eitaa logo
کانال علامه طهرانی
3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
789 ویدیو
190 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[@Nooremojarrad_com]14440317-010203.mp3
25.54M
🔉 مدیحه سرایی و سرود 💐 روز ولادت حضرت رسول اکرم و امام صادق (صلوات‌الله‌علیهما) 🎙حاج جواد شکری 🆔 @allame_tehrani
📜 زیارت از راه دور حضرت را از راه دور زیارت کنید! خود حضرت می‌فرمایند: «هر کس به من سلام کند از او دست‌گیری می‌کنم.» از حضرت آنچه را خیر ماست که همان عبور از دنیا و نفس باشد بخواهیم؛ از حضرت بخواهیم هر چه نفس داریم، هر چه آمال داریم همه را محو کرده و از بین ببرد و خدا را جایگزین آن نماید. ✍ حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) 📚 «گلشن‌احباب»، ج۱، ص۲۰۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 زیارت پیامبر اکرم از راه دور:👇 🌐 https://erfan.ir/m198 📜 زيارت پیامبر اکرم:👇 eitaa.com/allame_tehrani/2603 📜 سلام و صلوات بر پیامبر اکرم:👇 eitaa.com/allame_tehrani/2962 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 زيارت پیامبر اکرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) 🎙اباذر حلواجی السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَبِيَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خاتَمَ النَّبِيِّينَ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ، وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ عَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتَّىٰ أَتاكَ الْيَقِينُ، فَصَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. 📚 مفاتیح‌الجنان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 زیارت پیامبر اکرم از راه دور:👇 🌐 https://erfan.ir/m198 📜 سلام و صلوات بر پیامبر اکرم:👇 eitaa.com/allame_tehrani/2962 🆔 @allame_tehrani
💫 پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، مرکز مودّت و محبّت عالم خلقت است از حضرت آقاى طباطبائى -مدّظله‌العالی- شنیدم که فرمودند: حضرت رسول صلّى‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم مرکز مودّت بودند و حالشان چنان بود که اگر کسى آیهٔ قرآن را در خدمتشان تلاوت مى‌کرد حضرت ذیل آیه‏ را قرائت می‌نمودند، از شدّت علاقه‌اى که به کلام خدا داشتند. یک نفر از مجرمین که مهدورالدّم بود و حکم قتلش را حضرت صادر کرده بودند به حضرت أمیرالمؤمنین متوسّل شد و عرض کرد: یا على! چه کنم که حضرت رسول صلّى‏الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم مرا عفو کنند؟ حضرت أمیرالمؤمنین فرمودند: به خدمت حضرت مشرّف شو و این آیه را تلاوت کن: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ‏».(1) آن مرد چنین کرد، حضرت بدون اختیار فرمودند: «لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ».(2) این آیه به منزلهٔ حکم عفو دربارهٔ آن شخص قرار داشت. 📚 جُنگ‌خطی5، ص41 (مطلع‌أنوار، ج‏1، ص297) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- سورهٔ یوسف (12)، آیهٔ 91 2- سورهٔ یوسف (12)، آیهٔ 92 🆔 @allame_tehrani
📜 صلوات خاصّهٔ امام صادق (علیه‌السّلام) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ [مُسْتَحْفِظَ] دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ. خدایا درود فرست بر جعفر بن محمد صادق، خزانه‏‌دار علم و دانش، دعوت‌‌کننده به سوی تو بر پایهٔ حق، آن نور آشکار! خدایا چنان‏که او را قرار دادی معدن کلامت، و وحی‌‌ات، و خزانه‌دار دانشت، و زبان توحیدت و سرپرست‏ فرمانت، و نگهدارندهٔ دینت، پس بر او درود فرست؛ بهترین درودی که بر یکی از برگزیدگانت، و حجّت‌هایت فرستادی که تو ستوده و بزرگواری. 📚 مفاتیح‌الجنان 🆔 @allame_tehrani
💫 ابدیّت امام صادق علیه‌السلام 🔆 امام‌ صادق‌ علیه‌السلام نمونۀ بارز بلد طیّب‌ حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام از آن یگانه نباتى است که در زمین طیّب توحید روئیده است و آثار علمى و هدایتى وى نه تنها براى شیعه بلکه براى نسل آدمیّت، و نه تنها براى مدینهٔ منوّره بلکه براى سراسر گیتى، و نه تنها براى زمانى و قرنى و قرونى بلکه بطور جاودان إلى الأبد ضمانت دارد. چرا؟ براى آنکه وى داراى عصمت است، و هر معصومى همچون قرآن که داراى عصمت است أبدیّت خواهد داشت. کلمه و فتوى و حکم و رأى هر فقیهى از شیخ طوسى و علَّامهٔ حلّى تا آیةالله بروجردى و حکیم و من شابَهَهم در زمان حیاتشان حجیّت دارد و به مجرّد مرگ ساقط مى‌گردد. زیرا داراى عصمت نیستند و براى مردم لازم است از مجتهد حَىّ أعْلَم جامع‌الشَّرایط زمان تقلید کنند. اما آیات کریمهٔ قرآنیّه، و سُنَّت ثابتهٔ نبویّه، و سیرهٔ مُسَلَّمهٔ امامیّه تا روز قیامت حُجَّت است. 📚 امام شناسی، ج۱۸، ص۱۸ 🆔 @allame_tehrani
الله شناسی ۱۱.mp3
19.89M
📗 تدریس کتاب «الله شناسی» 🎙استاد واسطی (حفظه‌الله) 📼 جلسهٔ یازدهم (۱۱) 📝 متن مکتوب جلسه (PDF) 📹 فایل تصویری جلسه (آپارات) 🔉 صوت جلسهٔ دهم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰مرور و تلخیص مباحث گذشته 🆔 @allame_tehrani
🌷استقبال علّامه طهرانی از یکی از آزادگان جنگ تحمیلی حضرت استاد علّامه طهرانی رضوان‌الله‌علیه از اخلاص رزمندگان جنگ تحمیلی تجلیل می‌کردند؛ در این میان مجاهدت‌های آزادگان را ستایش می‌کردند و در چند مورد دیده شده بود که در شنیدن خاطراتشان منقلب شده بودند. به یاد دارم که منزل یکی از این آزادگان عزیز در نزدیکی بیت شریف حضرت علّامه بود؛ وقتی خبر دادند که ایشان آزاد شده همراه برخی آقازادگان و دامادها و قلیلی از شاگردانشان به استقبال وی رفتند. حقیر که سعادت همراهی‌شان را داشتم شاهد بودم که قریب یک ساعت با آن همه اشتغالات و کهولت سنّ سر کوچه در محل استقبال ایستاده بودند تا آن جوان آزاده روی دوش مردم وارد شد؛ وقتی به نزدیکی علّامه رسید چنان مسرور شد و شوق و شعفی پیدا کرد که سر از پا نمی‌شناخت، خودش را در آغوش علّامه انداخت و بسیار گریه کرد و حلقهٔ گلی را که بر گردنش بود بر گردن ایشان آویخت بطوریکه همگان از این صحنه منقلب شدند و فضا بطور کلّی تغییر کرد. بعد همراه آقا به منزلشان رفتیم که به اشارهٔ ایشان داماد بزرگشان چند کلمه‌ای از رشادت و مجاهدت‌های این عزیزان سخن گفت. بعد از آن علّامه فرمودند: به سایر رفقا بگویید برای دیدن از این عزیز آزاده اقدام کنند. 💬 به نقل از یکی از شاگردان 🆔 @allame_tehrani
💬 داستان‌ حاج‌ مؤمن‌ و ملاقات‌ او با یکی‌ از مردان‌ خدا در راه‌ مشهد دوستی‌ داشتم‌ از اهل‌ شیراز بنام‌ حاج‌ مؤمن‌ که‌ قریب‌ پانزده‌ سال‌ است‌ به‌ رحمت‌ ایزدی‌ واصل‌ شده‌ است‌. بسیار مرد صافی‌ضمیر و روشن‌دل‌ و با ایمان‌ و تقوی‌ بود، و این‌ حقیر با او عقد اخوّت‌ بسته‌ بودم‌ و از دعاهای‌ او و استشفاع‌ از او امیدها دارم‌. می‌گفت‌: خدمت‌ حضرت‌ حجّةبن‌الحسن‌العسکریّ عجّل‌الله‌فرجَه‌الشّریف‌ مکرّر رسیده‌ام‌. و بسیاری‌ از مطالب‌ را نقل‌ می‌کرد و از بعضی‌ هم‌ إبا می‌نمود. از جمله‌ می‌گفت‌: یکی‌ از ائمّۀ جماعت‌ شیراز روزی‌ به‌ من‌ گفت‌: بیا با هم‌ برویم‌ به‌ زیارت‌ حضرت‌ علیّ بن‌ موسی‌ الرّضا علیه‌السّلام‌، و یک‌ ماشین‌ دربست‌ اجاره‌ کرد و چند نفر از تجّار در معیّت‌ او بودند. حرکت‌ نموده‌ به‌ شهر قم‌ رسیدیم‌ و در آنجا یکی‌ دو شب‌ برای‌ زیارت‌ حضرت‌ معصومه‌ علیهاالسّلام‌ توقّف‌ کردیم‌. و برای‌ من‌ حالات‌ عجیبی‌ پیدا می‌شد و ادراک‌ بسیاری‌ از حقائق‌ را می‌نمودم‌. یک‌ روز عصر در صحن‌ مطهّر آن‌ حضرت‌ به‌ یک‌ شخص‌ بزرگی‌ برخورد کردم‌ و وعده‌هائی‌ به‌ من‌ داد. حرکت‌ کردیم‌ به‌ طرف‌ طهران‌ و سپس‌ به‌ طرف‌ مشهد مقدّس‌. از نیشابور که‌ گذشتیم‌ دیدیم‌ یک‌ مردی‌ به‌ صورت‌ عامی‌ در کنار جادّه‌ به‌ طرف‌ مشهد می‌رود و با او یک‌ کوله‌پشتی‌ بود که‌ با خود داشت‌. اهل‌ ماشین‌ گفتند این‌ مرد را سوار کنیم‌ ثواب‌ دارد، ماشین‌ هم‌ جا داشت‌. ماشین‌ توقّف‌ کرده‌ چند نفر پیاده‌ شدند و از جملۀ آنان‌ من‌ بودم‌، و آن‌ مرد را به‌ درون‌ ماشین‌ دعوت‌ کردیم‌. قبول‌ نمی‌کرد، تا بالأخره‌ پس‌ از اصرار زیاد حاضر شد سوار شود به‌ شرط‌ آنکه‌ پهلوی‌ من‌ بنشیند و هرچه‌ بگوید من‌ مخالفت‌ نکنم‌. سوار شد و پهلوی‌ من‌ نشست‌، و در تمام‌ راه‌ برای‌ من‌ صحبت‌ می‌کرد و از بسیاری‌ از وقایع‌ خبر می‌داد و حالات‌ مرا یکایک‌ تا آخر عمر گفت‌. و من‌ از اندرزهای‌ او بسیار لذّت‌ می‌بردم‌ و برخورد به‌ چنین‌ شخصی‌ را از مواهب‌ عَلیّۀ پروردگار و ضیافت‌ حضرت‌ رضا علیه‌السّلام‌ دانستم‌. تا کم‌کم‌ رسیدیم‌ به‌ قدمگاه‌ و به‌ موضعی‌ که‌ شاگرد شوفرها از مسافرین‌ «گنبدنما» می‌گرفتند. همه‌ پیاده‌ شدیم‌. موقع‌ غذا بود، من‌ خواستم‌ بروم‌ و با رفقای‌ خود که‌ از شیراز آمده‌ایم‌ و تا بحال‌ سر یک‌ سفره‌ بودیم‌ غذا بخورم‌. گفت‌: آنجا مرو! بیا با هم‌ غذا بخوریم‌. من‌ خجالت‌ کشیدم‌ که‌ دست‌ از رفقای‌ شیرازی‌ که‌ تا بحال‌ مرتّباً با آنها غذا می‌خوردیم‌ بردارم‌ و این‌ باره‌ ترک‌ رفاقت‌ نمایم‌، ولی‌ چون‌ ملتزم‌ شده‌ بودم‌ که‌ از حرفهای‌ او سرپیچی‌ نکنم‌ لذا بناچار موافقت‌ نموده‌، با آن‌ مرد در گوشه‌ای‌ رفتیم‌ و نشستیم‌. از خرجین‌ خود دستمالی‌ بیرون‌ آورد، باز کرده‌ گویا نان‌ تازه‌ در آن‌ بود با کشمش‌ سبز که‌ در آن‌ دستمال‌ بود، شروع‌ به‌ خوردن‌ کردیم‌ و سیر شدیم‌؛ بسیار لذّت‌بخش‌ و گوارا بود. در اینحال‌ گفت‌: حالا اگر می‌خواهی‌ به‌ رفقای‌ خود سری‌ بزنی‌ و تفقّدی‌ بنمائی‌ عیب‌ ندارد. من‌ برخاستم‌ و به‌ سراغ‌ آنها رفتم‌ و دیدم‌ در کاسه‌ای‌ که‌ مشترکاً از آن‌ می‌خورند خون‌ است‌ و کثافات‌، و اینها لقمه‌ برمی‌دارند و می‌خورند و دست‌ و دهان‌ آنها نیز آلوده‌ شده‌ و خود اصلاً نمی‌دانند چه‌ می‌کنند؛ و با چه‌ مزه‌ای‌ غذا می‌خورند. هیچ‌ نگفتم‌، چون‌ مأمور به‌ سکوت‌ در همۀ احوال‌ بودم‌. به‌ نزد آن‌ مرد بازگشتم‌. گفت‌: بنشین‌، دیدی‌ رفقایت‌ چه‌ می‌خوردند؟ تو هم‌ از شیراز تا اینجا غذایت‌ از همین‌ چیزها بود و نمی‌دانستی‌؛ غذای‌ حرام‌ و مشتبه‌ چنین‌ است‌. از غذاهای‌ قهوه‌خانه‌ها مخور؛ غذای‌ بازار کراهت‌ دارد. گفتم‌: إن‌‌شاءالله‌تعالی‌، پناه‌ می‌برم‌ به‌ خدا. گفت‌: حاج‌ مؤمن‌! وقت‌ مرگ‌ من‌ رسیده‌، من‌ از این‌ تپّه‌ می‌روم‌ بالا و آنجا می‌میرم‌. این‌ دستمال‌ بسته‌ را بگیر، در آن‌ پول‌ است‌، صرف‌ غسل‌ و کفن‌ و دفن من‌ کن‌. و هر جا را که‌ آقای‌ سیّد هاشم صلاح‌ بداند همانجا دفن‌ کنید.(آقای‌ سیّد هاشم‌ همان‌ امام‌ جماعت‌ شیرازی‌ بود که‌ در معیّت‌ او به‌ مشهد آمده‌ بودند.) گفتم‌: ای‌ وای‌! تو می‌خواهی‌ بمیری‌؟! گفت‌: ساکت‌ باش‌! من‌ می‌میرم‌ و این‌ را به‌ کسی‌ مگو. سپس‌ رو به‌ مرقد مطهّر حضرت ایستاد و سلام‌ عرض‌ کرد و گریۀ بسیار کرد و گفت‌: تا اینجا به‌ پابوس‌ آمدم‌ ولی‌ سعادت‌ بیش‌ از این‌ نبود که‌ به‌ کنار مرقد مطهّرت‌ مشرّف‌ شوم‌. از تپّه‌ بالا رفت‌ و من‌ حیرت‌ زده‌ و مدهوش‌ بودم‌، گوئی‌ زنجیر فکر و اختیار از کفم‌ بیرون‌ رفته‌ بود. ▪️ادامـــه دارد... ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل» به‌ بالای‌ تپّه‌ رفتم‌، دیدم‌ به‌ پشت‌ خوابیده‌ و پا رو به‌ قبله‌ دراز کرده‌ و با لبخند جان‌ داده‌ است‌؛ گوئی‌ هزار سال‌ است‌ که‌ مرده‌ است‌. از تپّه‌ پائین‌ آمدم‌ و به‌ سراغ‌ حضرت‌ آقا سیّد هاشم و سائر رفقا رفتم‌ و داستان‌ را گفتم‌. خیلی‌ تأسّف‌ خوردند و از من‌ مؤاخذه‌ کردند چرا به‌ ما نگفتی‌ و از این‌ وقایع‌ ما را مطّلع‌ ننمودی‌؟ گفتم‌: خودش‌ دستور داده‌ بود، و اگر می‌دانستم‌ که‌ بعد از مردنش‌ نیز راضی‌ نیست‌، حالا هم‌ نمی‌گفتم‌. رانندۀ ماشین‌ و شاگرد و حضرت‌ آقا و سائر همراهان‌ همه تأسّف‌ خوردند، و همه‌ با هم‌ به‌ بالای‌ تپّه‌ آمدیم‌ و جنازۀ او را پائین‌ آورده‌ و در داخل‌ ماشین‌ قرار دادیم‌ و به‌ سمت‌ مشهد رهسپار شدیم‌. حضرت‌ آقا می‌فرمود: حقّاً این‌ مرد یکی‌ از اولیای‌ خدا بود که‌ خدا شرف‌ صحبتش‌ را نصیب‌ تو کرد، و باید جنازه‌اش‌ به‌ احترام‌ دفن‌ شود. وارد مشهد مقدّس‌ شدیم‌. حضرت‌ آقا یکسره‌ به‌ نزد یکی‌ از علمای‌ آنجا رفت‌ و او را از این‌ واقعه‌ مطّلع‌ کرد. او با جماعت‌ بسیاری‌ آمدند برای‌ تجهیز و تکفین‌؛ غسل‌ داده‌ و کفن‌ نموده‌ و بر او نماز خواندند و در گوشه‌ای‌ از صحن‌ مطهّر دفن‌ کردند، و من‌ مخارج‌ را از دستمال‌ می‌دادم‌. چون‌ از دفن‌ فارغ‌ شدیم‌، پول‌ دستمال‌ نیز تمام‌ شد نه‌ یک‌ شاهی‌ کم‌ و نه‌ زیاد، و مجموع‌ پول‌ آن‌ دستمال‌ دوازده‌ تومان‌ بود. 📚 معادشناسی، ج1، ص100 🆔 @allame_tehrani
💫 امامان واسطهٔ فیض و رحمت‌اند و وجود استقلالی ندارند ولایت‌ در هر موجودی‌ هست‌؛ و آن‌ عبارت‌ است‌ از ارتفاع‌ فاصله‌ و حجاب‌ بين‌ آن‌ موجود و ذات‌ حقّ، و اين‌ ولايت‌ در خداوند اصلی است‌ و در همۀ موجودات‌ تَبَعی و ظِلّی و مِرآتی. قرآن‌ كريم‌، همۀ موجودات‌ را آيه‌ و آئينه‌ می‌داند، و روايات‌ نيز به‌ هيچ‌ وجه‌ مقامی برای امامان‌ به‌ عنوان‌ استقلال‌ نمی‌پذيرد، و آن‌ را تفويض‌ و غلط‌ می‌داند؛ بلكه‌ هر مقام‌ و هر درجه‌ و كمالی را كه‌ دارند از خداست‌؛ و با خداست‌؛ و مال‌ خداست‌؛ آنان‌ نماينده‌ و ظهور دهنده‌ هستند و بس‌. آنان‌، راه‌ و صراط‌، و پل‌ هدايت‌ تكوينی و تشريعی، براي‌ وصول‌ به‌ مقام‌ عزّ شامخ‌ حضرت‌ حقّ‌اند جَلَّ و عِزَّ. مقصد و مقصود خداست‌؛ ذات‌ اقدس‌ او و اسمآء و صفات‌ او؛ و امامان‌ واسطۀ فيض‌ و رحمت‌اند در دو قوس‌ نزول‌ و صعود. و بنابراين‌ وجود حضرت‌ بقيّة‌الله‌ أرواحناه‌ فداه‌، مرآتيّت‌ و آيتيّت‌ دارد، برای وجود حضرت‌ اقدس‌ حقّ تعالی؛ و بنابراين‌ شناخت‌ و معرفت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ نيز بايد به‌ عنوان‌ آيتيّت‌ و مرآتيّت‌ شناخت‌ حضرت‌ حقّ تعالی بوده‌ باشد. و به‌ لسان‌ عليم‌، وجود آن‌ حضرت‌ نسبت‌ به‌ وجود حضرت‌ حقّ، معنای حرفی است‌، نسبت‌ به‌ معنای اسمی. و عليهذا راه‌ و جادّه‌ و طريق‌ سير به‌ سوی خداوند متعال‌، آن‌ حضرت‌ است‌، ولی مقصد و مقصود خود خداوند است‌ تبارک و تعالی. و معلوم‌ است‌ كه‌ اگر ما طريق‌ را مقصد بپنداريم‌، چقدر اشتباه‌ كرده‌ايم‌. بايد به‌ سوی خدا رفت‌، و لقای خدا، و وصول‌ به‌ خدا، و عرفان‌ به‌ خدا، و فناء و اندكاک در ذات‌ خدا را مقصد و مطلوب‌ قرار داد؛ غاية‌الأمر چون‌ اين‌ مقصد، بدون‌ اين‌ راه‌ طی نمی‌شود، و اين‌ مطلوب‌، بدون‌ اين‌ طريق‌ به‌ دست‌ نمی‌آيد؛ برای وصول‌ به‌ مقصد و مطلوب‌، بايد پا در اين‌ طريق‌ نهاد. چون‌ نمی‌توانيم‌ خورشيد را بدون‌ آيئنه‌ ببينيم‌، بايد جمال‌ آن‌ را در آب‌ و يا در آئينه‌ ببينيم‌. آئينه‌ و مرآت‌ نسبت‌ به‌ خورشيد، معنای حرفی دارد؛ خودنما نيست‌، بلكه‌ خورشيدنما است‌. نه‌ می‌توانيم‌ از نظر به‌ خورشيد، و انوار، و حرارت‌، و لَمَعان‌ آن‌ دست‌ بشوئيم‌، زيرا كه‌ حيات‌بخش‌ است‌؛ و نه‌ می‌توانيم‌ در آئينه‌ به‌ نحو استقلال‌ بنگريم‌، زيرا كه‌ در اين‌ صورت‌ نمايندۀ خورشيد نيست‌. خورشيدنما نيست‌؛ چهرۀ آن‌ را در خود منعكس‌ نمی‌كند؛ آئينه‌ در اين‌ حال‌ خودنماست‌؛ شيشه‌ است‌؛ صيقل‌ است‌؛ و در حقيقت‌ عنوان‌ آئينه‌ بودن‌ را ندارد. امّا اگر در آئينه‌ و آب‌ به‌ نحو نمايندگی و مرآتی نظر كرديم‌، ديگر آن‌ را نمی‌بينيم‌، بلكه‌ خورشيد را در آن‌ می‌بينيم‌؛ پس‌ بايد حتماً در آئينه‌ بنگريم‌، تا خورشيد را ببينيم‌، راهی غير از اين‌ نداريم‌، و به‌ عبارت‌ عليم‌: آئينه‌ مَا بِهِ يُنظَرُ است‌ نه‌ مَا فِيِهِ يُنظَرُ؛ يعنی با او می‌نگرند؛ نه‌ در او می‌نگرند. وجود مقدّس‌ حضرت‌ بقيّه‌الله‌ عجّل‌ الله‌ تعالی فرجه‌، آئينۀ تمام‌نمای حقّ است‌؛ بايد در آئينه‌ حقّ را ديد، نه‌ خود آن‌ را؛ چون‌ خودی ندارد؛ و نمی‌توان‌ بدون‌ آئينه‌، حق‌ را ديد، چون‌ بدون‌ آئينه‌، حق‌ قابل‌ ديدن‌ نيست‌. و بنابراين‌، حتماً بايد حق‌ را از راه‌ و از طريق‌ و از آئينه‌ و آيۀ آن‌ وَلِیّ‌اعظم‌ جُست‌، و به‌ سوی او در تكاپو بود. در دعاها و مناجات‌ها، مخاطب‌ خداست‌، از راه‌ آن‌ حضرت‌، و از سبيل‌ و صراط‌ آن‌ حضرت‌؛ و لهذا اگر به‌ خود آن‌ حضرت‌ هم‌ عرض‌ حاجت‌ كنيم‌، و او را مخاطب‌ قرار دهيم‌؛ بايد متوجّه‌ باشيم‌ كه‌، عنوان‌ استقلال‌ به‌ خود نگيرد، و جامۀ استقلال‌ به‌ خود نپوشد، بلكه‌ عنوان‌ وساطت‌ و مرآتيّت‌ و آيتيّت‌ پيوسته‌ در ذهن‌ و در مدّ نظر باشد، و در حقيقت‌ باز هم‌ خداوند را مخاطب‌ قرار داده‌ايم‌، چون‌ آئينه‌ و مرآت‌، بِما هُوَ مِرآة‌ قابل‌ نظر استقلالی نيست‌؛ بلكه‌ نظر تَبَعی است‌؛ و نظر استقلالی به‌ همان‌ صورت‌ منعكس‌ در آن‌ بازگشت‌ می‌كند. ▪️ادامـــه دارد... 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل» اين‌ مسأله‌ از مهمترين‌ مسائل‌ باب‌ عرفان‌ و توحيد است‌ كه‌: كَثَرات‌ اين‌ عالم‌، تنافی با وحدت‌ ذات‌ حقّ ندارند، زيرا وحدت‌ اصلی، و كَثَرات‌ تَبَعی و ظِلّی و مرآتی است‌؛ و مسألۀ ولايت‌ به‌ خوبی روشن‌ می‌شود كه‌ حقيقت‌ ولايت‌ همان‌ حقيقت‌ توحيد است‌؛ و قدرت‌ و عظمت‌ و علم‌ و احاطۀ امام‌، عين‌ قدرت‌ و عظمت‌ و علم‌ و احاطۀ حقّ است‌ تبارك‌ و تعالی. دوئيّتی در بين‌ نيست‌؛ و إثنيّتی وجود ندارد. بلكه‌ خواستن‌ از خدا بدون‌ عنوان‌ وساطت‌ و مرآئيّت‌ امام‌ معنی ندارد؛ و خواستن‌ از امام‌ مستقلاً بدون‌ عنوان‌ وساطت‌ و مرائيّت‌ برای ذات‌ اقدس‌ حقّ نيز معنی ندارد. و در حقيقت‌ خواستن‌ از امام‌ و خواستن‌ از خدا يک چيز است‌؛ نه‌ تنها يک چيز در لفظ‌ و عبارت‌، و از لحاظ‌ ادبيّت‌ و بيان‌؛ بلكه‌ از لحاظ‌ حقيقت‌ و متن‌ واقع‌؛ چون‌ غير از خدا چيزی نيست‌. تَبَارَك‌ اسْمُ رَبَّكَ ذِي‌ الْجَلَالِ وَ الإكْرَامِ (آيۀ 78، از سورۀ 55: رحمن‌). 📚 امام‌شناسی، ج5، ص178 🆔 @allame_tehrani
💫 غايت‌ عشق‌ به‌ حضرت‌ ولیّ‌عصر، معرفت‌ به‌ حقيقت‌ آن‌ حضرت‌ است‌ نه‌ تشرّف‌ به‌ حضور مادّی ايشان‌ وجود حضرت‌ حجّة‌ ابن‌ الحسن‌ أرواحنا فداه‌ ظهور أتمّ حقّ و مَجلای أكمل‌ ذات‌ حضرت‌ ذوالجلال‌ است‌؛ مقصد خداست‌ و آن‌ حضرت‌ رهبر و رهنماست‌؛ و ما اگر در توسّلاتمان‌ به‌ آن‌ حضرت‌ مستقلاً نظر كنيم‌، و لقاء و ديدار او را مستقلاً بخواهيم‌، نه‌ به‌ فيض‌ او وائل‌ می‌شويم‌؛ و نه‌ به‌ لقاء خدا و زيارت‌ حضرت‌ محبوب‌. امّا به‌ فيض‌ او نمی‌رسيم‌؛ چون‌ وجودش‌ استقلالی نيست‌، و ما به‌ دنبال‌ وجود استقلالی رفته‌ايم‌؛ و امّا به‌ لقاء خدا نمی‌رسيم‌؛ چون‌ به‌ دنبال‌ خدا نرفته‌ايم‌؛ و در آن‌ حضرت‌ خدا را نديده‌ايم‌. و لهذا اكثر افرادی كه‌ در عشق‌ حضرت‌ ولیّ‌عصر می‌سوزند؛ و اگر هم‌ موفّق‌ به‌ زيارت‌ شوند، باز هم‌ از مقاصد دَنيّه‌ و جزئيّه‌؛ و حوائج‌ ماديّه‌ و معنويّه‌ تجاوز نمی‌كنند؛ روی اين‌ اصل‌ است‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ را مرآت‌ و آيۀ حقّ نپنداشته‌اند؛ و گرنه‌ به‌ مجرّد ديدن‌ بايد خدا را ببينند؛ و از وصال‌ آن‌ حضرت‌ به‌ وصال‌ حقّ نائل‌ آيند؛ نه‌ آنكه‌ باز خود آن‌ حضرت‌ حجابی بين‌ آنان‌ و بين‌ حقّ شود؛ و از او تقاضای حاجات‌ دنيويّه‌، و آمرزش‌ گناهان‌، و اصلاح‌ امور را تمنّی نمايند. چه‌ بسياری از افراد كه‌ به‌ محضرش‌ مشرّف‌ شده‌اند؛ و آن‌ حضرت‌ را هم‌ شناخته‌اند، ولی از عرض‌ اين‌ گونه‌ حاجات‌ احتراز نكرده‌؛ و همين‌ چيزها را خواسته‌اند. پس‌ در حقيقت‌ نشناخته‌اند زيرا معرفت‌ به‌ او معرفت‌ به‌ خداست‌؛ مَن‌ عَرَفَكُم‌ فَقَدْ عَرَفَ اللّٰهَ. هر كس‌ بخواهد خدمت‌ او برسد، بايد تزكيۀ نفس‌ كند؛ و به‌ تطهير سِرّ و اندرون‌ خود اشتغال‌ ورزد؛ و در اين‌ صورت‌ به‌ لقای خدا می‌رسد؛ كه‌ لازمه‌اش‌ لقای آن‌ حضرت‌ است‌؛ و به‌ لقای آن‌ حضرت‌ می‌رسد كه‌ بالملازمه‌ لقای خدا را يافته‌ است‌، گرچه‌ در عالم‌ طبيعت‌ و خارج‌، مشرّف‌ به‌ شرف‌ حضور بدن‌ عنصری آن‌ حضرت‌ نشده‌ باشد. پس‌ عمدۀ كار معرفت‌ به‌ حقيقت‌ آن‌ حضرت‌ است‌، نه‌ تشرّف‌ به‌ حضور بدن‌ مادّی و طبيعی. از تشرّف‌ به‌ حضور مادّی و طبيعی فقط‌ به‌ همين‌ مقدار بهره‌ می‌گيرد؛ ولی از تشرّف‌ به‌ حضور حقيقت‌ و ولايت‌ آن‌ حضرت‌، سرّش‌ پاک می‌شود؛ و به‌ لقاء حضرت‌ محبوب‌؛ خداوند متعال‌ فائز می‌گردد. لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ. (آيۀ 61، از سورۀ 37: صافّات‌). علاّمۀ بحرالعلوم‌ قدّس‌الله‌نفسه‌، عمری را در مجاهدۀ با نفس‌ امّاره‌ و تزكيۀ سرّ و تطهير نفس‌، برای عرفان‌ الهی و وصول‌ به‌ مقام‌ معرفت‌ و فناء و اندكاک در ذات‌ حضرت‌ حقّ به‌ سر آورد؛ و از رسالۀ سير و سلوک او مقام‌ او در مراحل‌ و منزال‌ عرفان‌ مشهود است‌؛ او كه‌ به‌ خدمتش‌ مشرّف‌ می‌گشت‌ با اين‌ ديده‌ بود؛ با ديدۀ حقّ‌بين‌؛ نه‌ با ديدۀ خودبين‌. حق بين‌ نظری بايد تا روی تو را بيند چشمی كه‌ بود خودبين‌ كی روی تو را بيند؟ از آن‌ مرحوم‌ حكايت‌ كرده‌اند كه‌ روزی چون‌ اذن‌ دخول‌ برای تشرّف‌ به‌ حرم‌ مبارک حضرت‌ سيّدالشّهداء عليه‌السّلام‌ را خوانده‌؛ همين‌ كه‌ می‌خواست‌ داخل‌ شود ايستاد؛ و خيره‌ به‌ گوشۀ حرم‌ مطهّر می‌نگريست‌؛ و مدّتی به‌ همين‌ منوال‌ بود و با خود اين‌ بيت‌ را زمزمه‌ می‌كرد: چه‌ خوش‌ است‌ صوت‌ قرآن‌ ز تو دلربا شنيدن‌ به‌ رُخَت‌ نظاره‌ كردن‌ سخن‌ خدا شنيدن‌ بعداً از علّت‌ توقّفش‌ پرسيدند، در پاسخ‌ گفت‌: حضرت‌ مهدی عجّل‌ الله‌ تعالی فرجه‌ در زاويۀ حرم‌ مطهّر نشسته‌ بودند؛ و مشغول‌ تلاوت‌ قرآن‌ بودند. اين‌ است‌ معنای وصول‌؛ و اين‌ است‌ حقيقت‌ آيتيّت‌ و مرآتيّت‌. و ما بايد در اعتقاداتمان‌ درست‌ بكوشيم‌؛ و به‌ وجه‌ احسن‌ بر پايۀ اصالت‌ واقع‌ پايه‌گذاری كنيم‌. 📚 امام‌شناسی، ج5، ص181 🆔 @allame_tehrani
💎 لقاء امام‌ زمان‌ عليه‌السّلام‌ را برای كشف‌ ولايت‌ و لقاء خدا بايد خواست‌ مجالس‌ و محافل‌ توسّل‌ به‌ حضرت‌ ولیّ‌عصر بسيار خوب‌ است‌؛ ولی توسّلی كه‌ مطلوب‌ و منظور از آن‌ حقّ باشد؛ وصول‌ به‌ حقّ باشد؛ رفع‌ حجب‌ ظلمانی و نورانی باشد؛ كشف‌ حقيقت‌ ولايت‌ و توحيد باشد؛ حصول‌ عرفان‌ إلهی و فناء در ذات‌ اقدس‌ او باشد. اين‌ مطلوب‌ و پسنديده‌ است‌. و لذا انتظار فرج‌ كه‌ حتّی در زمان‌ خود أئمّه‌ عليهم‌السّلام‌ از بزرگترين‌ و با فضيلت‌ترين‌ اعمال‌ محسوب‌ می‌شده‌ است‌، همين‌ بوده‌ است‌. توسّل‌ به‌ حقيقت‌ ولايت‌ آن‌ حضرت‌ برای كشف‌ حجاب‌های طريق‌، از افضل‌ اعمال‌ است‌؛ زيرا توحيد حقّ از افضل‌ اعمال‌ است‌. و انتظار ظهور خارجی آن‌ حضرت‌ نيز بواسطۀ مقدّميّت‌ بر ظهور باطنی و كشف‌ ولايت‌ آن‌ حضرت‌ همچنين‌ مفيد است‌؛ و انتظار ظهور خارجی بر اين‌ اصل‌ محبوب‌ و پسنديده‌ است‌. و امّا چنانچه‌ فقط‌ دنبال‌ ظهور خارجی باشيم‌، بدون‌ منظور و محتوای از آن‌ حقيقت‌؛ در اين‌ صورت‌ آن‌ حضرت‌ را به‌ ثَمَنِ بَخْسی فروخته‌ايم‌؛ و در نتيجه‌ خود ضرر بسياری ديده‌ايم‌؛ زيرا مراد و مقصود، تشرّف‌ به‌ حضور طبيعی نيست‌؛ و گرنه‌ بسياری از افراد مردم‌ در زمان‌ حضور امامان‌ به‌ حضورشان‌ می‌رسيده‌اند؛ و با آنها تكلّم‌ و گفتگو داشته‌اند؛ ولی از حقيقتشان‌ بی‌بهره‌ بوده‌اند. اگر ما در مجالس‌ توسّل‌، و يا در خلوت‌ به‌ اشتياق‌ لقای او بوده‌ باشيم‌؛ و خداوند ما را هم‌ نصيب‌ فرمايد، اگر در دلمان‌ منظور و مقصود، لقای خدا و حقيقت‌ ولايت‌ نباشد، در اين‌ صورت‌ به‌ همان‌ نحوی به‌ خدمتش‌ مشرّف‌ می‌گرديم‌ كه‌ مردم‌ در زمان‌ حضور امامان‌ به‌ خدمتشان‌ مشرّف‌ می‌شده‌اند؛ و اين‌ غَبنی است‌ و ضرری است‌ بزرگ‌ كه‌ با جِدّ و جَهد و با كَدّ و سعی ما به‌ محضرش‌ شرفياب‌ شويم‌، و مقصدی والاتر و بالاتر از ديدار ظاهری نداشته‌ باشيم‌ ـ كه‌ در حقيقت‌ اين‌ ديدار برای رفع‌ شک و شبهه‌ از وجود آن‌ حضرت‌ و طول‌ عمر است‌ ـ يا آن‌ حضرت‌ را برای حوائج‌ مادّيّه‌ و يا رفع‌ گرفتاری‌های شخصی و يا عمومی استخدام‌ كنيم‌؛ اين‌ امری است‌ كه‌ بدون‌ زحمت‌ توسّل‌ برای همۀ افراد زمان‌ حضور امامان‌ عليهم‌السّلام‌ حاصل‌ بوده‌ است‌. ولی آنچه‌ حقّاً ذی‌قيمت‌ است‌، تشرّف‌ به‌ حقيقت‌ و وصول‌ به‌ واقعيّت‌ آنحضرت‌ است‌. اشتياق‌ به‌ ديدار و لقای اوست‌ از جهت‌ آيتيّت‌ حضرت‌ حقّ سبحانه‌ و تعالی؛ اين‌ مهمّ است‌؛ و اين‌ از افضل‌ اعمال‌ است‌؛ و چنين‌ انتظار فرجی زنده‌كنندۀ دل‌ها و راحت‌بخش‌ روان‌هاست‌؛ رَزَقَنَا اللّٰهُ وَ إيَّاكُمْ إن‌شَاءاللّٰهُ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ. دانستن‌ زمان‌ ظهور خارجی برای ما چه‌ قيميتی دارد؟ و لذا در اخبار از تفحُّص‌ و تجسّس‌ در اين‌ گونه‌ امور نهی شده‌ است‌. شما فرض‌ كنيد: ما با علم‌ جَفْر و رَمْل‌ صحيح‌ به‌ دست‌ آورديم‌ كه‌ ظهور آن‌ حضرت‌ در يک سال‌ و دو ماه‌ و سه‌ روز ديگر خواهد بود. در اين‌ صورت‌ چه‌ می‌كنيم‌؟ وظيفۀ ما چيست‌؟ وظيفۀ ما تهذيب‌ و تزكيه‌ و آماده‌ كردن‌ نفس‌ امارّه‌ است‌ برای قبول‌ و فداكاری و ايثار. ما هيمشه‌ مأمور بدين‌ امور هستيم‌؛ و پيوسته‌ بايد در صدد تهذيب‌ و تزكيۀ نفس‌ و تطهير خاطر برآئيم‌؛ چه‌ ظهور آن‌ حضرت‌ در فلان‌ وقت‌، مشخّص‌ باشد و يا نباشد؛ و اگر در صدد برآمديم‌ موفّق‌ به‌ لقای حقيقی او خواهيم‌ شد؛ و اگر در صدد نبويدم‌، لقای بدن‌ عنصری و مادّی آن‌ حضرت‌ برای ما اثر بسياری نخواهد داشت‌؛ و از اين‌ لقاء هم‌ طَرْفی نخواهيم‌ بست‌. فلهذا می‌بينيم‌ بسياری از افرادی كه‌ اربعين‌ها در مسجد سهله‌ و يا در مسجد كوفه‌ و يا بعضی از اماكن‌ متبرّكۀ ديگر برای زيارت‌ آن‌ حضرت‌ مقيم‌ بوده‌، و به‌ زيارت‌ هم‌ نائل‌ شده‌اند، چيز مهمّی از آن‌ زيارت‌ عائدشان‌ نشده‌ است‌. و آنچه‌ از همه‌ ذكرش‌ لازمتر است‌، آن‌ است‌ كه‌: ظهور خارجی و عمومی آن‌ حضرت‌ هنوز واقع‌ نشده‌ است‌؛ و منوط‌ و مربوط‌ به‌ اسباب‌ و علائمی است‌ كه‌ بايد تحقّق‌ پذيرد، ولي‌ ظهور شخصی و باطنی برای افراد ممكن‌ است‌، و به‌ عبارت‌ ديگر: راه‌ وصول‌ و تشرّف‌ به‌ خدمتش‌ برای همه‌ باز است‌، غاية‌الأمر نياز به‌ تهذيب‌ اخلاق‌ و تزكيه‌ٔ نفس‌ دارد. هر كس‌ امروز در صدد لقای خدا باشد، و در راه‌ مقصود به‌ مجاهده‌ پردازد؛ بدون‌ شک ظهور شخصی و باطنی آن‌ حضرت‌ برای او خواهد شد؛ زيرا لقای حضرت‌ حقّ بدون‌ لقای آيتی و مرآتی آن‌ حضرت‌ صورت‌ نپذيرد. 📚 امام‌شناسی، ج5، ص190 🆔 @allame_tehrani
💫 راه لقای امام زمان عليه‌السلام باز است و محصّل‌ كلام‌ آن‌ است‌ كه‌: امروزه‌ راه تشرّف‌ به‌ حقيقت‌ ولايت‌ آن‌ حضرت‌ باز است‌؛ و مهم‌ هم‌ همين‌ است‌؛ ولی نياز به‌ مجاهدۀ با نفس‌ امّاره‌ و تزكيۀ اخلاق‌ و تطهير باطن‌ دارد، و محتاج‌ به‌ سير و سلوک در راه‌ عرفان‌ و توحيد حضرت‌ حقّ است‌ سبحانه‌ و تعالی، خواه‌ ظهور خارجی و عمومی آن‌ حضرت‌ نيز به‌ زودی واقع‌ گردد، يا واقع‌ نگردد. زيرا خداوند ظالم‌ نيست‌؛ و منع‌ فيض‌ نمی‌كند؛ و راه‌ وصول‌ را برای افرادی كه‌ مشتاقند نبسته‌ است‌. اين‌ دَر پيوسته‌ باز است‌؛ و دعوت‌ محبّان‌ و مشتاقان‌ و عاشقان‌ را لبيّک می‌گويد. بنابراين‌ بر عاشقان‌ جمال‌ الهی و مشتاقان‌ لقای حضرت‌ او جلّ و علا، لازم‌ است‌ كه‌ با قدم‌های متين‌ و استوار در راه‌ سلوک عرفان‌ حضرت‌ بكوشند، و با تهذيب‌ و تزكيه‌، و مراقبۀ شديد، و اهتمام‌ در وظائف‌ الهيه‌، و تكاليف‌ سبحانيّه‌، خود را به‌ سر منزل‌ مقصود نزديک كنند. كه‌ خواهی نخواهی در اين‌ صورت‌ از طلعت‌ مُنير امام‌ زمان‌ و قطب‌ دائرۀ امكان‌ كه‌ وسيلۀ فيض‌ و واسطۀ رحمت‌ رحمانيّه‌ و رحيميّۀ حق‌ است‌ بهره‌مند و كامياب‌ می‌گردند؛ و از هر گونه‌ راه‌های استفاده‌ برای تكميل‌ نفوس‌ خود متمتّع‌ می‌شوند؛ و از جميع‌ قابليّت‌های خدادادی خود برای به‌ فعليّت‌ درآوردن‌ آنها برای وصول‌ به‌ منزل‌ كمال‌ بهره‌ می‌گيرند. وَفَّقَّنَا اللّٰهُ تَعَالَی وَ إيّاكُم‌ بِمُحَمَّد وَ آلِهِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ. در اينجا بايد سه‌ نكته‌ را در نظر داشته‌ باشيم‌: اوّل‌ آنكه‌: غيبت‌ آن‌ حضرت‌ از جانب‌ ماست‌ نه‌ از جانب‌ ايشان‌ يعنی ما به‌ واسطۀ گناه‌ و انانيّت‌ و استكبار، خود را از زيارتش‌ محروم‌ داشته‌ايم‌ نه‌ آنكه‌ ايشان‌ خود را مهجور و مختفی می‌دارند، و به‌ عبارت‌ ديگر او از ما غائب‌ است‌ و ما از او غائب‌ نيستيم‌. نكتۀ دوّم‌ آنكه‌: قدرت‌ و علم‌ و احاطه‌ و سيطرۀ آن‌ حضرت‌ به‌ امور، متوقّف‌ بر زمان‌ ظهور نيست‌ بطوريكه‌ قبل‌ از ظهور فاقد آن‌ باشند و پس‌ از ظهور واجد شوند، بلكه‌ در هر دو حال‌ هيمنه‌ و سيطره‌ و احاطۀ تكوينيّه‌ كه‌ لازمۀ ولايت‌ كليّه‌ است‌ با آن‌ حضرت‌ است‌؛ ولی قبل‌ از ظهور اين‌ مطلب‌ از انظار مردم‌ و از ادراک عقول‌ و نفوس‌ پنهان‌ است‌؛ و پس‌ از ظهور آشكار می‌شود. نكتۀ سومّ آنكه‌: قدرت‌ عمليّه‌ و گسترش‌ علميّه‌ و احاطۀ تكوينيّۀ آن‌ حضرت‌ به‌ امور، منحصر در كارهای خير و برّ و احسانی كه‌ به‌ نظر ما خير است‌ نيست‌؛ بلكه‌ هيمنه‌ و سيطرۀ بر تمام‌ امور است‌ از خيرات‌ و شرور؛ و به‌ طور كلّی بر هر عمل‌ و بر هر فعل‌ و بر هر موجودي‌ از موجودات‌، زيرا كه‌ بر اساس‌ نظام‌ كلیّ عالم‌ تكوين‌، عالم‌ سراسر خيرات‌ است‌ و أبداً شرّی وجود ندارد، شرّ امر عَدَمی است‌ و از خدا نيست‌ و از ولیّ خدا هم‌ نيست‌؛ و الشّر لَيسَ إلَيك‌. 📚 امام‌شناسی، ج5، ص192 🆔 @allame_tehrani
🔸راجع به انتظار فرج حضرت ولیّ‌عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 💬 جريان‌ شيخ‌ علی حلّاوی و جمعی كه‌ ادعای جانفشانی در ركاب‌ امام‌ زمان‌ عليه‌السّلام‌ داشتند و امتحان‌ حضرت‌ از آنها آقای میرجهانی که از وعّاظ شهیر خراسان و از محترمین آستانهٔ قدس و مرد دانشمندی هستند نقل نمودند، و ایضاً بنده این نقل را از آقا میرزا احمد مصطفی سنگر در نجف اشرف و سایر رفقا شنیده‌ام که: در حلّه مردی بود بسیار عابد و زاهد و عالم، مردم را به انتظار فرج حضرت بقیّةالله عجل الله [تعالی] فرجه دعوت می‌نمود، و به گریه و ندبه و دعا بر تعجیل ظهور دعوت می‌کرد، تا آنکه جماعتی از مردم [که] غمّ و همّشان دعا بر فرج بود مجالسی ترتیب داده و در آن دعا می‌نمودند همگی شمشیر خریده و انتظار ظهور آن حضرت را داشتند؛ نام این مرد آقای شیخ علی حلّاوی بوده، و هم اکنون بعد از سال‌ها مقام حضرت حجّة در خانهٔ او برپاست. روزی آقا شیخ علی از کاظمین به حلّه می‌رفته است، در راه خدمت حضرت مشرّف می‌گردد و بسیار اظهار ادب نموده و تقاضای ظهور می‌کند. حضرت می‌فرمایند: هنوز عدّه‌ای که خداوند وعده داده فراهم گردند فراهم نشده است و سیصد و سیزده تکمیل نگشته. عرض می‌کند: قربانت گردم هم‌اکنون در حلّه بیش از هزار نفر انتظار فرج را دارند، و اگر ظهور کنید تمام این افرادی که تا به حال مجالس دعا ترتیب داده در فراقت می‌گریستند، در رکاب مبارک، حاضر برای انجام خدمت خواهند بود. حضرت می‌فرمایند: چنین نیست، و از محبّین ما در حلّه دو تن بیش نیستند، یکی تو هستی و دیگری جوانی است قصّاب؛ حال که به حلّه رفتی تمام مدّعین را در خانۀ خود دعوت کن و بشارت مقدم مرا بده، و به طوری که کسی نفهمد دو گوسفند در بام خانه قبلاً برده و در آنجا ببند تا من بیایم. شیخ علی به حلّه در آمد و مردم را دعوت به منزلش نموده بشارت تشریف‌فرمائی آقا را داد. محبّین جمع شدند و شادی‌ها کردند، عطرها پاشیده، عودها برافروخته، چراغانی نموده، همگی تشریف‌فرمائی حضرت را ساعت‌شماری می‌کنند. در این هنگام نوری سبز رنگ از جانب قبله حرکت نموده بر بام خانۀ شیخ علی فرود آمد. حضرت ولیّ‌عصر عجل الله [تعالی] فرجه الشریف از میان نور در بام خانه قرار گرفتند. اولاً حضرت جوان قصّاب را صدا زدند، جوان بر بام برآمد؛ حضرت دستور دادند که یکی از گوسفند‌ها را نزدیک ناودان ذبح کند، جوان ذبح نموده خون از ناودان جاری شد؛ مردم همه با هم گفتند: عجبا حضرت جوان را کشتند! مبادا ما را هم صدا زده و روی بام ذبح کنند! در این حال حضرت، آقا شیخ علی را صدا زدند، شیخ علی بر بام بالا آمد؛ حضرت فرمودند که: شیخ علی گوسفند دیگر [را] نزدیک به ناودان ذبح نماید. ذبح نموده خون گوسفند در ناودان جاری شد؛ ترس و وحشت مردم را فراگرفت و هر کسی به دیگری می‌گفت که شیخ علی هم کشته شد! هم‌اکنون است که حضرت یک یک از ما را صدا زده و سر ببرند! هر یک بر جان خود بیمناک شده، از گوشه‌ای به طوری که رفیقش نداند مخفی شده راه فرار اختیار کرد. کم‌کم همه رفتند و یک تن باقی نماند، در این حال حضرت فرمودند: آقا شیخ علی رفقای خود را صدا کن برای نصرت و یاری من بیایند بالای بام آنها را ببینم! آقا شیخ علی هرچه صدا زد جوابی نشنید، سپس نزدیک آمد دید در خانه یک نفر هم نیست! حضرت فرمودند: این بود یارانی که گمان می‌کردی در فراق من راحت ندارند و همه حاضر برای نوشیدن شربت شهادت در رکاب من هستند. 📚 جُنگ‌خطی10، ص56. (مطلع‌أنوار، ج1، ص117) 🆔 @allame_tehrani
💬 جريان‌ مرد صابون‌ فروش‌ و ملاقات‌ با حضرت‌ صاحب‌‌الزمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه آقای حاج آقا معین نقل کردند که: مردی صابون فروش بسیار اشتیاق زیارت حضرت ولیّ‌عصر را داشت و در فرج حضرت بی‌صبر و قرار بود، همیشه گریان و لقای آن حضرت را مشتاق بود. روزی یکی از ابدال حضرت به نزد او رسیده گفت: بیا برویم خدمت حضرت! مرد صابون فروش با کمال اشتیاق حرکت نموده سر از پا نشناخت، او را مقداری راه برد، سپس به دریا رسیدند، از دریا او را عبور می‌‌داد، در بین دریا که قدم روی آب می‌گذاشت و می‌رفت باران سختی درگرفت. مرد صابونی یادش آمد که صابون‌هائی را که پخته است و روی بام خانۀ خود پهن نموده هم‌اکنون همه آنها لِه شده و آب می‌شود و از ناودان پائین می‌ریزد، به مجرّد این خیال پایش در آب فرورفت و نزدیک بود غرق گردد! آن شخص مصاحب فرمود: توجه به خدا داشته باش و از حضرت استمداد کن و فکر صابون را از کلّه‌ات بیرون ببر! همین که متوجه خدا شد دوباره روی آب قرار گرفت و مشغول حرکت شدند تا آنکه از دریا عبور نموده خدمت حضرت رسیدند؛ همین که آن مصاحب که از ابدال بود خواست رخصت دخول و تشرّف برای رفیق خود بگیرد حضرت فرمودند: رُدّوه فإنّه رجلٌ صابونیٌّ.(1) [برگردانید او را؛ همانا او مرد صابونی است!] 📚 جُنگ‌خطی10، ص57. (مطلع‌أنوار، ج1، ص119) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج٢، ص٣١، حکایت ٢٠. 🆔 @allame_tehrani
الله شناسی ۱۲.mp3
20.99M
📗 تدریس کتاب «الله شناسی» 🎙استاد واسطی (حفظه‌الله) 📼 جلسهٔ دوازدهم (۱۲) 📝 متن مکتوب جلسه (PDF) 📹 فایل تصویری جلسه (آپارات) 🔉 صوت جلسهٔ یازدهم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰اهم موضوعات مطرح شده: 🔸تفسیر آیهٔ نور 🔸ماهیت نور 🔸بیان مشکات و مصباح 🔸تفاوت نور و منوِّر 🔸استعمالات نور در قرآن 🔸تفسیر «والله متم نوره» 🔸مهارت حق محوری 🆔 @allame_tehrani
💎 نتیجهٔ بندگی خدا ... و اين مقام (عبودیت) در اثر اطاعت خداوند تعالی پيدا می‌شود. چنانچه در حديث قدسی وارده است: عَبْدِي أطِعْني حَتَّی أجْعَلَکَ مِثْلِي (أوْ مَثَلی خ‌ل) أقُولُ لِلشَّيْءِ: کُنْ! فَيَکُونُ. تَقُولُ لِلشَّيْءِ: کُنْ فَيَکُونُ![1] ای بندهٔ من! از من اطاعت کن؛ تا من تو را مِثل خود قرار دهم - و يا شبيه و نظير خود قرار دهم - من به چيزی می‌گويم: بشو! می‌شود. تو به چيزی می‌گوئی: بشو! می‌شود! و بنابراين، الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ؛ (عبوديّت خداوند متعال، يک جوهر و واقعيتی است که باطن و حقيقتش ربوبيت است) معنای خود را روشن می‌کند. زيرا به واسطهٔ عبودیت، نفس انسانی صیقل پیدا می‌کند و قابلیت انعکاس اشعهٔ نوریهٔ عالم بالا در او پیدا می‌گردد. هر چه صيقل بيشتر بخورد؛ و نمايندگی و آئينه‌گی آن بيشتر گردد، جلوات حضرت احديّت در او زيادتر به ظهور می‌رسد؛ تا جائی که خلافت بالقوة و بالاستعداد وی به مقام فعليّت مطلقه درمی‌آيد؛ و خَليفَةُالله فِعْليّه در تمام عالم وجود و شئون و مظاهر حيات می‌شود. بايد دانست که اين اُلوهيت نيست. اين خلافت و نمايندگی است که عين آثار الوهيت در آن به ظهور می‌رسد. خلیفةالله، کار خدا را نمی‌کند. خدا به دست وی کار خود را می‌کند. و از دريچهٔ نفس وی، خود را متجلّی می‌گرداند؛ و أسماء و صفات خود را بروز می‌دهد. عارف بالله، آئينهٔ تمام‌نمای جمال و جلال خداوند ازلی ابدی است. 📚 نور ملکوت قرآن، ج۱، ص۲۸۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▪️پاورقی در «پست بعد» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
▪️پاورقی «پست قبل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- در کتاب کلمةالله تأليف سيد حسن شيرازی در ص140 تحت شمارهٔ 154، از کتاب عدةالداعی احمد بن فَهد حلّی، از کعب‌الأحبار، و از کتاب مشارق أنوار اليقين، حافظ رجب برسی، چنانچه در ص536 که مصادر آن را نقل می‌کند، آمده است، گويد: در حديث قدسی از ربّ علی وارده شده است که می‌گويد: عبدي!أطعني أجعَلَکْ مِثْلي؛ أنا حي لاأمُوتُ، أجعَلْکَ حَيَّاً لاتموت؛ أنا غَنيٌّ لاأفتقرُ، أجْعَلْکِ غَنيّاً لاتَفْتَقِر. أنا مهما أشاءُ يکونُ، أجَعْلک مهما تشاءُ يکونُ. (ای بندهٔ من! از من اطاعت کن تا من تو را مانند خودم قرار دهم. من زنده هستم که نمی‌ميرم؛ تو را زنده‌ای می‌کنم که نميری! من غنيّی هستم که فقير نمی‌شوم، تو را غنيّی قرار دهم که فقير نگردی! من هر وقت بخواهم، می‌شود؛ قرار می‌دهم تو را که هر وقت بخواهی، بشود) و از کعب‌الأحبار نيز اين حديث به عبارات ذيل وارد است: يا ابن آدم! أنا غَنِيٌّ لاأفتقر؛ أطعْنِي فيما أمرتُک، أجْعَلْک غنيّاً لاتَفتقر! يا بن آدم! أنا حَيٌّ لاأموتُ؛ أطِعْني فيما أمرتک أجْعَلْک حيّاً لاتموت. أنا أقول: للشَّيْء: کُنْ فيکون، أطِعني فيما أمرتک، تقول للشيء: کُنُ فيکونُ. (ای پسر آدم؛ من غنيّی می‌باشم که فقير نمی‌شوم. اطاعت کن از من در آنچه را که من به تو امر می‌کنم، تا تو را قرار دهم غنيّی که فقير نشوی! ای پسر آدم من زنده هستم که نمی‌ميرم. اطاعت کن از من در آنچه را که من به تو امر کرده‌ام تا تو را قرار دهم زنده‌ای که نميری! ای پسر آدم! من به چيزی که بگويم: بشو! می‌شود، اطاعت کن از من در آنچه را که من به تو امر کرده‌ام، تا تو هم به چيزی که بگوئی: بشو! بشود. و در تاريخ يعقوبی، ج2، ص95 در ضمن بيان مواعظی از رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلم می‌گويد: از جمله کلمات آنحضرت اينست که:خداوند عزوجل می‌گويد: ابن آدم أنا الحيّ لاأموت؛فأطِعْني أجْعَلَک حيّاً لاتموت! و أنا علی کلّ شيءٍ قديرٌ. ابن آدم! صِل رَحمِکَ افُکُّ عنک عُسْرَک؛ و اُيَسِّرکُ لِیُسرِکَ! و شيخ عارف کبير، محيی‌الدين عربی در باب سيصد و شصت و يک، از کتاب فتوحات مکيّهٔ خود آورده است که: ورد في الخبر في اهل الجنّة، انّ الملک يأتي إليهم فيقول لهم بعد أن يستأذن في الدّخول علیهم، فإذا دخل ناوليهم کتاباً من عند الله بعد أن يُسَلِّم عليهم من الله؛ وَ إذاً في الکتاب لکّل انسان يخاطب به: من الحيّ القيوم الذّي لايموت، الي الحيّ القيوم الّذي لايموت؛ امّا بعد فَإنّي أقول للشّيء: کن فيکون؛ و قد جعلتک اليوم تقول للشّيء: کن فيکون. 🆔 @allame_tehrani
1_Aeen_Rastegari_01.mp3
29.4M
💫 آیین رستگاری - جلسهٔ 1 💎 منظور و مقصود پروردگار از خلقت انسان 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🗓 تاریخ سخنرانی: 1407/01/29 📝 متن مکتوب سخنرانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰توضیحات: 🔹علّت عدم وصول به کمالات توحیدی عمل نکردن است. 🔹عالی‏ترین مربّی و معلّم بشریّت حضرت رسول و أمیرالمؤمنین و اولاد او علیهم‌السلام هستند. 🔹رسول خدا فرمود: «کسی که دو روزش یکسان باشد مغبون است». 🔹در مکتب توحید مقصد خداست و زاد و راحله، توکّل و استعانت از اوست. 🔹یکی از نتایج سلوک الی الله زدوده شدن غلّ و غش و کدورت‏های باطنی است. 🔹از بهترین ارمغان‏های سلوک الی الله بی‏تعلّقی و آسودگی خاطر و خیال است. 🔹برای وصول به مقصود باید کار و تلاش نمود. 🔹اعتماد به نفس در مقابل اعتماد به خدا، اعتماد به بت است. 🔹زندانی بودن أبناء دنیا در توهّمات و تخیّلات فاسد و باطل. 🔹أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام: «قیمةُ کُلِّ امرِئٍ ما یُحسِنُه». 🔹نگاهی اجمالی به سرگذشت جنگ بدر و کفّار اسیر شده. 🔹إخبار غیبی رسول خدا به عمویش عباس در پرداخت فدیه. 🔹سالک نباید فکر خود را در امور جزئی و کوچک متوقّف نماید. 🔹باید راه خدا را با اختیار و مجاهده طی نمود. 🔹پادشاهی و اقتدار فقط از آنِ پروردگار است و او بر همه چیز تواناست. 🔹التجاء و ابتهال سالک به حضرت پروردگار. 🔹اقرار و اعتراف سالک به عجز و ناتوانی خویش و بی‏نهایتی ذات حضرت حق. 🔹حکایت زیبای بهلول و هارون. 🔹درخواست به فعلیّت رسیدن استعدادات از حضرت پروردگار. 🆔 @allame_tehrani