جامعه» ما را به شرح این فضائل میبرد
ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم
شهر ری با اذن تو از کربلا دل میبرد
مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را
گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل میبرد
کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه
اشکهایت عشق را تا آن مراحل میبرد
#فاطمه_نانی_زاد
@aleyasein
#شعر_پایداری
#انقلاب_اسلامی
#غزل_پیوسته
🔹چهل بهار🔹
بایست آنچنان که تا به حال ایستادهای
که در کمال شوکت و جلال ایستادهای
به استعاره تن نمیدهد صلابتت که تو
فقط شبیه خویش، بیمثال ایستادهای
چه با شکوه ایستادنیست ایستادنت!
که در هجوم زخم، بیملال ایستادهای!
ذلیل مردگان چه خوابهای نحس و شوم که...
برای تو... ولی تو لا یزال ایستادهای!
ز پا نشستنت خیال خام هر مُعَبّریست
چرا که تو فراتر از خیال ایستادهای
همیشه تکیه کردهای به تیغ غیرتت وطن!
که سالهای سال در جدال ایستادهای
و ایستادهای و استوار ایستادهایم
میان صحنهایم و پای کار ایستادهایم
وطن! اگر مقابلت جهان بایستد چه باک!
به خون خود قسم که جاننثار ایستادهایم
که هر چه میکشیم از کنار ایستادههاست
و گرنه ما که بر سر قرار ایستادهایم
گذاشتیم زیر پا غرور غرب و شرق را
که روی قلههای اقتدار ایستادهایم
شکوفهباریات دوانده ریشه در رگان ما
به کوری خزان، چهل بهار ایستادهایم
که صبح دولتت هنوز مانده جلوه کردنش
به شوق دیدنش به انتظار ایستادهایم
#سیدمحمدجواد_میرصفی
@aleyasein
#دهه_فجر #انقلاب_اسلامی
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
این روزها میان شهیدان چه همهمهست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمهست
از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک
وقتی عَلم به دست علمدار علقمهست
تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست
اطراف خیمهگاه علی از چه همهمهست
فرعون هم مقابل موسی کسی نبود
جادوی سامری که فقط یک مجسّمهست
حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت
با اشعری بگو که زمان محاکمهست
فریاد فاطمهست که پیچیده در جهان
مقصود اگر علیست شهادت مقدمهست
#مهدی_جهاندار
@aleyasein
#شعر_پایداری
#انقلاب_اسلامی
#غزل
🔹میرسیم آخر...🔹
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
این رَهی نیست که از خاطرهاش یاد کنی
این سفر همرَهِ تاریخ به جا میماند
دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغِ دل سیر زِ هر دام رها میماند
میرسیم آخر و افسانهٔ واماندنِ ما
همچو داغی به دلِ حادثهها میماند
بیصداتر زِ سکوتیم، ولی گاهِ خروش
نعرهٔ ماست که در گوشِ شما میماند
بِروید ای دلتان نیمه که در شیوهٔ ما
مرد، تا مرگِ ستم، مرگِ بلا میماند
#محمدعلی_بهمنی
@aleyasein
مرا به وسعت اندوه، زندگی می بُرد
به اوج بی ثمری، قعر بردگی می بُرد
هزار و یک گرهء کور داشت افکارم
دروغ و مغلطه می بُرد بر سر دارم
شبی که نور، سر کوچه ها معطل بود
شعار، پاسخ بی منطقش مسلسل بود
ز کوچه ها خفقانی عجیب می آمد
صدای گریهء نسلی غریب می آمد
زمان، زمانهء ایجاد رعب و وحشت بود
زمین روح، پر از ریشه های ظلمت بود
"جرقّه های محال از وجود بر می خواست"
به جای نور ز خورشید، دود بر می خواست
نه برف، بلکه کفن بر درخت پوشاندند
به صخره ها خزه های سراب رویاندند
کمیت عاطفه ها لنگ می زد آن ایام
به قلب آینه غم سنگ می زد آن ایام
زبس دوید دعا، پای زخم دل، سِر شد
پُر از حرارت احساس ها، معابر شد
هوا گرفته تر از یک غروب غمگین بود
میان دشت، سر بی گناهی از دین بود
گرفت آتش موّاج نیل، فرعون را
گرفت آه شبانگاه ایل، فرعون را
طلای دوز و کلک بی عیار شد، مس شد
وفور گرمی ادراک در جهان حس شد
به رغم سنگ حوادث ندیده را دیدیم
درست در شب ظلمت، سپیده را دیدیم
دمید روح خدا در ضمیر روح الله
و اینچنین دل ما شد اسیر روح الله
دگر تمامی پس کوچه ها طراوت داشت
دگر امام، به قلب همه حکومت داشت
#دهه_فجر
#امام_خمینی_ره
#انقلاب_اسلامی_ایران
@aleyasein
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
#دهه_فجر
بوی نفحات می رسد در بهمن
نور و جلوات می رسد در بهمن
یکباردگر چه انقلابی برپاست
عطر صلوات می رسد در بهمن
*
فجری که بهار را چنین زیبا کرد
درسینه امید و عشق را معنا کرد
گلبانگ سلام و صلوات مردم
پیروزی انقلاب را امضا کرد
*
برخاست شمیم جانفزا با صلوات
پُرگشت تمامی فضا با صلوات
این پرچم انقلاب باید برسد
بردست امام عصر ما با صلوات
#سيدهاشم_وفايي
@aleyasein