eitaa logo
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
247 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
71 فایل
مطالبِ متنوع در این کانال گذاشته میشه🌹🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهزاده ای در خدمت صد و‌چهاردهم🎬: ثعلبه کودکی نوپا شده بود و با قدم های کوچکش در حالیکه مادرش فضه را همراهی می کرد ،کوچه های خاکی و غم آلود مدینه را طی می کرد تا به مأمن و پناهگاه امن مادر برسد و با فرزندان مولایشان علی علیه السلام گرم بازی شود. فضه از جلوی درب مسجد می گذشت ،او با دیدن این مسجد ، یاد حبیب و عشق الهی اش ، پیامبرصلی الله علیه واله و بانویش زهرا سلام الله علیها می افتاد و در خاطرش صحنه ها شکل میگرفت و مردی را میدید بسان خورشید با دستانی بسته که عده ای شیطان انسان نما، کشان کشان او را به سمت مسجد می کشاندند. فضه چون همیشه بغض گلویش را فرو خورد ،می خواست با سرعت از جلوی درب مسجد بگذرد ، چون می دانست احتمالا خلیفه خودخوانده و غاصب با ایادی اش اینک در آنجا جمع است ، اما سرو صدایی از مسجد بلند بود ، فضه کنجکاو شد و از سرعت قدم هایش کم کرد. خم شد و کودکش را از زمین بلند کرد و به بغل گرفت ، در این هنگام زنی با عبا و روبنده در حالیکه با خود حرف میزد از مسجد خارج شد . فضه جلو رفت و گفت : خواهر جان ،در مسجد چه خبر است که ما بی خبریم؟؟ آن زن که گویی گوشی برای شنیدن پیدا کرده با صدای بلند گفت :چه خبر می خواهی باشد ؟! اصلا بعد از عروج پیغمبر به جز خبر ظلم و بی عدالتی و بی کفایتی ، خبری هم از این مسجد بیرون میزند؟ بازهم ظلم ....باز هم قتل در قالب فرمان دین خدا...آخر کجا؟! خدا در کجای دینش گفته که مسلمان، خون مسلمانی دیگر بریزد ، آن هم به بهانهٔ خراج و صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد : کجای احکام خدا آمده که مردی را بکشی و همان دم با زن آن مرد ، ازدواج کنی و همبستر شوی؟! آیا این غیر ظلم است ؟ آیا این عمل شنیع غیر از زنا هست که ایادی خیلفه انجام دادند و به اسم دین به آن سرپوش گذاشتند؟ فضه سرش را نزدیک سر زن کرد وگفت :چه کسی را کشتند و به چه علت و که او را کشته؟ زن آهی کشید و‌گفت : مالک بن نویره سرپرست قبیله بنی یربوع ، گویا خلافت ابوبکر را برنتافته وگفته او را وصی به حق پیامبر نمی داند و از دادن زکات به کارگزاران ابوبکر امتناع کرده و خالد بن ولید او را می کشد ودر همان مجلس با زن زیبا و‌جوان او..... زن به اینجای حرفش که رسید آهش به آسمان رفت... فضه با ناراحتی که در صدایش موج میزد گفت: ابوبکر...ابوبکر به مجازات این کارش چه برای خالد ملعون در نظر گرفته؟ زن سری با تاسف تکان داد و گفت : ابوبکر می گوید او اجتهاد کرده و نباید مجازات شود ...هیچ قصاصی برای او‌ در نظر نگرفته و حتی همچنان او را بر جایگاهش پابرجا گذاشته و.... فضه کودکش را در آغوش سخت فشرد و همان طور که زیر لب می گفت : فقط نام اسلام....هیچ از اسلام نمانده ...واویلا یا رسول الله....به طرف خانه مولایش علی علیه السلام راه افتاد... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 داستان کوتاه در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می خورد و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد. خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد. خر می گوید: «زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.» ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است. ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید: «شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.» خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که: «نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.» ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید: «« قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟» ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: «می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است.» ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک وقت‌هایی فقط باید به خودت استراحت بدی و از همه چیز دور بشی ، این زمانیه که بیشتر از همیشه نیاز به توجه و حمایت داری تا بتونی دوباره به آرامش برسی و روحِ خودت رو لمس کنی. پس با خودت خلوت کن و اون نوازش‌هایی که لازم داری رو به روانِ خودت تقدیم کن! تو بهترین کسی هستی که میتونی انرژی‌های از دست رفته رو دوباره به درونت برگردونی، پس به خودت فرصت بده....👌🏽 🌸🍃 https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی دوستش بداری وَ برایش چای بریزی ... گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی بگویی سلام، قدم بزنیم؟ گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را ببینی بروی خانه بنشینی فکر کنی وَ برایش بنویسی گاهی وقت‌ها آدم چه چیزهایِ ساده ای را ندارد... 🌸🍃 https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ببینید قبل از وضع مملکت چقدر داغون بوده که ملت تور تفریحی هفت روزه میرفتن ...!!! ولی هنوز بعضیا گاهی دلشون برای حقارت اون زمان تنگ میشه🤦‍♂ https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱حکایت خشت های طلا عيسی بن مريم عليه السلام دنبال حاجتی می رفت. سه نفر از يارانش همراه او بودند. سه خشت طلا ديدند كه در وسط راه افتاده است. عيسی عليه السلام به اصحابش گفت: اين طلاها مردم را می كشند؛ مبادا محبت آنها را به دل خود راه دهيد. آن گاه از آنجا گذشته و به راه خود ادامه دادند. يكی از آنان گفت: ای روح الله! كار ضروری برايم پيش آمده، اجازه بده كه برگردم. او برگشت و دو نفر ديگر نيز مانند رفيقشان عذر و بهانه آوردند و برگشتند و هر سه در كنار خشتهای طلا گرد آمدند. تصميم گرفتند طلاها را بين خودشان تقسيم نمايند. دو نفرشان به ديگری گفتند: اكنون گرسنه هستيم. تو برو بخر. پس از آنكه غذا خورديم و حالمان بهتر شد، طلاها را تقسيم می كنيم. او هم رفت خوراكی خريد و در آن زهری ريخت تا آن دو رفيقش را بكشد و طلاها تنها برای او بماند. آن دو نفر نيز با هم سازش كرده بودند كه هنگامی كه وی برگشت او را بكشند و سپس طلاها را تقسيم كنند. وقتی كه رفيقشان طعام را آورد، آن دو نفر برخاستند و او را كشتند. سپس مشغول خوردن غذا شدند. به محض اينكه آن طعام آلوده را خوردند، مسموم شدند. حضرت عيسی عليه السلام هنگامی كه برگشت ديد، هر سه يارانش در كنار خشت های طلا مرده اند. با اذن پروردگار آنان را زنده كرد و فرمود: آيا نگفتم اين طلاها انسان را می كشند؟ 📚 بحار ج 14، ص 280 ⚫️⚫️⚫️⚫️ https://eitaa.com/almahdie
عینک سیاه در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد. روی اولین صندلی نشست. از كلاس های ظهر متنفر بود اما حداقل این حسن را داشت كه مسیر خلوت بود. اتوبوس كه راه افتاد نفسی تازه كرد و به دور و برش نگاه كرد. پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود كه فقط می توانست نیمرخش را ببیند كه داشت از پنجره بیرون را نگاه می كرد. به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع كرد: چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده و اون فك استخونی. سه تیغه هم كه كرده حتما ادوكلن خوشبویی هم زده... چقدر عینك آفتابی بهش میاد... یعنی داره به چی فكر می كنه؟ آدم كه اینقدر سمج به بیرون خیره نمیشه! لابد داره به نامزدش فكر می كنه... آره. حتما همین طوره. مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه. باید به هم بیان (كمی احساس حسادت)... می دونم پسر یه پولداره... با دوستهاش قرار میذاره كه با هم برن شام بیرون. كلی با هم می خندند و از زندگی و جوونیشون لذت می برن؛ میرن پارتی، كافی شاپ، اسكی... چقدر خوشبخته! یعنی خودش می دونه؟ می دونه كه باید قدر زندگیشو بدونه؟ دلش برای خودش سوخت. احساس كرد چقدر تنهاست و چقدر بدشانس است و چقدر زندگی به او بدهكار است. احساس بدبختی كرد. كاش پسر زودتر پیاده می شد... ایستگاه بعد كه اتوبوس نگه داشت، پسر از جایش بلند شد. مشتاقانه نگاهش كرد، قد بلند و خوش تیپ بود. پسر با گام های نا استوار به سمت در اتوبوس رفت. مكثی كرد و چیزی را كه در دست داشت باز كرد... یك، دو، سه و چهار ... لوله های استوانه ای باریك به هم پیوستند و یك عصای سفید رنگ را تشكیل دادند ... از آن به بعد دیگر هرگز عینك آفتابی را با عینك سیاه اشتباه نگرفت و به خاطر چیزهایی كه داشت خدا را شكر كرد... ⚫️⚫️⚫️⚫️ https://eitaa.com/almahdie
زائر حسین(ع) به درجاتی می‌رسد که شهید نمی‌رسد! ☑️ امام صادق (ع): 🔸 زائر حسین(ع) هنگام بازگشت از زیارت، هیچ گناهی ندارد، و درجاتش چنان بالا رفته که کسى که به خاطر خدا در خون خویش غلتیده نیز به آن نمى‌‏رسد. 🖋 (شاید به این دلیل که زائر با زیارتش، به ازدیاد یاد حسین(ع) کمک می‌کند، و در نتیجه فرهنگ شهادت را در جان خود و جامعه تقویت می‌کند) 📜 عن أَبی عَبْدِ اللَّه‏: ... فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْبٌ وَ قَدْ رُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مَا لَا یَنَالُهُ الْمُتَشَحِّطُ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّه‏. ⬅️ کامل الزیارات، صفحه ۲۷۹ 🏷 علیه السلام https://eitaa.com/almahdie
خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. ✅ قسمتی از وصیت نامه شهید حججی: ❇️ از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه‌ای نائب بر حق امام زمان است. ❇️ از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید: آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز. ❇️ از همه ی مردان امت رسول الله می‌خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید. ❇️ خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. ❇️ همیشه برای خدا، بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می‌شود. 🗓 ۱۸ مرداد؛ سالروز شهادت شهید محسن حججی و روز شهدای مدافع حرم گرامی باد. 🏷 https://eitaa.com/almahdie
🔘داستان کوتاه روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید: آقای ادیسون شنیدم برای اختراع لامپ تلاش‌های زیادی کرده ای، اما موفق نشده‌ای، چرا؟! پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهی؟ ادیسون با خونسردی جواب می‌دهد: ببخشید آقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام، بلکه ۹۹۹ روش یاد گرفته‌ام که لامپ چگونه ساخته نمی‌شود! طرز نگرش می‌تواند آنچه که شکست نامیده می‌شود را تبدیل به معجزه کند. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌺﷽🌿🌺 🪴حتی با خود خدا هم دردودل منفی نکنید.درد و دل کردن واحساس ترحم و یاس وناامیدی وغصه و…. در سیستم و جهان هستی جایگاهی نداره و جواب ونتیجه معکوس میده. حال میخواد با خدا باشه یا با همسر یا با دوست یا با هرکس دیگه ای. مهم اینه که به هرچه توجه و تمرکز کنیم اونو میکنیم. ✅درد ودل که میکنیم چون با احساس زیاد تلفیق میشه زودتر جذب میشه. مثلا بادوست مون در مورد فقر ومشکلات و بیکاری درد و دل میکنیم،که سبب جذب بیشتر همانها میشویم و دردی دوا نمیشه "درد دل نکنیم "یعنی از کمبودها مشکلات ناخواسته ها و چیزهایی که احساسمونو خراب میکنه حرف نزنیم چون کلام خیلی موثره و یک نوع توجه محسوب میشه و توجه به هرچیزی باعث جذب اون میشه با ناله و غربه خدا نگیم ماشینم داغونه ، چرا من ؟ خدایا این چه زندگیه ؟ خدایا دستم نمک نداره... بگید خدایا میدونم توی کارات داره ،میدونم منی، خدایا بازم ، یه راه خوبی برای منم باز کن. که حرف بزنی موتور خلقت هستی بکار میفته در جهت رسیدن به هدفتون تلویزیونو روشن میکنید میبینید داره در جهت هدف شما حرف میزنه بیرون میرید روزنامه میخونید همه کائنات سعی میکنن شمارو به هدف تون برسونن اگر میخواید به سمت حرکت کنید باید فقط از خوبی ها حرف بزنید و سپاس گزار خدا باشید. ❤️🍃اینجوری تو ذهن مردم به عنوان یه آدم مثبت که همه دوست دارن باهاش حرف بزنن، انرژی بگیرن نقش می بندین. با کلام مثبت شاید زندگی چن نفرو هم عوض کردین https://eitaa.com/almahdie
📌امان از عمروعاص های داخلی مواظب دشمن داخلی باشیم. کنار آمدن با آنان به این سادگی نیست؛ دقت بیشتری می‌خواهد چون: 📍وقتی به حمله شد، گفتند: جای گشت ارشاد، امنیت مردم رو تامین کنید. 📍ولی وقتی تروریست‌ها را دستگیر کردند، هشتگ نه به اعدام راه انداختند. 📍اسرائیل، نطنز و اصفهان را زد و شهیدان شهریاری و احمدی روشن را ترور کرد، گفتند: دیدید روسیه اس۳۰۰ نداد. 📍 اسرائیل را با طوفان الاقصی زد، نوشتند: خون رو با خون جواب نمیدن. 📍طالبان، پنجشیر را تصرف کرد: غوغا راه انداختند که: حکومت حاضر به دفاع از مظلومان افغانی نیست! 📍اما از مظلومان که دفاع شد، گفتند: نه غزه، نه ! 📍تحریم که شدیم، تحلیل کردند که: به خاطر دشمنی تان با آمریکا است. اما وقتی آمریکا از خارج شد: نوشتند: به خاطر حمله شما به سفارت بود! 📍آیت الله بدون برجام، تحریم را بی اثر کرد، گفتند: پولش رو که نمی‌تونید بیارید چه فایده! پولها که آزاد شد، گفتند: همه رو دادید فلسطین! 📍به همت دانشمندان جوانمان ساختیم. توییت زدند که: آب مقطره. واکسن را با پیگیری آقای رئیسی وارد کردیم، نوشتند: چینیه به درد نمیخوره! 📍با عربستان جنگ دیپلماتیک داشتیم، فریاد زدند: بلد نیستید. با عربستان ارتباط برقرار کردیم، ناگهان گفتند: چی شد از شعارهای انقلاب عقب نشینی کردید؟! 🖌هیاتها رونق گرفت، نوشتند: عزا بسه دیگه، مردم نیاز به شادی دارند. جشن شادی چند کیلومتری برگزار شد، گفتند: امارات ماهواره فرستاده هوا شما می‌زنید. 📍ماهواره فرستادیم هوا، ناجوانمردانه گفتند: وقتی مردم تو اجاره خونه مانده‌اند، چه فایده داره! 📍با قرارداد ساخت مسکن و با روسیه قرارداد همکاری بلند مدت نوشتیم، تحلیل نوشتند که:کشور رو فروختید به چین و روسیه. 📍روسیه اسلحه از ما خرید: گفتند در جنگ اوکراین دخالت کردید! اعلام بی طرفی کردیم: گفتند از اسرائیل ترسیدید. ▪️اسرائیل رو بزنیم: مقصر مائیم،چون چوب کردیم لانه زنبور. ▪️نزنیم میگن: ایران ترسید. 📣خلاصه ما هر کاری بکنیم زیر سئوالیم. چون نوکران کدخدا شبانه روز مشغول کارند. https://eitaa.com/almahdie
ریحانه ، رقیه.mp3
6.94M
ریحانه رقیه حنانه رقیه میگم از ته دل جانانه رقیه رقیه اسم یه فرشته است که رو شونه ی حسینه 🎙کربلایی حسین طاهری ‌‌ https://eitaa.com/almahdie
این روزا حالم حال خوبی نیست.mp3
2.28M
این روزا حالم حال خوبی نیست من موندم و چشمای زار و خیس😭 🎙 https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
mehdi rasooli-roze-masterr.mp3
8.23M
نماهنگ | 🎙 بانوای: 📝شاعر: امیر علی شریفی 🎞 تنظیم : محمد مصباح 🏴 ویژه شهادت سلام‌الله‌علیها https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماهنگ سرود نازنین رقیه.mp3
3.46M
نازنین رقیه😭💛 کربلا میرم من جای تو اربعین رقیه از توی آسمونا ما رو هم ببین رقیه 🎙 #️⃣ https://eitaa.com/almahdie