الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید شهروز مظفرینیا پاسدار سرافراز 41 سالهای که تیرماه سال 1357 بدنیا آمد، اصالتاً تهرانی بود و در
شهید شهروز مظفرینیا یکی از همراهان شهید سپهبد قاسم سلیمانی بود که در حمله تروریستی آمریکا در عراق به خیل شهیدان پیوست، این شهید در تیرماه سال ۱۳۵۷ در قم چشم به جهان گشود و در تهران زندگی میکرد.
مرتضی مظفری نیا، برادر شهید در گفت و گویی با اشاره به خصوصیات و ویژگیهای برادر شهیدش «شهروز مظفری نیا» گفت: برادرم حدود ۱۰ تا ۱۲ سال بود که در نیروی قدس سپاه و در جوار سردار شهید قاسم سلیمانی فعالیت میکرد، ولی ما در مورد جزئیات اقداماتش کوچکترین اطلاعاتی نداشتیم.
برادر شهید، با بیان اینکه این شهید عزیز حقیقتا مثل فرمانده اش شجاع و باایمان و بخصوص با نیروهای تحت امرش مهربان بود و واقعا لیاقت داشت که اینگونه در جوار فرمانده شجاع و با اخلاصش به شهادت برسد، ادامه داد: آرزوی برادرم این بود که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیها دفن شود و خوشبختانه با هماهنگیهای صورتگرفته با تولیت آستان مقدس کریمه اهلبیت(س) و سپاه استان قم این امر محقق شد.
مهربان و خوشاخلاق بود و دست به خیر داشت؛ حتی خسته از مأموریت و کار برمیگشت احساس میکرد کسی چه پدر و مادر و چه غریبه به کمکش نیاز دارند لباس از تن بیرون نمیآورد و به کمک و خدمت میشتافت. گذشت و بخشش را به همه توصیه میکرد.
از شهید شهروز مظفرینیا دو دختر 10 ساله و هفت ساله به یادگار مانده است. به تعبیر برادرش با همسر و فرزندانش متواضعانه برخورد میکرد. دیگران با خوشاخلاقی و مهربانیاش، جذبش میشدند. اولین نفری که متوجه شد مظفرینیا آسمانی شده، مرتضی برادر کوچکتر بود. به قولِ برادرش، هیچکس ناراحت شهادت او نیست همه ناراحتند که دیگر نمیتوانند شهروز را ببینند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه ۱۹ دیماه ۱۳۹۸
مصادف با شهادت بانوی دو عالم، فاطمه زهرا سلام الله علیها
یادبود شهید ابومهدی المهندس توسط جمعی از بانوان آتش به اختیار برگزار شد؛
در جوار شهیدان بهشتی، باهنر و رجایی...
همانجا که شهید ابومهدی دوست داشت دفن شود!
#ابومهدی_المهندس
#آتش_به_اختیار
#ایران_والعراق_لایمکن_الفراق
#وحدت
دیشب به مناسبتی زندگی نامه #سردار_دلها را در اینترنت جستجو می کردم دلم گرفت. نوشته بود مدرک تحصیلی #دیپلم
♦️سردار به تو #غبطه خوردم که تو با این عظمت و جایگاه هیچ وقت دنبال مدرک و دانشگاه و مدرک دکترا و ... نبودی❌
⇜هرگز دنبال نام و عنوان نبودی
⇜هرگز به فکر استراحت نبودی
⇜مثل برخی ها سجاده آب کش هم نبودی
♦️وسط نماز از #یتیم_شهید گل و برگ گل گرفتی🌹 و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد شاید فکر کردی این نماز نزد حق #محبوب_تر است و بلافاصله بعد از نماز یتیمی را که به تو گل داده بود غرق #بوسه کردی
♦️سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی #درجه_هایت را نصب نمی کردی✘ لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گِلی بود😔
♦️خانه ات #ساده بود وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند #سرباز_قاسم_سلیمانی بدون نام و عنوان
♦️اگر به ما بود برایت مزاری درست می کردیم درجه یک👌 با چندین گنبد و گلدسته در حد یک #الگو و قهرمان
چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری #وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی😔
♦️تو از #افلاک بودی نه در خط املاک
⇜اهل همت💪 بودی نه اهل صحبت
⇜مرد #عمل بودی و نه مرد شعار
⇜دارای مقام بودی✅ نه صاحب عنوان و مقام
⇜خوشا بحالت که #یار_نظام بودی و نه مثل ماها بار نظام
⇜تو #سرباز_ایران بودی نه سربار ایران🇮🇷
⇜تو به انتظار ایستاده بودی👤 نه به انتظار #نشسته
⇜تو سوار بر تانک بودی👊 نه سرمایه دار بانک
نمی دانم تو چندمین بودی از #313تن
♦️تو یار مردم بودی و در مشکلات #همیشه پشت مردم بودی. هر جا که عازم بودی حتما آن جا لازم بودی چه در #اهواز چه #حلب چه بغداد و چه دمشق و یا اربیل
♦️و در آخر
در سرزمین #کوفه به شهادت رسیدی🕊
بدن مطهرت هم باز به زیارت رفت #کربلا، کاظمین، نجف، قم، مشهد و آن وقت در خاک آرام گرفت تا بر افلاک قدم بگذاری.
♦️سردار ببخش که درجه ای نظامی بالاتر از #سپهبد نداریم که بردوش و یا برسینه ات بگذاریم. سردار ما تا بحال فکر می کردیم که تو #فتح_الفتوح کردی ولی تشییع جنازه ات به ما فهماند که تو فتح القلوب♥️ کردی
#سردار_برای_ما_دعا_کن
که به دعایت سخت محتاجيم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دکتر اسماعیل قاآنی کیست؟
👈 ایشان دارای مدرک دکترای هسته ای و دارای مدرک خلبانی هواپیمایی جنگنده از روسیه است و به سه زبان فارسی عربی و انگلیسی تکلم می کند.. وی بیش از ده سال است که جانشین نیروی قدس می باشد.
🌷وی قسم خورده است تا انتقام حاج قاسم را نگیرد لبخند نزند.
#انتقام_سخت
#دعای_مادرانه
#شنبه
« خداوندا! خزینه های رحمتت را بر ما بگشای، و خدایا بر ما رحمتی ارزانی دار که پس از آن در دنیا و آخرت ما را عذاب نفرمائی و از فضل گسترده ات، رزقی ما را روزی فرما حلال و پاک، و ما را حاجتمند و نیازمند به غیر خود مکن، بر شکر ما به خود بیافزا و فقر و نیاز ما را نسبت به خود افزون فرما، و ما را از غیر خود بی نیاز نما .
خداوندا! رحمت خویش را در دنیا بر ما بگستران . خدایا به تو پناه می بریم از این که در هر حالی، رویت را از ما برگردانی در حالی که ما روی به سوی تو و میل به تو داریم . خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و آنچه دوست می داری به ما عطا فرما، و آن را عامل قدرت، و توانایی ما را در آنچه که دوست می داری قرار ده! ای مهربانترین مهربانان.»
بیست و دومین روز از چله نوزدهم
مهمان سفره 🌷 شهید عماد مغنیه 🌷
هستیم .
روز تشییع پیکر شهید عماد مغنیه مردم متوجه شدند « حاجی»، «حاجی رضوان»، «حاج ربیع» و عماد مغنیه همان نوجوانی است که از همان کودکی دست از دنیا و ظواهرش شسته و به زندگی به دور از خانه و استراحت در غارها روی فرش زمین و زیر سقف آسمان عشق می ورزید.
مغنیه لحظات زندگی را در عبادت پروردگار و مبارزه با دشمنان انسانیت سپری می کرد و به این فرمایش امام خمینی (ره) که اسرائیل غده سرطانی است که باید ریشه کن شود، توجه زیادی داشت و دریافته بود این میکروب فقط با خون نابود می شود از همین رو با خون خود سیلی محکمی به اسرائیل زد.
سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان پس از شهادت مغنیه گفت: خون حاج عماد مغنیه موجودیت اسرائیل را نابود می کند.
به این ترتیب مردم دریافتند حاج رضوان همان رئیس شورای جهادی و فرمانده نظامی مقاومت و عقل متفکری است که پیروزی های مقاومت را به ثمر می نشاند و گوهر جهادی حزب الله بود و او بود که نصرالله از او تحت عنوان فرمانده دو پیروزی یاد کرد و او بود که سالها زندگی کرد بدون اینکه کسی بداند عماد مغنیه کیست، زیرا کسی جرأت نداشت خزانه اسرار او را فاش کند.
عماد مغنیه معروف به حاج رضوان ( ۱۹۶۲ - ۲۰۰۸ م) بنیانگذار یگان نظامی حزب الله لبنان و از فرماندهان جنگ ۳۳ روزه بود که در حادثه تروریستی به شهادت رسید.
وی به «مرد سایه» در مقاومت اسلامی شهرت داشت و بسیاری او را مغز متفکر حزب الله قلمداد میکردند. دولت ایالات متحده برای دریافت هر اطلاعاتی از او جایزه تعیین کرده بود. عماد مغنیه در سال ۲۰۰۸ م در دمشق ترور شد و به شهادت رسید. آیت الله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در پیامی به مناسبت شهادتش، او را فردی معرفی کرد که سراپا عشق و شور جهاد فی سبیل الله بود.
شهید عماد مغنیه معروف به حاج رضوان، ۷ دسامبر سال ۱۹۶۲ در شهر صور واقع در جنوب لبنان به دنیا آمد. پدرش فایز مغنیه است و برادرانش جهاد و فؤاد بودند. هر دو برادرش به شهادت رسیدند. از شهید عماد چند فرزند باقی ماندهاند. جهاد یکی از فرزندانش که در ۲۷ دی ۱۳۹۳ در هجوم بالگردهای اسرائیلی به خودروی حامل وی در بلندیهای جولان سوریه به شهادت رسید.
یکی از بزرگترین ویژگیهای وی در مورد تدابیر امنیتی این بود که حتی در زمان دیدنش نیز کسی او را نمیشناخت، این موضوع باعث شده بود او به صورت یک فرد عادی و ساده بدون ناظر و محافظ به فعالیتهایش ادامه دهد. وی در نشستهای رسمی و عمومی حاضر میشد، اما به عنوان یک فرد عادی در مقاومت مانند دیگر اشخاص حضور پیدا میکرد، زیاد در مناقشه ها شرکت نمیکرد، بلکه فقط گوش میکرد. این نحوه رفتار به روش عادی زندگی وی تبدیل شده بود.

حاج رضوان معمولا به صورت یک فرد عادی و بدون محافظ به فعالیت میکرد
در زمان دیدار سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس با «محمد ناصیف» معاون رئیسجمهور فقید سوریه، حاج عماد در هیئت ایرانی حضور داشت. در زمان صحبت ها، مترجم در انتقال جمله ای از فارسی به عربی اشتباه کرد که حاج عماد این اشتباه را تصحیح و خود را به عنوان یک مشاور در هیئت معرفی کرد. این نحوه رفتار، آزادی عمل زیادی را به وی داده بود.
در ساعتهای آخر قبل از شهادتش، حاج عماد جلسهای را با رمضان عبدالله شلح دبیر کل جنبش جهاد اسلامی و سرتیپ محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. سردار پاکپور روایت میکند که آنها قرار بود در نیمه شب با هم دیدار کنند. جلسات متعددی در همان روز در زمینه بررسی نحوه تقویت و بالا بردن توانمندیهای نظامی و امنیتی جنبش حماس و جهاد اسلامی برگزار شده بود. حاج عماد همواره دیر در جلسات حاضر می شد، اما به محض ورود به این جلسه با لبخندی که بر لب داشت، قلب شرکت کنندگان را راضی میکرد و کسی نمیتوانست به او اعتراض کند.
وقتی که انفجار انجام شد، سردار پاکپور اولین کسی بود که خود را به عماد مغنیه رساند، او در حالت سجده به شهادت رسیده بود. وی در مورد خود میگفت: این خیانت است که من از مرگ بترسم در حالی که برادران خود را به تکالیف جهادی فرامیخوانم. آنهم در شرایطی که مطمئن هستم برخی از آنها به شهادت خواهند رسید. ضعیفترین سطح ایمان این است که چیزی را که برای آنها میپسندم، برای خودم نیز بپسندم.
مادر شهید مغنیه در مورد شهادت او گفت: شنیدن خبر شهادت حاج عماد بسیار دشوار بود، چند روز قبل از آن پدرش به دلیل عمل جراحی در بیمارستان بستری شده بود و ما روز شنبه از بیمارستان بیرون آمدیم و عصر همان روز شهید عماد که کلید منزل را داشت با همسرش به دیدنمان آمدند اما ما به دلیل خستگی خواب بودیم و گویا ایشان به همسرش گفت که بگذاریم استراحت کنند فردا انشاءالله می آئیم.
شب یکشنبه شهید عماد به منزل ما آمد و شام را با هم صرف کردیم و تا پاسی از شب بیدار بودیم تا اینکه منزل ما را ترک کرد و یک روز بعد یعنی دوشنبه تصاویر انفجار در سوریه را در تلویزیون دیدیم و این خبر پخش شد: انفجار در سوریه، یکی از فرماندهان حماس را هدف قرار داد.
من پس از شنیدن این خبرتلویزیون را خاموش کردم، صبح روز بعد یا سه شنبه حاج علی عمار آمد و گفت حاج عماد در این انفجار مجروح شده است و انشاءالله خوب خواهد شد، اما از او خواستم صریح باشد و واقعیت را به من بگوید و او نیز خبر شهادت فرزندم را به من داد. ابتدا باور نمی کردم اما نماز خوانده و به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و اندکی با خود خلوت کردم و بعد از آن بود که احساس کردم اگر ضعف نشان دهم، اسرائیل احساس پیروزی خواهد کرد از همین رو تصمیم گرفتم مانند حضرت زینب (س) قوی و شجاع باشم و البته این لطف و کمک خداوند بود