eitaa logo
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
250 دنبال‌کننده
5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
72 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 حجت‌الاسلام : 🔹در ماجرای بنزین مسئولین ما بی تدبیری کردند و برخی از خانواده‌ها جوانشان آسیب دید. 🔹چرا نباید به صورت واقعی از آنها عذرخواهی کرد و دل آنها را بدست آورد؟ 🔹مردم در بحران‌اند من اگر باشم می‌گویم غلط کردم! فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه @almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ احمق‌ها گفتند را طوری زدیم که تا چندسال نتوانند غنی سازی کنند، غافل از اینکه اینجا ایران است، سرزمینی پر از احمدی روشن‌ها و سلیمانی‌ها و فخری‌زاده‌ها! غنی سازی 60 درصد در همان سایت نطنز، یعنی با همه شرارت‌های داخلی و خارجی، خواست خدا بر پیروزی حزب الله است. .@almahdie
👿ویروس منحوس کرونا هرچه قدرهم خطرناک باشه با رعایت دستورالعملها و مراقبت ها قابل کنترله و به لطف الهی با تولید انبوه واکسن داخلی ریشه کن میشه. 👾سوال اینست آیا برای رهایی از ویروس مسئولین بی کفایت و بی تدبیر، واکسنی یا دستورالعملی غیر از انتخاب صحیح و هوشمندانه وجود دارد⁉️ 🇮🇷نیمه پنهان @almahdie
🔴دلیل سمت دادن به برخی افراد و مسئولین 🎙بیان شده توسط: 👈علی اکبر رائفی پور @almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 یادی کنیم از صحبتهای سال گذشته دکتر که درباره ایجاد مشکلات اقتصادی و فشار به مردم توسط برخی مسئولین، برای بردن کشور پای میز مذاکره با غرب هشدار داده بودن... فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه @almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکه‌اش برای تو خواهند بود 👤آیت‌الله شیخ محمدتقی بهلول می‌فرمودند: ما با کاروان و کجاوه به گناباد می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار، می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. 🔸کاروان‌دار گفت: بی‌بی! دو ساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. 🔹مادرم گفت: نه، می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. 🔸کاروان‌دار گفت: نه مادر، الان نگه نمی‌دارم. 🔹مادرم گفت: نگهدار. 🔸کاروان‌دار گفت: اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم. 🔹مادرم گفت: بگذار و برو. ✨من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم و مادرم، دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا می‌رسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. 🔻لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک درشکه خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: بی‌بی کجا می‌روی؟ 🔸مادرم گفت: گناباد. 🔹او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم. بیا سوار شو. 🤲 یک نفس راحتی کشیدم و گفتم خدایا شکر. 💢 مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم. 🔸سورچی گفت: خانم، فرماندار گناباد است. بیا بالا، ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. 🔹مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! 💠در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. 🔅ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت. آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست و گفت: مادر بیا بالا، اینجا دیگر کسی ننشسته است. 🔘مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. ✨اگر انسان بنده‌ٔ خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بيمه مى‌شود و خداوند تمام امور او را كفايت و كفالت مى‌كند. 💠 «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟» (سورۀ زمر: آیۀ ۳۶) @almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا