💥لطفا متن مطالعه بفرمائید💥
سال ۸۴ بود
زمستان و سرمای شدید فیروزآباد، برای خرید کاپشن به پاساژ پوشاک فروشی جلوی مسجد ابوالفضل (ع) رفتم. مغازه ها را گشتیم تا رسیدیم به مغازه آقا سیدی که شبهای هیئت او را در مسجد ابوالفضل میدیدیم و اتفاقا در خیابان نظامی که ما خانه اجاره کردیم، زندگی میکند، مغازه های دیگر خلوت بودند ولی مغازه سید با وجود کوچکی اش رونق بیشتری داشت.
بسیار خوشحال شدیم و ازش کاپشن خریدیم.
چند وقت دیگر برای خرید لباس رفقا ، باز به همان پاساژ رفتیم و دوباره سر سید رو شلوغتر دیدیم، فلذا به مغازه های دیگر هم سری زدیم، قیمت ها را پرسیدیم و بعد سراغ سید رفتیم، سید با لبخندی ملیح مثل همیشه ما را به آغوش کشید و خوش و بش کرد.
از قیمت لباسها که پرسیدیم بعضا ارزانتر از مغازه های دیگر نبود، جای مغازه اش هم وسط پاساژ بود.
خلاصه سوالی ذهنم را مشغول کرد، چرا بین مغازه هایی که سید ارزانتر از آنها نمی فروشد و بعضی اجناسش خرید تازه دارد، گرانتر هم هست ، ولی چرا رونق سید بیشتر است؟
دل به دریا زدم و ازش پرسیدم و گفتم: شما ارزانتر نمیدهید و بعضی اجناس گرانتر هم میدهید مثل همین لباسی که اون مشتری قبلی خرید، چون از مغازه روبرو ما قیمت گرفته ایم. پس چرا رونق شما بیشتر است؟
سید لبخندی زد و گفت: یه دلیل خاص داره
گفتم: حتما بخاطر اخلاقتونه
گفت: اونها هم اخلاق و برخوردشون خوبه، یه دلیل خیلی مهم داره
بعد گفت: من خمس مالم را سر وقت میدهم و خدا هم به من لطف ویژه ای دارد.
کاسب اگر خدایی باشه ، رونقش هم با خداست، او رمز موفقیت رو شناخته بود و دستش رو تو دستای خدا گذاشته بود و خدا هم از طریق پیغمبرش بهش پیغام داده بود "اَلکاسِبُ حَبیبُ اللّه" یعنی کاسب با انصاف و با معرفت تو عشق منی
آری اون سید بزرگوار آقای سید محسن پورپرویزی امیرسالاری بود.
بعدها سید خانه اش در خیابان نظامی را فروخت تا همسایه مسجد حضرت ابوالفضل باشد. خدا او را
مستدام بدارد...
علیرضا آهنین جان
خاطرات دانشجویی
فیروزآباد ـــ ۱۳۸۴
صفحه شخصی اینستاگرام
https://www.instagram.com/alirezaahaninjan
صفحه شخص هورسا
https://www.hoorsa.com/alirezaahaninjan
#خاطره
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_قدر بیست و یکم و شب #شهادت حضرت #علی علیه السلام
در هنگام قرائت #دعای_جوشن_کبیر
این بچه های شلوغ رو اعصاب مردم بودند، بفکر رفتم یه راهی پیدا کنم تا بچه ها را از نگاه اخموی آقایون و خانم ها نجات بدم
این راه رو #خدا به ذهنم انداخت تا
#روایت #پیغمبر_اکرم (ص) رو در قالب #شعر با #بچه های #مسجدمون تکرار کنیم.
#روایت : اَلصّدقُ یُنجی
#ترجمه: #راستگویی مایه نجات است
#شعر:
جیک و جیک و جیک
الصدق ینجی
من راست میگم همیشه
دروغ سرم نمیشه
بچه ها خیلی کیف کردند و یه #حدیث هم یاد گرفتند.
بعد هم ازشون #امتحان گرفتم و دیدم که بلد شده اند آب نبات #جایزه گیرشون اومد😊
جلسات با برکت
چهارسال قبل ، وقتی برای اولین بار در ماه مبارک رمضان در روستای طبل شهرستان قشم وارد شده بودم، رفیقی بنام صیّاد تهمتن که اهل فسا بود و باصفا مرا با خانه حاج توفیق محبّتی آشنا کرد، افرادی در سنین مختلف دور هم نشسته بودند و بترتیب ورقی از قرآن میخواندند. بعضی در قرائت ضعیف تر و بعضی بسیار خوب بودند. قاریان بسیار دلسوزانه و صبورانه راهنمای ضعیف تر ها بودند. با خودم گفتم کاش این روش قرائت در حسینیه های ما هم مرسوم میشد.چرا که در حسینیه های ما یک یا چند قاری از پشت میکروفن میخوانند و بقیه یا حرف میزنند یا برای خودشان میخوانند و اینطور میشود که خیلی از خانمها و آقایانی که شاید چهل سال کمتر یا بیشتر در این مجالس نشسته اند در یادگرفتن قرآنشان تاثیری نکرده است.
بعد از ماه مبارک رمضان هر شب دوشنبه و شب جمعه همین جمع دور هم جمع میشوند و دو جزء قرآن میخوانند و مثل بعضی دیگر قرآن را نمیبوسند و در تاقچه قرار نمیدهند تا رمضان دیگر. امروز آن کودکان و نوجوانانی که در قرائت ضعیف تر بودند دیگر مُلّای قرآن شده اند.
پارسال رمضان که رفتم مولوی عبدالمهیم از سرباز سیستان و بلوچستان هم آمده بود، او حافظ قرآن است و شاعر و برای اقامه نماز تراویح به مساجد اهل سنت می رود.
امسال هم تشریف آوردند و من خاطرات شعر سال قبل را برایشان زنده کردم و ایشان هم شعری در وصف آن مجمع قرآنی فی البداهه سرودند.
اینجا طبل است و مردم تا سحر بیدارند، رفت آمد میکنند، در جلسات قرآن مساجد و خانه ها شرکت میکنند ، دید و بازدید و صله رحم دارند.
من هم بعد از قرائت قرآن کریم در مسجد حضرت فاطمه الزهرا (س) در جمع شیعیان پاک و مومن ، همراه با قاریان مسجدمان حسین آقا و هومن حبش زاده و عباس یزدانمهر راهی خانه آقای حاج توفیق محبتی و جمع برادران اهل سنت مان میشویم تا مثل این چهارسال با هم قرائت قرآن داشته باشیم.
برخی افراد این جمع را با ذکر اسامی ثبت میکنم تا به یادگار بماند: حاج توفیق محبتی، حاج محمد شریف ایرانی ، حاج عباس، یونس و محمد ایرانی ، محمد رشاد و عبدالمعزّ فرزندان توفیق، احمد و اسماعیل(دامادهای توفیق)، محمدرشاد ، حاج محمد امین فروزان ، محمد حیّ ، حاج ملا حسن (امام جمعه اهل سنت روستای هفترنگو) حاج محمد ، محمد محمدی، حاج صالح
در پایان هر ختم قرآن، سوره توحید به هرکس افتاد او در مجلس بعد به میمنت شیرینی خواهد داد و امشب به نام آقای محمدمحمدی نوه دختری آقای فروزان افتاد.
در تصاویر عکسها را میبینید و آخرین عکس ، تصویری از شعر آقای حافظ عبدالمهیم است.
علیرضا آهنین جان
۲/خرداد/۱۳۹۸
#خاطره
مسابقات باحال فوتبال دستی
لحظاتی با صفا و با نشاط با نوجوانان فعال و پویای مسجدحضرت فاطمه الزهرا (س) روستای طبل
هرچند من امتیاز قابل توجهی نداشتم ولی همین گرفتن انرژی و نشاط از مسابقه دادن با نوجوانان برای من خیلی شیرین بود.
مسابقه در چند روز برگزار شد و تصاویر یکی از روزها رو با هم نظاره گر هستیم.
هومن حبشی زاده، محمد یزدانمهر، امیرحسین توکلی