eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
1.9هزار دنبال‌کننده
595 عکس
205 ویدیو
54 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شیخ علی صفایی: در کنار هر که داریم باید حامل فقه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله را هم داشته باشیم
خلاصه‌های مباحث ارائه شده: ـ دکتر مصطفی زمانیان https://eitaa.com/alimohammadi1389/597 _دکتر حبیب ازغدی پور https://eitaa.com/alimohammadi1389/598 ـ حجت الاسلام حسین مهدیزاده https://eitaa.com/alimohammadi1389/599 ـ دکتر سجاد صفار https://eitaa.com/alimohammadi1389/600 ـ دکتر خانم خادمی https://eitaa.com/alimohammadi1389/601 ـ مهندس محسن دوباشی https://eitaa.com/alimohammadi1389/602 ـ حجت الاسلام صادق حیدری https://eitaa.com/alimohammadi1389/603 ـ دکتر اصغر عیوضی https://eitaa.com/alimohammadi1389/604 ـ خانم دکتر تاجیک https://eitaa.com/alimohammadi1389/605 ـ دکتر محمد پورکیانی https://eitaa.com/alimohammadi1389/606 ـ حجت الاسلام مجتبی عرب https://eitaa.com/alimohammadi1389/607 ـ حجت الاسلام محمدرسول علی‌بابایی https://eitaa.com/alimohammadi1389/608 ـ آقای سعید حسن زاده https://eitaa.com/alimohammadi1389/609 ـ حجت الاسلام سیدمصطفی مدرس مصلی https://eitaa.com/alimohammadi1389/610 ـ ججت الاسلام تجریشی https://eitaa.com/alimohammadi1389/611 ـ آقای حسین افتخاری https://eitaa.com/alimohammadi1389/612 ـ آقای سعید غلامی https://eitaa.com/alimohammadi1389/613 ـ آقای هانی ایرانمنش https://eitaa.com/alimohammadi1389/614 ـ حجت الاسلام غلی محمدی https://eitaa.com/alimohammadi1389/615 ــ حجت الاسلام فلاح شیروانی https://eitaa.com/alimohammadi1389/618 ـ حجت الاسلام علی اصغر سهرابی https://eitaa.com/alimohammadi1389/619 ـ حجت الاسلام حاج ابوالقاسم https://eitaa.com/alimohammadi1389/620
طرحی برای تفکر هم اندیشی و هم‌سخنی | روایت فکر‌هایی برای فکر یازدهم تا سیزدهم اسفند ۱۴۰۰ ۱۶ روایت از طرحی برای تفکر. محورهای هم اندیشی: - تعریف شما از جریان عقلانیت در جبهه - توصیف شما از وضعیت امروز جریان تفکر و عقلانیت در جبهه - تصویر شما از وضع مطلوب این جریان - مسئله شناسی، عارضه یابی و تحلیل شما نسبت به گسست جریان نظر و عمل - طرحی برای تفکر: راهکارها، ساز و کارها، ایده ها و یا برنامه در حال اجرای شما برای رفع این نقیصه پیوند پخش زنده نشست: https://zil.ink/tbfekr دسترسی به گفتارهای اندیشه ورزان حاضر در نشست (مقدمه ای بر طرحی برای تفکر): https://pishraftsch.com
💢خلاصه ارائه دکتر زمانیان:💢 - چرا برنامه نویسی و سند نویسی های ما به برنامه نمیرسد و حل مساله نمیکند. ما طرحنامه زیاد مینویسیم ولی قانون نمی‌نویسیم . همه حرف هامون رو باید بتوانیم در حداکثر سه صفحه راهبردی(policypaper) ارائه بدهیم. امروز باید بتوانیم حرف هامون رو به راهبرد و راهکار تبدیل کنیم و فقدان امروز ما نهادهای میانجیگر هست. 13 مدل رو در دنیا بررسی کردم - تجربه تدوین سند تحول دولت تجربه متفاوتی بود : 1- از عینک رییس جمهور به پدیده ها نگاه کردیم ، 2- حرف ها خلاصه شد و در هر حوزه ای دو سه راهکار اصلی انتخاب شد 3- متمایزترین کار شبکه ای بود (15 پژوهشکده و اندیشکده شرکت کردند) 4- انتخاب تیمی که قدرت سره از ناسره رو داشت و ... - امروز مهمترین مساله کشور ضعف نگاه زیست بومی است . عموم مشکلات مسئولین ما عدم فهم مفهوم زیست بوم هست. - امروز دو سه سالی هست درگیر مساله حکمرانی اجتماعی هست و بر این اساس، مجموعه بنیاد تعالی اجتماعی زندگی را راه اندازی کرده ایم و خودمان را درگیر مساله حکمرانی اجتماعی کرده ایم. https://eitaa.com/alimohammadi1389/597
💢خلاصه مباحث آقای رحیم‌پور: 💢 - فرسایش معنا و فرسودگی معانی؛ در نسبت شقوق اندیشه‌های مختلفی که متبادر می‌شود در نسبت با انقلاب اسلامی؛ ما یا با نحوه‌ای از اندیشه‌های انتزاعی مواجه هستیم که خود را مسئول امور بنیادین و هنجاری می‌داند و با نحوی از اندیشه‌های انضمامی مواجهیم که خود را متولی امور راهبردی و کاربردی می‌داند. ما نیازمند شقی دیگر از تفکر هستیم که مسئولیتش فهم وضعیت کلی ما و نمایاندن زمینه و زمانه ای باشد که در آن سپری می‌کنیم (اندیشه تاریخی). - معمولاً در اسنادی که نوشته می‌شود دو بخش انتزاعی و لایه انضمامی آن وجود دارد اما همین اندیشه راهبردی نیز کار نمی‌کند و به نتیجه نمی‌رسد؛ چراکه درون همین اندیشه است که نقصان‌هایی وجود دارد. در وضعیت فعلی که در چهل سال دوم انقلاب اسلامی قرار داریم، به نظر می‌رسد مبانی فکری با دو خطر اصلی روبه‌رو است؛ الف) نسبت فرسایشی جامعه ایران با گفتمان انقلاب اسلامی و فرسوده شدن پیوندهای معنایی؛ ب) نسبت فرمایشی دولت با گفتمان انقلاب اسلامی. - در لحظه‌ای قرار گرفتیم که رویکردهای فرسایشی و فرمایشی نیاز به بازاندیشی دارد. باید دید چه اموری همچنان می‌توانند محل تکیه قرار گیرند و چه اموری نیاز به اصلاح دارند؟ ضرورت بازاندیشی در این است که ما معمولاً به پرسش‌های نو، پاسخ‌های کهنه و تکراری می‌دهیم. بنیاد امور، زمانی که سست می‌شود، به اقدامات پروپاگاندا و عملیات روانی، راهبردپژوهی، گفتمان‌سازی، سندنویسی و ... روی می‌آوریم؛ تمام این امور اگرچه در زمان و موقعیت خود الزامی هستند اما هیچ‌کدام جای بازاندیشی بنیادین را نمی‌تواند بگیرد؛ چراکه توازن مصرف و تولید در نسبت با معنا در جامعه ما و به ویژه از سوی جمهوری اسلامی بهم ریخته است. ما در لحظه‌ای قرار داریم که نیازمند تولید معنا هستیم اما با بیش‌تر مصرف کردن معنا، آن را جبران می‌کنیم. - جامعه کمابیش وقتی ریخت‌واره انسان پیدا می‌کند، تبدیل به انسانی شده است که سر و گردن ندارد و از مچ پا به پایین نیز همچنین. معمولاً در توالی اندیشه‌های مختلف، تلاشی می‌شود که اندیشه‌های بنیادین مشخص شود و در سندنویسی‌ها هم به چشم می‌آید اما مهم‌ترین بحرانش این است که لازمان و لامکان است . گزاره‌هایی که به کار می‌رود متافیزیک است، نه متافیزیک پیشرفت. لذا یک بخش کاملاً بحث‌های نظری است؛ بخش دیگر تلاش می‌کند گزاره‌های راهبردی را استنتاج کند از بخش اول و معمولاً در این تلاش مشکل دارد و نقطه کاربست و درک تاریخی اساساً مفقود است. - در این لحظه ما نیازمند آن هستیم که میان علوم انسانی و جمهوری اسلامی بازاندیشی کنیم. ما گمان کردیم که می‌توان نحوه حکمرانی را از علوم انسانی موجود برید اما این امر همراه با نحوی دوروریی اتفاق می‌افتاد و توازن آن بهم خورده است. مقام کاربست و سیاست‌گذاری با یکدیگر تفاوت است. ما نیاز داریم به گزینش نقادانه اما نمی‌دانیم آن چیست! ما نیازمند ضلع مسأله‌اندیشی و مسأله‌مندی علم هستیم. اساساً علم با مسأله قوام پیدا می‌کند ولی امروز مناسبات نهادی میان علم و سیاست از هم بریده شد. https://eitaa.com/alimohammadi1389/598
💢خلاصه ارائه حجت‌الاسلام حسین مهدی‌زاده:💢 1- مساله اصلی من حوزه عمومی و طبیعت جامعه است، نه حکمرانی و عرصه قدرت سیاسی، چرا که فکر می کنم در خلاء حوزه عمومی قوی و در جریان، حکمرانی بر یک بدن مرده نمی تواند حکمرانی قوی باشد. طبعیت جامعه آنجاست که دست نامرئی جامعه به میان می آید. جامعه مثل یک رود روان است که حکمران، گاهی به کمک ابزارهایی صناعی، کمی می توانند مدیریت کنند. مطالعات من برای مطالعه طبیعت جامعه از طریق نظریه اجتماعی است. ما انسان طبیعی و نظریه اجتماعی طبیعی خودمان را گم کرده ایم. من سه انسان که دارای سه نظریه اجتماعی بوده است را می شناسم: نظریه اجتماعی دنیای باستان که جامعه استیلاست و همه چیز رو استیلایی میفهمد، از رابطه انسان با خدا، با حاکم، با طبیعیت، با زیردست، با خانواده، و... . نظریه اجتماعی دنیای جدید که دنیای جامعه بازاری اسمیت است و انسان سوداگر را به یک طبیعت اجتماعی جدید که همه روابط را از طریق تضاد برابر و طرفینی معنا می کند. نظریه اجتماعی انبیاء که در خط عمودی به جای استیلاء، ولایت را دارد و در خط افقی به جای تضاد بازاری، یاریگری و اخوت را دارد که نظریه جتماعی امامت و امت را می دهد. 2- اینها مفاهیم مورد بررسی در فضای تفکر است و با منطق علمی نمی توان آن را مورد گفتگو قرار داد، نهاد علم ما، تفکر جزئی را حمایت می کند نه حوزه هایی مثل نظریه اجتماعی را. ساختار حکمرانی ما نیز دچار این بحران است که اسلام را تنها در قالب احکام فرعیِ شرعی و توسعه را در قالب قانون و مهندسی دنبال می کند لذا از این سطح از تفکر حمایت نمی کند. 3- من در سه لایه این نظریه اجتماعی را دنبال کرده ام: الف- در حوزه نهادسازی اجتماعی: این حوزه بیشتر به اقتصاد و برنامه ریزی اجتماعی نزدیک است. غرب شرکت را سلول جامعه می داند و مردم را همان بخش خصوصی می داند، اما ما طبق اندیشه و قانون اساسی مان، سلول جامعه را خانواده می دانیم، لذا باید دانش آن را تولید کنیم. ب- پیدا کردن عینیتی در مستوای نظریه اجتماعی: به نظرم مفهوم «فضای اجتماعی» که هانری لوفور مطرح کرد، این توان را دارد که بگوید هر نظریه اجتماعی باید بتواند به فضا تبدیل شود و الا تبدیل به طبیعت و طبع زندگی مردم نمی شود و مکتبی که فضا را بر اساس معانی نظریه اجتماعی خودش نمی سازد، محکوم به مرگ اجتماعی است. ج- برای عمومی شدن فکر: عقلانیت تصویری و منطق هایی که تصاویر کل گرایانه از معانی مورد تفکر تولید می کنند، باید در جبهه انقلاب ارزشی بیشتر از عقلانیت تحلیلی و نظری موجود پیدا کند. 4- اولا طلبه ای هستم که بیش از 15 سال با فرهنگستان و آقای میرباقری مانوس بوده ام. ثانیا دغدغه فضای اجتماعی در تاسیس «اندیشکده مطالعات راهبردی زیست شهر اسلامی» با همراهی کسانی مثل دکتر جهانبخش و حجه الاسلام حسن کربلایی تبلور یافت. در این اندیشکده با این تصویر سراغ شهرسازی رفتیم که شهرساز خود را کالبد ساز همه دانش ها و ارزشها و هنجارهایی می داند که دین و علم و فرهنگ آن را ضروری می کند. ثالثا دغدغه توسعه عقلانیت تصویری هم ما را به تاسیس «مدرسه اسلامی رویای ایرانی و تصاویر آینده» برای طلاب در قم ترغیب کرد که در سال آینده بطور رسمی از آن رونمایی خواهد شد؛ ان شاء الله https://eitaa.com/alimohammadi1389/599
💢خلاصۀ ارائه دکتر سجاد صفار:💢 - در حوزۀ کار اندیشه‌ای و فکری می‌توان سه ساحت در نظر گرفت؛ الف) کار اکادمیک؛ ب) کار روشنفکرانه؛ ج ) کار اندیشگاهی. کار آکادمیک ناظر به حوزه و دانشگاه که در حال حرکت علمی و حرکت در مرزهای دانش و گسترش آن است. کار روشنفکرانه، رو به عرصۀ عمومی دارد ودر حال سخن گفتن با جامعه است و به رسانه پیوند دارد. کار اندیشگاهی، به دنبال خلق سیاست و مسأله آن راهبرد و ورود به سطح تکنیک است؛ لذا روی سخنش بیش‌تر به دولت و تصمیم‌گیران است. - تکیه اصلی این بحث، جنبۀ اول و دوم است؛ کار علمی به معنای اصلی و بنیادی آن به معنا پژوهش علمی محض نیست، بلکه می‌تواند پژوهش تجربی باشد. دو مسأله را جبهه فکری انقلاب با آن روبه‌رو است و جمع آن نیز با هم سخت و غیرممکن است؛ الف) از یک طرف به شدن نسبت به وضع انضمامی و واقعی و تاریخی انقلاب دور است، گویی فاصله‌ای وجود دارد میان جریان فکری انقلاب از تمام مکاتب و اصناف، با وضعیت واقعی انقلاب اسلامی؛ ب) از طرف دیگر بسیار عمل‌زده هستیم و درگیر میدان و عمل به معنای منفی کلمه هستیم. - غالب جریان‌های فکری انقلاب، تلقی‌های بنیادینی دارند که با آنچه در متن سیاست انقلابی جاری است، پیوند ندارد؛ لذا عمل انقلابیِ سیاسی- اجتماعی ما پیوندی با مبنای اندیشه‌ای و نظری ما ربطی ندارد. به عنوان مثال، در دهه 80، یه مسأله اصلی جریان انقلاب، نفی تکنولوژی و بررسی ماهیت نقادانه آن بود و افرادی همچون دکتر داوری و شهید آوینی و دکتر نصیری و ... از چهره‌های مهم آن بودند و در عین حال شعار جمهوری اسلامی، انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست بود. یعنی در عین حال که ما مخالف تکنولوژی هسته‌‌ای و توسعه بودیم اما مسیر انقلاب به سمت آن پیش می‌رفت. به همین دلیل نیز اگر براساس انگاره‌های تئوریک خود بخواهیم به تبعاتش در حوزه سیاست وفادار باشیم، نمی‌توانیم موضع سیاست مثبت و ایجابی در مورد انقلاب اسلامی داشته باشیم بر خلاف نظر رهبری که حرکت انقلاب را رو به رشد می‌داند. - بحران دیگر این است که جریان اندیشه‌ای انقلاب؛ نسل گذشته و امروز، از حیث کارنامه و شیوه زیست خود، بیش از آنکه شبیه اهل اندیشه و نظر باشد، غالباً لایف استایل بروکرات‌ها را داریم؛ کسی که کار فکری می‌کند، اقتضائاتی را درنسبت با کنش‌هایش دارد، حدی از گوشه‌نشینی، حدی از خلوت و ... را باید دارا باشد و بخش عمده‌ای از زندگی‌اش به خواندن، تأمل و تمرکز کردن سپری کند اما امروز وقت عمده ما به جلسه گذاشتن یا پاسخ دادن غیرمتأملانه به مسائل متغیر جریان عمومی کشور همچون فضای مجازی، جهاد تبیین و ... می‌گذرد. به اقتضاء مسائل روز و سازوکار دستگاه‌های بروکراتیک که دائماً باید اسنادی تهیه شود، وقت متفکران می‌گذرد و فارغ از تمحض و تمرکز است. این وضعیت، کمابیش دربارۀ تمام کنشگران فکری انقلاب صدق می‌کند. - در حالی که حجم نیروهای انقلاب رو به افزایش می‌گذرد اما تولیدات فکری تناسبی با این وضعیت ندارد و با تولیدات فاخر اندکی موجه هستیم. این وضعیت به دلیل زیست غیرفکری افراد است و اغلب متفکرین خارج از متن نهاد علم هستند. https://eitaa.com/alimohammadi1389/600
💢خلاصه ارائه خانم خادمی:💢 - یکی از موارد مهم که در حوزه اندیشه‌ورزی در حال وقوع است این است که: اولاً ما نسب عقلانیت با دو رکن دیگر گفتمانی خود یعنی معنویت و عدالت را در یک شناخت جامع و راهبردی به دست پیدا نیاورده‌ایم. ثانیاً علم و فکر ما ترجمه‌ای است و به واسطه فضای آموزشی که در آن تلمذ کرده‌ایم، مبتلا به این امر گشته‌ایم. - در این میان، تحولات سیاسی- اجتماعی نیز ناظر به مفهوم عقلانیت در گفتمان انقلاب اسلامی در حال وقوع است. ما در برهه‌های مختلف زمانی دچار تحولات سیاسی، اجتماعی و تاریخی گوناگون شده‌ایم که در آن عقلانیت خارج از مرزهای گفتمانی تعریف می‌شود. همچنین عدم توجه به معنای عقلانیت در این برهه‌های تاریخی نیز از مسائل مهمی بوده است که در آن عقلانیت در کنار معنویت در ساحت حکمرانی ما قرار نگرفته است. - از مسائل دیگر این است که شبکه عقلانیت در گفتمان انقلاب اسلامی منحصر به افراد مشخصی شده است که در موضوعات مختلف کنار هم جمع شده‌اند. انحصار شبکه عقلانیت در جبهه انقلاب از آسیب‌های مهمی است که نتوانسته ظرفیت‌های مختلف را اضافه کند؛ به‌نحوی‌که شاید اگر کسی از بیرون نگاه کند، حق داشته باشد عنوان مافیای عقلانیت جریان انقلاب را به کار ببرد. ما با مجموعه‌های مشخصی طرف هستیم که همدیگر را می‌شناسیم، با هم دوست هستیم و در جلسه‌های مختلف با یکدیگر در رفت و آمد هستیم. - امروز در فضای عقلانیت، ما در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با رشد فزاینده عقل محافظه‌کار طرف هستیم که طرفدار وضع موجود است و ریشه‌های آن را باید در دهه هفتاد جست و امروز بسیار گسترده شده است. و این عقل در مواردی با عقل انقلابی دچار تزاحم می‌شود. نمودهای عقلانیت محافظه‌کار را در عرصه حکمرانی همچون سیاست خارجه می‌توان مشاهده کرد که با عقلانیت انقلابی تقابلات جدی پیدا می‌کند. این تفکر محافظه‌کار اجازه بازاندیشی در ساختارها را نمی‌دهد. - نکنه دیگر کاربردی نبود عقلانیت در حل مسائل است؛ ما امروز در نقطه‌ای هستیم که عدم حفظ حدود الهی در احکام، افکار و ارزش‌ها را شاهد می‌باشیم. هر سه این‌ها با هم است که چرخه عقلانیت را به حرکت وا می‌دارد و نباید به آن‌ها به‌صورت جداگانه نگریست. - نکته دیگر آن است که عقلانیت در نظام ولایی محقق نشده است و این امر خودش را در دولت‌سازی نشان می‌دهد. ما نمی‌دانیم عقلانیت در نظام ولایی چه شاخص‌هایی دارد و چکونه رقم می‌خورد. - نکته دیگر، خلأ طراحی نظام صحیح حرکت منطقی است که پشتوانه آن یک دستگاه فکری باید باشد. جمهوری اسلامی دستگاه فکری مشخصی ندارد و حوزه‌های مختلف این امر خود را در نظام صحیح منطقی که برامده از تفکر است نشان می‌دهد. - نکتۀ دیگر، عدم درک درست از نظام مسائل انقلاب اسلامی مبتنی بر مکتب توحیدی است. این نظام مسائل باید ثابت باشد و هیچگاه احصاء نشده است. لذا عقلانیت جمهوری اسلامی صرفاً بر حول محور مسأله حجاب و عفاف شکل می‌گیرد؛ فارغ از اینکه آیا این مسأله جزء مسائل انقلاب اسلامی است یا نه؟ - نکته دیگر، کاربرد عقلانیت‌های منفصل از هم به صورت موضوعی است. به نحوی که یک عقلانیت اختصاص به ساحت فرهنگ و عقلانیت، دیگر مختص حوزه اقتصاد و عقلانیت دیگری در حوزه سیاسی و اجتماعی در حال حرکت است. ارتباطی میان این عقلانیت‌ها وجود ندارد و از چالش‌های جدی وضعیتی است که در آن ایستاده‌ایم. - ما باید تغییری در شرایط زیستی نخبگانی ایجاد کرده و اصلاح رویه‌ای در آن و در دو ساحت اجتماعی و سیاسی به وجود بیاوریم. باید ظرفیت‌های عقلانی را به سمت مصلحین اجتماعی پیش ببریم. این اتفاق از طریق اتصال شبکه‌‌ای با بدنه‌ نخبگان به معنای عام آن، اندیشه‌ورزی در ساحت حل مسأله، تمرکززدایی و شکست مافیایی عقلانیت، تمرکز بر کاربردی شدن معنویت در ذیل عقلانیت امکان پذیر است. https://eitaa.com/alimohammadi1389/601
💢خلاصه ارائه محسن دوباشی:💢 - در سطح‌بندی حوزه عقلانیت، بسیار این طیف را نادیده می‌گیریم که عقلانیت ناظر به راهبرد و عقلانیتی که ناظر به عملیات است، هر دو از یک منشأ مبنایی و بنیادی نشأت گرفته و تغذیه می‌شوند. معمولاً وقتی سخن از عقلانیت گفته می‌شود، از حوزه مبانی و بنیادین تا عقلانیت در حوزه عملیات مورد بحث قرار می‌گیرد. این سه گونه، در واقع سه سطح هستند و اگرچه ریشه‌های واحد دارند اما از هم جدا هستند. - ما در حوزه جریان عقلانیت، از حوزۀ عملیات ورود پیدا می‌کنیم و پس از آنکه با سختی در این حوزه مواجه می‌شویم، به سراغ حوزه‌های دیگر رفته و به حرف‌های تلفیقی ناصواب می‌رسیم. ما در بسیاری از مواقع تقریباً و کلی صحبت می‌کنیم و هر چقدر به سمت عقلانیت عملیاتی می‌رویم، باید دقیقاً و جزئی صحبت کنیم. لذاست که امروز عقلانیت جامۀ عمل به خود نمی‌پوشد. - امروز بسیار نیازمند افرادی در شبکه عقلانیت و جریان فکر هستیم که با فهم حوزه عملیات و اندیشه، توان به زمین نشاندن ایده‌ها را داشته باشند. امام خمینی توانست حرف‌های تقریباً و کلی را در قامت جمهوری اسلامی به حرف‌های دقیقا و جزئی برساند. تا وقتی این امر رخ ندهد، کسی مسئولیت حرف‌های خود را عهده‌دار نمی‌شود. - موضوع پیشرفت که در ستاد جامعه پیشرفت منطقه‌ای دغدغه امروز ماست، حضرت آقا آن را کارویژه خود می‌داند. موضوع و سویه پیشرفت در بسیاری از حرف‌ها باید وجهه عملیاتی پیدا کند و این کارویژه تیم ما در ستاد پیشرفت است. از فعالیت‌های ذیل آن، نوآوری اجتماعی است که طبق فرمایشات رهبری، دو گام سبک زندگی و حکمرانی باید متحول شود و این امر از طریق نوآوری ممکن خواهد بود. ما نباید مدیریت وضع موجود کنیم بلکه باید به سمت تحول و نوآوری در لایه سبک زندگی (مردم) و حکمرانی (حاکمیت) پیش رویم و این نوآوری را در الگوهای موفق مردمی (پروژه اتم) بروز دهیم. https://eitaa.com/alimohammadi1389/602
💢خلاصه ارائه حجت‌الاسلام صادق حیدری:💢 - مسأله گسست میان نظر و عمل است. مرحوم علامه سیدمنیرالدین حسینی این خلأ را از سال 1362 تشخیص داده بود. ما عقلانیتمان در ریشه خود به منطق‌ها و روش‌ها بر می‌گردد. منطقی که با تکیه به آن معارف دینی فهم می‌شود، منطق صوری است که کاری به عینیت در معنای امروزش ندارد؛ اگرچه در زمان خود عینیت را اداره می‌کرده است اما عینیت پیچیده امروز را امری جزئی می‌داند. در حوزه عمل نیز به منطق سیستمی و مجموعه‌نگری تکیه داریم. - از نظر سیدمنیرالدین، انقلاب اگر بخواهد حرکت متناسب و هماهنگی داشته باشد، باید نسبت میان این دو منطق را مشخص و تمام کند، در غیراین‌صورت با این چالش‌ها و دو قطبی‌ در تصمیم‌ها همواره روبه‌رو هستیم. اساساً تمام تمرکز سیدمنیرالدین، در نسبت تفکر صوری و سیستمی؛ منطق نظر و عمل این است که چطور این دو با هم هماهنگ می‌شوند. ایشان به این نتیجه می‌رسند که باید مبنای سومی ایجاد شود که این دو را هماهنگ کند و یکی دیگری را هضم نکند. مبنای واحدی باید باشد که تعریف این دو را تغییر داده و به نفع مبنای سوم پیش برد. در واقع علت ریشه‌ایِ ناهنجاریِ گسست میان نظر و عمل، ناهماهنگی و چالش میان منطق اعتقادگرای غیرکاربردی حوزه با منطق کاربردی غیراعتقادگرای دانشگاه است. حرکت عظیم حضرت امام، سفارش منطق جدید می‌دهد. وحدت حوزه و دانشگاه در هماهنگی میان این منطق‌ها ایجاد می‌شود. - از سال 1362ر تا 1370 تمرکز ایشان بر این امر بود و بعد بر اساس این منطق عام، سه منطق خاص را نیز تولید می‌کند؛ الف) منطق حجیت که می‌خواهد استفاده از منایع دینی را به صورتی رقم بزند که نظام خطابات شارع استنباط شود تا بتواند پیش‌فرض تغییر عینیت قرار گیرد و پایگاهی برای تحول در مفاهیم ‌باشد؛ ب) منطق معادله که راهبردی متدولوژیک بین منطق حوزه و دانشگاه ذیل آن رقم می‌خورد؛ در «آن‌گاه‌ها» که واسطه تغییر در عینیت هستند نیز باید تغییر ایجاد شود. زیرا «آن‌گاه‌های» موجود در علوم کاربردی مدرن، از نظامات خطاب ما پیش‌فرض نمی‌پذیرد؛ بلکه خود نظام خطابات را مادی تعریف می‌کند. بنابراین در نفس معادله و عدد باید دست برد تا بتوان کمی‌سازی را محقق کرد. https://eitaa.com/alimohammadi1389/603
💢خلاصه ارائه دکتر اصغر عیوضی:💢 - تا وقتی که ما یک جبهه اصلی ایجاد تغییر نیستیم، مسائلمان معلوم نیست چه مقدار واقعی باشد. تا وقتی چنین تعاملی در میان نباشد و اصلاً مسائل فیمابین جریان‌ها معلوم نیست حل شود. ما وقتی جبهه نباشیم، مسائلمان معلوم نیست که مسأله انقلاب اسلامی باشد. - در ایتان، ما سعی کردیم جزئی از جریان تغییر باشیم و جای خودرا پیدا کنیم. آن نیروهایی که می‌خواهند جامعه را در جهت پیشرفت انقلابی حرکت دهند، در پیوستار و تعاملی با هم این امر را پیش می‌برند و وقتی این پیوستگی وجود نداشته باشد، حتی اگر قطب‌هایی در حوزه‌های اندیشه‌ای داشته باشیم نمی‌توانیم مسائل را حل کنند و همچون بئر معطله در گوشه‌ای خواهند ماند که نمی‌تواند جریان ایجاد کند و اثرآفرین باشد. - ما امروز از نظر سیاسی می‌بینیم که هیچ نهاد سیاسی غیرمنحرف در دنیا تأسیس نشده است. ما تلاش زیادی کردیم که جهتی از پیشرفت را محقق کنیم اما تزاحماتی که میان خرده جریانات پیش می‌آید، نیز خود به انحراف نهادها می‌انجامند. تعامل باید بر مبنای رحماء بینهم باشد نه اشداء علی الکفار. آن اراده انقلابی که می‌خواهد مسائل را به سمت انقلاب اسلامی حرکت دهد، دچار ضعف است. لذا مسائلش روی زمین باقی می‌ماند. - پدیده‌های دیگری در این میان ممکن است بروز کرد: الف) دچار توهم شدن در فهم مسائل؛ ب) به پاسخ صحیح مسائل نرسیدن. تا ما افرادی هستیم که نتوانستیم در جریان تغییرات نقش پیدا کنیم، حتی اگر بتوانیم مسائل را شناسایی کنیم، چون در این مسیر حرکت نکرده‌ایم، فهم‌مان نیز دچار اعوجاج است. جامعه‌ای که با آن همراه نباشیم، طبیعتاً نمی‌توان در آن تفغییر نیز ایجاد کرد. - ما با این امر سازگار نیستیم که با افول غرب جایگزین غرب شویم. بخشی از اشکالات، ناظر به بزرگان جریان عقلانیت است. https://eitaa.com/alimohammadi1389/604
💢خلاصه ارائه خانم تاجیک:💢 - ما مشکلات را می‌شناسیم اما آن چیزی که مهم است و وجه عقلانیت را پررنگ می‌کند این است که صورت‌بندی مشخصی از منظر فکری و تاریخی از این بحث ارائه دهیم. این صورت‌بندی بسیار مهم‌تر از پاسخ به مسأله است. جریان‌های فکری، یا به سنت فکری خود انحصاری دارند و صرفاً یک رویکرد کلامی را پیش می‌گیرند و پاسخ‌های گذشته را به امروز بار می‌کنند. یا مورد علاقه مدیران سیاست‌گذار هستند و سعی نکرده‌اند که با صورت‌بندی مسأله و وضعیت تاریخی پیش روند. لذا جامعه‌شناسان صرفاً نمی‌توانند این امر را اجتهاد کنند. این به بحث روایت برمی‌گردد. ما مشکل جدی‌ای که در این عرصه داریم، فقدان روایت دقیق و صحیح از مشکل است. - وجوه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وجوهی درهم‌آمیخته هستند؛ لذا هر تصمیم اقتصادی یک تصمیم فرهنگی است. پیوست فرهنگی صرفاً ایجاد مسجد و نمازخانه در نهادهای اقتصادی و سیاسی نیست، بلکه پیوست فرهنگی از همان ابتدای طرح‌ریزی‌ها اقتصادی سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد. - تا وقتی که دیدگاه عقل بر بدن را داشته باشیم، و روایت قشر سفید و سیاه و خاکستری را مدنظر قرار دهیم، نمی‌توانیم صورت‌بندی مسأله را محقق کنیم. همه این بحث‌ها در نهادهای فکری یک وجه مهم دارد که اقتصاد سیاسی است. زمانی که نهادهای فکری فرهنگی بودجه را از نفتا می‌گیرند، تلاشی نمی‌کنند برای فهم مسأله. این دغدغه در سازمان‌ها، نهادها و جریان‌ها امروز وجود ندارد. این سازمان‌های دولتی به دنبال روایت درست نیستند چراکه احساس نیاز نمی‌کنند و صرفاً به دنبال تهیه گزارش‌هایی هستند که به بالادستی‌ها ارائه دهند و اثر فعالیت‌هایخ ود را مورد ارزیابی قرار نمی‌دهند. - انقلاب پیش از آن که یک مفهوم و ارزش باشد، یک تحول و گشایش است که زمینه تغییر نفوس و حاکمیت را ایجاد کند. پشتِ درهای بسته اتفاقی رخ نمی‌دهد و مردم مسئولیتی را قبول نمی‌کنند اما اگر به عرصه عمومی بیاید، مردم نیز کنشگر می‌شوند و مسئولیت قبول می‌کنند. در مرکز بررسی معاونت راهبردی سازمان تبلیغات به دنبال این امر هستیم. https://eitaa.com/alimohammadi1389/605
💢خلاصه ارائه آقای پورکیانی:💢 - تجربه ما در پیوند اهالی نظر و فعالین میدانی و اجتماعی، منجر به خلق تئوری‌هایی شده است که دائماً تکرار می‌شود. به نظر می‌رسد کار اول این است که این نظرها را نقد کرد. در این میان جریان‌هایی وجود دارند که باید مورد نقد قرار گیرند. - برخی قائل هستند که اساساً قرار نیست علوم انسانی و بحث‌های نظری به کار میدان بیاید. نأملات نظری، خودش کاری است در اعداد کارهایی که تأثیر دارند؛ همچون هنر، صنعت و سیاست. مهم‌ترین کارویژه علم نیز معنابخشی است. این جهان که به واسطه کمرنگ شدن دین یا فلسفه و هر نوع سرچشمه معنا در جهان سنت،تکنیکالی شده است، کار علوم انسانی این است که جهان را سرریز از معنا می‌کند. لذا علوم انسانی قرار نیست به خدمت سیاست‌گزاران بیاید. از این جهت مسأله منحل می‌کنند. جریان دیگر این است که ارتباط مستقیم را کنار گذاشته است اما اصل ارتباط را کنار نگذاشته است بلکه به دنبال گفتمان‌سازی است و قالب‌هایی از قبیل جلسات نقد، دوره برگزار کردن و ... را اجرا می‌کند و اغلب وجه رسانه‌ای را جدی می گیرد، و در نهایت با اهل عمل ارتباط برقرار کرده و تأثیری می‌گذارد. برخی دخالت می‌کنند در عمل، ولی مدلش مدل شورای نگهبانی است و امروز هیات‌های اندیشه‌ورز اینچنین هستند. یک سطح نیز جریانی هستند که قائل است هم باید کار نظری کرد و هم کار عملی. لکن این بیش‌تر ناظر به شخصیت افراد است نه ساختارها. - اما هیچ کدام پاسخ به مسأله نیست. به نظر می‌رسد مشکل زبان اهل نظر و طلب اهل عمل است . - کسانی که کار نظری می‌کنند اغلب در سطح انتزاع مانده‌اند و علت آن درکی است که از علم دارند و به دنبال اثبات اصول محقق نشده حق هستند. در حالی که کارکرد اصلی علوم انسانی روایت حقیقتی است که محقق می‌شود یا می‌خواهد محقق شود. نه اینکه صرفاً توصیه به تحقق آن شود. باید زبانی برای تحقق آن پیدا کرد که شور و گرما داشته باشد. معنای عقلانیت در این معنا تأویل نظری تجربه است. - از زاویه اهل عمل، چالشی که وجود دارد این است که هیچ مسأله‌ای وجود ندارد که اهل عمل برای حل آن به اهل نظر رجوع کنند. در حالی که کار اصلی نظریه‌پردازان این است که عواقب پاسخ خود را در بیاورند. مراجعه اگر صورت می‌گیرد باید به این نحو باشد نه صرفاً در حد مشاوره. از این طریق باید با اهل عمل تعامل کرد. https://eitaa.com/alimohammadi1389/606
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام مجتبی عرب:💢 - نسل اساتید فکری جبهه انقلاب، دوره خود را به اتمام رسیده‌اند و باید فکری کرد که بدنه جایگزینی بیاید و این خلأ را پر کرد و حرف جدیدی را ارائه کرد. ما در نقطه عدم زایش فکری در جبهه انقلاب هستیم و موقف رهبری نیز از اندیشه‌ورزی و حرف‌های رو به جلو عبور کرده است و در موقف صرفاً رهبری است و نه ارائه حرف نو و جدید. - امروز فاصله جبهه انقلاب و پیشتازان انقلابی با رهبری زیاد شده است و حتی در جهاد تبیین نیز حرف‌های رهبری را قبول ندارند و در بهترین حالت تعبداً می‌پذیرند. این امر خود سبب به بن‌بست رسیدن در این حوزه شده است و دست یافتن به دولت سبب شده است بسیاری به سمت مسئولیت‌های دولتی و اجرایی روند و این عرصه بیش از پیش خالی بماند. - ما با صحنه‌ای مواجه هستیم با درونی تهی و فاصله‌ای شگرف. در این صحنه قوت‌ها و عدم‌اتصال‌های مهمی توأمان وجود دارد. در این صحنه، آثار و لوازمی وجود دارد که باید پیرامون آن صحبت کرد از قبیل دولت گذشته، غلبه رویکرد امنیتی و سیاسی بر فرهنگی و ... . ما در نقطه‌ای هستیم که باید آسیب فکر نداشتن را جدی گرفت. - تمسک به عناوین مانند نوآوری اجتماعی، گفتمان‌سازی و ... نیز نمی‌تواند ما را از این بست خارج کند چراکه در پشت صحنه عقلانیتی وجود ندارد که اتصال به بدنه داشته باشد. ما در موقفی هستیم که با دو جریان مواجهیم: الف) انا لمدرکون؛ ب) ایمان به راه و نه آنچه دقیقاً قرار است رخ دهد. - مسأله ایجاد روایتی نو و فهماندن آن به جامعه و جبهه انقلاب است. ما جریانی نداریم که زایش فکری کند و حتی گذشته ما را روایت کند. اگر بتوان زاویه نگاه جامعه را عوض کرد و ان را به سمت حرکت معجزه‌گونه انقلاب متوجه کرد از اهمیت زیادی برخوردار است. - امروز از گعده‌های روشنفکرمآبانه ما، عایدی نصیب جامعه نمی‌شود و تأثیری نخواهد گذاشت. چراکه در غارهای خود در حال صحبت و گفت‌وگو هستیم و نهایتاً رنگ‌هایی به کارهای گذشته خود می‌زنیم. https://eitaa.com/alimohammadi1389/607
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام محمدرسول علی‌بابایی:💢 - ورود غالب افرادی که نقادانه بحث می‌کنند، چالش‌ها را مورد نظر قرار می‌دهند و به تعاریف کم‌تر می‌پردازند. به عنوان مثال میان فکر و علم تفاوت‌هایی وجود دارد. لذا ما چالش‌های عرصه‌ای را بیان می‌کنیم که تفاهمی در باره آن نداریم. هنچنین ما با رویکرد مسأله محوری به ماجرا می‌نگریم و به طرح کلان منسجم دست پیدا نمی‌کنیم. ما ممکن است یکی از مشکلات حوزه فکر را حل کنیم اما مشکلات را به‌صورت متقارن مورد توجه قرار نمی‌دهیم. - ما نیازمند طرحی برای تفکر هستیم و امروز دچار فقدان آن هستیم. ما در طول تاریخ مواجهیم که همواره زبان هایی بوده اند که به وضع موجود خود معترض بوده اند اما به طرح جامعی نرسیده اند. امروز مهم ترین چالش ما فقدان طرح است. گویی اصلا ساختمان و طرحی نیست که رویکردها و مسائل بر آن بار شود. - در این میان 4 پیشنهاد و رکن را می‌توان برای دستیابی به این طرح ذکرد: الف) لزوم مکتوب‌سازی حرف‌های شفاهی در حوزه فکر که در افواه رجال مانده است و به دست دیگران نمی‌رسد. ما دچار کمبود متن مکتوب خوب هستیم. ما نیازمند نهضتی برای نوشتن هستیم؛ ب) ما نیازمند توزیع چرخه‌ای میان محتواهای مکتوب هستیم. امروز با وجود ابزارهای رسانه ای بسیار هنوز ما گویی در زمان های گذشته سیر می‌کنیم که از ایده‌های همدیگر خبر نداریم. ما از ایده‌های رقیب یکدیگر خبر نداریم و حرف‌ها به سمع و نظر یکدیگر نمی‌رسد؛ ج) سومین رکن یک طرح برای فکر، ایجاد میدان تضارب آراء است و اگر از این مؤلفه غفلت کنیم، نه زایش خواهیم داشت و نه طرح. تضارب با گفت‌وگو و هم‌اندیشی متفاوت است؛ د) چالش میدان عمل و نظر نیازمند میدانی برای تست آراء افراد داریم. اگر نتوانیم فکر را در میدان نمونه‌سازی جلو ببریم، این طرح به بلوغ نمی‌رسد. https://eitaa.com/alimohammadi1389/608
💢خلاصه ارائه آقای حسن‌زاده:💢 - سرگردانی جبهه انقلابی بالاخص جبهه فکری: در انواع و اقسام این سرگردانی می‌توان به یک ریشه راهبردی اشاره کرد که عبارت است از نوع مواجهه ای که ما با شخص حضرت آقای خامنه‌ای داشته ایم. تلقی ما از رهبری با وجود تمام فرهیختگی و مجاهدت‌ها، پدیده‌ای را رونمایی کرده‌ است که ریشه این سرگردانی است. در این تلقی، این شخصیت تبدیل شده است به کسی که فرمان‌های متعددی را در مقام فرماندهی صادر کرده‌اند از جمله جهاد تبیین و اینکه هر کسی هرجا هست آنجا را مرکز عالم بداند. از جبهه نافرهیخته انقلابی که فرمان‌های متعددی را دریافت می‌کند، جز سرگردانی نمی‌توان انتظار داشت. - کار اول این جمع و جبهه فکری، مباحثه با رهبری است؛ از مهم‌ترین کارهایی که به عنوان کمک می‌توان به رهبری ارائه داد، یاری رساندن به ولی از منظر اندیشه است. به این معنا که، بر اساس فهرست مطلوبیت‌های رهبری، آن را به ایشان ارائه داده و از ایشان بخواهیم از آن‌ها جمله ساخته و آن‌ها به هم ربط دهند تا یک تصویر سازگار هم‌بند به دست آید. چنانکه خود ایشان فتح الفتوح انقلاب را نخبگانی می‌دانند که برای آبنده تصویرسازی می‌کنند. - ما نیازمند تصویرسازی برای آینده هستیم. اگرچه ما با مطلوبیت‌های متفاوت مواجه هستیم که یکی بر دیگری ارجحیت پیدا می‌کند. امروز بسیاری از مسائلی که با آن‌ها روبه رو هستیم نشأت گرفته از حل مسائل دیگر است و ناظر به نگاه‌های جزئی و بخشی و سازگار ندیدن است. آن موقعی که می‌خواهیم تصویر کنیم و آن را به امروز بکشانیم در این جهت اهمیت دارد که سندها و سیاست‌ها را مورد چالش قرار می‌دهد. - ما چه تصویری داریم و اصول قانون اساسی و مقدمه آن کجاست، مطلوبیت‌ها از نظر رهبری کجاست و ... پس از این، این جامعه نخبگانی که از آن انتظار جمع مسائل مختلف را می‌توان داشت اما مردم یک فرمان مصرح برای امروز و آینده نزدیک می‌خواهند که آن را ندارند. ما باید به رهبر ی کمک کنیم برای بیان این امر از زبان رهبری برای مردم. محوری که قابلیت این را داشته باشد که به واسطه ملموس و جذاب بودن بتواند مردم را تکان دهد؛ به عنوان مثال رهبری بگوید کاری کند در جام جهانی اتفاق بزرگی بیافتد؛ این نحو از سخن گفتن تأثیر بسیار بیش‌تری در میان مردم دارد. ملموس بودن را خود رهبری مورد تأکید به حلقه‌های میانی قرار می‌دهند. ما باید پیشنهادهایی به رهبری داشته باشیم که منجر به قیام مردم شود. - برای اینکه بتوان مردم را به قیام وا داشت و انقلاب را دوباره زنده کرد، باید بتوان اندیشه‌ها و زیرساخت‌های انقلاب را مجدد احیا کرد. یکی از عناصر کلیدی گفتمان اسلام ناب ساز، قرآن است که ما با آن نامأنوس هستیم. در این میان اشکال از گیرنده نیست، اشکال از فقدان یک طرحی است که آن را محقق کند. - ما نیازمند یک تصویر از آینده تا اکنون هستیم و حرفی که با مردم ارتباط برقرار کند که منجر به میلیون‌ها خرده کار مردمی شود. https://eitaa.com/alimohammadi1389/609
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام سید مصطفی مدرس مصلی:💢 - ما زاویه دید درستی نسبت به بیانات رهبری نداریم و باید زاویه دید خود را تغییر دهیم. از زاویه دید من، روایت مسأله ناظر به استعاره از نماز در سفر است. یک شخصی است که شغلش سفر کردن است و شخص دیگری است که شغلش در سفر است و به خاطر شغلش مسافرت می‌کند. حال در نسبت با ما، افرادی هستند که شغلشان انقلاب است و در شغلشان تمام وجوه انقلاب وجود دارد و می‌بایست تمام این امور را راهبری کنند و در چارچوب ارزش‌ها پیش ببرند. برخی دیگر نیز شغلشان در انقلاب است. - ما در وضعیتی هستیم که روایت درستی از انقلاب نداریم؛ ما حتی اگر شغلمان تمام انقلاب است، باید بدانیم که کدام انقلاب را مد نظر قرار داده‌ایم و چه روایتی از آن داریم. ما باید بدانیم وقتی از انقلاب سخن می‌گوییم از انقلابی سخن می‌گوییم که خارج از نظم و قواعد جاری جهانی رقم خورده است. رهبری در این جایگاه قرار دارند و هدف‌گذاری را چالش با نظام سلطه قرار می‌دهند و در این نسبت به دنبال ساخت الگوی ایران اسلامی قرار می‌دهند و آن را در حالت شکوفاییش تمدن نوین اسلامی می‌دانند. - طبیعتاً هر تمدنی ناظر به عقلانیتی است و لایه‌ها و سطوح عقلانیت مختلفی برای آن وجود دارد و الزامات بسیاری در آن وجود دارد. رهبری چهار عرصه را مد نظر قرار می‌دهد: معنویت، فکر، علم و سبک زندگی. ایشان در این میان، فکر را از علم نیز با اهمیت‌تر می‌دانند. از سال 79 تا 89، رهبری مجدد به فکر اشاره می‌کنند و آن را چیزی غیز از جنبش نرم‌افزاری می‌دانند. - در مدیریت راهبردی رهبری در دهه نود نیز این امر مشهود است که بروید فکری کنید برای فکر ... توقع رهبری این است که تمام پاره‌های انقلاب باید فکورانه اداره شود و از عقلانیت راقی، غنی و متعالی برخوردار شود. در این میان ایشان معماری نهاد فکر را مورد توجه قرار می‌دهند و میان فکر و علم تفکیک قائل می‌شوند. - آن انقلابی که ناگهان ایجاد شد، با یک شعوری رقم خورد که از جنس علوم و دانش‌ها نبوده است. ما همین جنس شعور و هویت فکری را برای پیش بردن انقلاب نیازمندیم. لذا همان حادثه که در صدر انقلاب رخ داد مجدد باید به وقوع بیانجامد و بازسازی شود و این نیازمند این است که کسانی شغلشان انقلاب باشد. https://eitaa.com/alimohammadi1389/610
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام تجریشی:💢 - مشکل اساسی در مسأله عقلانیت و گسترش تفکر در جبهه انقلاب، این تصور ناخودآگاه است که یک عده‌ای اندیشمند و اندیشه‌ورز هستند و شأن فکر کردن دارند و عده دیگری هستند که فعالین نهضت هستند که مشغول حرکت و قیام هستند؛ این تصورِ ناصوابی است. اساساً تفکر، فرع بر قیام است. ابتدا باید حرکتی ایجاد شود تا تفکر رقم بخورد. - حرکت نیز هم برای زمینه‌سازی توحید و نفی طاغوت (ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت) است و هم اینکه اساساً کار رسول نیز «لیثیروا لهم دفائن العقول» است، چه رسولی؟ رسولی که «عزیزٌ علیه ما عنتم» است و «حریص علیکم» است، و خودش در نقطه اوج عقلانیت است و می‌تواند مردم را به این عقلانیت دعوت می‌کند. - مشکل ما جایی است که عقلانیت رو نتوانسته‌ایم کاربردی کنیم. هر زمانی‌که توانستیم عقلانیت را کاربردی کنیم و مسأله زمانه را با عقلانیت پیش برده و حل کنیم، موفق بوده‌ایم. - براین‌اساس باید قوه عاقله، خودش در میدان حضور کامل داشته باشد و با حضور و با عقلانیتش حرکت خلق کند؛ همچون فرمانده‌ای که می‌رود و به سربازانش می‌گوید بیایید. - باید از ساختارسازی‌های افراطی پرهیز کنیم. - اندیشمندان و قوه عاقله باید رشد کنند و حتی پیشران واحد داشته باشیم. - از برخی معصیت‌ها و زدن‌های همدیگر بپرهیزیم - مسائل پیچیده شده است و ما باید بتوانیم دو قدم جلوتر باشیم لکن امروز در این زمینه عقب هستیم. https://eitaa.com/alimohammadi1389/611