1_3514185706.m4a
1.35M
شور ولادت امام حسین علیه السلام
اومدی دنیا تا
بی سامونت باشم /سرگردونت باشم
تو لیلا باشی و / من مجنونت باشم
مجنونم، اگه تو لیلا باشی
من خاکم، اگه تو دریا باشی
من بنده م، اگه تو مولا باشی
من نوکر، اگه تو آقا باشی
ای نور ازل اباعبدالله
اسمت چون عسل اباعبدالله
عشق بی مثل اباعبدالله
ای جانا اباعبدالله
مولانا اباعبدالله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اومدی دنیا تا
دنیای من باشی، آقای من باشی
دیروز و امروز و، فردای من باشی
ممنونم، اگه کنارم باشی
ممنونم، اگه بهارم باشی
میذاری، که بی قرارت باشم
ممنونم، اگه قرارم باشی
ای جان دلم اباعبدالله
جانان دلم اباعبدالله
سلطان دلم اباعبدالله
سلطانا اباعبدالله
مولانا اباعبدالله
وحید محمدی
۳ اسفند ۱۴٠۱
#امام_حسین
#امام_حسین_ولادت
#امام_حسین_سرود
#امام_حسین_شور
@aleyasein
1_3511911691.mp3
3.82M
جدال عقل و جنون
😍 [اینقدر اگر معطّـلِ
پرسـش نمیشدم،
شاید قطـار عشـق
مرا جا نمیگذاشت...]
🎙 #فاضل_نظری
@aleyasein
بسماللهالرحمنالرحیم
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالیتر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر
علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولیالله ست والیتر
اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر
اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم
که از قالیچهی تبریز میگردیم قالیتر
-
علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانهی ما را
"به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را"*۱
در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را
لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را
اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را
-
علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را
خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:
که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میدارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را
ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایش
دلِ مادربزرگش را دلِ اولادِ سلمان را
-
علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی
برایت لافتی الا علی میآید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی
هزار ، اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانند
که با شمشیر میگردی علیِ اکبرِ ثانی
علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفانتر زِ طوفانی
-
علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
تو صبح و شام میگِریی زِ سوزِ استخوان آقا
به زخمِ کهنهی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا
زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟
سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا
قنوتت را که میدیدند خواهرها... میگفتند
امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا
تو سیسال است میگریی چرا پیراهنش بردند؟
تو سیسال است میسوزی زِ لبخندِ سنان آقا
-
علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
۱. دوست داشتم بگویم: *من از مال علی بخشم ....
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
یا علی بن الحسین علیه السلام
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو میآید
دلِ سرگشتهی ما از شبِ موی تو میآید
تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمیدانیم
که این عطرِ خداوند است یا بوی تو میآید
تو از آن جلوههایِ ذاتیِ حقی که از لاهوت
علی حق و علی حَی از دَمِ هویِ تو میآید
حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد
به هرجا میرود تنها دلش سوی تو میآید
حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد
امیرالمومنینش هم که با روی تو میآید
کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد
که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو میآید
خدا میخواست میدان داریات پنهان شود وَرنَه
سلحشوری علمداری به بازویِ تو میآید
گره بر اَبرویت ای کاش میدادی و میگفتند
کجیِ ذوالفقار آری به اَبرویِ تو میآید
خدا میخواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی
سرِ گردنکشان در زیرِ زانویِ تو میآید
خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام
به دادِ ما دعاهای تو دارویی تو میآید
بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تاکه حل گردند مشکلها
که هرجا سائلی باشد سرِ کویِ تو میآید
چه خاکی خطبههایت بر سرِ آلِ یزید آورد
هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو میآید
دلِ زینب کنارت قرص میشد در تمامِ راه
که پایش بعد عباسش به زانوی تو میآید
« ندانم دل کجا مینالد از دردِ گرفتاری
صدایِ چینیای از چینِ گیسوی تو میآید»
نمیدانم چه آمد بر سرت از کوفه تا شام
صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو میآید
«»:بیدل
(حسن لطفی ۹۹/۰۱/۱۱)
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
مرا در هوای نجف آفرید
مرا حق برای نجف آفرید
خدا خواست عاشق شوم پس مرا
به یا مرتضای نجف آفرید
ستونهای این آسمان را خودش
زِ گلدستههای نجف آفرید
خدا خواست دنیا بهشتش شود
که ایوان طلای نجف آفرید
رُطب های آنجا مرا مست کرد
مرا چاییِ کربلا مست کرد
تو دامادِ ایرانیِ ما شدی
تو مهمان مهمانیِ ما شدی
تو زیباترین جلوههای خدا
مناجات شعبانیِ ما شدی
گرفته است بوی تو این سرزمین
دلیل مسلمانیِ ما شدی
اگر خاک ما خاک عشق علی است
خودت آمدی بانیِ ما شدی
به ایران صفا را تو آوردهای
امام رضا را تو آوردهای
زمین پُر شد از عطر گلخانهات
که بوی حسن میدهد خانهات
علی هستی همسرت فاطمه*
کَرَم در کرم داشت کاشانهات
پس از تو رسیدند تا مجتبی
کریمان زِ فیض کریمانهات
اگر هشت معصوم ما میرسند
به بیتِ حسن بیت فرزانهات
زِ تو بر حسین و حسن منتصب
حسن زادهاند و حسینی نصب
نسیمی مرا سمتِ سجادهات
سحر میبرد تا سرِ جادهات
هوای زیارت سرم زد ربود
دلم را سرِ زُلف اُفتادهات
خدا را در این خانه دیدم فقط
من از برکت سفرهی سادهات
میانِ علیاکبر و اصغری
که تا دل بری از دو دلدادهات
پدر گفت تاج سرم آمده
علیِ علی اکبرم آمده
تو جام بلا با بلا میزدی
تو قالوبلا با رضا میزدی
اگر جلوه میکردی آقا خودت
سرِ لشکرِ کینه را میزدی
بنا این نبود و خدا این نخواست
اگر نعره یا مرتضی میزدی
علمدار محوِ تو میشد فقط
به تیغِ علی ضربه تا میزدی
زمین میشود خاک طوفان زده
که فرزند حیدر به میدان زده
تو پنهان به حجِ خدا میروی
به دنبال جاماندهها میروی
تو خود کعبهای مکهای زَمزمی
برای زیارت کجا میروی
تو بر دوشتان بارِشان میکشی
شبیهِ شبِ مرتضی میروی
تو بر زخمِ زنجیر نان میبَری
کنارِ فقیر و گدا میروی
کریمی به بیتت حرامی نشست**
سر سفرهی تو جذامی نشست
مرا می بَری تا ملاقات خود
به سوی خدا با مناجات خود
مرا مسجد و کعبه و دِیر کن
ببر تا تماشایِ میقاتِ خود
بیا فارغ از قیل و قالم نما
مرا پُر کن از نورِ اوقات خود
صحیفه گشودم به درکَت رِسَم
لبم آشنا کن به سوقات خود
بیا جان من سر به راهم نما
ابوحمزه خوان و نگاهم نما
الهی وَ رَبی نعیمی نعیم
و نحن المُسیئونَ جُرمی جَحیم
وَ اِن کانَ ذَنبی عظیمُ کبیر
و عفُّک قدیم و لطفک عظیم
و ابکی علی ضیغ قبری و حشر
تَرَحَّم علی عبدک یا رحیم
وَ غَفِّر ذنوبی و سَتِّر عیوب
وَ حَقِّق رجایی اَلا یاکریم
فقط آمدم با سری سربِزیر
امیری حسین فنعم الامیر
*فاطمه بنت الحسن علیهما السلام مادر جلیله امام باقرعلیه ااسلام
**اشاره به پناه بردن مروان حکم ملعون در واقعه حره به بیت امام سجاد السلام
(حسن لطفی ۹۸/۰۱/۲۱)
@aleyasein
شعبان شد و خیل رحمت آمد از راه
در سال نبوده ماه همچون این ماه
یک ماه و طلوع پنج خورشید در آن
لاحول ولا قوه الا بالله
#عاصی_خراسانی
#رباعی
@aleyasein
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
شعر علیل و واژهٔ بیاشتهای آن
با اشکهای شوق تشرّف شفا گرفت
در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر
دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت
اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب
بیاختیار دامن مهر تو را گرفت
مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود
خورشید با تبسم تو روشنا گرفت
عالم قرار بود پس از تو شود خراب
مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت
با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو
از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت
باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست
اذن طواف در حرم کربلا گرفت
بیشک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را
حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت
با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد
با عطر تو عوالمِ ایجاد پا گرفت
دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد
آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت
::
از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت
آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت
فیض عظیم با «وَ فَدَیْناهُ» موج زد
این جام را خلیل به لطف شما گرفت
حتی پیامبر به پیامت امید داشت
آن روز که تو را به سر شانهها گرفت
عُمّان درست گفت: خدا در دم نخست
وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت
قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست
جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت
ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من
از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت
در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر
از دشمنان خون خدا خونبها گرفت؟!
«آنان که در مقام رضا آرمیدهاند»
دیدند «دعبل» از چه امامی قبا گرفت
من درخور عطای شما نیستم ولی
باید دهان شاعرتان را طلا گرفت
وقتی خروش کرد که «باز این چه شورش است»
آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#جواد_محمد_زمانی
@aleyasein
امشب خبر از عالم بالا رسیده است
روشن ترین ستاره ی دنیا رسیده است
این بار دوم است که شاعر نوشته است
خورشید خانواده ی زهرا رسیده است
دیروز نور شبّر و امروز هم به خاک
نور شبیرحضرت مولا رسیده است
در نیل غصه مانده بیا،مرده دل بیا
موسی رسیده است،مسیحا رسیده است
بیراهه رفته اید اگر اي رودهای اشک
راهی شوید،حضرت دریا رسیده است
دنبال کاروان ملائک پریده بود
جا مانده بین راه دلم یا رسیده است؟
شوق دلم نه شوق شفا مثل فطرس است
ميلش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است
در آن هوا که بوی خدا میرسد از آن
در خانه ای که نور دعا میرسد از آن
اطراف گاهواره ی طفلی که نیمه شب
لالای جبرئیل خدا میرسد از آن
در آن هوا که فاطمه در آن نفس کشید
آنجا که عطر آل عبا میرسد از آن
ما را دخیل بر پر قنداقه اش کنید
قنداقه ای که شوق شفا میرسد از آن
در پشت درب خانه ی زهرا نشسته ایم
نجوای چند مرد گدا میرسد از آن
این خانه ی علی ست پسردار گشته است
آخر صدای گریه چرا میرسد از آن
شاید صدای گریه ی...نه کودکانه نیست
جز یا حسین زمزمه ی اهل خانه نیست
دنیا به دام نام شريفش فتاده است
دل نیست آن دلی که به او دل نداده است
روشن شده است طبق روايات اهل بيت
کار خداست؛ عشق به او بی اراده است
هرکس سوار کشتی عشقش نمیشود
سوگند میخورم که قیامت پیاده است
ما رعیتیم رعیت باغ ولایتیم
امشب شب تولد ارباب زاده است
شیرین شده ست با قدمش کام اهل بیت
هرچند این پسر نمک خانواده است
معراج جبرئیل شبی بوده است که
در پای گاهواره ی او سر نهاده است
یک شب مرا مجاور گهواره اش کنید
چون جبرئیل زائر گهواره اش کنید
جز آب چشم آب حیاتی نخواستم
جز شور اشک شهد نباتی نخواستم
جز معرفت به ساحت خاک قدوم او
من از خدای خود عرفاتی نخواستم
تنها کرامت قفس عشق اوست او كه
من از کسی مسیر نجاتی نخواستم
یک شب که سخت تشنه شدم از خدا به جز
گریه کنار نهر فراتی نخواستم
بی حسّ عطر سیب شب جمعه ی حرم
هرگز زیارت عتباتی نخواستم
امشب مدینه آمده پا بوس کربلا
امشب حسین آمده"حی علی العزا"
آمد حسین و اوج تألّم شروع شد
باران گریه جای تبسم شروع شد
آمد حسین و از شب میلاد، روضه اش
با گریه ی زنانه ی مردم شروع شد
آمد حسین و در سر هر کمتر از جوئی
عشق ری و حکومت گندم شروع شد
آمد حسین و در دل دریایی علی
با موج غصه هاش تلاطم شروع شد
در ذهن مادرانه ی زهرا که از پدر
از کربلا شنیده تجسم شروع شد
در قتلگاه، دردل نیزه شکسته ها
از حنجری بریده تکلم شروع شد
از زیر نیزه ها بدنم را در آورید
یک بوریا برای تن بی سر آورید
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#محسن_عرب_خالقی
@aleyasein
صدای پای خدا میرسد به گوش بیا
سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا
بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا
به بزم آمدن پیر می فروش بیا
دوباره صحبت هل من مزید آمده است
خدای عشق در انسان پدید آمده است
صدای پای بهار است، عید میآید
به قفل بستهٔ دلها کلید میآید
کسی که دل به هوایش تپید میآید
خبر دهید به فطرس امید میآید
بیا که یأس مرام خدا فروختههاست
شب رسیدن آقای بال سوختههاست
به تشنهای که به دام سراب افتادهست
بگو که کشتی رحمت به آب افتادهست
فقط نه از سر فطرس عذاب افتادهست
دهان هرچه گنهکار، آب افتادهست
پیالهها همه از این شراب پر شده است
به هر کسی که نظر کرده است حر شده است
حسین آمده تا خلق، رستگار شوند
به یمن گریه به او فصلها بهار شوند
حسین آمده تا قلبها شکار شوند
به محض بردن این نام، بیقرار شوند
حسین آمده با یک نگاه دل ببرد
وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد
ز عرش گفت خداوند قادر منان
خموش باش جهنم! که سوم شعبان
بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان
حسین مانَد و بس کل من علیها فان
بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه
که من احب حسیناً فقد احب الله
اگر چه شیر ز انگشت وحی مینوشد
و جبرئیل به جسمش لباس میپوشد
شهنشه است ولی با غلام میجوشد
مرا بخاطر روی سیاه نفروشد
کسی که رو_ به روی بندهاش گذاشته است
هوای نوکر خود را همیشه داشته است
خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند
فدایی وهب و مسلم و بریر کند
مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند
به خیمهاش بکشاند مرا، زهیر کند
چنان حبیب در این خانه موسپید شوم
شبیه جون در آغوش او شهید شوم
اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم
چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم
هزار شکر که با او از ابتدا بودیم
شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم
نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالیست
دم ضریح تو صد حیف جایمان خالیست
دم ضریح تو اما دلی پریشان است
به روی سینه زند مادری که گریان است
هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است
هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است
چه کربلاست که آدم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#محمد_علی_بیابانی
@aleyasein
1_3524314573.m4a
1.05M
شور حضرت ابالفضل علیه السلام
عباسم
علم غیرت و مردونگی و احساسم
روی اسم بچه های فاطمه حساسم
مرد بی تکرارم / شیر لا فرارم
وسط هر میدون / حیدر کرارم
واسه زینب و حسین شارگمو میذارم
شیر کرار منم، ساقی و سردار منم
تو سپاه حسین، میر و سپهدار منم
دل زینب قرصه، وقتی علمدار منم
مولانا ابوفاضل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سردارم
توی لشکر حسین همیشه پرچمدارم
از امان نامه ی شمر و حرمله بیزارم
تا نفس دارم توو / لشکر اربابم
مادرم یادم داد / نوکر اربابم
همه زندگیِ من فدا سر اربابم
در نایاب منم، زمزمه ی ناب منم
باب حاجات منم، فاتح ابواب منم
اولین نوکر، حضرت ارباب منم
مولانا ابوفاضل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میجنگم
زیر لب دم علی علی علی آهنگم
توو دلاوری نمیشه هیچ کسی هم سنگم
توو دل میدون با / نغمه ی تکبیرم
می کنم طوفانی / با دم شمشیرم
انتقام کوچه و مادرمو می گیرم
شیر بی باک منم، چیره و چالاک منم
قمر هاشمی، ماهِ در افلاک منم
اونکه روزی گرفت، از پدر خاک منم
مولانا ابوفاضل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سقامو
می باره کرامت و سخاوت از دستامو
عالمی می گرده تا میگردونم چشمامو
جلوه ی جانبازی / مظهر ایمانم
من کفیلُ الزینب / حافظ قرآنم
خاک پای من میشه یکی مثه سلمانم
باب حاجات منم، سامع الاصوات منم
اصل ایثار منم، روح مواسات منم
تا ابد بهترین، عموی سادات منم
مولانا ابوفاضل
وحید محمدی
۴ اسفند ۱۴٠۱
#حضرت_عباس_شور
#حضرت_عباس_ولادت
#حضرت_عباس_سرود
#حضرت_عباس
@aleyasein
باز باران است، باران حسین بن علی
عاشقان جان شما، جان حسین بن علی
خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست
وعدۀ ما دور میدان حسین بن علی...
در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا
عطر باران، صوت قرآن حسین بن علی
پرچم بیداد را روزی به آتش میکشد
شعلههای عشقِ سوزان حسین بن علی
قدسیان از سفرهاش نان و نمک خوردند و ما
تا ابد هستیم بر خوان حسین بن علی
هر کجا عشق است نام او طنینانداز شد
در جهان برپاست طوفان حسین بن علی
هر کجای خاک من بوی شهادت میدهد
عشقم ایران است، ایران حسین بن علی
گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است»
دردهای ما و درمان حسین بن علی
دست بالا کن ببین لبیکگویان آمدند
نوجوانان و جوانان حسین بن علی
دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی
دستهای ما به دامان حسین بن علی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#ناصر_حامدی
@aleyasein
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#علی_ذوالقدر
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_امام_حسین_علیهالسلام
ای حسین جان
زُلفیم پریشانی ما را بنویسید
بالیم پَر افشانیِ ما را بنویسید
ما سجده به اَبروی کجِ یار نمودیم
بد نیست مسلمانیِ ما را بنویسید
یک لحظه نشستیم سرِ کوچهی دنیا
یک عمر پشیمانیِ ما را بنویسید
از روزِ ازل عاشق آن زلفِ سیاهیم
این قصهی طولانیِ ما را بنویسید
یا شرحی از آن عطرِ خوشِ سیب بخوانید
یا حیرت و حیرانیِ ما را بنویسید
یکبار بیایید به بینالحرمینش
تا سجدهی پیشانیِ ما را بنویسید
ما مستِ حسینیم حسینیم حسینیم
این نعرهی طوفانیِ ما را بنویسید
سودا زدهی طُرهی جانانهام امشب
زنجیر بیارید که دیوانهام اشب*
تا عینِ علی گردشِ تیغِ دودَمِ ماست
این گردش خورشید هم از پیچ و خَم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگیِ ما عدَم ماست*
ما نسل به نسل از نَفَس فاطمه هستیم
یعنی که علی هم دَم و هم بازدمِ ماست
آنقدر به ما لطفِ شما داد ، خدا هم
گیرم که دو دنیا بدهد باز کم ماست
این خاک فقط گوشهی ایران حسین است
از کرببلا تا به خراسان حرمِ ماست
این قلب نه این بقعهی شش گوشهی عشق است
این سینه نه این خانهی صاحب علم ماست
ما را چه شرافت بِه از این ، خاک حسینیم
یعنی که جهان نیز به زیرِ قدم ماست
ما کاشیِ چسبیده به ایوانِ تو هستیم
سوگند به لبخند حسن آنِ تو هستیم
آتشکدهی بادهی پیمانهات آباد
من خانه خراب توام ای خانهات آباد
انگشت نما بودنِ ما لطف کمی نیست
ای عشق ، دلِ اینهمه دیوانهات آباد
یک نیم نظر غارتمان کرد عزیزم
گفتیم ولی شوکت جانانهات آباد
یکبار به ایران زدی و مُلک گرفتی
مُلکی که گرفته دمِ مستانهات آباد
ما پشتِ درِ خانه رسیدیم گرفتیم
این خانه و این خوانِ کریمانهات آباد
ما را جگری هست ولی سوخته از شوق
قلبی که سپردیم به میخانهات آباد
ما را جگری بود ولی کرببلا بُرد
هرگوشهی شش گوشهی شاهانهات آباد
ما زادهی اشکیم برای تو بگِرییم
بگذار که یک عمر به پایِ تو بگِیریم
تا خیمه عزیزم خبرت را چه کسی بُرد
از گودیِ گودال پَرت را چه کسی بُرد
دیدم که زمین گیر شدی پیشِ جوانت
بر رویِ عبایی پسرت را چه کسی بُرد
در علقمه گفتند که پشتِ تو شکستند
بر نیزه هلالِ قمرت را چه کسی بُرد
جز شیههی اسبی که در خیمه رسیدهاست
پیغام تَنِ مختصرت را چه کسی بُرد
فهمید حرم پیرهنت را چه کسی کَند
افسوس نفهمید سرت را چه کسی بُرد
از شانهی اُفتادهی زینب همه دیدند
ارثیهی زخمِ جگرت را چه کسی بُرد
هر ضربه که خوردی دو برابر به پرش خورد
دیدند که دردِ کمرت را چه کسی بُرد
از کُنج تنور آمدهای گوشه ویران ؟
فهمید رقیه که سرت را چه کسی بُرد
میگفت که اَبروی بهم ریخته داری
ای وای چرا موی بهم ریخته داری
*مفتون همدانی
*کلیم کاشانی
(حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۰۴)
@aleyasein
ای سرو که با تو باغها بالیدند
معصوم به معصوم تو را تا دیدند
چون شاخه گل محمدی، دست تو را
بر دیدۀ خود نهاده و بوسیدند
#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
#مدح_ولادت
@aleyasein
ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
ملكوتیجمال هستی و هست،
در جبین تو جلوۀ مَلَكات
مادرت فاطمهست، اُمّ بنین
خواهرت زینب است، خیر بنات
عشق از جلوۀ تو شد مبهوت
عقل از آفرینشت شد مات
من و وصف کمال تو؟ حاشا
من و شرح جلال تو؟ هیهات
بر تو ای حُسن دلفریب، درود
بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات
هر که چون تو غریق بحر خداست
میشود ناخدای فُلک نجات
هیچکس روسپید عشق نشد
چون تو در امتحان صبر و ثبات
تو چه شبها به روز آوردی
در مناجات قاضی الحاجات
ای علمدارِ دشت سعی و صفا
دعوتم کن به وادی عرفات
به من از خرمن عنایت خویش
خوشهای هدیه کن به رسم زکات
به سویت آمدم ز روی نیاز
به بَرَت آمدم به بوی برات
کربلا را ندیدهام اما
موج اشک من است شطّ فرات
منِ بیمایۀ سخننشناس
تو بگو با بضاعت مزجات،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
ای فدایی به راه دین، عباس
شاهد مکتب یقین، عباس
هست آیینۀ دل و جانت
روشن از نور «یا و سین»، عباس
وَه چه زیبا کشید نقش تو را
قلم صورتآفرین، عباس
به جمالت حسین مینگریست
با دو چشم خدایبین، عباس
تو ابوفاضلی و اُمّ بنین
فخر دارد به آن و این، عباس
جز تو در مذهب وفاداری
کیست سردار راستین، عباس؟
داشتی در قیام عاشورا
ید بیضا در آستین، عباس
مثل ماه شب چهاردهم
جلوههای تو دلنشین، عباس
طوق مهر تو دلنواز، ولی
تیغ قهر تو آتشین، عباس
غیرت و همت تو میبخشد
خاتم عشق را نگین، عباس
پرچم عشق را به دست تو داد
رهبر عادل و امین، عباس
تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی»
در سپاه مجاهدین، عباس
کیستم من؟ ز خرمن فیضت
در همه حال خوشهچین، عباس
کمترین نقشبند مدح توام
در مدیح تو بیش از این، عباس،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
::
به جمال تو ای حبیب خدا
دل جدا عاشق است و دیده جدا
شیرمرد جهادی و جاریست
در رگ و ریشۀ تو خون خدا
سعی خورشیدیات مُبَدَّل کرد
ظلمت کفر را به نور هُدی
تو و با ظلم آشتی؟ هرگز
تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا
از تب و تاب تو به وادی عشق
شجر طور آمده به صدا..
جان پاک تو شد فدای کسی
که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا»
چون تو در راه انقلاب حسین
دِیْن خود را کسی نکرد اَدا
در صف رستخیز رشک بَرَند
به شکوه و جلال تو شهدا
خنده بر لب، منادیان بهشت
عاشقان تو را، دهند ندا
که بیایید ای خداجویان
در پناه سلالۀ سُعَدا
گر شوم خاک درگهت آن روز
در مقام تو ای حبیب خدا
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
چشم از آن لحظهای که وا کردی
در دل از راه دیده جا کردی
به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم»
که تو تسخیر قلبها کردی
سر نهادی بر آستان رضا
پشت تسلیم را دو تا کردی
هدف تو ثبوت «اِلا» بود
بعد از آنی که نفی «لا» کردی
تو به امضای خون خود، به حسین
دل سپردی و اقتدا کردی
خاک پای مقدس او را
سرمۀ چشم و توتیا کردی
ترک سر در طریق حق گفتی
بذل جان در ره خدا کردی
کربلا دشت شور و عشق نبود
کربلا را تو کربلا کردی
چون نسیم سحر به همت عشق
گره از کار خلق وا کردی
دل بیگانه از ولایت را
با نگاه خود آشنا کردی
ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید
سعی در مروه و صفا کردی
ای که آزادگان عالم را
آگه از سرّ نینوا کردی
ای که با جذبۀ محبت خویش
خانه در روح و جان ما کردی
در شگفتم به پاس این همه لطف
که تو ای مهر دلربا کردی،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
دل و جانی خدایجو داری
قبلۀ عشق پیش رو داری
ای محبتشعارِ مهرآیین
سیرت و صورت نکو داری
تو همانی که چشم در همه حال
به عنایات و فضل هو داری
فیضها بردهای تو از سه امام
یعنی از وحی، رنگ و بو داری
مُعتَصِم گشتهای به «حَبلُالله»
صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری
به عطشناکی فرات قسم
مِی وحدت سبو سبو داری
شدهای محو شاهد ازلی
جز شهادت چه آرزو داری؟
گر دو دستت جدا شود از تن
سر پیکار با عدو داری
گر امید تو ناامید شود
زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری
نشوی تا شهید، وا نشود،
عقدههایی که در گلو داری
گرچه زهرا نبود مادر تو
بهخدا رنگ و بوی او داری
ما که شرمندهایم، بهر ظهور
تو دعا کن که آبرو داری
ساقیا! گرچه موجی از دلها
بسته بر هر شکنج مو داری
با چنین جلوه و جلال و جمال
که تو خورشیدِ ماهرو داری،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#محمدجواد_غفورزاده
@aleyasein
نه در توصیف شاعرها، نه در آواز عشاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید «الا یا ایها الساقی»
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصۀ میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند
پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد
که تو بیمشک سقّایی، که تو بیدست رزّاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را
بماند باقی روضه درون سینهام باقی
#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#سیدحمیدرضا_برقعی
@aleyasein
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین»
درود الهی بر آن خُلق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیرین
نماز از خضوعش به پرواز آید
دعا از نفسهای او بسته آذین
به سجادهاش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمین
سلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودش
درود خداوند حَیّ جلیلش
به قدر و کمال و جمال جمیلش
عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگر بوسه بر دست آرد خلیلش
عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طواف آرد از چارسو جبرئیلش
سلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایف مریدش، قبایل دخیلش
حَجَر شاهد عزت و اقتدارش
هشام بن عبدالملکها ذلیلش
بسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟
«هشام» استلام حجر تا نماید
در آن ازدحامِ خلایق نشاید
نه قدری که از وی شود قدردانی
نه کس بود تا کس بر او ره گشاید
به ناگاه دیدند آمد جوانی
که پیوسته او را حَجَر میستاید
گشودند حُجّاج از چار سو، ره
که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید
یکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکی رفت تا جان نثارش نماید
یکی گفت نامش چه باشد هشاما!
- حسد را نگر- گفت: نشناسم او را
به ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: این است نجل رسول مُکَرّم!
تو چون میکنی در مقامش تجاهل؟
من او را بِه از خویشتن میشناسم
نماز است بی او گناه کبیره
ثواب است بی او خطای مسلّم
تعالیم اسلام از اوست جاری
قوانین توحید از اوست محکم
چراغیست بر قلۀ آفرینش
امام است بر جملۀ خلق عالم
سلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیام و قعود است از او
امامیست کو را اُمَم میشناسد
کریمیست کو را کرم میشناسد
صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم
طواف و مطاف و حرم میشناسد
بیابان مکه، منا، خیف، مشعر
سماوات و لوح و قلم میشناسد
زمین میشناسد، زمان میشناسد
عرب میشناسد، عجم میشناسد
یم و قطره و ماه و خورشید، او را
به ذات الهی قسم میشناسد
سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش
مسلمان بود هر که داند امامش
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#غلامرضا_سازگار
@aleyasein
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار
برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار
دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار
جام بر کف، خنده بر لب، میپرست آمد بهار
در مسیرش مخمل سبز چمن گستردهاند
حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گستردهاند
باغ باید در قدومش عنبرافشانی کند
هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند
ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند
آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند
تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را
تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را
انتظار عاشقان فجر امید دیگریست
روشنیبخش جهان صبح سپید دیگریست
در بهار آرزو عید سعید دیگریست
زادروز سید سجاد عید دیگریست
عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید
جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید
کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوهگر
عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوهگر
حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوهگر
مطلعالفجر اجابت از دعایش جلوهگر
لیلةالقدر امامت، نازپرورد حسین
از دو عالم آشناتر با غم و درد حسین
آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا
شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا
روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا
خطبهخوان بینظیر و... خسته از شام بلا
راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد
پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد
دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد
از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد
عشق عالمگیر شد، عرفان بلندآوازه شد
آسمان در حیرت از آن صبر بیاندازه شد
چون دم پاک مسیحا خطبههای شام او
زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او
گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت
گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت
دشمن از اندیشۀ بیدارباش او نخفت
از قیام روز عاشورا سخن بیپرده گفت
لالههای دشت خون را باغبانی کرد و رفت
نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت
ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیدهای
ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیدهای
گریۀ صبح و مناجات شبش را دیدهای
صبر طاقتسوز و سعی زینبش را دیدهای
موجزن دریای خون را دیدهای تا کربلا
در رکابش یک چمن گل چیدهای تا کربلا
ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتادهایم
چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتادهایم
خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتادهایم
ما مگر از چشم آن دریای نور افتادهایم
ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دلهای ما
سینهها آتش گرفت و تنگ شد دلهای ما
ای مدینه! باز در کوی تو منزل میکنیم
باز از دریای حسرت رو به ساحل میکنیم
پشت دیوار بقیعت خاک را گِل میکنیم
نور زهرا را چراغ روشنِ دل میکنیم
ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل
باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل»
ای مدینه! ما که با گلها تبسم میکنیم
در خیال خود تو را هر شب تجسم میکنیم
گر بخوانی در حضورت دست و پا گم میکنیم
با نسیم صبحدم، گاهی ترنم میکنیم
جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#محمدجواد_غفورزاده_شفق
@aleyasein