eitaa logo
آل یاسین
1.5هزار دنبال‌کننده
64.1هزار عکس
21.9هزار ویدیو
590 فایل
این کانال ارزشی دارای موضوعات متنوع از جمله پزشکی و روانشناسی و مذهبی و قرآنی و احادیث و سیاسی و آشپزی و علمی و مناظر طبیعت و... ميباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ویژه خواهران💐 🔹 خانم عزیز؛ تا می‌توانی با کلمات اقتدار بخش همسرت را صدا بزن و با ایشان طوری حرف بزن و رفتار کن که گویا با رئیس کل صحبت می‌کنی! در این صورت برای خودت و بچه‌هایت ستون محکمی ساخته‌ای. 🔸 به این نکته توجه کن که اگر اقتدار مردی در خانه از بین برود، هرگز نمی‌تواند تکیه گاه خوبی برای تو و بچه هایت باشد @alle_yasen
﴾﷽﴿ 💠ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (صلی الله علیه وآله ) فرمودند: 🌸ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎے ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻢ، ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﯾﻜﺪﯾﮕﺮ ﻭ ﯾﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓظے ﺻﺪﻗﻪ ﺍﺳﺖ و ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻧﻔﺎﻕ فے ﺳﺒﯿﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ ... 📚اصول ﻛﺎفے ﺝ ۵ﺹ ۵۶۹ @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴مراقب غذای روحمان باشیم ✍امام حسن علیه السلام فرمودند: در شگفتم از کسی که در غذای جسم خود دقّت می‌کند، امّا در غذای روح و عقل خویش نمی‌اندیشد؛ شکمش را از آن چه آزارش می‌دهد، منع می‌کند، ولی سینه‌اش را از هر مطلب باطلی که موجب گمراهی او می‌شود، پر می‌کند! 📚 دعوات، راوندی، ص ۱۴۴ @alle_yasen
کریم بودن صفت عجیب قشنگی است..! خیلی ها فکر میکنند کرامت، فقط بخشیدن مال است حال آنکه کرامت آن است که از جسم بگیری به روح ببخشی.... رمضان ماه کریمی است چرا که از جسم میگیرد و از روح پذیرایی میکند! میلاد سید الکریم دومین امام عشق مبارک💐💐💐 @alle_yasen
Panahian-Clip-DastaneZibaAzRabeteEmamHasanVaEmamHosein.mp3
851.2K
🎵داستانی زیبا از رابطه امام حسین(ع) و امام حسن(ع) 🌸میلاد کریم اهل بیت مبارک @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل اگر لایق شد سَر را می ستانند ... ذاکر اهل بیت علیهم‌السلام اسماعیل عزیزانی معروف به "مهران" رزمنده دفاع‌مقدس و مدافع‌حرم گیلانی در اسفندماه ۱۳۹۸ بعد از ۳ هفته اسارت به دست گروهک تروریستی جبهةالنصره سر از پیکرش جدا شد و به شهادت رسید @alle_yasen
💠 از وصیتنامه : برادران و خواهران شما را به خدا سوگند گفتارهای امام را تحلیل کنید و روی آنها عمل کنید زیرا هیچ صحنه ای دردناک تر از این نمی تواند باشد که دشمنان در یک صف بر علیه جمهوری اسلامی ایران بشورند ولی ما پراکنده باشیم. @alle_yasen
🔴 شهیدستاری قبل از شهادتش،اواخر دهه۶۰ و قبل ازاینکه پراید وارد ایران شه یک خودروی کاملاایرانی ساخت که متأسفانه بعد از شهادتش به تولید انبوه نرسید.اسم خودرو رو شمس گذاشتن،مخفف اسم شهید منصور ستاری. او ایمان داشت که می شود! ما نمی توانیم یا نمی خواهیم؟ ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ @alle_yasen ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
آل یاسین
💢روایت اسرای مفقود الاثر – رحمان سلطانی💢 🌴قسمت هفدهم: اگر تیر عالم بجنبد ز جای ، نبرد رگی تا نخواهد
🌵روایت اسرای مفقود الاثر–رحمان سلطانی🌿 💢قسمت هیجدهم: یه شبِ بی حاصل💢 اون شب بارها از روی اجساد متلاشی شده که نمی دونستم ایرانی هستند یا عراقی عبور کردم. بارها لابلای سیم خاردارها گیر افتادم و هر بار بخشی از بدن خصوصا دستام پاره و زخمی می شد. این گشت و گذار بی هدف و رنجاور تا سپیده صبح ادامه داشت. هوا کم کم داشت روشن میشد. یه جایی توقف کردمو نماز صبحو خوندم. اطرافمو به دقت نگاه کردم دیدم در فاصله ی نسبتا دوری(البته برای من که توان و رمقی نداشتم) پایگاهی دیده میشه بدون معطلی و با خوشحالی به سمتش راه افتادم. هوا گرگ و میش بود و با زحمت زیاد خودمو به نزدیکی پایگاه رسوندم . بنظر خیلی شبیه پایگاهی بود که سرِ شب از اون حرکت کرده بودم. خیلی احتیاط می کردم که مبادا منو ببینن به همین خاطر بیشتر سینه خیز می رفتم. از اینکه ناغافل اسیر بشم خیلی می ترسیدم و ترجیح می دادم شهید بشم و گیرِ بعثیا نیفتم. وقتی نزدیکتر شدم با تعجب دیدم خودشه. برای اینکه مطمئن بشم سری به اتاقا زدم و همون اتاق مخروبه و تخت شکسته ، دبه ی سوراخِ داخل محوطه و خمیر ریش وباقی ماجرا. میخاستم از شدت عصبانیت داد بکشمو بزنم تو سرِ خودم. چه اتفاقی افتاده! چرا دوباره برگشتم اینجا؟ لحظاتی مات و مبهوت بودم و متحیر از اینکه پس این همه تلاش و بی وقفه ساعتا سینه خیز و دوِ مارتن با یکپا رفتن و یه شب کامل از اون همه موانع عبور کردن ، حالا به نقطه شروع ختم شده. ساعتا فقط دور خودم چرخیده بودم و دوباره برگشته بودم سرِ جای اول. خدا نکنه انسان ناامید و درمونده بشه و بفهمه تلاشهاش بی نتیجه اس. آیا دوباره تا شب اینجا بمونم تا آفتاب غروب کنه و تلاشمو برای دور شدن از دشمن و رسیدن به جبهه خودمون آغاز کنم؟ با چه امیدی. با چه توشه و توانی؟ داشتم از تشنگی هلاک میشدم. مگه میشه بیشتر از این تلاش کرد؟ چقد زجراور بود وقتی میدیدم این شده نتیجه از سرِ شب تا سپیده صبح تلاش کردن و آخرشم هیچ و پوچ. سرگیجه گرفته بودم و فقطدورِ خودم چرخیده بودم. تلاش برای هیچی ، بلکه بدتر از هیچی. اگه می موندم و این همه انرژی مصرف نمی کردم لااقل جونی برام باقی مونده بود. حسابی به هم ریخته بودم. هیولای مرگ دور سرم می چرخید و مرتب چشمام سیاهی می رفت. جسمم که هیچ درب و داغون بود ، روحیه ام رو هم باختم! خیلی نا امید شدم. احساس میکردم ساعات و لحظات آخرِ عمرمه. تشنگی و گشنگی امونمو بریده بود و ضعف بر همه اعضای بدنم حاکم شده بود. دیگه به زحمت می تونستم بدنمو تکان بِدم. مثل تنه درختی خشکیده گوشه ای افتادم و از شدت خستگی ناخواسته چشمام روی هم قرار گرفت و خوابم برد. انگار نه انگار وسط معرکه و آتش دوطرف گیر افتاده بودم. نمی دونم چقد خوابیدم ولی بنظر میومد یکی دو ساعت با اون همه صدای انفجار خواب بودم. ادامه دارد✅ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا