شهید فؤاد مشعلی یکی از افرادی بود که پیکرش بعد از گذشت سه ماه از فاجعه منا شناسایی شد و با توجه به موقعیت خاصی که ایجاد شده بود، خانواده وی رضایت دادند تا پیکر این شهید در مکه بماند و پیکر این شهید بزرگوار هماکنون در مقبره شهدای مکه آرام گرفته است که مادر این شهید سال 96 در سفر به حج برای نخستینبار پس از دو سال توانست بر مزار پسرش برود.
حسرت پدر برای دیدن پسر
کم دیدمش. حسرتی که روی دلم مانده همین است، کم دیدمش. حسرت روی دلم مانده که با هم برویم جگرفروشی سید و پسرم با حقوق روزمزد نصب پردههای دم عید، هی بخندد و با دهان پر بگوید «بابا بگم یه سیخ دیگه بیاره؟» همیشه خسته بودم و تازه از کار برگشته بودم و این پسر را که زود مرد شد، کم دیدم. فواد که ریش درآورد، دلم قرص شد. روزهایی که فواد به دنیا آمد هم نگران بودم به خانه نرسم. با عجله خودم را رساندم اصفهان. بعدش که خبر دادند بچه پسر است، همان جا نشستم زمین و توی سرمای اصفهان الحمدالله گفتم. دلم قرص شد که از حالا دیگر وقتی من نیستم چراغ خانه روشن است.
گریه من پشت سر فواد با گریه مهناز و فروغ فرق میکند، گریهام با گریه همسایهها یا مسئولهای شهر یا مربیهای فواد فرق میکند. با گریه دایی وحید و احمد و بی بی و خالهها هم فرق میکند. درست وقتی داشتم آرام میخوابیدم، درست وقتی تکیهگاه و عصای میانسالیام کنار دستم بود، تنها شدم. خانهام تاریک شد و کور شدم.
صبحها همین طور که توی سرویس مینشینم تا برسیم کارخانه، صدای فواد توی گوشم است که تواشیح میخواند. بعضی وقتها رسیدهایم و من هنوز مبهوت صدای پسر هستم. قرآن فواد را چند برابر کرده بود. تکثیر شده بود. من فواد قبل از قرآن و بعد از قرآن را دو تا فواد میدانم. این پسر پای قرآن رشد و برکت پیدا کرد. چهار ماه آخر، شبانهروز با قرآن بود. چهار ماه آخری که به مسابقه میرسید. همین اتاق آن طرفی خانه را برایشان هماهنگ کرده بودیم. قرآن شبیه چراغ نه شبیه خورشید، خانه ما را روشن میکرد. این صورتی که میبینید از من سفید شده یا این قامتی که میبینید خم شده از پیری نیست. من یک شبه همه چیزم را با هم از دست دادم. تک پسر قاری خوش صدای خوش هیکلم را.
به مادرش گفتم بگذارد این جنازهای که میگویند، فواد من است، همان جا توی بقیع آرام بگیرد. پیش غریبترین امامها باشد. زیر سایه پیغمبر (ص). به مادرش گفتم «مگه دعای شب و روزت همین نبود؟ مگه نمیخواستی فواد زیر سایه اهل بیت(ع) باشه؟ بذار همون جا بمونه. مادرش این طوری راضی شد. ولی هنوز هم باور نکرده. من خوب میفهمم که هنوز منتظر است فواد بیاید. هنوز دست به وسایلش نزده. لباسهای فواد سر جای خودشان هستند.
بر مزارها حصار کشیده بودند، از پشت حصار، قبر پسرم را دیدم و نتوانستم به راحتی بر سر مزارش بنشینم و با او حرف بزنم. خیلی حس و حال بدی داشتیم و اینکه اجازه ندادند بر سر قبر فؤاد برویم بیشتر دلم را شکست. مسئولان سعودی حتی ذرهای حال ما را درک نکردند و با خود نگفتند چطور میشود از پشت نردهها مزار پاره تن خود را دید و زیارت کرد. از همان دور فاتحهای خواندیم و از مقبره برگشتیم. در آنجا با خودم گفتم شاید من نتوانم زیاد سر مزار فؤاد بیایم اما همین که در سرزمین پاکی آرام گرفته و در سرزمین انبیاء حضور دارد و جایش خوب است، برایم کافی است. منِ مادر که جز آرامش او چیزی نمیخواهم.
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله:
🔸محبّت علی بن ابیطالب علیهماالسلام درختی است که ریشهاش در بهشت است و شاخههایش در دنیاست. هرکس از امّت من، در دنیا به شاخهای از شاخههای آن درخت بیاویزد (سرانجام) او را بهشتی خواهد کرد.
و دشمنی با علی، درختی است که ریشهاش در جهنم و شاخههایش در دنیاست. هرکس به شاخه ای از شاخههای آن درخت بیاویزد (سرانجام) او را جهنمی خواهد کرد.
📚 بحارالانوار ج۴۰، ص ۴۶
📚 الروضة لإبن شاذان ج۱، ص۱۵۷.
۲۲ روز تا عید همعهدی (غدیر) ✨
✋نشر دهیم
#به_عشق_علی
#به_نیت_فرج ...
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ زائر دیروز میهمان امروز
🔻با موافقت تولیت آستان قدس رضوی پیکر مرحوم احمد مهدوی دامغانی در حرم امام رضا (ع) تشییع و به خاک سپرده میشود.
🔻مرحوم پروفسور احمد مهدوی دامغانی از سال ۱۳۶۶ مقیم آمریکا و در دانشگاههای هاروارد و پنسیلوانیا مشغول به تدریس در مقطع دکتری و پست دکتری بود. وی هر روز که از ساختمان محل اقامت خود در فیلادلفیا خارج میشد با ایستادن به سمت ایران به امام هشتم حضرت امام رضا(ع) سلام میفرستاد.
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*شگفتانه محسن چاوشی در رثای شهید سلیمانی ...