eitaa logo
مدرسه علميه الهادی علیه السلام
508 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
94 فایل
🔹مرکز هدایت علمی تربیتی الهادی علیه السلام قم حرم اهل بیت علیهم السلام 📱 ارتباط با ادمین: @amin114 فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/alhadihawzahqom/2489
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍃✨🍃✨ 🍃✨🍃 🍃✨ رحمه الله: 🔹در یک تابستان قصد داشتم از نجف به آذر شهر برای تبلیغ بروم. یکی از افرادی که حضورم در آذر شهر را مانعی برای خود می دید، پشت سرم شایعات زیادی درست کرده بود. رفتم حرم حضرت امیر (علیه السلام) و از ایشان کمک خواستم. وقتی هم که به ایران برگشتم به زیارت (علیه السلام) رفته و از حضرتش خواستم این مشکل حل شود به شرطی که در گناه نیفتم. ☘️ورودی آذر شهر، افرادی زیادی با قربانی به استقبالم آمده بودند. همراه شان به مسجدی رفتم و نماز خواندم. پس از نماز آن فرد مخالف گفت: اگر منبر رفتی، از مردم بپرس اگر من آدم بدی بودم چرا پشت سرم نماز خواندید و اگر خوب بودم چرا پشت سرم شایعه ساختید. وقتی روی منبر قرار گرفتم هر چه فکر کردم، دیدم طرح این موضوع باعث بی آبرو کردن همان فرد خواهد بود. در دل گفتم یا امام رضا (علیه السلام) قرار مان حل مسئله بدون گناه بود. بدون اینکه سخنرانی کنم از منبر پایین آمدم. 📚راوی: ،کتاب سید اسد الله؛ خاطراتی از شهید سید اسد الله مدنی، علی اکبری مزد آبادی، ص 11 🍃🍃🍃 ✨الهی ما را با شهدا محشور کن و توفیق زندگانی طیب و شهدایی را به ما مرحمت بفرما🤲 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom
✨🍃✨🍃✨ 🍃✨🍃 🍃✨ 🌸 بعضی مواقع از همسران دوستان سپاهی حسین می شنیدم که حسین در جبهه چند مسئولیت مهم دارد. برخی مواقع از فرصت استفاده می کردم و می پرسیدم: حسین آقا! شما در جبهه چه کاره ای؟ چرا دیر به دیر نامه می دهی؟ ☘️با خونسردی می گفت: می خواهی چه کاره باشم. یک بسیجی ساده ام. در جبهه چون کارم زیاد است فرصت نمی کنم زود به زود نامه بدهم. بعدها فهمیدم جانشین لشکر بوده. 📚راوی: زهرا سحری؛ همسر کتاب نیمه پنهان ماه ، جلد ۳۲؛ املاکی به روایت همسر شهید؛ نویسنده: رقیه مهری آسیا بر، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۶؛ صفحه ۴۵-۴۶٫ 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom
🔷« اسامة بن زيد » كنيزى خريد به مبلغ يك صد دينار كه پس از يك ماه ثمن او را بپردازد و چون اين معامله را رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد، فرمود : « آيا از اسامه تعجب نمى‌كنيد كه كنيزى خريده به مدّت يك ماهه كه ثمن او را بدهد؟ به راستى اسامه طول امل دارد » . ✍يعنى انسان عاقل نبايد مطمئن باشد كه تا يك ماه ديگر حتماً در دنياست و اين مبلغ را خواهد پرداخت، پس تا بتواند معامله يا وعده‌اى كه مدّت دارد انجام ندهد و اگر خواست انجام دهد، احتمال رسيدن مرگ را پيش از آن مدت بدهد، پس راه اداى دين را تعيين كند و وصيت به آن را فراموش ننمايد . 📚 ، رحمه الله، ج1، ص 364 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom
🔷آيا تا فردا زنده‌ام‌؟ ▪️روزى طرف عصر به اميرالمؤمنين عليه السلام خبر دادند كه مقدارى مال رسيده است . 🔸امام عليه السلام فرمود : « آن را بين فقرا تقسيم كنيد . گفتند روز، گذشته است براى فردا تقسيم مى‌كنيم » . 🍀امام عليه السلام فرمود : « شما ضامن مى‌شويد كه من تا فردا زنده باشم » . گفتند : يا اميرالمؤمنين ! اين امر به دست ما نيست . فرمود : « پس تأخير نيندازيد و همين وقت تقسيم كنيد »، پس چراغ افروختند و همان شب تقسيم كردند . 📚 ، رحمه الله، ج1، ص 364 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom
✨رحمت خداوند به جوان مست 📌داستان لطيفى از ذوالنون مصرى نقل كرده‌اند كه مى‌گويد: «روزى به دلم افتاد كنار رودنيل بروم. از خانه بيرون آمدم. ناگاه ديدم عقربى به سرعت مى‌رود. با خود گفتم با اين سرعت، حتماً مأموريّتى دارد. آن را دنبال كردم. به كنار رودنيل رسيد تا كنار آب آمد. 🔹قورباغه‌اى خودش را به ساحل رسانيد. پشتش را به ديوارۀ آب زد. عقرب سوار قورباغه شد و به آن طرف نيل آمد. من گفتم حتماً عجيبه‌اى است. خودم را با قايق به آن طرف رودخانه رساندم. ديدم قورباغه خودش را به ديوارۀ رودخانه چسبانيد و عقرب پياده شد و باز به سرعت حركت كرد تا رسيد به نزديك درختى كه زير آن جوانى مست افتاده و مار بزرگى هم روى سينه‌اش نشسته و سرش را نزديك دهان جوان مست مى‌آورد كه عقرب، خودش را به گردن مار رسانيد و نيش خودش را به او زد. سمّى داشت كه مار سمّى را از كار انداخت، آن وقت برگشت. 🔸با پا به جوان مست زدم. گفتم: واى بر تو! برخيز ببين تو چه كردى و خدا با تو چه مى‌كند؟ جريان عقرب را گفتم و لاشۀ مار را نشانش دادم. جوان منقلب شد و روى پاى ذوالنون افتاد و توبه كرد. در دعاى افتتاح مى‌گويى: «انّك تدعونى فاولّى عنك و تتحبّب الى فاتبغّض اليك». «پروردگارا! تو مرا مى‌خوانى؛ ولى من رو برمى‌گردانم. تو به من محبّت مى‌ورزى، ولى من به تو دشمنى مى‌كنم. نعمتى مى‌دهى و ما نمى‌پذيريم (فلا اقبل منك)». 📚سرای دیگر، رحمه الله، ص 66 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom
🔹در «امالى صدوق» است كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در سايه درختى نشسته بودند و هوا بسيار گرم بود ناگاه شخصى آمد و جامه ‏هاى خود را كند و در آن زمين برابر آفتاب سوزان مى‏غلتيد؛ گاهى پشت، گاهى شكم، گاهى پيشانى خود را بر زمين مى ‏ماليد و مى ‏گفت اى نفس! بچش كه عذاب الهى از اين عظيم‏تر است و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به او نظر مى ‏فرمود و چون جامه ‏هاى خود را پوشيد و خواست مراجعت كند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را طلبيد و فرمود: «چه چيز تو را بر اين كار [وا] داشت؟». عرض كرد: خوف خداوند و به نفس خود اين گرمى را چشانيدم كه بداند عذاب الهى كه از اين سخت‏تر است تاب آن را ندارد. 🍀رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «از خدا ترسيده ‏اى آنچه سزاوار ترسيدن است و پروردگار به تو با ملائكه مباهات فرمود». پس به اصحاب فرمود: «نزديك اين مرد رويد تا براى شما دعا كند». و چون از او طلب دعا كردند، گفت: خداوندا! جمع فرما امر همه را به هدايت و تقوا را توشه ما گردان و بازگشت ما را بهشت گردان. 📚 قلب سلیم، رحمه الله، ج1، ص 377 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom
🔸اين لقمه به جاى آن لقمه 🔹موسى بن ابى الحسن مى‌گويد: امام رضا علیه السلام فرمود: در ميان بنى اسرائيل چند سال پى در پى قحطى پديد آمد. زنى لقمه نانى داشت، آن را به دهان برد تا بخورد، فقيرى فرياد برآورد: اى كنيز خدا، من گرسنه‌ام. زن با خود گفت: در اين دوران قحطى صدقه مى‌دهم، و آن لقمه را از دهان بيرون آورد و به فقير داد. اين زن كودكى خردسال داشت كه براى جمع آورى هيزم به صحرا رفته بود. گرگى آمد و او را ربود. ▪️در آن حال غوغايى به پا شد و مادر در پى گرگ دويد. خداوند جبرئيل را فرستاد و جبرئيل آن كودك را از دهان گرگ بيرون كشيد و به مادرش باز داد و به او گفت: اين لقمه به جاى آن لقمه. آيا راضى هستى؟ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 270 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom