بالأصاله بودن ربوبيّت الهی و ائمه واسطه های فيض او
بعد از آنکه آن زيربنا را مشخص کردند؛ يعني برهان را آوردند که ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾، نظام عليّت را در سوره مبارکه «طور» مشخص کردند و معناي «علة العلل» را هم در خيلي از موارد که ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ مشخص کردند، حالا به توحيد ربوبي پرداختند، فرمودند: او وکيل است. گاهي ميبينيد به وجود مبارک پيامبر و وجود مبارک حضرت امير (سلام الله عليه) عرض ميکنيم که «إّکفِيانِی فَاِنَّکُمَا کَافِيان وَ انصُرَانِی فَاِنَّکُمَا نَاصِران». [38]شما همين دعاي نوراني بعد از زيارت «عاشورا» را ميبينيد: «يَا کَافِيَ مَا لا يَکفِی سِوَاکَ» [39]که مبادا کسي خيال کند، اگر ما به اين ذوات قدسي عرض کرديم «إّکفِيانِی فَاِنَّکُمَا کَافِيان»؛ يعني بالاصاله، «وَ انصُرَانِی فَاِنَّکُمَا نَاصِران»؛ يعني «بالاصاله»، فورا در دعاي ديگر حصر ميکند، همين دعاي نوراني بعد از زيارت «عاشورا» است. «لا کَافِيَ إِلا هُو، لا حَسِيبَ إِلا هُو». اين دعاهاي نوراني بعد از زيارت امام رضا همهاش توحيد است، اول و وسط و آخر آن توحيد است، اين براي آن است که خدايا! ما اگر آمديم توسل کرديم، ـ معاذ الله ـ اين طور نيست که کسي را مستقل بدانيم. خدايي را استغفار ميکنيم که تنها او رازق است، او حسيب است، او کفيل است، او وکيل است: «لا حَسِيبَ إِلا هُو»، «لا کَفِيلَ إِلا هُو»، «لايَغفِرُ الذَّنبَ إِلا هُوَ»[40]اين حصر است. اينها جزء محکمات است اين محکمات شارح و مفسّر آن تعبيرات است که اگر يک وقت گفتيم:«إّکفِيانِی فَاِنَّکُمَا کَافِيان» ما نميگوييم شما بالاصاله مستقل هستيد، شما مجراي فيض هستيد، همين! دو قدم آن طرفتر اين کلمات حصر است. غرض اين است که فرمود: ﴿لَهُ مَقَالِيدُ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾، تقديم خبر بر مبتدا هم مفيد حصر است، فرمود تنها کسي که کليد به دست اوست خداست، اما شما هم سربازان او هستيد. اگر به دست شما خواست مشکل شما را حل کند که بهتر است. خود همين دعاها نحوه آن را سامان ميدهد، اين گوشه چشمي به اين و آن داشتن؛ يعني خدايا کسي بيايد مشکل ما را حل کند! اين نشانه عظمت روح نيست، در دعا گوشه چشم ما به خودمان باشد چشم ما هم به خودمان باشد، قلبمان هم به خودمان باشد، خدايا اين همه کارها که تو داري انجام ميدهي، ديگري را چه کسي داد؟ ديگري که از جاي ديگر نياورده است! او را هم تو دادي. به ما هم مرحمت کن! مشکل ما را هم حل کن! اگر کسي دعا ميکند موحدانه دعا کند، يک؛ طبق بيان نوراني سيد الشهداء (سلام الله عليه) با همّت بلند دعا کند، اين به اجابت نزديک تر است. اين ايام ايامي است که ما منتظر باران رحمت هستيم، از ذات اقدس الهي ميخواهيم به اسماي خودش، خدايا باران از ما برنميآيد، به اسماي حسناي تو قسم، به صفات اولياي تو قسم، به صحف آسمانيات قسم، به انبيا و اوليايت قسم، اين مردم استحقاق آن را دارند و آن هم تو می توانی باران رحمت را نازل کني، نياز آبي اين مملکت را به برکت خونهاي پاک شهدا به بهترين وجه برآورده بفرما
آن بيان نوراني حضرت در اوّل همين بحث توحيدِ کتاب مرحوم کليني، اين جزء غرر روايات ماست که «عَارِفٌ بالمَجهُولِ مَعروفٌ عِندَ کُلِ جَاهِل»؛ هيچ کسي نيست که خدا را در عالَم نشناسد؛ لذا کسي که در دريا غرق شده، ملحدي که در دنيا غرق شده، احدي از او خبر ندارد؛ ولی او نااميد نيست، به جايي تکيه ميکند. اين روايت از وجود مبارک امام عسکري (سلام الله عليه) است؛ حالا گرچه روايت به صورت روايت صحيحه نقل نشده، اما در کتاب ها به عنوان روايت مرسل از آن وجود مبارک نقل شده که کسي گفت: «دُلَّنی عَلَي اللهِ»؛ حضرت فرمود: آيا مسافرت کردي؟ عرض کرد: بله، گفت سوار کشتي شدي؟ عرض کرد: بله، گفت اتفاق افتاد که کشتي غرق شود؟ عرض کرد: بله، گفت اتفاق افتاد که أحدي از حال تو باخبر نباشد، تو هم به احدي دسترسي نداشته باشي؟ عرض کرد: بله، گفت در آن حالت به چه کسي متصل بودي؟ گفت به کسي که مرا نجات بدهد! گفت همان خداي توست؛[4] يعني کسي که قدرتش نامتناهي است و يأسبردار نيست. اينکه گفته شد: ﴿لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ﴾ [5]همين است. اگر کسي به جايي برسد که بگويد از خودم نااميدم، اين کفر نيست؛ يعني من ديگر استحقاق دريافت کمک ندارم، اما اگر بگويد کسي نيست در عالَم که مشکل مرا حل کند، اين کفر است، براي اينکه او ﴿بِکُلِّ شَیءٍقَدِير﴾ [6]است. اگر او قدرت مطلقه و نامتناهي قادر است، بنابراين ﴿بِکُلِّ شَیءٍ قَدِير﴾ است، نميشود نااميد بود. يأس آدم از خودش کفر نيست؛ ولی يأس از روح الله کفر است: ﴿لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ﴾. بنابراين، يا اثبات فاطر است، يا اثبات خالق است، اينجا هم «الله» مبتدا قرار گرفته و مفروغ عنه است، حقيقت نامتناهي است، منتها خيليها نميدانند که «الله» با اسماي حسنايش چه چيزي است؟ چون به اصولي که انبيا (عليهم السلام) آوردند آشنا نيستند که ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ
اين دعاي نوراني حضرت امير در نهجالبلاغه هست؛ ولی اصل اين دعا از وجود مبارک پيغمبر (صلي الله و عليه و آله و سلم) است که خدايا! تو که همه امانت را به ما دادي، همه را هم ديديم، ما هم حرفي نداريم و تقديم ميکنيم، اما اولين چيزي که از ما ميگيري جان ما باشد، نه اينکه اول چيزي که ميگيري، چشم و گوش ما باشد، ما زنده باشيم و محتاج حسنين(عليهما السلام) باشيم؛ اين دعا دعاي کريمانه است: «أَللَّهُمَّ اجعَل نَفسِي أَوَّلَ کَرِيمَةٍ تَنَتَزِعُهَا مِن کَرائِمی وَ أَوّلَ وَدِيعَةٍ تَرتَجِعُهَا مِن وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِندِی»؛[17]خدايا همه اينها امانت و نعمت هستند، همه را تو دادي، همه را هم ميگيري؛ اما اين طور نباشد که اول چشم و گوش ما را بگيري، بعد جان ما را بگيري، تا ما به کسي محتاج باشيم اين طور نباشد، بلکه اول چيزي که ميگيري جان ما باشد. آن دعاي نوراني سيدالشهداء (سلام الله عليه) در عرفه هم همين است که عرض کرد: خدايا چشم و گوش مرا وارث من قرار بده، نه مرا وارث آن! معناي آن اين است اين طور نباشد که چشم را بگيري، گوش را بگيري، اعضا و جوارح را بگيري، آنها بميرند و من زنده باشم، من وارث مردهها باشم، اين نباشد: «وَ اجعَلهُ وَارِثِينَ لِي» [18]مرا بميران، حالا چشم و گوش من، بعد از من هر چه شد، شد؛ اين کريم است. دعاي کريمانه اين است که انسان به أحدي محتاج نباشد، چون احتياج ذلّتي است و ذات اقدس الهي مشکل همه را برآورده ميکند، ديگران مگر از کجا آوردند! اين بيان نوراني حضرت امام سجاد(عليه السلام) در اوّل همان دعاي«ابوحمزه ثمالي» همين است، عرض کرد: خدايا! ديگران که دارند از کجا آوردند؟ «مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاةُ وَ لَا تُسْتَطَاعُ إِلَّا بِكَ لَا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَی عَنْ عَوْنِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ لَا الَّذِي أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِك»[19] حالا به همه دادي به ما هم بده! دعا اگر کريمانه بود، جوابش هم کريمانه است؛ اگر عادي بود برابر همّت دعاکننده همان گونه مستجاب ميشود.
لذا اين برهان مسئله است، «الله» مفروغ عنه است؛ الله، الله است و «مَعرُوفٌ عِندَ کُلِّ جَاهِل»؛ [20]هيچ ممکن نيست کسي در جهان پيدا شود و خدا را بتواند انکار کند؛ اما اسماي او، اوصاف او، اينها البته ممکن است شناخته نشود.
بيخبري بعضي از انسانها از مرگ خود بعد از فرا رسيدن آن
اما كساني كه بعد از مرگ باخبر نميشوند که مُردند، عدهاي اين چنين هستند چون، آنهايي که مشرک محض يا مؤمن محض هستند، وقتي وارد برزخ شدند: يا «فِي رَوضَة مِن رِياضِ الجنة» وارد ميشوند که کاملاً باخبر ميشوند، يا «فِي حُفرَةٍ مِن حُفَرِ النِّيران»[12]وارد ميشوند که کاملاً باخبر ميشوند، اما توده مستضعف، بسيار بايد طول بکشد تا بفهمد که مرده است و آنچه در قَليب بدر اتفاق افتاد که وجود مبارک پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بالاي چاه رفت و فرمود «هَل وَجَدتُم مَا وَعَدَکُم رَبّکُم حَقَّاً» که عدهاي به حضرت عرض کردند با چه کسي سخن ميگوييد؟ فرمود: با مشرکيني که کشته شدند و ما اينها را به چاه انداختيم: «مَا أَنتُم بِأَسمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنهُم»[13]؛ اين طور نيست که شما حرف ما را ميشنويد، آنها نشنوند، يا گوش شما از آنها شنواتر باشد، اين طور نيست، آنها کاملاً ميشنوند، آنها چون وارد «حُفرَةٍ مِن حُفَرِ النِّيران» شدند، کاملاً باخبر هستند، اما افراد عادي اينها، چون وضع آنها روشن نيست، تا با محاسبات بعدي برسند ـ اين طور نيست که اينها وقتي مُردند «في روضة من رياض الجنة» ببرند يا «في حُفرَةٍ مِن حُفَرِ النِّيران» ـ لذا براي آنها روشن نيست که مُردند، بعدها ميفهمند
خداي سبحان به حضرتش فرمود: به آنها بگو شما به من امر ميکنيد، دستور ميدهيد که مانند افراد جاهلي بُتپرست شوم؟ ﴿قُلْ أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجاهِلُونَ﴾، اين جهل هم ميتواند در مقابل علم باشد و هم ميتواند جهالت در مقابل عقل باشد. اينکه مرحوم کليني (رضوان الله عليه) اولين کتابي که در کافي تنظيم کرد «کتاب العقل و الجهل» است براي همين است که علم چيز مهمي نيست، علم مقابل ندارد، انسان سواد پيدا کرده است. آنکه مشکل آدم را حل ميکند عقل است، چون انسان يا وارد بهشت ميشود يا وارد جهنّم، اين جهنّميها يا درسخواندهاند يا درسخوانده نيستند، آنکه آدم را بهشت ميبرد عقل است که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمَان وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنَان»؛[22]عقل است که دشمن دارد، علم خيلي دشمن ندارد؛ لذا مرحوم کليني باب «العلم و الجهل» را در کافي بيان نکرده، بلکه اولين باب آن «باب العقل و الجهل» است. انسان يا بهشتي است يا جهنّمي، چون هدف اين است، حالا يا تحصيل کرده است يا تحصيل کرده نيست، تحصيل کردهگي يک مقدار زمينه را فراهم ميکند، وگرنه شما ميبينيد که اکثر اين فسادها برای همين تحصل کردههاست. اگر در برابر انبيا، مدّعيان تنبّي فراواناند، همين تحصيل کردهها هستند، اگر اين جنگ جهاني اول و دوم و کودتاها و مانند آن است، برای تحصيل کردههاست، اگر اين کارخانههاي اسلحه آدمکشي سه شيفته ـ شب و روز ـ دارد کار ميکند، برای اين تحصيل کردههاست، وگرنه آدم تحصيل نکرده که اين کارها را نميکند. فرمود آنکه مهم هست عقلي است که «عُبِدَ بِهِ الرَّحمَان وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنَان»؛ شما هم جاهل هستيد در برابر علم، هم جاهل هستيد در برابر عقل: ﴿قُلْ أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجاهِلُون﴾.
علت تكرار پيشنهاد كفار به معامله با موحدان در پرستش بتها
فرمود به اينها بعد از اين براهيني که اقامه کرديم بگو: ﴿أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ﴾ آنها هم ميگفتند: ما معبودي داريم كه اين بُتهاست و شما همانند ما اين بتها را بپرستيد، يا نوبت قرار دهيد، گاهي ما ميپرستيم و گاهي شما بپرستيد که بر اساس تکرار چهارگانه، آن سوره مبارکه ﴿قُلْ يَاأَيُّهَا الْكَافِرُونَ﴾[14] هم چهار بار تکرار شده است. از امام (سلام الله عليه) سؤال کردند راز اين تکرار چيست؟ فرمود: آنها اين طور ميگفتند که يک سال تو خداي ما را عبادت کن، سال بعد ما خداي تو را عبادت ميکنيم، بعد از آن تو خداي ما را عبادت بکن، سال بعد ما خداي تو را عبادت ميکنيم،[15]چون پيشنهاد آنها چهار ضلعي بود، جواب اين سوره مبارکه هم چهار ضلعي است. اين يک مرحله بود، يک مرحله هم ميگفتند نه، الاّ و لابدّ بايد خداي ما را عبادت کني. در آن مرحلهاي که چهارضلعي پيشنهاد ميدادند: ﴿قُلْ يَاأَيُّهَا الْكَافِرُونَ﴾ نازل شد، در آن مرحلهاي که پيشنهاد آنها تک بُعدي بود، اين گونه از آيات نازل ميشد: ﴿قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ﴾ و اين کار، کار جاهلانه است.
از مشكلترين مباحث تفسيري، تفسير آيات برپايي قيامت
حالا فرمود: ﴿وَ الْسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ﴾؛ يکي از مصائب و مشکلات ـ آنچه صعب است، نه مصيبت است ـ مسئله معاد، همين آيه سوره مبارکه «ابراهيم» است
🔴🟢🟣🔵 مشكلترين مباحث تفسيري، تفسير آيات برپايي قيامت
حالا فرمود: ﴿وَ الْسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ﴾؛ يکي از مصائب و مشکلات ـ آنچه صعب است، نه مصيبت است ـ مسئله معاد، همين آيه سوره مبارکه «ابراهيم» است. در آيات فراوان دارد که انسان را از زمين خلق کرديم، يک؛ بعد به زمين برمي گردد، دو؛ ﴿مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْري﴾، [29]اينها يک چيز روشن و شفافي است، همه ما از همين زمين هستيم، همه ما به همين زمين برمي گرديم و همه ما از اين زمين برمي خيزيم
فرمود که شما در زمين نمي رويد اين که ما مي گوييم به زمين مي رويد، يعنی بدن شما است، آنها گفتند: ﴿أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُون﴾[30]ما در زمين مي رويم و گم مي شويم، جواب اين است که خير، شما بدني داريد که می رود در زمين که گم هم نمي شود روح داريد که در زمين نمي رود در پاسخ فرمود: ﴿قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾[31]؛ به عرب ها فرمود شما اشکال که مي کنيد، مواظب باشيد اشکال بدن را از روح جدا کنيد، بدن شما بله، در زمين مي رود؛ اما روح شما که مرگ ندارد، موت ندارد، فوت ندارد؛ روح شما وفات دارد نه فوت، «تاءِ» فوت جزء کلمه است، به معني زوال و نابودي است؛ اما «تاء» وفات جزء کلمه نيست، از «وفی، استيفا، متوفي و متوفا» است؛ يعني تمام آن حقيقت شما نزد ماست، چيزي گم نمي شود: ﴿قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ﴾ شما دست فرشته هاي ما هستيد، چه چيزي گم شد؟ زمين نمي رويد! بدن شما مي رود زمين، بله، اما آنجا هم گم نمي شود. مشکل آيه سوره مبارکه ابراهيم (سلام الله عليه) اين است که فرمود: ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماوات﴾[32]؛ وقتي که بخواهد قيامت قيام کند، ما بساط آسمان و زمين را برمي چينيم، زمين تبديل مي شود به زمين ديگر، آسمان هم تبديل مي شود به آسمان ديگر. به هر حال مردم در قيامت در زميني هستند، فرمود اين زميني که در قيامت مردم در آن هستند، اين زمين دنيا نيست. رواياتي که در ذيل اين آيه هست ملاحظه بفرماييد، دارد زمين تبديل مي شود «إلي أرضٍ لَم يُعصِ عَليهَا»[33] تبديل مي شود به زميني که بر آن گناه نشده، تبديل مي شود به زميني که نظير کره «خُبْزَةً نَقِيَّةً»[34] گندم شفاف و صاف است که به اين صورت در مي آيد تا مردم از اين بخورند تا حسابشان تمام شود. اينها رواياتي است که در ذيل اين آيه سوره ابراهيم است که ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾؛ [35]يعني «يَوْمَ تُبَدَّلُ السَّماواتُ غير السَّماواتُ»
اطلاعیه
سلام و احترام
مراسم چهلمین روز شهادت سید حسن نصرالله و شهدای مقاومت
🟢سخنران: نماینده محترم ولی فقیه در استان اذربایجان غربی حضرت حجة الاسلام والمسلمین قرشي
🔵مداح: حاج حسین رکنی
زمان: پنج شنبه 17 ابان بلافاصله بعد نماز مغرب عشاء
مکان: مسجد #المهدی خیابان امین محله بهنق
https://eitaa.com/Almahddi
اطلاعیه
سلام و احترام
جهت اطلاع از #مراسمات و #صوت های جلسات #تفسیر قران کریم مسجد المهدی محله بهنق
بزبان اذری ترکی
https://eitaa.com/almahditfser