eitaa logo
تفسیر المیزان
10هزار دنبال‌کننده
173 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه 3⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يا ايها الذين امنوا لا تتولوا قوما غضب اللّه عليهم...3⃣1⃣ 🔸مـراد از ايـن  يهود است كه در قرآن مجيد مكرر به عنوان (مغضوب عليهم) از ايشان ياد شده، از آن جمله درباره آنان فرموده: (و باءوا بغضب من اللّه ) شاهد اينكه منظور يهود است ذيل آيه كه از ظاهر آن برمى آيد كه غير از كفار سابق الذكر است. (قد يئسوا من الاخره كما يئس الكفار من اصحاب القبور) - مراد از آخرت، ثواب آخرت اسـت، و مـراد از كـفار در اين جمله همان طور كه گفتيم كفار در آيه قبلى است كه منكر خدا و قـيـامت بودند مى فرمايد: يهوديان مغضوب عليهم مانند كفار مشرك بت پرست منكر معادند. بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـته اند: مراد از اين كفار فقط مشركين مكه اند، چون الف و لام در  الف و لام عهد است، و حرف من در جمله (من اصحاب القبور) براى ابتداى غـايـت است. خداى تعالى مى خواهد در اين آيه شقاوت دائمى و هلاكت ابدى يهود را به ياد مؤمنـيـن بـيـاورد تـا از دوسـتـى بـا آنـان و نـشـست و برخاست با ايشان پرهيز كنند، مى فـرمـايـد: يـهـوديـان از ثـواب آخرت مايوسند، همان طور كه منكرين قيامت از مردگان خود مـايـوسـند، يعنى براى آنها وجود و حياتى قائل نيستند، چون مرگ را هيچ و پوچ شدن مى دانند. بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كفار، معناى معروف آن نيست، بلكه منظور همه مردگان اسـت كه در قبر نهفته شده اند، چون كلمه  به معناى ستر و نهفتن است. در نتيجه به قول اين مفسرين معنا چنين مى شود: همانطور كه نهفته شدگان در قبر مايوسند. بـعـضـى ديـگر گفته اند: مراد از كفار همان كفار اصطلاحى است، و كلمه  بيانيه اسـت، و مـعـنـاى جـمـله ايـن اسـت كـه: يهوديان از ثواب آخرت مايوسند، همانطور كه كفار مدفون در قبور از ميان همه اهل قبور مايوس از آنند، چون در آيه اى ديگر فرموده: (ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار اولئك عليهم لعنه اللّه). __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى رواياتى دربـاره زنـان مـهـاجـر، امـتـحـان ايمان آنها، بيعتشان با پيامبر ص، حكم ازدواج با آنها و... در مـجـمـع البـيـان از ابـن عـبـاس روايـت آورده گـفـت: رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم در حديبيه با مشركين مكّه صلح كرد به اينكه هـر كـس از اهـل مـكـه نـزد مـسـلمـانـان آيـد، بـه اهـل مـكـّه بـرگـردانـند، و هر كس از اصحاب رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم بـه مـكـّه آيـد، اهل مكّه او را به آن جناب برنگردانند، و اين صلح نامه را نوشتند و مهر كردند. بـعـد از ايـن جريان، زنى به نام سبيعه دختر حارث اسلميه در همان حديبيه مسلمان شد، و نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آمد. به دنبالش شوهر كافرش - كه بنا بـه روايـتـى نـامـش مـسـافـر و از قـبـيـله بـنـى مـخـزوم بـوده، و بـه قول مقاتل، صيفى بن راهب بوده - به طلب همسرش آمد، و عرضه داشت: اى محمد! زن مرا بـه مـن بـرگردان، چون تو شرط كردى هر كس از ما نزد تو آيد به ما برگردانى، و مهر عهدنامه تو هنوز خشك نشده، در همين بين بود كه آيه شريفه (يا ايها الذين امنوا اذا جـاءكـم المـومـنـات مـهـاجـرات - مـن دار الكـفـر الى دار الاسـلام _فـامـتـحـنـوهـن) نازل گرديد. ابـن عـبـاس مـى گـويـد: امـتـحـان زنـان نـامبرده اين بود كه سوگند بخورند كه بيرون آمـدنـشـان از دار الكـفـر فـقط به خاطر محبتى بوده كه به خدا و رسولش داشته اند، نه ايـنـكـه از شـوهـرشـان قـهـر كـرده بـاشـنـد، و يـا مـثـلا از زنـدگـى در فـلان محل بدشان مى آمده، و از فلان سرزمين خوششان مى آمده، و يا در مكّه در مضيقه مالى قرار داشـتـه انـد، و خـواسـتـه انـد در مدينه زندگى بهترى به دست آورند، و يا در مدينه عشق مـردى از مـسـلمانان را در دل داشته اند، بلكه تنها و تنها انگيره شان در بيرون آمدن عشق بـه اسـلام بـوده. و سـوگـند را به عبارت ياد كنند به خدايى كه به جز او هيچ معبودى نـيـسـت، مـن جـز به خاطر علاقه به اسلام از شهر خود بيرون نيامده ام سبيعه دختر حارث اسلميه اين سوگند را خورد، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مهريه اى را او از شـوهـر كافر خود گرفته بود به شوهرش داد. مخارجى هم كه براى او كرده بود داد، و خود او را به وى رد نكرد، و عمر بن خطاب با وى ازدواج نمود. رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هر مردى كه از طرف كفار به مدينه مى آمد به كفار پس مى داد، ولى زنـان را نـگـه مـى داشـت تـا امـتـحـان كـنـد، بعد از امتحان مهريه شان را به همسران كافرشان مى رسانيد. سـپـس مـى گـويـد: زهـرى گـفـتـه اسـت: وقـتـى ايـن آيـه نـازل شـد، كـه در آن مى فرمايد: (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) عمر بن خطاب دو تا از زنان خود را كه در مكّه و مشرك بودند، طلاق گفت، يكى از آن دو قرينه (و يا قريبه) دخـتـر ابـى امـيـه بن مغيره بود كه بعد از طلاق عمر، معاويه بن ابى سفيان با او ازدواج كـرد، و هـر دو در مـكـّه بـودنـد، و مـشـرك مـى زيـسـتـنـد. و ديـگرى ام كلثوم دختر عمرو بن جرول خزاعى، مادر عبداللّه بن عمر بود كه بعد از طلاق عمر ابو جهم بن حذاقه بن غانم كه يكى از مردان قبيله خزاعه بود با وى ازدواج نموده، و مشرك در مكّه زندگى كردند. از آن جمله (اروى) دختر ربيعه بن حارث بن عبد المطلب، همسر طلحه بن عبيد اللّه بود كـه اسـلام بين آن دو جدايى انداخت، چون فرموده بود: (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) طـلحـه مـسـلمـان شـد، و مـهـاجـرت كـرد، و هـمـچـنـان در مـكـّه نـزد فـاميل خود بماند، ولى چيزى نگذشت كه مسلمان شد، و بعد از طلحه شوهر اولش خالد بن سـعـيـد بـن عـاص بـن امـيـه با او ازدواج نمود. البته وى نيز از آن زنانى بود كه از مكّه فـرار كـرد و بـه سـوى رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم بـه مـديـنـه آمـد، و رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم او را نگه داشت، و پس از چندى او را به عقد خالد در آورد. 🔹ادامه دارد...👇
🔹ادامه بحث روایتی قسمت2⃣ 🔸 يـكـى ديـگـر اميه دختر بشر بود كه در مكّه همسر ثابت بن دحداحه بود، و مسلمان شد و از مـكـّه بـه سـوى مـديـنـه فـرار كـرد، چـون شـوهـرش در آن ايـام كـافـر بـود. رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم او را نـگـه داشـت و بـه عـقـد سـهـل بـن حـنـيـف در آورد، و از سـهـل داراى فـرزنـدى بـه نـام عـبـداللّه بـن سهل شد. بـاز مـى گـويـد: شـعـبـى گـفـتـه: (يـكـى ديـگـر) زيـنـب دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم همسر ابو العاص بن ربيع بود، كه مسلمان شـد، و خود را در مدينه به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم رسانيد، و شوهرش ابـو العاص مشرك و كافر در مكّه بماند، و پس ‍ از چندى به مدينه آمد، و زينب به او امان داد، و سـرانـجـام مسلمان شد، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم همسرش را به او برگردانيد. و از جـبـائى نـقل مى كند گفته: در مواد صلح نامه حديبيه بيش از اين نيامده بود كه اگر مـردى از كـفـار مـكـّه بـه مـديـنـه آمـد بـايـد مـسـلمـانـان او را بـه اهـل برگردانند، و نامى از زنان برده نشده بود، و به همين جهت وقتى ام كلثوم دختر عقبه بن ابى معيط مسلمان شد، و به مدينه مهاجرت كرد، دو بـرادرش بـه مـديـنـه آمـدنـد، و از رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم خواستند خواهرشان را به ايشان رد كند، حضرت فرمود شرط ميان ما و شما در خصوص مردان بود، و به همين دليل ام كلثوم را به ايشان نداد. مؤلف: ايـن مـعانى در روايت ديگر از طرق اهل سنت وارد شده، و بسيارى از آن روايات را سـيـوطـى در تـفـسـير الدر المنثور خود آورده و نيز داستان امتحان اين گونه زنان، و بر نگرداندن آنان به كفار، و دادن مهريه هايشان را به شوهرانشان در تفسير قمى آمده. چند روايت درباره ازدواج با زنان كافر در آن تفسير مى گويد: زهرى گفته: و اما زنانى كه از حوزه اسلام گريختند و به كفار پـيـوسـتـنـد، مـجموعا شش نفر بودند : 1 - ام الحكم دختر ابى سفيان كه همسر عياض بن شـداد فـهرى بود 2 - فاطمه دختر ابى اميه بن مغيره، خواهر ام سلمه كه همسر عمر بن خـطـاب بـود، و داسـتـانـش چـنـيـن بـود كه وقتى عمر بن خطاب خواست مهاجرت كند فاطمه حـاضـر نـمـى شـد، و در آخـر از دين اسلام برگشت و در مكّه باقى ماند 3 - بروع دختر عـقـبـه هـمسر شماس بن عثمان 4 - عبده دختر عبد العزى بن فضله بود كه همسر عمرو بن عـبـدود بـود 5 - هـنـد دخـتـر ابـى جـهـل بـن هـشـام، هـمـسـر هـشـام بـن عـاص بـن وائل 6 - كـلثـوم دخـتـر جـرول ، هـمـسـر عـمـر كـه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مهريه هاى اين زنان را از غنيمت به شوهرانشان داد، و شوهرانشان، آن مهريه را به همسران سابق خود رساندند. و در كـافـى بـه سـنـد خـود از زراره از امام باقر ( عليه السلام روايت كرده كه فرمود: سـزاوار نـيـسـت مـسـلمـان بـا اهـل كـتـاب ازدواج كـنـد. عـرضـه داشتم فدايت شوم ! حرمت اين عمل در كجاى قرآن است. فرمود (ولا تمسكوا بعصم الكوافر). مؤلف: ايـن روايـت بر اين اساس درست است  عموميت داشته باشد و در نكاح دائمى، هم شامل حدوث آن باشد، و هم شامل بقائش. و نـيـز در همان كتاب است كه زراره از امام باقر عليه السلام معناى آيه (و المحصنات مـن الذيـن اوتـوا الكـتـاب مـن قـبـلكـم) را پرسيد، فرمود: اين آيه به وسيله آيه (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) نسخ شده. مؤلف: شـايـد مـراد از نسخ آيه مذكور به وسيله آيه (و لا تمسكوا...) اين باشد كه آيـه سـوره مـائده يـعـنـى آيـه (و المـحـصنات من الذين اوتوا الكتاب) ازدواج با زنان اهـل كـتـاب هـم بـه طـور دائم را شـامـل مى شده و هم به طور متعه را، و آيه (و لا تمسكوا بـعـصـم الكوافر) تنها نكاح دائم با آنان را نسخ كرده و اما نكاح متعه آنان همچنان بر جـواز خـود بـاقـى اسـت. و بـنابراين، پس منظور از نسخ، نسخ اصطلاحى نيست، بلكه مـنـظـور تخصيص است، و چطور مى تواند نسخ اصطلاحى باشد با اينكه آيه مورد بحث قـبـل از آيـه سـوره مـائده نـازل شـده، و مـعـنـا نـدارد آيـه اى كـه قـبـلا نـازل شـده، آيـه اى را كـه بـعـدا نـازل خـواهـد شـد نـسـخ كـنـد. خـواهـى گـفـت اشـكـال در تـخـصـيـص ‍ هـم وارد اسـت. مـى گـويـيـم: خـيـر، آيـه اى كـه قـبـلا نازل شده تنها يك قسم نكاح با زنان اهل كتاب را حرام مى كرده، و آن نكاح دائمى بوده ، و آيـه سـوره مـائده آن قـسـم ديـگرش را حلال كرده. علاوه بر اين، آيه مائده در زمينه منت گذارى نازل شده، و خواسته است گشايشى به كار مومنان بدهد، و آيه اى كه چنين زمينه اى دارد قابل نسخ نيست. توضيحى دربـاره جـمـع بـيـن آيـه :(و لا تـمـسـكـوا بعصم الكوافر) و آيه (و المحصنات من الذين و اوتوا الكتاب...) 🔹ادامه دارد👇
🔹ادامه بحث روایتی قسمت 3⃣ 🔸و در مـجـمـع البيان در ذيل آيه (و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب) مى گويد: ابى الجـارود از امـام ابـى جـعـفـر عليه السلام روايت كرده كه اين آيه به وسيله آيه (و لا تنكحوا المشركات حتى يومن و نيز به وسيله آيه (و لا تمسكوا بعصم الكوافر) نسخ شده است. مؤلف: اين روايت غير از ضعف راوى اش از يك جهت ديگر ضعيف است، و آن اين است كه آيه (و لا تـنـكـحـوا المـشـركـات...)، تنها شامل زنان مشرك از بت پرستان مى شود، و آيه شـريـفـه (و المـحـصـنـات...) ايـن مـعـنـا را افـاده مـى كـنـد كـه ازدواج بـا زنـان اهـل كـتاب جائز است، و بين اين دو آيه منافات و معارضه اى نيست تا يكى از آن دو ناسخ ديگرى باشد. ما در سابق درباره نسخ شدن آيه (و المحصنات...) به وسيله آيه (و لا تـمـسـكـوا بـعـصـم الكـوافـر) بحث كرديم، و در تفسير آيه (و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم) نيز مطالبى گذشت كه مفيد مطالب اين بحث است. و در تـفـسـيـر قـمـى در روايـت ابـى الجـارود از امـام ابى جعفر عليه السلام آمده كه در ذيـل جـمـله (و ان فـاتكم شى ء من ازواجكم) فرمود: يعنى اگر زنانى از شما مسلمانان به طرف كفارى كه با آنان عهدنامه نوشته ايد رفتند، مهريه آنان را از ايشان بگيريد، و اگـر از زنـان كـفـار افـرادى بـه شـمـا پـيـوسـتند، شما هم مهريه آنان را به شوهران كافرشان بدهيد. اين حكم خداى شما است كه در بينتان مقرر نموده. مؤلف: از ظاهر حديث برمى آيد كه امام عليه السلام خواسته است كلمه  را به تفسير كند. رواياتى دربـاره بيعت زنان با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و بيان شروط آن و در كـافـى بـه سـنـد خـود از ابان از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: بـعـد از آنـكـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم مكّه را فتح كرد با مردان بيعت فـرمود. سپس زنان آمدند تا بيعت كنند، خداى تعالى اين آيه را فرستاد (يا ايها النبى اذا جـاءك المـومـنـات يـبـايـعـنـك...). هـنـد گـفـت : خـدا شـرط كـرده كـه اولاد خـود را بـه قتل نرسانيم و ما اين كار را كرده ايم، بچه هايى را بزرگ كرديم و بعد كشتيم. ام حكيم دخـتـر حـارث بـن هـشـام هـمـسـر عـكـرمـه بـن ابـى جـهـل هـم عـرضـه داشـت : يـا رسـول اللّه ! مـعـروفـى كـه خـدا شـرط كـرده تـو را در مـورد آن مـعـصـيـت نـكـنيم، چيست ؟ فـرمـود:اسـت كـه لطـمـه بـه صورت نزنيد، و چهره خود را نخراشيد، و موى خود مكنيد، و گـريـبـان چـاك نـكـنـيـد، و جـامـه سـيـاه نـپـوشيد، و صدا به واويلا بلند نكنيد. زنان مكّه پذيرفتند، وبا آن جناب بر طبق اين شرايط بيعت كردند. هـنـد پـرسيد: چه جور بيعت كنيم، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: من با زنـان مـصـافـحـه نـمـى كـنـم، لذا دسـتور داد قدحى آب آوردند، خودش دست در آب نهاد، و بيرون آورد و فرمود حال دست خود را در اين آب كنيد. مؤلف: روايـات در ايـن مـعـانـى بـسـيـار زيـاد وارد شـده، هم از طرق شيعه و هم از طرق اهل سنت. و در تـفـسير قمى به سند خود از عبداللّه بن سنان روايت آورده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام) از مـعـنـاى جـمـله شـريـفـه (و لا يـعـصـيـنـك فـى مـعـروف) سـوال كـردم، فرمود: معروف همان امورى است كه خداى تعالى بر زنان واجب كرده، مانند نماز و زكات و هر عمل خير ديگرى كه به ايشان دستور داده. مولف : اين روايت شاهد رواياتى است كه  را تفسير مى كرد به اينكه لطمه بـه صـورت نـزنـيـد، و چه نكنيد و چه نكنيد، و در بعضى از آنها آمده كه فرمود: و عشوه گـرى هاى دوران جاهليت را ترك كنيد. و همه اينها از باب اشاره به بعضى از مصاديق آن است. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون...🖤🖤😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 متن سوره ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
Parhizgar059.mp3
1.31M
🌺 ترتیل سوره 🎙 استاد پرهیزگار ⏳زمان: 8:40 دقیقه _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
27.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 ترتیل وترجمه سوره 🎙 ترتیل موسسه پیامبر مهر ورحمت ⏳زمان : ۹:۱۲ دقیقه ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 1⃣تا0⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 ترجمه آیات 🔸به نام خداى رحمان و رحيم 🔸 آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است براى خدا تسبيح مى گويد و او عزيز و حكيم است1⃣ 🔸او كسى است كه براى اولين بار كافرانى از اهل كتاب را از ديارشان بيرون كرد با اين كه شما احتمالش را هم نمى داديد و مى پنداشتيد دژهاى محكمى كه دارند جلوگير هر دشمن و مانع آن مى شود كه خدا به ايشان دست يابد ولى عذاب خداى تعالى از راهى كه به فكرشان نمى رسيد به سراغشان رفت و خدا رعب و وحشت بر دلهايشان بيفكند چنانكه خانه هاى خود را به دست خود و به دست مؤمنين خراب كردند، پس ‍ اى صاحبان بصيرت عبرت بگيريد2⃣ 🔸و اگر نه اين بود كه خدا جلاى وطن را براى آنان مقدر كرده بود هر آينه در دنيا عذابشان مى كرد و به هر حال در آخرت عذاب آتش دارند3⃣ 🔸اين بدان جهت است كه ايشان با خدا و رسولش دشمنى كردند و هر كس ‍ با خدا دشمنى كند (همين سرنوشت را دارد) چون خدا شديدالعقاب است4⃣ 🔸شما مسلمانان هيچ نخلى را قطع نمى كنيد و هيچ يك را سر پا نمى گذاريد مگر به اذن خدا و همه اينها براى اين است كه خدا فاسقان را خوار كند 5⃣ 🔸خدا هر غنيمتى از آنان به رسول خود رسانيد بدون جنگ شما رسانيد شما بر اموال آنان هيچ اسب و شترى نتاختيد ليكن اين خدا است كه رسولان خود را بر هركس كه خواهد مسلط مى كند كه او بر هر چيزى قادر است6⃣ 🔸آنچه خدا از اموال اهل قرى به رسول خود برگردانيد از آن خدا و رسول او و از آن خويشان رسول و فقيران و مسكينان و درماندگان در راه است تا اموال بين توانگران دست به دست نچرخد. و هر دستورى كه رسول به شما داد بگيريد و از هر گناهى نهيتان كرد آن را ترك كنيد و از خدا بترسيد كه خدا عقابى سخت دارد 7⃣ 🔸از غنائم سهمى براى فقراى مهاجرين است، آنان كه به دست دشمن از اموال و خانه هاى خود بيرون شدند، و به اميد رسيدن به فضل و رضوان خدا ترك وطن كردند و همواره خدا و رسولش را يارى مى دهند اينان همان صادقانند 8⃣ 🔸و نيز سهمى از آن غنائم از آن كسانى از اهل مدينه است كه در مدينه و در قلعه ايمان جاى دارند و قبل از مهاجرين ايمان آورده بودند و هر مومنى را كه از ديار شرك به سويشان هجرت مى كند دوست مى دارند و وقتى اسلام به آنان چيزى مى دهد در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى كنند و مهاجرين را بر خود مقدم مى دارند هر چند كه خود نيز محتاج باشند. و كسانى كه بخل درونى خود را به توفيق خداى تعالى جلو مى گيرند رستگارند9⃣ 🔸و سهمى از آن كسانى است كه بعدها به اسلام در مى آيند مى گويند: پروردگارا ما را و برادران ايمانيمان را كه در ايمان از ما سبقت گرفتند بيامرز و كينه كسانى را كه ايمان آوردند در دلهاى ما ميفكن كه تو رئوف و رحيمى 0⃣1⃣ _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات1⃣تا0⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 بیان آیات 🔸اين سوره به داستان يهوديان بنى النضير اشاره دارد كه بخاطر نقض ‍ پيمانى كه بام سلمين بسته بودند محكوم به جلاى وطن شدند. و نيز به اين قسمت از داستان اشاره دا رد كه سبب نقض عهدشان اين بود كه منافقان به ايشان وعده دادند كه اگر نقض عهد كنيد ما شما را يارى مى كنيم، ولى همين كه ايشان نقض عهد كردند، منافقين به وعدهاى كه داده بودند وفا ننمودند. و در ضمن اين اشارات مطالبى ديگر نيز در اين سو ره آمده، و از آن جمله مساءله حكم غنيمت بنى النضير است. 🔸و از آيات برجسته اين سوره هفت آيه آخر آن است كه خداى سبحان در آنها بندگان خود را دستور مى دهد به اين كه از طريق مراقبت نفس و محاسبه آن آماده ديدارش شوند، و عظمت كلام و جلالت قدر خود را در قالب بيان عظمت ذات مقدسش، و اسماى حسنى و صفات عليايش، بيان مى فرمايد. و اين سوره به شهادت سياقش در مدينه نازل شده. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰سبَّحَ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ1⃣ 🔸اين آيه آغاز سوره مى باشد و سوره با مضمونى افتتاح شده كه با همان مضمون ختم مى شود، چون در آخر سوره باز سخن از تسبيح تمامى موجودات آسمانها و زمين رفته، مى گويد: (يسبح له ما فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم ). و اگر سوره را با مسأله تسبيح افتتاح نمود، به خاطر مطالب ى است كه در خلال سوره آمده، و آن - همان طور كه گفتيم - خيانت يهود و نقض ‍ عهدش، و وعده فريبكارانه منافقين به يهوديان است، خواسته بفهماند اين گونه مكرها بر دامن كبريايى خدا گردى نمى نشاند. 🔸و اگر آيه را با جمله و ختم كرد، براى اين است كه باز در اين سوره سرانجام كار يهود و منافقين را تشبيه كرده به اقوامى كه در قرنهاى نزديك به عصر يهوديان و منافقين و بال فريبكاريهاى خود را چشيدند، و اين خود شاهد عزت و اقتدار خداست. و نيز اگر دچار عذاب شدند، بدين جهت بوده كه عذابشان بر طبق حكمت و مصلحت بوده، و اين خود شاهد حكمت خدا است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 تفسیر آیه2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هـو الذى اخـرج الذيـن كـفـروا مـن اهـل الكـتـاب مـن ديـارهـم لاوّل الحشر2⃣ 🔸اين آيه تسبيح موجودات و عزت و حكمت خداى را كه در آيه قبلى آمده بود تأييد مى كند، و مراد از جمله (آنان كه از اهل كتاب كافر شدند و خدا بيرونشان كرد) قبيله بنى النضير اسـت كـه يـكـى از قـبـائل يـهـود بـودنـد، و در بـيـرون شـهـرمـديـنـه مـنـزل داشتند، و بين آنان و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم عهدى بر قرار شده بود كه همواره با هم به مسالمت زندگى كنند، دشمنان هر يك دشمنان ديگرى و دوستان هر يـك دوسـتـان ديـگـرى بـاشـد. ولى بـنـى النـضـيـر ايـن پـيـمـان را شـكـسـتـنـد، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم دستور داد تا جلاى وطن كنند كه - ان شاء اللّه - شرح داست انشان در بحث روايتى آينده مى آيد. كلمه  به معناى بيرون كردن است اما نه بيرون كردن يك نفر، بلكه يك جمعيت، و نه به اختيار، بلكه به اجبار. و اضافه (اول الحشر) اضافه صفت به موصوف، و بـه مـعـنـاى حـشـر اولى است. و لام در  به معناى (فى - در) است، نظير لامـى كـه بـر سـر كلمه (دلوك) در جمله (اقم الصلوة لدلوك الشمس ) آمده، يعنى نماز بخوان در هنگام دلوك شمس. و معناى آيه اين است كه: خداى تعالى همان كسى است كه يهوديان بنى النضير را براى اوليـن بـار از جـزيـره العـرب از خـانـه و زندگيشان بيرون كرد. آنگاه به اهميت جريان اشـاره نـمـوده، مـى فـرمـايـد: (مـا ظـنـنـتـم ان يـخـرجـوا) يـعـنـى: هـيـچ احـتـمـال نـمـى داديـد كه دست از وطن خود كشيده بيرون روند، چون شما از اين قبيله قوت و شـدت و نـيـرومـندى سابقه داشتيد. (و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من اللّه) خود آنها هم هـرگـز چـنـيـن احـتـمـالى نمى دادند، آنها پيش خود فكر مى كردند قلعه هاى محكمشان نمى گـذارد خـدا آسـيبشان برساند، و مادام در آن قلعه ها متحصن هستند، مسلمانان بر آنان غلبه نمى يابند. بفرمايد (مانعتهم حصونهم من المسلمين) فرمود (من اللّه) و اين بدان جهت است كه در آيـه قـبـلى اخـراج آنـان را بـه خـدا نـسـبـت داده بـود. و هـمـچـنـيـن در ذيـل آيـه، القـاى رعـب در دلهـاى آنـان را به خدا نسبت داد. از لحن اين آيه استفاده مى شود بنى النضير چندين قلعه داشتند، نه يكى، چون فرموده (حصونهم ). آنگاه به فساد پندار آنان، و خبط و اشتباهشان پرداخته، مى فرمايد: (فاتيهم اللّه من حـيـث لم يـحـتـسـبـوا) خـداى تـعـالى از جـايـى و از درى بـه سـراغـشـان آمـد كـه هـيـچ خـيـال نـمى كردند. و منظور از (آمدن خدا) نفوذ اراده او در ميان آنان است، اما نه از راهى كه آنان گمان مى كردند - كه همان دژها و درها است - بلكه از طريق باطنشان كه همان راههاى قلبيشان است، لذا مى فرمايد: (و قذف فى قلوبهم الرعب). و كلمه  به معناى خوفى است كه دل را پر كند، (يخربون بيوتهم بايديهم ). معناى اينكه فرمود: (يخربون بيوتهم بايديهم و ايدى المؤمنين) خـانـه هـايشان را به دست خود ويران مى كردند كه به دست مسلمانان نيفتد. و اين از قوت سيطره اى بود كه خداى تعالى بر آنان داشت، براى اين كه خانمانشان را به دست خود آنـان و به دست مؤمنان ويران كرد. و اين كه فرمود: و به دست مؤمنان بدين جهت است خدا بـه مـومـنـان دسـتور داده، و آنان را به امتثال دستور و به كرسى نشاندن اراده اش موفق فـرمـوده بـود. (فـاعتبروا) پس پند بگيريد اى صاحبان بصيرت، چون مى بينيد كه خـداى تـعـالى يـهـوديـان را بـه خـاطـر دشـمـنـيـشـان بـا خـدا و رسول چگونه در بدر كرد. بعضى از مفسرين گفته اند: خود يهوديان خانه هايشان را خراب كردند، تا بهتر بتوانند فرار كنند، و مؤمنين خانه هاى ايشان را خراب كردند تا به آنان برسند. بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: مـنـظـور از تـخـريـب خـانـه هـا اخـتلال نظام زندگى است. يهوديان به خاطر نقض عهد، خانه هاى خود را خراب كردند. و مـنـظـور از خـراب كـردن آن بـه دسـت مؤمنـيـن، اين است كه مؤمنين مأمور شدند با ايشان قتال كنند. ولى هـيـچ يـك از ايـن دو قـول بـه نـظـر درسـت نـمـى رسـد، زيـرا ظاهر جمله (يخربون بـيـوتهم...) اين است كه بيان باشد براى جمله (فاتيهم اللّه من حيث لم يحتسبوا) و مـعـلوم مـى شود كه تخريب بيوت اثر نقض عهد است، و بعد از آن واقع شده است، و وجه اول مـى خـواسـت بگويد: تخريب خانه ها به نقشه خود يهود بود، نه نقشه الهى. و وجه دوم مى خواست بگويد: تخريب خانه ها عين نقض ‍ عهد است، نه اين كه به راستى خانه ها را خراب كرده باشند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و لو لا ان كتب اللّه عليهم الجلاء لعذبهم فى الدنيا و لهم فى الاخره عذاب النار3⃣ 🔸گـفـتـيـم جـلاء بـه مـعناى ترك وطن است. و (نوشتن جلاء عليه يهود) به معناى راندن قـضـاء آن اسـت، و مـراد از عـذاب دنـيـوى آنـان، عذاب انقراض و يا كشته شدن و يا اسير گشتن است. و معناى آيه است كه : اگر خداى تعالى اين سرنوشت را براى آنان ننوشته بود كه جان خـود را بـرداشـتـه و جـلاى وطـن كـنـنـد، در دنـيـا بـه عـذاب انـقـراض يـا قـتـل يا اسيرى گرفتارشان مى كرد، همانطور كه با بنى قريظه چنين كرد، ولى در هر حال در آخرت به عذاب آتش ‍ معذبشان مى سازد __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ذلك بانهم شاقوا الله و رسوله و من يشاق اللّه فان اللّه شديد العقاب4⃣ 🔸كلمه  به معناى مخالفت از روى دشمنى است. و اشاره با كلمه  به هـمـان مسأله بيرون راندن بنى النضير،  و استحقاق عذاب آنان در صورت عدم جلاء است. در ايـن آيـه شريفه نخست مشاقه با خدا و رسول را ذكر نموده، سپس خصوص ‍ مشاقه با خـدا را آورده، و ايـن اشـاره اسـت بـه ايـنـكـه مـخـالفـت بـا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هم مخالفت با خداست. و بقيه الفاظ آيه روشن است. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅مشکلات خودتان را با مشاور قرآنی بیان کنید. 🔸 لینک کانال مشاور قرآنی🔰 eitaa.com/joinchat/3757703814Ce49fe9ab02
🌺 تفسیر آیه5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ما قطعتم من لينه او تركتموها قائمه على اصولها فباذن الله و ليخزى الفاسقين5⃣ 🔸راغـب مـى گـويـد: كـلمـه  بـه مـعـنـاى درخـت خـرمـاى خـرم و پـر بـار اسـت، حـال هـر نـوع خـرمـا كـه بـاشـد. روايـت هـم شـده كـه رسـول خـدا دسـتـور داده بودند كه نخلستان بنى النضير را قطع كنند، همين كه دست به قـطـع چـنـد درخـت زدند، يهوديان فرياد زدند: اى محمد تو همواره مردم را از فساد نهى مى كـردى، حـال ايـن درخـتـان خـر مـا چـه گـنـاهـى دارنـد كـه قـطـع مـى شـونـد. بـه دنبال اين جريان بود كه آيه مورد بحث نازل شد، و پاسخ آنان را چنين داد كه : هيچ درخت خـرم و پربارى را قطع نمى كنيد، و يا آن را باقى نمى گذاريد مگر به اذن خدا، و خدا در اين فرمانش نتائجى حقه و حكمت هايى بالغه در نظر دارد كه يكى از آنها خوار ساختن فاسقان، يعنى بنى النضير، است. بـنـابـرايـن حـرف  در جـمـله (و ليـخـزى الفـاسـقـيـن) لام تعليل است. و اين جمله كه حرف عطف  بر سر آن آمده عطف است بر جمله اى محذوف و تـقـدير آن اين است كه: قطع كردن و نكردن درختان بنى النضير به اذن خدا بود، تا چـنـيـن و چـنـان كند، و تا فاسقان را خوار سازد. بنابر اين، عطف در اين آيه نظير عطف در آيـه (و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين) است، مى فـرمـايـد: و مـا ايـن چـنـيـن ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا چنين و چنان شود، و تا از صاحبان يقين گردد. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و مـا افـاء الله عـلى رسـوله مـنـهـم فـمـا اوجـفـتـم عـليـه مـن خيل و لا ركاب و لكن اللّه يسلط رسله على من يشاء...6⃣ 🔸مـصـدر  كه فعل ماضى  مشتق از آن است، به معناى ارجاع است،چون خـود آن مصدر از مصدر ثلاثى مجرد فى ء گرفته شده، به معناى رجوع است. و ضمير در  بـه بـنـى النـضير برمى گردد، كه البته منظور خود آنان نيست، بلكه اموال ايشان است. و مـصـدر  كـه فـعـل  از آن گرفته شده وقتى در مورد حيوانات سـوارى اسـتـعـمـال مـى شـود، مـعـنـاى رانـدن حـيـوان بـه سـرعـت و به اجبار است. و كلمه  بـه مـعـنـاى اسـبـان، و كـلمـه  بـه مـعـنـاى شـتـران است. و جمله من (خـيـل و لا ركـاب) مـفعول فعل  و كلمه  در آن زائده است كه كليت را افاده مى كند. و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه: آنـچـه خـداى تـعـالى از اموال بنى النضير به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم برگردانيد - و ملك آن را بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم اختصاص داد - بدين جهت به آن جناب اخـتـصـاص داد و شـما مسلمانان را در آن سهيم نكرد كه در گرفتن قلعه آنان مركبى سوار نـشـديـد، و بـه خـاطـر ايـنكه راه قلعه تا مدينه نزديك بود پياده بدانجا رفتيد، و خداى تـعالى پيامبران خود را بر هر كس بخواهد مسلط مى سازد، و خدا بر هر چيزى قادر است. و ايـنـك رسول اسلام را بر بنى النضير مسلط ساخته، در نتيجه فى ء و اموالى كـه از ايـن دشـمـنـان بـه دسـت آمـده خـاص آن جـنـاب اسـت، هـر كـارى كـه بـخـواهـد در آن اموال مى كند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مـا افـاء اللّه عـلى رسـوله مـن اهـل القـرى فـلله و للرسـول و لذى القـربـى و اليـتـامـى و المـسـاكـيـن و ابـن السبيل...7⃣ 🔸از ظـاهـر ايـن آيـه برمى آيد كه مى خواهد موارد مصرف فى ء در آيه قبلى را بيان كند. و فـى ء در آن آيه را كه خصوص فى ء بنى النضير بود به همه فى ءهاى ديگر عموميت دهد و بفرمايد حكم فى ء مخصوص فى ء بنى النضير نيست، بلكه همه فى ءها همين حكم را دارد. موارد مصرف  🔸(فـلله و للرسـول ) - يعنى قسمتى از فى ء مخصوص خدا و قسمتى از آن مخصوص رسـول خـدا اسـت. و مـنظور از اينكه گفتيم مخصوص خداست، اين است كه بايد زير نظر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم در راه رضـاى خدا صرف شود، و آنچه سهم رسول خدا است در مصارف شخصى آن جناب مصرف مى شود. پس اينكه بعضى گفته اند: (ذكـر نـام خدا در بين صاحبان سهم تنها به منظور تبرك بوده سخن درستى نيست)، و نبايد بدان توجه كرد. 🔸(و لذى القـربـى ) - مـنـظـور از ذى القـربـى، ذى القـربـاى رسـول خـدا و دودمـان آن جـنـاب اسـت، و مـعـنـا نـدارد كـه مـا آن را بـه قـرابـت عـمـوم مومنين حـمـل كـنيم - دقت فرماييد -. و مراد از كلمه يتامى ايتام فقيرند، نه مطلق هر كودكى كه پـدرش را از دسـت داده باشد. خواهى گفت : اگر منظور اين بود كافى بودتنها مساكين را ذكـر كـنـنـد، چـون يـتـيم فقير هم مسكين است، جواب اين است كه : بله اين سخن درست است، ليـكـن اين كه ايتام را جداگانه ذكر كرد براى اين بوده كه اهميت رسيدگى به طايفه را برساند. و از ائمـه اهـل بـيـت عـليـهـم السـلم روايـت شـده فـرمـوده انـد: مـنظور از ذى القربى، اهـل بـيـت، و مـراد از يـتـامـى و مـسـاكـيـن و ابـن السـبـيـل هـم يـتـيـمـان و مـسـاكـيـن و ابـن السبيل آنها است. (كـى لا يـكـون دوله بـيـن الاغـن يـاء مـنـكم ) - يعنى حكمى كه ما درباره مسأله فى ء كـرديـم، تنها براى اين بود اين گونه درآمدها  ميان اغنياء نشود، و  چيزى را گويند كه در بين مردم متداول است و دست به دست مى گردد. (و مـا اتـيـكـم الرسـول فـخـذوه و مـا نـهـيـكـم عـنـه فـانـتـهـوا) - يـعـنـى آنـچه را كه رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم از فى ء به شما مى دهد - همچنان كه به هر يـك از مـهـاجـريـن و بـعضى از اصحاب مقدارى داد - بگيريد، و آنچه نداد و شما را از آن نهى فرمود شما هم دست برداريد، و مطالبه نكنيد، پس هرگز پيشنهاد نكنيد كه همه فى ء را در بـين همه مؤمنان تقسيم كند. پس روشن شد كه چرا اينگونه غنيمت ها را فى ء ناميد و چـرا در آيـه فـرمود: امر آن را به رسول ارجاع داد، و معناى ارجاع دادن اين شد كه بايد زير نظر آن جناب مصرف شود. و ايـن آيـه بـا صـرفـنـظـر از سـيـاقـى كـه دارد، شـامـل تـمـامـى اوامـر و نـواهـى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مى شود، و تنها منحصر به دادن و ندادن سهمى از فى ء نيست، بلكه شامل همه او امرى كه مى كند و نواهيى كه صادر مى فرمايد هست. 🔸(و اتـقـوااللّه ان اللّه شـديـد العقاب ) - اين جمله مسلمانان را از مخالفت دستورات آن جـنـاب بـرحـذر مـى دارد و در عـيـن حـال، جـمـله (مـا اتـيـكـم الرسول...) را تأكيد مى كند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 8⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِمْ وَ أَمْوَلِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضلاً مِّنَ اللَّهِ وَ رِضوَناً ...8⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه بدل است از جمله (ذى القربى )و جملات بعدى اش. و آوردن نام صرفا به منظور تبرك است، در نتيجه هر فى ء در اسلام آن روز به دست مى آمده، مخصوص رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وسلم و فقراى مهاجرين بوده. در روايت هم آمده كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم فى ء بنى النضير را بين مهاجران تقسيم نمود، و به انصار نداد، الا به دو نفر، و يا سه نفر از فقراى ايشان. 🔸بعضى ديگر گفته اند: بدل است از يتامى و مساكين و ابن سبيل، در نتيجه صاحبان سهم عبارت بوده اند از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم، و ذى القربى - چه اين كه فقير باشند و يا غنى - و فقراى مهاجرين و ايتام و مساكين آنان، و در راه ماندگان ايشان. و شايد مراد از قول آن كس كه گفته: جمله (للفقراء المهاجرين ) بيان مساكين در آيه قبلى است، نيز همين باشد. 🔸ولى آنچه با رواياتى كه ما قبلا از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل كرديم مناسب تر است، اين است كه بگوييم جمله (للفقراء المهاجرين ...)، بيان مصداق و موارد فى ء در راه خداست، كه كلمه بدان اشاره است، نه اينكه فقراى مهاجرين يكى از سهامداران فى ء باشند، بلكه به اين معنا است كه اگر در مورد آنان صرف شود در راه خدا صرف شده است. 🔸در اين صورت حاصل معناى آيه چنين مى شود: خداى عزوجل امر فى ء را به رسول خود ارجاع داد، او به هر نحو كه بخواهد مى تواند مصرف كند - آنگاه به عنوان راهنمايى آن جناب به موارد صرف فى ء فرموده: يكى از موارد آن راه خدا است، و يكى هم سهم رسول است، و يكى ذى القربى، و چهارم يتامى، و پنجم مساكين، و ششم ابن السبيل. و سپس موارد راه خدا و يا بعضى از آن موارد را نام برده، مى فرمايد: يكى از موارد سبيل الله فقراى مهاجرين است كه رسول هر مقدار كه مصلحت بداند به آنان مى دهد. 🔸بنابراين، مناسب آن است كه آن رواياتى را هم كه مى گويد: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فى ء بنى النضير را در بين مهاجرين تقسيم كرد، و به انصار چيزى نداد، الا به سه نفر از فقراى آنان: ابو دجانه سماك ابن خرشه، و سهل بن حنيف، و حارث ابن صمه، به اين وجه حمل نموده، بگوييم اگر در بين مهاجرين تقسيم كردند نه از اين باب بوده كه مهاجرين سهمى از فى ء داشتند، بلكه از اين باب بود كه صرف در بين آنان مورد رضاى خدا بوده، و از مصاديق سبيل الله بوده است. 🔸و به هر حال منظور از فقراى مهاجرين كه مى فرمايد: (للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم ) مسلمانانى هستند كه قبل از فتح از مكه به مدينه هجرت كردند، و آنان تنها كسانى هستند كه كفار مجبورشان كردند از شهر و وطن خود بيرون شده خانه و اموال خود را بگذارند، و به مدينه الرسول كوچ كنند.(يبتغون فضلا من اللّه و رضوانا) 🔸 كلمه فضل به معناى رزق است، مى فرمايد از خا نه و ديار خود بيرون شدند تا از خدا رزقى براى دنيا و رضوانى براى آخرتشان طلب كنند.(و ينصرون اللّه و رسوله ) 🔸 يعنى خدا و رسولش را با آن اموال و با جانهايشان يارى كنند. (اولئك هم الصادقون ) 🔸 اينهايند راستگويان. اين جمله راستگويى مهاجرى نى را كه چنين صفاتى داشته اند تصديق مى كند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الايمَنَ مِن قَبْلِهِمْ يحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيهِمْ ...9⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه مطلبى جديد را بيان مى كند، مى خواهد انصار را كه از فى ء سهم نخواستند مدح فرمايد، تا دلگرم شوند. و جمله (الذين تبووا الدار)مبتداء است، و خبر آن جمله مى باشد، و منظور ازاين كسان همان انصارند، و مراد از (تبوى دار) تعمير خانه گلى نيست، بلكه كنايه است از تعمير بناى مجتمع دينى، به طورى كه همه صاحبان ايمان در آن مجتمع گرد آىند. و كلمه عطف است بر كلمه . و منظور از (تبوى ايمان) و تعمير آن، رفع نواقص ايمان از حيث عمل است، چون ايمان دعوت به سوى عمل صالح مى كند، و اگر جوى باشد كه صاحب ايمان نتواند عمل صالح كند، چنين ايمانى در حقیقت ناقص ‍ است، و وقتى كامل مى شود كه قبلا جوى درست شده باشد كه هر صاحب ايمانى بتواند دعوت ايمان خود را لبيك گويد، و مانعى بر سر راهش نباشد. 🔸بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه ايمان عطف بر كلمه نباشد، بلكه عطف باشد بر مسأله تبوى دار، و فعلى كه عامل در آن است حذف شده، و تقدير آيه چنين باشد: (و الذين تبوؤ ا الدار و آثروا الايمان). 🔸بعضى ديگر گفته اند: جمله (و الذين تبوؤ ا...) عطف است بر كلمه . 🔸بنابراين نظريه، انصار هم در فى ء شريك مهاجرين خواهند بود. اين مفسر سپس گفته اگر كسى اشكال كند در روايت آمده (رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم فى ء بنى النضير را تنها به مهاجرين داد، و به انصار نداد، مگر به سه نفر از فقراى ايشان ) در پاسخ مى گوييم اين روايت خود دليل بر عطف است ، نه استيناف، براى اينكه اگر جائز نبوده به انصار بدهد، به آن سه نفر هم نمى داد، و حتى به يك نفر هم نمى داد، پس اينكه به بعضى داده خود دليل بر شركت انصار با مهاجرين است. چيزى كه هست از آنجا كه امر فى ء ارجاع به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وسلم شده،او مى توانسته به هر نحو كه صلاح بداند به مصرف برساند، و آن روز و در شرايط آن روز مصلحت ديده آن طور تقسيم كند. 🔸از نظر ما هم مناسب تر آن است كه جمله (و الذين تبووا...) و همچنين جمله بعدى را كه مى فرمايد: (و الذين جاءوا من بعدهم ) عطف بر كلمه بگيريم، نه استيناف، براى اينكه كلمه بيان مصاديق سهم سبيل اللّه است. 🔸بلكه روايتى هم كه مى فرمايد: (به سه نفر از انصار سهم داد) همان طور كه آن مفسر گفت خود مؤيد اين نظريه است، براى اينكه اگر سهيم در فى ء تنها مهاجرين بودند و بس، به سه نفر از انصار سهم نمى داد، و اگر فقراى انصار هم مانند مهاجرين سهم مى بردند، با در نظر گرفتن اينكه به شهادت تاريخ بسيارى از انصار فقير بودند بايد به همه فقراى انصار سهم مى داد، نه فقط به سه نفر، و همان طور كه ديديم به تمامى مهاجرين سهم داد، (و خلاصه كلام اين شد كه اولا اختيار فى ء به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم سپرده شد، و در ثانى ذكر مهاجرين صرفا به منظور بيان مصداق بوده، نه اينكه مهاجرين سهم داشته اند، و ثالثا جمله (و الذين ...) عطف به ما قبل است، و جمله اى جديد نيست ). 🔸پس بنا بر اين، ضمير در جمله (و الذين تبووا الدار و الايمان من قبلهم ) به مهاجرين برمى گردد. و مراد، قبل از آمدنشان و هجرتشان به مدينه است. يحبون من هاجر اليهم 🔸يعنى مردم مدينه كسانى را كه از مكّه به سويشان هجرت مى كنند به خاطر اينكه از دار كفر به دار ايمان و به مجتمع مسلمين هجرت مى كنند دوست مى دارند. و لا يجدون فى صدورهم حاجه مما اوتوا 🔸ضمير در يجدون و در به انصار برمى گردد، مى فرمايد: انصار در باطن خود حاجتى نمى يابند. و ضمير به مهاجرين برمى گردد، و منظور از حاجت بدانچه به مهاجرين دادند، اين است كه چشم داشتى به فى ء بنى النضير نداشتند. و كلمه در اوتوا به قول بعضى بيانيه، و به قول بعضى ديگر تبعيضى است. و معناى جمله اين است كه: انصار حتى به خاطرشان هم نگذشت چرا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از فى ء بنى النضير به مهاجرين داد و به ايشان نداد، و از اين بابت نه دلتنگ شدند، و نه حسد ورزيدند. 🔸بعضى هم گفته اند: مراد از حاجت، معلول حاجت است و آن حالتى است كه حاجت انسان را دچار آن مى سازد، يعنى حالت غيظ. و معناى جمله اين است كه: انصار در دل خود از اين بابت خشمى احساس ‍ نمى كنند.