🌺 تفسیر آیه 4⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰يا ايها الذين امنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم...4⃣1⃣
🔸كلمه #من در جمله (من ازواجكم) تبعيضى است، و معناى (بعضى از همسران شما) را مـى دهـد، و سـياق خطاب به تعبير (يا ايها الذين امنوا) و نيز وابسته كردن دشمنى همسران را به مؤمنين مجموعا علت حكم را مى رساند و مى فهماند كه بعضى از همسران مؤمنـيـن كـه بـا آنـان دشمنى مى ورزند بدان علت مى ورزند كه شوهرانشان ايمان دارند، و عداوت به خاطر ايمان جز نمى تواند علت داشته باشد كه اين زنان بى ايمان مى خواهند شـوهـران خـود را از اصـل ايـمـان، و يـا از اعـمـال صـالحـه اى كه مقتضاى ايمان است، از قـبـيـل انـفاق در راه خدا و هجرت از دار الكفر، برگردانند و منصرف كنند، و شوهران زير بـار نـمـى رونـد، قـهـرا زنـان بـا آنـان دشمنى مى كنند، و يا مى خواهند كفر و معصيت هاى بـزرگ از قـبـيـل بـخـل و خـوددارى از انـفـاق در راه خـدا را بـر آنـان تحميل كنند، چون دوست مى دارند شوهران بجاى علاقه مندى به راه خدا و پيشرفت دين خدا و مـواسـات بـا بـنـدگـان خـدا، بـه اولاد و هـمسران خود علاقه مند باشند، و براى تاءمين آسايش آنان به دزدى و غصب مال مردم دست بزنند.
پس خداى سبحان بعضى از فرزندان و همسران را دشمن مؤمنين شمرده، البته دشمن ايمان ايـشـان، و از ايـن جـهـت كـه دشـمن ايمان ايشانند شوهران و پدران را وادار مى كنند دست از ايـمـان بـه خدا بردارند، و پاره اى اعمال صالحه را انجام ندهند، و يا بعضى از گناهان كـبـيره و مهلكه را مرتكب شوند، و چه بسا مؤمنين در بعضى از خواسته هاى زن و فرزند به خاطر محبتى كه به آنان دارند اطاعتشان بكنند و لذا در آيـه شريفه مى فرمايد: از اين گونه زنان و فرزندان حذر كنيد، و رضاى آنها را مقدم بر رضاى خدا نگيريد.
(و ان تـعـفـوا و تصفحوا و تغفروا فان اللّه غفور رحيم) - راغب در مفردات مى گويد كلمه #عفو به معناى قصد براى گرفتن چيزى است، مثلا وقتى گفته مى شود: #عفاه، و يـا اعـتـفـاه، مـعنايش اين است كه: قصد فلان چيز را كرد، در حالى كه آنچه را نزد خـود داشـت، بـه دسـت گـرفـتـه بـود - تـا آنـجـا كـه مى گويد - و چون گفته شود: (عـفـوت عـنـه) مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه مـن گـنـاه او را زايل كردم و از او چشم پوشيدم.
آنگاه مى گويد: و كلمه #صفح به معناى ترك ملامت اسـت، و فـرقش با عفو است كه از عفو بليغ تر است، و به همين جهت خداى تعالى در يك جـمـله هـر دو را ذكـر كرده و فرموده: (فاعفوا و اصفحوا حتى ياتى اللّه بامره)، چون گاهى مى شود كه انسان عفو مى كند، ولى صفح نمى كند. و سپس گفته: و كلمه #مغفرت كـه از ماده #غفر است، به معناى آن است كه جامه اى در تن كسى بپوشانى كه تن او را از آلودگى نگه بدارد، و از همين باب است كه مى بينى يكى به ديگرى مى گويد (اغـفـر ثـوبـك فـى الوعـاء) يـعـنـى جـامـه ات را در خـم رنگ بينداز و آن را رنگ كن تا چـركتاب شود، و ديرتر چرك را نشان دهد و غفران و مغفرت از ناحيه خداى تعالى به اين اسـت كـه بـنده را از اينكه عذاب به او برسد حفظ فرمايد و در قرآن فرموده: (غفرانك ربنا)، و (مغفره من ربكم)، و (و من يغفر الذنوب الا اللّه ).
پس سه جمله #تعفوا، و #تصفحوا و #تغفروا مى خواهند مؤمنين را تشويق كنند بـه ايـنكه اگر زن و فرزندانشان آثار دشمنى مذكور را از خود بروز دادند، صرفنظر كنند، و در عين حال بر حذر باشند كه فريب آنان را نخورند.
(فـان اللّه غـفـور رحـيـم) - اگـر منظور از مغفرت و رحمت مغفرت و رحمت خاصه الهى بـاشد آن مغفرت و رحمتى كه تنها به مؤمنين مى رسد به همانهايى كه در آيه مورد بحث مـخاطب به خطابهاى #تعفوا و #تصفحوا و #تغفروا هستند و معنا اين باشد كه اگر شما مؤمنين از خطا و دشمنى زنان و فرزندان خود چشم پوشى كنيد، خداى تعالى هم با شما به مغفرت و رحمت خود معامله مى كند، در اين صورت جمله مورد بحث وعده جميلى به مؤمنـيـن است در برابر رفتار صالحى كه كرده اند، همچنان كه در آيه زير همين وعده را به مؤمنين صاحب عفو و صفح داده مى فرمايد:
(و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر اللّه لكم).
و اگـر مـنـظـور مغفرت و رحمت عام الهى باشد، بدون اينكه مقيد به مورد خطاب باشد، در ايـن صـورت ديگر جمله مورد بحث وعده نخواهد بود، بلكه مى خواهد بفرمايد: اگر مؤمنين چـنين كنند خود را به صفات خدا متصف و به اخلاق خدايى متخلق كرده اند، چون خدا هم غفور و رحيم است.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 5⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰انما اموالكم و اولادكم فتنه و اللّه عنده اجر عظيم5⃣1⃣
🔸كـلمـه #فـتـنـه بـه مـعـناى گرفتاريهايى است كه جنبه آزمايش دارد، و آزمايش بودن امـوال و فرزندان به خاطر اين است كه اين دو نعمت دنيوى از زينت هاى جذاب زندگى دنيا است، نفس آدمى به سوى آن دو آن چنان جذب مى شود كه از نظر اهميت همپايه آخرت و اطاعت پـروردگارش قرار داده، رسما در سر دو راهى قرار مى گيرد، و بلكه جانب آن دو را مى چـربـانـد، و از آخـرت غـافـل مـى شـود،
هـمـچـنـان كـه در جـاى ديـگـر فـرمـود: (المال و البنون زينه الحيوه الدنيا).
و تـعـبـيـر آيـه مـورد بـحـث كـنـايـه از نـهـى اسـت، مـى خـواهـد از غـفـلت از خـدا به وسيله مـال و اولاد نـهـى كـنـد، و بـفـرمـايـد: بـا شـيـفـتـگـى در بـرابـر مال و اولاد جانب خدا را رها نكنيد، با اينكه نزد او اجرى عظيم هست.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطعْتُمْ ... 6⃣1⃣
🔸يعنى به مقدار استطاعتى كه داريد از خدا پروا كنيد - چون سياق جمله سياق دعوت و تشويق به اطاعت خدا و انفاق و مجاهده در راه او است - و جمله مورد بحث به خاطر حرف #فاء تفريع شده بر جمله (انما اموالكم ...) در نتيجه معناى آن چنين مى شود كه: به مقدار استطاعتتان از خدا بترسيد و از ذره اى از آن مقدار را از تقوا و ترس خدا كوتاه نياييد. در نتيجه آيه شريفه همان مطلبى را مى رساند كه آيه شريفه (اتقوا اللّه حق تقاته ) در مقام افاده آن است نه اينكه بخواهد بفرمايد هر چه توانستيد رعايت تقوى را بكنيد و هر مقدار كه نتوانستيد تقوى را رها كنيد چون خداى تعالى به حكم آيه (و لا تحملنا ما لا طاقه لنابه ) به بيش از مقدار طاقت از از ما نخواسته آرى هر چند اين معنا در جاى خود صحيح است
ليكن آيه مورد بحث ناظر به آن نيست.
🔸از آنچه گذشت دو نكته روشن گرديد.
🔸نكته اول اينكه: ميان آيه (فاتقوا اللّه ما استطعتم و آيه اتقوا الله حق تقاته ) هيچ منافاتى نيست، و اختلافى كه بين آن دو هست چيزى نظير اختلاف به مقدار و كيفيت است، در جمله اولى دستور مى دهد تقواى شما همه مواردى را كه درسعه و قدرت شما است فرا بگيرد، و در دومى دستور مى دهد تقواى شما در همه موارد متصف به حقيقت باشد، تقواى صورى و ظاهرى نباشد، اولى راجع به كميت و مقدار تقوا است، دومى مربوط به كيفيت آن است.
🔸نكته دوم اينكه: سخن بعضى از مفسرين كه گفته اند: جمله (فاتقوا اللّه ما استطعتم ) ناسخ جمله (اتقوا اللّه حق تقاته ) است، سخن درستى نيست ، و فسادش روشن گرديد.
🔸(و اسمعوا و اطيعوا و انفقوا خيرا لانفسكم ) - قسمت از آيه جمله (فاتقوا اللّه ما استطعتم ) را تأكيد مى كند، و كلمه #سمع معناى استجابت و قبول پيشنهاد و دعوت است، كه مربوط به مقام التزام قلبى است، به خلاف طاعت كه انقياد در مقام عمل است
و كلمه #انفاق به معناى بذل مال در راه خدا است (نه هر بذلى ديگر)، و كلمه #خيرا اگر منصوب آمده به گفته صاحب كشاف به خاطر عاملى است كه حذف شده، و تقدير آن و #انفقوا و (امنوا خيرا لانفس كم - انفاق كنيد و ايمان آوريد به چيزى كه براى خودتان خير است ) مى باشد. احتمال هم دارد كلمه #انفقوادر عين دلالت بر انفاق، متضمن معناى قدموا و يا نظير آن هم باشد، و معنا چنين باشد (و انفقوا خيرا لانفسكم - انفاق كنيد و با انفاق خيرى را براى خود از پيش بفرستيد) كه در عبارت داخل گيومه كلمه #انفاق متضمن معناى از پيش بفرستيد شده، شما مى توانيد چيز ديگرى را فرض كنيد كه مقام آيه بر آن دلالت كند.
🔸و اگر فرمود: #لانفسكم و نفرمود: (لكم )، براى اين بود كه مؤمنين را بيشتر خوشدل سازد، و بفهماند اگر انفاق كنيد خيرش مال شما است، و به جز خود شما كسى از آن بهره مند نمى شود، چون انفاق دست و دل شما را باز مى كند، و در هنگام رفع نيازه اى جامعه خود دست و دلتان نمى لرزد.
🔰و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون
🔸تفسير اين جمله در تفسير سوره حشر گذشت.
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰إِن تُقْرِضوا اللَّهَ قَرْضاً حَسناً يُضعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شكُورٌ حَلِيمٌ7⃣1⃣
🔸منظور از (اقراض خداى تعالى ) انفاق در راه خدا است، و اگر اين عمل را قرض دادن به خدا، و آن مال انقاق شده را قرض حسن خوانده، به اين منظور بوده كه مسلمين را به انفاق ترغيب كرده باشد.
🔸جمله (يضاعفه لكم و يغفر لكم ) اشاره است به حسن جزايى كه خداى تعالى در دنيا و آخرت به انفاق گران مى دهد، و اسمهاى #شكور ، #حليم ، #عالم غيب و شهادت ، #عزيز و #حكيم پنج نام از اسماى حسناى الهى هستند، كه شرحش و وجه مناسبتش با سمع و طاعت و انفاق كه در آيه بدان سفارش شده است روشن است.
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣1⃣الی آخر سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰 بحث روايتى
🔸در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر عليه السلام روايت شده كه در ذيل آيه (ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم ) فرموده: اين آيه راجع به مسلمانانى است كه وقتى مى خواستند از وطن كافرنشين خود به دار هجرت مهاجرت كنند، زن و فرزندشان دست به دامنشان انداخته، از رفتن بازشان مى داشتند، و مى گفتند: تو را به خدا سوگند مى دهيم كه از ما دست بر مدار كه بعد از رفتنت از بين خواهيم رفت، بعضى از مسلمانان تسليم خواسته زن و فرزند خود مى شدند، و در دار الكفر مى ماندند، و آيه شريفه آنان را از چنين زن و فرزندانى بر حذر داشته، از اطاعت آنان نهى مى فرمايد، بعضى ديگر از مسلمانان تسليم نمى شدند، و راه خدا را پيش گرفته از زن و فرزند دست بر مى داشتند، و مى گفتند: به خدا سوگند اگر شما با من هجرت نكنيد، و خداى تعالى روزى بين من و شما در دار الهجره جمع كرد، ديگر كارى به كارتان نخواهم داشت ، و تا ابد سودى به شما نخواهم رسید.
ولى خداى تعالى دستور داد بعد از آنكه در دار هجرت به زن و فرزند خود رسيدند از سوگند خود صرف نظر نموده، به بهترين وجهى با آنان برخورد نمايند، و صله رحم را رعايت كنند.
🔰و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان اللّه غفور رحيم.
🔸مؤلف: اين معنا در الدر المنثور هم از عده اى از صاحبان كتب حديث از ابن عباس روايت شده .
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از عباده بن صامت و عبداللّه بن ابى اوفى ، از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم نقل كرده اند كه در تفسير جمله (انما اموا لكم و اولادكم ) فرموده اند: براى هر امتى، فتنه اى است، و فتنه امت من كه به وسيله آن آزمايش مى شوند مال است.
مؤلف: نظير اين روايت را نيز از ابن مردويه از كعب بن عياض از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسل نقل كرده.
🔸و باز در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه، احمد، ابو داوود، ترمذى، نسائى، ابن ماجه، حاكم و ابن مردويه، همگى از بريد روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم مشغول خطابه بود كه حسن و حسين با پيراهنى قرمز وارد شدند، و (به طرف آن جناب ) مى رفتند و مى افتادند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از منبر پايين آمد و هر دو را بغل كرد يكى را به اين طرف و يكى را به آن طرف و به منبر بالا رفت، و سپس فرمود: خداى تعالى درست فرموده : (انما اموالكم و اولادكم فتنه )، من وقتى چشمم به اين دو پسر افتاد كه مى آيند و مى افتند، نتوانستم طاقت بياورم، و كلامم را قطع نكنم، بناچار براى گرفتن آن دو پايين آمدم.
🔸مؤلف: اين روايت بى اشكال نيست، براى اينكه درست است كه اموال و اولاد فتنه است، اما نه حتى براى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم، كه سيد انبيا و سرآمد مخلصين و معصوم و مؤيد به روح القدس است.
🔸روايت ديگرى هست كه لحنش از اين هم شنيع تر است، و آن روايتى است كه باز الدر المنثور از ابن مردويه، از عبداللّه عمر، نقل كرده كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم در حالى كه داشت بالاى منبر براى مردم ايراد خطبه مى كرد چشمش به حسين بن على افتاد كه داشت مى آمد، پا بر دامن خود نهاد و افتاد و گريه كرد، ناگزير رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از منبر پايين آمد،
مردم چنين ديدند، دويدند و حسين را برداشتند، و او را دست به دست گردانيده تا به رسول خدا رسانند، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آنگاه فرمود: خدا شيطان را بكشد كه فرزند چه فتنه اى است، به آن خدايى كه جانم به دست اوست، من متوجه نشدم كه از منبر پايين آمده ام.
🔸نظير اين روايت در شناعت لحن روايتى است كه از ابن منذر، از يحيى بن ابى كثير نقل شده كه گفت: وقتى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم صداى گريه حسن و حسين را شنيد، فرمود: اولاد فتنه است، براى گريه اين دو كودك آن چنان مرابى خود كرد كه برخاستم در حالى كه عقل از من سلب شده بود. بنابر اين يا بايد اين روايات را طرد نموده قبولش نكرد، و يا آنكه تأويل و توجيهش كرد.
🔸ادامه دارد👇
⏮ ادامه بحث روایتی
🔸و در تفسير برهان از ابن شهر اشوب از تفسير وكيع روايت شده كه گفت: سفيان بن مره همدانى از عبد خير برايمان نقل كرد كه گفته بود، من از على بن ابى طالب از اين كلام خداى تعالى پرسيدم كه مى فرمايد: (اتقوا الله حق تقاته )، فرمود: به خدا سوگند غير از اهل بيت كسى به اين دستور عمل نكرده، اين ماييم كه همواره به ياد خداييم، و هرگز فراموشش نمى كنيم، و ماييم كه شكرش را به جاى آورده، هرگز كفرانش نمى كنيم، و ماييم كه او را اطاعت نموده، هرگز نافرمانيش نكرده ايم .
🔸و چون اين آيه نازل شد اصحاب گفتند ما توانايى چنين تقوايى را نداريم، خداى تعالى آيه (فاتقوا الله ما استطعتم ) را نازل فرمود، (تا آخر حديث ).
🔸و در تفسير قمى آمده كه پدرم از فصل بن ابى مره برايم حديث كرد كه : من امام صادق (عليه السلام ) را ديدم كه از اول شب تا صبح طواف مى كرد و مى گفت: بارالها مرا از شر بخل نفسم نگه بدار. عرضه داشتم : فدايت شوم من امشب از شما به غير از اين دعا را نشنيدم. فرمود: چه بلايى بالاتر از بخل نفس سراغ دارى ؟ خداى تعالى مى فرمايد: (و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ).
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 متن سوره #المنافقون
__________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
636879891315942603.mp3
413.9K
🌺 ترتیل سوره #المنافقون
🎙 استاد پرهیزگار
⏳زمان: 3:26 دقیقه
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ترتیل وترجمه سوره #المنافقون
🎙 ترتیل موسسه پیامبر مهر ورحمت
⏳زمان : 5:36 دقیقه
___________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 1⃣تا8⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰ترجمه آیات
🔸به نام خداوند بخشنده مهربان
🔸اى رسول ما چون منافقان (رياكار) نزد تو آمده گفتند كه ما به يقين و حقيقت گواهى مى دهيم كه تو رسول خدايى (فريب مخور) خدا مى داند كه تو رسول اويى. و خدا گواهى مى دهد كه منافقان (سخن به مكر و خدعه و) دروغ مى گويند 1⃣
🔸قسم هاى (دروغ ) خود را سپر جان خويش (و مايه فريب مردم ) قرار داده اند تا بدينوسيله راه خدا را (بروى خلق ) ببندند (بدانيد اى اهل ايمان ) كه آنچه مى كنند بسيار بد مى كنند 2⃣
🔸براى آن (نفاق و دروغ ) كه آنها (بر زبان ) ايمان آوردند و سپس (بدل ) كافر شدند خدا هم مهر (قهر و ظلمت ) بر دلهايشان نهاد تا هيچ (از حقايق ايمان ) درك نكنند3⃣
🔸اى رسول تو چون (از برون ) كالبد جسمانى آن منافقان را مشاهده كنى (به آراستگى ظاهر) تو را به شگفت آرند و اگر سخن گويند (بس چرب زبانند) به سخنهايشان گوش فرا خواهى داد (ولى از درون ) گويى كه چوبى خشك بر ديوارند (و هيچ ايمان و معرفت ندارند و چون در باطن نادرست و بدانديشند) هر صدائى بشنوند بر زبان خويش پندارند. اى رسول (بدانكه ) دشمنان (دين و ايمان ) به حقيقت اينان هستند از ايشان بر حذر باش ، خدايشان بكشد چقدر (به مكر و دروغ ) از حق باز مى گردند 4⃣
🔸و هرگاه به آنها گويند بياييد تا رسول خدا براى شما از حق آمرزش طلبد سر بپيچند و بنگرى كه با تكبر و نخوت روى مى گردانند5⃣
🔸اى رسول تو از خدا براى آنان آمرزش بخواهى يا نخواهى به حالشان يكسان است ، خدا هرگز آنها را نمى بخشد كه همانا قوم نابكار فاسق را خدا هيچ وقت (به راه سعادت ) هدايت نخواهد كرد6⃣
🔸اينها همان مردم بدخواهند كه مى گويند بر اصحاب رسول انفاق مال مكنيد تا از گردش پراكنده شوند در صورتى كه خدا را گنجهاى زمين و آسمانها است لكن منافقان درك آن نمى كنند 7⃣
🔸آنها (پنهانى ) مى گويند اگر به مدينه مراجعت كرديم البته بايد (يهوديان ) اربابان عزت و ثروت مسلمانان ذليل را از شهر بيرون كنند و حال آنكه عزت مخصوص خدا و رسول و اهل ايمان است و ليكن منافقان از اين معنى آگاه نيستند8⃣
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات1⃣تا 8⃣ سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰 بیان آیات
🔸اين سوره وضع منافقين را توصيف مى كند، و آنان را به شدت عداوت با مسلمين متهم ساخته، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را دستور مى دهد، تا از خطر آنان برحذر باشد، و مؤمنين را نصيحت مى كند به از كارهايى كه سرانجامش نفاق بپرهيزند، تا به هلاكت نفاق دچار نگردند، و كارشان به آتش دوزخ منجر نشود. اين سوره در مدينه نازل شده است.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣ سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰إِذَا جَاءَك الْمُنَفِقُونَ قَالُوا نَشهَدُ إِنَّك لَرَسولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّك لَرَسولُهُ وَ اللَّهُ يَشهَدُ إِنَّ الْمُنَفِقِينَ لَكَذِبُونَ1⃣
🔸كلمه #منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است، كه در عرف قرآن به معناى اظهار ايمان و پنهان داشتن كفر باطنى است.
🔸و كلمه #كذب به معناى دروغ است كه ضد راستى است. و حقيقتش عبارت است از اينكه خبرى كه گوينده مى دهد با خارج مطابقت نداشته باشد، پس #صدق و #كذب وصف خبر است. ولى چه بسا مطابقت (در صدق ) و مخالفت (در كذب ) به حسب اعتقاد خبر دهنده را هم صدق و كذب مى نامند، در نتيجه خبرى كه بر حسب اعتقاد خبر دهنده مطابق با واقع باشد، صدق مى نامند، هر چند كه در واقع مطابق نباشد، و مخالفت خبر به حسب اعتقاد خبر دهنده را دروغ مى نامند، هر چند كه در واقع مخالف نباشد. نوع اول را صدق و كذب خبرى، و نوع دوم را صدق و كذب مخبرى مى گويند.
🔸پس اينكه فرمود: (اذا جاءك المنافقون قالوا نشهد انك لرسول اللّه ) حكايت اظهار ايمان منافقين است كه گفتند شهادت مى دهيم كه تو حتما رسول خدايى، چون اين گفتار ايمان به حقانيت دين است كه وقتى باز شود ايمان به حقانيت هر دستورى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آورده، و ايمان به وحدانيت خداى تعالى و به معاد است، و اين همان ايمان كامل است.
🔸و اينكه فرمود: (و اللّه يعلم انك لرسوله )تثبيتى است از خداى تعالى نسبت به رسالت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ). و اينكه با وجود وحى قرآن و مخاطبت قرآن با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كه كافى در تثبيت رسالت آن جناب بود و مع ذلك به اين تثبيت تصريح كرد، براى اين است كه قرينه اى صريح بر كاذب بودن منافقين باشد، از اين جهت كه بدانچه مى گويند معتقد نيستند، هر چند كه گفتارشان يعنى رسالت آن جناب صادق است، پس منافقين در گفتارشان كاذبند به كذب مخبرى، نه به كذب خبرى، پس جمله (و اللّه يشهد ان المنافقين لكاذبون ) منظورش كذب مخبرى است نه كذب خبرى.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964aج
🌺 تفسیر آیه 2⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰اتخَذُوا أَيْمَنهُمْ جُنَّةً فَصدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ ...2⃣
🔸كلمه #ايمان - به فتح همره - جمع (يمين )است و به معناى سوگند مى باشد. و كلمه #جنه - به ضمه جيم - به معناى سپر است، و منظور از سپر معناى مجازى آن است، يعنى هر چيزى كه انسان با آن حفظ شود.
🔸و كلمه #صد - به تشديد دال - هم به معناى جلوگيرى مى آيد، و هم به معناى اعراض، و بنابر معناى دوم مراد اين است كه منافقين از راه خدا - كه همان دين باشد - اعراض نمودند. و گاهى هم به معناى برگرداندن مى آيد.
🔸 و بنابر اين
مراد از جمله مورد بحث مى شود كه : منافقين عامه مردم را از راه دين برگرداندند، در حالى كه خود را در پشت سپر سوگندهاى دروغينشان حفظ كردند.
🔸و معناى آيه مى شود كه : منافقين سوگندهاى دروغين خود را وقايه و سپر خود قرار داده، از راه خدا و دين او اعراض نمودند، و يا به مقدارى كه توانستند امور را فاسد و وارونه ساختند، و بدين وسيله مردم را از دين خدا برگرداندند.
🔸و جمله (انهم ساء ما كانوا يعملون ) تقبيح اعمال منافقين است ، اعمالى كه به طور استمرار -از روزى كه دچار نفاق شدند تا روز نزول سوره - مرتكب شده بودند.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰ذلك بانهم امنوا ثم كفروا فطبع على قلوبهم فهم لا يفقهون3⃣
🔸اشـاره بـا كـلمـه #ذلك - بـه طـورى كـه گـفـتـه انـد - بـه زشـتـى اعـمـال ايـشـان اسـت. بـعـضـى هـم گـفـتـه انـد اشـاره بـه هـمـه مـطـالب قـبـل است، يعنى دروغگويى، و سپر قرار دادن سوگند دروغ، و برگرداندن مردم از راه خدا، و اعمال زشت منافقين.
و مـنـظـور از ايـنـكـه فرمود ايمان آوردند همان شهادت زبانى به يگانگى خدا و رسالت رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم اسـت، كـه سـپـس در بـاطـن دل از ايـمـان بـه خـدا شـدنـد، هـمـچنان كه در جاى ديگر فرموده: (و اذا لقوا الذين امنوا قالوا امنا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزون ).
البـتـه بـعـيـد هـم نيست كه در بين منافقين كسانى بوده باشند كه ايمان اولشان حقيقى و جدى بوده، ولى بعدا از دين برگشته باشند، و اين ارتداد خود را از مؤمنين پنهان نموده، در بـاطـن بـه مـنـافـقـيـن پـيـوسـتـه بـاشـنـد، و مـثـل آنـان مـنـتـظـر گـرفـتـارى رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و مؤمنين شده باشند، همچنان كه از آيات سوره تـوبه نظير آيه زير همين معنا به نظر مى رسد: (فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يـلقـونـه بـمـا اخـلفـوا اللّه مـا وعـدوه ) و نيز در آيه زير از منافقينى كه از همان آغاز، ايمان در دلهايشان داخل نشده تعبير كرده به اينكه (و كفروا بعد اسلامهم ).
بـنـابـراين، پس ظاهر چنين به نظر مى رسد كه منظور از جمله (امنوا ثم كفروا) اظهار شهادتين باشد، اعم از اينكه از صميم قلب و ايمان درونى باشد، و يا تنها گفتار بدون ايمان درونى، و كـافـر شـدنـشـان بـديـن جـهـت بوده باشد كه اعمالى نظير استهزاء به دين خدا، و يا رد بـعـضـى از احـكـام آن مـرتـكـب شـده باشند، و نتيجه اش خروج ايمان - اگر واقعا ايمان داشته اند - از دلهايشان بوده.
معناى اينكه خداوند بر دل هاى منافقين مهر زده و جمله (فطبع على قلوبهم فهم لا يفقهون) نتيجه گيرى عدم فهم منافقين است از مهرى كـه بـه دلهـايـشـان خـورده، و ايـن نـتـيـجـه گـيـرى بر آن دلالت دارد كه طبع و مهر به دل خوردن باعث مى شود ديگر دل آدمى حق را نپذيرد، پس چنين دلى براى هميشه مايوس از ايمان و محروم از حق است.
حـال بـبـيـنـيـم مـهـر بـه دل خـوردن يـعـنـى چـه ؟ يـعـنـى هـمـيـن كـه دل بـه حـالتـى در آيد كه ديگر پذيراى حق نباشد، و حق را پيروى نكند، پس چنين دلى قـهـرا تـابـع هـواى نـفـس مـى شـود، هـمـچـنان كه در جاى ديگر فرموده: (طبع اللّه على قـلوبـهم و اتبعوا اهواءهم) و نيز نتيجه ديگرش اين است كه حق را نفهمد و نشنود، و به آن عـلم و يـقـيـن پـيدا نكند، همچنان كه فرموده: (و طبع على قلوبهم فهم لا يفقهون ) و نـيـز فـرموده : (و نطبع على قلوبهم فهم لا يسمعون )، و نيز فرموده: (و طبع اللّه عـلى قلوبهم فهم لا يعلمون ) و به هر حال بايد دانست كه خداى تعالى ابتداء مهر بر دل كـسـى نـمـى زنـد، بـلكـه اگـر چـنـيـن مـى كـنـد بـه عـنوان مجازات است، چون مهر بر دل زدن گـمـراه كـردن است، و اضلال جز بر اساس مجازات به خداى تعالى منسوب نمى شود، كه اين معنا مكرر درتفسير بيان شد.
________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣ سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُك أَجْسامُهُمْ وَ إِن يَقُولُوا تَسمَعْ لِقَوْلهِِمْ ...4⃣
🔸ظاهرا خطاب و چون ايشان را ببينى و سخنان ايشان را مى شنوى، خطاب به شخص معينى نيست، بلكه خطابى است عمومى به هر كس كه ايشان را ببيند، و سخنان ايشان را بشنود، چون منافقين همواره سعى دارند ظاهر خود را بيارايند، و فصيح و بليغ سخن بگويند. پس تنها رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مورد خطاب نيست.
🔸و منظور اين است كه بفهماند منافقين چنين وضعى به خود مى گيرند: ظاهرى فريبنده، و بدنى آراسته دارند به طورى كه هر كس به آنان برخورد كند از ظاهرشان خوشش مى آيد، و از سخنان شمرده و فصيح و بجاى آنان لذت مى برد،
و دوست مى دارد به آن گوش فرا دهد، از بس كه شيرين سخن مى گويند و گفتارشان نظمى فريبنده دارد.
🔰كانهم خشب مسنده
🔸- درجمله منافقين را به حسب باطنى كه دارند مذمت مى كند. و كلمه #خشب - به ضمه خاء و شين - جمع كلمه (خشبه ) است، كه به معناى چوب است. و مصدر تسنيد كه كلمه #مسنده اسم مفعول آن مصدر است، به معناى آن است كه چيزى را طورى نصب كنى كه بر چيز ديگرى نظير ديوار و مثل آن تكيه داشته باشد.
🔸جمله مورد بحث در مقام مذمت منافقين، و متمم جمله سابق است، مى خواهد بفرمايد: منافقينى كه اجسامى زيبا و فريبنده و سخنانى جاذب و شيرين دارند، به خاطر نداشتن باطنى مطابق ظاهر، در مثل مانند چوبى مى مانند كه به چيزى تكيه داشته باشد و اشباحى بدون روحند، همان طور كه آن چوب نه خيرى دارد، و نه فائده بر آن مترتب مى شود، اينان نيز همين طورند چون فهم ندارند.
🔰يحسبون كل صيحه عليهم
🔸 اين جمله مذمت ديگرى است از ايشان، مى فرمايد منافقين از آنجا كه در ضمير خود كفر پنهان دارند، و آن را از مؤمنين پوشيده مى دارند، عمرى را با ترس و دلهره و وحشت بسر مى برند كه مبادا مردم بر باطنشان پى ببرند، به همين جهت هر صيحه اى كه مى شنوند خيال مى كنند عليه ايشان است، و مقصود صاحب صيحه ايشان است.
🔰هم العدو فاحذرهم
🔸 يعنى ايشان در عداوت با شما مسلمانان به حد كاملند، براى اينكه بدترين دشمن انسان آن كسى است كه واقعا دشمن باشد، و آدمى او را دوست خود بپندارد.
🔰قاتلهم اللّه انى يوفكون
🔸اين جمله نفرينى است بر منافقين به قتل، كه شديدترين شدائد دنيا است. و اى بسا اگر نفرمود (قتلهم الله - خدا آنان را بكشد) و باب مفاعله را بكار برد، براى همين افاده شدت بوده است.
🔸ولى بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از مقاتله در اين آيه طرد و دور كردن از رحمت است. بعضى ديگر گفته اند: عبارت مورد بحث نفرين نيست، بلكه جمله اى است خبرى مى خواهد بفرمايد: منافقين مشمول لعنت و طرد هستند، و اين مشموليت براى آنان مقرر و ثابت است. بعضى ديگر گفته اند: اين كلمه به منظور برانگيختن تعجب در شنونده به كار مى رود، مثلا مى گويند (قاتله اللّه ما اشعره - فلانى چه شاعر زبردستى است ). ولى آنچه از سياق به دست مى آيد، همان وجهى است كه ما بيان كرديم.
🔰انى يوفكون
🔸اين جمله براى انگيختن تعجب شنونده است، مى فرمايد: چگونه از حق روى برمى گردانند؟ بعضى هم گفته اند: صرف توبيخ و سركوب كردن است، و جنبه استفهام ندارد.
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 5⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ تَعَالَوْا يَستَغْفِرْ لَكُمْ رَسولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسهُمْ ...5⃣
🔸كلمه #تلويه كه مصدر فعل (لووا) مى باشد، مصدر باب تفعيل از ماده (لوى ) و مصدر ثلاثى مجردش (لى ) است، كه به معناى ميل و انحراف است.
🔸و معناى عبارت اين است كه : وقتى به منافقين گفته مى شود بياييد تا رسول اللّه براى شما از خدا طلب آمرزش كند - اين پيشنهاد وقتى به آنان داده مى شده كه فسقى يا خيانتى مرتكب مى شدند و مردم از آن با خبر مى گشتند - از روى اعراض و استكبار سرهاى خود را بر مى گردانند و تو آنان را مى بينى كه از پيشنهاد كننده روى گردانيده، از اجابت او استكبار مى ورزند.
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 6⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰 سواء عَلَيْهِمْ أَستَغْفَرْت لَهُمْ أَمْ لَمْ تَستَغْفِرْ لهَُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لهَُمْ ...6⃣
🔸يعنى چه براى ايشان استغفار بكنى و چه نكنى، برايشان يكسان است. و يكسانى كنايه از اين است كه فائده اى بر اين كار مترتب نمى شود. پس معناى آيه اين است كه: استغفار تو سودى به حالشان ندارد.
🔰ان اللّه لا يهدى القوم الفاسقين
🔸اين جمله مضمون آيه را تعليل نموده، مى فهماند: اگر گفتيم خدا هرگز ايشان رانمى آمرزد علتش اين است كه آمرزش، خود نوعى هدايت به سوى سعادت و بهشت است، و منافقين فاسقند، و از زى عبوديت خدا خارجند، چون در نهان خود كفر پنهان كرده اند، و خدا بر دلهايشان مهر زده ، و هرگز مردم فاسق را هدايت نمى كند.
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنفِقُوا عَلى مَنْ عِندَ رَسولِ اللَّهِ حَتى يَنفَضوا ...7⃣
🔸كلمه #ينفضوا مضارعى است كه از مصدر (انفضاض ) گرفته شده، و انفضاض به معناى متفرق شدن است، و معناى آيه اين است كه : منافقين همان كسانى هستند كه مى گويند مال خودتان را بر مؤمنين فقير كه همواره دور رسول اللّه را گرفته اند انفاق نكنيد، چون آنها دور او را گرفته اند تا ياريش كنند، و اوامرش را انفاذ، و هدفهايش را به كرسى بنشانند، و وقتى شما به آنها كمك نكرديد از دور او متفرق مى شوند و او ديگر نمى تواند بر ما حكومت كند.
🔰و لله خزائن السموات و الارض
🔸 اين جمله پاسخ از گفته هاى منافقين است كه گفتند #لا تنفقوا مى فرمايد: دين، دين خدا است و خدا براى پيشبرد دين خود احتياج به كمك منافقان ندارد. او كسى است كه تمامى خزينه هاى آسمان و زمين را مالك است، از آن هر چه را بخواهد و به هر كس بخواهد انفاق مى كند. پس اگر بخواهد مى تواند مؤمنين فقير را غنى كند، اما او همواره براى مؤمنين آن سرنوشتى را مى خواهد كه صالح باشد، مثلا آنان را با فقر امتحان مى كند و يا با صبر به عبادت خود وا مى دارد، تا پاداشى كريمشان داده، به سوى صراط مستقيم هدايتشان كند، ولى منافقان اين را نمى فهمند.
🔸اين است معناى (و ليكن منافقين نمى فهمند) يعنى وجه حكمت اين را نمى دانند. ولى بعضى احتمال داده اند كه معناى آيه اين باشد كه : منافقين نمى دانند خزائن عالم به دست خدا است، و او رازق همه است، و غير او رازقى نيست، پس اگر بخواهد مى تواند فقراء را غنى سازد ليكن منافقين پنداشته اند غنى و فقر به دست اسباب است، در نتيجه اگر به مؤمنين فقير انفاق نكنند مؤمنين، رزقى پيدا نخواهند كرد.
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 8⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
.
🔰يَقُولُونَ لَئن رَّجَعْنَا إِلى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنهَا الاَذَلَّ وَ للَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنَّ الْمُنَفِقِينَ لا يَعْلَمُونَ8⃣
🔸گوينده اين سخن و همچنين سخنى كه آيه قبل حكايتش كرد، عبداللّه بن ابى بن سلول بود. و اگر نگفت من وقتى به مدينه برگشتم چنين و چنان مى كنم و گفت ما چنين و چنان مى كنيم براى اين بوده كه همفكران خود را كه مى داند از گفته او خوشحال مى شوند با خود شريك سازد.
و منظورش از (آنكه عزيزتر است ))گ خودش است، و از (آنكه ذليل تر است ) رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى خواسته با اين سخن خود، رسول خدا را تهديد كند به اينكه بعد از مراجعت به مدينه آن جناب را از مدينه خارج خواهد كرد. ولى منافقين نمى دانند كه عزت تنها خاص خدا و رسولش و مؤمنين است، در نتيجه براى غير نامبردگان چيزى به جز ذلت نمى ماند، و يك چيز ديگر هم بار منافقين كرد، و آن نادانى است، پس منافقين به جز ذلت و جهل چيزى ندارند.
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣تا8⃣ سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روايتى
🔸در مجمع البيان مى گويد: اين آيات درباره عبداللّه بن ابى منافق و همفكرانش نازل شده، و جريان از اين قرار بود كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) خبر دادند قبيله بنى المصطلق براى جنگ با آن جناب لشكر جمع مى كنند، و رهبرشان حارث بن ابى ضرار پدر زن خود آن حضرت، يعنى پدر جويريه، است. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) چون اين را بشنيد با لشكر به طرفشان حركت كرد، و در يكى از مزرعه هاى بنى المصطلق كه به آن مريسيع مى گفتند، و بين درياى سرخ و سرزمين قديد قرار داشت با آنان برخورد نمود، دو لشكر به هم افتادند و به قتال پرداختند. لشكر بنى المصطلق شكست خورد، و پا به فرار گذاشت ، و جمعى از ايشان كشته شدند. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اموال و زن و فرزندشان را به مدينه آورد.
در همين بينى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر كنار آن آب لشكرگاه كرده بود، ناگهان آبرسان انصار از يك طرف، و اجير عمر بن خطاب كه نگهبان اسب او و مردى از بنى غفار بود از طرف ديگر كنار چاه آمدند تا آب بكشند. سنان جهنمى آبرسان انصار و جهجاه بن سعيد غلام عمر (به خاطر اينكه دلوشان به هم پيچيد) به جان هم افتادند، جهنى فرياد زد اى گروه انصار، و جهجاه غفارى فرياد برآورد اى گروه مهاجر (كمك كمك ).
مردى از مهاجرين به نام جعال كه بسيار تهى دست بود به كمك جهجاه شتافت (و آن دو را از هم جدا كرد). جريان به گوش عبداللّه بن ابى رسيد، به جعال گفت: اى بى حياى هتاك چرا چنين كردى؟ او گفت چرا بايد نمى كردم، سر و صدا بالا گرفت تا كار به خشونت كشيد، عبداللّه گفت: آن كسى كه بايد به احترام او سوگند خورد، چنان گرفتارت بكنم كه ديگر، هوس چنين هتاكى را نكنى.
عبداللّه بن ابى در حالى كه خشم كرده بود به خويشاوندانى كه نزدش بودند - كه از آن جمله زيد بن ارقم بود - گفت: مهاجرين از ديارى ديگر به شهر ما آمده اند، حالا مى خواهند ما را از شهرمان بيرون نموده با ما در شهر خودمان زورآزمايى مى كنند، به خدا سوگند مثل ما و ايشان همان مثلى است كه آن شخص گف :
(سمن كلبك ياكلك - سگت را چاق كن تا خودت را هم بخورد). آگاه باشيد به خدا اگر به مدينه برگشتيم تكليفمان را يكسره خواهيم كرد، آن كس كه (عزيزتر) است ذليل تر را بيرون خواهد نمود، و منظورش از كلمه عزيزتر خودش، و از كلمه (ذليل تر) رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بود.
سپس رو به حاضران كرد، و گفت: اين كارى است كه شما خود بر سر خود آورديد، مهاجرين را در شهر خود جاى داديد، و اموالتان را با ايشان تقسيم كرديد، امروز مزدش را به شما مى دهند، به خدا اگر پس مانده غذايتان را به جعال ها نمى داديد، امروز سوار گردنتان نمى شدند، و گرسنگى مجبورشان مى كرد از شهر شما خارج گشته به عشاير و دوستان خود ملحق شوند.
در ميان حاضران از قبيله عبداللّه ، جوان نورسى بود به نام (زيد بن ارقم ) وقتى او اين سخنان را شنيد گفت: به خدا سوگند ذليل و بى كس و كار تويى كه حتى قومت هم دل خوشى از تو ندارند، و محمد هم از ناحيه خداى رحمان عزيز است، و هم همه مسلمانان دوستش دارند، به خدا بعد از اين سخنان كه از تو شنيدم تودوست نخواهم داشت. عبداللّه گفت: ساكت شو كودكى كه از همه كودكان بازيگوش تر بودى.
زيد بن ارقم بعد از خاتمه جنگ نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) رفت، و جريان را براى آن جناب نقل كرد. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در حال كوچ كردن بود، شخصى را فرستاد تا عبداللّه را حاضر كرد، فرمود: اى عبدالله اين خبرها چيست كه از ناحيه تو به من مى رسد؟ گفت به خدايى كه كتاب بر تو نازل كرده هيچ يك از اين حرفها را من نزده ام، و زيد به شما دروغ گفته.
🔸ادامه👇
⏮ ادامه بحث روایتی قسمت دوم
🔸حاضرين از انصار عرضه داشتند: يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) او ريش سفيد ما و بزرگ ما است ، شما سخنان يك جوان از جوانان انصار را درباره او نپذير، ممكن است اين جوان اشتباه ملتفت شده باشد، و سخنان عبداللّه را نفهميده باشد.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) عبداللّه را معذور داشت، و زيد از هر طرف از ناحيه انصار مورد ملامت قرار گرفت.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) قبل از ظهر مختصرى قيلوله و استراحت كرد و سپس دستور حركت داد. اسيد بن حضير به خدمتش آمد، و آن جناب را به نبوت تحيت داد، (يعنى گفت السلام عليك يا نبى اللّه )، سپس گفت: يا رسول اللّه ! شما در ساعتى حركت كردى كه هيچ وقت در آن ساعت حركت نمى كردى ؟ فرمود: مگر نشنيدى رفيقتان چه گفته ؟
او پنداشته اگر به مدينه برگردد عزيزتر ذليل تر را بيرون خواهد كرد. اسيد عرضه داشت: يا رسول اللّه تو اگر بخواهى او را بيرون خواهى كرد، براى اينكه او به خدا سوگند ذليل است و تو عزيزى . آنگاه اضافه كرد: يا رسول اللّه ! با او مدارا كن ، چون به خدا سوگند خدا تو را وقتى گسيل داشت كه قوم و قبيله اين مرد داشتند مقدمات پادشاهى او را فراهم مى كردند، تا تاج سلطنت بر سرش بگذارند، و او امروز ملك و سلطنت خود را در دست تو مى بيند.
پسر عبداللّه بن ابى - كه او نيز نامش عبداللّه بود - از ماجراى پدرش با خبر شد، نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آمد، و عرضه داشت : يا رسول اللّه ! شنيده ام مى خواهى پدرم را به قتل برسانى، اگر چنين تصميمى دارى دستور بده من سر او را برايت بياورم، چون به خدا سوگند خزرج اطلاع دارد كه من تا چه اندازه نسبت به پدرم احسان مى كنم ، و در خزرج هيچ كس به قدر من احترام پدر را رعايت نمى كند، و من ترس اين را دارم كه غير مرا مأمور اين كار بكنى، و بعد از كشته شدن پدرم، نفسم كينه توزى كند، و اجازه ندهد قاتل پدرم رازنده ببينم كه در بين مردم رفت و آمد كند، و در آخر وادارم كند او را كه يك مرد مسلمان با ايمان است به انتقام پدرم كه مردى كافر است بكشم، و در نتيجه اهل دوزخ شوم. حضرت فرمود: نه، برو و همچنان با پدرت مدارا كن ، و مادام كه با ما است با او نيكو معامله نما.
🔸مى گويند: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در آن روز تا غروب و شب را هم تا صبح لشكر را به پيش راند، تا آفتاب طلوع كرد و حتى تا گرماى آفتاب استراحت نداد، آنگاه مردم را پياده كرد، و مردم آن قدر خسته بودند كه روى خاك افتادند، و به خواب رفتند، و آن جناب اين كار را نكرد مگر براى اينكه مردم مجال گفتگو درباره عبداللّه بن ابى را نداشته باشند.
آنگاه مردم را حركت داد تا به چاهى در حجاز رسيد، چاهى كه كمى بالاتر از بقيع قرار داشت، و نامش ((بقعاء)) بود. در آنجا بادى سخت وزيد، و مردم بسيار ناراحت و حتى دچار وحشت شدند، و ناقه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در آن شب گم شد. حضرت فرمود: منافقى عظيم امروز در مدينه مرد، بعضى از حضار پرسيدند: منافق عظيم چه كسى بوده ؟ فرمود: رفاعه. مردى از منافقين گفت : چگونه دعوى مى كند كه من علم غيب دارم، آن وقت نمى داند شترش كجا است ؟ آن كسى كه به وحى برايش خبر مى آورد چرا به او نمى گويد شتر كجا است؟ در همان موقع جبرئيل نزد آن جناب آمد، و گفتار آن منافق را و نيز محل شتر را به وى اطلاع داد. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هر دو خبر را به اصحابش اطلاع داد، و فرمود: من ادعا نمى كنم كه علم به غيب دارم ، من غيب نمى دانم ، و ليكن خداى تعالى به من خبر داد كه آن منافق چه گفت ،
و شترم كجا است. شتر من در دره است. اصحاب رفتند و شتر را در همانجا كه فرموده بود يافته با خود آوردند، و آن منافق هم ايمان آورد.
و همين كه لشگر به مدينه برگشت ديدند رفاعه بن زيد در تابوت است، و او فردى از قبيله بنى قينقاع ، و از بزرگان يهود بود كه در همان روز مرده بود.
🔸زيد بن ارقم مى گويد: بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به مدينه رسيد من از شدت اندوه و شرم خانه نشين شدم ، تا آنكه سوره منافقون در تصديق زيد، و تكذيب عبداللّه بن ابى نازل شد. آنگاه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) گوش زيد را گرفته او را از خانه اش بيرون آورد، و فرمود: اى پسر! زبانت راست گفت، و گوشت درست شنيده بود، و دلت درست فهميده بود، و خداى تعالى در تصديق آنچه گفتى قرآنى نازل كرد.
عبداللّه بن ابى در آن موقع در نزديكى هاى مدينه بود، و هنوز داخل مدينه نشده بود، همين كه خواست وارد شود، پسرش عبداللّه بن عبداللّه بن ابى سر راه پدر آمد، و شتر خود را در وسط جاده خوابانيد، و از ورود پدرش جلوگيرى كرد، و به پدر گفت : واى بر تو اين چه كارى بود كه كردى ؟ و به پدر خود گفت : به خدا سوگند جز با اذن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسـلم).
🔸ادامه👇
⏮ ادامه بحث روایتی قسمت سوم 👇
🔸نمى توانى و نمى گذارم داخل مدينه شوى ، تا بفهمى عزيزتر كيست، و ذليل تر چه كسى است. عبداللّه شكايت خود از پسرش را به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پيام داد. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) شخصى را فرستاد تا به پسر او بگويد مزاحم پدرش نشود. پسر گف ت : حالا كه دستور رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) رسيده كارى به كارت ندارم. عبداللّه بن ابى داخل مدينه شد، و چند روزى بيش نگذشت كه بيمار شد و مرد.
🔸وقتى سوره منافقون نازل شد، و دروغ عبداللّه برملا گشت، مردم به اطلاعش رساندند كه چند آيه شديد اللحن درباره ات نازل شده ، مقتضى است نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روى تا آن جناب برايت استغفار كند، عبداللّه در پاسخ سرى تكان داد، و گفت: به من گفتيد به او ايمان آورم ، آوردم . تكليف كرديد زكات مالم را بده مدادم،ديگر چيزى نمانده كه بگوييد برايش سجده هم بكنم. و در همين سر تكان دادنش اين آيه نازل شد كه: (و اذا قيل تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه لووا روسهم ... لا يعلمون ).
🔸مؤلف: جزئيات داستان كه در اين حديث آمده از چند روايت مختلف گرفته شده كه از زيد بن ارقم و ابن عباس و عكرمه ،و محمد بن سيرين، و ابن اسحاق، و ديگران نقل شده، و مضمون آنها در يكديگر داخل شده است.
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a