eitaa logo
بر پا
6.8هزار دنبال‌کننده
638 عکس
366 ویدیو
74 فایل
یادداشتهای علی مهدیان طلبه عصر انقلاب قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی.... https://zil.ink/alimahdiyan ارتباط با ادمین @admin_barpa
مشاهده در ایتا
دانلود
راست و دروغ 🌱‏۱٫۴ درباره «دست به یکی کردن همه رسانه ها و قدرت های پشت پرده که نتیجه انتخابات را عوض کرده اند»، یا ترامپ درست میگوید یا خطا میکند. اگر درست میگوید این یعنی قدرتی پشت پرده حاکم بر رای مردم وجود دارد. و اگر خطا میگوید سوال این است که چطور مخاطب ترامپ این حرف را میپذیرد؟ 🌱‏۲٫۴ اگر ترامپ درست میگوید آن قدرت پشت پرده کیست؟ آن اتاق فرمان واحد که میتواند رای ها را جابجا کند و همه رسانه ها را مقابل او متحد کند کیست؟ آیا این دروغین بودن دموکراسی آمریکایی را لو نمیدهد. ولو بیشترین مشارکت رخ دهد؟ 🌱‏۳٫۴ اگر ترامپ دروغ بگوید این مهم است که دروغ دو طرف دارد یکی کسی که آن را میگوید دوم فضایی که دروغ در آن گفته میشود و احتمال پذیرش دروغ در آن داده میشود؟ چرا جامعه آمریکایی لااقل پنجاه درصدش این دروغ را باور میکند؟ چطور این دروغ گفتنی شده؟ در حالیکه همه رسانه ها مقابل آنند؟ ( خلاف ماجرای ۸۸ که همه این رسانه ها با طرف دروغگو بودند و پذیرش دروغ را سهل میکردند.) 🌱‏۴٫۴ چون یا مردم آمریکا متوجه هویت دیکتاتوری رسانه هایشان شده اند و متوجه استبداد پشت پرده شان شده اند و این یعنی لو رفتن حاکمان پشت پرده یا چون در فضای دو قطبی هر دروغی پذیرفته میشود این دروغ گفته شده،این یعنی حرکت سوی فروپاشی جامعه. یا هر دو شکستن ذره ذره طاغوت تماشایی است @ali_mahdiyan
اول که حضرت آقا تو را «هنرمند جهادگر» نامید فکر میکردم به این اشاره کرده که اردوی جهادی میرفتی یا اهل هنر و گرافیک و عکاسی و اینها بوده ای. اما واقعیت این بود که هنر مگر چیست به جز ظرافت و زیبایی. هنر واقعی اتفاقا با عروج روح شکل میگیرد. انسان هنرمند میتواند حقایقی که برای دیگران سخت یاب است آسان یاب کند. هنر هویت ایمان دارد که تنزیل داناییها است به ساحت قلب. هنرمند حقیقی همه زندگیش هنر است مرگش هم هنر است لذا «شهادت هنر مردان خدا است.» و جهادگر بودن یعنی چه؟ یعنی تا نهایت توان تلاش کردن. و همه وجود را خرج پیش بردن امر ولی و درگیر با طاغوت بودن. جهادگری حقیقی یعنی همه زندگی عمل صالح باشد همه اش حداکثری بودن و مبارز بودن باشد. من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه. تو حیات طیبه را نوشیدی . خودت و همسرت و سه دخترت. ما تو را از نزدیک دیدیم و چه خوش نعمتی بود با تو بودن، هنر و جهاد هویت تو شده بود. تو هنرمندانه و جهادگرانه زندگی میکردی هم خودت و هم خانواده ات. برای همین آقا مدال زد به سینه ات «هنرمند جهادگر» پ ن. بچه های رسانه خانه طلاب مستند جدیدی برایش ساخته اند. همه او نیست اما زیبا است. @ali_mahdiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش مسوولین کشورم کمی شبیه تو بودند. خاکی، دلسوز، کاری، مردمی. شب وقتی همه بچه های جهادی خواب بودند خسته تر از همه از سر کار بر میگشت. یک نگاهی میکرد کسی بی پتو نباشد، پتویش را رویش میانداخت، کسی مریض نباشد احوالش را میپرسید. اگر غصه ای داشتی خسته پای درد دل های ما مینشست. گاهی هم اگر همه خواب بودند و پتو نبود همانطور روی زمین خودش رو جمع میکرد و میخوابید. شبیه مادر بود . بود ولی احساس نمیکردی. پشتت به او گرم بود. اگر احساس میکردی مشکلی پیدا کنی با خودت میگفتی سید محمد هست، به او میگویم. میگفت این بچه های روستایی را دوست دارم. وقتی پا برهنه روی خاک میدوند. وقتی صادقانه میخندند. وقتی دورت حلقه میزنند و زود با تو رفیق میشوند. بغلشان میکرد میگفت بوی بدنشان را هم دوست دارم. بوی سادگی بوی خاک بوی فطرت. محمد یادت هست کربلا بار اول پای برهنه یک بیرق بر دوشت بود رویش نوشته بود «الی بیت المقدس» ؟ یادت هست همه کاروان پشت سرت بودند و به بیرقت نگاه میکردند و اگر گم میشدند با نگاه بیرق بلند تو پیدا میشدند. محمد امسال نرفتیم اربعین کربلا... با معرفت ما ، بیرق به دست ما، همسفر ما، نرفتیم کربلا.... همین. @ali_mahdiyan
حنیف باشیم 🌱همیشه این سوال برام مهم بوده که چرا بعضی ها وقتی با نظام اسلامی و رهبری در میافتدن یک جورهایی به نفهمی و گیجی میرسن؟ اسم نمیبرم که اهانت به کسی نشه ولی حتما شماها هم دیدید. این درباره خیلی هایی که دم از رهبری و نظام و اینها هم میزنن ولی در عمل دنبال کار خودشون و زندگی و شان و شوونات خودشون هستند هم صادقه. چرا اینطوریه؟ خیلی وقتها در زندگی خودمون هم احساس گیجی و روزمرگی میکنیم. نمیدونم شما ها این سه مساله رو مرتبط به هم میفهمید یا نه. اما من دیروز آیه ای رو خوندم که احساس کردم به هر سه مساله مربوطه. 🌱رفقا این آیه رو دیده بودید؟ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ ۚ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ (۳۱ حج) آیه درباره مناسک حجه . میفرماید این فعل خوب را به یک وضعیت خالص برای خدا انجام بدید. مشرک نباشید. با جملات بعدش توضیح میده که این حرف عمومیت داره برای کل زندگی ماها. یعنی مخلص باشید. حالا خوب چی؟ میخوای توصیه معنوی کلی بکنی؟ نه نکته ای به نظرم رسید. 🌱ببینید لابد قبول دارید که یکی از مصادیق اخلاص اینه که کار رو برای پیش بردن امر ولی بر حق جامعه انجام بدیم. خیلی وقتها ما ها میفهمیم که این کار خاص که رهبر میخواد قطعا از من بر میاد بیش از خیلی ها. اما شوونات زندگیم درگیرم کرده. اینجا یک جورهایی از دایره اخلاص داریم بیرون میایم. گاهی هم احساس میکنیم این کار رو انجام بدیم آبرومون میره یا فحش میخوریم یا ضایع میشیم. باز هم همینطور. 🌱 حالا به نظرم آیه میگه اگه کار امامت رو پیش نبری مثل کسی میشی که بین زمین و آسمان رها شده و پرنده ای بین زمین و آسمان میبردت یا تندبادی تو را به مکان دوری پرتت میکنه. مراد اینکه یا توسط انسانهای کالانعام و یا وقایع تکوینی اساسا، پرت میشی و گم میشی. و چه حس بدیه گم و گور بودن. تو باغ نبودن. اسکل شدن. 🌱به نظرتون واقعا این ایام سر کاری که باید باشیم هستیم ؟ یا داریم ول میگردیم؟ @ali_mahdiyan
هفت رنگ 🌱بابام تعریف میکرد، قدیم ترها، قبل انقلاب، صبح های زود که میرفت امام زاده صالح تجریش، حرم خیلی خلوت بود شاید یکی دو نفر تو صحن و حرم بیشتر نبودند. وسط حیات یک حوض آبی بود خنک. هر روز صبح یک مرد میانسال میآمد کنار حوض و سرش رو میکرد تو آب حوض و بیرون میاورد. هی داخل آب میکرد و هی خارج میکرد. 🌱بابام میگه یک بار از اون متولی امامزاده پرسیدم این کیه هر روز صبح میاد اینجا، اینطور میکنه؟ گفت اینو نمیشناسی؟ مهدی هفت رنگه دیگه. همه میشناسنش. چطور نمیشناسی؟ 🌱این مهدی هفت رنگ، شبها میره عرق خوری و قماربازی میکنه، صبح ها میاد اینجا تو امامزاده توبه میکنه. هی سرش رو میکنه تو آب حوض واسه توبه. سالهاس کارش همینه. شب عرق و‌ قمار ، صبح حوض امامزاده. بهش میگن هفت رنگ. 🌱این قصه رو که بابام تعریف کرد نمیدونم چرا یاد یه عده افتادم تو این کشور. امروز گفتگو با آمریکا و امید به نظامات حقوقی دنیا که توافقنامه ها رو مگه میشه زیرش زد. فردا که همه چی به باد میره و میشه کشک، دم از مقاومت و بازگشت به داخل و توان مردم. پس فردا ترامپ میره بایدن میاد، چشمک میزنن و پالس میفرستن و امید درست میکنن و صدای مچکریم مچکریمشون بلند میشه، فرداش دوباره وقتی یارو همه رو مچل خودش کرد دم از مقاومت و دوران صبوری میزنن. باور کنیم اینها هفت رنگن. رنگ به رنگن. امشب عرق و ورق فردا حوض امامزاده. اینها هم خودشون مسخره ان هم ملت رو مسخره میکنن. هفت هشت سال علاف این جماعتیم. برگردیم به خودمون. والا به خدا... @ali_mahdiyan
در این فضای تقلید و تکفیر، وجود ایشان مغتنم بود. لعنت به کرونا @ali_mahdiyan
اینستاگرام: @sut_live اسکای روم: https://vc.sharif.edu/ch/farhangi1 @ali_mahdiyan
مناظرهدربارهمردمسالاری۱.mp3
30.07M
📌 مناظره حول دموکراسی و مردم سالاری دینی 👤حجه الاسلام بهمن شریف‌زاده 👤 حجه الاسلام علی مهدیان بخش اول @ali_mahdiyan
مناظرهمردمسالاری۲.mp3
30.3M
📌 مناظره حول دموکراسی و مردم سالاری دینی 👤حجه الاسلام بهمن شریف‌زاده 👤 حجه الاسلام علی مهدیان بخش دوم @ali_mahdiyan
مناظرهدربارهمردمسالاری۳.mp3
9.32M
📌 مناظره حول دموکراسی و مردم سالاری دینی 👤حجه الاسلام بهمن شریف‌زاده 👤 حجه الاسلام علی مهدیان بخش سوم @ali_mahdiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگو با مجتبی نامخواه درباره نسبت عدالت و مواسات ۲۵ آبان ساعت ۲۱ پخش زنده اینستا به آدرس @mahfel_dal @ali_mahdiyan
پدر مرتضی روایتهای «سبک زندگی کرونایی»۱ 🌱اولین بار که محسن اخویم اسمش رو شنید، وسط اردوی جهادی بودیم. شب بود. داشتیم برنامه ریزی میکردیم برای اردو. من بودم محسن بود سیدمحمد ساجدی هم بود روح الله هم بود. توی گرماگرم جلسه جدی شبانه یک دفعه مرتضی اومد به سیدمحمد چیزی بگه. محسن گفت محمد این کی بود؟ محمد گفت مرتضی بود دیگه. مگه نمیشناسیش. مرتضی علیشاهی. یک دفعه محسن گفت: ای جانم مرتضی علی شاه.... 🌱مرتضی برادر خانم سیدمحمد بود. با ریشهای پر پشت. طلبه بود. پر کار. سر به زیر. توی اردو خیلی باهاش صفا میکردیم. 🌱داستان سیدمحمد رو لابد شنیدید. خودش و خانمش و سه تا دخترش در راه بازگشت از زیارت کربلای اربعین تصادف کردند. اون ایام حال همه تماشایی بود. از جمله همین مرتضی و داداش هاش مهدی و مجتبی. بی سر و صدا کار میکردند. کمک میدادند. انگار نه انگار خواهرشون رو از دست دادن. تازه مثل منی با نگاه به رفتار مرتضی آرام میشدم. 🌱دو سال قبلترش هم مرتضی مادرش رو از دست داده بود. اما دور و برش شلوغ بود همه بودند. همین سیدمحمد هم بود. تو ماجرای وفات سیدمحمد هم بچه های جهادی همه بودند. به قول بابای سیدمحمد همین جمع بچه ها و عزاداریهاشون آرامش بخش بود. 🌱اما دیروز شنیدم، پدر مرتضی و مهدی و مجتبی ، کرونا گرفته به کما رفته و بعد هم وفات کرده. یادم افتاد یک روحانی پخته و آرام که در مراسمهای دخترش و سیدمحمد دامادش یک گوشه مینشست بی سر و صدا اشک میریخت. امین آیت الله مکارم و آیت الله سیستانی بود. ولی آرام و خاکی و البته با صلابت. 🌱زنگ زدم به مرتضی تسلیت بگم. داغ جدید رو. همونطور با صدای آرام و باوقارش گفت درست نیست جمع بشیم. گفتیم هیچ کس نیاد. خودمون مراسم دفن رو چندتایی میگیریم. فقط دعا کنید. 🌱دلم سوخت. خیلی دلم سوخت. لعنت به این کرونا. لعنت به این همه درد. ولی هزار ماشاء الله به این همه صبر به این همه وقار به این همه آرامش. صبر صبر صبر. یاد جمله محسن افتادم که گفت: «ای جانم. مرتضی علی شاه» @ali_mahdiyan
پشت در روایتهای «سبک زندگی کرونایی» ۲ 🌱داشتم وارد بخش کرونایی ها میشدم، که رفیقم گفت این خانوم رو ببین. نگاه کردم دیدم یه خانم نه خیلی محجبه، نشسته توی سالن. پشت در ورودی. 🌱گفتم خوب؟ رفیقم گفت این خانم، پدر شوهرش اینجا بستریه. خیلی نگرانش بود. الان هم نمیره خونش. کل روز میاد اینجا میشینه. هر روز این کارشه. پدرش نه ها، پدر شوهرش. 🌱تعجبم رو که دید گفت این روز اول خیلی زحمت پدر شوهرش رو میکشید مثل پروانه دور و برش بود. من فکر کردم دخترشه. پیرمرد گفت دخترم نیست عروسمه. حالا از وقتی که منتقلش کردن به آی سی یو، میشینه اینجا دعا میخونه. بعیده بیمارش زنده بمونه اما امید داره. 🌱گاهی هم به بقیه همراه های بیمارها که بی تابی میکنن دلداری هم میده. میگه بی تابی نکنید. دعا کنید. حرم برید. حدیث کسا بخونید. به قول خودش انرژی مثبت براش بفرستید نه منفی 🌱اون روز توی دلم گفتم عجب مردمی داریم. کرونا و مشکلات مگه میتونه این پیوند بین اونها رو قطع کنه. و مگه میتونه رابطه اونها رو با آسمان قطع کنه. من که میگم بعد از همه این بلایا خواهید دید رابطه این مردم با هم و با آسمان خیلی قوی تر از قبل خواهد بود. فبشر الصابرین. حالا ببینید کی گفتم.... @ali_mahdiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزیده ای از سخنان آقای یامین پور درباره کتاب طرح کلی اندیشه مقاومت در مقتل شهدای هفتاد و دو تن @ali_mahdiyan
خون در میدان روح الله سبک زندگی کرونایی ۳ 🌱چند روز پیش یک خبر کوتاه منتشر شد، اینکه ذخیره خون کشور کم شده و رو به اتمام است. شاید بین این همه اخبار پر غم و غصه ای که بر سر مردم میبارد این خبر باید گم و گور میشد و دیده نمیشد. اما نشد. 🌱دیروز شیخ محمدصالحی از بچه های «خانه طلاب جوان قم» با «مرکز اهدای خون» قم تماس گرفت که هماهنگ کند طلاب با هم بروند و خون بدهند. اما آن آقای مسوول گفت فعلا نیایید خیلی شلوغه. شیخ محمد _که خودش هم پسر شهید است_ پرسیده بود کی بیایم؟ گفته بود صبح اول وقت ساعت هفت یا هشت اون موقع خلوت تره. 🌱به طلبه ها خبر دادیم. شیخ سجاد نوروزنژاد طلبه لاغر اندام و به ظاهر ضعیفی است میگفت رفتم خون بدم بهم گفتن با این حال و روز نمیشه بری. این رو که گفت شیخ علی نودهی هم که از او ضعیف تر و لاغر اندام تر بود جواب داد منو که یه جوری نگاه کردن خودم فهمیدم باید برم بیرون بدون حرف رفتم بیرون. بچه ها خندیدن. یکی بهم گفت شما طلبه ها باید برید این همه خون مردم رو تو شیشه کردید حالا برید تا یه کم خونتون رو تو شیشه کنند. یکی دو نفر روزه بودند بهشون گفتم فردا روزه نگیرید از حال میرید. 🌱خلاصه صبح اول وقت جماعت طلبه ها رفتیم دم در مرکز اهدای خون. کنار میدان روح الله. نزدیک خانه حضرت امام. گفتیم الان این موقع حتما خیلی خلوته میریم داخل و خون میدیم و یک ذکر و توسلی و خلاصه.... 🌱اما صحنه عجیبی بود، اون موقع صبح خیلی ها قبل از ما آمده بودند. مردم گروه گروه میامدند. خیلی عجیب بود. خدایا این مردم چرا اینطوری اند؟ مگر هزار جور گرفتاری و مشکلات ندارند؟ اون طلبه های لاغر اندام هم اومده بودند و به اصرار خودشون را جا کردند. شیخ علی قدس و سیدمحمد زین العابدین و.... رفتم گفتم بابا شماها خون بدید تموم میشید از حال میرید. چه شلوغی باحالی بود. باید فاصله های اجتماعی هم رعایت میشد. همه چیز زیبا بود هم جمعیت زیاد هم نظم مردم هم شوخی ها و نشاط مردم. 🌱آنقدر فضا پر از نشاط بود که دلم میخواست بنشینم و حال هوای مردم را ببینم. زن و مرد، طلبه و غیر طلبه، پیر و جوان، هر کس با یک حال و‌هوایی. توی دلم گفتم، خدا رحمت کند حضرت امام را شاید فقط او و به تبعش برخی شاگردان خاص او مثل حضرت آقا واقعیت و حقیقت مردم ایران را شناخته باشند. 🌱واقعا تا این مردم را حقیقتا نشناسی، حرف زدن از آینده ایران و شکست و پیروزی این مردم خیالبافی بیش نیست. روز خوبی بود امروز هم جمع طلاب جوان بین مردم محو شدند مثل همیشه.... @ali_mahdiyan
کوخ 🌱صدای زن و دختر بی پناه را منتشر کردند. جرم نیست؟ همان قانونی که برای فیلمبرداری از دیوارهای خانه مسوول انقلابی _یمن نه ببخشید_ ایران، جرم در نظر گرفته لابد باید اینجا هم پخش صدای غربت این خانواده را جرم بداند. به همان دلیل که انتشار عکس خانه ها و زندگی آقازاده ها و اعلام درآمدهای نجومیشان جرم است لابد فریاد زدن زن بی پناه و دخترک ترسانش در برابر حجم بی تفاوتی چشمها هم جرم است. 🌱سالها است این مردم مظلوم را میشناسم. و خیلی وقت است جرم میبینم. آن روز که دخترکان روستایی که باید کیلومتر ها راه میرفتند تا به مدرسه برسند، تصادف کردند و‌ پر کشیدند، یا در راه مدرسه به خانه در رودخانه غرق میشدند. آن روز که بچه کوچک تب دار قبل رسیدن به نزدیکترین دکتر روی دست پدر تشنج کرد و بعد هم جان داد. آن روز که مسوول رای گیری، مدیر مدرسه را تهدید میکرد که اگر رای مردم روستایی را تغییر ندهی تا به فلانی رای دهند از کار بیکارت میکنم، آن روز که چند هفته دعوای فامیلی در یک روستا در بلوچستان جان بیگناه ها را میگرفت و مسوولین نگاه میکردند، آن روز که معلمهای تبعیدی و معتاد را برای بچه های مظلوم روستایی میفرستادند که تدریس کنند. آن روز هم گفتم خواندن کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» مخصوصا بخش «جامعه بی طبقه توحیدی» اش جرم بود جرم. 🌱آی مردم انقلابی بپاخیزید! فقط یک دقیقه صبر کنید اول ببینیم الان دقیقا یقه چه کسی را باید بگیریم؟ 🌱یک عده معتقدند مقصر مامور شهرداری است. یک عده البته ریشه یابی کرده اند متوجه شده اند خود شهردار هم مقصر است. یک عده هم نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخاب شهردارها و شخص آقای جنتی را مسوول میدانند. 🌱لاشخورهای غربگرا و جماعت جاهل آرمانجو نیز میگویند یقه نظام را بگیریم. چرا؟ چون ساده ترین راه حل همین است. هم پرستیژ انقلابیت حفظ میشود. هم دلت خنک میشود. مثل پیرمردهای صف نانوایی که معتقدند ریشه مشکلات خودشونند. خود کی؟ خودشون دیگه. 🌱 ولی به نظر من مشکل را در فرهنگ غربگرایی و دنیا پرستی ببینید که در هر طایفه ای یک طور نمایان میشود. آن روز که رهبر ما در انتهای دهه شصت ناله های امام در توجه به محرومین را برای نقد مسوولین یادآوری میکرد، آن روز که در دهه هفتاد از خواص دنیاپرست بعد انقلاب نبوی سخن گفت. آن روز که در دهه هشتاد جریان عدالتخواه و جهادی را به ثمر نشاند. آن روز که در دهه نود، مجلس و دولت را به عدالتخواهی و به فکر مستضعفین بودن فراخواند، او در اندیشه نابود کردن فرهنگ اشرافیت و دنیاپرستی و غربگرایی بود. ریشه را باید دید ریشه را باید زد. 🌱راه حل را هم در بیانیه گام دوم گفت و باز نشنیدیم. او گفت جوانان! تماشاچی نباشید. بیایید وسط. انقلاب کنید. همه نظام مددتان خواهد داد. انقلاب را پیش ببرید. دست امام را شما میتوانید به دست امت برسانید. و آن وقت ببینید که ذره ذره همه چیز عوض میشود. از قوانین ضعیف و مدیران فرتوت و نالایق تا همه امور دیگر. آینده را با انقلاب رقم بزنید و با همین نظام. پ ن. التماس میکنم بیانیه گام دوم و سخنان رهبری با دانشجویان در سبک پیاده سازی آن را دوباره بخوانید. @ali_mahdiyan
استعفانامه (رشتو) ⚡️‏چکیده استعفانامه ملک زاده چون معتقدید که نباید مقلد و گوش به فرمان مدیریت جهانی بود و چون معتقدید که ما میتوانیم میروم. ⚡️‏رفتن معاون وزیر بهداشت معنایش برملا شدن فرهنگ تقلید و گوش به فرمانی در ساحت مدیریت و دانش بود. این استعفا را در ادامه پروسه قی کردن غربزدگی در ایران باید فهمید. ⚡️‏خیلی وقت است مسوولین ما یادگرفته اند بی خاصیتی و بی عرضگیشان را پشت دو قطبی های اجتماعی پنهان کنند. رفتار معاون وزیر اولین مورد از این دست نیست. مهم نیست مهم این است که در میان مرگ و تحریم داریم «غربزدگی» را قی میکنیم.... ⚡️‏دقت کنید همونکه پزشکی سنتی رو غیر علمی میدونه، تولید داروهای داخلی توسط متخصصین داخلی رو هم غیر علمی میدونه. آقا این استعفانامه عالیه کثافت رخنه کرده تو مدیریت کشور رو خوب بر ملا کرده. خوب. @ali_mahdiyan
ارتداد 🌱به توصیه برادر بزرگوار آقای کتاب ارتداد ایشان را مطالعه کردم. او معتقد بود دغدغه اش در این کتاب به دغدغه حقیر در کتاب «طرح کلی اندیشه مقاومت» نزدیک است. 🌱جذاب ترین بخش کتاب ایده آن بود. این ایده که اگر امام همان ابتدای انقلاب شهید میشد، چه میشد. این ایده به نظرم فضا را برای یک اندیشه ورزی عمیق حول انقلاب آماده میکرد. و میتوانست در قالب قصه ای جذاب یک محصول راهبردی در فضای اندیشه انقلاب را متولد کند. ولی حیف که این چنین نشد. 🌱البته کتاب تک نکته های جذابی برای اندیشیدن داشت. نکته هایی که گاهی تا عمق قلبم نفوذ میکرد مثل این جملات که در بافت کتاب خوش نشسته بود و دلربایی میکرد ⚡️از تدریج بیش از شوک بهراسید ⚡️فراق معشوق جانکاه است ولی فقدان عشق مرگ است ⚡️خستگی حتی از استبداد هم وحشتناکتر است. 🌱احساس شکست نهضت و ناامیدی شرایط را برای جریانهای چپ و بُر‌‌زدن انقلابیون فراهم میکند. جوانهای بسیاری قبل از آنکه فرصت عمیق شدن در معنای دینی مبارزه داشته باشند با چنگک احساسات صید کلاشان میشوند. این نکته در کتاب وضعیت امروز انقلاب و درگیری با جریان های آرمانجوی ناپخته چپ نو را به یادم میاورد. نکته مهمی بود نسبت چیرگی ناامیدی و «کلاهبرداری و شیادی » این جریانها در جذب انقلابیون. بماند. 🌱اما کتاب اشکالات اساسی داشت فارغ از اینکه بسیاری از شخصیتهای داستان به نظرم از آب درنیامده بودند از جمله خود یونس و دریا. که مجال بیان نیست اما من فقط دو اشکال مهم راهبردی در این داستان به نظرم رسید که عرض میکنم. 🌱اولا انقلاب محصول خمینی بود یا محصول مردم ایران؟ عامل اصلی کدام بود؟ شهادت امام اساسا چه بر سر انقلاب میآورد؟ نویسنده این آگاهی شکل گرفته و انقلاب در جان مردم را میکشد بدون اینکه توضیح دهد چرا و چگونه؟ آیا واقعا اگر امام نبود انقلاب نابود میشد؟ به این سوال فکر کنید. من مخالفم. انقلاب قطعا پیش میرفت بلکه عمیق تر و شدیدتر میشد. این بحث بسیار مهمی است که نیم جویده و البته با پاسخی غلط رها شده. 🌱 ثانیا و از این مهمتر آنکه راهبردی که کتاب در دهان رهبران انقلاب میگذارد نیز خطا است. راهبرد سید علی خراسانی در نهایت رها کردن مردم ایران و جنگ چریکی در کنار مرزهای دشمن روشنی به نام اسراییل بیان میشود. عملا آینده کتاب میشود یک جنگ چریکی و ناخواسته تبدیل انقلاب خمینی به یک طرح چپ گرایانه. این یعنی رهبران ایران نقطه استراتژیکی به نام ایران و خیزش عمومی را رها میکنند و سراغ جنگی میروند که از دالان انقلاب مردم و نظام سازی عبور نمیکند. و این آدرس قطعا غلط است. 🌱کتاب از اول تا آخر یک احساس تلخ ناامیدی و آرزوهای برباد رفته را گام به گام با حرکت انقلابی سید علی در جانمان مینشاند و با این احساس رهایمان میکند. در مجموع با این کتاب لذت نبردم. احساس کردم پرسشهای مهمی را طرح میکند لکن نیم جویده رها میکند و در برخی مواقع نیز اساسا با پاسخ های غلط راهبردی تمام میشود. 🌱من نویسنده کتاب را دوست دارم. اما واقعا به نظرم جای مباحثات عمیق راهبردی در فضای اندیشه نیروهای انقلابی مان خالی است. @ali_mahdiyan
حمله کرونا به پدر و مادرم سبک زندگی کرونایی ۴ 🌱از پشت تلفن صداش شبیه کسی بود که میخواد جلوی سرفه اش رو بگیره. دائم میگفت چیزی نیست، بابات کمی تب و لرز داره ولی خدا رو شکر حالش الان بهتره. خودش هم گاهی یک تک سرفه هایی میکرد. گفتم مامان تو رو خدا مراقب باشید کرونا شوخی نداره. گفت نه مراقبیم چیزی نیست. سعی میکرد وانمود کنه که همه چیز ردیفه که من نگران نشم. 🌱تلفن که قطع شد. دلم آشوب بود. دلم شور میزد. تازگی محسن اخویم هم درگیر کرونا شده بود. تصمیم گرفتم پاشم برم تهران. شاید بتونم کاری کنم. شب وحید شوهر خواهرم زنگ زد. ظاهرا خواهرم هم درگیر شده بود. وحید گفت از قم یک سری داروی گیاهی و عرقیجات تهیه کنم برای مادرم ببرم. او هم نگران بود. دایی اش رو برده بودند توی آی سی یو. میگفت علی کرونا جدیه شوخی نداره. 🌱اتفاقی که میترسیدم داشت به سرم میومد، مادرم و پدرم با دوهزارتا بیماری زمینه ای ریز و‌درشت هر دو کرونا گرفته بودند. 🌱همون شب سحر راه افتادم به سمت تهران. قلبم داشت از جا کنده میشد. وقتی دم در خانه رسیدم. چند بار زنگ زدم. در رو دیر باز کردند. وارد شدم. بابام دم در بود یه لبخندی زد و گفت برای چی اومدی بچه. کرونا میگیری. اومدم خم بشم دستش رو ببوسم. خودش رو عقب کشید که چه کار میکنی؟ برو عقب. فاصله رو حفظ کن. گفتم دارو گیاهی آوردم. گفت من که نمیخورم. بده برای مادرت. اون به این جور داروها اعتقاد داره. 🌱مادرم هم تازه بیدار شده بود. نگاه کردم به صورتش رنگش مثل گچ سفید بود. حدس میزدم. حالش از وقتی من با تلفن باهاش صحبت کرده بودم بدتر شده بود. سرفه امانش نمیداد. پشت هم و مسلسل وار سرفه میکرد طوری که نفسش در نمیامد. کمی که آروم شد. گفت برا چی اومدی بچه. برو خونت. برو قم. تو مگه زن و بچه نداری. از ما کرونا میگیری... 🌱خودم رو جمع و جور کردم. تلاش کردم یک طوری وانمود کنم که یعنی چیزی نیست. خندیدم گفتم نه مامان جان من نمیگیرم. من تو بیمارستانها کلی قاطی کرونایی ها بودم. مراقبم. دو سه باری هم تا حالا گرفتم. بعیده دیگه بگیرم.... 🌱اما خیلی جدی دوباره گفت نه پاشو پاشو جمع کن برو خونت. اینو گفت و شروع کرد به سرفه ... وسط بیماریشون نگران بچه شون بودند. و حالا اولین گرفتاری من این بود که راضی شون کنم که بگذارند من بمونم پیششون... @ali_mahdiyan
انتقام عمومی رشتو ⚡️‏شما منتظرید نظامیان انتقام بگیرند. خوب است. اما من منتظرم مردم انتقام بگیرند. و خون شهید معجزه وار صحنه را آماده میکند. یقین کنید قدرت خون او بیشتر از علم او است. سهم خودمان را همین امشب در این «انتقام عمومی» مشخص کنیم. ‎ ⚡️‏ ۱٫۷ از وقتی این توییت را منتشر کردم سه گونه موضع گیری مشاهده کردم. دو تایش برایم مهم بود که به خاطرش این رشته توییت را مینویسم. ۱. همراهی و همدلی ۲.طعنه و نیش و کنایه ۳.استفهام ⚡️‏۲٫۷ چند جمله با آنها که نیش زدند رفقا! عادت کرده اید از هر اتفاقی ضعف ایران را نتیجه بگیرید. پیام ناامیدی مخابره کنید. این آقا معاون یک وزارتخانه در دولت بوده جزو مشاورین تیم مذاکره کننده بوده. کشتن او نشان از ضربه ای است که به دشمن میزده و میزدیم. این عادت شما یک بیماری است ⚡️‏۳٫۷ رفقا! این عادت «خودحقیرپنداری» شما مانع اصلی انتقامها است. این باعث اصلی فشارها است. این دلیل اصلی دشمن است به ادامه درگیری اش. چون در میان انقلابیون ما بخش عمده ای از هر فرصتی برای به لجن کشیدن امید مردم استفاده میکنند با ادبیات پر زرق و برق عدالت و آرمان. ⚡️‏۴٫۷ اما عده ای پرسیده اند. «انتقام عمومی» یعنی چی؟ مردم چطور انتقام بگیرند؟ نقش ما انقلابیون چه میتواند باشد. فهم من از بیانات رهبری دو راهبرد است اول تقویت انقلاب با توضیحی که خود او میدهد. و گستره ای که تعریف میکند. دوم تقویت نظام با توضیح و گستره ای که تبیین میکند. ⚡️‏۵٫۷ من دومی را توضیح میدهم. نظام در اندیشه رهبری چیزی است غیر از افراد. نظام در اندیشه ایشان حتی معادل شخص رهبر هم نیست. نظام مقدس تر از خود او یا حتی حضرت امام است. معادل ولایت است و سه رکن دارد ۱.رابطه امت و امام. رابطه بدنه و محور تصمیم ۲. رابطه مردم با هم ۳.تقابل با دشمن ⚡️‏۶٫۷ این یعنی آقای جمهوری اسلامی در رابطه با محور اول او معتقد است نیاز به «حلقه های میانی»داریم که رابطه حاکمیت با بدنه را تقویت کنند نگاه کنید به دیدار ماه رمضان ۹۸با دانشجویان او این را روش تحقق گام دوم میداند یعنی روش ایجاد «دوران» دولت اسلامی نه فقط روی کار آمدن یک دولت خوب ⚡️‏۷٫۷ در تقویت محور دوم نظام ولایت، روش مواسات و همدلی در کنار کار و تولید، را راه اصلی قوی شدن جامعه میداند.که درباره اش زیاد نوشته ام و در محور سوم مقابله با جریان تحریف و بزک و ناامید کننده از هر طیفی و این یعنی ایجاد جنبش گفتمان ساز رسانه ای. این مقابله با بازوی اصلی دشمن است. @ali_mahdiyan
انتقام نظامی رشتو ⚡️‏۱٫۴ هر عکس العملی ولو به شدت سهمگین از جانب ایران، اسمش انتقام نیست. انتقام باید اراده و هدف دشمن را نابود کند. نقشه اش را بی اثر کند. عکس العملی که مکمل نقشه دشمن باشد حتما انتقام نیست. ⚡️‏۲٫۴ هدف این اقدام چه بوده؟ چه کسی آن را انجام داده؟ آیا دموکراتها یا جمهوری خواه ها؟ یا کل حاکمیت آمریکا اگر قائل به وجود چنین حقیقتی در راس دو حزب باشیم؟ من قائل به سومی ام. هدف هم ایجاد جنگ . طراحی همه وقایع تا کنون برای این بوده. جنگ که چه بشود؟ فشار حداکثری ⚡️‏۳٫۴ فشار تحریم و بیماری دیگر بیش از این نمیشود. مانده فشار جنگ و ناامنی بر مردم. که مردم مقابل حاکمیت ایران قرار بگیرند. اگر ایران مقابله به مثل کند. این یعنی آغاز جنگ. و اگر خویشتن داری کند فعلا، این میتواند بسترساز ضربه های بعدی آنها باشد. ⚡️‏۴٫۴ به نظرم باید انتقام مستقیم ایران با تاخیر انجام شود و روی ضربه های غیر مستقیم فعلا متمرکز شویم. طوری که دشمن ضربه بخورد و هزینه ضربه های بعدی اش بالا برود. در این مدت راهبرد تقویت داخل برای رشد تاب آوری مردم و بروز اراده معنا دار امت در تقابل با دشمن فراهم شود. @ali_mahdiyan
تکمیل کنندگان ترور 🔻‏آنچه از ترور مهمتر است، هدفی است که با ترور دنبال میشود. این هدف اتفاقی است که در ذهن و اراده مردم رخ میدهد. چرا اراده مردم؟ چون اصلی ترین عنصر تعیین کننده در پیروزی و شکست بر دشمن همین است. اراده مقاومت 🔻‏ترور شبیه تحریم است. فرد را نشانه نرفته بلکه نظام اجتماعی را هدف میگیرد، لذا بدون تاثیر رسانه ای موفق نمیشود. چه نکته رسانه ای این نقشه را تکمیل میکند؟ دو چیز یکی احساس ترس از جنگ دشمن دوم احساس ذلت و ناامیدی از خود 🔻‏جریان ترس همان لیبرالهایی هستند که امید به بایدن بسته بودند و از آثار فشار و جنگ میترسند. اینها کسانی هستند که دم از عقلانیت میزنند ولی عقلشان از سر ترس است. درباره اینها رهبر گفت ترسوها دم از عقلانیت نزنند. اینها حقیقتا پازل ترور را تکمیل میکنند. همانطور که پازل تحریم را 🔻‏جریان ترسوها عموما برای انقلابیون شناخته شده اند. اما جریان خطرناکتر جریانی است که در دل انقلابیون و به نام آرمانجویی شکل میگیرد. اینها به نام آرمانها ذلت و به تبع ناامیدی را گسترش میدهند. چطور؟ 🔻‏اینها مطالبه انتقام میکنند. اما انتقام برایشان یک اقدام تلافی جویانه دل خنک کن است. خوب کی دل ما خنک میشود؟ اگر عین الاسد را بزنیم برای اینها یوم الله نیست. انتقام اصلی هم برای اینها به چشم نمیاید؟ خروج آمریکا از منطقه که واقعه ای سیاسی و نظامی زمانبر است و دل خنک کن نیست. 🔻‏آرمانجویی بدون عقلانیت، انتقام را بادبزن جگرش میفهمد. لذا عین الاسد برایش مایه افتخار نیست مایه سرافکندگی است. او نیاز به انتقام را در جامعه تشدید میکند تا رفتارهای فرایندی و بلند مدت تر مثل خروج نظامی آمریکا اصلا هیچ به حساب آید. 🔻‏اما واقعیت آن است که مسوولین انتقام یعنی فرمانده کل قوا و بقیه مسوولین نظامی بر اساس عقلانیت انتقام میگیرند نه احساسی بازی. زمان انتقام، مکان انتقام، سبک انتقام گیری، همه به گونه ای طراحی میشود که هم همه مردم همراهی کنند و هم اراده دشمن خراب شود. 🔻‏این یعنی فضایی که این جماعت میسازند با واقعیت ناسازگار است پس نداشته ها خیلی برجسته میشود اینها مردم را با سرعت بالا وارد کوچه بن بست میکنند. خروجی نهایی میشود احساس ذلت و ناامیدی مردم میشوند صرفا تماشاچی پر از انتظار از رهبر و مسوولین بالای نظام خروجی این سیکل ناامیدی است. 🔻‏خطر این جماعت به اندازه گروه اول است. هر دو پازل ترور را تکمیل میکنند. با این تفاوت که آن جماعت ترسو خودشان را زیر عنوان عقلانیت پنهان میکنند. و این ها زیر عنوان آرمان و انقلاب. ترسوها بیشتر ضربه به عوام میزند و خودحقیرپندارهای ناامید بیشتر به انقلابیون ضربه میزنند. 🔻‏من معتقدم ترور در این شرایط کشور اصلی ترین عائدی اش همین دو گانه ترس و ناامیدی است. مراقب باشیم این دو لبه قیچی را تقویت نکنیم. این هر دو هم کمک به دشمن است هم ضربه به ولی خدا و هم فشار بیشتر به مردم. تمام. @ali_mahdiyan