eitaa logo
حَنـان💚
31 دنبال‌کننده
204 عکس
99 ویدیو
4 فایل
◇ بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا 🍀 ◇ آلبوم و دفترچه یادداشت .. 📗 ☁️🌻 @mehdi_165
مشاهده در ایتا
دانلود
سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ نام تو، همسایه‌‌ی نام خداست..🦋🤍
21.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحن لدینا الله سبحان الله تعالی🌱 . . . . خیلی کریم (: @alhanan | ☁️
خداوندِ من به من عشق را بخشيده است _كه بعد از خدا از همه چيز عظيم تر است_ توان پرواز روح را بخشيده است آرامش دل نشين شب ها را بخشيده است و غزل را. خدایِ من به من دل را بخشيده است و رحمت را و خنده از اعماق را و گريه تصفيه كننده روح را و آواز را و تولد را. @alhanan | 📚
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهوراتر؟ بهشت اینجاست اینجایی که دارم چای می‌نوشم. جان علیه السلام @alhanan | 💛
voice_msg_-7753820806817320872.opus
144.1K
" گل همیشه بَهارم خدا کند که بیایی " 💛 @alhanan | 🌸
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خورشيد بی غروب خراسانمان سلام. يا حضرت رئوف، شه مهربان سلام... جان علیه السلام 💛 @alhanan | ☁️
چنان با شوق از همسرش می‌گوید که دلم نمی خواهد کلامش را قطع کنم دلتنگی اش را با تمام وجودم لمس میکنم. جرئت ندارم سراغ وَسام ش را از چشم‌های منتظرش بگیرم..... به همین دلیل به یکی از عکس‌های خانوادگیشان اشاره می‌کنم و جمله بی ربطی را تحویل سلما می‌دهم. خانواده زیبایی هستین تو و وسام کنار هم و سید علی کوچیک تو بغل تون، اشک حلقه زده در چشم‌هایش به گلوله ریزی تبدیل می‌شود و از گوشه چشم چپش پایین می‌افتد. پلک محکمی می‌زند و حلقه‌های اشک دوباره در چشم‌هایش ظاهر می‌شوند. حالا سرعت پایین آمدن گلوله‌های ریز از دو چشمش بیشتر شده است و من منتظرم تا سرنوشت و سام را از زبانش بشنوم. دستش را روی عکس سید علی می‌گذارد می‌بینی چقدر شبیه پدرشه؟ حیف که دیگه نمی‌تونیم از این عکسا با هم بگیریم. نگاهم به صورتش خیره مانده بغض در گلویم را لقمه می‌کنم تا اشکهایش به من سرایت نکند. خیلی آرام و زیر لب سؤال تک کلمه ای ام را که جوابش را می‌دانم از او می‌پرسم. چرا؟ چون خونه ش دیگه روی زمین نیست.... اشکهایش را قورت می‌دهد لبخند می‌زند و دستش را سمت چپ قفسه سینه‌اش آرام می‌کوبد. الآن فقط اینجا می‌تونم پیداش کنم. دست دیگرش را روی سینه من می‌گذارد درست مثل خودت فقط اینجا. جای دستش می‌سوزد؛ سوزشی که عمقش از عرض سینه ام بیشتر می‌شود و نمی‌دانم تا کجا ادامه دارد، شاید به اندازه فاصله بعد مکانی ام با داریوش. @alhanan | ❤️ 🇮🇷🇱🇧