چند روز قبل از عمليات، فرماندهان لشكر امام حسين (ع) به تيپ قمربنيهاشم (ع) آمدند. جلسه براي عمليات تشكيل شد. آنها وقتي حمزهعلي را ديدند، با تعجّب گفتند: او در لشكر امام حسين (ع) فرمانده يا معاون گردان بوده، حالا او را فرمانده دسته قرار دادهايد. اخلاص احساني باعث شده بود خود را معرفي نكند و فقط براي حفظ اسلام در جبهه باشد.
مدام ميگفت: «كاري بكنيد كه براي شهادت پذيرفته شويد.» هميشه شبها براي نماز شب بيدار ميشد. دلم ميخواست او را در حال عبادت ببينم. بالاخره خدا توفيق داد و من نيز براي نماز بيدار شدم.
او را ديدم كه پتويي به همراه خود دارد و به طرف درهاي كه در پشت چادرهاي ما قرار داشت، ميرود. آنجا حفرهاي مانند قبر را براي خود كنده بود و در آن سرماي زمستان هر شب در آنجا با خدا مناجات ميكرد. آن شب من دل به راز و نيازهايش سپردم و در گوشهاي اشكريزان به حال او غبطه خوردم.
همسر شهید می گوید : 👇
هميشه منتظر بودم كه خبري از او به دستم برسد. دلم ميخواست كنار مزارش بنشينم و هايهاي اشك بريزم. دلم ميخواست ضجّه بزنم و بگويم چرا تنها؟ چرا ما را نبردي...
اما علي گمنام بود، هيچ نشاني از خود نداشت، بعدها در وصيتنامهاش خواندم « اميدوارم جنازهام به دستتان نرسد......» اين راز گمنامي علي بود، كه دلش ميخواست غريب و تنها بماند و به بانوي دو عالم اقتدا كند.
نحوه شهادت 👇👇
شب بيست و يكم بهمنماه سال 1361 ساعت 11 شب بود. دشمن قصد داشت تاكتيك نعل اسبي ما را دور بزند. تا نزديك وقت نماز صبح پياده به طرف دشمن ميرفتيم. ساعت 8 صبح بچهها به گمان اينكه نيروهاي ايراني پشت خاكريز هستند، فرياد زدند يا مهدي دقايقي گذشت. بچهها منتظر صداي ادركني بودند، كه يكباره باران آتش بر سرمان باريد. نيروها مثل گل پرپر شدند؛ صداي يا مهدي كار خودش را كرد و آنها را متوجّه حضور ما نمود.
كانالي را در همان نزديكي ديديم. همه در داخل كانال راه افتاديم. اما گويي كانال طعمه بود و به بنبست ختم ميشد. بچهها يكييكي تير ميخورند. تا اينكه يك مقداري مقاومت كرديم من بودم و شهيد احساني و شهيد حجتالله نورشرق و شهيد حمزوي. از كانال بالا آمديم و رفتيم داخل يك جاتانكي. عراقيها در فاصله 25 الي 30 متري ما قرار داشتند.
جاده و بيابان خيلي صاف بود و آنها به راحتي ميتوانستند ببينند. يكباره حمزهعلي كه معاون گروهان شهيد صدوقي بود، اسلحه كلاشينكف را كنار گذاشت و يك موشك روي آرپيجي قرار داد و همانطور كه روي زانو نشسته بود، به طرف دشمن شليك كرد. دوباره اسلحه خود را برداشت و به ما گفت: بياييد جلو. اسلحه كلاشينكف او روي حالت رگبار بود و با صداي تكبير جلو ميرفت. حدود 5 متري دشمن رسيده بود كه يكباره شعلهاي از آتش را ديدم كه زود خاموش شد. عراقيها با موشك آرپيجي 7 به طرفش شليك كردند و اينگونه مرغ جانش به آسمان پر كشيد و حمزهعلي در ميان آتش، ابراهيموار به ديدار خدا شتافت.
فرمانده گروهان شهید صدوقی گردان یا مهدی تیپ قمر بنی هاشم(ع)
جاوید الاثر شهید حمزه علی احسانی
سوخت آنسان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی
در دل شعله چنان سوخت که انگار ندید
هیچ کس لحظه افروختنش را حتی
حیف از این دشت پر از لاله گذشت و نگذاشت
برگی از شاخه گل نسترنش را حتی
داغم از اینکه نمی خواست که گلپوش کنند
با گل سرخ شقایق بدنش را حتی
داشت با نام ونشان فاصله آن حد که نخواست
بر سر دست ببینند تنش را حتی
چه بزرگ است شهیدی که نهد بر دل تیغ
حسرت لحظه سر باختنش را حتی
نتوان گفت که عریان تر از این باید بود
با شهیدی که نپوشد کفنش را حتی
دل به دریا زدو دریا شد و اما نگذاشت
موج هم حس کند آبی شدنش را حتی
بود وارسته تر از آنکه شود باور پیر
جام می دید اگر می زدنش را حتی
دوش می آمد و می خواست فراموش کند
خاطرم خاطره سوختنش را حتی
شاعر :محمد علی مجاهدی
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
709.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلوات فاطمی امشب مان را به نیابت از
☀️ شهید سلیمانی☀️
هدیه می کنیم محضر نورانی
❣️ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها❣️
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ
فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ
حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ
الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي
وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا خدیجة الکبری
صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا
وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
🌸دلیل اینکه قلب های مردم در فراق شهید حاج قاسم سلیمانی میسوزد چیست؟
✍یکی از علما فرمودند: "دلیل اینکه مردم برای سردار سلیمانی اشک ریختند و قلبشان سوخت و هنوز هم آرام نشدند این است که قلب قطب عالم امکان حضرت بقیه الله عج به درد آمده و اشک آن حضرت جاری شده و این مطلب برکل عالم تاثیر میگذارد. ماهنوز سردار سلیمانی را نشناختیم."