eitaa logo
آل یاسین
1.5هزار دنبال‌کننده
61.6هزار عکس
19.9هزار ویدیو
580 فایل
این کانال ارزشی دارای موضوعات متنوع از جمله پزشکی و روانشناسی و مذهبی و قرآنی و احادیث و سیاسی و آشپزی و علمی و مناظر طبیعت و... ميباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
جای هر ماده غذایی کجاست؟ 2⃣ یکی از سوالات همیشگی در ذهن ما اینه که جای مناسب هر ماده غذایی کجاست. 🔸کشمش: یخچال 🔸آرد: یخچال 🔸برنج: هوای اتاق 🍏 سیب: خارج یخچال 🍅گوجه فرنگی: خارج یخچال @alle_yasen
خوشبحالِ دلِ من مثلِ تو دارد آقا 💞 @alle_yasen
خدایا تو شاهدی من هرکاری ازدستم براومد کردم😂😂 @alle_yasen
📸 جزئیات بسته اقتصادی مجلس برای تحول به نفع مردم @alle_yasen
زندگی بدون آشغال! 🔸آیه حمداوی، بانویی که به «پسماند صفر» معروفه؛ آیه در شیراز زندگی می‌کنه و تلاش داره که زباله‌ای تولید نکنه ، حالا چه جوری؟ در اینجا چند راهکار رو از او یاد می‌گیریم! 1⃣ لباس‌ها و پارچه‌های کهنه رو میشه با دوختن یا رفو کردن در خونه یا کوهنوردی استفاده کرد، از تکه‌های پارچه هم برای پر کردن بالش و ... 2⃣ مواد شوینده رو میشه از فروشگاه‌های سلامت یا زنجیره‌ای بدون بسته‌بندی و فله‌ای خرید، می‌تونیم ظرف با خودمون ببریم و پرش کنیم. 3⃣ باتری و لامپ: از لامپ‌‌های ال‌ای‌دی قابل تعمیر استفاده می‌کنیم. بازیافت الکتریکی هم داریم. در تهران، اصفهان، شیراز و مشهد فقط این نوع بازیافت هست. 4⃣ فریز کردن مواد غذایی بدون کیسه فریزر: موقع خرید با خودمون ظرفی به فروشگاه ببریم و به جای کیسه، خریدهامون رو در ظرف‌های خودش بزاریم. برای خرید میوه، سبزی، شیرینی و... هم با خودمون ظرف ببریم. البته سبک آیه تازه‌خوری هست و میگه فریزرم رو پر نمی‌کنم. 5⃣ وسایل آرایشی: آیه از اسپری استفاده نمی‌کنه؛ و بجاش شیشه عطر مخصوصش رو پر می‌کنه و میگه بهتر از کرم‌ها و وسایل آرایشی دست‌ساز استفاده کنیم. @alle_yasen
خواستم از این فرصت اسفاده کنم و از همین تریبون، پنجمین سالگرد اجرای برجام رو تبریک بگم. بزن دست قشنگه رو😳 دلار 22 پراید 80 مرغ 20 سکه 11 گوشت 130 و اما ریش رئیس جمهور محترم هنوز همان رنگ است. خدایا ممنون که تغییر نکرد. نه ببخشید مرسی حواسم نبود که با زبان دنیا بحرفم. @alle_yasen
💢بازار بي نظارت ❗️ افزايش قيمت عجيب و بي منطق كالاهاي پرمصرف ! @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت شصت و سوم: مکن ای صبح طلوع 💢 هیچی نداشتیم که به هم کمک کنیم جز زبونی که به مهربونی می چرخید و مرهمی بود بر زخمای بی شمار جسمی و روحیمون. اون شب به اندازه هزار شب بر بچه ها گذشت. دقایق و ساعتاش طولانی ترین دقایق و ساعتا بودن. تمومی نداشت و انگار قرار نبود خورشیدی طلوع کنه و سپیده دمی بدمه. ولی بالاخره هر آغازی پایانی داره ، هر چقد هم سخت و طولانی باشه و اون شب هم با تمومی خاطرات تلخش به پایان رسید. روز طولانی و کُشنده آمارگیری🔻 مکن ای صبح طلوع ؛ شب آرزو میکردیم زودتر صبح بشه و صبح که شد پشیمون از آرزوی دیشب میگفتیم کاش هیچوقت خورشید طلوع نمیکرد. صبح روز ششم اسفندماه ۶۵ قبل از طلوع آفتاب و تو اون سوزِ سرمای خشک کویر تکریت که تا مغز استخون نفوذ میکرد ، با کتک و توهین بُردنمون توی محوطه خاکی در حالیکه خیلیا برهنه بودند و تنها شلواری به تن داشتن و تعدادی فقط یه زیر پوش و برخی هم یه لایه پیراهن چروک و کثیف و خونی پوشیده بودن. بعثیا داد میزدن «خمسات» نمی دونستیم منظورشون چیه.یکی از مترجما گفت منظورشون اینکه که پنج پنج پشت سر هم صف بگیرید. توی محوطه باز پنج پنج به صف شدیم و روی زمین نشستیم ،بخاطر تحقیر کردن دستور سر پایین دادن، باید سرمون رو روی زانو قرار میدادیم. محوطه خاکی به اندازه ای سرد بود که انگار کف پامون رو قالب یخ بود و از شدت سرما میسوخت. تونل مرگ و کتک کاری شب قبل ارضاشون نکرده بود و دوست داشتن با چشم روز از شکنجه دادن ما لذت ببرند . با کابل به جونمون افتادن و تا خودشون خسته شدن بچه ها رو زدن و بعدش شروع کردن به آمارگیری و ثبت و ضبط اسامی و مشخصات افراد اونم نه یه بار و دوبار، بلکه دهها بار. اونقد هم که بنظر میومد خِنگ نبودن که یه آمارگیری و ثبت اسامی و مشخصات یه روز طول بکشه. شگردشون برای شکنجه و انتقام گیری و عقده گشایی بود. اسرا تاوان ضعف و زبونی و شکستهای سنگین و پیاپی اونارو تو جبهه پس میدادن. اون روزها ، روزای نبرد سنگین تو جبهه بود و هزیمت دشمن بعثی تو جبهه های مختلف خصوصا شلمچه. هر چه تو جبهه بیشتر تلفات میدادن و مفتضحانه شکست می خوردن ،بیشتر عقده ای می شدن و عقده هاشون را سر ما خالی میکردن. ادامه دارد✅ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️ وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود ۱۳:۴۵ دقیقه بود و به کلاس نمی‌رسیدم و صف غذا طولانی بود. دنبال آشنایی می‌گشتم تو صف تا بتونم سریعتر غذا بگیرم. شخصی رو دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون رو بهش دادم و گفتم: برای من هم بگیر! چند لحظه بعد نوبتش شد و ژتون منو داد و یک ظرف غذا گرفت. و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و تو صف ایستاد! گفتم: چرا این کار رو کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟ گفت: من یک حق داشتم و ازش استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم. حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که بهش سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد... پ‌_ن: یه زمانی همچین نماینده‌هایی داشتیم تو مجلس که حتی حاضر نبودن یک حق کوچک از کسی ضایع کنن... ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @alle_yasen
🌹 خانه مان روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️ بلافاصله یکی از همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات مرد!😱 از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه بودم💔 همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔، سرباز و فدایی شما... بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد..... 🌹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت.سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم... فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود.❤️ راوی: مادر شهید مدافع.حرم مصطفی صدرزاده🌷 شادی روح این شهید صلوات✨ ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹
او خاطرات عجیبی دارد از جمله اینکه؛ مادرش نقل می کند: سیدرضا حسینی که دایی محمد حسین بود، سال 1366 به شهادت رسید.😔 ایشان را در امامزاده علی اکبر چیذر دفن کردیم. سال های بعد که پسرخاله ی محمد حسین فوت کرد، تابوت او را به امامزاده برده و اتفاقا کنار قبر دایی اش گذاشته بودند تا مزارش برای دفن آماده شود.😔 محمد حسین آن روز دست روی تابوت پسرخاله اش گذاشته و گفته بود: آقا محسن، از جای من پاشو اینجا جای من است!😳 آن موقع همه این کلام را شنیدند اما کسی متوجه نشده بود که منظور پسرم از این حرف چیست. چند سال بعد که محمد حسین در سوریه به شهادت رسید،😭 او را درست در کنار مزار دایی اش، یعنی همان جا که آن روز اشاره کرده بود، دفن کردند. 😔 برای همه عجیب بود که پسرم از همان زمان می دانست که شهید می شود و حتی مکان دفنش را مشخص کرده بود! ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹
سردار شهید مدافع حرم جاویدالاثر حاج شهیدی که مطهرش را به کردند...😔 از لحاظ عشق ، اخلاق ، ايمان و دينداري زندگي ما در ميان آشنايان و بستگان سرآمد بود🙏❣ و برای ما از محبت هیچی کم نمیگذاشت، اين را هم بگويم كه شهيد اسكندري يك هفته بعد از ازدواج، راهي مناطق عملياتي شدند.😔 من نامه هاي ايشان را كه از جبهه برايم مي فرستاد ، نگه داشته ام، نامه ها پر از عشق و ، كه همه را بايگاني كردم، او در نامه هايش به ما و اميدواري مي داد . جنگ كه تمام شد ، نگراني ايشان جا ماندن از بود ،هميشه يك دلواپسي داشتند كه از دوستان شهيدشان جامانده 😔 تاريخ ازدواج و شهادتشون يكي بوده تاريخ ازدواجشون هم يك خرداد ١٣٦٠ بوده تاریخ شهادتشان هم یک خرداد 93 بوده است سال وصال و فراق در يك روز بوده ❣😔 همسر محترم شهید @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌲🌲🌲چهارشنبه روز زیارتی آقا امام رضا علیه السلام است ، روز بیست و سوم ذی القعده ، ۲۳ ذی القعده روز بسیار شریفی است، این روز زیارتی مخصوص امام رضا (علیه السلام) است و زیارت آن حضرت از دور و نزدیک سنت است 🌲🌲🌲 از عبدالعظیم حسنی روایت شده است که گفت : شنیدم امام محمد بن علی الجواد (علیهماالسلام) می فرمایند: «هر که پدرم را زیارت کند و از باران یا سرما یا گرما به او آزاری رسد، خداوند آتش را بر بدنش حرام کند در این روز بخوانید 1سوره حمد 1سوره قدر 1 آیت الکرسی 3 تا توحید 7 تا صلوات 🙏خداوندا به حق این روز زیارتی امام رضا (ع) 🙏 ⇦به حق خط خط قرآن ⇦و به حق روح پاک علی بن موسی الرضا (ع) ⇦هیچ خانه ایی غم دار ⇦هیچ مادری داغ دیده ⇦هیچ پدری شرمنده ⇦هیچ محتاجی ستم دیده ⇦هیچ بیماری درد دیده ⇦هیچ چشمی اشکبار ✨ ⇦هیچ دستی محتاج✨ ⇦هیچ دلی شکسته ⇦و هیچ خانه ایی بی نعمتت نباشه ❤️الهی آمین یا رب العالمین...❤️ 🌺با انتشار این متن دیگران هم از فضیلت این روز بهره مند کنید 🌺 دوستان هم گروهی التماس دعا ‏ 🎗🌻 @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ملاحظه بفرمائید نوع نگرش بعضی را🖕🖕 لطفا در انتخاب نوع لباس دقت بفرمائید @alle_yasen
کیانوش گرامی: شاهدِ فوت بیمارانم و تلخی‌ها را به چشم می‌بینم بازیگر سینما و تلویزیون: 🔹فکر نمی‌کردم کرونا گرفته‌ام، روزهای اول فکر می‌کردم سرماخوردگی گرفتم. 🔹متأسفانه همسر و دو دخترهایم هم گرفتار شدند؛ دو روز در خانه ماندم اما یک شب از خواب پریدم و دیدم نفسم بالا نمی‌آید. 🔹از مردم خواهش می‌کنم که کرونا را شوخی نگیرند تا مثل من و خانواده‌ام گرفتار این بیماری نشوند. 🔺در بیمارستان میلادم، بخش‌ها شلوغ است و شاهدِ فوت بیمارانم و از هرجهت تلخی‌ها را به چشم می‌بینم. @alle_yasen
بالاترین بهشت خدا در زمین سرخ پایین‌پای‌حضرت‌سلطان‌بی‌سراست ما را به کربلا بطلب ایها الامام ازهرچه‌بگذریم‌سخن‌دوست‌خوشتر‌ست ... 🌙 @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای نابودی کرونا بسم الله متوسل به امام حسن وامام حسین علیه السلام هرکی دل زار میخواد بسم‌الله یه قلب بیدار میخواد بسم‌الله برای ساختنِ بقیع آی مردم امام‌حسن یار میخواد بسم‌الله بنازم، به شکوه نام حسن بنازم، به دم اسلام حسن بنازم، به همه عشّاق بقیع بنازم ،به همه خدّام حسن 👌آقا هرکی حیدریه، به عشق تو سرفرازه 👌آقا شیعه بی‌قراره، بقیعو از نو بسازه 👌"ای جانم حسن ، ای جانم حسن" ************** هرکسی دلداده شده بسم‌الله مسافر جاده شده بسم‌الله برای نابودی کرونا هرکسی آماده شده بسم‌الله بنازم، چه سپاه و چه لشکری بنازم، چه شکوه منوّری بنازم، به فداییان حسین بنازم، به دلیران حیدری عزادارات سربه‌دارن، توی راه دین و قرآن فدایی راه عشقن، میگن لبیک یاحسین‌جان 👌"ای جانم حسین ، ای جانم حسین" چله نشینی دعای هفتم صحیفه سجادیه بعد هز نماز صبح تا شب اول محرم بسم الله 👌 @alle_yasen 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🔴شهیده شهیدی که از جانش گذشت اما حاضر نشد حجابش را بردارند ! شهید: طیبه واعظی دهنوی‌ 🌹 شهید شاخص سال بسیج در 94 نام پدر: محمدصادق ولادت: 24 تیر 1337 شهادت: 03 خرداد 1356 محل و نحوه شهادت: شکنجه ساواک در زندان اوین تهران آرامگاه: بهشت زهرا (س) تهران وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید. طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند. کانال مردان خدا @alle_yasen
🔴شهیده شهیدی که از جانش گذشت اما حاضر نشد حجابش را بردارند ! شهید: طیبه واعظی دهنوی‌ 🌹 شهید شاخص سال بسیج در 94 نام پدر: محمدصادق ولادت: 24 تیر 1337 شهادت: 03 خرداد 1356 محل و نحوه شهادت: شکنجه ساواک در زندان اوین تهران آرامگاه: بهشت زهرا (س) تهران 🔴طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد. به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد. در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد. طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است. صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست. طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید. طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند. روز سوم خرداد روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند. محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد. منبع: نوید شاهد 📋اینها را ننوشتم که آمار کانالم بالاتر بره ! بخاطر قدردانی از این بانوی مجاهد و شهید و همسر و برادرش که ماها قدر این عزیزان فداکار را بدانیم و بفهمیم که برای انقلاب اسلامی چه انسانهای پاکی فدایی شده اند و چه خونهای قشنگی به پای این انقلاب ریخته شده . باشد که از آرمانهای انقلاب و خون شهدا و راه امام  و ولایت فقیه بیشتر مراقبت و محافظت کنیم. شادی روح پاکشان سه صلوات بفرستید 🌺🌺🌺 📿 @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا