#وصیت_نامه شهید سید رضا پورموسوی
بسم الله الرحمن الرحيم
الْحَمُدلِلّهِ الّذي هَدانا لِهذا و ما كُنا لِنَهْتَدِيَ لَولا اَنْ هَدينُا الله
اشهد انّ لا اله الا الله ، وَاشهدانّ محمّداً رسول الله واشهدان عليّاً ولي الله وان ائمة المعصومين اوصياء رسول الله
اِنَّ الَّذينَ يَشْتَروُنَ بِعَهْدِ اللهِ وَ ايمانهِمْ ثَمَناً قَليلاً اُولئكَ لاخَلاقَ لَهُمْ في اْلاخِرَةِ وَلايُكَلِمُهُمُ اللهُ وَلايَنْظُرُ اِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمةَوَلايُزَكّيهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ * ال عمران*
حمد و سپاس خداوندي را كه نعمت و رحمتش را برما ارزاني داشت و به ما شناساند ، باشد كه در طريق عبوديتش بنده ايي شاكر و صابر باشم . انشاء الله
مرا عهد و پيماني بود با ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام در غدير خم و آه و ناله اي از بيت الاحزان فاطمة زهراءقره العين الرسول در سينه .
صداي فراخواني رسول اكرم براي بيعت با ولايت علي عليه السلام در غدير و فرياد فرياد خواهي حسين عليه السلام در كربلا در گوشم طنين انداز بود و حالا فرزند فاطمة زهراي اطهر مرا براي تجديد بيعت با ولايت علي عليه السلام مي خواند . آيا اجابت نكنم ؟ نه والله كه اجابت نمايم .
بر طريق خونين ولايت علي عليه السلام كساني بودند كه بر عهد و پيمانشان وفا نمودند و ايستادگي كردند و حالا ما ميراث دار آن شهيدان شده ايم ، پس با هم اقتدا به راه سرخ شهيدان مي كنيم و دست برنمي داريم .
مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌصَدَقُوا مَاعاهَدوُ اللهِ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَ مَنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر وَمابَدَّلُوا تَبْديلاً - 23 احزاب
و اگر قرار است كساني بر اين طريق پايدار باشند و به عهد خود وفا نمايند اولاترين و سزاوارترين كسان بني هاشم مي باشند كه همة وجود خويش را فدا سازند .
آن چه را كه در خاتمه سزاوار مي بينم تذكر دهم اين مي باشد كه اگر در طول و مدت همنشيني هائي كه با بعضي از دوستان و برادران داشته ام و از آن ها خواسته ام كه برايم حرف بزنند دربارة بعضي از مسائل و يا اين كه من براي آن ها مطالبي را بيان داشته ام نه قصد داشته ام خداي ناكرده آن ها را حقير سازم و سرزنش نمايم و نه اين كه بخواهم بر آن ها فخرفروشي و اظهار دانائي و خود بيني نمايم بلكه فقط و فقط توجهم اين بوده كه اصلاحي در اعمال صورت بندد و اين در نظرم بوده كه « يااَيُّهّا الَّذينَ امنَوا اَتّقوُا اللهَ وَ قوُلوُا قُوْلاً سَديداً يُصْلِحْ لَكُمْ اَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنوُبَكُمْ وَمَنْ يَطِعِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقْدفازَفَوْزاً عَظيماً » --71/70 احزاب
و از خداوند متعال مي خواهم كه اعمال ناقص و نارساي ما را خود به كمال برساند با رحمتش با ما معامله نمايد و ما را محروم از عنايت و توفيقش نسازد . انشاء الله .
و از خداي عزوجل خواهانم كه خودش جزاي زحمات پدر و مادرم را بدهد كه او اجر و ثواب بغير حساب مي دهد .
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذهَدَيْتَناوَهَبْ لَنا مِنْ لَدُئْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّاب .
21/8/66
ماووت عراق
شادی روح همه شهدا
خصوصا
سه شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
که امام زمان علیه السلام وعده شهادت شان را داده بود
سه صلوات محمدی
❣️سید هبت الله فرج اللهی❣️
👈❣️سیدرضا پور موسوی❣️
❣️سید مصطفی حبیب پور❣️
💐اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐
http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
هدایت شده از تفسیر امین الله
صدای شهادتین کودکان یمنی قبل از شهادت...
امروز #یمن کربلاست به یاریشان بشتابیم...
بانک ملی:
6037991899958791
🔴 بنام ستاد پشتیبانی مردم یمن
🔘 پرداخت آسان:
https://www.payping.ir/d/gxFq
لطفا تصویر فیش واریزی را برای ما ارسال فرمایید:
@salamygarm
#نشر_واجب
👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3071541250C3f7d25e894
هدایت شده از عمّارِ ایران
👤آیت الله بهجت(ره):
🔺چگونه از اذیت یک پشه فریاد میزنیم، اما از باریدن موشک بر سر مؤمنین ناراحت نمیشویم و سر و صدا نمیکنیم!
#کربلای_یمن
💠 @ammar_iran
هدایت شده از [ خبرگزاری عَمّار ]
#از_شیطان_بیاموزیم
خیلی از ما قبلها حال بهتری داشتیم:
مثلا میبینیم فرد اهل نماز بوده و کلی با نماز خواندنش صفا میکرده و آرامش بدست میآورده، اما الان اصلا حتی نماز هم نمیخواند..
بعد که میروی زندگی او را میبینی، متوجه میشوی قبلها اهل نماز اول وقت و جماعت بوده، بعد یک پله پایین آمده و فقط نمازش را میخوانده، مرحله بعد این بوده که نمازش را آخر وقت میخوانده، مرحله بعد نماز صبحش قضا میشده و بعد از آن نمازهای دیگرش را هم یکی در میان میخوانده..
و بعد هم گفته اصلا خواندن و نخواندن چه فرقی میکند؟!
در حالی که شیطان هیچگاه همان اول نمیگوید کلا بیخیال نمازت شو! بلکه قدم قدم همراهت میشده..
حالا این مثالِ نماز را بردار و هرچیز دیگری را بگذار که قبلا داشتی و الان نداری..
اگر حواسمان به شیوه شیطان باشد زود میشود مچش را گرفت..
.
.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ...»
نور۲۱
🔻به #خبرگزاری_مردمی_عَمّار بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34
﷽
سلام علیکم
دوازدهمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️سید مصطفی حبیب پور❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
شهيد سيد مصطفي حبيب پور
از فرزندان امام موسي بن جعفر علیه السلام که دردهم دیماه 1343 در شهر دارالمؤمنین يعني دزفول، متولد و در بقعه مبارکه امامزاده رودند که نزد اهالي مؤمن و متقي آن شهرستان، مورداحترام ويژه بود و هست پرورش يافت.
از سالهای کودکي، نبوغ ویژهای داشت بهگونهای که معلمين او، آیندهای درخشان را برايش پیشبینی میکردند و در کنار آن در مسجد محله، همراه با دوستان همسن خويش، حضور مییافت و به مسجد و صفوف نماز جماعت، رونق خاصي میداد.
نوجوان بود که به کارهاي هنري رو آورد و در مدرسه با اجراي تئاتر، هنر خود را عرضه کرد و مورد تشويق قرار گرفت. با آغاز خيزش مردم انقلابي ايران علیه رژيم ستمکار پهلوي، سيد مصطفی که نوجواني پرشور بود به صفوف مردم انقلابي پيوست. روزها در راهپیماییها شرکت میکرد و شبها تا پاسي از شب گذشته در مجالس سخنراني و شعارنویسی عليه رژيم مشغول بود... او که به همراه چند تن از دوستان خود، گروهي از نوجوانان را جمع کرده بود و در خیابانهای اصلي راهپیمایی میکردند.
درهمان ايام بود که در برپائي جلسات قرآني و مجالس مذهبي همت گماشت و حضور خود در حسينيه امام (شهيد علم الهدی _ فعلي) را گستردهتر کرد بهگونهای که حضور پرشور او به آن حسينيه، قدرت ديگري میبخشد و او در کنار شهداي عزيز همچون سيد عنایتالله علم الهدي، صفر صفري، احمد لياقتي راد، بهمن و حاجی علی پوردیان به اقدامات انقلابي خود تداوم میبخشد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، با تشکيل گروههای هنري سرود و تئاتر، هنر خود را به نمايش گذاشت .
شهيد سيد مصطفي حبيب پور که دانشجوي رشته عمران دانشگاه خواجهنصیرالدین طوسي بود، نتوانست در دانشگاه قرار بگيرد. او که از آغاز جنگ تحميلي رژيم بعث عراق، در بسيج محل فعاليت کرد و در آذرماه سال 1360 و در عمليات طریقالقدس به جبههها شتافت و از آن به بعد عاشق و شيفته حضور در سرزمين عشق و عرفان يعني جبهه گرديد با شرکت در گردان تخريب بارها تا چند قدمي شهادت پيش رفت.
او از دانشگاه به جبهه میآمد و تکليف خود را که دفاع از انقلاب اسلامي بود، ادا میکرد؛ اما شهادت و پرواز خونين يارانش ازجمله شهيدان پرويز حاجي وندزاده، مهدي حمبلي زاده، علي کشتکار، سيد همت الله فرج الهي و دهها تن از دوستان صميمي و برادران ديني او، شوق شهادت را در دل او بيشتر کرد. او پس از عمليات والفجر 8 خويش را تنها میدید و دریکی از دستنوشتههایش نوشته است: دلم میخواهد ديگر نمانم بنالم و بخوانم سرود خوش رفتن را؛ و بر مرکب سرخ شهادت تا منزلگه دوست برانم.
او به واحد اطلاعات و عمليات لشکر 7 ولیعصر (عج) رفت، بارها مجروح گرديد؛ اما از جبهه خارج نشد و کوههای پربرف و سر به فلک کشيده غرب و بیابانهای سوزان جنوب، يادگارهاي فراواني از شجاعت و دلاوري او در ذهن دارند.
او که خود را خادم خانوادههای شهدا میدانست، از جبهه که بازمیگشت یکراست به زيارت مزارهاي مطهر شهدا و سپس به ديدار پدران و مادران عزيز شهدا میشتافت و از آنها درخواست میکرد که دعا کنند تا او هم به شهادت برسد. آن شهيد بزرگوار یکبار نيز به همراه جمعي از رزمندگان اسلام به ديدار پير و مراد خود يعني حضرت امام خميني (ره) نائل گرديد و همواره از آن ديدار، بهعنوان بهترين توفيق ياد میکرد.
او که اهل تهجد و شبزندهداری _ چه در جبهه و چه در شهر _ بود، در نمازهاي شب خود از خدا شهادت را میطلبید و با گريه و التماس از او میخواست که هر چه زودتر به ياران شهيدش بپيوندد.
او بهراستی شيفته و واله سيدالشهدا بود و از کودکي در هیئتهای زنجیرزنی و سینهزنی شرکت میکرد و با برپائي تکيه به سوگواري میپرداخت که اين عشق و ارادت را تا شهادت با خود داشت که تعزيه و نمایشهای عاشورايي، يادگارهايي از آن شور حسيني بود.
آن شهيد اسلام که فرماندهي دستهای از نيروهاي اطلاعات و عمليات لشکر 7 ولیعصر (عج)
را به عهده داشت، همواره پیشقدم نيروهاي شناسايي بود و خودش سختترین مأموریتها را، انجام میداد و بدون لحظهای ترس و هراس، از موانع مختلف و خطرناک دشمن بعثي عبور میکرد و پس از ساعتها شناسايي _چه در کوههای غرب و چه در اروندرود و جزيره مجنون، بازمیگشت و با اخلاص و تواضع، اطلاعات خود را به فرماندهان نظامي، جهت برنامهریزی عمليات میداد.