🍃🌺 نکاتی برای تدبر از صفحه ٢٣۶ قرآن کریم🌺🍃
.
1️⃣ با پى بردن به استعداد يك فرزند، آن را با ساير فرزندان مطرح نكنيم.«لا تقصص» (آیه ۵)
.
2️⃣ شيطان با استفاده از زمينه هاى درونى بر ما سلطه مى يابد. (حسادت برادران، زمينه را براى بروز دشمنى شيطان نسبت به انسان فراهم ساخت.)
«فيكيدوا ... انّ الشيطان للانسان عدو مبين» (آیه ۵)
.
3️⃣ تأويل خواب به معناى بيانِ باطن و نحوه تحقّق خواب است. «احاديث» جمع «حديث» به معناى نقل ماجراست. از آنجايى كه انسان رؤياى خود را براى ديگران نقل مى كند، به خواب نيز حديث گفته اند.
(آیه ۶)
.
4️⃣ «عُصبة» به گروه متحد و قوى مى گويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون «اعصاب» يك بدن، از همديگر حمايت مى كنند. (آیه ٨)
.
5️⃣ عشق و علاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسان ها از كم توجّهى وبى مهرى به خود، رنج مى برند. «احبّ الى ابينا» (آیه ٨)
.
6️⃣ انسان در برخورد با نعمت چهار حالت دارد:
حسادت_ بُخل _ ايثار _ غبطه
اگر پيش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداريم ديگران هم نداشته باشند، حسادت است.
اگر گفت: فقط ما برخوردار از اين نعمت باشيم ولى ديگران نه، اين بُخل است.
اگر گفت: ديگران از نعمت برخوردار باشند اگر چه به قيمتى كه ما محروم باشيم، اين ايثار است.
اگر گفت: حالا كه ديگران از نعمت برخوردارند اى كاش ما هم بهره مند مى شديم، اين غبطه است. (آیه ٩)
.
7️⃣ «جُبّ» به معناى چاهى است كه سنگ چين نشده باشد. «غَيابت» نيز به طاقچه هايى مى گويند كه در ديواره چاه، نزديك آب قرار مى دهند كه اگر از بالاى چاه نگاه شود، ديده نمى شود.
(آیه ١٠)
.
#سمت_خدا
اول صبح بگو
جان به فداے تو "حسین"
که اگر جان بہ لبت شد
بہ ره دوست شود
#السلامعلیڪیااباعبدللہ |•♥️
#گزارش_لحظه_به_لحظه ولادت بابامهدی😄🌸
#قسمت 5
اون کنیز که کسی جز نرگس نبود ، خییلی خوشحال بود و میخندید😍
وقتی که توی اقامتگاه بودن ، بشر دید که کنیز نامه ی امام هادی رو از آستین بیرون آورده و به صورت و چشماش میذاره
بشر خییلی تعجب کرد و بهش گفت: آیا نوشته ای که صاحب آن را نمیشناسی انقدر دوست داری😳!
نرگس سرگذشت عروسیش و سقوط صلیب ها و عقدش توسط پیامبر و دیدار با حضرت زهرا و امام حسن عسکری رو براش توضیح داد💚🌱
بشر پرسید : عجیبه🧐تو رومی هستی اما به زبان عربی هم صحبت میکنی!؟
نرگس هم گفت : آره ، جدم قیصر منو خیلی دوست داشت و در تعلیم من تلاش میکرد🌼اون زنی رو که چندین زبان میدونست معلم من کرد و صبح و عصر زبان عربی یاد میگرفتم تا تونستم با این زبان گفتگو کنم🌹
فردای اون روز شعر همراه نرگس به سامرا اومدن و نزد امام هادی رفتن🦋
✨امام هادی (علیه السلام) به نرگس فرمودن : عزیز بودن اسلام و ذلیل شدن نصرانیت و شرافت اهل بیت چگونه به تو نشان داده شد؟🍃
نرگس گفت : یابن رسول الله، چگونه آنچه را که از من آگاه ترید برای شما توضیح بدم؟💐
امام هادی فرمودند : دوست دارم هدیه ای به تو بدم ، ده هزار درهم رو میخوای یا بشارتی که تو رو به شرافت ابدی سرفراز خواهد کرد⁉️
نرگس که مسیر طولانی از روم تا سامرا رو در انتظار این بشارت اومده بود گفت : بشارت رو میخوام😊🌸
💥امام فرمودند : به تو بشارت میدهم فرزندی را که شرق و غرب دنیا را مالک میشود و زمین را پر از عدل و داد میکند ، همچنان که پر از ظلم شده باشد❤️🌿
نرگس پرسید : پدر آن فرزند کیست؟
حضرت فرمود: آن فرزند از کسی است که پیامبر در فلان شب تو را برای او خواستگاری کرد💛🕊 آیا به یاد می آوری که مسیح و وصی او ، تو را به عقد چه کسی در آوردند؟!
🌺نرگس گفت: به عقد فرزند شما امام حسن ( علیه السلام)☺️☘
امام هادی فرمودند : آیا او را میشناسی؟
گفت : چگونه همسرم را نشناسم! از آن شبی که به دست حضرت زهرا مسلمان شدم تا دیشب، شبی نبوده که به ملاقات من نیاید...💫
بعد امام هادی به غلام شون گفتن : حکیمه را نزد من بیاور🌱
وقتی حکیمه اومد ، حضرت فرمود : ای خواهر ، این است آن کسی که خبرش را به تو داده بودم❤️
حکیمه از خوشحالی نرگس و در آغوش گرفت🤗💛
امام هادی فرمود : ای حکیمه ، او را با خود ببر و احکام اسلام را به او بیاموز🌼زیرا این دختر همسر فرزندم حسن و مادر آخرین امام است . . .😍🧡
#امام_زمان
حکیمه با عجله به خونه ی امام حسن اومد و پیش امام حسن رفت و پرسید: آیا به راستی امشب آن فرزند متولد میشود؟😃
امام حسن گفتن : آری😄🍃
حکیمه که داستان نرگس رو میدونست و بشارت امام هادی رو درباره ی اون شنیده بود ، برای اطمینان بیشتر پرسید : ای آقای من🌸فدایت شدم❤️مادر این فرزند بلند مرتبه کیست ؟ امام پاسخ داد : نرگس🦋
حکیمه علاقه ی زیادی به نرگس داشت و نرگس هم متقابلا در احترام به او از کوششی دریغ نمیکرد ، به اندازه ای که هروقت حکیمه رو میدید میومد و دستاش رو میبوسید و با دستش کفش های ایشون رو در می اوردن✨💚
وقتی که امام حسن خبر داد امشب شب ولادت اون فرزند از نرگس هست ، حکیمه وارد اتاق نرگس شد☘ نرگس به استقبالش اومد و گفت : فدایتان شوم😍حالتان چگونه است؟🌱
حکیمه گفت : من و تمام عالم فدای تو شویم!😇🌸
نرگس گفت : اجازه دهید کفش های شما رو از پایتان در بیاورم و در خدمت شما باشم . و خم شد اما حکیمه خودشو بر قدم های نرگس انداخت و پاهای نرگس و بوسید و گفت: تو سرور من هستی!❤️
به خدا قسم نمیگذارم کفش هایم را در بیاوری . خود نیز با تمام وجود در خدمتگذاری تو آماده ام...☺️🌹
اینم از قسمت امشب😄🌸
توصیه میکنم بخش بعدی که فردا ان شاءالله میذاریم رو به هیچ عنوان از دست ندید چون...
دیگه دیگه🤪😂👋🏻
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
بچہ شیعہ باید طورے درس بخونہ و برنامہ ریزی کنہ کہ همہ بهش غطبہ بخورن...!
تا بشہ سرباز واقعے امام زمان!!😍❤️
#امام_زمان