eitaa logo
دلنوشته ها و تکنیک های یک معلم روحانی
475 دنبال‌کننده
884 عکس
1.3هزار ویدیو
26 فایل
دو کلام حرف دوستانه وقتی تصمیم میگیری وارد کانال یا گروهی بشی از خودت بپرس: قراره اینجا من چه مهارتی کسب کنم؟ قراره چی به من اضافه بشه؟ من اینجا: ۱- مهارت #آموزش_نقاشی ۲- با #خاطرات و #دلنوشته هام و نکات ناب مدرسه، مهارت تجربه رو میزارم اومدی خوشحال شدم
مشاهده در ایتا
دانلود
💥لطفا متن مطالعه بفرمائید💥 سال ۸۴ بود زمستان و سرمای شدید فیروزآباد، برای خرید کاپشن به پاساژ پوشاک فروشی جلوی مسجد ابوالفضل (ع) رفتم. مغازه ها را گشتیم تا رسیدیم به مغازه آقا سیدی که شبهای هیئت او را در مسجد ابوالفضل میدیدیم و اتفاقا در خیابان نظامی که ما خانه اجاره کردیم، زندگی میکند، مغازه های دیگر خلوت بودند ولی مغازه سید با وجود کوچکی اش رونق بیشتری داشت. بسیار خوشحال شدیم و ازش کاپشن خریدیم. چند وقت دیگر برای خرید لباس رفقا ، باز به همان پاساژ رفتیم و دوباره سر سید رو شلوغتر دیدیم، فلذا به مغازه های دیگر هم سری زدیم، قیمت ها را پرسیدیم و بعد سراغ سید رفتیم، سید با لبخندی ملیح مثل همیشه ما را به آغوش کشید و خوش و بش کرد. از قیمت لباسها که پرسیدیم بعضا ارزانتر از مغازه های دیگر نبود، جای مغازه اش هم وسط پاساژ بود. خلاصه سوالی ذهنم را مشغول کرد، چرا بین مغازه هایی که سید ارزانتر از آنها نمی فروشد و بعضی اجناسش خرید تازه دارد، گرانتر هم هست ، ولی چرا رونق سید بیشتر است؟ دل به دریا زدم و ازش پرسیدم و گفتم: شما ارزانتر نمیدهید و بعضی اجناس گرانتر هم میدهید مثل همین لباسی که اون مشتری قبلی خرید، چون از مغازه روبرو ما قیمت گرفته ایم. پس چرا رونق شما بیشتر است؟ سید لبخندی زد و گفت: یه دلیل خاص داره گفتم: حتما بخاطر اخلاقتونه گفت: اونها هم اخلاق و برخوردشون خوبه، یه دلیل خیلی مهم داره بعد گفت: من خمس مالم را سر وقت میدهم و خدا هم به من لطف ویژه ای دارد. کاسب اگر خدایی باشه ، رونقش هم با خداست، او رمز موفقیت رو شناخته بود و دستش رو تو دستای خدا گذاشته بود و خدا هم از طریق پیغمبرش بهش پیغام داده بود "اَلکاسِبُ حَبیبُ اللّه" یعنی کاسب با انصاف و با معرفت تو عشق منی آری اون سید بزرگوار آقای سید محسن پورپرویزی امیرسالاری بود. بعدها سید خانه اش در خیابان نظامی را فروخت تا همسایه مسجد حضرت ابوالفضل باشد. خدا او را مستدام بدارد... علیرضا آهنین جان خاطرات دانشجویی فیروزآباد ـــ ۱۳۸۴ صفحه شخصی اینستاگرام https://www.instagram.com/alirezaahaninjan صفحه شخص هورسا https://www.hoorsa.com/alirezaahaninjan
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیست و یکم و شب حضرت علیه السلام در هنگام قرائت این بچه های شلوغ رو اعصاب مردم بودند، بفکر رفتم یه راهی پیدا کنم تا بچه ها را از نگاه اخموی آقایون و خانم ها نجات بدم این راه رو به ذهنم انداخت تا (ص) رو در قالب با های تکرار کنیم. : اَلصّدقُ یُنجی : مایه نجات است : جیک و جیک و جیک الصدق ینجی من راست میگم همیشه دروغ سرم نمیشه بچه ها خیلی کیف کردند و یه هم یاد گرفتند. بعد هم ازشون گرفتم و دیدم که بلد شده اند آب نبات گیرشون اومد😊
جلسات با برکت چهارسال قبل ، وقتی برای اولین بار در ماه مبارک رمضان در روستای طبل شهرستان قشم وارد شده بودم، رفیقی بنام صیّاد تهمتن که اهل فسا بود و باصفا مرا با خانه حاج توفیق محبّتی آشنا کرد، افرادی در سنین مختلف دور هم نشسته بودند و بترتیب ورقی از قرآن میخواندند. بعضی در قرائت ضعیف تر و بعضی بسیار خوب بودند. قاریان بسیار دلسوزانه و صبورانه راهنمای ضعیف تر ها بودند. با خودم گفتم کاش این روش قرائت در حسینیه های ما هم مرسوم میشد.چرا که در حسینیه های ما یک یا چند قاری از پشت میکروفن میخوانند و بقیه یا حرف میزنند یا برای خودشان میخوانند و اینطور میشود که خیلی از خانمها و آقایانی که شاید چهل سال کمتر یا بیشتر در این مجالس نشسته اند در یادگرفتن قرآنشان تاثیری نکرده است. بعد از ماه مبارک رمضان هر شب دوشنبه و شب جمعه همین جمع دور هم جمع میشوند و دو جزء قرآن میخوانند و مثل بعضی دیگر قرآن را نمیبوسند و در تاقچه قرار نمیدهند تا رمضان دیگر. امروز آن کودکان و نوجوانانی که در قرائت ضعیف تر بودند دیگر مُلّای قرآن شده اند. پارسال رمضان که رفتم مولوی عبدالمهیم از سرباز سیستان و بلوچستان هم آمده بود، او حافظ قرآن است و شاعر و برای اقامه نماز تراویح به مساجد اهل سنت می رود. امسال هم تشریف آوردند و من خاطرات شعر سال قبل را برایشان زنده کردم و ایشان هم شعری در وصف آن مجمع قرآنی فی البداهه سرودند. اینجا طبل است و مردم تا سحر بیدارند، رفت آمد میکنند، در جلسات قرآن مساجد و خانه ها شرکت میکنند ، دید و بازدید و صله رحم دارند. من هم بعد از قرائت قرآن کریم در مسجد حضرت فاطمه الزهرا (س) در جمع شیعیان پاک و مومن ، همراه با قاریان مسجدمان حسین آقا و هومن حبش زاده و عباس یزدانمهر راهی خانه آقای حاج توفیق محبتی و جمع برادران اهل سنت مان میشویم تا مثل این چهارسال با هم قرائت قرآن داشته باشیم. برخی افراد این جمع را با ذکر اسامی ثبت میکنم تا به یادگار بماند: حاج توفیق محبتی، حاج محمد شریف ایرانی ، حاج عباس، یونس و محمد ایرانی ، محمد رشاد و عبدالمعزّ فرزندان توفیق، احمد و اسماعیل(دامادهای توفیق)، محمدرشاد ، حاج محمد امین فروزان ، محمد حیّ ، حاج ملا حسن (امام جمعه اهل سنت روستای هفترنگو) حاج محمد ، محمد محمدی، حاج صالح در پایان هر ختم قرآن، سوره توحید به هرکس افتاد او در مجلس بعد به میمنت شیرینی خواهد داد و امشب به نام آقای محمدمحمدی نوه دختری آقای فروزان افتاد. در تصاویر عکسها را میبینید و آخرین عکس ، تصویری از شعر آقای حافظ عبدالمهیم است. علیرضا آهنین جان ۲/خرداد/۱۳۹۸
مسابقات باحال فوتبال دستی لحظاتی با صفا و با نشاط با نوجوانان فعال و پویای مسجدحضرت فاطمه الزهرا (س) روستای طبل هرچند من امتیاز قابل توجهی نداشتم ولی همین گرفتن انرژی و نشاط از مسابقه دادن با نوجوانان برای من خیلی شیرین بود. مسابقه در چند روز برگزار شد و تصاویر یکی از روزها رو با هم نظاره گر هستیم. هومن حبشی زاده، محمد یزدانمهر، امیرحسین توکلی