فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از مدافعان حرم به حاج_قاسم گفت:
جنگ سوریه ام تموم شد و ما شهید نشدیم
حاج قاسم بهش گفت:
✍در آینده ای نزدیک فتنه هایی پیش رو دارید که کل شهدا آرزوی حضور به جای شما رو داشته باشن.
اون روز من نیستم ولی شما پشت آقا رو خالی نکنید.
#محرم #امام_حسین
#حجاب
به بچه هاتون یاد بدهید که #امام_حسین علیهالسلام ، از «بی یاری» شهید شد، نه از «بی آبی» #محرم ۱۴۴۶ #سیروسلوک
👌 #تلنگر
4⃣ عبرت های عاشورا
⛔️ لقمه حرام
❗️همه ما مستعد “حر” شدن و همهمان مستعد “عمرسعد” شدنیم.
❓میپرسی چطور؟
👈جواب خیلی ساده است.
✅حر، سردارِ لشکر یزید بود و حقطلب؛
❌عمرسعد، آشنا با مرام اهل بیت و حقستیز.
📛 روز عاشورا امام حسین(ع) خطاب به لشکریان یزید میفرماید :
اینکه کلامِ من در شما اثر نمیکند اثر ِ لقمههای حرام است.[1]
📛 لقمه حرام ممکن است اشکِ چشم را نخشکاند اما قطعا نورانیت قلب را از بین میبرد و قلبِ تاریک چهها که نمیکند؟!
❗️شنیدهایم دیگر؛ عمرسعد هم در کربلا بر مصیبت آل الله میگریست، هم لشکرِ درندهخوهای یزیدی را رهبری میکرد!
📛 مراقب لقمهمان باشیم؛ کوچکی و بزرگی، چرب و چیلی، شیرینی و بینمکیش فرقی نمیکند.
حرام، حرام است چه کرور کرور، چه یک قِرانِ سیاه!
📛 لقمه حرام، حسینکش است. دستهای علمدار، قلم میکند.
آبِ مشک میریزد
و دلِ رباب، کباب میکند.
لقمه حرام، گلوی شش ماهه میدَرَد،
زینب به اسیری ِ شام میبرد،
لقمهی حرام…
📛مراقب لقمهمان باشیم!
__
1_ “فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.” بحارالانوار، ج 45، ص8
#محرم
✍ فرزند آدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما حسینی که بخواد برامون دردسر درست کنه نمیخوایم!
رحیمپور ازغدی
4_6042004368167799489.mp3
7.75M
جای بغل رباب...
ببین کجایی... 😭
قندعسل رباب
رو نیزه هایی... 😭
enc_16609953465489912534873.mp3
5.78M
آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد😭💔🕊
با حال بکاء گوش کنید..😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ششماهه
🖤شهید کربلا را صلوات
▪️قنداقه
🖤گلگون ز جفـا را صلوات
▪️بر کودکِ
🖤شیرخوارِ عطشان حسین
▪️آن تشنه
🖤گلوی نینوا را صلوات
🖤اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🖤
🥀🍃
🔘 داستان کوتاه
پسربچه اي "پرنده زيبايي" داشت.
او به آن پرنده بسيار" دلبسته" بود.
حتي شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش مي گذاشت و مي خوابيد.
اطرافيانش كه از اين همه "عشق و وابستگي" او به پرنده باخبر شدند، از پسرك حسابي كار مي كشيدند.
هر وقت پسرك از كار خسته مي شد و نميخواست كاري را انجام دهد، او را "تهديد" مي كردند كه الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرك با "التماس" مي گفت:
"نه، كاري به پرنده ام نداشته باشيد، هر كاري گفتيد انجام مي دهم."
تا اينكه يك روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از "چشمه" آب بياورد و او با سختي و كسالت گفت:
خسته ام و خوابم مياد.
برادرش گفت:
"الان پرنده ات را از قفس رها مي كنم...!!
پسرك "آرام و محكم"گفت:
خودم ديشب "آزادش كردم" رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم كه؛
"با آزادي او خودم هم آزاد شدم."
اين "حكايت" همه ما است.
تنها فرق ما، در "نوع پرنده اي" است كه به آن دلبسته ايم.
👈 پرنده بسياري پولشان، بعضي قدرتشان، برخي موقعيتشان، پاره اي زيبايي و جمالشان، عده اي مدرك و عنوان آكادميك و خلاصه شيطان و نفس... هر كسي را به چيزي بسته اند و "ترس از رها شدن" از آن، سبب شده تا "ديگران" و گاهي "نفس خودمان" از ما "بيگاري كشيده" و ما را رها نكنند.
* پرنده ات را آزاد کن *
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─