الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
📢📣📢📣📢
سلام برشما خوبان💐
محور چهاردهم از توصیه آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام به سیدالکریم
بزرگواران موضوع امروز وفردا 👈 پایش و پویش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یک_استان_ایستاده_به_استقبال
🔺#تیزر
مراسم شب وداع با شهدای مدافع حرم استان مازندران
زمان: یکشنبه ۱۵ تیرماه ۱۳۹۹ ساعت ۲۱
🔹مکان:ساری- مرکز فرهنگی دفاع مقدس استان مازندران (پارک موزه دفاع مقدس)
شهیدان کمالی _ جمشیدی🌹
@Modafeaneharaam
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐
بیست و هشتمین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷ابراهیم باقری 🌷هستیم.
#فرمانده_گـردان_امام_رضـا(ع)کہ_پیکر_مطهرش بہ زیارت حضـرت رفت.
مےگفت :می ترسـم آخر عقـب بمانیم و به خیل این شهـدا نرسیم .
می ترسـم فردا فرمـانده گـردان امام رضا(ع)ﺷﺮﻣﻨـﺪﻩ ﺧـﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺷﻬﺪا ﺑﺸﻮﺩ 😔 .
آه رضا جان قـربان غریبیـت آقا ....😭
وبعدبغـض غریبےکردوقطـره اے اشـک برگـونه هایـش غلتیـد.
ازیک طرف چشم به عملیات فردا دوخته بودوازطرف دیگردل وجانش درزیرگنـبدطلایـی امام رضا(ع) پرپرمیزد.
فرداےعملیات اولین خبرےکہ مثـل موج انفجارتوےمنطقـہ پیچیـد،خبر #شهادت ابراهیـم بود.
تلاش بچه هابرای پیـدا کردن پیکرمطهرش بےنتیجه ماند .
بہ گمانم بازمثل دفعه پیش پلاکش را دورانداخته بود .
امـاچنـدروزبعـدهمه چیزتمام شد. خبر ابراهیـم را از #مشهـد آوردند ....
باورش سخت بود...
بچه های ستاد معراج هم باورشان نمی شد که تابوت فرمانده گردان امام رضا «ع» را باشهدای مشهدمقدس اشتباه بگیرند .
به هر حال اشتباه یا درست پیکر چاک چاک ابراهیم به مشهد رسیده و ضریح مطهرآقارا هفت بار طواف کرده بود و اگرپیگیرے بچه های لشکر نبوداو برای همیشه درجوار قبرآقاومولامون امام رضا «ع» آرام مِےگرفت .
#ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻡ_ﺭﺿﺎﻳﻲ
#سـردارشهیـدابراهیـم_باقرے
#فرمانده_گردان_امام_رضا (ع)🌹
#شهداےفــارس
#محل_قبرمطهر:کازرون
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
زائر ی که آخر به آرزویش رسید سردار شهید ابراهیم باقری زاده محل تولد : کازرون مسئولیت : فرمانده گر
سردار شهید ابراهیم باقری زاده در سال 1337 در کازرون به دنیا آمد. تحصیلاتش در مدارس مجتهد، ادب و هنرستان دکتر شریعتی تا سطح دیپلم ادامه یافت. در عین حال در کنار درس و مدرسه، جهت امرار معاش و تأمین هزینه تحصیل به کارهای مختلفی اشتغال ورزید.
با شروع جنگ تحمیلی آن وجود سر تا پا اشتیاق، تولدی دوباره یافت و به عنوان یک بسیجی جان بر کف به یاری مردان حماسه آفرین هویزه شتافت. وی با اندوه جان فرسایی که از شهادت همرزمان شهیدش از جمله شهید احمد داوری و شهید صمد نحاسی در دل داشت، در بحرانی ترین روزهای جنگ به خیل سر به داران سبز پوش سپاه پیوست و پس از گذرندان دوره های مختلف آموزش، بار دیگر راهی عرصه های خون و آتش گردید و از همان ابتدای مسؤولیت، آموزش عقیدتی لشکر 19 فجر را به عهده گرفت.
هر چند مسؤولیت خطیر وی در پادگان آموزشی شهید دستغیب کازرون، او را از درگیری های رویارو با دشمن بعثی معاف داشت، اما به هر تقدیر به دفعات در عرصه های نبرد حضوری فعال یافت و با قبول فرماندهی گردان امام رضا(ع) از لشکر 19 فجر، در چندین عملیات از جمله والفجر 8 و کربلاهای 4 و 5 شرکت کرده و حماسه ها آفرید.
در عین حال، برنامه ریزی های بنیادین و سیاستگذاری های اساسی وی در پادگان شهید دستغیب، تغییرات شگرفی را در کیفیت آموزش به وجود آورد که هنوز بعد از سالها، خدمات ارزنده آن شهید گرامی، زبانزد همرزمان اوست. سردار شهید ابراهیم باقری زاده سرانجام در تاریخ 19 دی ماه 1365 و در مرحله دوم از عملیات کربلای 5 دیدار کعبه جمال را احرام خون بست و در گلستان اشک و آتش ره به وادی سبز سلامت برد.
پیکر آن عزیز که به اشتباه به مشهد مقدس انتقال یافته بود، بعد از زیارت ضریح منور ثامن الحجج حضرت رضا(ع) به کازرون انتقال یافته و طی مراسمی با شکوه تشییع و به خاک سپرده شد.
همسر شهید 👇 👇
🌸سه روز بیشتر از ازدواجمان نگذشته بود که مرا تنها گذاشت و به جبهه بازگشت. می گفت اگر در جبهه دو نفر باقی بماند، من یکی ازآن دو نفر هستم!
۱۰ ماهی هم به عنوان فرمانده پادگان شهید دستغیب کازرون انتخاب شد، اما طاقت ماندن نداشت و به هر زحمت و سختی بود از این پست خارج شد و به جبهه بازگشت.
همرزم شهید 👇 👇
🌸برای بازدید از گردان امام رضا علیه السلام به مقر گردان رفته بودیم. اسلام نسب را از صمیم قلب دوست داشتم، همین دوستی ام با اسلام نسب باعث شده بود مهر ابراهیم هم به دلم بنشیند. کنار ابراهیم ایستاده بودم، حواسش به سمتی دیگری بود، خم شدم و در یک لحظه دستش را بوسیدم!
مثل اینکه او را برق گرفته باشد، از جا پرید، باناراحتی گفت: این چه کاری بود کردی!
آنقدر ناراحت شد که بلافاصله از من رو گرفت و سوار بر موتور دور شد. من توی دل خودم از اینکه ابراهیم را رنجانده بودم ناراحت شدم. هنوز بازدید تمام نشده بود که ابراهیم برگشت. به سمت من آمد، مرا در آغوش کشید و گفت: ببخشید سر شما داد زدم!
گفتم: شما ببخشید. من به خاطر حرف امام، که فرمودند من دست رزمندگان را می بوسم، به عنوان تبرک دست شما را بوسیدم!
فرازی از وصیت شهید بزرگوار :
ستاد مقاومت مساجدرا همیشه گرم نگه دارید و نماز دشمن شکن جمعه و جماعات مسلمین ، دعاهای توسل و کمیل ، دیدار از خانواده های شهدا و مفقودین و همچنین دیدار از معلولین و مجروحین را فراموش نکنید ، اگر خدای ناکرده یک روز بیاید که شما این مکانهای مقدس را خالی بگذارید ودر صحنه نباشید دشمن پیروز خواهد شد .
به شادی ما شهدا هم شاد باشید واین کار را در نظر بگیرید که همین شهدا وادامه دهندگان راه شهدا هستند که دشمنان اسلام را به گریه انداخته اند وپشت آنها را به خاک رسانده اند و آنها را از رسیدن به اهداف پلیدشان نا امید کرده اند .
💠خدا هر دو بهترین را به شهید سلیمانی داد!
✍رهبر انقلاب: شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد ــ چند سال است که در منطقه، پیروز میدانْ شهید سلیمانی است، مغلوبِ میدانْ، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همهی این منطقه اینجور است ــ هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال «کِلتَا الحُسنُیَیْن» را به این شهید عزیز داد.
°•°✿ #حاج_حسین_یکتا:
امروز وقتی شما در #فضای_مجازی قرار می گیرید #شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با #وضو باشید و ذکر «ما رمیت اذ رمیت» بخوانید.
شما الان بالای دکل #دیده_بانی قرار گرفتهاید و بخواهید یا نه، #وسط میدان هستید.
#شهدا_می_بینند...
➣ •❥•↬
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐
بیست و نهمین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷محسن عینعلی 🌷هستیم.
#شهید_محسن_عینعلی
در بخشی از #وصیتنامه این شهید والا مقام آمده است: اصل وصیتم همین شهادتم هست. خدا کند آمرزیده باشم و با خونم از ارزش های والای اسلام حراست کنم. با خونم از ولایت فقیه حمایت کنم. با خونم همیشه از روحانیت همیشه مبارز حمایت کنم. با خونم از قرآن و اهل بیت حمایت کنم، دنیای پست را بفروشم و به مقدس شهدا بپیوندم.
ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
محسن عینعلی دوازدهم شهریور ماه سال 1341 در روستای قلعه آقابيگ شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان به دنیا آمد.
سال های کودکی و نوجوانی را پشت سر میگذاشت، که درگیر مبارزات انقلابی شد و پا به پای مردم مجاهد شهرستان تویسرکان در راهپیمایی ها و تظاهرات ها شرکت می کرد. از همان دوران کودکی اخلاق و معرفت الهی خود را بروز داده بود و همه آشنایان و کسانی که محسن را می شناختند از او به نیکی و اخلاص یاد می کردند.
کمک به محرومان و نیازمندان، شرکت در جلسات قرآن و احکام، رعایت نماز اول وقت، رعایت محرمات و مستحبات و نیکی با پدر و مادر و خانواده از خصوصیات بارز محسن بود.
به نقل از یکی از دوستان شهید، روزی به همراه خانواده شهداء، جهادگران و نیروهای فرهنگی سپاه به دیدار مقام معظم رهبری که در آن دوران نماینده مجلس شورای اسلامی بودند رفتیم.
ایشان در بین صحبت های خود فرمودند: در نماز جمعه شرکت فعال داشته باشید و به این فریضه عبادی و سیاسی توجه ویژه کنید و نسبت به حضور در نمازهای جمعه کوشا باشید.
بعد از مراسم دیدار با آیت الله خامنه ای، به کاخ گلستان رفتیم. بعضی از نیروها گفتند برای بازدید به چند کاخ دیگر هم برویم اما محسن با عزمی راسخ گفت: آقا فرمودند در نماز جمعه شرکت فعال داشته باشید پس باید به نماز جمعه برویم.
با پیگیری های زیاد و اصرار توانست فرماندهان را برای حضور در جبهه متقاعد کند. پس از ورود به جبهه در لشکر32 انصارالحسين (ع) به فرماندهي گردان 153 منصوب شد. در طول حضور در مناطق عملیاتی ارتباط زيادي با روحانيت داشت و با استفاده از دانش و اطلاعات روحانیونی که در جبهه حضور داشتند به ارتقاء فکری و عقیدتی نیروهای تحت فرماندهی اش کمک می کرد.
علاقه بسیاری به خانواده شهدا داشت در هر فرصتی به دیدار آنها می رفت و به حرفهایشان گوش می داد. به آنها اطمینان می داد که ادامه دهنده راه شهیدانشان خواهد بود.
درآمد چندانی نداشت اما با اقتدا به مولایش حضرت علی(ع) از محرومين حمايت مي کرد و هر چه داشت با آنها تقسیم می کرد.
سردار محسن عينعلي پس از سال ها تلاش و كوشش در دفاع از ایران اسلامی، در بیست و هفتم اردیبهشت سال 1365 در منطقه عملیاتی جزيره مجنون مورد اصابت ترکش های خمپاره های دشمن قرار گرفت و به مقام والای شهادت نائل شد.
#به_خاطر_مادرم_زهرا_س
🌷در عمليات كربلاى ٤، به جهت اصابت تركش به سرم از نعمت گويايى محروم شده بودم و تلاش پزشكان هم كار به جايى نمى برد. ....هرطور بود خودم را براى عمليات كربلاى ٥ به جبهه رسانيدم. قبل از عمليات در خواب ديدم كه در مسجدى هستم، بچه هاى گردان و شهيد حاج محسن عينعلى هم حضور دارند و شهيد حسن محمدقلى به مداحى مشغول است. در اين هنگام....
🌷 در اين هنگام دو سيد نورانى وارد مجلس شدند و در كنار حاج محسن نشستند، يكى از آنها فرمود: حاج محسن چرا حاج قاسم مداحى نمى كند؟ و ايشان جريان مجروحيت من را براى آنها تعريف كرد.
🌷وقتى آنها خواستند مجلس را ترك كنند، يكى از آن بزرگواران دستى بر سرم كشيد و گفت: به خاطر مادرم زهرا (س) بخوان. از خواب پريدم و متوجه شدم كه شفا پيدا كرده ام و اولين جمله _ بسم الله الرحمن الرحيم _ بر زبانم جارى شد.
راوى: سردار شهيد حاج قاسم محمدى دوست
به گفته مادر شهید، محسن از نظر احترام و ادب برجسته بود، به فکر همسایه ها بود تا حدی که رئیس انجمن روستا شد. رابطه اش با خویشاوندان خیلی خوب بود، وقتی از جبهه می آمد به همراه دوستانش گندم های کشاورزان را درو میکرد و به همه کمک می کرد.
محسن از دوره راهنمایی به بعد از همه نظر وجودش تغییر کرد. از انقلاب دفاع می کرد و صاحب نظر بود و همه را در جهت مثبت هدایت می کرد.
شجاع و صادق بود. تقریبا همه خصوصیات مثبت را داشت. هیچ وقت لباس نو نمی پوشید، همیشه لباسهایش وصله دار بود.
در زمان حکومت شاهنشاهی در یکی از خیابان های شهر تویسرکان تابلویی وجود داشت که عکس شاه روی آن بود، محسن همراه دوستانش تابلو را کندند. وقتی مامورها آمدند همه فرار کردند اما محسن فرار نکرد و مورد ضرب و شتم مامورین قرار گرفت. او هیچوقت از مامورین شاهنشاهی حراسی نداشت.
حواسش به همه دستورات دینی بود، از همه مهم تر اینکه همه حلال خدا را حلال و حرام های خدا را حرام می دانست.
برای استفاده از امکانات بیت المال مسائل شرعی را رعایت می کرد و هیچ زمانی خواستار امکانات بیشتر از بیت المال نبود. نمازهای خود را به جماعت می خواند و در زمانهایی که منطقه نبود روزه می گرفت.