﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🌨حال و هواب برفی حرم امام رئوف
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
دلتنگ حریم تو شدم، بیشتر از پیش
بر مِهر تو محتاجترم تا نَفَس خویش
از رنج فراقِ حرم و صحن و رواقت
افتاده به جان و دل من غصه و تشویش
#امامرضایجان
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
ایران، همیشه سرافراز ...
تبریک به همه مردم عزیز
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
"خستگی ممنوع"
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
دنیا ببین، این است شور عزمِ ایران
در عرصههای پر خطر پیروز میدان
ما قهرمان هستیم آری میتوانیم✌️
نزدیک قله خستگی ممنوع، یاران
#انتخابات
#ایران🇮🇷
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@aleyasein
1_9531538563.mp3
2.98M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🎙من که بی جرم و گناهام...
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🔻روضه #امام_کاظم(ع)
⏱ #ده_دقیقه | 04:38
👤استاد ناصر #رفیعی
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
ویدئویی عجیب از پسر بچه ای که در حالت بیهوشی با امام زمان عجل الله گفتگو میکند.
▫️مهدي شوكت تظهر؟
▫️چه زمانی ظهور میکنی ای مهدی؟
-این همه معرفت از یه خردسال الله اکبر😢
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
ای که گفتی عشق را درمان به هجران میکند
کاش میگفتی که هجران راچه درمان میکند💔
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#عزیز_دل_زهرا
#اللهمعجللولیکالفرج
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#یا_موسی_بن_جعفر
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن
در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن
دست خالی پیش ارباب کرم رفتن خطاست
شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن
می روی مشهد دل از بند زمینی ها بکن
آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن
هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش
بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن
ده برابر ده برابر عشق جبران می کند
بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن
مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین
گفت : مادر ، جاجتی داری؟ بر این در نذر کن
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#یا_موسی_بن_جعفر
صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم
خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟
برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم
پس از این گریه ها یک روز بینا ، می شود چشمم
من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم
بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم
عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او
نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم
بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد
عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم
شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان
شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم
گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان
فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم
تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال
میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
شادی رسید دورِ عبایم پرید و رفت
آمد میان مَحبَس و من را ندید و رفت
جز غم کسی برای عیادت ندیدهام
هرکس رسید از تنِ من لاله چید و رفت
بدکارهای به پشتِ سرم گریهاش گرفت
بوسید خاکِ پایِ منِ ناامید و رفت
اصلا نیامده به سراغم در این قفس
جز جان که عاقبت به لبانم رسید و رفت
میخواستم به خواب رضا را بغل کنم
چشمم که گرم شد زد و خوابم پرید و رفت
سندی دوباره آمد و پهلوی من گرفت
پا را گذاشت بر روی مویی سپید و رفت
پا را گذاشت نالهی ساقِ مرا شنید
ماند آنقدر که دادِ مرا هم شنید و رفت
زنجیرِ کهنهایست فرو رفته در گلوم
زنجیر را به دست گرفت و کشید و رفت
بر تختهای که میبَرَدَم کاش حک کنید
این پیرمرد دختر خود را ندید و رفت
اُفتادهام به یادِ یتیمانِ جَدِّ خود
طفلی که زود داغ اسیری چشید و رفت
وقتی که گفت عمه عَلَیکُنَّ بِاالفَرار
از خیمهگاه شعله گرفته دوید و رفت
اما چه زود سرخْ سواری از او گذشت
دستی رسید و لالهی گوشش درید و رفت
آمد شکایتش به عموجانِ خود کند
یک سنگ ناگهان نفَسش را برید و رفت...
حسن لطفی ۴۰۲/۱۱/۱۵
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
چه کردی که رقاصه در سجده میگفت
به موسی ابن جعفر به موسی ابن جعفر
#سیدمیلادحسنی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
دوباره چنگ زدم دامن خراسان را
به کاظمین رساندم صدای لرزان را
برای حاجت کوچک نمیروم آنجا
دریغ اگر که بگویم به او غم نان را
منی که هیچ ندارم برای عرض ادب
چه تحفهای ببرم پیشکش کنم؟ جان را
دو پادشاه به یک سرزمین نمیگنجند
کنار هم به خدا دیدهام دو سلطان را
که دیده در وسط آسمان دو تا خورشید؟
که دیده پا قدم آفتاب، باران را؟
ببین چه بخت بلندی! به دست کوتاهم
گرفتهام منِ بیدستوپا دو دامان را
ببین کسی که خودش میهمان زندان بود
چه بی مضایقه دارد هوای مهمان را
به چشم دیده اسیریست در دل زندان
به چشم دل به اسیری گرفته زندان را
بر او که لحظه به لحظه مسافر عرش است
گماشتهست چه دیوانهای نگهبان را؟
براو چگونه اثر کرده زهر؟ در عجبم!
که خلق در نفسش دیدهاند درمان را
"کریم" ترجمهی دیگر "ابوالحسن" است
که جمع دیدهام اطراف او فقیران را
وداع با حرمش ساده نیست، حق دارم
عقب عقب بروم تا ته خیابان را
#محمدحسین_ملکیان
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
حس میشود همواره عطر ربنا از تو
آکنده شد زندان هارون از خدا، از تو
در پهنۀ سجاده، ای دریای بیساحل!
انگار که چیزی نمانده جز عبا از تو
افطار شد -خورشید آمد خاکبوسی کرد-
لبتشنهای و میترواد کربلا از تو
تنها صدای هقهق زنجیر میآید
شلاق هم آموخته صبر و رضا از تو
هرقدر دشنامت دهد هرچه بیازارد
پاسخ نمیگیرد نگهبان جز دعا از تو
حتی شده دلبستهات هر حلقۀ زنجیر
آنگونه که آسان نخواهد شد جدا از تو
زندانی دنیا شدم، مولا دعایم کن!
باب الحوائج خواستم تنها تو را از تو
#حسین_عباسپور
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹آرامش طوفانی🔹
خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات
وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانیات
جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس
وقتی که هستی همقسم با سجدۀ طولانیات
هر بار یونس میشود مبهوت کظم غیظ تو
چشمی ندیده یکدم از این قوم روگردانیات
هر کس اسیر سورۀ والشمسِ رویت میشود
از قعر ظلمت میرسد تا ساحل نورانیات
عزم تو فولادیتر است از میلههای این قفس
هرگز ندیده دیدۀ فرعونیان حیرانیات
«یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت میچکد
اما همه در حیرت از آرامش طوفانیات
یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت
بوی مدینه میوزد از گریۀ پنهانیات
با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو
آزاد آزاد است از بند جهان زندانیات
#یوسف_رحیمی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹باب الحوائج🔹
زندان تیره از نفسش روشنا شده
صد یاکریم گاه قنوتش رها شده
تا دیده کنج خلوت زندان، شکسته بال
در سجده آمده همه جانش دعا شده
از فتنههای سلسلۀ تیرگی تنش
هر بند، شرح واقعۀ نینوا شده
چون جامهای فتاده به گودال قتلگاه
تصویری از حماسۀ کرببلا شده
هر گوشه صحن و تربت نوباوگان او
آیینهدار حرمت دین خدا شده
امروز کیمیای جهان سرزمین ماست
این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده
معصومه، کوثریست کز امواج حلم و علم
دریای خفته در دل ایران ما شده
دیدیم اینکه تا به ثریا توان رسید
هر دم به یُمن پنجرههایی که وا شده
موسای دیگریست، کنون نیل دیگریست
فرعونهاست غرقۀ دام بلا شده
من پابرهنه آمدم از خویشتن برون
ای بُشر! آن بشارت محزون کجا شده؟
دریابمان که دربهدر نفس سفلهایم
ای کز کرامتت فقرا اغنیا شده
یارا دری گشا که تو بابالحوائجی
دل در سیاهچالۀ دنیا فنا شد
#علی_محمد_مؤدب
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹به تسبیحش قسم...🔹
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خونآلود پیغام از کبوترهای چاهی داشت
طراوت در هوا از ریشۀ زنجیر میروید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت
مگر خورشید را هم میتوان خاموش کرد آخر
کسی از تیرۀ شب در سرش افکار واهی داشت
عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکیتر
که در آن نخنما آغوش اسرار الهی داشت
کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است
مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت
هماره آه او خرج دعا بر دیگران میشد
اگر در سینهاش یارای آهی گاهگاهی داشت
به تسبیحش قسم، زنجیرۀ عالم به دست اوست
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت
چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم
از آن زندان که حکم روضههای قتلگاهی داشت
::
تمام کشور من، کاظمین کوچک مردیست
که در هر گوشهای از خاک ایران بارگاهی داشت...
#سیدحمیدرضا_برقعی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
با اینهمه زنجیر، زمینگیر نشد
زنجیر به دست و پای مولا افتاد
#محمدعلی_دُرریز
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
کنار جسم تو تنها صدای زنجیر است
چه آمده به سرت که عزای زنجیر است
اسیرِ کنجِ قفس آسمان نمیخواهی
رسیده موقع افطار نان نمیخواهی
اسیر زخم تو بابالحوائجی برخیز
میانِ بندی و بابالحوائجی برخیز
نفَس نفَس نفَست گیر کرده در زنجیر
سیاهچال تو را پیر کرده در زنجیر
کسی رسید و دوباره روی عبایت رفت
تو را ندید و روی استخوان پایت رفت
تمامِ قدِّ کمانت دوباره خاکی شد
کسی رسید و دهانت دوباره خاکی شد
میان حلقهی زنحیر قد کشیده شدی
محاسن تو به ما گفت: بد کشیده شدی
نوشتهاند فرودستها چهها دیدی
نوشتهاند که از مَستها چهها دیدی
چقدر مردم بیچاره را عوض کردی
به سجده بودی و بدکاره را عوض کرد
شکستهای و غم دختران خودی داری
دلت گرفت هوای جوان خود داری
نشد که سیر ببینی جوانِ خود را حیف
نشد عروس کنی دخترانِ خود را حیف
نشد که دست کشی بر سرِ رضایت باز
نشد بلند شوی بلکه روی پایت باز
بلند تا که شدی! یاد مادر اُفتادی
بلند تا که شدی باز با سر اُفتادی
چقدر یک نفس از سَندیِ لعین خوردی
بلند مرتبه شاهی ولی زمین خوردی
نوشتهاند پس از زهر با لگد پیچید
نوشتنه اند تنت را که در نمد پیچید
به خاک خوردی و دیدی زمانه خون گردید
عزیزِ فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
"برای امام زمان و کاظمین"
از دو چشمت نگاه میخواهیم
در نگاهت پناه میخواهیم
خانهای در محلهٔ خورشید
کوچهای رو به ماه میخواهیم
خسته، تنها، غریب، آواره
گم شدیم از تو راه میخواهیم
ما تو را از خدا نخاستهایم
ما فقط اشتباه میخواهیم
کوهی از لطف دیدهایم اما
باز هم از تو کاه میخواهیم
از نگاه تو گریه ای جاری
از گلوی تو آه می خواهیم
راهی کاظمین هستیم و
توشهٔ بین راه میخواهیم
توشهٔ کربلا شب جمعه
گریه در قتلگاه میخواهیم
محمدعلی بیابانی
@aleyasein
Karimi-ShahadatImamKazem1390[02].mp3
5.94M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🔊 #صوتی | #زمینه
یا باب الحوائج
حاجمحمود #کریمی
شهادت #امام_کاظم
#پیشنهاد_دانلود
@aleyasein