🏴🏴🏴🏴🏴
... فی سبیل الله تعالی
الی مولانا الحسین ع ...
♦️
خاطرات سفر آسمانی اربعین(۴)
♦️♦️♦️
شب و روز گرم است و تنها سلام مبارزه با گرما خنکای "آب" است. در هر قدم آب خنک ("مای بارِد") تعارف می شود به علاوه انواع شربت و نوشیدنی و بقول عرب ها "عصیر". کولرهای بزرگ آبی مخصوصا از انواع سلولزی، پنکه های آب پاش، مه پاش ها و هر نوع آبپاش که تصور کنید اینجا فعال است. حتی برخی با دستگاه ماشین شویی (کارواش) و شیلنگ مستقیما به صورت ها آبپاشی می کنند که در این گرما حس خوبی داره.
از نبرد آب و آتش گفتم و بیاد عاشورا.
آیا بر آتشِ عطش طفل حسین ع آبی افشاندند یا تیر بر حلقوم کودکش راندند. یا حسین
دیشب هم به پیاده روی گذشت. پاها دیگر خسته شده و بعضا تاول زده است. در پزشکی (الصیحه) پمادهای مسکن توزیع می شود و تاول ها رو درمان می کنند. اینجا با مهربانی از آدم پذیرایی و درمانگری می کنند. اما فدای پاهای مجروح اطفال حسین که در این بیابان ها با سربازانی بی رحم .... (لا اله الا الله)
خانمم (که درگیر نگهداری بچه های کوچک بود، ما رو راهی کرد اما متاسفانه همراه ما نیست) تعدادی "گل سر" و دستگیره آشپزخانه داده برای هدیه به دختر بچه ها و مواکب عراقی. برخورد عراقی ها وقتی دستگیره بهشون هدیه میدادیم خیلی جالب بود. بعضی ها روی چشم می گذاشتند. حبیبی، سیدی ....
دیگر اینکه هیچ تصویری در مواکب اربعین پرتکرارتر از حاج قاسم نیست. رحمه الله علیه. و حق هم جز این نیست. حاجی اینجا هم "فرمانده" است. مثل ایران خودمان. و باز هم رحمه الله علیه
اکثریت مطلق اهل "مَشایه" (پیاده روی) جوان و بلکه نوجوان هستند. آدم وقتی شوق و انرژی و معصومیت این بچه ها رو میبینه تحت تاثیر قرار می گیره. همین بچه های نسل z. نسل موبایل. نسل گسسته از گذشته تاریخی. و حسین ع که از افقی برتر از حسابگری های مادی و جبرانگاری، فطرت آسمانی این نسل و هر نسل را منقلب می سازد. (البته اینجا هم موبایل از دست بچه ها نمی افته. تو حرم، مسیر، موکب، ماشین ...)
دیشب تاکسی هایی مجانی دیدم از اهالی ملبورن استرالیا!!! غذایی هندی هم به اصرار اهل موکب تناول شد. برخی موکب از کشورهای دیگر هم فعال بود. کویتی ها هم مواکبی "لاکچری" دارند با معماری و پذیرایی هایی مَشتی و متفاوت.
امروز صبح وارد کربلا شدیم. بقول مداح پیرغلام و صاحب نفس محله ما (آقا سید جلیل که خدا بهشون سلامتی بده):
چه کربلاست که آدم بهوش می آید
هنوز ناله زینب به گوش می آید
درباره ورود به کربلا بعدا خواهم نوشت. انشاله
یا حسین
♦️♦️♦️♦️
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
◀️ لطفا از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
فی سبیل الله تعالی ...
... الی مولانا الحسین ع
♦️
خاطرات سفر آسمانی اربعین (۵)
♦️♦️
بیا رویم دلا سوی کربلای حسین
بپا کنیم در آن غمسرا عزای حسین
بیا رویم و ببینیم زینب مضطر
کجا به سینه و سر می زند برای حسین
این اشعار قدیمی زمزمه ساعات کنونی زوّار الحسین ع
اینجا کربلاست.
خیلی سعی کردم و دوست دارم از کربلا بگویم و بنویسم. اما نمی شود.
اصلا حکایت کربلا، "گفتنی" نیست بلکه "دیدنی" است و نمی توان از آن "نوشت" بلکه باید "نگاه" کرد.
آری، کربلا را باید "دید" و "درک" کرد و آیا اگر در نهادِ و نهانِ آدمی، "شمرِ درون" بر "امامِ درون" غلبه کند می توان عاشورا و کربلا را فهمید؟
و مگر نه آنکه ضمیر همه بنی بشر صحنه جنگ تمام نشدنی "سپاهِ سیاه" یزید با لشکر الهی امام است. بگذریم
در مرکز شهر بزرگ کربلا و حدودا در شعاع سه کیلومتری حرم مطهر از همه اطراف و اکناف مملو از مواکب پذیرایی (اطعام) و استراحت و خواب (مبیت) است. البته جدای از مواکب پر تعداد ورودی کربلا و منازل شخصی که با اصرار از زوار برای استراحت و حمام و غذا دعوت می کنند.
دیروز صبح به حرم مطهر، مشرّف شدیم. وسیله نقلیه عمومی برای داخل شهر موتورهای سه چرخه است که در اینجا "تُک تُک" می گویند و در نهایت خطر و عدم امنیت رانندگی می کنند. و اصولا رانندگی در اینجا به تمام معنا و در یک کلمه "شیر تو شیر" است.
سه مرحله بازرسی (تفتیش) تا منطقه بین الحرمین وجود داره و پر از انواع نیروهای امنیتی با رنگ ها و عناوین مختلف. و البته نیروهای مردمی (مدنی) و افتخاری و جوانان (الشباب) که کنترل و هدایت و نظافت و امداد زوار را در هر نقطه از منطقه مملو از جمعیت بین الحرمین بر عهده دارند.
پنکه های آبپاشِ بسیار بزرگ و مه پاش ها سراسر راه های ورودی های حرم را پوشش داده است و این باران مصنوعی منظره بی نظیری خلق کرده و البته گرما و ازدحام را قابل تحمل تر می کند.
عصر هم به منطقه اطراف حرم مطهر رفتیم. نماز مغرب را در یکی از مساجد نزدیک حرم خواندیم به نام مسجد خضر ع. تقریباً همه عراقی بودند.
جلوی مسجد موکبی از اهالی ناصریه بود و همانجا برای شام ما را نگه داشت. طی کمتر از پنج دقیقه کباب آماده بود. و اینجا در همه کوچه و خیابان ها اوضاع همین گونه است. شتر، گوساله یا گوسفند را درست وسط کوچه قربانی می کنند. گوشت کبابی و خورشتی آن را باز در همان کوچه جدا می کنند و به آشپزها می سپارند. و این، کار هر روزه آنها برای دو هفته پی در پی است.
در حرم حسینی روضه عربی مفصلی برقرار بود. سیدی تقریبا جوان و البته عرب بر منبر بود. و بعد سینه زنی مفصل و محکم عربی. من و پسرها گوشه دنجی در حرم پیدا کرده و نظاره گر بودیم. پسرها خیلی عکس و فیلم گرفتند. در همان کنج دنج حجره ای بود برای خدمه حرم. خلوت و بسیار زیبا. به ما تربت سید الشهدا هدیه دادند که هدیه ای ارزشمند محسوب می شود. آن هم در حرم حضرت ع.
سپس به حرم ابوالفضل العباس ع مشرف شدیم. تردد در بین الحرمین به علت ازدحام و تراکم مشکل است. گوشه گوشه روضه خوانی و سینه زنی برقرار است.
جوانی نوحه علی اصغر ع می خواند. آن هم جلوی حرم ابوالفضل. غوغایی از گریه بود. عباس ابن علی با آن همه رشادت نتوانست برای علی اصغر ع آبی فراهم کند. شرمنده اطفال حرم شد.
آن طرف تر بوشهری ها سینه زنی سنتی و دایره وار داشتند. مردانه و محکم می زند. صحنه های عجیبی است و توصیف ناپذیر.
و همه جوان ها مشغول عکاسی. برای پروفایل یا ارسال به دوستان یا به اشتراک گذاری در اینستا و شبکه های اجتماعی
آذری زبان ها ارادت عجیبی به حضرت ابوالفضل ع دارند که در حرم حضرت مشهود است. حتی از عرب ها پرشورتر عزاداری می کنند.
ورودی حرم هم هنگامه است از فشار و ازدحام و صلوات و حیدر حیدر گفتن و " لبیک یا عباس"
اگر توفیقی دست دهد بیشتر از حال و حس حرم های منور و مطهر خواهم نوشت. انشاله
صبح علیرضا کمی ناخوش احوال بود. الان بهتره الحمدلله. امیدوارم بتونیم عصری به جاده بزنیم.
باید برای وداع آماده شد.
یا حسین
☘☘☘
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
◀️ از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🏴🏴🏴🏴🏴
فی سبیل الله تعالی ...
... الی مولانا الحسین ع
♦️
خاطرات سفر آسمانی اربعین (۶)
♦️♦️♦️
دیروز را تا عصر در موکب ماندم. برنامه زیارت صبح را بخاطر خستگی و کسالت پسرم که نوعی پرستاری از "زائر الحسین ع" بود، اجبارا لغو کردم. تا ظهر به استراحت و استحمام و گفتگو با رفقای همشهری گذشت. دوستان ما برای برپایی این موکب کار پرحجم و طاقت فرسایی انجام می دهند. تمام اقلام مصرفی از برنج و گوشت و روغن و ادویه تا خربزه و هندوانه و حتی هیزم (!) یا موکت و بالش و تنور نانوایی و ... باید از ایران وارد شود. یکی از موکب های بزرگ یک کانتینر "یخ" به عراق آورده بود!!!
دیگر اینکه در موکب ها از همه قشری پیدا می شود. کارگر، کارمند، کشاورز، استاد و معلم، روحانی، راننده و ... با همه نوع تیپ فکری و سیاسی و حتی همه مدل قیافه ظاهری. این را برای کسانی می گویم که فکر می کنند تنها یک گروه فکری، سیاسی و یا فقط مثلا بچه های مسجدی و مذهبی در پیاده روی عظیم اربعین شرکت می کنند.
با چند طلبه خوش ذوق و خیرخواه نیز "گعده" ای (مجلس بحث) برقرار شد و صحبت از مسائل فرهنگی. یکی از این رفقا، پس از نماز ظهر روضه خوانی کرد. بسیار عالی. روضه ابالفضل ع. آن هم در کربلا. حسابی گرفت و گریه شد. الحمد لله
عصر، کوله ها را جمع و جور کردیم. خداحافظی از دوستان. جور کردن مبلغی پول عراقی (دینار) که از حدود ۳۷ هزار در هفته قبل به ۴۵ هزار رسیده است. علی برکت الله
زیارت وداع مانند روضه وداع، سنگین است و اهل روضه معنی "روضه سنگین" را می فهمند. زنان اهل حرم بر پاهای مرکب پدر افتاده بودند که یا حسین، ما در این بیابان به که میسپاری و می روی؟ امام ع دختر خردسالش را فرمود: "دخترکم، دلم را آتش مزن" (لاتحرق قلبی). امام ع یکّه و تنها به میدان رفت در حالی که چشمانش به سوی خیام حرم نگران بود. (لا اله الا الله)
به فاصله چند متری از ضریح مطهر حسینی پنجره ای وجود دارد با این عنوان: "مذبح المقدس". قتلگاه ...
آه میا قتلگاه
هر طرفی این سپاه
گاه زنندم ز کین
سنگ جفا بر جبین
گاه زنند بر سرم
تیغ و نی و خنجرم ...
(رحمت خدا بر پدرم و همه ذاکرین و مادحین حسینی)
سنگ هایی مرمرین با رگه های قرمز فضای قتلگاه را متفاوت ساخته است. اینجا نیاز به روضه خوان نیست. باید "الصرخه" داشت (باذن الله) که معنی آن نیز از اسرار و رموز روضه هاست. مردی نوحه حاج محمود را داد می زد: سر تو دعوا بود ... دیر رسیدم من
یا اباعبدالله
به دلیل ازدحام جمعیت امکان اقامه نماز در حرم مقدس حسینی نبود. به بین الحرمین آمدیم برای وداع با حضرت قمر سلام الله علیه. حاجت ها را به امانت به حضرت سپردیم. الله اکبر از جذب و جذبه ابالفضل ع آن هم زمانی که گنبد حضرتش در قاب نگاه آدمی است.
گرچه خسته و مانده و مجروح، مانند لشکر شکست خورده به منزل و موطن خود برمی گردیم اما به لطف مولا سالمین، غانمین، مغفورین و فائزین خواهیم بود. انشاله
کربلا خیلی شلوغ تر از دیروز است و عجیب برکتی در این موکب ها. همه جا شربت و طعام و ... به پسرها گفتم هیچ سفره ای رنگین تر از سفره امام حسین ع نیست و منوی هیچ هتلی مانند کربلا انتخاب یا بقول امروزی ها "آپشن" ندارد. این سفره ظاهری و مادی است و خدا می داند مائده معنوی حسین ع چگونه است. رزقنا الله تعالی
انشاله فردا حکایت مراجعت به مرز را خواهم نگاشت.
یا حسین
🌺🌺
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
◀️ شما میتوانید از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
فی سبیل الله تعالی ...
... الی مولانا الحسین ع
♦️
خاطرات سفر آسمانی اربعین (۷)
♦️♦️
از مسجد بیرون آمدیم به سمت میدان "تربیت". میدانی در امتداد باب القبله حرم مطهر که می شد ماشین هایی به سمت مرز پیدا کرد.
از دستفروشی هایی که در طول مسیر بودند چند سوغات دم دستی گرفتیم همچون شال و چادر و روسری که سبک و قابل حمل باشه. غیر از مُهر کربلا و تسبیح تربت، همه اجناس چینی است! از تسبیح و چادر نماز تا ادکلن و اسباب بازی و حتی پرچم های مذهبی.
پسرک دستفروشی خیلی خوب فارسی صحبت کرد. گفت اهل مازندران است و این چند روز در کربلا دستفروشی می کند! واقعا هنر نزد ایرانیان است و بس.
بازگشت از سفر طبیعتا سخت است چون انرژی و انگیزه کمتر است. از مشکلات سفر اربعین هم بازگشت به مرز است. شلوغی و بی سامانی و بی قانونی، بیداد می کند آن هم در اوج خستگی زائر.
معطلی در میدان تربیت سودی نبخشید. پیاده تا "جسر الزهرا" س رفتیم و از آنجا با سه چرخه یا همان تُک تُک عراقی ها رفتیم تا "گاراژ" کربلا. بیابانی بزرگ که به هر چیز شبیه است جز ترمینال. فریادهای مهران، شلمچه، خسروی و چزابه رانندگان و شلوغی و عجله و چانه زنی مسافران، صدای بوق ماشین ها به علاوه گرد و خاکی آزار دهنده فضای عجیبی خلق کرده است.
دیگر توان و حوصله ای نمانده بود. راننده یک ماشین شخصی قرار شد با ۱۰۰ هزار دینار عراقی (حدود ۴ میلیون خودمان) ما را به مرز بیاورد. ماشین آمریکایی GMC. حالت استیشن داشت و دو نفر شیرازی هم در صندوق عقب سوار کرد با کرایه نصف. فوق العاده راحت بود. با کولرهایی که مجبور بودیم دریچه های آن را ببندیم. استراحت خوبی شد و خوابی عمیق. میبایست برای سختی عبور از مرز آماده شد.
در ماشین که با نهایت سرعت و بی قانونی حرکت می کرد، صحنه های سفر در برابر چشمان عبور می کرد. پذیرایی مواکب. خوش آمدگویی عرب ها. عظمت حرم امیرالمؤمنین ع. معنويت مسجد سهله. زیبایی های حرم سید الشهدا ع، ضریح منور و مرتفع ابالفضل العباس ع، فریادهای لبیک یا حسین در حرم، عزاداری بچه هیاتی ها در بین الحرمین، سینه زنی عراقی ها و ...
سراسر این سفر کوتاه و لحظه لحظه آن دعایی بود که به استجابت رسیده و آرزویی که محقق شده بود. در یک کلام سفر "اشک و ایثار"
فکر کردن به آن صحنه های شیرین و با شکوه و لحظه لحظه این سفر سرشار از اسرار، آرام آرام چشمان خسته و خواب آلود را خیس می کرد.
ای شهر علی ع و آستان کربلا
شما را با چشمانی اشکبار و خاطراتی با عظمت وداع می کنم و امیدوارم دیدار دوباره ما در آینده ای نزدیک محقق شود.
اذان صبح در بصره بودیم و بلافاصله به سمت مرز شلمچه حرکت کردیم. نماز را در مسجد مرزبانی عراق خواندیم. موکب بچه های حشد الشعبی در کنار مواکب مردمی برقرار بود. حضور حشد بامعنا و کاملا آشکار و موثر بود و همه جا با تصاویر شهید المهندس در کنار حاج قاسم و آیت الله سیستانی
با مهر شدن پاسپورت ها، داستان عراق تمام شد. سربازان و ماموران ایرانی با نهایت مهربانی خوش آمد می گفتند.
امیدوارم بتوانم داستان زیبای بازگشت را کامل کنم. انشاله
یا حسین
▪️▪️▪️
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
◀️ از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹
🏴🏴🏴🏴🏴
فی سبیل الله تعالی ...
... الی مولانا الحسین ع
♦️
خاطرات سفر آسمانی اربعین (۸)
♦️♦️♦️
بعد از تشریفات اندک و سریع مرزی وارد ایران شدیم. آفتاب در حال طلوع و بالا آمدن بود و هنوز می شد گرمای خوزستان را تحمل کرد. بازارچه بزرگ مرزی را شهرداری خرمشهر ترتیب داده بود. پر از دستفروشی های رنگارنگ. ظاهرا برای کسانی که موفق به خرید "خِرت و پِرت" در عراق نشده اند.
همه به طرف پارکینگ بزرگ مرزی در حال حرکت بودند. یا برای سوار شدن به وسیله شخصی خودشان و یا وسایل نقلیه عمومی.
سر ما بی کلاه بود. نه کاروانی بودیم و نه وسیله شخصی داشتیم. با ۱۰۰ هزار تومان هر سه نفر سوار یک موتورسیکلت شدیم. تا ابتدای پایانه. دریایی بی کران از ماشین. فقط با بهشت زهرای تهران قابل مقایسه است از جهت وسعت. مسافربرهای شخصی یا عمومی در ورودی پارکینگ برای شهرهای اطرف و احیانا شیراز و تهران و اصفهان داد و فریاد می زدند. در اثنای این هیاهو صدای یزد به گوش رسید. مثل برق گرفته ها سراغ مرد جوانی رفتیم و بلافاصله به سمت یزد حرکت کردیم. راننده جوان و خوش مشرب یزدی، رفیق راهمان شد. خسته بود و قسمتی از کوه های زاگرس را من رانندگی کردم.
ماشین هم "تیبا" بود که بلافاصله و بارها آن را را GMC شب قبل مقایسه کردیم.
▪️▪️
باری، سفر زیارت اربعین ما به "پایان" رسیده بود اما آیا به "جایی" هم رسیده است؟
و مگر نه آنکه "زیارت" مقام "لقاء" (دیدار) و "شهود" و "اتصال" است؟
و مگر نه آنکه "اتصال" و "ارتباط" باید به "تغییر" و "تحول" در اعمال و اخلاق بینجامد؟
و مگر نه آنکه "امام" ع در مقام "انسان کامل" و "خلیفه الله"، با قدرت الهی "هدایت به امر" و کیمیاگری می کند و "مسّ" وجود طالبان و قابلان را به "طلا" تبدیل میکند.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
و آیا از امام ع در مقام معنا و صفا (و نه مادیات و دنیا) چه خواسته ایم و از زیارت چه اندوخته و پرداخته ایم؟
یا امیرالمؤمنین
و انتَ یا ابا عبدالله:
ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید
هم مگر لطف شما پیش نهد گامی چند ...
☘☘☘
اللهم عجل لولیک الفرج
واجعلنا من المرحومین
و لاتجعلنا من المحرومین
و اغفر لنا و لجمیع المؤمنین
و هب لی کمال الانقطاع الیک
و اجعل عاقبه امرنا خیرا
بحق محمد و عتره المعصومین
🌸🌸🌸
ثواب این زیارت به ارواح طیبه همه علاقمندان و ارادتمندان و عزاداران حسینی تقدیم می کنم و به ویژه پدرم، پدرم و پدرم ...
از دوستانی که بزرگوارانه این سلسله گفتار را همراهی کردند سپاسگزارم. طلب حلالیت دارم و با گوش جان پذیرای پیشنهادها و نقاط و نکات مورد نظرتان هستم.
یا علی
و آخر دعوانا انِ الحمد لله ربّ العالمین
▪️▪️▪️▪️▪️
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
◀️ شما نیز می توانید از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🌸🌺☘🌺🌸
کلماتی گهربار از حضرات معصومین (علیهم السلام)
✨✨✨
🖌 از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🌸🌺☘🌺🌸
📣 "آموزش رایگان"، راست یا دروغ؟؟؟
♦️✨♦️
امروز رفتیم برای ثبت نام اولاد
در مدارس دولتی، کاملاً دولتی
به برکتِ تورّم و گرانی، سال هاست دست ما از دامان مدارس غیر انتفاعی و صاحب عنوان کوتاه شده است. و له الحمد
همه جا هم پول می خواهند.
به عناوین مختلف. همیاری، خودیاری، مشارکت، مساعدت و ...
اولیای محترم و زحمتکش مدارس از هزینه ها می گویند و اینکه از بودجه های سازمان آموزش و پرورش آبی گرم نمی شود. از سرانه آموزشی مدارس هم خبری نیست.
مبالغ خودیاری هم به حساب مدارس واریز شده و مستقیما هزینه می شود. خبری از ذیحسابی و حسابداری متمرکز و مرکزی نیست و اهل اداره و مدیریت می دانند معنای این حرف چیست و چه توالی فاسدی میتواند داشته باشد.
مدارس دیگری هم وجود دارند به نام "هیئت امنائی" که فقط خودشان می دانند چه صیغهای است. مثلاً دولتی هستند با حدود ۱۰ میلیون شهریه!
مدارس تیزهوشان هم که قاعدتاً برای آموزش بهتر به دانش آموزان برتر تأسیس شده اند، اجازه دارند شهریه دریافت کنند و آن هم بالای ده میلیون!
البته داستان شهریه و خودیاری و کمک داوطلبانه از قصّه حق سرویس و کلاس های فوق برنامه جداست که هر کدام ماجرایی است و مصیبتی.
جالب و به موقع آنکه الان هم آقای رئیس جمهور (که انسان صادق و شریفی به نظر می رسد) در حال انتقاد از نظام آموزشی است در تلویزیون. می گوید او نیز در جوانی توانایی ثبت نام فرزندانش در مدارس خوب را نداشته و خاطره بد آن را هنوز در ذهن دارد.
نتیجه آنکه در کنکور امسال که اتفاقاً همین امروز نتایج نهایی آن اعلام شده است، ۷۰ درصد رتبه های برتر از مدارس شاخص غیر دولتی هستند. یعنی "هر کی پولش بیشتره، جاش تو دانشگاه بهتره"
♦️
به یاد اصل ۳۰ قانون اساسی افتادم.
ظاهراً برخی مدیران بزرگوار مملکتی این اصل را نخوانده یا ندیده اند که می گوید:
"دولت موظف است وسائل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفائی کشور به طور رایگان گسترش دهد."
این کلمه "رایگان"، که اتفاقاً تکرار شده است آدم رو آتش می زنه.
البته برای اتباع پرشمار مهمان مملکت هم رایگان است، که تصمیم معقولی به نظر می رسد. امیدوارم لااقل این عزیزان مشکلات ما رو نداشته باشند.
یا علی
☘☘☘☘
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
📚 شما نیز از طریق لینک زیر به دوستان خود در "فُرادا" بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
آجَرَکَ الله یَا مولای یا صَاحِبَ الزَّمان بمصاب استشهاد الرسول الأکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و استشهاد حسن بن علی (علیهما السلام) و ساعدالله قلبک الشریف و لعن الله اعدائکم و جعلنا الله من موالیکم و معکم فی الدنیا و الآخره و عجل الله تعالی فی فرجکم الشریف
▪️ عظم الله اجورنا و اجورکم
♦️♦️♦️
""فُرادا""
🔹https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
▪️▪️▪️▪️▪️
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
شب شهادت غمبار امام رضا ع است.
ما امام رضا ع را به "امام رئوف" می شناسیم. امامِ مهربان
و همه داستان هایی از کرامات و عنایات شنیده و یا تجربه کرده ایم.
♦️♦️♦️
امروز و در آستانه شهادت حضرت رضا ع، دوست عزیزم، حمید آقا پورشایان پیشنهادی داد که به فال نیک گرفتم.
(حمید آقا اصالتاً اهل ندوشن است و ندوشن، سرشار از فرهنگ و تاریخ و تمدن بسیار دیدنی است)
او از من خواست، در شب شهادت امام مهربانی ع و در آستانه بازگشایی مدارس، مخاطبان محترم کانال را به نیکوکاری و حمایت از اقدامی دینی، اخلاقی و انساندوستانه دعوت کنم.
♦️♦️♦️♦️
به هر میزان که برایتان مقدور و ممکن است به نام علی بن موسی الرضا ع به دوستان ما، در جهت رضایت خدای تعالی و لبخند و امید دانش آموزان بی بضاعت کمک کنید.
یا امام الرئوف
🌸☘🌸
💳واریز کمک از طریق کارت به کارت:
۶۰۳۷۹۹۷۴۹۱۰۱۴۷۸۴۷
حمید پورشایان
🌺☘🌺
این بیت بلند را همیشه در خاطر داشته باشید که:
همّت، بلند دار که مردان روزگار
از همّت بلند، به جایی رسیده اند
▪️▪️▪️▪️▪️
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
🖌 شما نیز می توانید از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
📕📗 معرفی کتاب (۲)
📒📒📒
📚 نام کتاب: "شیعه در اسلام"
🖌 مؤلف: مرحوم علامه طباطبایی ره
📘📘📘
اگر علاقمند هستید با آموزههای عرشی تشیّع به صورتی
- مختصر
- مدوّن
- مستند
و در عین حال دقیق، عمیق، عالمانه و به دور از تعصّب و تصلّب آشنا شوید، حتماً کتاب ارجمند و ارزشمند "شیعه در اسلام" نوشته مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی ره را بخوانيد.
وجود نورانی حضرت علامه ره در دهه چهل شمسی و به درخواست برخی از دوستان فاضل و جهاندیده خود و به منظور معرفی آیین تشیع در محافل و مجامع غربی، "شیعه در اسلام" را می نگارد.
زیبایی و گیرایی جالب توجه این اثر وزین و ثمین آنکه در نهایت ایجاز و اختصار، معارف بلند تشیع به صورتی ساده و روان آن هم از زبان یکی از بزرگترین عالمان دینی و حِکمی دوران، به رشته تحریر در آمده است.
استاد دکتر سید حسین نصر (که هم در فراهم آوردن انگیزه نگارش این اثر سهیم بوده و هم در نهایت تواضع و افتخار آن را به انگلیسی ترجمه کرده است) در معرفی و مقدمه این کتاب چنین می فرماید:
"علامه طباطبائى با لسانى ساده تقریبا تمام جوانب شیعه را از تاریخ گرفته تا حکمت و عرفان توضیح داده است ...
[آن هم] به زبانى بس ساده که مى تواند فقط متعلق به یک "استاد واقعى" باشد، در چهار فصل کلى جمع آورى
گردیده و براى بار اول ... به جامعه ایرانى که اکنون از هر زمان بیشتر محتاج به خودشناسى و ارشاد است، عرضه گردیده است."
▫️ دین را از عالمان بزرگ و "اهل عمل" بیاموزیم نه از مدعیان ریاکار و "اهل دغل"
🌸🌸🌸
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
📣 به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رُكْنَ الْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَا الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ الاَْنْبِیآءِ الْمُنْتَجَبینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ يا أَبا مُحَمَّدٍ يا حَسَنَ بْنَ عَلِي أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ
🏴 شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد.
🌺✨🌸✨🌺
☘🌺✨🌺☘
ای به قربان نام محمد
بیخود از خود ز جام محمد
می پَرَد مرغ دل، دائم الحال
گِرد صحرا و بام محمد
خواجه کائنات الهی
خواجه او، من غلام محمد
اهل اخلاق و ارشاد و ایثار
من غلام مرام محمد
حرمت و اعتبار عبادت
از صلاة و صیام محمد
دین حق منتشر گشته هرجا
از پیام و کلام محمد
🌸☘ صلوات ☘🌸
🖌 علی اکبر قیومی
✨✨✨✨✨
میلاد سرور کائنات و خواجه لولاک، رسول رحمت و بشارت، محمد بن عبدالله ص و فرزند صادقش، جعفر بن محمد علیهما السلام فرخنده باد.
🌸🌸🌸🌸🌸
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
▫️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
اگر "مُردن"، پایان است، "شهادت"، آغاز است.
اگر "مُردن" انتها و انسداد است، "شهادت"، انفتاح و گشایش است.
و جامه "شهادت" تنها برازنده و به اندازه مردان "جهاد" است که فرمود:
وَفَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ أَجرًا عَظيمً
(النساء، ۹۵)
♦️♦️♦️♦️
دلیلِ دلشوره های دیشب و امروز، با قطعی خبر شهادت سید حسن نصر الله، معلوم نشد. رحمه الله علیه
سید حسن که پاداش جهادگری خودش رو گرفت اما خون پاک و مطهر این مجاهد بزرگ و مظلوم، ثمرات و برکات و راهگشایی هایی در خود خواهد داشت. انشاله.
و این هم ابیاتی نغز و سرشار از معنا از مولانا در وصف شهادت:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وامداران را رهایی
کف دریاست صورتهای عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفائی
(دیوان شمس)
🌺🔹🔹🔹🌺
فرازی آب دعای شریف افتتاح:
اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ
وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنا وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنا وَ قِلَّهَ عَدَدِنا وَ شِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَ تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا
فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ
وَ اَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ
وَ رَحْمَهٍ مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَ عافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها
بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
🔹🌺🌺🌺🔹
"فُرادا"
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
🖌 به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🌺🌸☘🌸🌺
📘 مهدی اخوان ثالث
"غریبم ... قصّه ام چون غصّه ام ... بسیار"
✨🌺🌺✨
از چندی قبل دلم حسابی برای شعرهای محکم و معیار اخوان تنگ شده بود. حسابی هوس کرده بودم یک "شکم سیر" از اشعار اخوان بخونم. گفتم مجموعه آثارش رو میخرم اما در کتابفروشی (که گاهی تفریحی به آن سرمیزنم) متوجه شدم که قیمت آن با بودجه کارمندی متناسب نیست. ۴۰۰ هزار تومان (تقریباً قیمت نیم کیلو گوشت، ناقابل)
از کتابخانه کوچک اما دلباز و دلگشای محله به امانت گرفتم. دو سه روز اخیر حسابی اخوان خواندم و شکمی از عزا در آوردم.
🔹 اخوان ثالث، مهدی
۱۳۰۷ - ۱۳۶۹
متولد مشهد (یزدی الاصل، روستای تاریخی فهرج)، متوفی در تهران و مدفون در جوار آرامگاه فردوسی (طوس)
به آرا و اندیشهها و حتی سلوک اجتماعی یا زندگانی فردی اخوان میتوان انتقاد داشت اما هیچکدام باعث نمی شود او را شاعری بزرگ و بی نظیر در عهد معاصر ندانیم.
استاد شفیعی کدکنی، که عمرش دراز باد، اخوان را چنین می ستاید:
«او در عصر ما بزرگترین کیمیاگر زبان فارسی بود. کسی بود که با کلمات زبان فارسی طلا میساخت و سکه میزد؛ سکههایی که هیچگاه از رواج نخواهد افتاد.»
اخوان، براستی شاعر ناامیدی است و در جایی گفته است:
نومیدم و نومیدم و نومید
هرچند که خوانند "امید"م
(تخلّص اخوان، بر خلاف خُلقش، "امید" بوده است)
این ناامیدی نتیجه طبیعی تربیت، زمانه و زمینه های وجودی اوست و در سرگشتگی ها و سرخوردگی های سیاسی و اعتقادی اخوان ریشه دارد.
باری، برای لذت بردن از شعر اخوان اولاً باید اندکی شخصیت و زمانه او را شناخت و در ثانی با زبان خاص او در شاعری آشنا شد.
اینجا مجال نقل احوال و نقد آثار، اخوان نیست که اساساً فراتر از توان من است.
خواستم توصیه کنم اشعار اخوان را بخوانيد و از ساختار "مستحکم" ادبی آن لذت ببرید.
"زمستان"، شاهکار شعری اخوان است. (سروده شده به سال ۱۳۳۴)
فرازهایی از آن را ببینید:
(البته این شعر را حتماً به صورت کامل بخوانيد)
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
.
.
وگر دست محبت سوي كس يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
.
.
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در، بگشاي، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
تگرگي نيست، مرگي نيست
صدايي گر شنيدي، صحبت سرما و دندان است
.
.
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است
.
.
زمستان است
🔹♦️♦️♦️🔹
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
◀️ از طریق لینک زیر به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🌺🌸✨✨🌸🌺
حافظ، آسمانی یا زمینی؟
(به بهانه بیستم مهرماه، سال یاد حافظ، علیه الرحمة)
♦️🔹🔹♦️
🖌 علی اکبر قیومی
ایرانیان، همواره، خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را فراتر از یک شاعر در معنای اصطلاحی آن و با عنوان "لسان الغیب" شناخته اند.
از عرفا و علمای بزرگ تا پادشاهان و اصحاب قدرت و حتی مردمان عادی کوچه و بازار به دیوان او تفال میزنند و او را "کاشف راز" میخوانند.
آری، "حافظ" برای آحاد جامعه ایرانی در طول اعصار و قرون "رازگویی" میکند و از غیب سخن میگوید. و آیا از دیدگاهی "پدیدارشناسی"، این القاب مردمی، تاریخی و طولانی بی علت و حساب بوده است؟
اما بر خلاف این ادراک جمعی و تاریخی، در روزگار کنونی و سده اخیر عدهای از اهل ادب سخت بر آن بوده و هستند تا حافظ را از آسمان به زمین فرو آورند و "مقام عرشی" او را به "جایگاهی فرشی" تنزل دهند!
مدعای سخن این جماعت بر آن است که نباید در شخصیت حافظ به دنبال ویژگیهای مقدس و معنوی و برجستگیهای اخلاقی و عرفانی بود. حافظ "کاملاً انسان" است و نه "انسان کامل". او از علم و ادبیات زمانه خویش بهرهمند است و به مدد استعداد سرشار خود "فن شعر" را بهتر از بقیه میداند و به کار میگیرد و رمز ماندگاری و اثرگذاری او جز در "قدرت بیان ادیبانه" خارق العاده او نیست.
اگرچه استعداد و استحکام ادبی حافظ و تاثر او از زمانه خویش و طبیعت و تمایل بشری او قابل کتمان و انکار نیست اما به نظر آنان که حافظ را "مرد معنا" و "استوانه عرفان" میشمرند، رازگویی و ماندگاری حافظ صرفاً به دقایق ادبی و ظرایف شعری او مربوط و مرتبط نیست.
حافظ، فراتر از زمان و مکان با ما از "امر مقدس و متعالی" صحبت میکند که نه تنها زمانمند محدود به زمان نمیتواند باشد، بلکه حاکم بر زمان است.
او راوی "حقیقت"، در معنای متعالی آن است که موضوعی "فرازمانی" است و نه آنکه صرفاً از واقعیتها صحبت کند که محدود و منحصر در زمان هستند.
آری، حافظ براستی "لسان الغیب" و "سروش" است. او "صدای عالم مقدس" است و با همه مخاطبان خود از عوالم و افقهایی برتر از زمان و مکان صحبت میکند و چنین است که طنین پیام و کلام حافظ برای هر "انسانِ مومن به ملکوت" آشنا، دلنشین و آرامش بخش است.
براین بنیان، برای شناخت عمیق حافظ باید به طریقت او مؤمن و با ملکوت و مقدسات او "محرم" بود که خوش فرمود:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام "سروش"
🌺🌸✨🌸🌺
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
♦️ از طریق لینک زیر می توانید به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🌸🌺☘☘🌸🌺
آدم و الله (جلّ جلاله)
🔹♦️🔹
آدم: از خودم بدم میاد!
الله: تو محبوب منی. من تو رو بینهایت دوست دارم.
✨
آدم: ناامید هستم!
الله: چون به افق هایِ کوچک زمینی خودت می نگری. در افق هایِ بینهایتِ آسمانِ من، ناامیدی بی معناست.
✨
آدم: به آخر خط رسیده ام!
الله: آخر خط؟ من هیچ محال و بن بستی خلق نکرده ام.
✨
آدم: همه پل های پشت سر را خراب کرده ام!
الله: تو آینده را بساز، ترمیم و جبران گذشته با من.
✨
آدم: فرصت ها برای من تمام شده است!
الله: فراموش نکن که من فرصت ها را خلق میکنم نه تو.
✨
آدم: دیگر به درد کاری نمی خورم!
الله: تو برای کمال و حرکت به سمت نور و تعالی خلق شده ای و همیشه و در هر حالت برای این کار مناسب و شایسته ای.
✨
آدم: راهی برای بازگشت ندارم!
الله: مسیر بازگشت به سوی من هیچگاه و برای هیچکس بسته و نیست.
✨
آدم: گناهان من انبوه و عظیم است!
الله: از بیکرانِ رحمت من بزرگتر نیست.
✨
آدم: همه چیز برایم تاریک و تمام شده است!
الله: چشمانت را بسته و به "نور" پشت کرده ای. من جهان را سرشار از روشنایی آفریده ام.
✨
آدم: خدایا، کجایی؟ هستی؟
الله: من هستم. تو کجایی؟
✨
آدم: خدایا، تو را گُم کرده ام!
الله: من آشکار هستم. تو، خود را گُم کرده ای!
✨✨✨
"وَ لَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ"
(همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، خدا نیز آنها را از یاد خودشان غافل کرد.)
(حشر، ۱۹)
🖌🖌🖌🖌
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
📍📍 در ""فُرادا"" به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
دارِ خود را به دوش خود می بُرد
مردی از جنس حضرت عمّار
مرد، تنها، تفنگ، یک تسبیح
تانک و پهپاد و گلّه ای کفتار
مرد، زخمی، خسته، خون آلود
گلّه گرگ در کمینِ شکار
دشمن او را غریب گیر آورد
مرد آنجا نبود جز "سِنوار"
🖌 علی اکبر قیومی
♦️▪️▪️▪️♦️
- فلسطین، تاریخ، هویت و ملت دارد و اسرائیل دقیقاً از هر سه عنصر حیاتی فوق، محروم است.
- هویت سازیِ "بافتنی" و ملت سازیِ "مجعول" و تاریخ سازیِ "بی بنیان"، هیچ کمکی به پایداری و ماندگاری اسرائیلِ "دست ساز" نخواهد کرد.
- ترور رهبران مقاومت همچون شهید "سنوار"، آنان را به "قهرمانان تاریخی فلسطین" و عوامل تشدید و تقویت ملیّت و هویّت فلسطین تبديل خواهد نمود.
انشالله
♦️🔹🔹🔹♦️
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
📌 در "فُرادا" به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
🔹🔹🔹🔹🔹
🌸🌸🌸🌸🌸
از کلام امام هُمام ع
☘✨☘
_ به نظر شما
ارزشمندترین دارایی چیست؟
_ و یا فکر می کنید
شدیدترین نوع فقر کدام است؟
_ به نظرتون
هولناک ترین نوع تنهایی چی ممکنه باشه؟
_ شما
بهترین ویژگی (اخلاق) فردی را چه می دانید؟
☘☘☘
هر شخص ممکن است پاسخ های متفاوتی به پرسش های مهم و "زندگی ساز" بالا داشته باشد.
ببینیم امام علی ع در نهجالبلاغه شریف (کلمه ۳۸) چگونه به این سوالات پاسخ گفته اند:
▫️إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ
برترین دارایی، "عقل" است.
▫️وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ
بزرگترین فقر (و کمبود)، "حماقت" است.
▫️وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ
هولناک ترین تنهایی، "خودپسندی" است.
▫️وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ
برترین ویژگی (ارزش و اخلاق)، "نیک خویی" (خوش خلقی) است.
☘☘☘☘
آری، هر جمله از امیرالمؤمنین علی ع در نهج البلاغه یا دیگر جای ها چون گنجی بی پایان و خورشیدی فروزان است.
گرچه نهج البلاغه عزیز و عظیم در میان ما مظلوم و مطرود است اما این غربت و غفلت، از اوج و ارج این کتاب بزرگ و بی نظیر نمی کاهد.
کاش با امام علی ع و نهج البلاغه او آشناتر شویم.
☘☘☘☘☘
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
📌 در ""فُرادا"" به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
✨✨✨✨✨
معرفی کتاب (۳)
🌸☘🌸
سیاحت شرق
و
سیاحت غرب
☘✨☘
اثری شیوا، شیرین و پرمحتوا از عالم اواخر عهد قاجار، مرحوم سید محمد حسن نجفی قوچانی، مشهور به "آقا نجفی قوچانی"
ایشان متولد ۱۲۹۵ ه.ق در روستای "خسرویه" است و پس از ۲۰ سال تحصیل و کسب درجه اجتهاد، به موطن خویش (قوچان) بازگشته و به سال ۱۳۶۳ رحلت می فرماید.
آقا نجفی، صاحب قلمی شیرین، روان و رساست که بخشی از وقایع زندگی و اوضاع و احوال زمانه خود را در کتاب "سیاحت شرق" به تصویر کشیده است.
این کتاب پرارج، مشحون از اطلاعات تاریخی و مردم شناسی ارزشمند و در عین حال بسیار ساده و گویاست.
شرح مسافرت های پیاده نویسنده از روستای مولد خود به قوچان و سپس به ارض اقدس (مشهد الرضا ع)، یزد، اصفهان و نجف اشرف بسیار خواندنی است.
اوضاع و احوال زندگانی مردم آن روزگار (حدود یکصد و اندی سال قبل) و کیفیت مسافرت و مراودات و به ويژه مشقات و مرارت تحصیل علم همچون فروش کتاب های درسی از شدت گرسنگی یا سکونت در مدارس مخروبه و ... از خواندنی های این کتاب است.
"سیاحت غرب" نیز توصیفی داستانی از سرگذشت ارواح پس از مرگ است که بر اساس آیات و روایت تنظیم شده و از سیری داستان گونه (روایی) و کاملا ابداعی و نوآورانه برخوردار است.
متن روان و مختصر و مطالب مفید این دو کتابِ خواندنی (که معمولا به همراه یکدیگر منتشر شده اند) باعث شده است که بارها و بارها از سوی ناشران مختلف چاپ و براحتی در دسترس همگان باشد.
🌺🌸☘🌸🌺
""فُرادا""
(دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی)
📌 در "فُرادا" به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
☘☘☘☘☘
🌺🌸☘🌸🌺
اِنتها
"امتدادِ ابتدا"
طلوع،
آغازِ "قهقرایِ غروب"
و
تولد،
نخستین منزل،
در "مسیرِ مردن"
آری،
"روشن شدن"
آغازِ ماجرایِ "مرگِ شمع" است . . .
🌸🌺☘🌺🌸
""فُرادا""
دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی
📚 به جمع همراهان "فُرادا" بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
✨✨🌺✨✨
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
اَلسَّلامُ علیکِ اَیَّتُها الصِدّیقةُ الشَّهیدة
فاطمیه، مدینه، کربلای دگر
روضه چادر و آتش و مَعجر
باز نوحه، نوای یا زهرا
السلام، السلام، حضرت مادر
🖌 علی اکبر قیومی
▪️▪️▪️▪️ ▪️
""فُرادا""
دلنگاره ها و دستنوشته های علی اکبر قیومی
📚 به جمع همراهان "فُرادا" بپیوندید:
https://eitaa.com/aliakbarghayyoomi
▪️▪️▪️