eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
1.9هزار دنبال‌کننده
595 عکس
205 ویدیو
54 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نارسایی فلسفه کانت در فراهم کردن شرایط امکان علوم انسانی مدرن💢 ▪️با تقریر دکتر سیدحمید طالب‌زاده (2) 🔹در متن قبلی دو مقاله معرفی شده بود. در خصوص مقاله دوم (شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه اجتماعی علامه طباطبایی در پرتو مقایسه تطبیقی با فلسفه اجتماعی کانت) برخی دوستان لطف کردند و تذکر درستی دادند که این مقاله در حقیقت خلاصه پایان‌نامه دکتری جناب آقای ابوالفضل مرشدی است که با جناب دکتر طالب زاده اختلاف نظرهایی دارند. باید توجه کرد که این مقاله دارای دو بخش است که بخش اول آن به فلسفه اجتماعی کانت می پردازد و «جامعه» و «تاریخ» را از نظر فلسفه استعلایی کانت توضیح می‌دهد و در بخش دوم آن، به تقریر دیدگاه علامه طباطبایی ره می‌پردازد که موضوع اصلی نوشته حقیر بود. بخش دوم مقاله مزبور تا جایی که بنده دقت کردم، مفادش همان مقاله اول دکتر طالب زاده است، ولی با این حال بر آن شدم تا تقریری نیز از دیدگاه دکتر طالب زاده در خصوص شرایط امکان علوم اجتماعی مدرن تقدیم کنم. 🔹و اما توضیح دیدگاه دکتر طالب‌زاده در خصوص زمینه های معرفتی علوم اجتماعی مدرن؛ همانطور که در متن قبلی اشاره شد، در مقاله دوم دکتر مرشدی تلاش کرده است که با ارائه تحلیلی کانت از «جامعه» و «تاریخ» بر پایه ایدئالیسم استعلایی کانت، پایگاهی برای درک منطق پدیده‌های اجتماعی به نحو استقلالی و خودبنیاد» ارائه دهد و از این طریق «شرایط امکان علوم اجتماعی مدرن» را تأمین نماید. اما دکتر طالب‌زاده معتقد است که درست است که چرخش کوپرنیکی کانت در فلسفه، ابژه و موضوع را مفهوم و تدریجی الحصول و تاریخی کرده است و منطق آن را از درون سوژه دنبال میکند و از اینرو در نگاه کانت، این سوژه است که منطق ذهنی ماست که موضوع را خلق میکند! اما سوژه برای کانت روشن نبود و آن را ثابت می ­انگاشت و تنها ابژه را متحرک می ­دانست. از اینرو توضیح کانت از جامعه و تاریخ برای تحقق علوم اجتماعی مدرن ناکافی است و هرچند به سوالات انسان چه می‌تواند بداند؟ چه کار می‌تواند بکند؟ به چه چیزی می‌تواند امیدوار باشد؟ پاسخهای مهمی میدهد، ولی به علت استعلایی بودن سوژه، نمی تواند پاسخ درستی به سوال «انسان چیست؟» بدهد. لذا کانت در فلسفه هرچند گام مهمی در تاریخی کردن ابژه برداشته است، ولی هنوز توان تأمین همه‌ی شرایط امکان علوم اجتماعی مدرن را ندارد. 🔹عبارت‌های زیر از دکتر طالب‌زاده به خوبی بن‌بست اندیشه کانت از زایش علوم انسانی مدرن را توضیح می‌دهد:👇 « از نظر کانت، سوژه شبه متعالی به اُبژه مبدل نمی‌شود و نمی‌تواند به اُبژه مبدل شود؛ چرا که خودش شرط اُبژکتیویته است و چیزی که شرط اوبژکتیویته است، نمی‌تواند واقع شود. بنابراین، من استعلایی از اینکه اُبژکتیو بشود می‌گریزد. بنابراین نمی‌توانیم با کانت چیزی به نام علوم انسانی داشته باشیم. زمانی می‌توانیم با کانت علوم انسانی داشته باشیم که سوژه بتواند به اُبژه مبدل شود؛ یعنی بشود درباره انسان به نحو اُبژکتیو سخن گفت. من استعلایی کانت فرازمانی است و بنابراین، در دسترس واقع نمی‌شود. کانت به خوبی به این معنا واقف است. ... با مبانی‌ای که کانت دارد، نمی‌تواند درباره اینکه انسان چیست، یعنی انسان به منزله اُبژه و درباره چیستی ماهیت انسان سخن بگوید. او نمی‌تواند و چون به این نتوانستن واقف است، آنجا که درباره آنتروپولوژی سخن می‌گوید، هرگز درباره آنتروپولوژی اُبژکتیو حرفی به میان نمی‌آورد. کانت به صورت پراگماتیک درباره انسان صحبت می‌کند. پس نیازمند تحول دیگری هستیم که این تحول با هگل رخ می‌دهد. هگل آنجا که راجع به سوبژکتیویته مطلق بحث می کند معتقد است سوبژکتیویته‌ی مطلق، از آن حیث که مطلق است جمیع مراتب و منازل را طی می کند که از این میان یک منزل، منزل اُبژکتیویته است. به عبارت دیگر اُبژکتیویته شأنی از شئون سوبژکتیویته است. پس روح مطلق در «فنومنولوژی روح» مبدل به روح اُبژکتیو می شود. این برای نخستین بار بعد از کانت است که ما با روح اُبژکتیو سر و کار پیدا می‌کنیم؛ یعنی سوژه به نحو اُبژه ظاهر می‌شود و این همان جامعه و تاریخ است. هگل بحث مفصل و عمیق خودش را درباره جامعه و تاریخ در روح اُبژکتیو مطرح می‌کند. بنابراین، از کانت عبور می‌کند و نشان می‌دهد که می‌شود روح را به نحو اُبژکتیو لحاظ کرد؛ اما روحی که هگل می‌گوید روح مطلق است و جامعه انسانی صرفاً به مثابه نمود روح است. بنابراین، بر اساس مابعدالطبیعه دوره مدرن که اوج آن در هگل است، امکان علوم انسانی پدید می‌آید؛ یعنی اکنون می‌شود به امکان اُبژکتیو شدن اجتماع فکر کرد.» ❇️تاریخ نگارش:1399/6/23 https://eitaa.com/alimohammadi1389/157
💢آیت‌الله صانعی؛ و کلیشه‌ی بدعت‌گذار _ نواندیش!💢 🔹آیت الله صانعی در 99/6/21 در گذشت. به دعای مقام معظم رهبری، خدایش غریق رحمتش کند. 🔹ماجرای فتاوای غیرمشهور ایشان از سال 1388 با اعلام عدم صلاحیت مرجعیت ایشان توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه خبرساز شد. اظهارنظرهای مختلفی آن زمان درباره این موضع جامعه مدرسین گرفته شد؛ برخی با تأکید بودن ایشان و ناعادلانه و غیرعقلانی فتاوای ایشان، موضع جامعه مدرسین را شجاعانه و قاطعانه خواندند و برخی نیز این کار را احجاف در حق و سیاسی و حکومتی کردن منصب مرجعیت و اختلال در نظم طبیعی حوزه های عملیه قلمداد نمودند. 🔹 در هر صورت، از منظر مدیریت دانش، اختلاف مبانی و روش فقاهتی ایشان با مبانی و شیوه متداول فقها، زمینه خوبی برای خودآگاه‌تر کردن چارچوبهای فقاهت موجود و مشخص کردن حدود و ثغور آن است. 🔹تفاوت نگاه آیت الله صانعی را باید در روش‌های زیر جستجو کرد:👇 ➖ حاکمیت و توسعه‌ی کاربرد قاعده نفی عسر و حرج و سرایت آن به احکام وضعی مانند محرمیت در نظر مرد نسبت به دخترخوانده خود. ➖ حاکمیت و توسعه‌ی کاربرد قاعده عدالت و ارجاع به عرف امروزین برای فهم معانی و مصادیق آن، ➖استفاده گستره از قاعده سهولت شریعت که در نگاه ایشان متفاوت از قاعده نفی عسر و حرج است و ایشان در فتوای خود در به بلوغ رسیدن دختران در 13 سالگی تطبیق کرده اند. ➖ تلاش برای انطباق احکام شرعی با رویه ها و ارتکازات عقلایی عصر کنونی در حقوق بشر. 🔹این اختلاف روشی، ایشان را به مبانی و قواعد خاصی در موارد زیر رسانیده که تأثیر گسترده ای در فتاوای ایشان داشته است: ➖ عدم دخالت جنسيت در مسائلی مانند مرجعیت، رهبری جامعه، قضاوت، شهادت، دیه، قصاص و امامت جماعت و جمعه، ➖کرامت و حرمت ذاتی انسان ➖ محوریت حقوق مردم و مدخلیت اراده آنها در مشروعیت حکومت ➖ تباین میان کافر و غیر مسلمان ➖ مجال رخصت در اجرای حدود و تعزیرات در دوره غیبت ➖ نظام حقوق زن و مرد در بستر خانواده، مانند محدودیت مرد در متعه و ازدواج مجدد. و ... 🔹متأسفانه بخش قابل توجهی از جامعه علمی ما، به دلیل غلبه نگاه سیاسی چه در رد و چه در تأیید، عاجز از بهره گیری از این اختلاف نظرها و رشید و بارورتر کردن خود است تا جایی که می‌توان گفت به نوعی با یک علمی مواجه هستیم؛ همان اتفاقی که درباره دیدگاه‌های صاحب‌نظرانی مانند طالقانی، مهدی حائری یزدی، منتظری، آذری قمی، موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی به وقوع پیوست و اکنون شاهد هستیم که کسانی صرفاً در تمجید و ترویج آنها سخن می رانند و کسانی دیگر یا سراسر نفی می‌کنند و یا ترجیح می دهند با سکوت خود نقشی در انتشار مطالب نادرست نداشته باشند! 🔹یادم هست در همان حول و حوش سال 88 متنی از جامعه مدرسین دیدم که به صورت فنی، دلائل بطلان روش فقاهتی مرحوم آیت الله صانعی را ذکر کرده بود که بنده خیلی پسندیدم. هرچه امروز در اینترنت گشتم آن را پیدا نکردم. البته هم اکنون نیز مقالات خوبی در سایت آیت‌الله برای دفاع از مواضع علمی ایشان وجود دارد. 🔹موضع علمی شخص بنده این است که روش فقاهت جناب آیت‌الله صانعی در نهایت به عرفی شدن فقاهت سنتی و انفعال جامعه شیعه در برابر هژمونی علمی و رسانه‌ای تمدن غرب می‌انجامد، ولی در عین حال معتقدم عدم طرح مباحث اختلافی و چالشی ایشان و امثال ایشان در مجامع علمی، ضررش در دراز مدت برای عقلانیت و جامعه شیعی به مراتب بیشتر است. ❇️تاریخ نگارش:1399/6/25 https://eitaa.com/alimohammadi1389/158
💢ماهیت اعتباری علوم مدرن💢 ▪️با تقریر دکتر سیدحمید طالب‌زاده (3) 🔹یکی از مهمترین بزنگاه‌های فهم دیدگاه دکتر طالب‌زاده، ادعای ایشان در خصوص «اعتباری» بودن علوم مدرن است. از اینرو این متن را به این مطلب اختصاص می‌دهم. 🔹دکتر طالب زاده برای توضیح علوم انسانی یا علوم اجتماعی مدرن، ابتدا توضیحی درباره ماهیت علم مدرن و نحوه ریاضیاتی شدن آن از کپرنیک و کپلر و گالیله می‌دهد و فیزیک را علمِ اعلای جهان مدرن معرفی می‌کند. در توضیح تفاوت علم مدرن و علم سنتی، توجه اصلی‌شان به نحوه تأمین وصف ضرورت و کلیت برای علم تجربی است. ایشان میگوید که علم سنتی اوصاف کلیت، ضرورت و دوام را حتی در تجربیات، از طریق «علیت» تأمین می‌کرد، ولی علم جدید، این کار را با رفت و برگشت بین رئال و ایده‌آلِ موضوع تحقیق خود تأمین می‌کند. به تعبیر دیگر علم سنتی تلاش می کرد مبتنی بر علیت، از عوارض ذاتیه موضوع خود سخن بگوید، ولی علم مدرن، موضوع علم را به نحو شیء فی نفسه و بی واسطه خارجی تلقی نمی کند، بلکه در علم مدرن، موضوع علم، همواره با واسطه است. گفتار ایشان به خوبی این معنا را توضیح داده است:👇 ➖«در علم مدرن زمانی می‌توانیم به علم به عنوان مجموعه‌ای از قضایای ضروری و کلی دست یابیم که موضوع علم به نحوی هم‌سنخ با شناسنده باشد نه اینکه ارتباط یک امر جسمانی بیرونی و یک شناسنده صرف باشد که با هم تفاوت ماهوی دارند. بنابراین در دیدگاه جدید، موضوع علم باید از سنخ شناسنده باشد. وقتی موضوع هم سنخ با شناسنده تلقی شود، ارتباط نیز درونی تلقی می‌شود و آن نسبت بیرونی به یک نسبت درونی تحویل می‌شود. تبدیل آن نسبت بیرونی به نسبت درونی، شیء را به عنوان امری که ذاتا از جنس فکر است، تبدیل می‌کند. یعنی شیئی خارجی به چیزی از قبیل فکر بدل می‌شود که «ابژه» نامیده می‌شود. آنچه در علم جدید به عنوان «ابژه» (object) در برابر «سوژه» (subject) مطرح می‌شود، شیئی خارجی نیست بلکه شیئی است از آن حیث که مبدل به فکر شده و از سنخ فکر است؛ یعنی امر «رئال» و بی‌واسطه مبدل به امر «ایده‌آل» و با واسطه می‌شود. در این دیدگاه تا وقتی نتوانیم امر رئال و خارجی را به امر ایده‌آل و درونی بدل کنیم، نمی‌توانیم با آن نسبت ضروری برقرار کنیم یعنی از طریق اتحاد عاقل و معقول، چیزی که بیرون از ماست بدل به چیزی می‌شود که در درون ما وضع شده است. شناسنده امر خارجی را به عنوان امری در برابر خود و از جنس خود وضع می‌کند... از تبدیل امر رئال و بی‌واسطه به امر ایده‌آل و با واسطه، مفهوم «لوژی»(logy)‌ زاده می‌شود مثل بیولوژی(زیست‌شناسی). لوژی در اینجا به معنای شناختن نیست. لوژی در عصر مدرن یعنی شیئی را چنان به نحو ایده‌آل وضع می‌کنیم که در خودش روابط تنیده دارای معقولیت تصور می‌شود. یعنی شیء را به عنوان مجموعه‌ای از روابط در هم تنیده لحاظ می‌کنیم که در آن جهت عقلانی هست. این لحاظ فاعل شناسنده است. فاعل شناسنده از آن شیء به عنوان امر خارجی عزل نظر می‌کند و آن را به نحو ایده‌آل در نظر می‌گیرد و در این ‌ایده‌آل امور تنیده معقول را برای او لحاظ می‌کند. لوژی، لوگوسی(عقلانیت) است که در خود موضوع هست.» 🔹از اینرو ایشان ماهیت علم مدرن را همواره همراه باواسطه‌دیدن و اعتبارِ موضوع علم می داند. 🔹سپس ایشان همین مسئله را به علوم انسانی نیز تعمیم می‌دهد و بیان می کند که چگونه در طی فلسفه کانت تا هگل، زمینه پیوند اُبژه و سوژه در علوم انسانی فراهم می‌شود و در رفت و برگشت بین رئال و ایده آل، «انسان» به عنوان موضوع علوم انسانی مدرن، اعتبار می‌شود و سپس با تبدیل فلسفه به علم، همین انسانِ اعتبار شده، مبدل به امری تاریخی و خودبنیاد می‌گردد و بدین سان، علوم انسانی مدرن شکل می گیرد. 🔹علاوه براین، ایشان برخلاف بسیاری از صاحب‌اندیشانی که به راحتی از مسئله اراده و آزادی انسان عبور می‌کنند، توجه خوبی دارند به مسئله اراده انسانی و تعارض و بحران همیشگی آزادی انسان و اعتبار و امر با واسطه علوم انسانی مدرن دارد. از اینرو علوم انسانی را علوم بحران اندیش می نامد. 🔹به طور خلاصه ایشان همه علوم مدرن را چه علوم طبیعی و چه علوم انسانی، می داند و از اینرو طرح مرحوم علامه را که به گمان ایشان توانسته، طرحی از اعتباریات خداآیین، در برابر اعتباریات خودآیین مدرن ارائه دهد، بی اندازه مهم، و پایگاه شکل گیری علوم انسانی نوینی می داند. در متنهای بعدی توضیحی عرض می‌کنم که ایشان چگونه مدعی‌اند که مرحوم علامه ره توانسته پایگاه جدیدی برای علوم انسانی نوین فراهم کند ـ ان شاء الله ـ . پ.ن: اصطلاح اعتباریات خداآیین، از مقاله مشترک دکتر طالب زاده با دکتر ابوالفضل مرشدی، اقباس گردیده است. ❇️تاریخ نگارش:1399/6/31 https://eitaa.com/alimohammadi1389/159
💢طرح اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی و تجدیدنظر در نسبتِ میان حکمت نظری و حکمت عملی💢 ▪️با تقریر دکتر سیدحمید طالب‌زاده (4) 🔹یکی از مدعیات مهم دکتر طالب زاده، ویرایشی است که معتقد است مرحوم علامه طباطبایی با طرح ادراکات اعتباری، بر فهم مشهور فلاسفه اسلامی از نسبت میان حکمت نظری و حکمت عملی زده است. با توجه به اهمیت این ادعا، این متن به این موضوع اختصاص یافته است. 🔹در قالب 6 محور این ادعا را توضیح می‌دهم:👇 1️⃣انسان، است که بدون اعتبار نمی‌تواند به مثابه واقعیت خارجی داشته باشد. 2️⃣جریان مدرن نیز به این توجه کرده است و در مسیر تفلسف خود از کانت تا هگل با پیوند ابژکتیویته و سوبژکتیویته توانسته علوم انسانی مدرن به مثابه علمی تاریخی و خودبنیاد را فراهم آورد. 3️⃣مرحوم علامه اولین کسی از فیلسوفان اسلامی است که به اهمیت اعتبارگری و آفرینش‌گری انسان توجه کرده است و حتی آن را حیطه به عقل نظری نیز سرایت داده است. (توجه شود که معنای حرف ایشان این نیست که انسان مفاهیم حقیقی را نیز اعتبار می‌کند، بلکه معتقد است که انسان بدون اعتبار نمی‌تواند با مفاهیم حقیقی خود معامله واقعیت کند که البته این صراحت بحث مرحوم علامه در «اصل متابعت علم» است که ایشان به عنوان یکی از اعتبارات عمومی و قبل الاجتماع بیان کرده است.) 4️⃣طرح اعتباریات مرحوم علامه، یك مقاله در كنار مقاله‌های دیگر ایشان نیست، بلكه صورتی است كه می‌توان تحت آن عنوان، علامه طباطبایی را فیلسوف اعتباریات نامید. این طرح، به وضوح تفکیک قوه‌ی نظری و قوه‌ی عملی در انسان و شرافتِ کمال قوه‌ی نظری بر قوه‌عملی را که مشهور فلاسفه مسلمان است، به چالش می‌کشد. همچنین طرح اعتباریات مرحوم علامه، تفکیک حکمت نظری و حکمت عملی که بر پایه حدود ماهوی انسان صورت پذیرفته و کمال انسانی را تابعی از انتقاش صور علمی اشیاء در آن فرض کرده است را نیز رد می‌کند و از به حکمت عملی و نظری می نگرد. 5️⃣ مرحوم علامه به تبع مرحوم ملاصدرا معتقد است ذهن در مواجهه با جریان وجودی، حدود موجودات را در ضمن مفاهیم ماهوی، حسی و اولی و همچنین انحای موجودات را در ضمن مفاهیم عقلی و ثانوی بر خود متجلی می کند. بنابراین ماهیت صرفاً اعتبار ذهن است و عبارت است از چگونگی حضور موجود خارجی در ظرف شناخت و آگاهی؛ یعنی موجود خارجی که عین وجود است در ظرف شناخت حضولی وذهنی ظاهر می شود و این معنایی بسیار فاخر که حکمت متعالیه کاشف آن بوده است. 6️⃣با این ملاحظات، تجدید نظر علامه طباطبایی در بحث حکمت نظری و عملی نمایان‌تر می شود. هویت انسانی جز وجود خارج او نیست. انسان را نمی‌توان ماهیت نوعی دانست که در بعضی افراد نوع خود به حد تام می رسد، بلکه وجود خاص انسانی، «وجودی رو به تمامیت» است و حکمت نظری و عملی در نسبتِ با تمامیت معنا پیدا می‌کند. اگر «وجود رو به تمامیت»، امتداد وجود متصرف و هویت توسیعی خود را در افق دنیا و نشأه أُولی بفهمد، در این صورت، فهم او از جهان هستی و معنای حُسن و قبح و اخلاق و سیاست و ادراکات اعتباری یک‌طور است و اگر آن را افق نشأه ثانی (که باطن جهان است) بفهمند، طور دیگر است. کمال نهایی انسان در علوم نظری یا ارتسام حدود وجودی جهان در ذهن نیست که روز جزا پرده از سرّ آن بیفتد و انسان را به بهجت و فرحتی بی‌کران برساند، بلکه انسان در سیر خاص وجود خود، هر لحظه تازه پیدا می کند و علوم نظری اعم از حقیقی و اعتباری، افق پیش‌روی او را روشن می کند. در این نگاه، فعلیت انسان، تبدیل به امری ، و (تاریخی) می‌گردد. ❇️تاریخ نگارش:1399/6/31 https://eitaa.com/alimohammadi1389/160
💢اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی، بنیاد وجودشناختی شئون فردی و اجتماعی انسان💢 ▪️با تقریر دکتر سیدحمید طالب‌زاده (5 و پایانی) 🔹نوبت به آن رسیده مشخص شود که دکتر طالب زاده با چه توضیحی مدعی است که اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی می‌تواند شرایط امکانِ علوم انسانی نوینی را فراهم آورد. 🔹 ایشان بعد از بیان لوازم طرح اعتباریات، در به شالوده‌ریزی نسبت جدیدی میان حکمت نظری و حکمت عملی (در تقریر شماره 4 گذشت)، دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی را چنین صورت‌بندی می‌کند:👇 1️⃣ ادراکات اعتباری، تمهیدی از ناحیه تکوین و وجود است که امکان تمامیت وجود خاص انسانی را در تمام شئون و مراتب آن فراهم می‌کند. 2️⃣ بنیاد همه ادراکات اعتباری، «اعتبار وجوب» است که زاییده‌ی بلافصل آن، «اعتبار حسن و قبح» است. 3️⃣ تمهید وجود برای سیر وجود خاص انسانی در جهت تمامیت خود از طریق اعتبار عام «وجوب» است که مبداء مفاهیم حُسن و قبح است. اما چنانچه وجود انسانی تمایت خود را به نحو غیراصیل و در افق نشأه أولی مشاهده کند، حسن و قبح اخلاق یه مفاهیم نسبی بدل می شود که تابع غایات اعتباری فرد و اجتماع است و اگر وجود انسانی، تمامیت خود را به نحو اصیل و در افق نشأه ثانی ـ که باطن جهان محسوس است ـ مشاهده کند، حسن و قبح اخلاقی نیز ذاتی خواهد بود. 4️⃣ اعتبار «وجوب»، زمینه را برای اعتبارات دیگر از جمله اعتبار بسیار مهم «اصل استخدام» آماده می‌کند. مراد از اصل استخدام این است که انسان نمی‌تواند در ساحت زندگانی فردی خود محصور بماند و تداوم بسط وجودی او در گرو ارتباطی متقابل با دیگران است. ندای تکوین، وجود انسانی را به برخوداری از هم‌نوع خود فرا می‌خواند تا از او نیز همانند طبایع دیگر بهره‌مند شود. 5️⃣انسان خودبنیاد عصر جدید با إعراض از وضع طبیعی، پای در وضع اجتماعی می‌گذارد و حتی انسانیت او نیز با همین إعراض رقم می‌خورد. سودپرستی انسان خودبنیاد که حد و مرزی نمی شناسد اقتضا دارد تا با قرارداد اجتماعی مهار شود تا بتواند باقی بماند و در حدود قانون ارضاء شود، اما اصل استخدام علامه طباطبایی ره، با سودپرستی بی‌انتهای انسان خودبنیاد ربطی ندارد و باید آن را بر اساس «وجود رو به تمامیت» تفسیر کرد. اصل استخدام، اعتباری است که قوام اجتماع به آن است و تحت هدایت نظم وجودی جهان اعتبار می‌شود؛ به تعبیر دیگر، همانطور که اعتبار «وجوب»، نصاب اعتبار در تحقق غایات حیات طبیعی از جنبه‌ی شخصی است، «اصل استخدام» هم نصاب اعتبار در تحقق غایات حیات طبیعی از جنبه‌ی نوعی است و به اجتماع انسان می‌انجامد. بدین ترتیب، علامه طباطبایی، بنیاد وجودشناختی (آنتولوژیک) اجتماع انسانی را تعیین کرده‌است، به این معنا که اعتبار اجتماع، تمهید وجود در چشم‌انداز تمامیت یافتن وجود خاص انسانی است از آن حیث که پیوندی دوجانبه با هم‌نوع خود دارد. 6️⃣ در نگاه مرحوم علامه طباطبایی، عدالت اجتماعی یعنی برخورداری متقابل از وجود و افعال هم‌نوع. ستم و بی‌عدالتی هیچ مجالی به هیچ کمال و فضیلتی نمی‌دهد و استعدادها را تباه می‌کند. عدالت در نگاه مرحوم علامه، نقطه مقابل سودپرستی و طرد کننده‌ی آن است. 7️⃣ مرحوم علامه توانسته اعتباریاتی را توضیح دهد که هرچند بر فطرت تکیه دارد، ولی فطرت را به عنوان امری صرفاٌ پیشینی و بی‌واسطه رها نکرده که بخواهد همه چیز را به آن ارجاع دهد، بلکه تلاش کرده اعتباریات یا همان امر با واسطه را بر اساس آن توضیح دهد. ⏹ جمع ‌بندی: تبیین وجودشناختی همه‌ی شئون فردی و اجتماعی انسان برای نخستین بار در بحث ادراکات اعتباری به قلمرو حکمت اسلامی وارد شده، ولی قدر آن، چنان‌که باید دانسته نشده است. وجود خاص انسان در بطن وجود جهان بی‌وقفه دست‌خوش تغییر است و تار و پود وجود در نسبت‌های زمانی و مکانی یافت می‌شود. انعکاس آینه‌ها و امتزاج افق، گوش و زبانی را پدیدار می‌کند تا شاید «علم انسان» از پایگاه وجودی طرح و نهال وجود انسانی که از ریشه‌هایش در زمین وجود گسسته شده، دیگر بار با ریشه‌هایش متصل، باطراوت و بالنده شود. ❇️تاریخ نگارش:1399/6/31 https://eitaa.com/alimohammadi1389/161
💠 سرور و استاد و تکیه‌گاهم
انتشار برای نخستین بار  به مناسبت سالگرد ارتحال آیت‌الله خویی رحمه‌الله

🔻 در دوره‌ای در اثر برخی رفتارهای اطرافیان، شایعه شده بود رابطه میان آیت‌الله‌العظمی خویی و شهید صدر سرد و سست شده است. شهید صدر دراین‌باره بیانیه‌ای را در قالب پاسخ به پرسشی تدوین کرد تا مانع ترویج این شایعه‌ها شود. او در این بیانیه درباره جایگاه بی‌بدیل استادش سخن گفته و نکات مهمی را درباره نسبت مرجعیت و مرجعیت‌ اعلی متذکر شده است: بسم الله الرحمن الرحیم این سؤالی که شما لطف کرده و از من می‌پرسید از یک جهت باعث امتنان من است؛ چون فرصت بیان آنچه را در دلم می‌گذرد به من می‌دهد و از جهت دیگر باعث ناراحتی من است؛ چون حاکی از این معناست که رابطه‌ای که از شریف‌ترین و پاک‌ترین و مقدس‌ترین روابط در زندگی من است، یعنی رابطه‌ام با سرور و استاد و تکیه‌گاهم، آیت‌الله‌العظمی امام خویی ـ سایه‌اش مستدام باد ـ در معرض شک و ابهام قرار گرفته است؛ استادی که من در محضر او نور علم را دیدم و به‌دست او طعم معرفت را چشیدم. علم بزرگ‌ترین نعمتی است که خداوند پس از ایمان به بشر ارزانی می‌دارد و اگر من چیزی از این نعمت به‌دست آورده‌ باشم، همه ارزش آن به ایشان بازمی‌گردد. من چیزی نیستم جز ثمره‌ای از ثمرات وجود و فیض شریف ایشان و فرزندی از فرزندان معنوی‌شان. حال اگر کسی می‌خواهد از این حقیقت چشم‌پوشی کند یا این چشم‌پوشی را به من نسبت بدهد و با این کار قلب پدر را از پسر برگرداند یا از موقعیت این پسر سوءاستفاده کند و مقام والاتر پدر را زیرسؤال ببرد، من از فرصتی که سؤال شما ایجاد کرده استفاده می‌کنم تا خیلی شفاف به شما بگویم: من با حضرت استاد خویی ـ سایه‌اش مستدام باد ـ تاکنون به‌سان فرزندی برای پدر و شاگردی برای استاد و طلبه‌ای برای مرجع بوده و پس از این نیز چنین خواهم بود. من بارها این مطلب را به صراحت به‌ مردم و طلاب و مسئولان گفته‌ام و راضی نیستم کسی غیر از این بگوید و براساس دیگری غیر از این با من و ایشان ـ سایه‌اش مستدام باد ـ رفتار نماید. اگر کسی هم می‌خواهد نام مرا [به عنوان مرجع] مطرح کند باید بداند که چیزی که بیش‌‌از‌اندازه من را آزار می‌دهد این است که بخواهد این مسئله به‌شکلی بیرون از رابطه طولی [و بالابه‌پایین] میان پدر و فرزند و استاد و شاگرد طرح شود. هر نوع اقدامی که با اقتضائات این رابطه هم‌خوان نباشد، خلاف رفتار و رابطه من با ایشان است. از گذشته شیوه و روش عالمان بر این بوده است که بین دو مسئله تفاوت بگذارند: یکی صدور فتوا و امور مربوط به آن که در عمل دینی شخصی به‌کار می‌آید و دیگری پای‌بندی به اقتضائات مرجعیت اعلی و پاسداری از آن. من بر این باورم که باید میان این دو مسئله تمایز گذاشت و آنها را جدای از هم دید و به‌هیچ‌وجه جایز نیست که جایگاه مرجعیت اعلی مورد خدشه قرار بگیرد و هر عملی که موجب گسستن اتحاد و اجتماع مؤمنان بر گِرد مرجعیت اعلی باشد و منجر به تفرقه‌شان شود، جایز نیست. عاجزانه از خداوند متعال خواستارم که ما را به بقای وجود حضرت استاد بهره‌مند فرماید و سایه‌ گسترده‌اش را بر سر ما مستدام بدارد و توفیق انجام تکلیف فرزندی نسبت به ایشان را به ما بدهد. ٨ جمادی‌الاولی ١٣٩۶ق. [١٨اردبیهشت ۱٣۵۵ش.] محمدباقر صدر 🌐 تصویر نامه را در اینجا ببینید 🆔 @shahidsadr
💢تقریر نظریه فقه حکومتی آیت‌الله فرحانی💢 🔹ابتدای مهرماه امسال (99) توفیقی شد و در معیت دوستان عزیزم، جلسه‌ای خدمت آیت‌الله فرحانی حفظه الله رسیدیم. 🔹موضوع جلسه درخواست از ایشان برای همکاری در تقریر دیدگاه فقه حکومتی‌شان بود و درضمن، گزارش مختصری از فعالیت‌های دبیرخانه هم اندیشی فقه حکومتی نیز خدمتشان ارائه شد. 🔹با روی بسیار باز استقبال کردند و بنا شد که دوست عزیزم جناب آقای اسدپور که الحمدلله از شاگردان موفق ایشان هستند تهیه پیش‌نویس نظریه ایشان را برعهده بگیرند. 🔹حضرت آیت‌الله معتقد بودند که مشکل اصلی حوزه‌های علمیه، عدم توجه و پیگیری مبانی فقاهتی حضرت امام خمینی ره به عنوان فقیهِ بی‌بدیلِ انقلاب اسلامی و همچنین بهترین مقرر ایشان یعنی مقام معظم رهبری دامت برکاته است. 🔹ان‌شاءالله که بتوانیم تقریر خوبی از دیدگاه ایشان به جامعه علمی تقدیم کنیم. https://eitaa.com/alimohammadi1389/163
🔰 یازدهمین نشست هم اندیشی فقه حکومتی با ارائه نظریه «فقه نظام ولائی» توسط استاد خسروپناه 🔹 پنجشنبه دهم مهرماه ۱۳۹۹ ساعت ۹ تا ۱۲ 🔻🔻🔻🔻 🌐لینک پخش آنلاین نشست: 🆔https://bit.ly/3cW1qVY 🌐لینک پشتیبان در «Skype» در صورت بروز مشکل: 🆔https://join.skype.com/gQ5jOvYXXjiz
36380418_-211114.pdf
559.7K
✅ مقاله گستره و شناسی 🔹نگارش: استاد عبدالحسین ، استاد مجید معاون پژوهش پژوهشگاه فقه نظام 🔹فقه الاجتماع مطلوب از منظر نویسندگان: ▫️توسعه در «موضوع» به معنای مکلّف شدن جامعه، حکومت و تاریخ در خطابات شرعی ▫️توسعه در «حکم» به معنای عمومیت احکام نسبت به رفتارها، راهبردها و ساختارها 🔸 کانال روش‌شناسی اجتهاد (روشنا) 🆔 https://eitaa.com/ravesh_ejtehad 🆔 https://ble.ir/ravesh_ejtehad 🌐 http://ravesh-ejtehad.blog.ir
سؤالات نظریه فقه حکومتی استاد خسروپناه.pdf
197.4K
سؤالات یازدهمین هم‌اندیشی فقه حکومتی با ارائه استاد عبدالحسین خسروپناه👇 https://eitaa.com/alimohammadi1389/166
عقل‌نوشته‌های انقلابی
سؤالات یازدهمین هم‌اندیشی فقه حکومتی با ارائه استاد عبدالحسین خسروپناه👇 https://eitaa.com/alimohamm
🔹با اعضای دبیرخانه فقه حکومتی، سال گذشته نظریه استاد خسروپناه را خواندیم و مباحثه کردیم. نتیجه آن، 18 پرسش شد که برای هم‌اندیشی فقه حکومتی که ان شاء الله فردا (10 مهرماه 99) برگزار می‌شود در اختیار استاد خسروپناه قرار گرفته است. 🔹این سوالات در ۴ بخش طراحی شده است که برای نمونه چند سؤال را تقدیم می‌کنم:👇 ✅بخش اول: پرسش‌های ناظر به تعاریف و چارچوب نظریه فقه الاجتماع را بخشی از فقه دانسته‌اید که فقه الحکومه بخشی از آن است. همچنین فقه اجتماعی و فقه حکومتی را یک رویکرد استنباطی به تمامی ابواب فقه معرفی کرده اید که از توجه به عنصر مصلحت اسلام و مسلمین حاصل می آید. (ص19) ➖ 1. پرسش اول پرسش اول این است که چه تفاوتی بین فقه اجتماعی و فقه حکومتی قائل هستید؟ آیا این‌ها هم دو رویکرد متفاوت و متمایز هستند؟ وجه تمایز و اشتراکشان چیست؟ ➖2. پرسش دوم رویکرد فقه اجتماعی و رویکرد فقه حکومتی در ابوابی مانند عبادات که تعبدی است، چگونه تصویر می‌شود؟ عنصر مصلحت اسلام و مسلمین چگونه می تواند در استنباط حضور یابد؟ آیا عنصر مصلحت کارکردش مانند همان عناوین ثانویه متداول مانند عسر و حرج و اضطرار و اکراه و غیره در مقام استنباط و یا تطبیق قاعده اهم و مهم در مقام تزاحم نیست؟ ✅بخش دوم: پرسش‎های ناظر به توسعه موضوع فقه به نظر می‌رسد قبل از هر تقسیمی اگر بخواهیم صرفاً به استقراء اکتفاء نکرده باشیم، لازم است که از مباحث ثبوتی و هستی شناسانه شروع کنیم و سپس اقسام را از تحلیل منطقی مَقسم استخراج نماییم. از این رو لازم است که قبل از ارائه‌ی تقسیماتی مانند «فرد، جامعه و تاریخ» و همچنین تقسیم مکلفین اجتماعی به «جمعی، سازمانی و حکومتی»، حقیقت و هستی جامعه و امر اجتماعی مورد توجه قرار می گرفت و سپس به نحوِ منطقی، این تقسیمات مدلَّل می¬شد. البته در صفحه 9 مقاله «گستره و روش شناسی فقه الاجتماع»، جامعه را دارای یک اصالت فلسفی و حقیقی دانسته¬اید و تصریح دارید که این اصالت به معنای اصالت اراده اجتماعی است که به لحاظ آثار واقعی قابل شناسایی است و لذا «اراده مجتمع غیر از اراده اجزای خودش» است و در خارج ما بإزای واقعی دارد. ➖5. پرسش پنجم حال سوال ما این است که «اصالت اراده اجتماعی» چه نسبتی با مبنای «اصالت وجود» دارد؟ آیا پذیرش اصالت جامعه به معنای شکل گیری وجود جدیدی ورای افراد جامعه است؟ اگر چنین است نسبت افراد جامعه با چنین وجود جدیدی به نحو جزء و کل است و یا اینکه افراد جامعه در حکم ماده‌ی صورت جدیدی هستند به نام جامعه؟ آیا چنین وجودی مبتنی بر تشکیک وجودی قابل تصویر است؟ در هر صورت آیا می توان از اصالت و فعلیت توأمان جامعه و افراد آن دفاع کرد؟ ➖6. پرسش ششم علاوه براین، به نظر می‌رسد گویا در این مقاله نگاه پارسونزی به اجتماع شده است و جامعه را به ساختارها تقلیل داده و به فرهنگ و معنا کم‌توجهی شده است. ✅بخش سوم: پرسش های ناظر به توسعه محمول فقه پرسش بخش دوم، ناظر به توسعه¬ای بود که حضرتعالی در معنای فقه متداول از ناحیه موضوع (مکلف) داده‌اید (ص 5 مقاله ) و تلاش شده بود تا این مسئله مورد توجه قرار بگیرد که چگونه تقسیمات ارائه شده، مبتنی بر تعریف و بنیان ثبوتی و هستی شناسانه جامعه و نظام مکلفین است؛ حال بر همین وزان می توان توسعه‌ای که در بخش محمول نیز انجام داده اید مورد پرسش قرار داد و از نسبت ثبوتی احکام و تشریعات الهی و تقسیماتی مانند تقسیم احکام به «افعالی، راهبردی و نهادسازی» پرسید. ➖12. پرسش یازدهم عمده نظریه حضرتعالی در اطراف تکلیفی بودن حکم و تقسیم‌بندی‌های آن است. سؤال اینجاست که جایگاه نظام توصیفات دین چیست و استنباط احکام توصیفی و ارزشی چگونه است؟ با توجه به اینکه فقه موجود تماماً مبتنی بر معذّریّت و منجّزیّت است و اصول فقه موجود حجیّت را بر همین مبنا تمام کرده است، حجیّت در استنباط نظام احکام توصیفات و ارزشی چگونه حاصل می آید؟ و آیا علم اصول موجود ما از این زاویه نیازمند تکمیل نیست؟ ➖13. پرسش دوازدهم تحلیل نفس الامری از دین و نسبت احکام افعالی، راهبردی و نهادسازی در مرتبه ثبوت چگونه است؟ به عنوان مثال بحث حکومت و ورود را مرحوم شیخ انصاری در لسان تفسیری ادله می‌بیند که یک بحث اثباتی است، ولی مرحوم امام خمینی ادبیات حکومت را ابتدا در مرحله ثبوت حکومت یک حکم بر حکم دیگر بحث می‌کند و بعد از آن در مرحله اثبات به تخصیص، تخصّص، حکومت، ورود و ... می‌پردازد. اگر ثبوت پر رنگ شود تقسیم احکام به افعالی، راهبردی و نهادسازی صرفاً در فضای یک متعلق حکم نگاه نخواهد شد و جنبه ثبوتی پیدا خواهد کرد. ✅بخش چهارم: پرسشهای ناظر به روش شناسی در این بخش به سئوالات بخش روش شناسی چهارگانه نظریه استاد خسروپناه پرداخته شده است و سؤالاتی از اجتهادهای قسم اول، دوم ، سوم و چهارمِ مدنظر ایشان پرسیده شده است. https://eitaa.com/alimohammadi1389/167
💢قبیله‌گرایی، در رسانه‌های به ظاهر انقلابی !💢 🔹در هم‌اندیشی یازدهم فقه حکومتی، جناب استاد خسروپناه پاسخی به فرمایش اخیر آیت الله علوی بروجردی داد و گفته‌های اخیر ایشان را که به صورت مطلق، اقتصاد اسلامی را شوخی قلمداد کرده بود، در پنج محور نقد کرد. 🔹متن فرمایش ایشان را برای چندین رسانه‌ای که از پول بیت المال ارتزاق می کنند و وابسته به نهادهای حاکمیتی هستند، ارسال کردیم. با کمال تعجب با این جمله مواجه شدیم که «چون دیگران این خبر را کار کرده‌اند {و ما اولین منتشر کننده نیستیم}، پخش نمی کنیم.» بهتر از این نمی‌شود. آنقدر شعور رسانه‌ای ‌شان نمی‌رسد که در فضای رسانه اگر در حمایت از انقلاب اسلامی یکصدا نشوند، صدایشان به ندایشان نخواهد رسید. 🔹یاد فرمایش حضرت آقا در خصوص در حزب جمهوری افتادم:👇 ➖ «در سال ۶۲ که دوجریانیِ خیلی عمیقی در حزب جمهوری اسلامی به وجود آمده بود و کنگره‌‌‌ی مفصلی هم در مدرسه‌‌‌ی عالی شهید مطهری درست کرده بودیم، من صحبت کردم و از این دو جریان، به دو قبیله و دو طایفه تعبیر کردم! اصلًا بحث گروه و حزب نیست؛ چون دو حزب با مواضع فکریشان از هم جدا می‌‌‌شوند؛ اما این دو مجموعه، با خود افراد مجموعه از هم جدا می‌‌‌شوند، نه با مواضعشان...کأنه بحث بر سر تعصبات فامیلی و قبیله‌‌‌یی است! به عبارت دیگر، وقتی کسی جزو آن عده باشد، این عده نگاه نمی‌کنند که خصوصیات اخلاقی او چیست و معیارها چه‌قدر بر او منطبق است؛ ردش می‌کنند؛ آن عده هم کاری ندارند که معیارها و ضوابط چیست؛ قبولش می‌کنند؛ این غلط است؛ بعضی این‌طوری عمل می‌کنند.» ۱۳۷۰/۱۲/۰۴
1 👇 ✅نقد حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه 💢اقتصاد اسلامی شوخی است یا جدی است؟💢
30.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹بعد از انتشار مصاحبه آیت الله علوی بروجردی در تاريخ 29/ شهريور/ 1399 با «اکوايران» (رسانه تصويري تخصصي اقتصاد ايران)، واکنش‌های متعددی به محتوای این مصاحبه، توسط شخصیت‌های علمی صورت پذیرفت که نشان از اهمیت موضوع یا اقتصاد اسلامی و به تبع، علوم انسانی اسلامی داشت. 🔹بنده نیز معتقدم که سخنان جناب آقای علوی بروجردی بسیار حائز اهمیت است. چرا که بیان ایشان نمایندگی می‌کند اندیشه‌ی بخش قابل توجهی از روحانیون به اصطلاح سنتی حوزه علمیه را که همراهی آنها با نظام اسلامی در سرتاسر چهار دهه گذشته، حداقلی بوده است. البته بخش بسیار وسیعی از این طیف، هیچگاه با اصل نظام اسلامی نه تنها به مخالف برنخاسته، بلکه هرگاه کار به دفاعِ از اصل نظام اسلامی رسیده نیز جانانه از آن، در برابر جریان استکبار جهانی و استبداد داخلی دفاع کرده است و در مواقع متعددی از کفن پوشیدن و به صحنه آمدن، برای دفاع از نظام اسلامی دریغ نورزیده است. 🔹ولی در عین حال، 1ـ از دین و 2ـ در شناخت دستاوردهای تمدن غرب، در نظام فکری این جریان موجب گردیده که در مواجهه با «علوم انسانی مدرن»، «ساختارهای اجتماعی مدرن» و «تکنولوژی‌های مدرن»، به علت عدم برخورداری از دستگاه تحلیلی قوی، دچار انفعال شوند و با اعلام زودهنگامِ سازگاری این دستاوردها با آموزه‌های اسلام عزیز، ناخواسته، در جامعه دینی شوند. 🔹از اینرو در ادامه، به خاطر اهمیت مسئله، برخی از واکنش‌هایی که به فرمایش ایشان صورت گرفته را منعکس می‌کنم:👇 https://eitaa.com/alimohammadi1389/171
هدایت شده از عبدالحسین خسروپناه
50.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقد استاد خسروپناه به سخنان استاد علوی بروجردی درباره اقتصادی اسلامی جلسه فقه حکومتی ۱۰مهر۹۹ 🆔 @khosropanah_ir
2 👇 ✅نقد دکتر سیدمهدی زریباف 💢اقتصاد اسلامی شوخی است یا جدی است؟💢
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر سیدمهدی زریباف: ➖تا زمانی که اسلام وارد حوزه حکومت نشود و نظام‌سازی نکند، شریعت اسلام امکان پیدا شدن ندارد. ➖چگونه می‌توان عقلِ خودبنیادِ مادی‌گرایِ کافر را ملاک قرار داد و به اسم اسلام امضاء کرد؟! ✅نقد سیدمهدی زریباف دارای دکتری اقتصاد و از اساتید صاحب‌نظر در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، به سخنان آیت‌الله علوی بروجردی.
3 👇 ✅نقد دکتر محمدرضا قائمی نیک 💢اقتصاد اسلامی شوخی است یا جدی است؟💢
4 👇 ✅نقد استاد مهدی هادوی تهرانی 💢اقتصاد اسلامی شوخی است یا جدی است؟💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نقد استاد هادوی تهرانی به سخنان اخیر آیت‌الله علوی بروجردی در خصوص شوخی بودن اقتصاد اسلامی.
هدایت شده از مرتضی رجائی
📌وجود همه مؤلفه‌های اصلی یک مکتب اقتصادی در آیات و روایات مگر اختلاف سوسیالیسم و سرمایه‌داری، به عنوان دو مکتب مهم اقتصادی، بر سرِ محاسبه نرخ تورم یا محاسبه سود و زیان است که برخی با استناد به نبود این مباحث در آیات و روایات، وجود اقتصاد اسلامی را انکار می‌کنند؟! آن چیزهایی که عامل اصلی اختلاف سوسیالیسم و سرمایه‌داری است و درباره آن‌ها بحث دارند، اسلام درباره همه آن‌‌ها نظر دارد؛ مثل بحث مالکیت با نقش دولت در اقتصاد. مثلاً سرمایه‌داری می‌گوید: اقتصاد آزاد بدون نقش دولت، سوسیالیسم می‌گوید: اقتصاد دولتی بدون بازار آزاد، اسلام می‌گوید: نه آن و نه این؛ اسلام نقش خاصی برای دولت ترسیم می‌کند و برای این نقش، امکانات و وسایلی هم در نظر می‌گیرد. این اقتصاد است دیگر. (استاد هادوی تهرانی، درس خارج فقه مکتب و نظام اقتصادی اسلام، ۱۳ مهر ۱۳۹۹) 🆔️ @rajaaei