مولودی پیامبر جواد مقدم .mp3
4.34M
🌼 مولودی بسیار زیبا برای پیامبر ص
🎧 کربلایی جواد مقدم
🌼 زمین و آسمان شد گلبارون
👌 ایام جشنه منتشر کنید
🌺 #هفته_وحدت و #میلاد_پیامبر_اکرم و #میلاد_امام_جعفر_صادق مبارک 🌺
✍️امام صادق علیه السَّلام میفرمایند:
نشانه دروغگو آن است که از آسمان و زمین و مشرق و مغرب خبر میدهد ولی وقتی از حلال و حرام خدا از او بپرسی چیزی نمیداند که از آن بگوید.
از این حدیث پرواضح است که کسانی که در امور دین خود تفقه دارند و فقیه هستند و به معرفت خداوند پی بردهاند بزرگترین و اولین اثرش آن است که از حلال و حرام خدا در زندگی خود آگاه هستند.
📖برگرفته از اصول کافی
┄┅┅❅🍂🍁🍂🍁❅┅┅┄
﷽
*📝 تلنگـــر*
⛔ هیـچ وقت تو زندگیتون هیـچ چیزیتون رو
با بقیـه *مقایسه* نکنیـد
‼️چه وضـع *زندگیتون* چه *شغل* یا *تحصیلاتتون*
چه حتی *همسـر* یا *فرزندتون*!
👈🏻 اولین قیـاس کننـدهی دنیا
*شیطان* بود
🍂 آتش را با خاک مقایسه کرد
@almahdie
خانم از پیرمردِ دستفروش می پرسد:
_این دستمال ها دونه ای چنده؟_
فروشنده پاسخ می دهد: _هر کدوم دو هزار تومن خانم._
خانم می گوید:
_من شش تا برمی دارم و ده هزار تومن می دم یا نمی خرم و می رم._
فروشنده پاسخ می دهد:
_اشکالی نداره خانم. با این که سودی برام نداره ولی این می تونه شروع خوبی برای من باشه چون امروز حتی یه دونه دستمال هم نفروخته ام و برای زنده ماندن به پولِ این ها نیاز دارم._
خانم، دستمال ها رو را با قیمتِ دلخواهِ خودش می خرد و با احساسِ برنده شدن، سوارِ ماشینِ شیکِ خود می شود و با دوستش به رستورانی شیک می رود.
او و دوستش آن چه را که می خواستند سفارش می دهند. آن ها فقط کمی از غذای خود را می خورند و مقدار زیادی از آن را باقی می گذارند.
صورتحساب را که ۳۵۰ هزار تومان بود ۴۰۰ هزار تومان حساب می کنند و به صاحبِ رستورانِ شیک می گویند که بقیه اش را به عنوانِ انعام نگه دارد...
این داستان ممکن است برای صاحبِ رستورانِ شیک، کاملا عادی به نظر برسد ، اما برای پیرمردِ فروشنده بسیار ناعادلانه است...
_سوالی که مطرح می شود این است:_
*چرا همیشه هنگامِ خرید از نیازمندان، باید نشان* *دهیم که قدرت داریم؟*
*و چرا ما نسبت به کسانی که حتی نیازی به سخاوتِ ما ندارند سخاوتمند* *هستیم؟*
یک بار مطلبی را در جایی خواندم که می گفت:
پدری از افرادِ فقیر، با قیمتِ بالا، اجناس می خرید، هرچند به وسایلِ احتیاج نداشت. گاهی اوقات هزینه ی بیشتری برای آن ها پرداخت می کرد. پسرش شگفت زده از او می پرسد:
_"چرا این کار را می کنی بابا؟"_
پدر پاسخ می دهد:
*"این خیریه ای است که در عزّت پیچیده شده است، پسر."*
شما جزو افرادی هستید که برای خواندن این پیام وقت گذاشته اید و در صورتِ ارسال به سایرین، تلاشی بیشتر برای " *انسان سازی* " نموده اید...
_از شما سپاسگزارم._
@almahdie
💕دو چیز را همیشه از خدا طلب کن
۱ زندگی توام با ایمان
۲ عاقبت بخیری
چرا که بسیاری از افراد زندگی با آسایش دارند ولی از نعمت ایمان محروم اند
و چه بسا افراد با ایمانی که عاقبت بخیر نمیشوند
خدایا زندگی با ایمان و عاقبت بخیری را نصیب تمام بندگانت بگردان
آمین
🍂🍁🍂🍁
مذهبی پیامبر مهدی یغمایی یار می گوید الله .mp3
3.52M
🌼 ترانه بسیار زیبا برای پیامبر ص 😍
🎧 مهدی یغمایی
🌼 والا محمد ص
🌺 #هفته_وحدت #میلاد_پیامبر_اکرم
#میلاد_امام_جعفر_صادق 🌺
■ #حرفحق☺️🌸
___
✨پاڪ بۅدن بہ این نیست کہ تسبیح بردارۍ ۅ ذڪر بگۍ..
پاڪی بہ اینہ ڪہ تو موقعیٺ گناه؛
از گناھ فاصلہ بگیرۍ! . . .
👌بچه ها میزان انسانیت ما ادما به میزان مقاومتمون در برابره گناه بستگی داره....هرکی مقاومتش بیشتره از بقیه انسان تره....کسی که تو موقعیت گناه سمته خواسته ی هوای نفسش میره بدون تعارف بخوام بگم: هیچ فرقی با حیوانات نداره....چون مثل حیوانات عمل کرده
🍁🍂🍁🍂
تلنگرانه⚠️
دیدید وقتے گوشیمون گُم میشه چجوری میگردیم دنبالش؟
ڪاش وقتے خودمونم گم میشیم، انقدر پیگیرِ پیدا شدنمون باشیم!🧡☘
🍂🍁🍂🍁
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 چوپان درستکار
روزی بود و روزگاری، مردی بود که گوسفندان زیادی داشت. او آدم درستکاری نبود. اما چوپانی داشت که از گوسفندان او نگه داری می کرد و مرد درست کار و راست گویی بود. چوپان هر روز شیر گوسفندان را می دوشید و به خانه صاحب گوسفندان می برد. او هم آب در آن می ریخت و شیر را دو برابر می کرد و به مردم می فروخت. چوپان هر بار او را نصیحت می کرد و می گفت: این کار درست نیست، اما او به حرف های چوپان گوش نمی داد و لبخندی می زد و می گفت: تو چوپانی ات را بکن و مزدت را بگیر !
یک روز که چوپان گوسفندان را به چرا برد، باران شدیدی شروع به باریدن کرد و سیل بزرگی به راه افتاد. چوپان برای نجات خود ، بالای درختی رفت اما سیل همه ی گوسفندان را با خود برد. چوپان، هیچ کاری نتوانست بکند. ناچار پیش صاحب گوسفندان رفت و گفت: سیل گوسفندان تو را برد. مرد گفت: من باور نمی کنم، آخر این همه آب، ناگهان از کجا آمد؟
چوپان گفت: شنیده ای که می گویند «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود» این سیل همان آب هایی است که تو در شیر می ریختی و به مردم می فروختی. مرد با شنیدن حرف های چوپان در فکر فرو رفت.
📗 #قابوس_نامه
✍ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر
🍂🍁🍂🍂