⭕️ معرفت تامّ ممكن به واجب تعالى محال است
☑️ محامل صدور گفتار: أنا الحق، از برخى اولياء و سالكين إلى الله (ت)
✅ روايت: «أنا الْأوَّلُ و الْآخِرُ و الظّاهِرُ و الباطِنُ» (ت)
با توجّه به آنچه گذشت، روشن مىشود که معرفت تامّ ممکن نسبت به واجب تعالى محال است و امکان ندارد که سالکى به مقام معرفت إحاطى و شناخت حقیقى حضرت حقّ مشرّف شود. سالک فقط میتواند در درگاه خداوند اعتراف به عجز و نیستى کند و به جذبهٔ إلهیّه در مقام فناء وارد شده و نیست گردد و چون دوباره به بقاء رسید به قدر ظرف خود که آینهٔ تمامنماى پروردگار است به معرفت إلهى نائل شود، نه اینکه بتواند محیط بر حضرت حق گردد؛ لِأنَّ إحاطَةَ المُحاطِ بِالمُحیطِ مُحالٌ.
آرى، در مقام بقاء چون عارف بالله از براى خود أنانیّت و استقلالى ندارد و لسانالله و اُذُنالله و یدالله است، مىتوان صفات الهى را با لحاظ مرآتیّت و نه به نحو استقلال، به او نسبت داد. در آنجا چون نفس عارف مظهر حق است، و از خود جز فقر و عجز هیچ ندارد مىتوان گفت او به مقام معرفت و مقام وصف خداوند و مقام شکر و مقام لا اسمَ له و لا رسمَ له رسیده است و به این اعتبار است که میتواند بگوید: أَنَا الحقُّ.(۱) و أَنَا الأَوَّلُ وَ الأَخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ البَاطِنُ. و أَنَا بكُلِّ شَىءٍ عَليمٌ.(۲) چون به اين اعتبار مرجع ضمير أنا خود حضرت حقّ است نه تعیّن عارف. و خداوند خودش، خودش را مىشناسد و میتواند خود را وصف نماید و شکر خود را به جا آورد.
(ادامــــه دارد...)
📚 نورمجرد، ج۱، ص۳۹۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- صدور اين نوع جملات در مراحل و حالات مختلفى ممكن است صورت بگيرد؛ گاهى سالک در برخى از عوالم ممكن است به توهّم حلول يا اتّحاد دچار شده و از او چنين كلماتى صادر شود. در اين حال مرجع ضمير أنا تعيّن موهومى اين شخص است و مفاد اين جمله بىشکّ باطل مىباشد. از فوائد مهمّ استاد اينستكه سالک را از اين منزل عبور داده و مانع تثبيت اين حال در وى میگردد و از صدور اين نوع مطالب از وى جلوگيرى مىنمايد.
و گاهى ممكن است در حال فناء و محو و بىخودى اين نوع جملات گفته شود كه در حقيقت اثرى از عبد در ميان نبوده و خودِ خداوند است كه بر زبان وى سخن میگويد و در اين حال مراد از أنا ذات حضرت حقّ است و سالک در حدوث اين حال معذور مىباشد، زيرا كه عنان قدرت و اختيار از كف او خارج شده است.
و گاهى ممكن است كه در ميان حال فناء و بقاء و محو و صحو چنين كلماتى صادر شود؛ مانند كسى كه تازه از خوابى سنگين برخاسته و در ميان حال خواب و بيدارى است و هنوز بين خصوصيّات اين دو موطن نمىتواند تمييز دهد. شايد جملاتى همچون: ليس فى جُبّتى إلّا اللـه، كه در آن هم اثبات جبّة و هم اثبات ضمير متكلّم شده و نوعى ادراک كثرت در آن وجود دارد، و هم حصر در اسم جلاله صورت گرفته مربوط به اين حال باشد و شايد مربوط به شهود نور حق در همهٔ اعيان ممكنات باشد كه بدان اعتبار مىتوان گفت كه در هيچ موجودى جز خداوند چيزى نيست.
و گاهى ممكن است اين گونه تعابير در حال بقاء و با علم و اختيار و توجّه از ولىّ كاملى سر زند كه بر اساس مصالح و حكمى همچون اشاره به مقام انسان كامل چنين جملاتى را بيان كند كه در اينجا ولىّ كامل با ضمير أنا به خداوند متعال اشاره مىنمايد نه به تعيّن خود و اين سخن عين حق مىباشد.
البتّه همانطور كه علّامه والد مىفرمودند از كاملين از اولياى خدا شنيده نشده كه چنين تعابيرى در ملأ عام به كار برده و مطلبى را كه عامّه طاقت آن را ندارند بر ايشان تحميل كنند و اگر چنين كلماتى از أولياى كامل بخواهد صادر شود مربوط به محافل خصوصى و مجالسى است كه مخاطبين آن قابليّت فهم مراد حقيقى آن را داشته باشند و برخى كلمات منقول از أئمّه عليهمالسّلام همچون خطبهٔ بَيان و تُتُنْجيّه بر فرض صحّت نقل از اين قسم مىباشد؛ چنانكه در روح مجرّد ص ۴۶۱ و ۴۶۲ نيز به اين امر اشاره فرمودهاند.
۲- اين مضمون در چند روايت از حضرت أميرالمؤمنين عليهالسّلام نقل شده و در مواردى كه مستمعين تاب شنيدن آن را نداشتهاند، حضرت آن را بر خلاف ظاهر تفسير نمودهاند.
روايت: «أنا الأوَّلُ و الأخِرُ و الظّاهِرُ و الباطِنُ» (ت) [ ⬇️ در پست بعدی ⬇️ ]
🆔 @allame_tehrani
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
↩️ ادامــــهٔ پست قبلی ⬇️
✅ روايت: «أنا الأوَّلُ و الْآخِرُ و الظّاهِرُ و الباطِنُ» (ت)
مجلسى در بحار، جلد ۳۹، ص ۳۴۸ از مناقب از كتاب أبىبكر شيرازى روايت میكند كه: إنّ أميرَالمؤمنينَ عليهالسّلامُ خَطَب فى جامعِ البصرةِ فقالَ فيها: معاشرَ المُؤمنينَ و المُسلمينَ إنّ اللّٰهَ عزَّوجلّ أثْنَى على نفسِه فقال: «هُوَ الْأَوَّلُ» يعنى قبلَ كلِّ شىءٍ «و الْآخِرُ» يعنى بعدَ كلِّ شىءٍ «و الظّاهِرُ» عَلَى كلِّ شىءٍ «و الباطنُ» لكلِّ شىءٍ سَوآءٌ عِلمُه عَلَيهِ، سَلونِى قبلَ أن تَفقِدونى، فأنا الْأَوَّلُ و أنا الْآخِرُ. ـ إلى آخر كلامه. فبكَى أهلُ البصرةِ كلُّهُم و صَلُّوا عليه.
و قالَ عليهالسّلامُ: أنا دَحَوتُ أرضَها، أنشأتُ جِبالَها، و فجّرتُ عُيونَها، و شقَقتُ أنْهارَها، و غَرَستُ أشجارَها، و أطعَمتُ ثِمارَها، و أنشأتُ سَحابَها، و أسمَعتُ رَعدَها، و نَوَّرتُ بَرقَها، و أضحَيتُ شمسَها، و أطلَعتُ قمرَها، و أنزلتُ قَطرَها، و نَصَبتُ نجومَها، و أنا البحرُ القَمقامُ الزَّاخِر، و سَكَّنتُ أطوادَها، و أنشأتُ جَوارِىَ الفلكِ فيها، و أشرقتُ شمسَها، و أنا جنبُ اللـهِ و كَلِمتُه، و قلبُ اللـهِ و بابُه الّذى يُؤْتَى مِنْهُ. اُدْخلوا البابَ سُجَّداً أغفِرْ لَكُمْ خَطاياكُم و أزيدُ المحسنينَ و بى و على يَدِى تقومُ السّاعةُ و فىَّ يَرتابُ المُبطلونَ، و أنا الْأَوَّلُ و الْآخِرُ و الظّاهرُ و الباطنُ و بكلِّ شىءٍ عليمٌ.
و از كشّى از طاهربنعيسى روايت میكند كه: وجدتُ فى بعض الكتبِ عن إسمـٰعيلَ بن قتيبةَ عن أبىالعلآء الخفّافِ عن أبىجعفرٍ عليهالسَّلام قال: قال أميرالمؤمنينَ عليهالسَّلام: أنا وجهُ اللـهِ و أنا جَنبُ اللـه و أنا الْأَوَّلُ و أنا الْآخِرُ و أنا الظّاهِرُ و أنا الباطِنُ و أنا وارثُ الأرضِ و أنا سبيلُ اللـهِ و به عزمتُ عليه. فقال معروفُ بن خرّبوذ: و لها تفسيرٌ غيرُ ما يذهب فيها أهلُ الغلوّ.
و در جلد ۴۲، ص ۱۸۹ از اختصاص روايت میكند كه: رُوِىَ أنّ أميرَالمؤمنينَ عليهالسَّلام كان قاعِداً فى المسجدِ و عنده جماعةٌ من أصحابه، فقالوا له: حَدِّثْنا يا أميرَالمؤمنين! فقال لهم: وَيْحَكُم إنّ كلامى صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لايعقِله إلّا العالِمون. قالوا: لابُدّ من أن تُحدِّثَنا. قال: قوموا بِنا، فدَخل الدّارَ فقال: أنا الّذى عَلَوتُ فقَهرتُ، أنا الّذى اُحيى و اُميتُ، أنا الْأَوَّلُ و الْآخِرُ و الظّاهرُ و الباطنُ. فغَضِبوا و قالوا: كَفَرَ! و قاموا. فقال علىُّ عليهالسَّلام للبابِ: يا بابُ استَمسِكْ عليهم! فاسْتمسَكَ عليهمُ البابُ فقال: ألَمْ أقُل لكم: إنّ كلامى صعبٌ مُستصعبٌ لا يعقِلهُ إلّا العالِمونَ؟ تعالَوْا اُفَسِّرْ لكم، أمّا قَولِى: أنا الّذى عَلَوتُ فقهرتُ فأنا الّذى علوتُكم بهذا السَّيفِ فقهرتُكم حتّى آمَنْتم بِاللـهِ و رَسولِه، و أمّا قَولى: أنا اُحيى و اُميت فأنا اُحيى السُّنّةَ و اُميتُ البِدعةَ، و أمّا قَولى: أنا الْأَوَّلُ فأنا أوّلُ مَن آمَنَ بِاللـهِ و أسلَم و أمّا قولى: أنا الْآخِرُ فأنا آخِرُ مَن سَجَّى على النَّبىِّ صلَّىاللـهعليهوآلهوسلّم ثوبَه و دَفَنَه، و أمّا قَولى: أنا الظّاهرُ و الباطنُ فأنا عندى عِلمُ الظّاهرِ و الباطن. قالوا: فرَّجتَ عنّا فرَّجَ اللـهُ عنك.
⬇️ ادامـــهٔ... ⬇️
🆔 @allame_tehrani
⚡️عجز عارف از معرفت حقيقى خداوند، با لحاظ تعيّن او
💥عبد بما هو عبد، محال است خداوند را توصيف نمايد
🔥عبد نبايد از خود طلب و خواستى داشته باشد
↩️ ادامــــهٔ مـاقبل ⬇️
... ولى اگر در همین مقام نظر به تعیّن عارف شود، جز عجز و فقر و نیاز از او چیزى نخواهد بود. اگر مىبینیم در برخى روایات سخن از إمکان معرفة الله حقَّ مَعرفتِهِ به میان آمده است؛ چنانکه حضرت فرمودند: یا علىُّ ما عَرَفَ اللّٰهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ غَیرى وَ غَیرُکَ.(۱) «خداوند را به حقّ معرفت و شناخت، جز من و تو کسى نشناخت.» این تعابیر یا به حسب مقام فناء و نبود أنانیّت است که در حقیقت خداوند خود را حقّ معرفته مىشناسد و به این اعتبار به عبد منسوب میگردد و یا مراد غایت معرفت ممکن براى مخلوق است.
و اگر در برخى روایات نهایت معرفت خداوند را عجز از معرفت شمردهاند؛ چنانکه فرمودهاند: وَ لَم تَجعَلْ لِلخَلْقِ طَریقًا إلَى مَعْرِفَتِک إلّا بِالعَجْزِ عَن مَعْرِفَتِکَ.(۲) «براى مخلوقات راهى به معرفت خود قرار ندادى مگر به عجز و ناتوانى از معرفتت.» و فرمودهاند: مَا عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَ مَعرِفَتِکَ.(۳) «تو را آنچنان که شایستهٔ عبادتى عبادت ننمودیم و به حقّ شناخت و معرفت، تو را نشناختیم.» این روایات ناظر به تعیّن مخلوق و مقام امکانى وى است که هرگز نمىتواند به معرفت خالق نامتناهى و واجب برسد.
به همین منوال اگر در روایات سخن از استحالهٔ وصف خداوند آمده است، مراد استحالهٔ وصف حضرت حقّ متعال از عبد بما هو عبد است که مستلزم محدودیّت و نقص است.(۴) و اگر در آیهٔ شریفهٔ: «سُبْحانَ اللّٰهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبادَ اللّٰهِ الْمُخْلَصِینَ»(۵) وصف خداوند توسّط مخلَصین، حقّ شمرده شده است، به این اعتبار است که مخلَصین از خود سخن نمىگویند، بلکه چون لسانالله گردیدهاند، خداوند خود اوصاف خود را از زبان ایشان بیان میفرماید و در حقیقت او خودش خود را وصف میفرماید، سبحانه و تعالى.
آرى، رسیدن مخلوق به معرفت تامّ حضرت حق محال است و عبد فقط میتواند در درگاه الهى سر ذلّت و خاکسارى بر زمین بمالد و اعتراف به عجز نماید تا حضرت حق اگر اراده فرمود وى را سیر داده و به نهایت مراتب قرب و نهایةً فناى تامّ برساند.
(ادامــــه دارد...)
📚 نورمجرد، ج۱، ص۳۹۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بحارالأنوار، ج۳۹، ص۸۴؛ و مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۶۷
۲- بحارالأنوار، ج۹۱، مناجاة العارفين، ص۱۵۰
۳- بحارالأنوار، ج۶۸، ص۲۳
۴- در كافى در كتاب التّوحيد، باب النّهىِ عنِ الصِّفةِ بغيرِ ما وَصَفَ به نفسَهُ تعالى، به سند خود از حضرت علىّبنالحسين عليهماالسّلام روايت میكند كه: لَوِ اجْتَمَعَ أهلُ السَّمآءِ وَ الأرْضِ أن يَصِفُوا اللّٰهَ بِعَظَمتِهِ لَم يَقدِرُوا. (كافى، ج۱، ص۱۰۲، ح۴)
و از سهل بن زياد از محمّد بن علىّ قاسانى از امام عليهالسّلام روايت میكند كه: سُبحانَ مَن لا يُحَدُّ وَ لا يُوصَفُ، لَيسَ كَمِثلِهِ شَىءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ. (همان مصدر، ح۸)
و در باب جوامع التّوحيد، از فتح جرجانى از حضرت أباالحسن عليهالسّلام آورده است كه: إنّ الخالقَ لا يُوصَف إلّا بما وَصَف بِه نفسَه و أنَّى يُوصَف الّذى تَعجِزُ الحوآسُّ أن تُدرِكَه و الأوهامُ أن تَنالَهُ و الخَطَراتُ أن تَحُدَّه و الأبصارُ عن الإحاطةِ به، جَلَّ عمّا وَصَفه الواصفونَ و تعالَى عمّا يَنعَتُه النَّاعِتون. (كافى، ج۱، ص۱۳۷و۱۳۸، ح۲)
۵- آيهٔ ۱۵۹ و ۱۶۰، از سورهٔ ۳۷: الصّآفّات.
🆔 @allame_tehrani
💫 بيانات بلند مرحوم حدّاد به نقل از كتاب روح مجرّد
... و چه زیبا و شیوا و عالى و راقى حضرت آقاى حدّاد قدّس سرّه در بیاناتى که علّامه والد از ایشان نقل نمودهاند، این حقیقت را بیان مىفرمایند:
«اگر جبرئیل فى المثل نزد تو آید و بگوید: هر چه مىخواهى بخواه! از درجات و مقامات و سیطره بر جنّت و جحیم و خُلَّت حضرت ابراهیم و مقام شفاعت کبراى محمّد صلّى الله علیه و آله و سلّم و محبّت آن پیامبر عظیم را، تو بگو: من بندهام، بنده خواست ندارد. خداى من براى من هر چه بخواهد آن مطلوب است. من اگر بخواهم به همین مقدار خواست که مال من است و متعلّق به من است از ساحت عبودیّت خود قدم بیرون نهادهام، و گام در ساحت عِزّ ربوبى نهادهام؛ چرا که خواست و اختیار اختصاص به او دارد.
وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ.(۱)
«و پروردگار تو آنچه را که بخواهد مىآفریند و اختیار میکند. براى این مردم ممکن الوجود اختیار و انتخابى نیست. منزّه و عالى مرتبه است خداوند از شرکى که به او مىآورند.»
حتّى نگو: من خدا را مىخواهم! تو چه کسى هستى که خدا را بخواهى؟! تو نتوانستهاى و نخواهى توانست او را بخواهى و طلب کنى! او لامحدود و تو محدودى! و طلب تو که با نفس تو و ناشى از نفس توست محدود است، و هرگز با آن، خداوند را که لایتناهى است نمىتوانى بخواهى و طلب کنى! چرا که آن خداى مطلوب تو در چارچوب طلب توست، و محدود و مقیّد به خواست توست، و وارد در ظرف نفس توست به علّت طلب تو. بنابراین آن خدا، خدا نیست. آن، خداى متصوَّر و متخیَّل و متوهَّمِ به صورت و وَهم و خیال توست. و در حقیقت، نفس توست که آن را خداى پنداشتهاى!
بناءً علیهذا دست از طلب خود بردار! و با خود این آرزو را به گور ببر که بتوانى خداوند را ببینى و یا به لقاى او برسى و یا او را طلب کنى! تو خودت را از طلب بیرون بیاور و از خواست و طلبت که تا به حال داشتهاى صرف نظر کن و خودت را به خدا بسپار؛ بگذار او براى تو بخواهد و او براى تو طلب کند!
در این صورت دیگر تو به خدا نرسیدهاى همانطور که نرسیده بودى و نخواهى رسید. اما چون از طلب و خواست بیرون شدى و زمامت را به دست او سپردى، و او تو را در معارج و مدارج کمال که حقیقتش سیر إلى الله با فناى مراحل و منازل و آثار نفس و بالأخره اندکاک و فناى تمام هستى و وجودت در هستى و وجود ذات اقدس وى مىباشد سیر داد؛ خدا خدا را شناخته است، نه تو خدا را!
(ادامــــه دارد...)
📚 نور مجرد، ج۱، ص ۳۹۷ تا ۳۹۹ به نقل از کتاب روح مجرد، ص ۱۹۰ تا ۱۹۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- آيهٔ ۶۸، از سورهٔ ۲۸: القصص.
⬇️ ادامـــهٔ مطلب ⬇️
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ پست قبلی ⬇️
⭕️ وصول ممكن به واجب محال است
وصولِ ممکن به واجب محال است. در آنجا دو چیز بودن محال است. ممکن و واجب و وصول همهٔ اینها ضمّ و ضمیمه است که مستلزم ترکیب ذات اقدسش بوده و بالأخره سر از حدوث وى درمىآورد و این منافات با قِدَم او دارد.
اما فناى مطلق و اندکاک عبد در ذات او، و ازبینرفتن و نیست شدن او در جلال و جمال او، این چه اشکالى دارد؟! ولى باید دانست که: در آن ذات بَحت و صِرف و غیرمتناهى، بندهاى نمىتواند برود گرچه فانى شود؛ چرا که عنوان بنده و عنوان فناى بنده را هم ذات وى نمىپذیرد. در آنجا غیر ذات چیزى نیست، نه بنده است و نه فناى او. آنجا ذات است، و ذات، ذات است. آنجا خداست، و خدا خداست.
کانَ اللّٰهُ وَ لَمیَکُن مَعَهُ شىءٌ وَ الآن کَمَا کَانَ.
«خداوند بود و با او چیزى نبود، و اینک هم خداوند به همانطور که بوده است مىباشد.»
همه باید بدانند که مراد از لفظ وصول و لقاء و عرفان ذات أحدى، یک نحو معانىاى نیست که مستلزم دوئیّت و بینونت باشد. مراد از معرفت و مشاهده و لقاء و أمثالها، همگى اندکاک و مقام فناى مطلق است؛ به سبب آنکه خداست فقط که به خود معرفت دارد و معرفت غیر او به او مستحیل است.
افرادى که به فناى مطلق نرسیدهاند او را نشناختهاند؛ چرا که محدود، غیر محدود را نمىشناسد. و افرادى که به فناى مطلق رسیدهاند، وجودى ندارند تا او را بشناسند، وجود، یک وجود بیش نیست و آن وجود حقّ است جَلّ و عَلا. اوست که خودش را مىشناسد.
او اولاً خود را شناخته بود و اینک هم خود را مىشناسد؛ و الآن کما کان.
نهایت سیر هر موجودى، فناى در موجود برتر و بالاتر از خود است؛ یعنى فناى هر ظهورى در مُظهِر خود و هر معلولى در علّت خود. و نهایت سیر انسان کامل که همهٔ قوا و استعدادهاى خود را به فعلیّت رسانیده است، فناى در ذات أحدیّت است و فناى در ذات اللّٰه است و فناى در هُوَ است، و فناى در ما لا اسْمَ لَهُ و لا رَسْمَ لَهُ مىباشد.
اینست غایت سیر هر موجودى و غایت سیر متصوَّر در انسان کامل و غایت سیر أنبیاء و مرسلین و أئمّهٔ طیّبین صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین، و منظور و مراد صحیح از معرفت و نتیجهٔ سلوک و سیر به سوى مقام مقدّس او جلّ شأنه، و سیر عملى عرفانى، و بحثهاى علمى عرفاءِ بالله عَلَتْ أسمآؤُهُم؛ نه چیز دیگر. فَتأمَّل یا أخى فى هذا المقامِ، فإنّه من مَزآلِّ الأقدامِ، وهَبَک اللّٰهُ هذا بمحمَّدٍ و آلهِ أجمعین.»(۱)
📚 نور مجرد، ج۱، ص ۳۹۷ تا ۳۹۹ به نقل از کتاب روح مجرد، ص ۱۹۰ تا ۱۹۴
🆔 @allame_tehrani
🔥 هزار جان گرامى فداى جانانه
💥 عدمی که هزار هستی را باید فدای آن نمود
آرى، رسیدن ممکن به مقام معرفت ذات محال است و در آنجا براى ممکن جز نیستى و عدم چیز دیگرى نیست. ولى این نیستى و عدم، عدمى است که هزار هستى را باید فداى آن نمود. فنائى است که چون سالک در آن قدم مىگذارد و سپس به بقاء مىرسد آنچنان نور و سعه و سبکى و اطلاق و سرورى مىیابد که بىاختیار زمزمه میکند:
به بوى زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامى فداى جانانه (۱)
📚«نورمجرد»، ج۱، ص۴۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- دیوان حافظ، غزل۴۲۵، ص۱۹۴
@Nooremojarrad_com
🆔 @allame_tehrani
🔰عبارات آيةالله سيّد احمد كربلائى در فناى موجودات قبل از وصول به حقّ
از این روست که مرحوم آیةالحقّوالعرفان، آقا سیّد احمد موسوى کربلائى پس از توضیح عدم إمکان وصول به کُنه ذات أقدس و فناى همهٔ کثرات پیش از وصول به آن مقام منیع در پایان مکتوب اول خود در شرح بیت عطّار مىفرمایند: فلا یُدرِکُه و لا یَراهُ إلّا هُوَ و لا یَعلَمُ ما هُوَ إلّا هُوَ. لطیفهٔ مطلب چنان است که معروض شد ولى بار خدایا لَبَّیْک و سَعْدَیْک. اگر جانگیرنده تو باشى، آن کس که جان ندهد کیست؟ ما هم با تو مىخواهیم تو را بشناسیم و با تو مىخواهیم تو را ببینیم. پس بینندهٔ تو غیر تو نخواهد بود و شناسندهٔ تو غیر تو نخواهد بود؛ بِکَ عَرَفتُکَ وَ أَنتَ دَلَلتَنى عَلَیکَ وَ دَعَوتَنى إلَیکَ وَ لَولا أَنتَ لَم أَدْرِ ما أَنتَ.»(۱)
و در پایان مکتوب دوّم مىفرمایند: «بلکه ملازمهٔ بین مقام عزّ و فناى أشیاء است که جگر سالکین را کباب و قطع طمع ایشان از مکاشفه و شهود آن مقام منیع مىنماید که عبارت اخراى لَن تَرانى است، ولى در قعر این عبارت، شمسى است مضیئه و بشارتى است که هزار جان فداى آن کردن کم است. و آن بشارت به إمکان فناء حقیقى است که به هیچ وجه اسمى و رسمى از براى سالک در هیچ عالمى از عوالم نبوده باشد، فیکون الحقّ هو الرّآئى و هو المَرئىّ.
خود ساقى و خود پیاله و خود خمر و خود هم بنوشد؛ هنیئاً له، رزقنا الله ذلک بمحمّدٍ و آله الطّاهرین.»(۲)
📚«نورمجرد»، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- توحید علمی و عینی، ص۵۵
۲- همان مصدر، ص۶۲
🆔 @allame_tehrani
38.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 دردِ عشق
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهاللهتعالی)
@jazbeh_eshgh
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️وصال پروردگار و لوازم آن
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهاللهتعالی)
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 چگونه خدا را حقیقتاً یاد کنیم؟
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهاللهتعالی)
@Nooremojarrad_com
ذکر
نکاتی دربارهٔ ذکر از ابن فهد حلی
[ضرورت - آداب - اقسام]
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️معنای ذکر شریف «لآإلهإلّااللّٰه»
برای وصول به عشق و محبت به خدا مراقبه لازم است، که انسان تمام هموغم خود را مصروف در رسیدن به لقاء پروردگار کند.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلّٰهِ.
ذکر دائمی در شبانه روز، لازمهٔ رسیدن به لقاء الله.
ضرورت همراه بودن ذکر لسانی با ذکر قلبی و توجّه به خدا.
معنای ذکر شریف «لآ إله إلّا اللّٰه».
🎙بیانات حضرت آیةالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی مدظله.
🆔 @allame_tehrani
1_2960618639.pdf
693.1K
💠 دستورات آیتالله قاضی پیرامون ماههای مبارک رجب، شعبان و رمضان
به همراه ترجمهها و تعلیقات علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰تبیین دستورات مرحوم قاضی
🎙استاد واسطی (حفظهالله)
📹 فایل صوتی-تصویری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دستورات
#رجب #شعبان #رمضان
🆔 @allame_tehrani
تفسیر آیات عقائدی ۲۹.mp3
26.12M
💠 پیشواز ماه مبارک رجب
«تبیین دستورات آیتالله قاضی رضواناللهتعالیعلیه در خصوص ماههای مبارک رجب، شعبان و رمضان»
🎙استاد واسطی (حفظهالله)
📥 فایل pdf دستورات
📹 فایل صوتی-تصویری
📥 متن pdf سخنرانی استاد
#دستورات
#رجب #شعبان #رمضان
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ولادت معنوی ❤️
🎙استاد فروغی سلمهالله
🌿 لَنْ يَلِجَ مَلَكُوتَ السَّمَوَاتِ و الْأرضِ مَن لَمْ يُولَدْ مَرَّتَيْن.
🌸 هرکس دوبار متولد نشود، به ملکوت آسمانها و زمین، راه نمییابد؛ یک بار از رحم مادر، بار دیگر از رحم طبیعت.
💫 باید روزنهای از عالم غیب و ملکوت بر دلهایمان بتابد، تا حیات معنوی پیدا کنیم.
@forooghetohid
🌿 تولد رجبیه 🌿
🔸تجلی ماه رجب
🌷رجب؛ نسیم بهار معنویت
🆔 @allame_tehrani
تذکرات ایام الله 1401.pdf
1.62M
🔆 تذکرات ایامالله 🔆
💠 تلخیصی جامع از بیانات برخی اساتید اخلاق و عرفان و کتب معرفتی
🔹شامل تذکرات اولیاء الهی برای بهرهمندی حقیقی و بیشتر از این سه ماه پربرکت
🔸تذکرات ناب این جزوه فقط مختص به این ایام نیست و مهمتر آنکه سالک را از ارتباط تربیتی با استاد کفایت نمیکند.
📥دانلود از گوگلدرایو
🔸خلاصهٔ اعمال ماه رجب
🗓 جدول مراقبهی رجبیه
📹 مراقبات ماه رجب
@Salehi786
@ostadvatankhah
#تذکرات_معنوی
#رجب #شعبان #رمضان
🆔 @allame_tehrani
rajab 1444 Final.pdf
328.6K
🗓 جدول مراقبهی رجبیه
📝 اعمال و اذکار ماه رجب
📚منابع:
1️⃣ اقبالالاعمال
2️⃣ مفاتیحالجنان
@manahejj
@ostadayoobi
#رجب
#مراقبه_رجب
🆔 @allame_tehrani
💠 تذکرات و دستورات عارف کامل مرحوم آیتالله حاج سید علی قاضی به شاگردانشان در ماههای مبارک رجب، شعبان و رمضان
@ostad_vakili
🆔 @allame_tehrani