✅گردوی بی مغز
✍مـلا مهرعلی خـویی ، روزی در کوچه دید دو کـودک بر سـر یک گردو با هم دعوا میکنند. به خاطر یک گردو یکی زد چشـم دیگری را با چـوب کور کرد. یکی را درد چشـم گرفت و دیگـری را ترس چشـم درآوردن . گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند
ملا گردو را برداشت و شکست ودید، گردو از مغز تهی است، شروع کرد به گریه کردن. سوال کردند تو چرا گریه میکنی؟ گفت دو کودک ازروی نادانی و حس کودکانه، بر سر گردویی دعوا می کردند که پوچ بود و مغز نداشت
دنیا هـم همینه ، مثل گـردویی بـدون مغز! که بر سر آن می جنگیم و وقتی خسته شدیـم و آسیب به خـود و یا دیگران رسـاندیم و پیر شدیم ، چنین رها کرده و برای همیشه می رویم
@alle_yasen
دوست خوبم
گذشته جای ماندن نیست!
خاطرات کهنه و دلآزار را رها کن
جلو جلو هم ندو که از نفس میافتی
حال را دریاب تا حالت خوب باشد!
چایت را دم کن
صدای موسیقی را کمی بلند
بایست مقابل پنجره
عمیق نفس بکش
و فکر کن بہ هیچ چیز
بہ هیچ چیز فکر کن
انقدر سخت نگیر دوست خوبم
انقدر سخت نگیر زندگی زیباست🌸
@alle_yasen
آل یاسین
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت چهل و هشتم: پدیده ای بنام جاسوسی 💢 اولین چیزی که بچه
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿
💢قسمت چهل و نهم: قُلُپ بزرگ و کوچیک💢
غرفه های الرشید سه مصیبت بزرگ برای بچه ها داشت حداکثر مضیقه از نظر جا و مکان استراحت ، حداقل تغذیه و وضعیت اسفناک بهداشت. از نظر تغذیه صرفنظر از کیفیت بسیار نامناسب، از نظر کمی هم به اندازه ای بود که فقط از مرگ افراد جلوگیری می کرد و مصداق بارز بخور و نمیر بود. روزی یه دونه صمون برای سه وعده.دو قاشق شوربا و یه کف دست برنج ، تمام سهمیه ی غذایی یه اسیر در غرفه های الرشید بود. صبحانه حکایتی داره که علیرغم واقعیت شبیه یه طنزه و خودمون وقتی یاد اون وقتا میفتیم خنده مون میگیره.
صبحانه و قُلُپ بزرگ و کوچیک 🔻
قُصعه ظرف غذایی شبیه ماهی تابه و مستطیلی شکل بود که دو دسته داشت و غذای هر غرفه داخل یکی از اونا می ریختن. صبحانه نوعی سوپ رقیق به اسم شوربا بود. شوربا کمی برنج و عدس آبکی بود که در تموم چار سال اسارت صبحانه دائمی ما بود. سهمیه صبحانه هر نفر تو الرشید دو قُلپ بود . چون ظرفی غیر از همون قصعه نداشتیم و اصلا سهمیه به اندازه ای نبود که توی ظرف ریخته بشه. یکی بعنوان مسئول تقسیم غذا ظرف شوربا رو جلو دهان افراد می برد و هر نفر باید دو قلپ می خورد. قلپ این بود که فرد لبشو می چسبوند به کناره ظرف و به اندازه ای که دهانش پر بشه هُش میکشید. جالب این بود که اکثر روزا مسئول تقسیم صبحونه می گفت امروز سهمیه کمه و هر نفر یه قلپ بزرگ بخوره و یکی کوچیک. واقعا تو اون شدت گرسنگی تشخیص قلپ بزرگ و کوچیک مشکل بود. مسئول تقسیم هم مراقبت میکرد که کسی تخطی نکنه و اگه کسی دو قلپ بزرگ میخورد میگفت مگه نگفتم یکی بزرگ و یکی کوچیک. اون طفلکی هم میگفت والا من سعی کردم کوچیک باشه ، ببخشید دیگه. البته همه بچه ها مراعات میکردن و اونو حق الناس می دونستن. تنها کسی که ازین قلپ بزرگ و کوچیک مستثنا بود نعمت دهقانیان بچه تهران بود که فکِش شکسته بود و زیر چونه اش سوراخ بود و نمی تونست صمون و برنج بخوره و صبحانه نصف لیوان شوربا بهش می دادن که قورت بده و نمیره. طفلکی برای اینکه شوربا از زیر چونه اش نریزه، یه پارچه دست می گرفت و زیر چونه اش می چشبوند که همون یه ذره شوربا بره تو حلقش. ادامه دارد
@alle_yasen
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#میخواهم_مثل_توباشم
●محمدجواد تندگویان، وزیر نفت دولت #شهید_رجائی در حالی كه برای بازدید از پالایشگاه نفت آبادان در جنوب كشور بود،به اسارت نیروهای ارتش بعث عراق درآمد و پس از سال ها اسارت، توسط رژیم بعث عراق به #شهادت رسید.
●وزیری که خودش شخصاً برای بازدید از زیر مجموعهاش راهی مناطق جنگی میشود، شاید باور کردنش در این زمانه که بعضیها خودشان را ژنرال جنگ میدانند ولی در موقعیت های حساس پنهان میشوند کمی سخت باشد!
📎پ ن:
مهندس شهید محمدجواد تندگویان وزیر نفت دولت شهید رجائی که در تاریخ ۹ابان ماه سال ۵۹ به اسارت رژیم عراق درامد و پس از تحمل سالها اسارت به درجه رفیع شهادت نائل گردید.پیکر مطهرش در اذرماه ۱۳۷۰ به میهن اسلامی ایران بازگردانده شد..
#شهید_محمدجواد_تندگویان🌷
#سالروز_ولادت
@alle_yasen
کافیست صبح که چشمانت را باز میکنی ؛
به شهدا سلام کنی
صبح که جای خودش را دارد ...
ظهر و عصر و شب هم بخیر می شود ...!
شهید مدافع وطن #کاظم_سیفی
شهادت: بیست و ششم آبان 95، مرز کردستان، درگیری با اشرار
#سالروز_تولد
@alle_yasen
برای ازدواج شرط گذاشته بود💍
پسرم ازدواج نکردند.شاید این هم حکمت و مصلحت الهی بود.
من و مادرش اصرار داشتیم که ازدواج کند.منتهی ایشان راضی نمیشد.☹️
حتی قبل از رفتنش به سوریه ما یک موردی برایش پیدا کردیم.
راضی نمیشد تا مادرش قسم داد . رفتیم آنجا.
یک سری شرط و شروط برای آنها گذاشت که قبول نکردند.به جای اینکه دختر خانم شرط و شروط بگذارد، این شرط و شروط گذاشته بود! 😕
وقتی برگشتیم خیلی خوشحال بود. اینقدر خوشحالی کرد که من ناراحت شدم.
گفتم کسی که رد میشود،از یک جایی ناراحت میشود ؛تو برای چه خوشحال شدی⁉️
یکی از شرط هایش این بود که من میخواهم سوریه بروم🕊
راوی پدر شهید
شهید افغانستانی مدافع حرم مهدی صابری🌹
@alle_yasen
🔖در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم «میرزا محمود تقی پور» آمده است:
🍃کاری زینبی(س) کنید و پیام رسان شهدا باشید. هیچ وقت به حال شهید غصه نخورید چرا که شهید به بهترین سرنوشت رسیده است. حتی به حال خانواده و ایتام شهید غصه نخورید چرا که شهید زنده است و در ثانی خداوند خیر الکفیل و خیر الولی است و خودش خوب بلد است خانواده و ایثام شهید را چطور مدیریت، حمایت و کفایت کند.
@alle_yasen
🌹🌹🌹🌹🌹
13.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانـم؛
حجابتون مناسب نیست😔
+ به شما چه ربطی داره
راست میگید؛ برید جلو
اختلاسا و دزدیا رو بگیرید 😒
👌لطفا به هیچ وجه این کلیپ
زیبا رو از دست ندید.
@alle_yasen
هدایت شده از سلام آقا
📸 عکس دختر و پسر شهید جواد اللهکرم با پیکر تازه تفحص شده پدرشون
😭 چقدر آروم تو بغل بابا خوابیده
#كجاييد_اي_شهيدان_خدايي
@alle_yasen
‼️بابای مهربان لطفاً بخون!
بچه دار شدن غالبا در دوره ای از زندگی مردان اتفاق می افتد که مجبور هستند ۶۰ ساعت در هفته یا بیشتر کار کنند. برخی از پدران بر این باورند که این کمبود ها را بعدا می توانند جبران کنند. اما واقعیت این است که دیگر وقتی برای جبران این اوقات وجود ندارد. پس حتماً زمانی را به کودک خود اختصاص دهید، حتی اگر این زمان فقط یک ساعت در هفته است، آن را با او به تنهایی بگذرانید.
@alle_yasen