✅علامه #حسن_زاده_آملی روحی فداه
از بدی ها استغفار کنید و از خوبیها حمد کنید، که محاسبه، مراقبه می آورد و مراقبه، حضور و حضور، فتوح به دنبال دارد!
@tarrk_gonah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش بینی امام خامنه ای روحی فداه درمورد آینده کشور
قریب 30 سال پیش😳
@tarrk_gonah
الهی!
شکرت که هر کتابی را می خوانم
کتاب وجود خودم را می خوانم.
@tarrk_gonah
✨﷽✨
🔴مردهای که بوی گلاب میداد
💠یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد:
💠یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت.
وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.
💠آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند.
💠وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود.
💠 از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود،
آدمی که هر روزش با
زیارت عاشورا شروع می شد🌷...
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
╭┅──────┅╮
🖤 @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅
. 📚عذاب عجیب ابن ملجم
نقل شده است که: ابوالقاسم محمد که به ابن رقا مشهور است، نقل نموده است که: در مسجدالحرام و مقام حضرت ابراهیم(علیهالسلام) راهبی را دیدم که جمع کثیری به دورش حلقه زده بودند، وسبب اسلام اوردن خودرابیان میکرد. وچنین میگفت که، من درصومعه ی خودنشسته بودم روزی دیدم مرغی بزرگ ازهوا پایین آمدوبرسرسنگی که کناردریابود نشست وربع جسد کسی را قی کرد(#بالاآورد) وسپس پروازنموده وبعداز دقایقی آمدوربع دیگری را قی کرد. وهمچنین کرد تااینکه تمامی جسدشخص نامعلوم راقی کردوپرواز کرد. سپس اعضای قی شده بهم نزدیک شده وبه یکدیگر چسبیدندوشخصی کریه المنظر(#زشتوحشتناک)تشکیل شودوبرخاست وبه هرطرف نگاه کرد.
من درتعجب فرو رفته بودم که به یکباره دیدم بازهمان مرغ ازهوابه زیرآمدویک ربع بدن آن شخص راازبدنش جدانموده وفروبرد وسپس به پرواز درآمده ورفت.
وبعدازلحظاتی آمدوربع دیگررابردوبه همان طریق می آمدتااینکه تمامی اعضای اورافروبرده وازنظرم غایب شد. ومن متفکر بودم وحسرت می خوردم که چراازآن شخص نپرسیدم که توکیستی واین چه حالتی است؟
امادرروزی دیگر بازهمان ماجرا درهمان وقت روی دادوچون دیدم اوزنده شده وایستادنزداورفتم وپرسیدم: توکیستی؟
اماجواب نداد. به اون گفتم به خق کسی که تورا خلق کرده است بگو توچه کسی هستی ونامت چیست؟ چه کرده ای که چنین درعذابی؟
گفت: من #ابنملجممرادی هستم کشنده ی حضرت علی ابن ابی طالب(ع) ازآن روز خدای تعالی این مرغ رابرمن موکل کرده است که هرروز به جزای آن عمل، مرابه این نحوی که دیدی میکشدوزنده میکند، دراین حال بودیم که مرغ سررسیدوبه همان صورت قبل ربعی ازبدنش را بلعید وپرواز نمود، وماجرایش همچنان تکرار میشد.
من دراحوال علی بن ابی طالب تحقیق وجستجو نمودم. گفتند اوپسرعموی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ووصی اوبود ومن به این سبب ایمان آوردم.
📚مردگان زنده شده اثرستارپورابراهیمی
http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
✅علامه #حسن_زاده_آملی روحی فداه
از بدی ها استغفار کنید و از خوبیها حمد کنید، که محاسبه، مراقبه می آورد و مراقبه، حضور و حضور، فتوح به دنبال دارد!
📕پندهای حکیمانه
@tarrk_gonah
👹پاسخ جنّ بزرگ، به سؤالات سلیمان
💠حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ از پیامبرانی بود که خداوند او را بر جنّ و انس و… مسلّط نموده بود. روزی چند نفر از اصحاب خود را همراه یکی از جنّهای بزرگ و گردنکش فرستاد، تا چند ساعتی به میان مردم بروند و گردش کنند و سپس بازگردند و به اصحاب فرمود: در این سیر و سیاحت هر چه را از آن جنّ شنیدید به خاطر بسپارید و وقتی نزد من آمدید برای من بیان کنید.
آنها همراه آن جنّ سرکش حرکت کردند تا به بازار رسیدند و امور زیر را از آن جنّ دیدند:
۱. دیدند آن جنّ به آسمان نگاه کرد و سپس به مردم نگریست و سرش را تکان داد.
۲. از آن جا عبور نمودند تا به خانهای رسیدند، شخصی از دنیا رفته و بستگان او گریه میکنند. آن جنّ وقتی که آن منظره را دید خندید.
۳. از آن جا عبور نمودند و افرادی را دیدند که سیر را با پیمانه میفروشند، ولی فلفل را با وزن (و سنجش دقیق ترازو) میفروشند. آن جنّ با دیدن آن منظره خندید.
۴. از آن جا عبور نمودند و به گروهی رسیدند. دیدند آنها ذکر خدا میگویند و به یاد خدا به سر میبرند، ولی گروه دیگری در کنار آنها هستند و به امور بیهوده و باطل سرگرم میباشند. آن جنّ سرش را تکان داد و لبخند زد.
یاران سلیمان ـ علیه السلام ـ ، از این سیر و عبور بازگشتند و جریان را (در چهار مورد فوق به سلیمان ـ علیه السلام ـ گزارش دادند.
سلیمان ـ علیه السلام ـ آن جنّ را احضار کرد و از او از چهار موضوع مذکور پرسید:
۱. وقتی که به بازار رسیدی، چرا سرت را به آسمان بلند نمودی. و سپس به زمین و مردم نگاه کردی و سرت را تکان دادی؟
جنّ گفت: فرشتگان را بالای سر مردم دیدم که اعمال آنها را با شتاب مینوشتند. تعجّب کردم که آنها این گونه با شتاب مینویسند ولی انسانها آن گونه با شتاب سرگرم (امور مادی خود) هستند.
۲. وقتی که به خانهای وارد شدی، شخصی مرده بود و حاضران گریه میکردند، چرا خندیدی؟
جنّ گفت: خندهام از این رو بود که آن شخص مرده، به بهشت رفت، ولی حاضران (به جای خوشحالی) گریه میکردند.
۳. چرا وقتی که دیدی سیر را با پیمانه، و فلفل را با وزن میفروشند خندیدی؟
جنّ گفت: ازاین رو که دیدم سیر را با آن همه ارزش، که کیمیای درمان است با پیمانه میفروشند، ولی فلفل را که مایه بیماری است با وزن دقیق به فروش میرسانند! از این رو از روی تعجّب خندیدم.
۴. چرا در مورد آن دو گروه که یکی در یاد خدا و دیگری سرگرم لهو و امور بیهوده بودند، سر تکان دادی و خندیدی؟
جنّ گفت: زیرا تعجب کردم که دو گروه، هر دو انسانند، ولی گروه اول بیدار در یاد خدایند، اما گروه دوم غافل و سرگرم در بیهودگی هستند.
📚اقتباس از بحار، ج ۱۴، ص ۷۹.
2.mp3
20.41M
جلسه دوم
#صوت_کم_حجم
#سیر_تحقیقی_شروع_صفر
✅ «سیرِ تحقیقی در اصولِ دین با مبنایِ معرفتِ نفس»
♦️فرمایشاتِ مُحققِ مُتأله؛ جناب استاد سیّدبهروزِطیّبان
👌در نیشابور، شهر محدثینِ حدیثِ توحیدیِ «سلسلةالذهب»
@tarrk_gonah
نزدکی اذان صبح مقام وحدت ماست،
در محضر خدا حاضر باشید.
حضرت علی علیه السلام در سخت ترین اوقات نماز شبش برقراربود .#
#نکته .
خواب بیان هویت شخص است؛اگر کسی بخواهد بفهمد فعلا حقیقتش به چه صورت است خوابش راه مشاهده کند؛هویت خودش را می فهمد.
#استاد_صمدی_آملی سلمه الله تعالی
شرح جلد دوم دروس معرفت نفس،_جلسه136
@tarrk_gonah
🎁ایجاد تولدی دوباره،
با محوریت قرآن، حدیث و سیر علمی خودشناسی
ابولفضائل علامه حسن زاده آملی قدس الله سره
✅ پیش نیاز : مباحث فقه و احکام
💦 سیر درسی کتب حضرت علامه حسن زاده آملی برای مشتاقان از نفوس مستعده:
مقدمه ورود:
🔖 رساله طهارت و ادب مع الله +شرح صوتی
💿📘سیر علمی: شماره ۱
سطح۱:
1)دروس معرفت نفس.
2)گنجینه گوهر روان.
3)اتحاد عاقل به معقول.
4)سرح العیون فی شرح العیون.
5)ممد الهمم فی شرح فصوص الحکم.
🌿 سیر عملی (بعد از سیر علمی)
1)رساله زبرجدیه حول صحیفه سجادیه.
2)انسان در عرف عرفان.
3)نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور.
4)نامه ها و برنامه ها.
برگرفته از: کتاب حامل اسرار👆
⏬هفت کتاب مد نظر علامه حسن زاده آملی جهت نائل شدن به فهم خطاب محمدی:👇
۱-اشارات
۲-الهیات و نفس شفا
۳- شرح منظومه و اسفار ملاصدرا
۴-تمهید القواعد
۵-فصوص الحکم
۶-مصباح الانس
۷- #فتوحات_مکیه
🔰نکته 👇
سطح عالی(اشارات تا فتوحات) سیر علمی ویژه آقایان یا خواهرانی که خودشان مشتاقند و مقدمات را کامل کامل گذرانده اند و شرایط طی دروس را دارند. ولی برای اغلب بانوان و افرادی که شرایط طی مسیر را ندارند سطح اول + حفظ و تقویت خانواده و تلاش برای تربیت دینی فرزندان +عمل به واجبات و ترک محرمات بسیار نتیجه بخش خواهد بود ان شالله .
💿صوتهای شرح دروس را میتوانید از کانال زیر در روبیکا دریافت نمایید 👇💚
https://rubika.ir/maktabeallame2
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
هدایت شده از تولدی دوباره
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی روحی فداه
#پنج_روح
#مفضل گفت : از علم امام به آنچه در اقطار زمين است در حالى كه در خانه اش بوده و پرده بر رو كشيده پرسيدم .
آن حضرت (امام صادق عليه السلام ) پاسخ داد: اى مفضل ! خداى تبارك و تعالى در پيامبر صلى الله عليه وآله پنج روح قرار داد:
✅ روح حيات كه به آن مى جنبند و حركت مى كند و
✅ روح قوه كه به آن مى خيزد و مى كوشد و
✅روح شهوت كه به آن مى خورد و مى آشامد و از حلال به زنان درمى آيد،
✅ و روح ايمان كه به آن ايمان مى آورد و عدالت مى نمايد،
✅و #روح_القدس كه به آن نبوت را بر دوش مى كشد، پس هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه وآله وفات كرد، روح القدس به امام مى رود، و روح القدس نمى خوابد و غافل نمى شود و لهو نمى كند و آرزوى بيهوده نمى برد، ولى آن چهار روح ديگر خواب و غفلت و اميد بيهوده ، و لهو دارند، و به روح القدس آنها ديده مى شوند
؛**********************
فضایل و سیره چهارده معصوم در آثار علامه حسن زاده آملی
💕 @tarrk_gonah
داستان معجزه وار دفن علامه طباطبایی
حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان در کتاب «مقالات و رسالات تاریخی« (دفتر چهارم)، از زبان حجت الاسلام محمد حسین اشعری فرزند مرحوم آیت الله علی اصغر اشعری قمی، از همدرسان امام راحل این گونه آورده: «علامه طباطبایی این اواخر بیماری پارکینسون گرفت و تقریبا آخر کاری فلج شد تا گردن. این اواخر در بیمارستان آیت الله گلپایگانی بستری شد. من سه شبانه روز اکثر اوقات آنجا بودم و ایشان در حالت اغماء بود. روزی دکتر منافی وزیر بهداری وقت آمد به بیمارستان برای ملاقات با ایشان. وقتی وضع او را دید تلفن کرد که هلکوپتر بفرستند تا او را به تهران منتقل کنیم. من مخالفت کردم و گفتم ایشان چند ساعتی بیشتر زنده نیست. اما قبول نکرد.
همان وقت آیت الله گلپایگانی آمد که دید ایشان در حال اغماء است، این مساله را با ایشان مطرح کردم و به ایشان گفتم: شما امر کنید دکتر منافی این کار را نکند. ایشان دکتر منافی را صدا زد و از او خواست تا عصر صبر کنند. اگر جوری بود که می شود او را منتقل کرد آن وقت منتقل کنید. بالاخره یکی دو ساعت بعد درگذشت، من تلفنا فوت ایشان را به آقای خمینی اطلاع دادم، ایشان فرمودند: در باره قبر ایشان هر کجا را صلاح می دانید اقدام کنید. به آقای مولایی هم دستور خواهیم داد. من به دنبال آقای مولایی آمدم تا محل قبر را تعیین کنیم. ایشان در کنار قبر مرحوم اشراقی و انگجی جایی را معرفی کرد. من مخالفت کردم و گفتم علامه طباطبایی به عنوان مفسر و فیلسوف باید قبرش جایی باشد که مردم راحت تر و آشکارتر سر قبر ایشان بیایند.
آنچه آقای مولایی اصرار کرد من مخالفت کردم. بعد آمدم جایی را که قبر فعلی ایشان است نشان دادم، ایشان گفت اینجا پایه های سقف است و تمام بتون آرمه است و قابل شکافتن نیست، من نپذیرفتم. ایشان گفت: حتی اگر بشود شکافت، اینجا قبر علماست و ما مجاز به شکافتن نیستیم. من گفتم: این مساله را حل می کنم. معمارها را بیاورید تا نظر بدهند که می شود شکاف داد یا نه. و ثانیا آقای نجفی در وقت ساختن مسجد بالاسر فهرست قبور را برداشت.
از ایشان می پرسیم که آیا قبر عالمی در اینجا هست یا خیر. غروب شد و آقای نجفی آمد. بعد از نماز داستان را شرح دادم و خواستم ایشان بیاید شرح بدهد که اینجا قبری از علما بوده است یا نه. ایشان آمد و گفت: تا آنجا که من صورت برداری کرده ام اینجا قبر کسی نیست. آقای مولایی گفت: چه اصراری دارید. من گفتم: نه اینجا که قبر نیست. بر فرض هم بتون باشد، امتحانش آسان است. بالاخره به این امر تن دادند و شب درها را بستند و قالی را کنار زدند و عمله آوردند تا بشکافند. سنگ مرمر را برداشتند. موزائیک را هم برداشتند، خبری از بتون نبود. خاک و خاشاک را برداشتند یک مرتبه هر چه کلنگ زدند صدا می کرد. آقای مولایی گفت: من عرض کردم اینجا بتون است. من مخالفت کردم و گفتم: ببینیم چرا صدا می کند. دیدیم آجرهای بزرگ است. برداشتند، در این وقت با کمال شگفتی دیدیم یک قبر آماده و ساخته آن جا هست بدون این که ذره ای چیزی از استخوان و غیره در آن باشد. آقای مولایی گفت: این واقعا شبیه معجزه است، همانجا آقای طباطبائی را دفن کردند.»
╭┅──────┅╮
❤ @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅
✳️علامه طباطبایی (ره) :
کسی که می خواهد اهل معرفت شود
باید معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند.
@allamedahr
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
نماز تضمینی جهت رفع گرفتاری و بچه دار شدن
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «چون روزيات کم شود و کارت به پراکندگي گرايد، حاجتت را به درگاه حق ببر و نماز استغفار را ترک مکن، و نماز استغفار دو رکعت است: در هر رکعت حمد و سورهي قدر را بخوان و بعد از قرائت، 15 بار بگو: «استغفر الله» و بعد به رکوع که رفتي آن را ده بار بگو از رکوع بلند شدی ده مرتبه، به سجده رفتی ده مرتبه، بین دو سجده ده مرتبه، در سجده دوم ده مرتبه، و بعد از سجده دوم هم ده مرتبه، و رکعت دوم نیز مثل رکعت اول اقامه شود .» مفاتیح الجنان
توجه: مجموع ذکر استغفر الله در دو رکعت نماز استغفار 150 مرتبه می باشد. (برای بچه دار شدن بسیار نماز تضمینی جهت رفع گرفتاری و بچه دار شدن بسیارمجرب است)
🔴آنچه برای آن به کانال دعوت شده،اید🔴👇👇👇
🔴شب اول قبر ایت الله بهجت👇
https://eitaa.com/696224/3265
🔴بچه شیطان هایی که در قبر میرقصیدن 👇👇
https://eitaa.com/696224/3277
❌کپی و منبع بنر برای همکاران حرام است هم شرعی و هم قانونی❌
🔴ماجرای جالب غسال ویژه جسد آیت الله مرعشی نجفی ره
https://eitaa.com/696224/18655
🔴مطالبی که برای اون به کانال دعوت شده اید😊😊👇👇
🔴صلوات خاصه قبرستان👇👇👇
https://eitaa.com/696224/25617
🔴این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است 👇👇👇
https://eitaa.com/696224/3266
نماز تضمینی جهت رفع گرفتاری و بچه دار شدن
https://eitaa.com/allamedahr/3234
پاسخ جن بزرگ به سوالات سلیمان
https://eitaa.com/allamedahr/3083
داستان معجزه وار دفن علامه طباطبایی
https://eitaa.com/allamedahr/3200
حکایت شب اول قبر
https://eitaa.com/allamedahr/814
عذاب عجیب ابن ملجم
https://eitaa.com/allamedahr/3066
🔴🔴جوان ایرانی 👇👇
https://eitaa.com/696224/5626
🔴زنده شدن نوزاد 👇👇👇👇
https://eitaa.com/696224/26471
🌳.
@allamedahr
🔹🔹🔹🔹
✅ شب اول قبر آیت الله بهجت چگونه گذشت؟
روایت تکان دهنده ی یک رویای صادقه از شب اول قبر پیرمردی که همه دوستش داشتند
✅ امشب از خوابی خواهم گفت که در اولین شب وفات حضرت آیت الله بهجت دیدم،و البته در زمان نگارش حرف به حرف متن، وجود مبارک حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه را گواه میگیرم که مطلب، عین واقعیت بوده است و هیچ مبالغه ای در کار نیست.
🔵 اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت، خبر کوتاه بود، اما جانگداز، خبر شبانگاهی تلوزیون ملی جمهوری اسلامی:
" مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت به ملکوت اعلی پیوست"
مردم مخصوصا قشر مذهبی بسیار ناراحت بودند و البته قم هم غوغایی بود ، آنروز صحبت رایج مذهبی ها این خبر تکان دهنده بود، تلویزیون مراسم تشییع را نشان میداد، سیل عظیم جمعیت و التهاب مردمی که پیکر آیت الله را همراهی میکردند حیرت انگیز بود.
✅ شب شد، بُهت عجیبی مرا گرفته بود، افسوس میخوردم که چرا نشد ؟، نشد یکبار هم که شده دو رکعت نماز پشت سر پیرمرد بخوانم ، شنیده بودم خیلی از آنهایی که خوانده اند نماز، میگفتند پیرمرد خیلی فازش بالاست ، سیمش وصل است، در تشهد بعد از" السلام علیکم و رحمه الله..." جواب سلامش را از سیدالشهدا علیه السلام میشنود و گریه اش میگیرد...
قبل از خواب از خداوند خواستم صورت برزخی آیت الله را نشانم دهد، حرف بنده ی روسیاهش را زمین نزد، خواب آیت الله را دیدم...
💠 عبای سپید و بسیار نورانی به تن داشت ، روی لبهایش گل خنده بود، انگار منتظر باشد برای چنین لحظه ای، یک مدال بزرگ طلایی رنگ دور گردنش بود،به رنگ طلا، مثل قهرمانها مدال بندگی بود، آخر در مسابقه ی دنیا بر نفسش پیروز شده بود،کاغذی دست راستش دیدم،کاغذ هم پر از نور، پر از روشنی،در خواب به من گفتند نامه اعمالش است، بهشتیان آخر نامه ی عملشان را به دست راستشان می دهند، ایستاده بود، نواری نازک به قطر طناب مقابل پایش بود، گفتند این گذرگاه شب اول قبرش است، آیت الله اما لبخندی زد، به سادگی و آهستگی یک پروانه از آنجا گذشت ، با برگه ا ی نورانی در دست و مدال طلای درخشنده ای در گردن ، آیت الله رفت و دل مرا هم با خودش برد...
☘ راستی پیرمرد! پدر معنوی ما! یادت نرود مارا! میدانیم از آنجا هم حواست به ما هست، اینجا، امشب برایت چهارده گل صلوات هدیه می فرستیم ،سلام ما را به وجود مبارک سیدالشهدا علیه السلام برسان، دلمان خیلی برایت تنگ شده ، برای تو ، برای مهدی فاطمه ، ما حتی دلمان برای خودمان هم تنگ شده، در این هیاهوی انتخابات، ما را یادت نرود پدربزرگ...
╭┅──────┅╮
❤ @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅
📚 این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است
یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص111
@allamedahr