eitaa logo
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
4.2هزار دنبال‌کننده
555 عکس
67 ویدیو
1.4هزار فایل
🔻کانالی برای انتشار #دروس و #دیدگاه_های استاد معظم آیت الله علیدوست(زیدعزه)، توسط شاگردان؛ 🌐 سایت استاد: http://a-alidoost.ir ✍️ ادمین: @ILIASALEHI
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 - جلسه بیست و سوم (47) سال تحصیلی 99-1400 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: تاریخ جلسه : 99/12/20 صفحات : ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
1_899185829.pdf
133K
✍️ متن فقه سیاسی صفحات 73 و 74 موضوع: اندیشه دوم در مساله عدم توقف مشروعیت حکومت بر رای مردم تاریخ جلسه: 99/12/20 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: اصول فقه پزشکی ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 صد و چهارم، سال تحصیلی 99-1400 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: دوران امر بین نسخ و تخصیص تاریخ جلسه: 99/12/24 صفحات : ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
1_907204899.pdf
193K
✍️ برگ صفحات 1813 و 1814 خارج اصول موضوع: دوران امر بین نسخ و تخصیص تاریخ : 99/12/24 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 هشتاد و دوم، سال تحصیلی 99-1400 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: گستره شناسی مشروعیت تولیت و توکیل با محوریت این دو در قضا تاریخ جلسه: 99/12/24 صفحات : ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
1_907206413.pdf
179.5K
✍️ برگه صفحات 327 و 328 فقه القضاء موضوع: گستره شناسی مشروعیت تولیت و توکیل با محوریت این دو در قضا تاریخ : 99/12/24 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 صد و پنجم، سال تحصیلی 99-1400 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: دوران امر بین نسخ و تخصیص تاریخ جلسه: 99/12/25 صفحات : ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 هشتاد و سوم، سال تحصیلی 99-1400 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: گستره شناسی مشروعیت تولیت و توکیل با محوریت این دو در قضا تاریخ جلسه: 99/12/25 صفحات : ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
✍️ پاسخ آیت‌الله علیدوست به دکتر سروش 🔹 آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در یادداشتی به دکتر سروش پاسخ داده است. متن کامل یادداشت:👇 hawzahnews.com/xb5xR ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 صد و ششم، سال تحصیلی 99-1400 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: دوران امر بین تخصیص و تخصص تاریخ جلسه: 99/12/26 صفحات : ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
053-991226-18151816-اصول.pdf
938.3K
✍️ برگ صفحات 1815 و 1816 خارج اصول موضوع: دوران امر بین تخصیص و تخصص تاریخ : 99/12/26 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 هشتاد و چهارم، سال تحصیلی 99-1400 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 موضوع: گستره شناسی مشروعیت تولیت و توکیل با محوریت این دو در قضا تاریخ جلسه: 99/12/26 صفحات : ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
فقه-329330-991225-043.pdf
834.3K
✍️ برگه صفحات 329 و 330 فقه القضاء موضوع: گستره شناسی مشروعیت تولیت و توکیل با محوریت این دو در قضا تاریخ : 99/12/26 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
💢 نقدی بر نگاشته دکتر عبدالکریم سروش در پیوند با «دین و حکمت» 📸 این چه پیشنهادی از جناب آقای سروش است که می‌توان از فقه تقلید کرد؟! جناب ایشان - به حق - بر دخالت عناصر غیراصول و منطق در استنباط احکام اصرار دارند که قهرا یکی از این عناصر ، عنصر باورهاست. حال تصور کنید فقیهی که به سنت معصومان - غیر از سنت پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله قائل نیست و بر اساس آن - بدون توجه به سنت ائمه معصوم - که مورد باور شیعه است - به استنباط پرداخته، چگونه می‌تواند نظرش، مرجع برای تقلید یک شیعه امامی باشد؟ 📌 ، ۲۶ اسفندماه ۹۹ 🔘 لینک اصل مطلب در:👈 https://eitaa.com/alidost_fiqh/1949 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
ادب تحول خواهی نسخه آخر.pdf
1.03M
💠 فایل متنی پاسخ آیت‌الله علیدوست به دکتر سروش 🔹 آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در یادداشتی به دکتر سروش پاسخ داده است. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
24.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 پاسخ آیت‌الله علیدوست به دکتر سروش 🔹 آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به دکتر سروش پاسخ داده است. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
🔹پاسخ آیت‌الله علیدوست به دکتر سروش (بخش اول) 🔻حوزه/ آیت الله علیدوست عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در یادداشتی به دکتر سروش پاسخ داده است. به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله ابوالقاسم علیدوست عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در یادداشتی به دکتر سروش پاسخ داده است که به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم ✅ ادب تحول خواهی (نقدی بر یک نگاشته از جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش در پیوند با «دین و حکمت») اواخر بهمن ماه ۱۳۹۹بود که اثری (در قالب نوشته و کلیپ) از اینجانب با عنوان «دین و حکمت» در نقد سخنان جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش با عنوان «دین و قدرت» منتشر شد. جان مطلب در «دین و حکمت» مشتمل بر یک ایده و یک پرسش بود: ایده‌ی «دین و حکمت» این بود که برای دست‌یافتن به مرتبه‌ی صحیحی از فهم دین حنیف (= حکیم) دین و قدرت هر دو باید در قالب «حکمت» فهم و معرفی و پیگیری شود. پرسش «دین و حکمت» از مروج ایده‌ی «دین و قدرت» نیز این بود: در زمانه‌ای که خون‌ریزی داعش‌ها و داعش‌واره‌ها با تبلیغات اسلام‌هراسانه‌ همراه شده و کسانی را که از اسلام اطلاع کافی ندارند، تحت تاثیر خود قرار داده‌، تبیین و ترویج ایده «دین وقدرت» که - خواسته یا ناخواسته - القا کننده وجود نوعی "خشونت خالی از رحمت و انفتاح" در شریعت مطهر اسلام و تأیید کننده فقه داعش و القاعده است، تا چه حد خردمندانه و حکیمانه است؟! «دین و حکمت» در اواخر بهمن منتشر و در اواسط اسفندماه، مورد نقد صاحب دیدگاه «دین و قدرت» قرار گرفت. ▪️گزارشی از نقد آقای دکتر سروش ایشان در ابتدا، ناقدان آرای خود را به سه گروه تقسیم و گروه سوم را ناقدانی دانسته‌اند که «نه اندیشه مخالف را جدی می‌گیرند، نه برای نقد و جرح آن کسب آمادگی می‌کنند. به یک دو سخن حریف نظر می‌کنند و نظر می‌دهند» و دیدگاه «دین و حکمت» را نیز از این جنس دانسته‌اند. در مرحله دوم به رد جزئیات نگاشته «دین و حکمت» روی آورده و در خلال آن بیش از ۲۰ مرتبه به تعریض و تلویح و ایما و اشاره اینجانب را مورد سرزنش قرار داده‌اند. البته ۹ نفر از اشخاص محترم حقیقی و برخی از شخصیات حقوقی چون عموم روحانیون، حوزه‌های علمیه، فقه و فقاهت نیز بی‌آنکه هیچ نقشی در منازعه ما داشته باشند، آماج حمله ایشان قرار گرفته‌اند! اینجانب با آنکه تقصیری برای خود سراغ ندارم، باز هم در همین جا از همه کسانی که با عنوان عام یا خاص مورد ملامت ایده‌پرداز «دین و قدرت» قرار گرفته‌اند پوزش می‌طلبم. در مرحله آخر به علم فقه پرداخته، نقدهایی ارائه و پیشنهادهایی داده‌اند. ر.ک به سایت: https://www.hawzahnews.com/news/۹۴۷۹۵۷/ 🔘 نقد جوابیه ایشان اینجانب با تشکر از ایشان که باب گفتگو را با پاسخ خود باز کردند، نقد خود را در چهار قسمت ارائه میکنم. برخلاف ایشان که مرا از ناقدان گروه سوم دانسته‌اند، ایشان را از ناقدان گروه دوم فرض می‌کنم که به قول ایشان «اندیشه دگراندیشان را جدی می‌گیرند. عالمانه و صادقانه پا به میدان می گذارند» و اجازه جسارت به ایشان را به خود نمیدهم انشا الله. هرچند صاحب این قلم معتقد است با ملاحظه آن چه بین ما و ایشان گذشته نیازی به توضیحات حاضر نیست لکن برای به منزل رساندن بار امانتی که قرعه‌ی فال به نام اینجانب زده و در پاسخ به انتظار بسیاری از مخاطبان به بررسی جوابیه آقای سروش می‌پردازم؛ بدین قرار: 1️⃣۱. نپرداختن به نقد اصل ایده «دین وحکمت» و پرداختن گسترده به حواشی چنان چه فرض را بر تمامیت همه آن چه ایشان در نقد بر نگاشته اینجانب آورده‌اند، قرار دهیم، ایشان اصل ایده «دین و حکمت» را نقد نکرده‌اند! و به جای آن حواشی را آنقدر برجسته کرده‌اند که اصل ایده‌ی «دین و حکمت» فراموش گردیده است. از نوشته جناب آقای سروش هیچ معلوم نیست که ایشان چه نقدی بر ایده «دین و حکمت» در مقابل تفکر «دین و قدرت» به منصه ظهور رسانده‌اند! همچنین معلوم نیست که ایشان چه پاسخی به ناصحیح انگاری ترویج «دین وقدرت» در دوران معاصر داده‌اند؟ از آنجا که محور اصلی گفتگوی این‌جانب با ایشان، همان مقایسه انگاره «دین و قدرت» با عریضه‌ی «دین و حکمت» بوده، منتظر جواب درخوری از سوی ایشان خواهم ماند! 2️⃣۲. بیان نقدهای جزئی ایشان بر نگاشته صاحب این قلم و ارزیابی آن‌ها ایشان با حوصله، مواردی از نقدهای اینجانب را بر سخنرانی خود آورده و به آنها پاسخ داده‌اند. در مجال حاضر به ارزیابی پاسخ‌های ایشان می‌پردازم. ألف. آقای سروش مرا کسی دانسته‌اند که از موضع استعلا و استغنا سخن حریف را مختصر می‌گیرد. به آثار پیشین ایشان نگاه نمی‌کند. حتی زحمت بازکردن المیزان یا صحیح بخاری را به خود نمی‌دهد و صرفا با حدس و گمان می‌گوید: «فلان سخن به المیزان نمی‌خورد» یا حدیث «من بدل دینه» سند و منبع معتبری ندارد. برای آنکه معلوم شود بنده چنین کسی بوده‌ام یا نبوده‌ام ابتدا باید نگاهی به سخن جناب سروش و سپس نگاهی به سخن بنده انداخت. 👇
🔹پاسخ آیت‌الله علیدوست به دکتر سروش (بخش دوم) آن چه ایشان در سخنرانی اول بیان کرده‌اند، این است: «روایت "من بدّل دینه، فاقتلوه" را همه نقل کرده اند. روایت متواتر است. نادیده نگیرید که قرآن می گوید: "حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون"؛ با خفت و خواری جزیه بدهند. کلام علامه طباطبایی را ذیل آیه ببینید روایتی از پیامبر نقل می‌کند که خانه‌هایشان را آتش بزنند». از جناب آقای سروش انتظار می‌رود به جای آن چه در این متن به این حقیر نسبت داده‌اند، پرسشهای مرا پاسخ بدهند! آیا یک روایت با نقل بخاری متواتر می‌شود؟ آیا نقل بخاری نقل همه است؟ آیا متواترانگاری این روایت با این مبنای جناب سروش که نسبت احادیث صحیح را به احادیث ناصحیح چون انگشتری در تلّی از زباله میدانند، سازگار است؟! این اتهام که اینجانب زحمت دیدن صحیح بخاری را به خود نداده‌ام، اتهام نابجایی است! خیر! بنده صحیح بخاری را دیده‌ام لکن به اقتضای اینکه باید همراه با مو پیچش مو را نیز ببینم، دریافته‌ام که از این نقل بوی دشمنی با امیرالمؤمنین می‌آید. اصلا دست جعل را در آن به عیان می‌توان دید چرا که اولا حدیث از عکرمه است که به شدت مورد اختلاف است و در حق او گفته شده: دروغگویی غیر قابل اعتماد، ضعیف الحدیث که در دوران خودش ضرب المثل کذب بوده است (ابن حجر در تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۳۷ و ...). از سند روایت که بگذریم متن حدیث این است: «أُتی علی رضی الله عنه بزنادقة، فاحرقهم؛ فبلغ ذلک ابن عباس، فقال: لو کنت انا لم احرقهم؛ لنهی رسول الله صلی الله علیه و سلم: «لا تعذبوا بعذاب الله» و لقتلتهم؛ لقول رسول الله صلی الله علیه وسلم: «من بدل دینه فاقتلوه» (عده ای کافر را نزد علی رضی الله عنه آوردند، علی ایشان را سوزاند. این خبر به ابن عباس رسید. ابن عباس گفت: اگر من بودم آن ها را نمی‌سوزاندم؛ چون رسول خدا فرمود: (سوزاندن عذاب اختصاصی خداست و) کسی را با عذاب خدا، عذاب نکنید. ایشان را می‌کشتم چون رسول خدا فرمود: هر کس مرتد شد، او را بکشید). آیا امیرالمومنین به اندازه جناب ابن‌عباس با کلام و مرام رسول خدا آشنا نبود؟! آیا دست جعل مزدبگیران بنی العباس را در این حدیث نمی توان دید؟! در کدام تاریخ معتبر آمده است که امیرالمؤمنین انسان‌هایی را سوزانده باشند؟! در نقد آن چه ایشان به المیزان نسبت داده است، این جانب گفته‌ام: «مطالبی که ایشان در این سخنرانی به جناب طباطبایی در المیزان نسبت میدهد، مورد تصرف واقع شده است و در این قالب در المیزان نمی‌توان یافت». در اعتراض به این نقد است که حقیر متهم به عدم مراجعه به المیزان و سبُک گرفتن خطاب و مخاطب شده‌ام. از ایشان باید پرسید: من در کجا گفته ام: «فلان سخن به المیزان نمیخورد»؟! وقتی این سخن به اینجانب نسبت داده می شود، به راحتی می توان عدم مراجعه اینجانب به المیزان را در ذهن مخاطب جای داد؛ زیرا عبارت «فلان سخن به فلان شخص نمی خورد» را کسی می گوید که به سخن طرف، مراجعه نکرده و از روی حدس و گمان سخن میگوید، در حالیکه اینجانب المیزان را دیده ام و جمله ای که به من نسبت داده شده نه در نوشته من هست و نه در کلیپ و صوت آن. https://www.hawzahnews.com/news/۹۴۵۲۸۶ ✔️ و اما بیان اصل ماجرای ما و المیزان جناب علامه با تفسیر «و هم صاغرون» به «استخفاف و تحقیر جزیه‌دهندگان» مخالف است و آن را به خضوع کافران در مقابل سنت اسلام و حکومت عادله دینی و عدم آزادی ایشان در پخش و نشر آن چه خود بدان عقیده دارند (و موجب فساد جامعه انسانی می شود) معنا می‌کنند و صریحا اعلام میدارند که مراد آیه اهانت و مسخره کردن ایشان از سوی مسلمانان و کارگزاران نظام دینی نیست؛ چرا که سکینت و وقار اسلامی چنین رفتاری را بر نمی‌تابد (المیزان، ج۹، ص ۲۵۲). جالب این که در این جا، جناب طباطبایی به روایت «خانه هایشان را آتش بزنند» هیچ اشاره‌ای ندارد. چنان که روایت هم این نیست؛ آن چه هست، و خود آقای سروش در نقد بر این جانب به آن اشاره می‌کنند و در المیزان هم در جایی دیگر (ج۴، ص۱۳۵) اشاره می‌کند، این حدیث است: «لیوشک قوم یدعون الصلاة فی المسجد أن نامر بحطب فیوضع علی ابوابهم فتوقد علیهم نار فتحرق علیهم بیوتهم» باید توجه داشت که در این حدیث صحبت از امر به آتش زدن یا وقوع آتش زدن نیست (چنانکه آقای سروش بیان کرده‌اند)، بلکه توجه به معناداری کلمه «لیوشک» نشان می‌دهد که صرفا صحبت از یک تهدید است که نه عملی شد و نه قرار بود عملی شود. ضمنا در نقل این مسائل تاریخی باید با اجتناب از مغالطه زمان‌پریشی (آناکرونیسم) سعی شود که مساله ترک نماز جماعت در صدر اسلام با مساله ترک نماز جماعت در روزگار ما همسان انگاشته نشود چراکه در صدر اسلام ترک نماز جماعت، صرفاً ترک یک امر مستحب نبوده است بلکه این پدیده‌ها غالبا نظیر ارتداد نشان از توطئه‌ای علیه پیامبر و جامعه اسلامی بوده است. قصه مسجد ضرار هم که بر اهل اطلاع پوشیده نیست.👇
🔹پاسخ آیت‌الله علیدوست به دکتر سروش (بخش سوم) ب.جناب آقای سروش در مجالی دیگر در نقد بر سخنان این جانب چنین نگاشته‌اند: «چنین می‌نماید که فقیه محترم از آن جنس آرایشگرانی است که مکلفانه و متکلفانه قائل و مایل به بزک کردن اسلام‌اند (و البته اسلام معتَقَد و مقبول خودشان) و گرنه کتمان ما انزل الله نمی‌کردند و بر پاره‌ای از وجوه ناخوشایند احکام فقهی پرده عیب پوش نمی‌افکندند. بر من خرده گرفته‌اند که چرا به حدیث بی پایه "من بدل دینه" استناد می‌کنی؟ و چنان وانمود می‌کنند که گویی اثری و نشانی از قتل مرتد در فقه فریقین نیست!». این بخش از نقد ایشان ناظر به این گفته‌ی این جانب است که: «در هیچ منبع معتبر روایت مزبور نیامده است، چگونه آن را متواتر می‌دانید؟ مگر متواتر انگاری در اختیار شما است؟!» آنچه در سخن این جانب آمده صرفا درباره متواتر بودن یا نبودن روایت «من بدل دینه» است اما جناب سروش چنین برداشت کرده‌اند که اینجانب در صدد انکار فتوای ارتداد در فقه شیعه هستم در حالیکه از انکار «تواتر یک روایت در منابع روایی» تا «انکار یک فتوا در کتب فقهی» تفاوت آشکاری هست که نباید بر صاحب اندیشه «دین و قدرت» مخفی می‌ماند! روا بود که آقای سروش جواب مرا بدهند و ادعای متواتر بودن روایت «من بدل دینه» را اثبات کنند! نه آنکه با تغییر دادن سخن این جانب از «انکار تواتر یک روایت» به «انکار یک فتوا در کتب فقهی» به سخنی حمله کنند که هرگز از قلم یا زبان این‌جانب صادر نشده است. شگفت است که بر سخنی که گفته‌ام پرده تغافل افکنده شده و بر سخنی که نگفته‌ام تیر ملامت کشیده شده است! ج. ایشان در رد بر نقد کوتاه این جانب که گفته‌ام: «روایت: اُمرت أن اُقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله» از نظر سند رد شده و در دلالت آن بحث‌های زیادی صورت گرفته است»، نوشته‌اند: «فقیه محترم اسلام را مساوی شیعه، آن هم شیعه غالی گرفته‌اند. این حدیث در وجدان جمعی مسلمانان متبوع و مطبوع افتاد و کسی در سند و دلالتش تردید نکرد. و حالا تحت فشار اندیشه‌های لیبرال و حقوق بشری ناگهان مشکوک و مطرود افتاده است». از ایشان باید پرسید: اولا: از هیچ جای عریضه‌ی «دین وحکمت»، یکسان‌انگاری شیعه غالی با اسلام قابل برداشت نیست! اصلا شاقول و ترازوی تشخیص غلو چیست و در دست کیست؟ البته ایشان در جای دیگر ابراز کرده‌اند که «شیعیان بعد از صفویه در ایران غالی هستند». ظاهراً از منظر ایشان شاقول تشخیص غلو همین و بنیان قضاوتشان نیز یک قیاس منطقی بوده است که «علیدوست از شیعیان پس از صفویه است و هر کس شیعه بعد از عصر صفویه باشد، شیعه غالی است، پس علیدوست شیعه غالی است!» بسیار خوب! ثانیا: از شاقول غلو که بگذریم عریضه‌ی «دین و حکمت» منابع تحقیق را معرفی کرده است. چنانچه جناب آقای سروش بدان منابع مراجعه می‌کردند به عیان می‌دیدند که در سند و دلالت این حدیث چقدر بحث و مناقشه وجود دارد! به عنوان مثال ابن حجر در فتح الباری (ج۱، ص۷۷) شش احتمال در معنای روایت ذکر کرده و دلالت حدیث را بر معنای قتال با همه مردم تا آن که ایمان بیاورند، نپذیرفته است. بخاری روایتی معارض با این روایت از ابوقلابة نقل کرده است (صحیح بخاری، ج ۶، ص۲۵۲۹، ح ۶۵۰۳) همچنین رجوع کنید به ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج ۱۹، ص۲۰، و ج۲۸ ص۳۵۴. واقعا آیا کسانی چون ابن‌حجر و ابن تیمیه و ... که در سند این حدیث و دلالت آن بحث کرده‌اند نیز تحت فشار اندیشه های لیبرال و حقوق بشری بوده‌اند؟! معلوم نیست صاحب اندیشه «دین و قدرت» چرا به جای پاسخ دادن به عریضه «دین و حکمت» چنین واکنشهایی بروز می‌دهند؟ آیا اگر کسی بر اساس موازین شناخته شده‌ی علمی نتوانست با سند و دلالت یک حدیث کنار بیاید (به منبعی که معرفی کرده‌ام، مراجعه شود) الزاما باید او را مشاطه‌گری دانست که متاثر از پدیده‌های روزگار جدید در حال آرایش و پیرایش معرفت دینی است؟! د. در مقاله «دین و حکمت» آورده بودم که واقع اسلام با اسلام تاریخی یکی نیست. جناب آقای سروش از این سخن سخت برآشفته و آن را نشان از سرسری گرفتن عرصه نقد و بی‌مبالاتی در تحقیق دانسته و مرا به برخی از مقالات پیشین خودشان چون قبض و بسط و عقیده و آزمون حوالت کرده‌اند. این جانب با اینکه از سال‌های اول انقلاب تاکنون با آثار مختلف ایشان و نقدهایی که بر آثار ایشان وارد شده مانوس بوده و هستم لکن بر این گمانم که سخن این‌جانب در گسست بین «واقع اسلام» و «اسلام تاریخی» با منابعی که ایشان بنده را بدان حوالت کرده‌اند، نامرتبط به نظر می‌رسد! گویا اینجانب را به بریئ الذمة حواله کرده‌اند!👇
🔹پاسخ آیت‌الله علیدوست به دکتر سروش (بخش چهارم) ایشان صریحا روایات و رفتارهایی خاص را که بعد از اسلام رخ داده، ردیف می‌کنند و بر بنیان آن به معرفی خدا، پیامبر، شریعت و قرآن می‌پردازند (صحبت ایشان را ملاحظه نمایید) و وقتی آقای دکتر محسنیان سوال می‌کنند که این‌ها اسلام تاریخی است، ایشان می‌گویند: من همین را اسلام می‌دانم.(البته در جوابیه اخیر به اینجانب «تاریخ اسلام» را جایگزین «اسلام تاریخی» کرده‌اند. و این در حالی است که بین این دو تفاوت وجود دارد). اصلا فرض کنیم که من هیچ اثری از ایشان ندیده و نشنیده باشم، آیا نمی‌توانم اعتراض کنم که این گزاره صحیح نیست؟ اگر خروجی مقاله قبض و بسط و مقاله عقیده و آزمون این است که حقیقت اسلام همان اسلام تاریخی آن هم در قالب جریان خاص است، باید نقد را متوجه این مقالات کرد که دیگران کرده‌اند. در اینجا خوب است اشاره شود مصلح دینی کسی است که از «بیان حقیقت دین» شروع کند و به «اصلاح رفتار دینداران» بپردازد نه این که از رفتار پیروان یک دین (آن هم ناقص/ یکجانبه/ و برخاسته از رفتار جریان خاصی از دینداران) «حقیقت آن دین» را تفسیر کند. و این که گفته شود: ما راه به حقیقت دین نداریم و دین را از رفتار مسلمانان می‌فهمیم و تفسیر می‌کنیم قابل دفاع نیست. البته فهم حقیقت دین نسبی است. آن چه وظیفه فهمندگان است، کسب ابزارهای لازم و حتی‌الامکانی در این باره است. هـ . ایشان به برداشت من از غزل مولوی که جناب مولوی پیامبر را پیامبر عشق معرفی کرده‌ام، ایراد گرفته‌اند که منظور مولوی از پیغمبر، همان عشق است و در ادامه مرا دعوت به خواندن مقاله بسط تجربه نبوی کرده‌اند و .... من ابا ندارم که برداشت جناب آقای دکتر سروش را از غزل مولانا بر برداشت خودم مقدم کنم و البته صحیح بودن برداشت من یا برداشت ایشان از شعر مولوی هیچ لطمه‌ای هم به ایده‌ی «دین و حکمت» نمی‌زند لکن در حد پرسش از ایشان سؤال میکنم: اگر منظور مولانا از «پیغامبر» عشق بود، آیا تعبیر به «چیست» نمی‌کرد؟ تعبیر به «کیست» در کلام مولانا قرینه‌ای است که مراد از «پیغامبر»، عشق نیست بلکه یک انسان (پیامبر/ شمس/ خود مولانا) است. آن جا که در وصف همین پیغامبر می‌گوید: «جهت دعوت اصحاب رسیده» بیشتر با پیامبر می‌سازد یا با عشق؟ یا وقتی می‌گوید: «از حضرت شاهنشه بی خواب رسیده»، دلالت بر «رسول الله» نمی‌کند؟ (شاهنشه بی خواب = خداوند). البته این پرسش‌ها را در مقابل جزم آقای سروش عرض کردم. واضح است که باید نظر سایر شارحان غزل را نیز دید و حقیر اصرار بر تعیین گزینه‌ای خاص ندارم. شاید این هم قرینه ای بر تعیین اراده مولوی باشد که وی در موضعی دیگر در وصف پیامبر (به بیان خود جناب آقای سروش در «فلسفه نمادین هفت سین») می گوید: هست اشارات محمد المراد گل گشاد اندر گشاد اندر گشاد در اینجا هم میگوید: از بهر گشاییدن ابواب رسیده نسبت به ادامه مطالب ایشان، در این مجال که عمدتا تکرار همان سخنان اول ایشان است، با حواله دادن به عریضه‌ی «دین و حکمت» اکتفا می‌کنم. و. اینجانب در بخش دیگری از نقد خود بر سخنرانی ایشان گفته ام: اینکه گفته شود: «پیامبر عدالت و حق را خود تفسیر میکرد و براساس آن اقدام می نمود، القا کننده (البته با توجه به قرائن قبل از جمله مزبور از ایشان) این است که پیامبر به پیشین دینی بودن مثل عدل و حق قائل نبود و این اندیشه اشاعره است.» به این مناسبت است که جناب ایشان حملاتی را متوجه من کرده و توضیحاتی را که در جوابیه ایشان میبینید، بیان نموده اند. به جناب آقای سروش باید گفت: معمولا شما در مواجهه با نقد دیگران، اتهام فهمیده نشدن مقصود را متوجه ناقد میکنید، سپس توضیحاتی میدهید که ارتباطی با آنچه در سخن اول گفته اید ندارد! مشکل، در مصداق مورد گفتگو نیز دقیقا همین است. کافیست به عین کلمات و مطالب خود در این باب مراجعه کنید و ببینید آیا مخاطب حق داشته که چنین برداشتی از بیانات شما داشته باشد یا خیر؟ توضیحات بعدی شما در جواب به اینجانب و طرح ولایت پیامبر به هیچ وجه سنخیتی با سخنان اول شما در فایل صوتی دین و قدرت ندارد و قابل استخراج از آن نیست. واضح است که داوری مخاطبان در این پیوند بر عهده خود ایشان است و به من و شما ربطی ندارد. ضمنا قدری در نقد دیگران احتیاط کنید! ز. جناب آقای سروش در فرازی دیگر از نقد خویش با ایراد چند اتهام به این جانب، بیان کرده‌اند که من ایشان را متهم به درماندگی در مقدمات کرده‌ام و گفته‌ام: جناب ایشان فرق «صاغرون» و «مصغرون» را نمیداند. در این باره، خوانندگان و شنوندگان به«معجم مفردات الفاظ القرآن» از راغب اصفهانی در تفسیر واژه صاغر مراجعه کنند. چنان که فرق صاغر و مصغّر مثل فرق کریم و مکرّم، شریف و مشرّف، عظیم و معظّم و ... را باید از دانش صرف مطالبه کرد بدون این که نیاز به عصبانیت و جسارت در این باره باشد.👇