May 11
21.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحن لدینا الله سبحان الله تعالی🌱
.
.
.
.
خیلی کریم (:
@alhanan | ☁️
خداوندِ من به من
عشق را بخشيده است _كه بعد از خدا از همه چيز عظيم تر است_
توان پرواز روح را بخشيده است
آرامش دل نشين شب ها را بخشيده است
و غزل را.
خدایِ من به من
دل را بخشيده است
و رحمت را
و خنده از اعماق را
و گريه تصفيه كننده روح را
و آواز را
و تولد را.
#سه_دیدار
#نادر_ابراهیمی
#خواندَنی
@alhanan | 📚
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4_5783138958296747686.mp3
13.88M
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج | زیارت آلیاسین به همراه بیانات حضرت آقا.
@alhanan | 🌸
voice_msg_-7753820806817320872.opus
144.1K
" گل همیشه بَهارم
خدا کند که بیایی "
#هوای_حَرم💛
@alhanan | 🌸
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چنان با شوق از همسرش میگوید که دلم نمی خواهد کلامش را قطع کنم دلتنگی اش را با تمام وجودم لمس میکنم.
جرئت ندارم سراغ وَسام ش را از چشمهای منتظرش بگیرم.....
به همین دلیل به یکی از عکسهای خانوادگیشان اشاره میکنم و جمله بی ربطی را تحویل سلما میدهم.
خانواده زیبایی هستین تو و وسام کنار هم و سید علی کوچیک تو بغل تون، اشک حلقه زده در چشمهایش به گلوله ریزی تبدیل میشود و از گوشه چشم چپش پایین میافتد.
پلک محکمی میزند و حلقههای اشک دوباره در چشمهایش ظاهر میشوند.
حالا سرعت پایین آمدن گلولههای ریز از دو چشمش بیشتر شده است و من منتظرم تا سرنوشت و سام را از زبانش بشنوم.
دستش را روی عکس سید علی میگذارد میبینی چقدر شبیه پدرشه؟
حیف که دیگه نمیتونیم از این عکسا با هم بگیریم.
نگاهم به صورتش خیره مانده بغض در گلویم را لقمه میکنم تا اشکهایش به من سرایت نکند.
خیلی آرام و زیر لب سؤال تک کلمه ای ام را که جوابش را میدانم از او میپرسم.
چرا؟
چون خونه ش دیگه روی زمین نیست.... اشکهایش را قورت میدهد لبخند میزند و دستش را سمت چپ قفسه سینهاش آرام میکوبد.
الآن فقط اینجا میتونم پیداش کنم.
دست دیگرش را روی سینه من میگذارد
درست مثل خودت فقط اینجا.
جای دستش میسوزد؛ سوزشی که عمقش از عرض سینه ام بیشتر میشود
و نمیدانم تا کجا ادامه دارد، شاید به اندازه فاصله بعد مکانی ام با داریوش.
#لا_به_لای_درختان_بلوط
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
#خواندَنی
@alhanan | ❤️
🇮🇷🇱🇧