eitaa logo
الفباي مہدویت
817 دنبال‌کننده
9هزار عکس
8.2هزار ویدیو
176 فایل
#سخن_مقام_معظم_رهبری امروز همه دنیای اسلام باید قضیه فلسطین را قضیه خود بداند، #این_کلید_رمز_الود_است که #درهای_فرج را به روی امت اسلامی می گشاید. #صلوات_برای_سلامتی_پسرفاطمه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🍃 #خودسازی 🌾
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴با ضرب پا افتاد گل،‌ گلزار خونین شد. ▪️اثر زیبای استاد رضا بدرالسما 🥀 ☀️
منم زینب که بی دلدار مانده ست به قلبم خون به چشمم خار مانده است نگاهم خیره میماند همیشه به آن خونی که به دیوار مانده است 🥀 🥀 ☀️  
اول‌یہ‌سلـام‌بدیم‌خدمت‌مادرمون! الهۍفدات‌شم‌مادر((: 🖐🏽
شب‌های‌بی‌مادری‌شرو‌ع‌شده‌ها حواست‌هست؟
میگفت خانوم‌خیلی‌باباشودوست‌داشت خیلی‌وابسته‌بودبه‌پدرش(:
چند‌دقیقه‌مونده‌ب‌وفات‌پدرشون پیغمبردیدزهراش‌خیلی‌بی‌تاب‌میکنه بلندبلندگریه‌میکنه...💔 برااینکه‌دخترشوآروم‌کنه آروم‌بهش‌گفت‌گریه‌نکن‌باباجان چندروزدیگه‌میای‌پیشم(:
روایت‌هست میگه‌یهودیدم‌مادرم‌آروم‌شد باشنیدن‌حرف‌پدرش..یه‌لبخندی‌رولبش‌اومد پیغمبرهمه‌رودورخودش‌جمع‌کرده‌بود اینکه‌توآینده‌چه‌اتفاقی‌میوفته‌روتک‌به‌تک‌داشت تعریف‌میکرد(((:
روکردسمت‌مولاعلی میخواستم‌یه‌چیزی‌بهت‌بگم میگفت‌ی‌جایی‌رسید دیدمولا‌دستاشو‌مشت‌کرده رگای‌گردنش‌بادکرده...بی‌قرارشده
میگ‌آقا‌ینی‌فاطمه‌رو‌جلو‌من‌می‌زنن؟ کدوم‌نا‌نجیبی‌دست‌روفاطمه‌ی‌من‌بلندمیکنه؟ مگه‌من‌میزارم... پیغمبر‌براش‌تعریف‌میکنه علی‌بی‌قراروبی‌قرارترمیشه...(:
آخ‌ازامشب‌شروع‌میشه‌ها... امشب‌آقا‌امام‌زمان‌شال‌عذاشو‌میزاره‌روشونه‌ش آقا‌می‌مونه‌و‌کوچه... آقا‌می‌مونه‌ومدینه... آقا‌می‌مونه‌ودیوار... بچه‌ها‌این‌روزا‌کمتر‌بخندیم من‌که‌دلم‌بدجور‌گرفته(:
شما‌بگو... مادرت‌بمیره‌میخندی؟ شما‌بگو... مادرت‌وزنن...خوشحال‌میشی؟ آقا‌امام‌حسن‌فقط۸سالش‌بود.. جلو‌چشمش او‌ن‌نانجیب‌دست‌بلند‌کرد‌زد‌به‌صورت‌مادرش...
یه‌مرتبه‌حسن‌داد‌زد نزن‌نامرد...نزن رفت‌سمتش خواست‌هلش‌بده... قدش‌نمیرسید آقا‌یه‌بچه‌۷.۸ساله‌چه‌قد‌مگه‌زور‌دارع که‌مقابل‌اون‌همه‌آدم‌بایسته.. دا‌دمیزدمیگفت‌آخه‌نامرداچند‌نفر‌به‌یک‌نفر.. چهل‌نفرریختن‌رو‌در... اولین‌شهیدوداد‌اهل‌بیت‌فاطمه... محسن‌شیش‌ماهه...
مادرمونو...جوری‌زدنش‌که‌از‌سر‌جاش نمیتونست‌بلند‌شه سخته.... خیلی‌سخته‌جلو‌چشمت‌مادرتو‌بزنن... هیچی‌نتونی‌بگی..زورت‌نرسه(:
خیلی‌سخت‌بود... دیدم‌که‌مادرخوردزمین... باسرافتاد‌دخترپیغمبرخدا(:💔 می‌سوخت‌دل‌امیرالمومنین...(:
گفتم‌برونامردعقب‌تر.. مگه‌خودت‌ناموس‌نداری؟ بمیرم‌برادلت‌آقا(:💔
ا‌ی‌بی‌حیاچشاتووا‌کن.. ببین‌پاتوکجا‌میزاری(:💔
ای‌وای‌روچادرش‌پاتونزار ای‌وای... از‌سرراه‌بروکنار.. ای‌وای.. ببین‌سرش‌خودبه‌دیوار(:💔
آقاامام‌حسن‌هروقت‌ازاون‌کوچه‌ردمیشد ب‌ی‌نقطه‌که‌میرسیدروزمین‌مینشست سلمان‌میگه: شب‌غسل‌مادرتوخونه‌نشسته‌بودم دیدم‌تودل‌شب‌درخونه‌رومیزنن
تادروباز‌کردم‌دیدم‌امام‌حسن... سر‌به‌دیوار‌گذاشته‌داره‌زارزار‌گریه‌میکنه گفتم‌:چیشده‌حسن‌جان...
صداز:دسلمان‌بودو‌بیا‌کمک‌بابام‌بکن.. سلمان‌میگه‌اومدم‌تو‌خونه‌ی‌مولادیدم‌چه‌خبره میگ‌اومدم‌دیدم‌حسین‌ی‌طرف‌نشسته... زینب‌یه‌طرف..
امیرالمومنین‌سر‌تا‌پا‌خاکیه.. منو‌ک‌دید‌بغلم‌کرد... سلمان‌دیدی‌چه‌خاکی‌به‌سرم‌شد؟امیرالمومنین‌سر‌تا‌پا‌خاکیه.. منو‌ک‌دید‌بغلم‌کرد... سلمان‌دیدی‌چه‌خاکی‌به‌سرم‌شد؟
سلمان‌میگه‌کمک‌علی‌کردم زیر‌این‌تابوت‌وگرفتیم‌و‌آروم‌آروم‌بلند‌کردیم. به‌عزت‌وشرف‌لا‌اله‌الا‌الله دیدم‌به‌یه ‌کوچه‌ک‌رسیدیم... امام‌حسن‌نشست ...دستاشو‌رو‌سرش‌گرفت(:💔
هی‌داره ‌میگه‌مادر...مادر...مادر.. زیر‌بغل‌های‌حسن‌وگرفتم چیشده‌حسن‌جان... مگ‌بابات‌نگفت‌کسی‌بلند‌گریه‌نکنه(:
صدازدسلمان‌دست‌به‌دل‌حسن‌نزار... چیزی‌ک‌تو‌این‌کوچه‌ها‌دیدم‌هیچکس‌ندیده... وایستادم‌به‌روی‌پنجه‌های‌پام... ولی‌دستش‌از‌روی‌سرم‌رد‌شد‌و‌به‌مادر‌خورد(:💔
آخ‌مادر... من‌‌چی‌بودم‌اگه‌تو‌مادرم‌نبودی(: کجا‌میرفتم‌اگه‌شمارو‌نداشتم(:
مادر... این‌دل‌بی‌تاب‌وخودت‌آروم‌کن مادر... کاش‌محرم‌بدونی‌منو(:
مادر... کاش‌امشب‌بزاری‌بغلت‌کنم(:💔 سخت‌نیستا... برو‌یه‌گوشه‌بشین... بگومادراومدم‌نوکری(:💔
بگو‌مادر... منم‌ها..همون‌بچه‌بدت.. بگو‌مادر... دل‌منم‌مث‌پهلوی‌شما‌شکسته... بگو‌مادر ... این‌دل‌دیگه‌طاقت‌نداره.. بگو‌مادر.. امشب‌خودمو‌آوردم بگو‌مادر...خودت‌بغلم‌کن(:💔
این‌دل‌دیگه‌درمون‌نداره‌ها... تو‌منو‌نگاه‌نکنی... تو‌صدام‌نکنی... تو‌قبولم‌نکنی...به‌کی‌رو‌بزنم‌اماه(:💔
مادر روتوازمن برنگردونی(:💔