﷽
سلام علیکم
دوازدهمین چله شهدا
در آستانه حلول ماه مبارک رجب و شعبان
با عنوان ☀️ #چله_علوی_مهدوی ☀️
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام
☀️و حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با حضرت علی علیه السلام و امام زمان علیه السلام داشته اند .
مراقبت بر
✅زیارت امین الله
✅و زیارت آل یاسین
(ترجیحا در ساعت ۸صبح یا ۱۲ظهر یا ۸ شب)
#ملتمس_نگاه_پدرانه_امیرالمؤمنین
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شهیـد مدافـع حـرم مرتضے حسیـن پور🌺🍃
شهید حسینپور متولد ۳۰ شهریور سال ۶۴ بود. در سال ۸۳ وارد سپاه شد.
فرمانده ی نابغه ای که مدبر و گمنام بود..
فرمانده ای که اگر تدابیر ایشان درآن منطقه نبود یک شهید حججی که نه 170شهید حججی مظلومانه اسیرو شهید میشدند..
فرمانده جوان و عزیزی که خالصانه و مدبرانه فرماندهی کرد..مظلومانه شهیدشدو غریبانه تدفین شدو غریب و گمنام ماند..
فرمانده ای که سردار سلیمانی وقتی خبر شهادتش را شنید گفتند:کاش من بجای ایشان شهید شده بودم حسین آقا نابغه بود درمنطقه..
شهیدی که تا ثانیه های آخر شهادت باتدابیر خودهوای رزمنده های عراقی و ایرانی رو داشت و اونا رو راهنمایی میکرد..
عراق و ایران تا ابد مدیون رشادتهای این شهید عزیز است چون ایشان نه تنها فرماندهی رزمندگان ایرانی بلکه فرماندهی حیدریون عراق را نیز به عهده داشت...
شهیدی که دقایقی بعد شهادتش محسن حججی اسیر شد...
حسین اصالتاً اهل شلمانشهر از توابع لنگرود بود اما بهخاطر شغل پدرش در قم زندگی میکرد و بزرگشده قم بود. پس از ازدواج در تهران ساکن شد. در مدت سه سال زندگی متأهلی، در مجموع حسین سه ماه هم در خانه نبود؛ آن هم بهصورت مقطعی؛ با وجود این، همسایهها و کسبه محل همگی او را میشناختند و قبولش داشتند. حسین نهفقط میان نیروهایش بلکه میان فرماندهان و رفیقانش هم محبوب بود. زمانی که من میخواستم برای شهادتش پلاکارد نصب کنم؛ بقال محلهشان آمده بود و با اشک میگفت: «چندباری بیشتر ندیده بودمش ولی واقعاً مرد بود».
او از نحوه رفتار حسین با خانوادهاش چنین میگوید: حسین 6 سال انتظار کشید تا توانست جواب بله را از همسرش بگیرد. خیلی کم خانه میرفت. تنها فرزندش چهار ماه بعدبه دنیا آمد. با اینکه زیاد فرصت نداشت که میان خانواده باشد ولی طوری رفتار میکرد که هم همسرش و هم خانواده همسرش را راضی نگه داشته بود، مثلاً یادم هست یک روزی زنگ زدم که او تازه از مأموریت آمده بود، به او میگفتیم: «حسین، بیا برویم بیرون.» میگفت: «قول دادم بروم خانه و شام و ناهار درست کنم برای منزل». اگر 10 روز مرخصی بود عین 10 روز را در خانه و در خدمت خانمش بود.
حتی پدرش هم نمیدانست فرمانده بوده است/شیر سامرا یکی از نیروهای او بود/اهل خودنمایی نبود و موقع سرکشی حاج قاسم از خط نمیرفت
گمنامی را یکی از ویژگیهای این فرمانده شکستناپذیر میداند و در این باره میگوید: آنقدر حسین گمنام بود که پدرش هم نمیدانست کجا کار میکند و بعد از شهادتش فهمید او فرمانده بوده است. حتی از مجروحیتهای او شاید فقط یکی از 5 بار مجروحیت را میدانست. وقتی خانواده و پدرش فرماندهان عراقی را در مراسم تشییعش دیدند متعجب شدند. حتی شهادتش هم در گمنامی بود. او البته همیشه سربهزیر، گمنام و بیریا بود، مثلاً وقتی در خط میگفتند «حاج قاسم میآید خط پدافند را سرکشی کند.»، خوب، او مسئول بود و تمام زحمات بر دوشش. مهدی نوروزی که شیر سامرا لقب گرفت یکی از نیروهای او بود، نیرویی که 40 روز آمد سامرا و شهید شد. حسین نزدیک دو سال در سامرا بود اما وقتی به او میگفتند: «بیا برویم با حاج قاسم موقع سرکشی کنار گنبد امامان معصوم(ع) یک عکس در سامرا بگیر.»، نمیرفت.همیشه آخر جلسه مینشست/معاملهاش با امامین عسکریین(ع) بود
میگفتند «بیا برو در جلسه شرکت کن و نقشه را توضیح بده» نمیرفت و به فرماندهان دیگر میگفت "رفتید در جلسه به حاج قاسم این نکات را بگویید تا من بروم و به خط سرکشی کنم."، نگران بود این کارها نیتش را خدشهدار کند. معاملهاش با امامین عسکریین(ع) بود. هر جایی که اسمی مطرح بود و جلسهای برگزار میشد با اینکه او فرمانده بود اما آخر جلسه مینشست و نیروهایش بهجای او توضیح میدادند. گمنام بود و همین خصوصیاتش او را آنقدر دوستداشتنی کرده بود و آنقدر جذاب بود که وقتی نمیدیدیمش دلمان برایش تنگ میشد.
به آرمی که روی لباس شهید قمی نقش بسته است، میگوید: یک آرم 313 روی سینه حسین بود که برایش مهم بود. یکی از آرمهای حزبالله عراق است که عدد 313 را نشان میدهد همراه با یک اسلحه. آن آرم را به هیچ کس نمیداد و میگفت "من یکی از 313 یار امام زمان(عج) هستم."، این را با قاطعیت میگفت و اعتقاد داشت.
او از محبوبیت فرمانده حسین چنین میگوید: یک توانایی و تخصصی در هر کدام از بچهها بود. شاید میان ما همردهایها یک رقابتهایی هم وجود داشت و دنبال این بودیم که خودمان را بالا بکشیم و تواناییهای خود را رشد داده و فرمانده شویم، برای اینکه خدمت بیشتری ارائه دهیم و بگوییم که من هم میتوانم این کار را بکنم برای پیشرفت در کار. ولی وقتی پای حسین وسط میآمد همه با افتخار میگفتند: «ما نیروی حسین هستیم». به او میگفتند "فرمانده حسین".
حسین دو ماه در سال روزه میگرفت؛ ماه شعبان و رمضان. در روز شهادتش هم بهگفته نیروها حسین روزه بود؛ آن هم در منطقهای که گرما آنقدر زیاد است که فقط شبها میشود استراحت کرد که شبها هم حمله میکنند یعنی اصلاً نمیشود استراحت کرد؛ در آن منطقه آب بسیار کم است و غذا کم میرسد. حسین در این شرایط روزه میگرفت و در اواخر عمرش بسیار لاغر شده بود اما بدنش قوی بود بهنحوی که در کشتی حریف همه نیروها میشد. یکی از دلایلی که نیروهای ما غافلگیر شدند همین بود که داعشیها هیچوقت در آن منطقه دوام نمیآوردند. داعشیها از عراق به سوریه آمدند به نیروهای ما حمله کردند و سپس فرار کردند.
💠 پهلوان پهلوانان
✍در درگیری شکست محاصره #سامرا شهید حسین پور آنقدر حماسه و #رشادت از خود نشان داد که نیروهای #عراقی به او لقب «اسدالسامراء» دادند یعنی #شیر_سامراء! و به این نام معروف بود!
🌸در عملیات سامرا #فرماندهی نیروها را بر عهده داشت و به حق باید او را از اصلی ترین عوامل عقب زدن #تکفیری ها از اطراف حرم امامین #عسکریین علیهماالسلام دانست.
🌸خودش تعریف می کرد: «وقتی به سامراء حمله کردند ما یک خط #پدافندی دور شهر ایجاد کردیم. آن روز ها حرم #خالی شده بود. شبها محل استراحت ما داخل حرم بود.
🌸ضریح مبارک درش باز بود. من #نمازم را کنار قبور مطهر امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام می خواندم و همانجا #استراحت می کردم!»
🌸هر چه نیروها و مجاهدین عراقی بیشتر با مرتضی کار می کردند بیشتر #شیفته مرام او می شدند.
🌸عراقی ها به بزرگان و #قهرمانان افسانه ای خود، مثل #شهدایشان، لقب «بطل» میدهند؛ یعنی #پهلوان. اما این مجاهدین مرتضی را «بطل الابطال» یعنی #پهلوان_پهلوانان لقب داده بودند!
میگفت: نمیروم شهید شوم، میروم که بکشم/آنقدر میجنگم تا ریشه تکفیری را بخشکانم
همرزم شهید قمی از اعتقادات شهید در مورد شهادت و مبارزه چنین میگوید: حسین وصیتنامه نداشت؛ اصلاً دنبال این چیزها نبود، مثلاً آقای نریمانی که با آن صوت قشنگش میخواند: «منم باید برم...آره برم سرم بره...» حسین میگفت: «اینها چیست؟ باید برویم آمریکا را نابود کنیم. من که نمیروم شهید شوم، من میروم که بکشم.»، طرز فکرش این بود که باید آنقدر این تکفیریها را بکشد که نابود شوند؛ اعتقادش این بود که "من جزو 313 یار امام زمان هستم پس باید زنده بمانم". پس از شهادتش هم همه گفتند حیف بود که حسین شهید نشود و از سوی دیگر بدا به حال ما که حسین را از دست دادیم. زمانی که من خبر شهادت حسین را شنیدم اصلاً باور نمیکردم. فکر میکردم که حتماً اتفاق حادی افتاده که حسین شهید شده است.
حسین یکی از آن هزاران نیرویی بود که حاج قاسم دارد
او در پایان این فرمانده را یکی از هزاران نیروی حاج قاسم توصیف میکند و میگوید: اصلاً خودش دنبال شهادت نبود. من مطمئنم که حسین خودش فکر نمیکرد که شهید بشود. میگفت "من میجنگم تا ریشه تکفیری را بخشکانم."، حتی لحظه شهادت یکسری دستورات ایمنی برای بستن زخمش میگفت و میگفت "گروه خونی من ب مثبت است، حواستان باشد" و همه چیز از جمله مجروحیت خودش را مدیریت میکرد
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای تکان دهنده #همسر_شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور از #قولی که به #شهید داد!
#حتما_ببینید👌
﷽
سومین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید مرتضی حسین پور❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ