eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
سی و هفتمین روز از چله نوزدهم مهمان سفره 🌷 شهید سعید سامانلو 🌷 هستیم .
شهید می‌گفت: «خدایا دوست دارم نحوه شهادت حضرت زهرا (س) را درک کنم» احترام بسیاری برای سادات قائل بود و خیلی به من احترام می‌گذاشت. می‌گفت: ساراجان تو را با هدف از خدا گرفتم. دوست داشتم با حضرت زهرا (س) محرم شوم...» سعید عاشق حضرت زهرا (س) بود. حتی در دست نوشته‌هایش می‌دیدم که وقتی با خدا گفت‌وگو می‌کند اینگونه ابراز کرده بود که: « خدایا دوست دارم نحوه شهادت خانم حضرت زهرا (س) را درک کنم. یاریم بده...» آقا سعید مرد بسیار باهوش و مسلط به زبان انگلیسی و قاری متبحر قرآن بود. او آدم مسئولیت پذیری بود. وقتی جنگ سوریه پیش آمد، خودش را در قبال دفاع از مردم مظلوم مسئول می‌دانست. می‌گفت: « اهل بیت (ع) از ما هستن و ما اجازه نمی‌دیم کسی بهشون بی‌احترامی کنه...»
سعید سامانلو در دی ماه سال ۱۳۶۰ در یک خانواده مذهبی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او فرزند اول خانواده بود که ۷ ماه قبل، پدر و مادرش از روستای پرسپانج قزوین به قم هجرت کرده بودند. تمام هستی پدر سعید کوچک اش بود که بیمار بود و بعد از تولد در بیمارستان بستری بود . نذر امام رضا می شود و شفا میابد او از کودکی محبوب و مودب و کوشا با بازی گوشیهای کودکانه در خانواده رشد کرد. سادگی، بی آلایشی، گذشت، خداپرستی و ولایت مداری از همان کودکی در او شکوفا بود و خودش این شکوفایی را کمک پروردگار و رهنمودهای پدر دلسوزش می دانست. از همان کودکی مادر مهربانش او را در کلاس های قرآن ثبت نام کردد و او با علاقه و پشتکار قرآن و تفسیر را فرا گرفت از سن ۱۲ سالگی به مسجد می رفت و مثل بزرگترها رفتار می کرد روزه می گرفت و اعمال عبادیش را انجام می داد. در پایگاه بسیج محله نقش های کلیدی را می پذیرفت و مسولیت پذیری اش را به همه ثابت می کرد. کلاس های قرآن برگزار می کرد و در عزاداری ها نقش فعالی داشت
(مادر شهید سعید سامانلو) سلام سعید من به کمال رسیده بود. کمال حقیقی که وصل به خدا بود. او فطرتی پاک و خدایی داشت. او همیشه در حال صعود بوداز لحظه متولد شدن اش پر از خیر و برکت بود حتی برکت های مادی برای من و پدرش به همراه آورد اون اهل معرفت بود و واقعا لیاقت جانشینی اولیا الله شدن را داشت. به واجبات خدا بسیار اهمیت می داد و از گناه دوری می کردهمیشه با خضوع و خشوع نماز می خواند . بیشتر اوقات نماز شب می خواندوقتی نوجوان بود بعد از نماز شب بسیار گریه می کرد و نماز شب را وصل به نماز صبح میکرد پسرم سعید بسیار متواضع و مودب بود.
صلوات (یکی از دوستان شهید سامانلو) بیشتر موقع ها با سعید هیئت می رفتم یه شب دیدم با تسبیح ذکر می گه گفتم چی می گی به من هم یاد بده ! اینقدر ثواب ها رو تنها، تنها نبر خندید گفت دارم صلوات می فرستم، میگم ...(اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک) آقا سعید گفت این صلوات خاص حضرت زهرا ست. پیامبر مون گفته هر کسی بر فاطمه من صلوات بفرسته من میآمرزم اش و به من ملحق می شه میگفت هر وقت این صلوات رو می فرستم دلم باز میشه اون عاشق حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود .من هنوز متاهل نبودم، بهم می گفت زن سید ایشالله قسمتت بشه نمی دونی چه کیفی داره اون دنیا محرم حضرت زهرا شدن با دعای گرم اون، همسرم هم از سادات شد . قربون نفس حق ات بشم بازم دعاهای خوب در حق ام بکن .. بهم بگو الهی شهید بشی .
ارادت به حضرت زهرا(س) من و آقا سعید و دخترم به حج عمره مشرف شدیم ، آنجا اول مدینه بودیم به محض نشست هواپیما🛬 آقا سعید کفش هایش را در آورد و بدون کفش راه افتاد🚶🚶... از او پرسیم سعید جان چرا کفش هایت را نمی پوشی؟! گفت مادر ، در این شهر به زمین ها کشیده شده است💔و من نمی خواهم کفش بپوشم😔.. علاقه خاصی به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشت❤️ پشت درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) که رسیدیم بسیار گریه کرد😭😭😭 و گفت چقدر مادرم غریب است😔😭 روضه حضرت زهرا را خیلی دوست داشت و گوش می کرد ..
مهمترین مشخصه این شهید بزرگوار، تزکیه نفس است ایشان کلاسهایه اخلاق علما را شرکت کرده و کتابهایه بسیاری در رابطه با تزکیه و اخلاق خریداری کرده و مطالعه میکردند. او بعد از فارغ تحصیلی از دبیرستان در دانشگاه دلیجان رشته حسابداری پذیرفته شد و با خانواده مذهبی و ساداتی وصلت نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نام های علی و محمدحسین شد. بسیار خانواده دوست و پایبند به زن و بچه بود . همچنین اهل مطالعه و کسب بینش بود، روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود. بعد از مدتی که مشغول تحصیل در دانشگاه بود متوجه شد در دانشگاه امام حسین تهران، به عنوان افسر پذیرفته شده بنابراین تصمیم گرفت باقی مسیر زندگی اش راا در این راه ادامه دهد و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
او در تمام مراحل زندگی اش موفقیت های چشمگیری داشت و رشادت های بی شماری از خود نشان داد. رشادت های او در شمال غرب در برخورد با گروهک های مزدور ، فعالیت های او در خاموش کردن شورش های داخلی و رشادت هایش در سوریه و آزاد سازی دو شهر شیعه نشین (نبل و الزهرا) تحسین برانگیز است بنا به گفته خود شهید سعید سامانلو این پیروزی شهرهای شیعه نشین(نبل و الزهرا) با کمک خانم فاطمه زهرا (س) انجام شد و بلاخره در ۱۶ بهمن سال ۹۴ این سرگرد دلاور به همراه دوستانش شهید هاشمی و شهید زارع در شهر رتیان سوریه به لقا پروردگار شتافتند.
من یکی از همرزمان آقا سعید در سوریه می باشم که واقعا او را دوست میداشتم❤️ نه تنها من، بلکه هر کسی که او را می شناخت جذب رفتار و کردار او می شد☺️. در سوریه دوره ای را دقیقا من کنار آقا سعید بودم او هر جمعه بعد از اذان صبح (ناشتا) اگر انار می دید یک انار می خورد و می گفت مستحب است پیامبر سفارش کرده و ببخشید چون دانه بهشتی داره با کسی شریک نمیشوم.🍃 همیشه با وضو بود هر کس با سعید می افتاد مثل او می شد نفوذ خاصی در کلامش بود☝️ گاهی با او شوخی می کردم و می گفتم این داعشی ها اهل مذاکره نیستند😒و گرنه سعید رو اگه می فرستادیم همه آدم می شدند😂 می خندید و سرش را تکان می داد🙂... سعید به محض فرصت قرآن می خواند و مطمئنم چندین بار قرآن را آنجا ختم کرد ...🍃 همیشه صبح ها بعد از خواب ناشتا چند لیوان آب ولرم می خورد💧و به همه ماها توصیه می کرد این کار را بکنیم می گفت خواص بسیاری دارد ... او بسیار شجاع و نترس بود . هر کسی که او را می شناخت می داند شجاعت از ویژگیهایی بارز او بود👌💪 مزار این شهید در شهر قم است.
شهید سعید سامانلو شهید مدافع حرم با رشادت و فداکاری خود و هم رزمانش سبب آزادی منطقه شیعه نشین نبل الزهرا شد و فاتح الزهرا لقب گرفت، از شهید سامانلو دو یادگار به جای مانده است علی 11 ساله و محمد حسین 3 ساله فرزندان این شهید گرانقدر هستند. هم زمان با فرا رسیدن هفته دفاع مقدس نمایشگاه یاد یاران در شهر مقدس قم برپا شده و غرفه شهدای مدافع حرم یکی از بخش‌های این نمایشگاه است. تمثال شهدای مدافع حرم استان قم در این نمایشگاه نصب شده که این موضوع مورد توجه حضار قرار گرفته است، محمد حسین پسر 3 ساله شهید سامانلو هنگامی که با تمثال پدر خود مواجه می‌شود با شور و حال عجیبی به سوی آن می‌رود و با دیدن این تمثال تصور می‌کند که پدر شهیدش را مشاهده کرده و گریه می‌کند 😭😭💔 به سمت تپه دوید و مدام پدرش را صدا می‌زد، هیچ کس نمی‌توانست جلوی محمد حسین را بگیرد اطرافیان با دیدن این صحنه احساساتی شده بودند و اشک می‌ریختند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا