eitaa logo
تفسیر المیزان
9.3هزار دنبال‌کننده
156 عکس
37 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ادامه👇 🔹مؤلف: اين روايت هم آنطور كه بايد به روشنى با آيات مورد بحث و مخصوصا با جمله (عـرف بـعـضـه و اعـرض عـن بـعـض) نـمى سازد، زيرا ظاهر عبارت اين است كه خداى تعالى بعضى از خلافكاريهاى آن دو زن را بيان كرد، و همه را بيان نكرد، و ظاهر عبارت (يـا ايـهـا النـبـى) ايـن اسـت كـه هـمـه آن اسـرار را بـراى رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم فاش ساخت، و به آن جناب عتاب كرد كه چرا چيزى را كه پروردگارت برايت حلال كرده بر خود حرام مى كنى. و نـيـز در آن كـتـاب كه طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه (و اذ اسر النبى الى بعض ازواجه حديثا) گفته: حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و ديد كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در حجره او با ماريه كنيزش عـمل زناشويى انجام مى دهد، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به حفصه فرمود: جـريـان را بـه عـايـشـه خـبر مده تا من به تو بشارتى بدهم، و آن بشارت اين است كه پدرت بعد از من و بعد از ابوبكر زمامدار مسلمانان مى شود. حـفـصـه بـلافـاصـله خـبـر را بـه عـايـشـه رسـانـيـد، عـايـشـه از رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم پرسيد: چه كسى به تو خبر داد كه پدر من و پدر حفصه بعد از تو زمامدار مى شوند؟ فرمود: خداى عليم و خبير، عايشه گفت: من ديگر بـه روى تـو نـظـر نـمـى كـنـم تـا مـاريـه را بـر خـود حـرام كـنـى، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هم او را بر خود حرام كرد، و اينجا بود كه آيه شريفه (يا ايها النبى لم تحرم..) نازل گرديد. نقد و بررسى روايات فوق مؤلف: روايـات در ايـن باب بسيار زياد، و بسيار مختلف است، و در بيشتر آنها آمده كه مـاريـه را بـه خـاطر كلام حفصه بر خود حرام كرد، نه به خاطر كلام عايشه، و گوينده (مـن انـبـاك هـذا - چـه كـسـى ايـن را به تو خبر داد) حفصه بود، نه عايشه، و منظور حفصه از اين سوال اين بود كه چه كسى به تو خبر داد كه من جريان ماريه را به عايشه رساندم. و ايـن روايـات با همه كثرتش در عين حال، ابهامى را كه در جمله (عرف بعضه و اعرض عـن بـعـض هـسـت)، بـر طـرف نـكـرده و روشـن نـكـرده كـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم بـراى چه كسى بعضى از داستان را تعريف كـرد، و از بعضى ديگرش صرفنظر نمود. بله در روايتى كه ابن مردويه از على عليه السلام نـقل كرده آمده است كه هيچ انسان بزرگوارى به خود اجازه نمى دهد ته و توى يـك مـاجـرا را در آورد، بـراى ايـنـكـه خـداى عـزوجـل (دربـاره رسـول گـرامـيـش) مى فرمايد: (عرف بعضه و اعرض عن بعض) قسمتى از داستان را بـا پـى گـيـرى كـشـف كرد، و از بقيه آن صرفنظر نمود. و نيز در روايتى كه ابن ابى حـاتـم، از مـجـاهـد و ابـن مـردويـه از ابـن عـبـاس ‍ نـقـل كـرده انـد آمـده كه آن قسمتى را كه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم پى گيرى و كشف كرد مسأله ماريه بود، و آنچه را كه از پى گيريش صرفنظر نمود مسأله زمامدارى ابوبكر و عمر بعد از رحلت خود بود، چون ترسيد اشاعه پيدا كند. اشـكالى كه متوجه اين دو روايت است اين است كه كجاى اين كار كرامت و بزرگوارى است، آيـا افـشا كردن ماجراى ماريه (كه يك مسأله خانوادگى بزرگوارى است)؟! و يا پنهان كـردن زمـامـدارى ابو بكر و عمر بزرگوارى است؟ يا اينكه اگر كرامتى باشد در عكس ‍ ايـن قـضـيـه اسـت؟ يـك انـسـان بـزرگـوار هـمـواره مـسـائل خـانـوادگـى و نـامـوسـى خـود را پـنـهـان مـى دارد، و مسائل اجتماعى را در اطلاع همه مى گذارد. شأن نزول آيه تريم به نقل عمر بن الخطاب علاوه بر اين، سبب نزول آيه از عمر بن خطاب به چند طريق روايت شده، و در روايات او اسمى از اين ماجرا برده نشده، مثلا در عده اى از كتب حديث نظير بخارى و مسلم و ترمذى از ابـن عـبـاس روايـت شده كه گفت : من همواره حريص بودم ، از عمر جريان دو نفر از همسران رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم را كـه آيـه (ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قـلوبكما) درباره آنان نازل شده بپرسم: تا آنكه سالى عمر به حج رفت، من نيز با او حـج كـردم، در بـيـن راه عـمـر از جـاده مـنـحـرف شـد، (مـن حـس كردم مى خواهد دست به آب بـرسـانـد) مـشـك آب را گرفتم، و با او رفتم، ديدم بله در نقطه اى نشست، ايستادم تا كارش تمام شد، بعد آب به دستش ريختم تا وضو بگيرد، (و يا دست خود را بشويد). آنـگـاه گـفـتـم: اى امـيـرالمؤمنـيـن آن دو زن از زنـان رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم كه خداى تعالى درباره شان فرموده: (ان تـتـوبا الى اللّه فقد صغت قلوبكما) كيانند؟ گفت: اين از تو عجب است، اى ابن عباس، آن دو زن عـايـشـه و حـفـصـه بـودنـد، آنـگـاه شـروع كـرد جـريـانـشـان را بـرايـم نقل كرد. 🔸ادامه در پست۳👇
🔸ادامه👇 🔹و گفت: ما مردم قريش و اهل مكّه زنان را توسرى خور خود داشتيم، و بر آنان مسلط بوديم، و چـون بـه مـديـنـه مـهاجرت كرديم، به مردمى برخورديم كه توسرى خور زنان خود هـسـتـنـد، و زنـانـشان بر آنان تسلط دارند، رفته رفته زنان ما هم شروع كردند از زنان مدينه چيز ياد گرفتن، روزى من به همسرم غضب كردم، و با او قهر نمودم، ولى او مرتب از در آشتى در مى آمد، و من آشتى نمى كردم، همسرم گفت چرا آشتى نمى كنى، (تو كه از پـيـغـمـبـر بـالاتـر نـيستى)، به خدا قسم زنان پيغمبر اگر بين يكى از آنها با پيغمبر اختلافى بيفتد، اين كدورت بيش از يك روز طول نمى كشد، روز قهر مى كند و شب آشتى. گفتم: زنان پيغمبر هم هر كدامشان چنين كنند زيانكارند. آنگاه گفت: و منزل من در مدينه در محله عوالى بود، و مرا همسايه اى از انصار بود، كه با او نـوبـت گذاشته بودم، يكبار او به خدمت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مى رفت و خبر وحى و اخبار ديگر را براى من مى آورد، و يك نوبت من مى رفتم. در ايـن بـيـن چـنـد روزى داشتيم با آن همسايه صحبت مى كرديم، كه قبيله غسان دارند اسب هـاى خـود را نـعـل مى كنند كه به جنگ ما بيايند، روزى به طرف خانه آمد و درب خانه مرا كـوبـيد و گفت: حادثه مهمى رخ داده، پرسيدم: آيا قبيله غسان آمده؟ گفت نه، حادثه اى كـه از حـمـله غـسـان مـهـم تـر اسـت، و آن ايـن اسـت كـه رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم زنان خود را طلاق داده. من در دلم گفتم اى داد و بـيـداد حـفـصـه دخـتـرم بـيـچـاره شـد، و مـن ايـن را هـمـيـشـه پـيـش بـيـنـى مـى كـردم كـه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نتواند با دختر من زندگى كند، و سرانجام او را طلاق دهد، همين كه نماز صبح را خوانديم، لباس خود را پوشيدم و به طرف خانه حفصه روان شـدم، ديـدم حـفـصـه گـريـه مـى كـنـد. پـرسـيـدم آيـا رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم تو را طلاق داد؟ گفت: نمى دانم، ولى از من كـنـاره گـيـرى كـرده و در مـشـربـه (نـام بـاغـى اسـت كـه مـاريـه در آن مـنـزل داشـت، و به همين مناسبت آن باغ را مشربه ام ابراهيم مى گفتند) عزلت گزيده. من بـه طـرف مـشـربـه رفـتـم، در آنـجـا بـه غـلامـى سـيـاه بـرخـوردم، گـفـتـم از رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم اجـازه بـگـيـر داخـل شوم غلام سياه برگشت و گفت اجازه گرفتم، ليكن حضرت چيزى نفرمود، ناگزير بـه طـرف مـسـجـد رفـتـم و پـيـرامـون مسجد جمعيتى را ديدم كه مى گريستند، پهلوى آنها نشستم. ولى نـتـوانـسـتـم خود را آرام كنم، دوباره برخاستم نزد غلام سياه آمده گفتم برايم اجازه بـگـير. غلام به درون رفت و برگشت، و گفت اجازه گرفتم، ليكن حضرت چيزى نگفت، هـمـيـن كـه خـواسـتـم بـرگـردم، غـلام صـدايـم زد كـه بـرگـرد و داخـل شـو، حـضـرت اجـازه فـرمـودنـد، داخـل مـنـزل شـدم ديـدم رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم بـه حـصـيرى تكيه كرده و خشونت حصير در بـدنـش اثـر گـذاشـتـه. عـرض كـردم: يـا رسـول اللّه آيا زنان خود را طلاق گفته اى؟ فرمود: نه، عرض كردم: اللّه اكبر، يا رسول اللّه ما مردم قريش ‍ همواره مسلط بر زنان خود بوديم، از روزى كه وارد مدينه شده ايم زنان ما بد هوا شده اند، چون در مدينه زنان بـر مـردان مـسـلطـنـد، روزى مـن به همسرم خشم كردم ، ولى او بدون اينكه پروايى داشته بـاشـد و بـه خـشـم مـن اعتنايى بكند با من گفت و شنود و نشست و برخاست كرد، من به او پـرخـاش كـردم كـه مـثـلا چـقـدر پـررويـى گـفـت : پررويى ندارد، به خدا سوگند زنان رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم همين طورند، اگر كدورتى پيش بيايد بيشتر از يك روز طول نمى كشد، شبش با آن حضرت گفت و شنود مى كنند، مـن در پـاسـخ همسرم گفتم زنان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هم بد مى كنند، هـر كـس ايـن كـار را بـكـنـد زيانكار است، بعدا روزى به خانه دخترم حفصه رفتم، از او پـرسـيـدم آيـا شـمـا زنان پيامبر اينطوريد كه سر به سر آن جناب مى گذاريد، و اگر قـهر هم بكنيد تا شب بيشتر ادامه نمى دهيد؟ حفصه گفت : آرى، گفتم: هر كس از شما چنين كند بدبخت و زيانكار است، براى اينكه چه امنيتى داريد، از اينكه خداى تعالى به خاطر خـشـم رسـولش بـر شـمـا خـشـم كـنـد؟ و آيـا بـعـد از خـشـم خـدا جـز هـلاكت چه خواهد بود، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم چون اين را شنيد تبسم كرد. عـرض كـردم مـن هـمـواره بـه حـفـصـه سـفـارش كـردم سـر بـه سـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم مـگـذار، و از او چـيـزى درخـواسـت مكن، هر چه خـواسـتـى بـه خود من بگو تا برايت فراهم كنم، و اگر هؤ ويت از تو قشنگ تر بود، و نـزد رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله وسـلم مـحـبـوب تـر بـود تـحـريـك نـشـوى، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم بار ديگر تبسم كرد. 🔸ادامه در پست۴👇
🔸ادامه👇 🔸(مـن چـون آن جـنـاب را خـوشـحـال ديدم ) عرض كردم اجازه مى دهى خودمانى و آزاد بنشينم؟ فـرمـود بـله. همينكه اجازه داد سرم را بلند كردم و نگاهى به اطراف خانه افكندم، بجز سـه قـطـع پـوسـت دبـاغـى نـشـده چـيـزى نـيـافـتـم، عـرض كـردم: يـا رسول اللّه دعا بفرما و از خدا وسعتى براى امتت درخواست كن، مردم فارس و روم با اينكه خـدا را نـمـى پـرسـتـنـد چـه زنـدگـى مـرفـه و گـشـاده اى دارنـد، تـا ايـن را گـفـتـم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم برخاست و نشست، آنگاه فرمود: اى پسر خطاب آيا (از دارايى روم و فارس و تهى دستى من و امتم نسبت به حقانيت دين من ) به شك افتادى؟ آخر آنها مردمى كافرند، و خداى تعالى هر سهمى كه از خوشى زندگى داشته اند همه را در دنـيـا بـه آنـان داده. و رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم (در هـمان ايام ) سـوگـند ياد كرده بود كه به خانه همسران خود نرود، و خدا او را در اين باب مورد عتاب قرار داده، و برايش كفاره سوگند را واجب كرده بود. مؤلف: ايـن داسـتـان از عـمـر بـن خـطـاب بـه طـور مـخـتـصـر و مـفـصل به چند طريق نقل شده، - و ليكن به طورى كه ملاحظه مى كنيد - اين روايت هيچ سـخـنـى دربـاره اينكه سرى كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به بعضى از هـمـسرانش سپرده بود چه بوده؟ ندارد، و نيز در آن نيامده كه آن چه افشا كرد چه بوده و آنچه از افشايش اعراض فرمود چه بوده، با اينكه مهم به دست آوردن اين معانى است. و در عـيـن حـال از ظـاهـر ايـن روايـت بـرمـى آيـد كـه مـراد از تـحـريـم حـلال در آيـه شـريـفه اين است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم تمامى زنان خـود را بـر خـود حـرام كرده بوده، با اينكه آيه شريفه غير اين را مى فرمايد، چون آيه شـريـفـه دلالت دارد بـر ايـنـكـه آن جـنـاب در صـدد تحصيل رضاى همسرانش بوده و به خاطر دلخوشى آنان چيزى را بر خود حرام كرده، علاوه بر اين در اين روايات نيامده كـه چـرا مسأله تـوبـه را بـه دو نـفـر از زنـان آن حضرت اختصاص داد و فرمود: (ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قلوبكما و ان تظاهرا عليه...). رواياتى راجع به اينكه منظور از(صالح المؤمنين) على ع است 🔸و در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير روايت آورده كه گفت: من از امام باقر عليه السلام شـنـيـدم مـى فـرمـود: منظور از صالح المؤمنين در آيه شريفه (ان تتوبا الى اللّه فـقـد صـغـت قـلوبـكـمـا و ان تـظـاهـرا عـليـه فـان اللّه هـو مـوليـه و جبريل و صالح المومنين ) على بن ابى طالب عليه السلام است. و در الدر المـنـثـور اسـت كـه ابـن مـردويـه از اسـمـاء بـنـت عـمـيس روايت كرده كه گفت : از رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم شنيدم آيه (ان تتوبا...) را تلاوت مى كرد تا مى رسيد به جمله و صالح المؤمنين و مى فرمود: صالح المؤمنين على بن ابى طالب است. مؤلف: صـاحـب تـفـسـيـر بـرهـان بـعـد از نـقـل روايـت ابـى بـصـيـر كـه در سـابـق نـقـل كـرديـم گـفته است: محمد بن عباس در اين معنا پنجاه و دو حديث از طرق خاصه و عامه جـمـع آورى كـرده، آنـگـاه خـود صـاحـب بـرهـان مـقـدارى از آن احـاديـث را نقل كرده است. چگونه اهل خود را از آتش حفظ كنيم (قوا انفسكم و اهليكم نارا...) و در كـافـى بـه سـند خود از عبد الاعلى مولاى آل سام از امام صادق عليه السلام روايت كـرده كـه فـرمـود: وقـتـى آيـه (يـا ايـهـا الذيـن امـنـوا قـوا انـفـسـكـم و اهـليـكـم نـارا) نـازل شـد، مـردى از مؤمنـيـن نـشـسـت و شروع كرد به گريه كردن، و گفتن اينكه من از نـگـهـدارى نـفـس خـودم عاجز بودم، اينك مأمور نگهدارى از زن و فرزند خود نيز شده ام. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به او فرمود: در نگهدارى اهلت همين بس است كه به ايشان امر كنى آنچه را كه به خودت امر مى كنى، و ايشأن را نهى كنى از آنچه كه خودت را نهى مى كنى. و نـيـز در كـافـى بـه سـنـد خـود از سـمـاعـه از ابـى بـصـيـر روايـت كـرده كـه ذيـل آيـه (قـوا انفسكم و اهليكم نارا) گفته: از امام پرسيدم چگونه زن و فرزند را از آتـش دوزخ حـفـظ كنم؟ فرمود: آنها را امر كن بدانچه كه خدا امر كرده، و نهى كن از آنچه خـدا نـهـى كـرده، اگـر اطـاعـتـت كـردنـد كـه تـو ايـشان را حفظ كرده اى، و به وظيفه ات عـمـل نـموده اى، و اگر نافرمانيت كردند خودشان گنهكارند، تو آنچه را بر عهده داشته اى ادا كرده اى. مؤلف: ايـن روايـت را بـه طـرقـى ديـگـر از ذرعـه از ابـى بـصـير از آن امام بزرگوار نقل كرده. 🔸ادامه در پست۵👇
🔹ادامه👇 🔸و در الدر المـنـثـور اسـت كه: عبدالرزاق، فاريابى، سعيد بن منصور، عبد بن حميد، ابن جـريـر، ابـن مـنـذر، حـاكـم (وى حـديـث را صـحـيـح دانـسـتـه)، و بـيـهـقـى در كـتـاب المـدخـل، از عـلى بـن ابـى طالب روايت آورده اند كه در تفسير آيه (قوا انفسكم و اهليكم نارا) فرمود: خود و زن و بچه خود را تعليم خير دهيد، و آنان را ادب نماييد. و نـيـز در هـمـان كـتـاب اسـت كـه ابـن مـردويـه از زيـد بـن اسـلم روايـت كـرده كـه گـفـت : رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم آيه شريفه (قوا انفسكم و اهليكم نارا) را تـلاوت كـرد، و سـپـس در پـاسـخ كـسـانـى كـه پـرسـيـدنـد چـگـونـه اهل خود را از آتش حفظ كنيم؟ فرمود: بدانچه خدا دوست مى دارد امرشان كنيد، و از آنچه خدا كراهت دارد نهى كنيد. چند روايت پيرامون مراد از توبه نصوح و راجع به نور مؤمنين در روز قيامت و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام پـرسـيـدم آيه شريفه (يا ايها الذين امنوا توبوا الى اللّه توبه نصوحا) بـه چـه مـعـنـا است؟ فرمود: به اينكه بنده خدا از گناهى توبه كند، و ديگر آن گناه را مـرتـكـب نـشـود (ايـن تـوبـه نـصـوح و خـالص اسـت ). مـحـمـد بـن فـضـيـل مى گويد: من از حضرت ابى الحسن عليه السلام از اين آيه پرسيدم. فرمود: اينكه از گناه توبه كند و ديگر آن را تكرار نكند (تا آخر حديث). و در الدر المـنـثـور اسـت كـه ابـن مـردويـه از ابـن عـبـاس روايـت كـرده كـه گـفـت : معاذ بن جـبـل بـن رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم عـرضـه داشـت: يـا رسول اللّه توبه نصوح چيست ؟ فرمود: اينكه بنده خدا از گناهى كه كرده پشيمان شود و به درگاه خدا عذرخواهى كند، و ديگر آن گناه را مرتكب نشود، همانطور كه شير بعد از دوشيدن ديگر به پستان برنمى گردد. مؤلف: روايات در اين معنا از طرق شيعه و سنى بسيار است. و در كـافـى بـه سـنـد خـود از صـالح بـن سـهل همدانى روايت آورده كه گفت: امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم ) فرمود: اينان امـامـان مؤمنينند، كه در روز قيامت نورشان جلو پاى مؤمنين و طرف راست آنها به حركت در مى آيد. در نسخه اى ديگر آمده كه خود امامان جلو مؤمنين و طرف راست آنان به حركت در مى آيـنـد، و بـا نـور خـود راه مؤمنـيـن را روشـن مـى كـنـنـد، تـا آنـان را بـه مـنـزلهـاى اهل بهشت برسانند. و در تـفـسـيـر قـمـى آمـده كـه ابـى الجـارود از امـام بـاقـر عليه السلام نقل كرده كه در تفسير آيه بالا فرموده: هر كس آن روز نور داشته باشد نجات مى يابد، و البته هر مومنى در آن روز نور دارد. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات🔟الی2⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان ترجمه آيات 🔸خـداى تعالى براى كسانى كه كافر شدند مثلى زده و آن همسر نوح و همسر لوط است كه در تـحـت فـرمـان دو نـفر از بندگان صالح ما بودند، و اين دو زن به آن دو بنده صالح خـيـانـت كـردند و همسريشان با پيامبران هيچ سودى برايشان نكرد و از عذاب خدا جلوگير نـشـد و بـه ايـشـان گـفـتـه شـد داخـل آتـش شـويـد هـمـانـطـور كـه بـيـگـانـگـان بـا انبيا داخل مى شوند🔟 🔸و نيز خداى تعالى براى كسانى كه ايمان آوردند مثلى مى زند و آن داستان همسر فرعون اسـت كه گفت : پروردگارا نزد خودت برايم خانه اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان1⃣1⃣ 🔸و داسـتـان مـريم دختر عمران است كه بانويى پاك بود، و ما در او از روح خود دميديم و او كلمات پروردگار خود و كتب او را تصديق كرد و از خاشعان بود2⃣1⃣ ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸ايـن آيـات كـريـمـه مـتـضـمـن دو تـا مـثـل اسـت، يـكـى مـثـلى كـه خـدا بـه وسـيـله آن حـال كـفـار را مـجـسـم مـى كـنـد، و يـكـى هـم مـثـلى كـه بـيـانـگـر حـال مؤمنـين است، مثل اول وضع كفار را در شقاوت و هلاكت روشن نموده، بيان مى كند كه اگـر چـنـيـن شـدند به خاطر خيانتى بود كه به خدا و رسولش كردند، و سرانجام خيانت بـه خـدا و رسول همين است، از هر كس كه مى خواهد سر بزند، هر چند از كسى سر بزند كـه وابـسـتـه و مـتـصـل بـه انـبـيـا بـاشـد، و مـثل دومى بيانگر اين حقيقت است كه سعادت و رسـتـگـارى مؤمنـيـن هـم تـنـهـا بـه خـاطـر ايـمـان خـالصـشـان بـه خـدا و رسـول و قـنـوتـشـان و حـسـن اطاعتشان بوده، و اتصال و خويشاوندى كه با كفار داشتند ضـررى بـه حـالشـان نـداشـت، پس معلوم مى شود ملاك كرامت نزد خدا تنها و تنها تقوى است و بس. و بـراى مـجـسـم كـردن ايـن مـعـنـا نـخـسـت حـال ايـن طـايـفـه اول را به حال دو تا زن تاريخ مثل مى زند، كه هر دو همسر دو پيامبر بزرگوار بودند، دو پـيـامـبرى كه خداى تعالى عبد صالحشان ناميده - و چه كرامتى بزرگتر از اين - و با اين حال دو زن به آن دو بزرگوار خيانت كردند، و در نتيجه فرمان الهى رسيد كه با سـايـر دوزخـيـان داخـل دوزخ گردند، پس اين دو زن همسر و هم بستر دو پيامبر بزرگوار بـودنـد، امـا همسرى آنان سودى به حالشان نبخشيد، و بدون كسب كمترين امتيازى در زمره هالكان به هلاكت رسيدند. و طـايـفـه دوم را بـه دو زن ديـگر تاريخ مثل مى زند، يك ى همسر فرعون است، كه درجه كـفـر شـوهـرش بـدانـجـا رسـيـد كـه در بـيـن مـردم مـعـاصـر خـود (بـا كمال بى شرمى و جنون ) فرياد زد: (رب اعلاى شما منم)، اما اين همسر به خدا ايمان آورد، و ايـمـانـى خـالص آورد، و خـداى تـعـالى او را نـجـات داد و داخـل بـهـشتش كرد، و قدرت همسرى چون فرعون و كفر او نتوانست به ايمان وى خدشه اى وارد سـازد، دومـى مـريم دختر عمران است، مريم صديقه و قانته كه خدايش به كرامت خود گراميش داشت، و از روح خود در او بدميد. و در ايـن تـمـثـيـل تـعـريـض و چـوبـكـارى سـخـتـى بـه دو هـم سـر رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم شده، كه آن دو نيز به آن جناب خيانت كردند و سر او را فاش ساخته، عليه او دست به دست هم دادند و اذيتش كردند، و مخصوصا وقتى مى بينيم سخن از كفر و خيانت و فرمان (داخل دوزخ شويد) دارد، مى فهميم كه تعريض تا چه حد شديد است. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه🔟 سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ضـرب اللّه مـثـلا للذيـن كـفـروا امـرات نـوح و امـرات لوط كـانـتـا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما...🔟 🔸راغب مى گويد: كلمه  و كلمه  هر دو به يك معنا است، با اين تفاوت كه خيانت را در خصوص نفاقى بكار مى برند كه در مورد عهد و امانت بورزند، و نفاق را در خـصـوص خـيـانـتـى بـكـار مى برند كه در مورد دين بورزند، اين معناى اصلى و موارد اسـتـعـمـال اصـلى ايـن دو كـلمـه بـود، ولى بـعـدهـا درهم و برهم شد، پس خيانت به معناى مـخـالفـت بـا حـق بـه وسـيـله نـقـض سـرى عـهـد اسـت، و مـقـابل خيانت امانت است، هم گفته مى شود: (خنت فلانا - من به فلانى خيانت كردم) و هم گفته مى شود: (خنت امانه فلان - من به امانت فلانى خيانت كردم). سرانجام بد همسر نوح ع و همسر لوط ع با اينكه همسر پيامبر بودند دربـاره جـمـله (للذيـن كـفـروا) دو احـتـمـال هـسـت، يـكى اينكه اين جمله متعلق باشد به مـثـل، كـه در آن صـورت مـعـنـا چـنـيـن مـى شـود: خـداى تـعـالى مـثـلى زده كـه بـا آن حـال كـسـانـى را كـه شـدنـد مـمثل كند، و بفهماند كه خويشاونديشان به بندگان صالح سـودى بـه حـالشـان نـدارد، هـمـچـنـان كـه سـودى بـه حـال هـمـسـر نـوح و هـمـسـر لوط نـداشـت. و احـتـمـال دوم ايـنـكـه مـتـعـلق بـه فعل  باشد، كه در آن صورت معنا چنين مى شود: خداى تعالى زن نوح و لوط و سـرگـذشـت آنـان را مـثـل زده بـراى كـفـار تـا عـبـرت بـگـيـرنـد، و بـفـهـمـنـد كـه اتـصال و خويشاوندى با صالحان از بندگان خدا سودى به حالشان نداشت، اينها نيز بـا خـيـانـتـى كـه نـسـبـت بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم كـردنـد اهل آتش خواهند بود. دو كـلمـه (امـرات نـوح و امـرات لوط) مـفـعـولنـد بـراى فعل ، و منظور از اينكه فرمود: اين دو زن در تحت دو نفر از بندگان صالح ما بودند اين است كه همسر آن دو بودند. (فـلم يـغـنـيـا عنهما من اللّه شيئا) - ضمير تثنيه اولى به كلمه ، و تثنيه دومـى بـه كـلمه  برمى گردد، و معناى جمله است كه آن دو بنده صالح ما ذره اى از عذاب خدا را كه متوجه آن دو زن شداز آنان دور نكردند. (و قـيـل ادخـلا النـار مـع الداخـليـن ) - يـعـنـى بـه ايـشـان گـفـتـه شـد، داخـل آتـش شـويـد هـمـانـطـور كـه سـايـريـن و بـيـگـانـگـان از انـبـيـا داخل مى شوند. و منظور از  قوم نوح و قوم لوط است، همچنان كه آيه زير هم كه درباره همسر نوح است به اين معنا اشاره دارد، مى فرمايد: (حتى اذا جاء امرنا و فار التـنـور قـلنـا احـمـل فـيـهـا مـن كـل زوجـيـن اثـنـيـن و اهـلك الا مـن سـبـق عـليـه القول )، و آيه اى ديگر كه راجع به هم سر لوط است، و مى فرمايد: (فاسر باهلك بقطع من الليل و لا يلتفت منكم احد الا امراتك انه مصيبها ما اصابهم، مـمـكـن هـم هـسـت مـنـظور از جمله (مع الداخلين)، خصوص كفار از قوم نوح و لوط نباشد، بـلكـه عـمـوم كفار باشد (ولى به هر حال لطف اين جمله را از نظر دور مدار، كه مى خواهد اشـاره كند: شما با همه اتصالى كه با نوح و لوط داشتيد، امروز با ساير دوزخيان هيچ فرقى نداريد، و اتصال و همسرى با انبيا خردلى در سرنوشت شما دخالت ندارد). و اگر اين خطاب را در قالب قيل - گفته شد آورد، و نيز داخلين را مطلق ذكر كرد، براى اين بود كه به بى مقدارى آن دو زن، و همه كفار اشاره كند، و بفهماند نزد خدا هيچ ارزش و كـرامـتـى نـدارنـد، و خداى تعالى هيچ باك و پروايى ندارد، كه آن دو در كجا و به چه سرنوشتى هلاك مى شوند. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و ضرب اللّه مثلا للذين امنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه...1⃣1⃣ 🔸بحثى كه بايد درباره جمله (للذين امنوا) داشته باشيم، همان بحثى است كه در جمله (للذين كفروا) داشتيم. شرح دعاى همسر فرعون و در خواست هايش از پـروردگـار متعال و در جمله (اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه)، خداى سبحان تمامى آرزوهايى را كـه يـك بـنـده شايسته در مسير عبوديتش ‍ دارد خلاصه نموده، براى اينكه وقتى ايمان كـسـى كـامـل شـد ظـاهـر و بـاطـنش هماهنگ، و قلب و زبانش هماواز مى شود، چنين كسى نمى گـويـد مـگـر آنـچـه را كـه مـى كـنـد، و نـمـى كـنـد مـگـر آنـچـه را كـه مـى گـويـد، و در دل آرزويـى را نـمـى پروراند، و در زبان درخواست آن را نمى كند، مگر همان چيزى را كه با عمل خود آن را مى جويد. و چـون خـداى تـعـالى در خـلال تـمثيل حال اين بانو، و اشاره به منزلت خاصه اى كه در عبوديت داشت، دعايى را نقل مى كند كه او به زبان رانده، همين خود دلالت مى كند بر اين كـه دعـاى او عـنـوان جـامـعـى بـراى عـبـوديـت او اسـت، و در طـول زنـدگـى هـم هـمـان آرزو را دنـبـال مى كرده، و درخواستش اين بوده كه خداى تعالى بـرايـش در بـهـشـت خـانـه اى بـنـا كـنـد، و از فـرعـون و عـمـل او و از هـمـه سـتـمـكـاران نـجـاتـش دهد. پس همسر فرعون جوار رحمت پروردگارش را خـواسته، خواسته است تا با خدا نزديك باشد، و اين نزديكى با خدا را بر نزديكى با فرعون ترجيح داده، بـا ايـن كـه نـزديـكـى بـا فـرعـون همه لذات را در پى داشته، در دربار او آنچه را كه دل آرزو مـى كـرده يـافت مى شده، و حتى آنچه كه آرزوى يك انسان بدان نمى رسيده، در آنـجـا يـافـت مى شده، پس معلوم مى شود فرعون چشم از تمامى لذات زندگى دنيا دوخته بوده، آن هم نه به خاطر اينكه دستش به آنها نمى رسيده، بلكه در عين اينكه همه آن لذات بـرايـش فراهم بوده، مع ذلك از آنها چشم پوشيده، و به كراماتى كه نزد خدا اسـت، و بـه قـرب خـدا دل بـسـتـه بـوده ، و به غيب ايمان آورده، و در برابر ايمان خود استقامت ورزيده، تا از دنيا رفته است. و ايـن قـدمـى كـه هـمـسـر فـرعـون در راه بندگى خدا برداشته، قدمى است كه مى تواند بـراى هـمـه پـويـنـدگـان ايـن راه، مـثـل بـاشـد، و بـه هـمـيـن خـداى سـبـحـان حال او و آرزوى او و عمل در طول زندگى او را در دعايى مخ تصر خلاصه كرد، دعايى كه جـز اين معنا نمى دهد كه او از تمامى سرگرمى هاى دنيا و هر چيزى كه آدمى را از خدا بى خـبـر مـى كـنـد قـطع رابطه كرده، و به پروردگار خود پناهنده شده، و جز اين آرزويى نـداشـتـه كـه بـا خـدا نـزديـك بـاشـد، و در دار كـرامـت او منزل گزيند. مـى فـرمـايـد: (امـرات فـرعـون)، بـراى مؤمنـيـن هـمـسـر فـرعـون را مثل مى زند، نام آن جناب به طورى كه در روايات آمده آسيه بوده: (اذ قالت رب ابن لى عـنـدك بيتا فى الجنه)، در اين دعا خانه اى درخواست كرده كه هم نزد خدا باشد و هم در بـهشت، وبدان است كه بهشت دار قرب خدا و جوار رب العالمين است، همچنان كه خود خداى تـعـالى فـرمـوده: (احـيـاء عـنـد ربـهـم يـرزقون ) علاوه بر اين، حضور در نزد خداى تعالى و نزديكى او كرامتى است معنوى، و استقرار در بهشت كرامتى است صورى، پس جا دارد كه بنده خدا هر دو را از خدا بخواهد. (و نـجنى من القوم الظالمين) - منظورش از قوم ظالمين همان قوم فرعون است و دعا در حـقـيـقـت بـيـزارى ديـگـرى است از فرعونيان، و از خداى تعالى درخواست مى كند، او را از جـامـعـه اى سـتـمـكـار نـجـات دهـد، هـمـچـنـان كـه جـمـله قبلى درخواست نجات از مجتمع خاص خانوادگى بود. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا...2⃣1⃣ 🔸اين آيه عطف است به جمله (امرات فرعون)، و تقديرش اين است كه: (و ضرب اللّه مثلا للذين امنوا مريم ... - خداوند مريم را مثل زده براى كسانى كه ايمان آورده اند...). در خـصـوص مـريـم عـليـهـاالسـلم مـى بينيم كه به نام مباركش تصريح نموده، ولى دربـاره همسر فرعون چنين كارى نكرد، اصولا در قرآن كريم جز مريم نام هيچ زنى برده نشده، تنها آن جناب است كه در حدود بيست و چند سوره و در سى و چند آيه نام او را برده است. اوصاف و فضائل مريم (ع): (التـى احـصـنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا) - در اين قسمت از آيه مريم را به خاطر عـفتش مى ستايد، و ستايش مريم عليهاالسلم در قرآن كريم مكرر آمده، و شايد اين به خـاطـر رفـتـار ناپسندى باشد كه يهوديان نسبت به آن جناب رواداشته، و تهمتى باشد كـه ايـشـان بـه وى زدنـد، و قـرآن كـريـم در حكايت آن مى فرمايد: (و قولهم على مريم بـهـتـانـا عـظـيما) و در سوره انبياء هم نظير اين قصه آمده مى فرمايد: (و التى احصنت فرجها فنفخنا فيها). (و صـدقـت بـكـلمـات ربـهـا) - يـعـنـى مـريـم كـلمـات پـروردگـار خـود را كـه بـه قـول بـعـضى همان وحى انبيا باشد، تصديق كرد. بعضى ديگر گفته اند: مراد از كلمات خـداى تعالى در اينجا وعده و تهديد و امر و نهى خداست. ولى اين وجه درست نيست، زيرا بـنـابـرايـن، ديگر احتياج نبود نام كتب خدا را ببرد، چون كتب آسمانى همان وعده و وعيد و امر و نهى است. (و كـتبه ) - منظور از كتب خداى تعالى همان كتبى است كه شرايع خداى تعالى در آن اسـت، شـرايـعـى كـه از آسـمـان نـازل شـده، مـانـنـد كـتـاب تـورات و انـجـيـل، و اصـطـلاح قـرآن هـم در كتب آسمانى همين است، و شايد منظور از تصديق كلمات پـروردگـارش و تـصـديـق كـتب خداى تعالى اين باشد كه مريم عليهاالسلم صديقه بـوده، هـمـچـنـان كـه در آيـه زيـر فـرمـوده: (مـا المـسـيـح بـن مـريـم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقه). (و كـانـت مـن القـانـتـيـن) - يـعـنـى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در بـرابـر اويـنـد، و دائمـا بـر ايـن حال هستند، و اگر مريم عليهاالسلم را با اينكه زن بـود، فـردى از قـانـتـيـن خـوانـد با اينكه كلمه مذكور جمع مذكر است، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند. مـؤ يـد ايـنـكـه قـنوت به اين معنا است اين است كه قنوت به همين معنا در آيه اى ديگر، در خصوص مريم عليهاالسلم آمده، آنجا كه ملائكه به حكايت قرآن كريم مريم را ندا داده مى گويند: (يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين). ولى بعضى از مفسرين احتمال داده اند مراد از قانتين خصوص قوم و قبيله خود مريم باشد، چـون آن جـنـاب از خـانـدان و از بـيـتـى بـه وجـود آمـد كـه عـمـومـا اهـل صـلاح و طـاعـت بـودنـد. ولى ايـن احتمال بعيد است، اولا به خاطر وجهى كه قبلا ذكر كـرديـم، و ثـانـيـا بـه خـاطـر ايـنـكـه آيـه شـريـفـه در مقام تعريض به دو تن از زنان رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است، و در چنين مقامى مناسب آن است كه منظور از قانتين عموم اهل طاعت و خضوع براى خدا باشد. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در تفسير برهان از شرف الدين نجفى، و او بدون ذكر سند از امام صادق عليه السلام روايـت كرده كه در شأن نزول آيه شريفه (ضرب اللّه مثلا للذين كفروا امرات نوح و امـرات لوط...) فـرمـوده: ايـن مـثـل را خـداى تعالى براى عايشه و حفصه زده، كه عليه رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم و در دشمنى با آن جناب دست به دست هم داده، سر او را فاش كردند. رواياتى پيرامون فضيلت فاطمه ع، خديجه، مريم و آسيه و در مـجـمع البيان از ابو موسى از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت كرده كـه فـرمـود: از مردان، بسيارى به حد كمال رسيدند، ولى از زنان به جز چهار نفر به حـد كـمـال نرسيدند، اول آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، و دوم مريم دختر عمران، و سوم خديجه دختر خويلد، و چهارم فاطمه دختر محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم بودند. و در الدر المـنـثـور اسـت كـه احمد و طبرانى و حاكم، (وى حديث را صحيح دانسته)، از ابن عـبـاس روايـت كـرده انـد كـه گـفـت: رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم فرموده: افـضـل زنـان اهـل بـهشت، خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمد صلى اللّه عليه و آله وسـلم، و مريم دختر عمران، و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون است، و در فضيلت او همين بـس كـه خـداى تـعـالى داسـتـانش را در قرآن براى ما ذكر كرده كه گفت: (رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه). و در هـمـان كـتـاب آمـده كـه طـبـرانـى از سـعـد بـن جـنـاده روايـت كـرده كـه گـفـت: رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: خداى تعالى مريم دختر عمران و همسر فرعون و خواهر موسى را در بهشت به ازدواج من در آورد. درباره نحوه كشته شدن همسر فرعون مؤلف: به طورى كه از روايات برمى آيد آسيه همسر فرعون به دست همسرش فرعون كـشـتـه شـد، چـون فـرعـون به دست آورده بود كه وى به خداى يگانه ايمان آورده، و اما اينكه به چه صورت كشته شده، روايات اختلاف دارند. در بعضى از آنها آمده كه : وقتى فرعون مطلع شد كه همسرش به خدا ايمان آورده، به او تـكـليـف كـرد كـه بـه كـفـر برگردد، و او زير بار نرفت و حاضر نشد جز خدا كسى را بپرستد، فرعون دستور داد سنگ بسيار بزرگى بر سرش بيفكنند، به طورى كه زير سنگ خرد شود، و مامورينش همين كار را كردند. و در بـعـضـى ديـگر آمده كه: وقتى او را براى عذاب حاضر كردند، دعايى كرد كه خداى تعالى آن را در قرآن كريم حكايت نموده، و آن اين بود كه گفت (رب ابن لى عندك بيتا فـى الجـنـه ...)، و خـداى تـعـالى دعـايـش را مـسـتـجـاب نـمـود، و قـبـل از شـهـادت خـانـه خـود را در بـهـشت ديد آنگاه جان شريفش از كالبد جدا شد، و سپس صخره بسيار بزرگى را بر جسد بيجانش انداختند. و در بـعـضـى ديـگـر آمـده كه فرعون او را با چهار ميخ به زمين كوبيد، و از ناحيه سينه شـكـنـجـه اش داد، و در آخـر سـنـگ آسـيـائى روى سـيـنـه اش گذاشت، و در برابر تابش خورشيد رهايش كرد - و خدا داناتر است. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺پایان تفسير سوره التحریم از تفسير شریف المیزان🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 متن سوره ____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
PRHIZ065.mp3
1.39M
🌺 ترتیل سوره 🎙 استاد پرهیزگار ⏳زمان: ۵:۴۸ دقیقه _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ترتیل سوره 🎙 استاد پرهیزگار ⏳زمان: ۶:۵۱ دقیقه _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات1⃣الی7⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. 🔸اى نبى اسلام ! تو و امتت وقتى زنان را طلاق مى دهيد در زمـان عـده طلاق دهيد (زمانى كه از عادت ماهانه پاك شده و با همسرشان نزديكى نكرده بـاشـنـد) و حـسـاب عـده را نـگه داريد و از خدا، پروردگارتان بترسيد، آنان را از خانه هـايـشـان بيرون مكنيد خودشان هم بيرون نشوند مگر اينكه گناهى علنى مرتكب شوند كه در اين صورت مى توانيد بيرونشان كنيد. و اينها همه حدود خدا است و كسى كه از حدود خدا تـجـاوز كـنـد بـه نـفـس خـود سـتـم كـرده تـو چـه مـى دانـى شـايـد خـدا بـعـد از طـلاق و قبل از سر آمدن عده حادثه اى پديد آورد و شوهر به همسرش برگردد1⃣ 🔸پس وقتى به اواخر عده رسيدند يا اين است كه به خوبى و خوشى آنان را نگاه مى داريد و يـا بـه خـوبـى و خـوشـى از آنـان جـدا مـى شـويـد و در هـر حـال دو نـفـر از مـردم خود را كه معروف به عدالت باشند شاهد بگيريد و شاهد هم براى خـدا اقـامـه شـهـادت كـنـد، ايـنـهـا كه به شما گفته شد اندرزهايى است كه افرادى از آن موعظه مى شوند كه به خدا و روز جزا ايمان دارند و كسى كه از خدا بترسد خدا برايش ‍ راه نجاتى از گرفتاريها قرار مى دهد2⃣ 🔸و از مـسـيـرى كـه خـود او هـم احـتـمـالش را نـدهـد رزقـش مـى دهـد و كـسـى كـه بـر خـدا توكل كند خدا همه كاره اش مى شود كه خدا دستور خود را به انجام مى رساند و خدا براى هر چيزى اندازهاى قرار داده3⃣ 🔸و از زنان شما آن زنانى كه حيض نمى بينند اگر به شك افتاديد كه از پيرى است و يا بـه خـاطـر عـارضـه اى اسـت كـه عـده طـلاقـشـان سـه مـاه اسـت. و هـمـچ نين آنهايى كه از اول حـيـض نديدند. و اما زنان آبستن عده طلاقشان اين است كه فرزند خود را بزايند. و هر كس از خدا بترسد خدا امور دنيا و آخرتش را آسان مى سازد4⃣ 🔸ايـن امـر خـدا اسـت كـه خـدا آن را بـه سـويـتـان نـازل كـرده و كـسى كه از خدا بترسد خدا گناهانش را تكفير و اجرش را عظيم مى كند5⃣ 🔸زنـان طلاقى خود را در همان منزلى كه بر حسب توانايى خود مى نشينيد سكنى دهيد و به ايـشـان به منظور تنگنا نهادن ضرر نرسانيد و اگر داراى حملند نفقه شان را بدهيد تا حمل خود را بزايند حال اگر بچه شما را شير دادند اجرتشان را بدهيد و با يكديگر به خوبى و خوشى مشورت كنيد و اگر درباره اجرت سخت گيرى كرديد زنى ديگر آن كودك را شير دهد6⃣ 🔸و بـايـد مـرد تـوانـگر بقدر توانگريش و مرد فقير بقدر توانائيش و خلاصه هر كس از آنچه خدايش داده انفاق كند كه خدا هيچ كس را تكليف نمى كند مگر به مقدار قدرتى كه به او داده و خدا بعد از هر سختى گشايشى قرار مى دهد7⃣ ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸ايـن سـوره مـشـتـمـل بـر بـيـان كـليـاتـى از احـكـام طـلاق اسـت، و بـه دنـبـال آن مـقـدارى انـدرز وتـهـديـد و بـشارت، و اين سوره به شهادت سياقش ‍ در مدينه نازل شده. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يا ايها النبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و احصوا العده...1⃣ 🔸در آغاز سوره نخست خطاب را متوجه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مى كند، چون او است كه به سوى امت فرستاده شده و پيشواى امت است، پس مى شود مطالب مربوط به هـمـه امـت را بـه شـخـص او خـطـاب كـرد، و ايـن گـونـه خـطـابـهـا در اسـتـعـمـال شـايـع اسـت، خـطاب ى است مخصوص بزرگ قوم، و مقدم بر همه آنان، ولى مـنـظـور عـمـوم پـيـروان و زيـردسـتـان او اسـت، پـس ديـگـر وجـه و دليـلى نـدارد كـه مـثـل بـعـضـى از مـفـسـريـن بـگـويـيـم تـقـديـر آيـه (يـا ايـهـا النـبـى قـل لامـتـك اذا طـلقـتم النساء) است، يعنى اى پيامبر به امتت بگو كه وقتى زنان را طلاق داديد چنين و چنان كنيد. و مـعـناى اينكه فرموده: (و چون زنان راطلاق داديد با عده طلاق دهيد) اين است كه چون خـواسـتـيـد طـلاق بدهيد و نزديك شد كار را انجام دهيد چنين و چنان كنيد، چون معنا ندارد كه بـعـد از طلاق دادن دوباره طلاق دهند، پس در حقيقت اين تعبير نظير تعبير در آيه زير است كه مى فرمايد: (اذاقمتم الى الصلوه فاغسلوا)، يعنى چون خواستيد به نماز بايستيد چنين كنيد. و  عـبـارت از اين است كه زن در آن مدت از ازدواج جديد، خوددارى كند، تا آن مدت كـه شـرع مـعين كرده تمام شود، و مراد از (طلاق دادن براى عده) طلاق دادن براى زمان عده است، به طورى كه زمان عده را از روز وقوع طلاق حساب كنند، و اين بدين صورت مى شـود كـه طـلاق در طـهـرى واقـع شـود كـه در آن طـهـر عـمـل جـنـسـى انجام نشده باشد، از آن تاريخ حساب عده را نگه مى دارد تا سه بار حيض ديدن و پاك شدن، كه بعد از آن مى تواند شوهر كند. (و احـصـوا العـده) - يـعنى عدد حيض ها و پاك شدنها را كه معيار عده است بشماريد و حسابش را داشته باشيد. و مـنـظور از اين دستور نگه دارى زن است، چون زن در اين مدت حق نفقه و سكنى را دارد، و هـمـسرش بايد مخارجش را بدهد، و نمى تواند از خانه بيرونش كند، البته حقى هم شوهر بـه او دارد، و آن ايـن اسـت كـه مـى تواند به طلاق خود رجوع نموده ، زندگى با او رااز سر گيرد. (و اتـقـوا اللّه ربـكـم لا تـخـرجـوهـن مـن بـيـوتـهـن) - ظـاهـر سـياق اين است كه جمله (بـيـرونشان نكنيد)، بدل باشد (از جمله از خدا پروردگارتان بترسيد) و خاصيت اين بدل آوردن تأكيد نهى در جمله (بيرونشان نكنيد) است، و منظور از (من بيوتهن - از خـانـه هـايـشـان) هـمـان خـانـه هـايـى اسـت كـه زنـان قـبـل از طـلاق در آن سـكـنـى داشـتـند، و به همين جهت فرموده: (خانه هايشان ) با اينكه خانه مال شوهر است. و جمله (و لا يخرجن) نهى از بيرون رفتن خود زنان از خانه است، همچنان كه جمله قبلى نهى شوهران بود از بيرون كردن آنان. (الا ان يـاتـيـن بـفـاحـشـه مـبـيـنـه ) - يـعـنـى مـگـر آنـكـه گـنـاهـى ظـاهـر و فـاش از قـبـيل زنا و يا ناسزا و يا اذيت اهل خانه مرتكب شوند، همچنان كه در روايات وارده از ائمه اهل بيت عليهم السلم وارد شده كه فاحشه عبارت از گناهان مذكور است. (و تـلك حـدود اللّه و مـن يـتعد حدود اللّه فقد ظلم نفسه ) - يعنى هر كس از احكامى كه بـراى طلاق ذكر شده كه حدود خدا است تجاوز كند، چنين و چنان مى شود، آرى تمامى احكام الهـى حـدود اعـمـال بـنـدگـان است، و كسى كه از آن احكام تجاوز كند در حقيقت از حدود خدا تـجـاوز كرده و آن را رعايت ننموده، و كسى كه چنين كند يعنى نافرمانى پروردگار خود كند، به خود ستم كرده است. (لا تـدرى لعـل اللّه يـحـدث بـعـد ذلك امـرا) - يـعـنـى تو نمى دانى، چه بسا خداى تعالى بعد از اين امرى پديد آورد، يعنى امرى كه وضع اين زن و شوهر را عوض كند، و راى شـوهـر در طـلاق هـمـسـرش عـوض شـده، بـه آشـتـى بـا وى مـتـمايل گردد، چون زمام دلها به دست خداست، ممكن است محبت همسرش در دلش پيدا شود، و به زندگى قبلى خود برگردد. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فاذا بلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او فارق وهن بمعروف... و اليوم الاخر2⃣ 🔸مراد از(بلوغ اجل زنان) اين است كه به آخر زمان عده نزديك و مشرف شوند، نه اينكه به كلى عده شان سر آيد، چون اگر عده سر بيايد ديگر جمله  معنا نخواهد داشـت، زيـرا منظور از اين جمله همان رجوع است كه بعد از عده ديگر رجوعى نيست و منظور از جـمـله  اين است كه در اين چند روزه آخر عده رجوع نكند، تا عده سر آيد و جدايى به كلى حاصل گردد. و مـراد از ايـنـكـه فـرمـود: (امساك و نگهدارى زن به طور معروف باشد)، اين است كه اگـر شوهر خواست برگردد، و از جدايى با زن صرفنظر كند، بايد كه از آن به بعد با او نيكوكارى نموده، حقوقى را كه خدا براى زن بر مرد واجب كرده رعايت نمايد. و مراد از (مـفـارقـت بـه نـحـو معروف) هم اين است كه حقوق شرعيه زن را احترام بگذارد. پس تقدير كلام چنين مى شود (فامسكوهن بمعروف من الشرع او فارقوهن بمعروف من الشرع ). (و اشـهـدوا ذوى عـدل مـنـكـم) - يـعـنـى دو نـفـر مـرد عـادل از خـودتـان شاهد بر طلاق بگيريد. و توضيح معناى عدالت در تفسير سوره بقره گذشت. (و اقيموا الشهاده لله) - توضيح جمله نيز در سوره بقره بيان شد. (ذلكـم يـوعـظ بـه مـن كـان يـومـن باللّه و اليوم الاخر) - كلمه  اشاره به مطالب قبل است، مى فرمايد: اين امر به تقوا و پرهيز از خدا، و اقامه شهادت براى خدا، و ايـن نـهـى از تـعـدى درباره حدود الهى كه گفتيم چنين و چنان است. ممكن هم هست بگوييم اشـاره اسـت بـه همه مطالب گذشته، چه احكامى كه بيان شد، و چه امر به تقوى و به اخلاص در شهادت و نهى از تعدى در حدود خدا، مى فرمايد: همه اينها مطالبى است كه مؤمنـيـن بـه وسـيـله آن هـا مـوعـظـه مـى شـونـد، بـه حـق ركـون نـمـوده از باطل دل كنده مى شوند، و اين تعبير در عين حال اشاره اى هم به اين معنا دارد كه اعراض از اين احكام، و يا تغيير دادن آن خارج شدن از ايمان است. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و من يتق اللّه يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب... قدر3⃣ 🔸مـى فـرمـايـد: (و مـن يـتـق اللّه) و هـر كـس از محرمات الهى به خاطر خدا و ترس از او بـپـرهـيـزد، و حـدود او را نـشـكـنـد، و حـرمـت شـرايـعـش را هـتـك نـنـمـوده، بـه آن عـمل كند (يجعل له مخرجا) خداى تعالى برايش راه نجاتى از تنگناى مشكلات زندگى فراهم مى كند، چون شريعت او فطرى است، و خداى تعالى بشر را به وسيله آن شرايع بـه چـيزى دعوت مى كند كه فطرت خود او اقتضاى آن را دارد، و حاجت فطرتش را بر مى آورد، و سـعـادت دنـيـايـى و آخـرتـيـش را تـاءمـيـن مـى كـنـد، و از هـمـسـر و مـال و هـر چيز ديگرى كه مايه خوشى زندگى او و پاكى حياتش باشد، از راهى كه خود او احتمالش را هم ندهد و توقعش را نداشته باشد روزى مى فرمايد، پس اين ترس را به خود راه ندهد كه اگر از خدا بترسد و حدود او را محترم بشمارد و به اين جهت از آن محرمات كـام نـگـيـرد، خـوشـى زندگيش تاءمين نشود، و به تنگى معيشت دچار گردد، نه، اينطور نيست، براى اينكه رزق از ناحيه خداى تعالى ضمانت شده و خدا قادر است كه از عهده ضم انت خود بر آيد. (و مـن يـتـوكـل عـلى اللّه) - و كـسـى كـه بـر خـدا تـوكـل كـند، از نفس و هواهاى آن، و فرمانهايى كه مى دهد، خود را كنار بكشد و اراده خداى سـبـحـان را بـر اراده خود مقدم بدارد، و عملى را كه خدا از او مى خواهد بر عملى كه خودش دوسـت دارد تـرجـيـح بـدهـد، و بـه عـبـارتـى ديـگـر به دين خدا متدين شود و به احكام او عمل كند. (فـهـو حـسـبـه) - چـنـين كسى خدا كافى و كفيل او خواهد بود، و آن وقت آنچه را كه او آرزو كـنـد، خـداى تـعـالى هـم همان را برايش مى خواهد، البته آنچه را كه او به مقتضاى فـطـرتـش مـايـه خـوشـى زنـدگـى و سـعادت خود تشخيص مى دهد، نه آنچه را كه واهمه كاذبش سعادت و خوشى مى داند. و اينكه فرمود: خدا كافى و كفيل او است، علتش اين كه خداى تعالى آخرين سبب است، كه تمامى سبب ها بدو منتهى مى شود، در نتيجه وقتى او چيزى را اراده كند بجا مى آورد و به خـواسـتـه خـود مـى رسـد، بـدون اراده اش دگرگونى پذيرد، او است كه مى گويد: (ما يـبـدل القـول لدى)، و چـيـزى بـيـن او و خـواسـتـه اش حائل نمى گردد، چون او است كه مى گويد: (و اللّه يحكم لا معقب لحكمه )، و اما ساير اسباب كه انسان ها در رفع حوائج خود متوسل بدانها مى شوند، سببيت خود را از ناحيه خدا مـالكـنـد، و آن مـقدار را مالكند كه او به آنها داده، و هر صاحب قدرتى آن مقدار قدرت دارد كـه بـه آن داده، در نـتـيـجـه در مـقـام فـعـل آن مـقـدار مـى تـوانـد عمل كند كه او اجازه اش داده باشد. پـس تـنها خدا براى هر كس كه بر او توكل كند كافى است، و هيچ سبب ديگر چنين نيست، (ان اللّه بـالغ امـره) خدا به هر چه بخواهد مى رسد، او است كه فرموده: (انما امره اذا اراد شـيـئا ان يـقـول له كـن فـيـكـون )، و نـيـز فـرمـوده: (قـد جـعـل اللّه لكـل شـى ء قـدرا) پـس هيچ چيز نيست مگر آنكه قدرى معين و حدى محدود دارد، و خـداى سـبـحـان مـوجـودى است كه هيچ حدى او را تحديد نمى كند، و هيچ چيزى به او احاطه نمى يابد، و او خودش محيط به هر چيز است. شرح مفاد آيه كريمه فوق ايـن مـعـنـاى آيه بود، از نظر اينكه در بين آيات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق مى شود، و اما اگر از سياق و مورد صرفنظر كنيم، و اطلاق خود آيه را در نظر بگيريم، مـخـرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب) اين مفاد را به دست مى دهد كه هر كس از خدا بترسد و بـه حـقـيـقـت مـعـنـاى كـلمـه پـروا داشـتـه بـاشـد - كـه البـتـه چـنـيـن تـقـوايـى حـاصـل نـمـى شـود مـگـر بـا مـعرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او - و سپس به خاطر رعـايـت جـانـب او از مـحـرمـات و تـرك واجـبـات - كـه لازمـه آن ايـن است كه اراده نكند مگر فـعـل و تـركى را كه او اراده كرده باشد، و لازمه اين هم آن است كه اراده اش در اراده خداى تعالى مستهلك شده باشد - چنين كسى هيچ عملى انجام نمى دهد مگر از اراده اى از خدا. لازمه اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند، آن هم ملك طلق او، و او را مالك على الاطلاق خود بداند، مالكى كه به هربخواهد مى تـوانـد در ملكش تصرف كند، و اين ملكيت همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى امـر بـنده اش مى باشد، پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمى ماند مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد، تازه همان را هم كه او دارد باز به ملكيت خدا باقى است، و ملك همه اش از خداى عزوجل است. 🔸ادامه👇
🔸ادامه👇 🔸ايـنـجـاسـت كـه خـداى تـعـالى چـنـيـن بـنـده اى را بـه حـكـم (و يـجـعـل له مـخـرجا) از تنگناى و هم و زندان شرك نجات مى دهد، ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم (و يرزقه من حيث لا يحتسب) از جايى كه او احتمالش را هم ندهد رزق مـادى و مـعـنـويـش ‍ را فـراهـم مـى كـنـد، امـا رزق ماديش را بدون پيش بينى خود او مى رسـانـد، بـراى ايـنـكـه او قـبـل از رسـيـدن بـه چـنـيـن تـوكـلى رزق خـود را حـاصـل دسـتـرنـج خـود و اثـر اسـبـاب ظـاهـرى مـى دانـسـت ، هـمـان اسـب ابـى كـه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند جز به اندكى اطلاع نداشت، و مـثلش مثل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ماوراى آن فضاى اندك بى خبر باشد، و ليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و او است كه اسباب و مسببات را پشت سر هم مى چيند، و هر طورى كه بخواهد نظام مى بـخـشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد اجازه تاثير مى دهد تاثيرى كه خود بنده چنان تاثيرى براى آن سراغ نداشته. و امـا رزق مـعـنـويـش را - كه رزق حقيقى هم همانست، چون مايه حيات جان انسانى است، و رزقى است فنا ناپذير - بدون پيش بينى خود او مى رساند، دليلش اين است كه انسان نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مى داند كه از چه راهى به وى مى رسد. توكل واقعى بر خداوند تنها نصيب صالحين از امت اسلام مى شود و كـوتـاه سـخـن ايـنـكـه: خـداى سـبـحـان كـه ولى و عـهـده دار سـرپـرسـتـى بـنـده مـتـوكـل خـويـش اسـت، او را از پـرتگاه هلاكت بيرون مى كشد، و از طريقى كه خود او پيش بينى آن را نمى كند، روزى مى دهد و چـنـيـن بـنـده اى بـه خـاطـر ايـنـكـه بـر خـداى تـعـالى تـوكـل كـرده، و هـمـه امـور خـود را بـه او واگـذار نـمـوده، هـيـچ چـيـز از كـمـال و از نـعـمت هايى را كه قدرت به دست آوردن آن را در خود مى بيند از دست نمى دهد، خلاصه آنچه را كه اميدوار بود به وسيله سعى و كوشش خود به دست آورد همان را خداى تـعـالى بـرايـش فـراهـم مـى كـنـد، بـراى ايـنـكـه او بـه وى تـوكـل كـرد، و كـسى كه بر خدا توكل كند، خدا همه كاره او مى شود، و هيچ سبب از اسباب ظاهرى اينطور نيست، براى اينكه هر سببى را كه در نظر بگيرى يكبار كارگر مى افتد بار ديگر نمى افتد، ولى خداى تعالى اين طور نيست، (ان اللّه بالغ امره)، چون خدا بـه كـار خـود مـى رسـد و تـمـامـى امـور در حـيـطـه قـدرت خـداى تـعـالى اسـت (قـد جعل اللّه لكل شى ء قدرا) و وقتى حدود و اندازه هر موجودى را خداى تعالى معين مى كند، بنده متوكل هم يكى از موجودات است، او نيز از تحت قدرت خدا خارج نيست، پس اندازه ها و حدود او نيز به دست خدا است. و چـنـيـن مـقامى تنها نصيب صالحين از اولياى اين امت مى شود، و اما افراد پايين تر افراد مـتـوسـط از اهـل تـقـوى كـه درجـات پـايـيـن تـرى از حـيـث مـعـرفـت و عـمـل دارنـد، از مـوهـبـت ولايـت خـدايـى هـم آن مـقـدارى بـرخـوردارنـد كـه با اخلاص ايمان و اعـمـال صـالحـشـان مطابقت دارد، و چنان نيست كه هيچ بهره اى از اين موهبت نداشته باشند، چگونه محروم باشند با اينكه خداى فرموده: (و اللّه ولى المؤمنين) و جاى ديگر به طور مطلق فرموده: (و اللّه ولى المتقين). آرى هـمـيـن كـه به دين حق متدين هستند، و اين سنت حيات را پذيرفته، ورود و خروجشان در امـور نـاشـى از اراده خـداى تـعـالى اسـت، خـود تـقـوى اللّه و توكل بر او است، براى اينكه اين گونه افراد مؤمن و متقى اراده خداى تعالى را در جاى اراده خـودشـان قـرار داده انـد، در نـتـيـجه به همان مقدار از سعادت زندگى برخوردار مى شـونـد، و خداى تعالى برايشان از هر ناملايمى مخرجى قرار مى دهد، و از جايى كه خود آنان به فكرشان نرسد روزيشان مى دهد، و پروردگارشان كافى ايشان است، و او به كـار خـود مـى رسـد و اراده خود را به كرسى مى نشاند، و چگونه چنين نباشد با اينكه او است كه براى هر چيزى قدر و مقدارى معين كرده است. و اين مؤمنين از محروميت از سعادت هم آن مقدار سهم دارند كه شرك در ايمان و عملشان رخنه كرده باشد و رخـنـه هـم مـى كند، چون همانطور كه در بالا گفتيم غير از صالحان از اولياى خدا، آنها كـه از رتـبـه پـايـيـن ترند از شرك خالى نيستند، همچنان كه فرمود: (و ما يومن اكثرهم بـاللّه الا و هم مشركون) و از سوى ديگر به طور مطلق فرموده : (ان اللّه لا يغفر ان يشرك به). 🔸ادامه آيه بخش سوم👇
🔸ادامه👇 🔸و نـيـز فـرمـوده: (و انـى لغـفـار لمـن تـاب و امـن و عمل صالحا)، يعنى هر كسى كه از شرك توبه كند، و باز به طور مطلق فرموده: (و استغفروا اللّه ان اللّه غفور رحيم ). پـس مؤمن بـه هيچ درجه از درجات ولايت الله بالا نمى رود مگر با توبه از شرك خفى كه هر مرحله از آن پايين تر از درجه ولايت آن مرحله است. آيـه مـورد بـحـث از آيـات بـرجـسـتـه قـرآن اسـت، و مـفسرين درباره جمله جمله آن سخنانى پراكنده دارند، كه از نقلش صرفنظر مى كنيم. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و اللائى يئسن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم فعدتهن ثلاثه اشهر...4⃣ 🔸كلمه  كه مصدر فعل است به معناى شك و ترديد، و در خصوص آيه منظور شك در يائسه شدن است، چون ممكن است زنى حيض نبيند، ولى شك داشته باشد كه حيض نديدنش به خاطر كبر سن است، يا به خاطر عارضه اى مزاجى است. پس معناى آيه اين است كه آن زنانى كه از حيض يائسه مى شوند، اگر در علت يائسه شدنشان شك داشتيد كه آيا به خاطر رسيدن به حد يائسگى است، يا به خاطر عارضه مزاجى است در صورتى كه طلاقشان داديد بايد سه ماه عده نگه بدارند. (و اللائى لم يـحـضن) - اين جمله عطف است بر جمله (و اللائى يئسن...)، و معنايش اين است كه زنانى كه در سن حيض ‍ ديدن حيض نديدند نيز عده طلاقشان سه ماه است. (و اولات الاحمال اجلهن ان يضعن حملهن) - يعنى منتهاى زمان عده زنانى كه آبستن هستند و طلاق گرفته اند، روزى است كه وضع حمل كرده باشند. (و مـن يـتـق اللّه يـجعل له من امره يسرا) - يعنى كسى كه از خدا بترسد، خداى تعالى برايش آسانى قرار مى دهد، يـعـنى شدايد و مشقت هايى را كه برايش پيش مى آيد آسان مى سازد. و بعضى گفته اند: معنايش اين است كه امور دنيا و آخرت را برايش آسان نموده، يا فرجى دنيايى برايش مى فرستد، و يا عوضى آخرتى به او مى دهد. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ذلك امر اللّه انزله اليكم...5⃣ 🔸يـعـنـى آنـچـه خـداى تـعـالى در آيـات قـبـلى بـيـان كرد احكامى است كه او به سوى شما نـازل كـرد، و در ايـنـكـه فـرمـود: (و مـن يـتـق اللّه يـكـفر عنه سيئاته و يعظم له اجرا) دلالتـى هـسـت بـر ايـنـكـه پـيـروى اوامـر خـدا خود مرحله اى است از تقوى، مانند اجتناب از مـحـرمـات كـه آن هـم مـرحله اى ديگر از تقوى است، و شايد اين دلالت براى آن باشد كه امـتـثـال اوامـر هـم مـلازم بـا اجـتـنـاب از حـرام اسـت، و آن حـرام عـبـارت اسـت از تـرك امتثال. و مـعناى (تكفير سيئات) پوشاندن آن به وسيله مغفرت است، و مراد از سيئات گناهان صـغيره است، در نتيجه تقوى تنها براى گناهان كبيره باقى مى ماند، و مجموع جمله (و مـن يـتـق اللّه يكفر عنه سيئاته و يعظم له اجرا) در معناى آيه شريفه زير مى باشد كه فرموده: (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما)، و از اين دو آيه شريفه بر مى آيد كه مراد معصوم عليه السلام هم كه در تعريف تقوى فرمود: (عبارت است از ورع از محارم خدا) همان گناهان كبيره است. و نـيـز بـر مـى آيـد كـه مـخـالفـت بـا احـكـامـى كـه خـداى تـعـالى دربـاره طـلاق و عـده نـازل فـرمـوده از گـنـاهـان كـبـيـره اسـت چـون تـقـوايـى كـه در آيـه شـريـفـه ذكـر شـده مـشـتـمـل بـر مـسـائل مـذكـور نـيـز مـى شـود، و مـمـكـن نـيـسـت كـه مـسـائل خـود آيـه را شـامـل نـگـردد، پـس مـخـالفـت مـذكـور جـزو سـيـئات قـابـل تـكـفـيـر نـيـسـت، و گـرنـه نـظـم و مـعـنـاى آيـه مختل مى شود. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a