eitaa logo
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
248 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
72 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️خواهشا شوخی و گلایه را کنار بگذاریم؛ اوضاع بسیار پیچیده و حساس است... 📌منطقه‌ی ما درگیر جنگ است و در سطوح مختلفی بر سر کشور ماست... 📌تنها حضور مردم در است که می‌تواند امنیت را پایدار، و سایه تعرض دشمن را برطرف کند... 🎙به روایت 📡انتشار حداکثری با شما
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 3⃣1⃣ قسمت سیزدهم 🔇 حس دوگانه‌ای دارم. موندم خوشحال باشم یا غصه بخورم! از ای
؟! 4⃣1⃣ قسمت چهاردهم 🧶 مثل کلاف سردرگمی می‌مونم که لحظه به لحظه توی خودش فرو می‌ره. یه عمر واسه این و اون حرف از انتظار زده بودم و حالا خودم نشسته بودم پای شهدای گمنام شهرم که حتی اسمشون رو نمی‌دونم، اما حرفاشون بدجور منو بهم ریخته. اشک از چشام نم‌نم می‌باره و یه گوشه از سنگ قبر رو خیس می‌کنه. دوست دارم فقط بشنوم. کلمات با ضرب‌آهنگ اشکام انگار شنیده می‌شن، مثل قطرات بارون پاییزی... 🌷 اول حمید پا می‌شه، بعدش من. لحظهٔ آخری به اون جوون می‌گم: رفقاتون همه شهید شدن؟ می‌گه: نه! خیلیا توی صف انتظارن، اما ما منتظرشون می‌مونیم، اینا نشونه دارن. به قول حاج قاسم، شرط شهید شدن، شهید بودنه. میوه‌ات برسه، می‌چیننت، تلاش کن برسی رفیق! اشک معجزه می‌کنه. یادته راز این اشک رو معاون علی آقا به علی چیت‌سازان هم گفت، اگه می خوای جا نمونی، گمنام باش و فقط برای خدا کار کن. 🪽 راه افتادیم. حمید راحت قدم برمی‌داره، سبک‌بال و رها، اما من بدجور سنگینم، انگار پاهامو به زمین دوختن. بهش می‌گم: آقا حمید، بدجور توی دو‌راهی موندم. نه راه پیش دارم، نه راه پس! سرعتشو کم کرد و به بهونه جواب دادن به من، چند قدم راه رفته رو برگشت. نگام کرد. می‌دونستم ذهنمو می‌خونه، اما دوست داشتم خودم بهش بگم. 🗻 با غصه گفتم: سال‌ها از وظایف منتظران خوندم و برای خودم و دیگرون هم گفتم، اما با این دقت که می‌بینم، مو رو از ماست می‌کشن بیرون. ترس برم داشته که نکنه دارم درجا می‌زنم! اصلاً وقتی اینقدر انتظار سخته، پس بذار بی‌خیال بشم که لااقل بهم نگن ادعای منتظر رو داری در‌میاری! خندید و کنارم ایستاد. چشم دوخت به افق و غروب دلگیر شهر و با طمأنینه گفت: سید، می‌دونی انتظار بالاترین قله‌ای هست که تموم انبیا و صلحا در طول تاريخ، آرزو داشتن توی این عصر آخرالزمانی جای من و تو باشن و به این مقام بی‌نهایت بزرگ منتظر برسن. 🔆 انتظار اونقدر اجر و قرب داره که اجر پنجاه شهید رو بهش دادن و کلی حدیث داریم که شنیدنش آدم رو به وجد میاره. رسیدن به این قله رفیع، اراده و ایمان قوی و توکل بر خدا و عنایت اهل‌بیت رو می‌خواد. حیفه جزء یاران امام حسین توی قصه کربلا نباشی، قصه، همون قصه کربلاست. کنار‌کشیدن و بی‌خیال شدن، یعنی توی لشکر دشمن رفتن. برای همین توی این عمر کوتاه دنیا می‌شه یه تجارت بزرگ و ماندگار کرد. اونم تلاش برای تمدن‌سازی و پای انقلاب موندن و گوش به حرف نایب امام زمان، رهبر عزیز سپردنه که داره انقلاب رو به سرمنزل مقصود می‌رسونه. 🗣 ادامه دارد... 📖
مداحی آنلاین - بالا نرفت سوزِ صدایی که داشتم - غلامزاده عباسی.mp3
5.9M
🌙 🍃بالا نرفت سوزِ صدایی که داشتم 🍃کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم 🎙حاج 🎙حاج 👌بسیار دلنشین 🌷 🌷
یار مهدیم را برعکس بنویسی، نوشته میشه: 👈میدهم رای
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️موفقیت هیچ رازی نداره از تو شروع می شه زمانی که تصمیم می گیری شرایطت رو تغییر بدی ، شاید به خیلی چیزا فکر کنی به راهکارها به مشکلات و... اما یه قانون بیشتر وجود نداره: "موفقیت به سن ، وضعیت فعلیت ، وضعیت گذشته" تو هیچ ارتباطی نداره دقت کن ، هیچ ارتباطی موفقیت شجاعت و شهامت میخواد اینکه وقتی هزار نفر بهت میگن نمیتونی ، فقط یک جمله بهشون بگی : "بشین و تماشا کن!" آدمای رویا دزد ، همیشه وجود دارن.رویای خودت رو محکم نگه دار و براش تلاش کن! 🌸🍃
🔸اسباب تبدیل به روایت داریم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چهار چیز سیئات را تبدیل به حسنات می‌کند: «أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَکَانَ مِنْ قَرْنِهِ إلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَها اللهُ حَسَناتٍ» 1- «الصِّدْقُ» راست گفتن. خدا از انسان راستگو خوشش می‌آید؛ چون خدا خودش مظهر صدق است، مظهر سلام است، مظهر امنیت است. 2- «وَالحَیاءُ» شرم. اگر کسی حیا داشته باشد خداوند گناهانش را می‌بخشد و سیئاتش را از بین می‌برد و به جای آن حسناتش را می‌نویسد. 3- «وَحُسْنُ‌الخُلْق» خوش اخلاقی. انسان دلش می‌سوزد برای کسانی که نمازشان، روزه‌شان، کمک کردن‌شان، دینشان خوب است؛ اما با زن و بچه‌شان خیلی بد اخلاقند و بد برخورد می‌کنند. این اخلاق بدشان به آن اعمال خوبشان لطمه مي‌زند، 4- «وَالشُّکر» شکر نعمات را به جا آوردن؛ یکی از مواردی که اصل جبران در آن است. ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+تَوَلُدت‌مُبارَک‌ شیرین‌زَبُونِ‌اَرباب..؛💔•
🌷۳ نتیجه اطاعت خداوترک گناه: 🌷 قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَنْ أَخْرَجَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذُلِّ اَلْمَعَاصِي إِلَى عِزِّ اَلتَّقْوَى أَغْنَاهُ بِلاَ مَالٍ، وَ أَعَزَّهُ بِلاَ عَشِيرَةٍ، وَ آنَسَهُ بِلاَ شَرَفٍ. وَ مَنْ زَهِدَ فِي اَلدُّنْيَا ثَبَّتَ اَللَّهُ تَعَالَى اَلْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ، وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ، وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ عُيُوبَهَا . تنبیه الخاطر ج۱ ص۲۶ 🌷رسول خدا ص : هرکس ازگناه که باعث ذلت است دوری کند وبه اطاعت خدا که باعث عزت است رو بیاورد، خدا اورابی نیازوعزیزمیکندورفیقش میشود وهرکس به دنیابی اعتنایی کندخدا حکمت رادردلش قراردهدواززبانش حکمت جاری کندودردودرمانش را به اوبشناساند ⛄️💦❄️⛄️💦
(گردش لاک‌پشتها) 🐢یکی بود یکی نبود. خانم لاک پشته و آقا لاک پشته تصمیم گرفتند که همراه دو پسرشان به گردش بروند. آنها بیشه ای که کمی دورتر از خانه اشان بود را انتخاب کردند. وسایلشان را جمع کردند و به راه افتادند و بعد از یک هفته به آن بیشه قشنگ رسیدند. 🐢سیدهایشان را باز کردند و سفره را چیدند. ولی یکدفعه مامان لاک پشته با ناراحتی گفت: "یادم رفت در قوطی بازکن را بیاورم." پدر لاک پشته به پسر بزرگش گفت: "پسرم تو برگرد و آن را بیاور." پسرک اول قبول نکرد، ولی پدر برایش توضیح داد که ما بدون دربازکن نمی توانیم قوطی ها را باز کنیم و چیزی بخوریم و صبر میکنیم تا تو برگردی، ما به تو قول می‌دهیم. پسرک با ناراحتی به راه افتاد. 🐢سه روز گذشت، آنها خیلی گرسنه بود. ولی چون قول داده بودند باز هم انتظار کشیدند. یک هفته گذشت، پسر کوچکتر به پدر گفت: "میخواهی چیزی بخوریم؟ او که نخواهد فهمید." پدر گفت: "نه ما قول داده ایم و باید صبر کنیم." خلاصه سه هفته گذشت. مادر گفت: "چرا دیر کرده؟ باید تا حالا می رسید" پدر گفت: "آره حق با شماست، بهتر است تا او برگردد، لااقل میوه ای بخوریم." 🐢آنها میوه ای بر داشتند، اما قبل از اینکه بخورند صدایی به گوششان رسید که گفت: "آهان می دانستم تقلب می کنید." این صدای بچه لاک پشت بود که از پشت بوته ها بیرون می‌آمد. و گفت: "دیدید زیر قولتان زدید؟ چه خوب شد که نرفتم!!!!"😳 🌸🌸🌸
دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد. خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت: ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی! دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است. احمد رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت: تاکنون به راه خطا می رفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم. کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت. 👤 عطار 📔 تذکره‌الاولیا ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🌸🌸🌸
به بهلول گفتن: ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ. ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ. ﮔﻔﺘند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ. ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ. ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ. ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ. ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟ ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ.  ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟ ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ. آدمیزاد موجود عجیبی است برای هدایتش ۱۲۴۰۰۰ پیامبر کفایت نکرد اما برای گمراه کردنش یک شیطان کافی بود!!! در پناه حق باشید 🌸🌸🌸