#جملات_ناب
🔻 فرازی از وصیت نامه شهید:
🔅 برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید :
خداوندا نه برای بهشت و نه برای شهادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی
فـقط از مـا راضی باشی برای مـا کافـی است.
📌#شهید_علی_چیت_سازیان
╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮
@alle_yasen
╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
تا که چشمی ،
به قد و قامتِ تــو ، وا نشود!!
از سرِ صبــح برایت ،
وجعلنا خواندم . . .
#شهید_حزبالله_مصطفی_حیدر🌷
@alle_yasen
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#رسم_خوبان
وقتی مالی را از دست میداد به هیج وجه بابت از دست دادن مال ناراحت نمیشد میگفت: این پول و اموال دست ما امانته و هموڹ کسی ڪه داده میتونه پس بگیره...
چشم به مال دنیا نداشت و دلبسته به مال دنیا نبود. سوره واقعه را قبل از خواب همیشه می خواند. دعای عهد را هر روز بعد از نماز صبح می خواند، و به انجام آنها اصرار داشت و هیچگاه این کار را ترک نکرد....
#شهید_محرمعلی_مرادخانی🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۴۵/۲/۱۴ تنکابن ، مازندران
شهادت : ۱۳۹۴/۹/۱۶ حلب ،
@alle_yasen
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آل یاسین
🌴روایت اسرای مفقود الاثر– طلبه آزاده رحمان سلطانی🌿 💢قسمت سیزدهم : واقعا کویت بود.💢 یکی از اتاقا نس
🌵روایت اسرای مفقودالاثر _ رحمان سلطانی🌿
💢قسمت چهاردهم: یکی با من حرف بزنه💢
یه روز و دو شب بود که با احدی سخن نگفته بودم و در تنهایی مطلق قرار داشتم. آرزوم این بود یه ایرانی رو ببینم و چند لحظه باهاش همکلام بشم. تنهایی خیلی کشنده اس. تا ادم تنها نشه درد و مصیبت تنهایی رو نمی فهمه. تا چشم کار میکرد ، خاکریز بود و مواضع متروکه و مخروبه ، تانکا و ماشینای سوخته ، موانع ، سیم خاردار و اجساد پوسیده و بجا مونده. جهانی پر از سر و صدا ، در عین حال برای من خاموش. جز خدا کسی نبود که باهاش حرف بزنم و از درد و مشکلاتم براش بگم. نه من زبون غرش جنگ افزارا و صدای مهیب انفجارا رو می فهمیدم و نه اونا زبون منو. خواستشون فقط ریختن خون بود و بی جان کردن موجودات دیگه. سازندگانشون فقط این زبون رو به اونا یاد داده بودن که من خیلی خوشم نمی اومد با این زبون با من حرف بزنن.
اونا با بی رحمی تموم در دو سوی خطوط نبرد ، جان انسانا رو می گرفتن و در وسط معرکه تنها جانی که هر آن در معرض خطر مرگ بود من بودم. گاهی از خدا می خواستم خلاصَم کنه و با یکی از این انفجارا پودر بشم و به آرزوی دیرینه ام که شهادت بود برسم ، اما همینکه با موج انفجاری سنگین از جای کنده می شدم ، ته دلم خالی میشد ، خودمو به زمین می چسبوندمو دست به دامن خدا و معصومین میشدم که نجاتم بِدن. بالاخره انسانه و حب ذات و جانِ شیرین.
من بودم و خاطراتم از خونواده و همسر و طفل پنج ماه و نیمه ای که تازه شیرین کاریاش شروع شده بود و کانون خونواده سه نفره مو گرم کرده بود و به عشق اسلام و امام اونو مادرشو بخدا سپره بودم . همه اون گریه ها و خنده ها در خواب و بیداری برام مجسم میشد و گاهی انقد با خاطراتم غرق میشدم که دستامو برای بغل کردنش دراز می کردم و لحظه ای بعد خالی بر می گشتن. تصور لبخندهاش منو بشدت آزار می داد و آرزو می کردم یه بار دیگه حیسنمو بغل می کردم و می بوسیدم. گاهی انقد در تصور و تخیلاتم غوطه ور میشدم که بیمارستان و بستری شدن و بچه ای که اونو روی سینه م گذاشتن و درحالِ نوازش کردنش هستم برام مجسم میشد. و چند لحظه بعد ، انفجاری مهیب و زوزه خمپاره ای که ترکشاش از کنارم رد میشدن رشته تخیلاتم رو پاره می کرد و دوباره به زندگی واقعی و سرنوشت مبهم و نامعلومی مُبتلاش بودم بر می گشتم.
هر وقت خواب میرفتم، میدیدم دارم با یکی حرف میزنم. تازه اینجا بود که به اهمیت همنشینی و زندگی اجتماعی پی بردم. خدایا همین همکلام شدن چه نعمتی بوده و من از اون غافل بودم و هیچ وقت شکرشو بجا نیاوردم و تنهایی چه بد دردی است که در جمع احساس نمیشه و روزگار خودشو میخاد تا به انسان بفهمونه که خدا خیلی به ما داده نعمت داده که از اونا غافلیم!
ادامه دارد✅
@alle_yasen
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
💠 پيامبر خدا صلے الله عليه و آله:
🌹 مؤمن، گناه خود را چونان تخته سنگ بزرگى بر بالاى سرش مى بيند كه مى ترسد به روى او بيفتد
🍁 و كافر، گناه خويش را مانند مگسى مى بيند كه از جلوى بينى اش رد مى شود.
📙 بحارالأنوار ج۷۷ ص۷۷
@alle_yasen
وقت افطار
اگه لبخند فرشتهها رو دیدی
یادت باشه
خیلیا بیمارن
خیلیا گرفتارن
خیلیا قرض دارن
فراموششون نکن
برای دیگران دعا کنیم تا در حقمون دعا بشه
@alle_yasen
به وقت افـــــــــــطار
مصلحت نیست
قیاست بڪنم با دریا
تـــــو همان امن ترین
ساحل دنیاے منی خــــــــدا
روزه داران عزیــــــز
طاعاتتـــــــون قبول💐💐💐
@alle_yasen
🌱 نهج الفصاحه
لو نظرتم إلى الأجل و مسيره لأبغضتم الأمل و سروره.
اگر مرگ و رفتار او را بنگريد اميد و مسرت آن را دشمن خواهيد داشت.
🔸نهج الفصاحه ، ص 646 ، حدیث 2353
@alle_yasen
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
عبادت پاکبان روزه دار در یکی از خیابانهای آبادان
👈می شود در سه تیغ آفتاب ظهر گاهی، در میانه شهر، پشت سطلی نارنجی رنگ، همرنگ با لباس کارت، مقوایی زیر پا، از نگاه غیر پناه بگیری و گرم خلوت یار به راز و نیاز بنشینی... ما چقدر فقیریم... تو چقدر غنی...
اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصية...✋
@alle_yasen