eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
235 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهـید عبدالحمید دیالــمه: خط های کج بالاخره یکجایی با خـط مستقیم تلاقی می‌کند و خط مستقیم یک جایی آنها را قطع می‌کند. خط مسـتقیم همان خـط رسـول الله و همان است.
عبدالحمید ، در اردیبهشت ماه 1333 در تهران به دنیا آمد. پس از دوره متوسطه سه سال در خدمت مدرسین حوزه علمیه قم و نظرات دکتر شریعتی بود. او با زمینه های مختلف از جمله علوم مختلف اسلامی ، عرفان ، فلسفه و منطق نزد استاد شهید مطهری آشنا شد و علوم جدید را در رشته پزشکی در دانشگاه مشهد ادامه داد. در این دانشگاه اقدام به تأسیس کتابخانه اسلامی نمود و جلسات سخنرانی خود را تحت عنوان صراط مستقیم ، شروع کرد ، که در خلال این حرکت اعتقادی بارها توسط ساواک دستگیر شد. او پس از اتمام تحصیل به تهران آمد و مجمع احیاء تفکرات شیعی را تأسیس کرد. وی در سن 26 سالگی به عنوان نماینده مردم مشهد به مجلس راه یافت و عضو کمیسیون امور شوراها شد. وی به زبان های انگلیسی ، عربی و فرانسوی مسلط بود ، او از اولین کسانی بود که انحراف از خط اسلام را در بنی صدر مشاهده کرد و به قصد افشاگری به تهران آمد و در روزنامه انقلاب اسلامی تحصن اختیار کرد و جریان بنی صدر را بر ملاء نمود و او را به مناظره دعوت کرد. سرانجام دکتر ديالمه در حادثه خونين بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی ، در هفتم تيرماه ، به دست منافقين کوردل ، دعوت حق را لبيک گفت و به شهادت رسيد. آرامگاه اين معلم خستگی ‌ناپذير در بقعه ‌ای در گوشه ای‌ از صحن و سرای حرم ملکوتی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) واقع شده است.....
بسم الله الرحمن الرحیم چند خانم رفتند جلو سوالاتشان رو بپرسند. در تمام مدت سرش رو بالا نیاورد... نگاهش هم به زمین دوخته بود . خانم ها که رفتند، رفتم جلو گفتم: تو اونقدر سرت پایینه نگاه هم نمیکنی به طرف که داره حرف میزنه باهات، اینا فکر نکنن تو خشک و متعصبی و اثر حرفات کم شه! گفت: من نگاه نمیکنم تا خدا مرا نگاه کند . 🌷شهید عبدالحمید دیالمه 🌷
در زمانيكه امت بپاخاسته و مسلمان ايران و بخصوص نسل جوان تشنه اسلام، آماده فراگيري هرگونه اعتقادي بودند، گروه‌هاي مختلف در قالب‌هاي گوناگون در مسير انديشه‌هاي اين تشنگان قرار گرفته و با عناوين و القاب فريبنده توانستند مريداني براي خويش بسازند و نقشه‌هاي استعمار و كفر جهاني را بار ديگر در ايران اسلامي پياده كنند. ولي از آنجا كه خداوند متعال اسلاميت اين انقلاب و قيام به حق مردم را تضمين نموده است اين مكر و حليه‌ها به خودشان بازگشت. در چنين اوضاع و احوالي شهيد دكتر عبدالحميد ديالمه براي تداوم خط فكري استاد شهيد مرتضي مطهري و با توجه به قدرت ايماني كه در وي بود او را قادر ساخت تا در برابر تمامي توطئه‌هاي پس از انقلاب در محيط دانشگاه ايستاده و اسلام اصيل را نشان دهد و كج‌روي‌ها را راست كند. شهيد دكتر ديالمه جريانات انحرافي منافقين را نه تنها پس از انقلاب كه در واقع در سال پنجاه و چهار با انتشار اعلاميه‌هايي در سرتاسر دانشگاه مشهد به عموم مبارزين هشدار داده بود. وي در مقابل برچسب‌ها و انگ‌هاي گوناگون، مقاومتي سخت‌تر از مقاومت كوه داشت. چرا كه «المؤمن اصلب من الجبل». چنين بود كه توانست بي‌وقفه و بدون ترس و هراس از سرزنش‌كنندگان، راه خويش را ادامه دهد «و لا يخافون لومة لائم (مائده 54)». آري قدرت بيان او در تبيين و تفهيم و تشريح مسائل و احتياجات فكري جوانان دانشگاهي و غيره را چه كسي مي‌تواند ناديده انگارد؟
شهيد ديالمه يكي از افرادي بود كه با امكانات محدودش نقشي شگرف در تطهير سيماي فرهنگ اسلامي از غرب‌زدگي و شرق‌زدگي در اذهان جوانان ايفا نمود. او كه خطر را و سرچشمه كفر و نفاق را احساس كرده بود فريادش اين بود كه بايستي هر چه زودتر براي هدايت نسل تنشه كاري كرد و اين امر احتياج به روش‌هاي درست و دقيق داشت كه متناسب با ويژگي‌هاي روحي نسل جوان باشد. او اين اذهان را چون زمين بايري مي‌دانست كه آماده كشتند و به اين خاطر، براي اينكه مبادا بذر افكار التقاطي و انحرافي در اين زمين حاصلخيز كاشته شود كه مسلماً در آينده ثمرات خطرناكي در پي مي‌داشت به روشنگري پرداخت و بدعت‌ها را مانع شد و حتي به نصيحت بعضي‌ها كه مي‌گفتند «حالا مقداري ملايم‌تر مسائل را مطرح كنيد» گوش فرا نداده و راه خويش را ادامه داد. شهيد دكتر ديالمه جدالش بر سر مقام و نامي نبود. چرا كه تشرع ملاك او بود و ولايت فقيه مرجع وي. بدين خاطر هم بود كه قبل از هر كس به افشاي طرز تفكرهاي التقاطي و انحرافي و وارداتي پرداخت و «فاجعه‌بودن رياست جمهوري بني‌صدر» را در 18/11/58 براي كشور اسلامي ايران گوشزد كرد و بدين منظور هم قبل از رياست جمهوري وي براي تحصن در روزنامه ضد انقلاب «انقلاب اسلامي» با دوستانش به تهران روانه گشت تا مسؤوليت خويش را به انجام برساند.
شهيد دکتر ديالمه در سال 1357 به دنبال اوج گيري انقلاب شکوهمند اسلامي و به دنبال اعلام موجوديت رسمي و علني، مجمع احياء تفکرات شيعي در سطح دانشگاه و شهر مشهد اقدام به برگزاري سخنراني‌هاي متعدد نمود و جوانان مسلمان و متعهدي که منتظر ظهور چنين محور استواري در ميان آن همه تبليغات زهرآگين دشمنان اسلام بودند به استقبالش شتافتند. او در دوره اول مجلس شوراي اسلامي با حمايت قاطع علماي مشهد و همراهي مردم فهيم به عنوان نماينده مشهد گام در مسيري تازه گذاشت. او از آن پس در سنگر مجلس شوراي اسلامي به اين وظيفه خطير خويش عمل نموده، خدا را گواه گرفت كه آنچه از ناحيه او صورت مي‌گيرد رقابت در كسب قدرت نيست بلكه براي آن است كه سنن الهي را كه نشانه‌هاي راه خدايند بازگرداند.
🌹شهید عبدالحمید دیالمه: 🍃مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای در ما باشد ، امروز نکنیم ، فردا سقوط میکنیم.⛔️ 👈فردا نباشد پس فردا سقوط میکنیم ؛ چون ، هر زمان یک می زند و یک مشت را بیرون می ریزد❗️
🔺جوانی فراتر از زمان.. معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالمه... کاش ما هم کمی شبیه او باشیم ...
وارد سلف سرویس شدم.... ساعت حدود ۱۳:۴۵ دقیقه بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود دنبال آشنایی میگشتم تو صف تا بتونم سریعتر غذا بگیرم ... شخصی رو دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای مذهبی، نزدیک شدم و ژتون رو بهش دادم و گفتم: برای من هم بگیر !! چند لحظه بعد نوبتش شد و ژتون منو داد و یک ظرف غذا گرفت... و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و تو صف ایستاد !!! گفتم : چرا این کار رو کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟! گفت : من یک حق داشتم و ازش استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم . حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم . این لحظه‌ای بود که بهش سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد... 🌷شهید دکتر عبدالحمید دیالمه🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشاگری شهید عبدالحمید دیالمه در مورد میرحسین موسوی و همسرش
🌹شهـید عبدالحمید دیالمه: ریشه اصلی همه اختلافات را در عدم بعضی‌ها به ولایت فقــــیه می‌دانم!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظر کرده‌ی حسین بودی، همه چیزت شبیه حسین شده؛ حتی این وصف: إِنَّ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ تَبْرُدُ أَبَداً ! ما ماندیم و داغی که آرام نخواهد...
• ما اگر طرفدار اخلاقیم، باید همین را در جوانها تقویت کنیم... اخلاق را هم به برکت روحیه ی دینی و انقلابی می شود در جوان ها تامین کرد...🌱 امام خامنه ای♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
،  در حکم عید غدیر است؛  زیرا در آن روز بود که نعمت ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهی، برای ملت ایران صورت عملی و تحقق خارجی گرفت. امام خامنه ای  ۱۳۶۸/۱۱/۰۴
خدایا کمک کن اگر در صف شهدا غایبیم، در صف پیام رسانان راهشان غایب نباشیم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹حضرت امام‌خامنہ‌اے(مدظله العالی): این شـ❤️ــهادٺ ها آسان بہ دَسٺ نیامَده ،نِعمَٺ وَ هِدیہ‌ے خداسٺ. این هِدیه را آسان بہ ڪسی نمے دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهمین روز از چله 🌟💫بیستم 💫🌟 سر سفره ی🌷 شهید سید مهرداد مجدزاده طباطبایی 🌷 هستیم.
❣ ایشان ، سید مهرداد مجدزاده طباطبایی هستند. مردی که در انقلاب او را پیدا کردیم و در والفجر مقدماتی گم کردیم. مردی که با عِلمش آگاهی داد و با عَمَلش عبرت شد. اهل فلسفه بود و اهل دل... و دنیایی عشق...
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
❣ ایشان ، سید مهرداد مجدزاده طباطبایی هستند. مردی که در انقلاب او را پیدا کردیم و در والفجر مقدماتی
شهید سیدمهرداد مجدزاده دهم تیر ۱۳۳۴ در شهر اصفهان متولد شد. مدتی از دوران طفولیتش را در اصفهان گذراند ولی چون پدرش از جمله کارمندان راه‌آهن بود و برخوردهایی با رؤسای خویش داشت، او را به شهرستان‌های مختلفی همچون قم، دورود، اندیمشک، بندر ترکمن و ... منتقل می‌کردند، به همین جهت دوران کودکی آن شهید در نقل و انتقال از شهری به شهری سپری شد. از ۶ سالگی در دبستان حکمت اهواز مشغول به تحصیل شد و بقیه دوران ابتدایی را در اندیمشک و دورود به پایان رساند. دوره تحصیلی متوسطه‌اش را در اهواز در دبیرستان طالقانی در رشته ریاضی به پایان رساند و پس از پذیرفته شدن در دانشکده نفت آبادان و دانشکده حسابرسی و حسابداری نفت تهران، رشته حسابداری را ادامه داد و به اخذ درجه لیسانس نائل شد.
شهید در دوران دانشجویی به علت علاقه شدید به فراگیری علوم، نزد استاد محمدحسین فاضل شبستانکی از اساتید مدرسه عالی شهید مطهری و استاد محمدحسین فاضل تونی به فراگیری مباحث اصول عقاید و فلسفه پرداخت. به موازات فعالیت‌های علمیش در زمینه‌های سیاسی نیز مشغول بود و به همین جهت قبل از انقلاب چندین مرتبه به دست دژخیمان ساواک گرفتار و زندانی شد؛ اما هیچ‌گاه حتی نزدیک‌ترین دوستانش به قضیه زندانی شدن وی توسط ساواک واقف نشدند و این خود بیانگر تقوا و خلوص آن شهید بزرگوار بود. در زمان انقلاب شروع به فعالیت در زمینه سخنرانی ـ تکثیر اعلامیه، جلسات شبانه و دیگر شیوه‌های مبارزاتی کرد. هنوز خاطره سخنرانی‌های آن سید شهید در مسجد طالب‌زاده و مکتب قرآن دل‌ها را جلا می‌دهد. بعدها در جاهای دیگری همچون مراکز تربیت معلم دختران و پسران و کلاس‌های امور پرورش مشغول به تدریس شد. کلاس‌هایش به‌دلیل گیرایی خاصی که داشتند آن چنان جاذبه‌ای داشت که برادران حتی از شهرستان‌های دیگر می‌آمدند و از وی تقاضای تشکیل کلاس در آن شهرستان‌ها را می‌کردند. از وی مجموعه سخنرانی‌هایی با موضوع «درس‌هایی» از نهج‌البلاغه در بخش رادیویی سازمان رادیو و تلویزیون استان خوزستان مرکز اهواز که آنها را در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۰ ایراد کرد، بر جای مانده است. بیان شهید در این درسها شیرین و خواندنی است؛ از جمله مبحث «دعا در نهج‌البلاغه»، «حسادت در نهج‌البلاغه»، «توبه در نهج‌البلاغه»، «زهد در نهج‌البلاغه» و ... است.
شهید مجد زاده به کسب علم و دانش اندوزی اهمیت فراوان می داد و همین شد که در رشته حسابداری دانشکده نفت تهران به ادامه تحصیل بپردازد اما در عین حال بعد از پیروزی انقلاب از نقش ارزنده خود در راه هدایت نسل جوان غافل نماند. بیشتر شاگردانش جوان بودند و گیرایی کلامش باعث شده بود حتی از شهرستان های دیگر برای حضور در محضر استاد به سوی اهواز بیایند، «درس‌هایی» از نهج‌البلاغه مجموعه ای جذاب از سخنرانی های اوست که در بخش رادیویی سازمان رادیو و تلویزیون استان خوزستان در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۰ پخش می شد. همچنین ندای بصیرت افزایی او در جهاد، سپاه، امور تربیتی نهضت سوادآموزی صنعت نفت، مرکز تربیت معلم، رادیو و شهرهای مختلف استان باعث تربیت انسان های متدینی شد.
🍂 🔻 عالمِ عامل 🔅 شهید سید مهرداد مجدزاده چند ماه قبل از عملیات والفجر مقدماتی وارد گردان شد و یک راست آمد در دسته یاسر و چادر ما در گروهان نجف اشرف. او را از دوران انقلاب می شناختم و در سخنرانی هایش حضور پیدا می کردم هر چند چیز زیادی از صحبتهای سطح بالایش نمی فهمیدم ولی همین شناخت کافی بود که از حضورش در کنارمان و در چادرمان احساس غرور بکنم که آدم مهمی بین ماست. رفت و آمد افرادی با ماشینهای شرکت نفت و رد و بدل کردن اوراقی که گاهی امضاء ایشان زیر آنها قرار می گرفت نشانگر کارهای مهم او در پشت جبهه بود و اصرار امام جمعه و مسئولین برای بازگرداندن او که کارگر نمی افتاد چرا که او تصمیم خود را گرفته بود. توجهی به احترام و نگاه های ما نمی کرد و خود را همانند یک فرد عادی بین بچه ها گم کرده بود، کمتر با بچه ها قاطی می شد و احساس می کردم در حال و هوای دیگری به سر می برد و با شناخت و معرفت خاصی پا به جبهه گذاشته است و این احساس را داشتم که در کلاسی بالاتر از معمول ما بسر می برد. از هر فرصتی برای مطالعه استفاده می کرد و معمولا در ساک همراهش چندین کتاب بود که در هیاهوی چادرها با آرامش مطالعه می کرد، لحظه ای متوجه او شدم که با چه سرعتی از اوراق کتاب می گذرد. طاقت نیاوردم و از او پرسیدم چطور می توانی به این سرعت کتاب بخوانی و معمولا چند روزه این کتاب را تمام می کنی؟ پاسخ داد بیشتر مطالب کتاب را می دانم که چه می خواهد بگوید لذا به سرعت از این مطالب می گذرم تا به مطلب جدیدی برسم. زمینه را مساعد دیدم تا بیشتر با او هم کلام شوم و باز پرسیدم دلیل معروفیت بعضی اعداد مانند چهل، هفت و ... چیست؟ که بلافاصله با یک نمی دانم بحث را تمام کرد تا دامنه صحبت همه گیر نشود و باز کلاس استادی و شاگردی برپا نشود. فشار زیادی از طرف فرماندهان بخاطر نوع ماموریت به گروهان ما وارد می شد. از رزم شبانه و بیدار باش با تیر و سر و صدا گرفته تا پیاده رویهای بیست کیلومتری و پشتک و واروهای بی سابقه که افراد را بریده بود. در یکی از این شبها ساعت 3 نیمه شب باز همه را به خط کردند و بعد از چند بشین و پاشو از مجدزاده دعوت کردند تا یک بحث اخلاقی و اعتقادی راه بیندازد. در دل، مصیبت گرفته بودیم که حالا با این وضعیت خواب آلودگی سخنرانی هم باید گوش کنیم که متوجه شدیم از صحبت کردن امتناع کرد و بی اثر بودن صحبت در این وضعیت را گوشزد نمود و شاید به شکلی به آن همه فشار به نیروها اعتراض کرده بود و در خاطر ندارم که در طول ماموریتش تا شهادت صحبت کرده باشد و کلاسی تشکیل داده باشد و شاید با خودش قرار گذاشته بود که دیگر صحبت و نصیحت کردن کافیست و اینجا میدان عمل است. و حال که سالها از شهادتش می گذرد تازه می فهمم که با چه دیدگاه والایی قدم در این راه گذشت و چقدر آگاهانه و با شناخت راه را انتخاب کرد. هرگز چهره آن مرد آرام با کلاهی به رنگ کرم و جورابهای ساقه بلند و کفش های کتانیش، با نمازهای طولانی و معنویش از ذهنم پاک نمی شود.
ندای گرم استاد در فضای روحانی کلاس‌هایش، در جهاد، سپاه، امور تربیتی نهضت سوادآموزی، صنعت نفت، مرکز تربیت معلم، رادیو و جاهای مختلف شهر، پیام مکتب و انقلاب را در دل‌های مشتعل شیفتگان راه شهید زنده نگاه خواهد داشت. او همیشه روشنی‌‌بخش راه طالبان هدایت خواهد بود. سید مهرداد مجدزاده ۲۰ بهمن سال ۶۱ به شهادت رسید. در بخشی از وصیت‌نامه شهید که آن را خطاب به خانواده‌اش نوشته است می‌خوانیم: «من دیروز بین شما بودم و امروز براى شما عبرت هستم. چه بسیار کارهاى خیرى که مى‌توانستم انجام بدهم و چه بسیار معاصى، که متأسفانه مرتکب شدم و اکنون افسوس مى‌خورم ولى مى‌بینید که دیگر فرصت از دستم رفته است پس شما مرا عبرت قرار دهید و تا خداوند فرصت داده است براى آخرتتان زحمت بکشید که دو روزه دنیا خیلى زود مى‌گذرد».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها رزمنده بانوی ایرانی که پا به پای رزمندگان جلوی تانکهای دشمن ایستاد ومانع پیشرفت دشمن گردید وی درحالیکه بعنوان شهیدبه معراج میبرندولی متوجه زنده بودنش میشوند وزنده می ماند فقط بانصف ریه درحال زندگی کردن است ؛ امینه وهاب زاده جانباز 70درصد دوران دفاع مقدساز بانوانی است که پا به پای مردان در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور داشت. وی که از جانبازان شیمیایی است فقط با نصف ریه زندگی می‌کند. این رزمنده جنگ تحمیلی با شلیک آر پی جی به تانک‌های رژیم بعث عراق مانع از پیشروی دشمن در خاک کشورمان شده و به همین دلیل نامش در دفاع مقدس ثبت شده است.