مداحی آنلاین - نماهنگ دلگیر - رمضانی.mp3
5.97M
⏯ #استودیویی #امام_زمان(عج)
🍃ازم سیری
🍃داری از دست من میری
🎙 #مجتبی_رمضانی
👌#پیشنهاد_ویژه
💔 #جمعه_هاى_دلتنگی
🌷 #شبتون_امام_زمانی
🌷 #التماس_دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درمان دندان درد...
♥️امـام علی علیه السلام :
آن ڪه #اخـــلاقش بــــد باشد
روزى اش تنگـــ مى شـــود.
📕غـــررالحڪم ۸۰۲۳
🌸آدم همیشه بهار نیست...
🔸کسی نمیتواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟ چرا پاییز نماندی؟ کسی نمیتواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟
یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟
🔸کسی نمیتواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد میشوی
کسی نمیتواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟ چرا برگها را حرام میکنی؟ چرا زرد میشوی؟ چرا اخم میکنی؟ چرا اشک میریزی؟
🔸کسی به تابستان نمیگوید که چرا انقدر گرمی؟ کسی نمیپرسد
که بارانت کو؟ از همه مهمتر بهار که همهچیز تمام است و هیچکس به بهار نمیگوید که تا الان کجا بودی؟ و کسی نمیگوید چرا همیشه نمیمانی؟
🔸هیچکس از تابستان توقع برف ندارد و هیچکس از زمستان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد....
🔸همانقدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد
آدم حق دارد یکوقتهایی زمستان باشد .حق دارد یکوقتهایی سرد باشد یکوقتهایی دلگیر و گریان باشد ..یکوقتهایی به طرزِ خفه کنندهای گرم باشد..
🍁گذرِ فصلها طبیعت آدم است ..آدم همیشه بهار نیست!
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑عبارت عجیبی ک در دعای عهد امده😢
و کسی بهش توجه نمیکنه😢
#استاد_رائفی_پور
#کلیپ_زیبا
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅حسرتی که امکان داره دامنگیر ما بشه❗️
🔰#استاد_شجاعی
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرین مرحله قبل از ظهور زمانی است که شیعه ولایت اجتماعی پیدا میکند و نائب امام زمان حکومت میکند و مرحله بعد ظهور حضرت مهدی علیه السلام است
🎙 استاد عالی
امام زمان
داستان کوتاه
پیرزنی برای سفید کاری منزلش کارگری را استخدام کرد.
وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد، شوهر پیر و نابینای او را دید و دلش برای این زن و شوهر پیر سوخت.
اما در مدتی که در آن خانه کار می کرد متوجه شد که پیرمرد انسانی بسیار شاد و خوش بین است.
او درحین کار با پیرمرد صحبت می کرد و کم کم با او دوست شد...
در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره ای نکرد.
پس از پایان سفید کاری وقتی که کارگر صورت حساب را به همسر او داد، پیرزن متوجه شد که هزینه ای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلا توافق کرده بودند.
پیرزن از کارگر پرسید که شما چرا این همه تخفیف به ما می دهید؟
کارگر جواب داد: من وقتی با شوهر شما صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و از نحوه برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آنقدر که فکر می کردم بد نیست.
پس نتیجه گرفتم که کار و زندگی من چندان هم سخت نیست...
به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم.
پیرزن از تحسین شوهرش و بزرگواری کارگر منقلب شد و گریه کرد.
زیرا او می دید که کارگر فقط یک دست دارد.
ــــــــــــــــــــــــ
🌿🍁🍂🍁🌿