ن الذين كفروا ينادون لمقت اللهِ أكبر مِن مقتِكم أنفسكم إِذ تدعون إِلى الإِيمانِ فتكفرون﴾، [27]بعد از اين فرمود که ما آيات الهي نازل کرديم که يک عده کفر ورزيدند و يک عده هم اهل «إنابه» هستند ـ «إنابه» به همان دو تفسيري که در جلسه قبل ذکر شد ـ به اين افراد «إنابه» حالا يا اهل «نٰاب ينوب» هستند که گروه مياني می باشند يا «نٰاب ينيب» هستند که اوحدي هستند و برتر می باشند به اين دو گروه ميفرمايد: ﴿فادعوا الله مخلِصين له الدين﴾، ولو آن گروه خوششان نيايد ﴿و لو كرِه الكافِرون﴾، اين گروهي که ﴿لمقت اللهِ أكبر مِن مقتِكم أنفسكم﴾ و اين گروهي ﴿و جادلوا بِالباطِلِ لِيدحِضوا﴾، ولو اينها کراهت داشته باشند؛ ولي شما راه خود را انجام دهيد.
فراموشی قيامت ريشه همه معصيت ها
در سوره مبارکه «ص» گذشت که فرمود: اينها ﴿بما نسوا يوم الحِسابِ﴾، [41]چون قيام فراموش شده اينها هر کاري ميکنند؛ اگر اختلاس است، اگر کمفروشي است، اگر گرانفروشي است و اگر بد خوري است ﴿يوم الحِسابِ﴾ فراموش شده است. اعتقاد به معاد آن قدر مؤثر است که اثربخشي آن از اثربخشي اعتقادِ به توحيد اگر قويتر نباشد، کمتر نيست! مشرکين معتقد به خدا بودند که خالق آسمان و زمين هست، «رب الارباب» هم هست، لکن ربوبيت جزئي را به ارباب متفرقه ميسپردند و عمدهٴ مشکل جاهليت هم همان انکار معاد بود، پس آن چيزی که جامعه را ميسازد ياد معاد است؛ يعني عمل زنده است! و تعبير آيه هم اين است که جامعه به روزي ميرسد که ـ اين «لا» لاي نفي جنس است ـ ﴿لا ظلم اليوم﴾ اصلاً ظلم نيست، چرا؟ چون آن روز تنها کسي که کار به دست اوست خداست و خدا هم که ظالم نيست، ﴿و لا يظلِم ربك أحداً﴾؛[42] ديگری هم که قدرت کار ندارد. ظلم فرض ندارد، نه اينکه ظلم در قيامت بد است؛ ظلم در قيامت محال است و هيچ ممکن نيست ﴿لا ظلم اليوم﴾، پس چنين روزي هست! و جزا هم عين عمل است که فرمود عين عمل را به صورت مار و عقرب درميآورند و به شما نشان ميدهند و شما هم ميشناسيد که اين فلان کار شماست که به صورت مار درآمده است؛ اين ظاهرش فلان کار بود و باطن آن مار بود. الان هم همينطور است! اگر کسي چنين عذابي را باور داشته باشد، خزی هست، يک؛ بر فرض او را تنها عذاب کنند، مگر ميشود آن عذاب را تحمل کرد؟! وجود مبارک امام سجاد در آن بيان نوراني خودشان فرمود: به اندازهاي که شما بتواني آتش را در کفِ دست نگه بداريد، به همان اندازه معصيت کنيد![43] انسان يک ثانيه هم نميتواند آتش را در کفِ دست نگه بدارد! اين بيان نوراني حضرت است که فرمود مگر انسان چقدر ميتواند آتش را تحمل کند! اين عقيده جامعه را ميسازد. اگر ـ خداي ناکرده ـ کسي به اين عقيده معتقد نباشد و بگويد: ﴿إِن هِي إِلا حياتنا الدنيا﴾[44] حساب ديگري دارد
هدایت شده از طلاب جهادی انتظارالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رد مظالم چیست؟
وظیفه شرعی این موارد چیست؟
https://eitaa.com/jahadi1
11.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 مصیبتی که اصبر الصابرین را هم بی تاب کرد🏴😭😭
https://eitaa.com/almahditfser
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ وقتی استاد قرائتی یک دقیقهای اثبات میکند چرا شیعه است
🇮🇷https://eitaa.com/almahditfser
انذار از ﴿ يوم التلاق﴾ وظيفه پيامبر و مقصود از آن
فرمود اين روح را، اين فرمان را، اين وحي و نبوت و عصمت و ولايتهاي مسئوليتدار را بر بندگان خاص خود و برابر مشيئت خودش القا ميکند، چرا؟ براي اينکه اينهايي که وحي و احکام الهي را ميگيرند، مردم را از ﴿يوم التلاق﴾ انذار کنند! روزي که يکديگر را ميبينند، برابر آيه سوره «واقعه» که ﴿إن الأولين و الاخرين ٭ لمجمُوعُون إلى ميقات يومٍ معلُومٍ﴾،[31]﴿ يوم التلاق﴾ است؛ يعني يکديگر را ملاقات ميکنند؛ يا نه، ﴿إنك كادحٌ إلى ربك كدحاً فمُلاقيه﴾ که به لقاي جمال يا جلال الهي ميروند، بالاخره قيامت يکي از اسماي او ﴿يوم التلاق﴾ است. کلمهٴ «يوم» و «يومئذ» در قرآن کريم فراوان است و اکثر «يوم» و «يومئذ» مربوط به قيامت است. اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج البلاغه که به امام مجتبي ـ پسرشان ـ در آن نامه مرقوم فرمودند که اگر ـ معاذ الله ـ خداي ديگري بود، او هم براي شما پيامبر ميفرستاد،[32]
پرسش: اروپا با وجود اين همه پيشرفت های علمی درب های آسمان و علوم غيبی به روی آنها بسته است؟
پاسخ: بله، علوم را ذات اقدس الهی است که به انسان ميدهد، چون ﴿علم الإنسان ما لم يعلم﴾؛[17]انسان قابليت اين را دارد که عالم شود، وگرنه اين علم يک امر وجودي است و امر وجودي يک مبدأ ايجاد کننده ميخواهد و اگر برای اينها بود، قبلاً ميداشتند و بعداً هم در دوران سالمندي ديگر آلزايمر نميگرفتند ﴿و منكُم من يُردإلى أرذل العُمُر لكي لا يعلم بعد علمٍ شيئاً﴾.[18]بسياري از انسانها در دوران فرتوتي و کهنسالي تمام خاطرات آنها از يادشان ميرود، پس معلوم ميشود که در اين چند صباح، اين علم را ذات اقدس الهي در اختيار اينها قرار داده است.
لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ «56» فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «57» دخان
در بهشت جز مرگ نخستين (كه پشت سر گذاشتهاند) مرگى نخواهند چشيد و خداوند آنان را از عذاب سوزان حفظ نموده است. (اينها همه) بخششى است از طرف پروردگارت، اين است همان كاميابى بزرگ.
جلد 8 - صفحه 507
پرسش: تنها «ذق» ندارد، ﴿الله يتوفی الأنفس﴾[7] هم که هست؟
پاسخ: بله، چون عمده در «ذق» هست و عمده اين است که ذائق «مذوق» را هضم ميکند، آن توفي هم همين را تأييد ميکند؛ توفي که فوت نيست، بلکه همان طور که ملاحظه فرموديد وفات است؛ در فوت که «تاء» جزء کلمه است؛ يعني زوال؛ اما در وفات که «تاء» جزء کلمه نيست؛ يعني «وفی» و «استيفا» و «متوفِی» و «متوفی» و «مستوفا» که همه اينها نشان از «أخذ» تام است و معناي زوال و عدم و نابودي برخلاف فوت در وفات نيست
مام باقر(ع) روایت است که فرمود: فیؤتی بالموت فى صوره کبش أملح… فیذبح؛ مرگ به صورت گوسفندی که سفیدی آن فزونتر از سیاهی است آورده و ذبح خواهد شد
پرسش: آيا فرشتگان الهی مرگ ندارند؟ پاسخ: مرگ آنها مثل خود «موت»، مرگِ مرگ است؛ حتي عزرائيل(سلام الله عليه) مرگ دارد و خود مرگ هم مرگ دارد. در آن روايتي که مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) در بحار و ديگران نقل کردند، خود مرگ به صورت «كبش أملح»[9]درميآيد و مرگ را ميميرانند تا معلوم شود که ديگر تحول و دگرگوني و زوالي نيست: «يقال للموت مت»؛ يعني به مرگ گفته ميشود که بمير! ـ مرگ يعني دگرگوني و زوال ـ آن وقت تغير رخت برميبندد و همه ثابت ميشوند.
تبديل شدن قلب مؤمن به عرش رحمان و اهميت آن
🟢🟣اگر کسي از اين «معارج» که «الصلاة مِعراج المؤمِن»[21]است قدم به قدم بالا رفت ـ اينکه گفتند «قربةٌ إِلی الله» همين است که قدم به قدم انسان بالا ميرود ـ ترقي ميکند تا اين «معارج» را يکي پس از ديگري طي ميکند و به عرش الهي نزديک ميشود که از آن به بعد بعضي از قلوب هستند که «قلب المؤمِنِ عرش الرحمان».[22] در روايات دارد که اگر کسي مؤمني را برنجاند و آبروي او را ببرد عرش خدا به لرزه در ميآيد؟! آن عرش ﴿الرحمان علی العرشِ استوی﴾[23] که نيست، بلکه همين عرشي است که خداي سبحان از آن به عنوان «عرش» الهي ياد کرده است که قلب مؤمن «عرش الرحمان» است و اين شخص با «عرش» الهي رابطه پيدا کرد، اين اگر آسيب ببيند ميلرزد! خيليها هستند که به همين «عرش» وابسته هستند! گاهي يک انسان ميتواند عذاب را از يک مملکت به دور بدارد! همين زکرياي بزرگواري که در همين شيخان دفن است، ايشان از شاگردان وجود مبارک امام رضا(سلام الله عليه) بود، به حضرت عرض کرد که حالا سن من بالاست، قدماي اصحاب، دوستان ما و رفقاي ما رحلت کردند و جوانها روي کار آمدند، اجازه ميدهيد من از قم بيايم بيرون؟ فرمود: نه! در قم باش که خدا به برکت تو عذاب را از آن منطقه برميدارد، همانطوري که به برکت پدرم موسي بن جعفر عذاب را از بغداد برداشت؛[24] اين ميشود «عرشِ» خدا! هر کسي که اينطور نيست! اگر کسي به اين جا برسد، ممکن است توجه به او مثل توجه به «عرش» خدا و بياعتنايي به او بياعتنايي به «عرش» خدا باشد. اين در بعضي از روايات است ـ نه همه ـ که اگر قلب فلان مؤمن را کسي به درد بياورد «عرش» خدا ميلرزد؛ آن عرشي که ﴿استوی علی العرش﴾ ظاهراً منظور آن نيست، مگر حالا انسان حجت الهي باشد، ولي عصر باشد، پيغمبر باشد، امام زمان باشد که آن حساب ديگري دارد؛ اما افراد عادي و مؤمنان همينهايي هستند که قلب اينها «عرش الرحمان» است. بنابراين اگر «صلات» معراج مؤمن است و انسان ﴿الذين هم علی صلاتِهِم دائِمون﴾،[25] دائماً اين «معارج» را يکي پس از ديگري دارند بالا ميروند و وقتي بالا رفتند، به آن «عرش» الهي نزديکتر ميشوند که از اين جهت قلب مؤمن ميتواند به صورت «عرش الرحمان» دربيايد